Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﻣﺎ ﺑﻬﺒﻮد ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ "معتادان گمنام"

ضربالمثلى است که مىگوید:سیاست غریبه را آشنا مىکند اما در جمع ما اعتیاد، غریبه را همسان مىکند با آن که ممکن است داستان هر یک از ما این بیمارى یا اختلال مشترک، اعتیاد نام دارد. ما از دو چیز که درساختار اعتیاد واقعى به کار رفته است به خوبى مطلع هستیم: وسوسه و اجبار. وسوسه همان فکر ثابت و سمجى است که بارها و بارها ما را به طرف موادمخدر مورد علاقه مان و یا مشابه آن مىکشد، تا بلکه همان حالت رخوت و خوشى را که زمانى تجربه کرده ایم دوباره بدست آوریم.
اجبار: وقتى ما این جریان را با یک سرنگ، یک دود، یک قرص و یا یک لیوان مشروب به حرکت در مىآوریم، دیگر نمىتوانیم به اراده خودمان جلوى آن را بگیریم. ما به خاطر حساسیت جسمىمان به موادمخدر، کاملاً در چنگال یکقدرت نابود کننده ما فوق خود گرفتاریم.
وقتى ما به آخر خط مىرسیم و درک مىکنیم که چه با موادمخدر و چه بدون آن، نمىتوانیم مانند یک انسان زندگى کنیم، همگى با یک مسئله بغرنج روبرو هستیم. آیا کار دیگرى مانده است که انجام نداده باشیم؟ اینطور به نظر مىرسد که دو راه بیشتر نباشد، ما یا مىتوانیم از سریعترین راه ممکن روانه عاقبت تلخ خود یعنى زندان، تیمارستان یا مرگ شویم و یا راه تازهاى براى زندگى پیدا کنیم. درگذشته، تعداد بسیار کمى از معتادان شانس پیدا کردن راه دوم را داشته اند، اما معتادان امروز خوشبختتر هستند. براى اولین بار در تاریخ بشر راه سادهاى براى معتادان پیدا شده که تأثیر آن در زندگى بسیارى از آن ها به اثبات رسیده است و دردسترس همه قرار دارد. این برنامه، یک برنامه روحانى ساده و غیر مذهبى، به نام معتادان گمنام است.

حدود پانزده سال پیش وقتىکه اعتیاد مرا به نقطه عجز، بیهودگى و تسلیم کامل رساند NA هنوز تشکیل نشده بود و من AA را پیدا کردم. در آن انجمن با معتادان دیگرى آشنا شدم که آن ها هم راه حل مشکل خود را در آن برنامه پیدا کرده بودند، اگر چه مىدانستم که هنوز تعداد زیادى سراشیبى سرخوردگى، خوارى و نیستى را طى مىکنند و نمىتوانند متوجه همسانى خود و الکلىها در AA شوند. وجوه مشترکى که آن ها مىدیدند در حد علائم ظاهرى خلاصه مىشد و به حدود عمیقتر احساسات و عواطف که در آن همدلى تبدیل به مرهمى درمانى براى تمام معتادان مىشود، نمىرسید. در ماه جولاى سال 1953 به کمک چند نفر از معتادان و عدهاى از اعضاى AA که به ما و برنامه اعتقاد زیادى داشتند، انجمنى را که اکنون به نام معتادان گمنام مىشناسیم، شروع کردیم. ما احساس مىکردیم که پس از آن معتادان مىتوانند از افرادى که بهبودىهاى درازمدت دارند به عنوان نمونه استفاده کنند و همسانىهایى را که براى متقاعد کردن خود لازم دارند در آن ها ببینند و به خود بقبولانند که آن ها هم مىتوانند پاک بمانند.
این درست همان چیزى است که ما در اساس بدان احتیاج داشتیم و در طى سال هاى گذشته صحت آن برای مان کاملاً روشن شده است. به رسمیت شناختن وایمان و اعتقاد به یکدیگر که آن را هم دلى مىنامیم باعث آفرینش فضایى شده است که ما مىتوانیم در آن، زمان را احساس و واقعیت را لمس کنیم و با ارزش هاى روحانى که بسیارى از ما مدتها پیش گم کرده بودیم دوباره از نوآشنا شویم. ما در این برنامه بهبودى هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ نیرو درحال رشدیم. تا به حال هرگز نشده است که این همه معتاد پاک، بتوانند به انتخاب خود و در یک اجتماع آزاد در هر جا که بخواهند دور هم جمع شوند و با آزادى کامل و خلاق به بهبودى خود ادامه دهند. حتّى خود معتادان هم مىگفتند این کار به صورتى که ما برنامه ریزى کرده بودیم، عملى نخواهد بود. ما به جلسات باز و علنى اعتقاد داشتیم و مانند گروه هاى دیگر سعى نکردیم جلسات خود را مخفیانه برگزار کنیم. ما اعتقاد داشتیم این روش با تمام روشهاى دیگرى که دورى دراز مدت از اجتماع را
توصیه و دنبال کرده اند تفاوت دارد و احساس مىکردیم که یک معتاد هر چه زودتر با مسائل روزمره خود روبرو شود، به همان نسبت سریعتر مىتواند به یک عضو فعال و واقعى اجتماع تبدیل شود. ما بالاخره باید روى پاى خود بایستیم و زندگى را به همان صورت که هست بپذیریم. بنابراین چرا از همان ابتدا شروع نکنیم؟ البته به خاطر همین چیزها بسیارى از افراد لغزش کردند و بسیارى هم به کلى مفقود شدند، اما در هر صورت تعداد زیادى ماندند و تعدادى هم پس از قدرى عقب نشینى دوباره بازگشتند. نکته درخشانتر، این واقعیت است که تعداد زیادى از اعضاى کنونى ما مدت زیادى است که پرهیز کامل داشته اند و بهتر مىتوانند به تازه واردان کمک کنند. دیدگاه وطرز تلقى این اعضاء که بر اساس مفاهیم روحانى قدمها و سنتهاى ما استوار شده است ، قوه محرکه رشد و اتحاد برنامه ماست. حالا ما مىدانیم آن دروغ قدیمى که یک معتاد همیشه آلوده باقى مىماند دیگر چه از جانب اجتماع و چه ازجانب خود معتاد، تحمل نخواهد شد و ما بهبود پیدا مىکنیم

بهبودى با تسلیم شروع مىشود و از آن نقطه به بعد به هر یک از ما یادآورى مىشود که یکروز پاک، یک روز موفق است. در معتادان گمنام طرز تلقى، افکار و واکنشهاى ما تغییر مىکند. به مرور متوجه مىشویم که عجیب و غریب نیستیم وشروع به فهمیدن و قبول آن چه که هستیم مىکنیم. از وقتى که بشر به وجود آمده ، اعتیاد هم وجود داشته است. براى ما اعتیاد، وسوسه مصرف موادمخدرى است که نابودمان مىکند و به دنبال آن، اجبار که ما را وادار به ادامه مصرف مى کند. پرهیز کامل، زیربناى راه تازه زندگى ماست. در گذشته هیچ امیدى براى معتادان وجود نداشت. ما در معتادان گمنام مىآموزیم تا احساس تنهایى، خشم و ترس که در همه معتادان، مشترک و غیر قابل کنترل است را با یکدیگر در میان بگذاریم. افکار و عقاید ما، همانهایى هستند که باعث گرفتارى ما شدهاند. ما به خوشبختى اعتقاد چندانى نداشتیم و بیشتر بر روى خلاء و بیهودگى چیزها تمرکز مىکردیم . ما ظرفیت موفقیت را نداشتیم و شکست، براىمان یک طریقه زندگى شده بود. در بهبودى، شکستها وقفه هاى موقتى هستند و دیگر مانند زنجیر به هم متصل نیستند. صداقت، روشن بینى و تمایل به تغییر، براى ما دیدگاه هاى تازه اى هستند که به کمک آن ها مىتوانیم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم و از دیگران کمک بگیریم.
ما دیگر اجبار نداریم خلاف طیبعت واقعى خود حرکت کنیم و کارهایى را که واقعاً دل مان نمىخواهد، انجام دهیم. اکثر معتادان در برابر بهبودى مقاومت مىکنند و برنامه ای که ما با آن ها در میان مىگذاریم با مصرف آن ها در تضاد است. اگر تازه واردان به ما بگویند که مىتوانند بدون ناراحتى بعدى، به مصرف موادمخدر، در هر فرمى ادامه دهند، ما مىتوانیم به دو صورت به این مسئله نگاه کنیم. یا آن ها معتاد نیستند و یا هنوز نمىتوانند بیمارى خود را تشخیص دهند و اعتیاد خود را انکار مىکنند. اعتیاد و خمارى، افکار منطقى را دچار اختلال مىکند و تازه واردان معمولاً به جاى تشابه ها به تفاوتها توجه دارند و به دنبال راهى مىگردند که به کمک آن دلایل معتاد بودن خود را انکار کرده و یا استحقاق بهبودى را از خود دریغ کنند. بسیارى از ما هم، وقتى تازه وارد بودیم، همین کار را مىکردیم بنابراین وقتى بادیگران کار مىکنیم سعى مىکنیم چیزى نگوییم و کارى نکنیم که بهانه اى براى ادامه مصرف به آن ها بدهد. ما مىدانیم که صداقت و هم دلى امرى حیاتى است. همچنین مىدانیم که تسلیم بى قید و شرط، کلید بهبودى است و پرهیز کامل، تنها چیزى است که تاکنون براى ما کارساز بوده است. بنا به تجربه ما هر معتادى که خود را تسلیم این برنامه کرده است، هرگز در بهبودى شکست نخورده است. معتادان گمنام، یک برنامه روحانى است، اما مذهبى نیست. هر معتاد پاکى، یک معجزه است و تداوم آگاهى، تسلیم و رشد، این معجزه را زنده نگه مىدارد. براى معتاد، مصرف نکردن، عملى غیر طبیعى است. ما مىآموزیم که پاک زندگى کنیم و یاد مىگیریم که با خود صادق باشیم و همیشه هر دو روى سکه را در نظر بگیریم. دراوایل کار، تصمیم گرفتن کار مشکلى است. قبل از پاک شدن اکثر اقدامات ما در اثرتصمیمات آنى و بدون فکر انجام مىشد. امروز دیگر
ما اسیر این طریق فکر کردن نیستیم و آزادیم.
در دوران بهبودى، متوجه مىشویم که قبول واقعیات کاملاً ضرورى است. وقتى بتوانیم این کار را انجام دهیم، دیگر لازم نیست موادمخدر مصرف کنیم که دیدگاه مان را تغییر دهد. بدون موادمخدر، ما شانس زندگى را به عنوان یک انسان مفید پیدا مىکنیم. البته در صورتى که خود را همانطور که هستیم و دنیا را همانطور که هست بپذیریم. ما مىآموزیم که در زندگى تضادها، جزئى از زندگى هستند و یاد مىگیریم که به جاى فرار، آن ها را حل کنیم. آن ها قسمتى از دنیاى واقعى ما هستند. ما مىآموزیم که با مشکلات احساسى برخورد نکنیم. ما با مسائلى که پیش مىآیند روبرو مىشویم و سعى نمىکنیم آن ها را به زور حل کنیم. ما آموخته ایم هر راه حلى که عملى نیست، روحانى هم نیست. ما در گذشته، مسائل ساده را تبدیل به مشکلات بزرگ مىکردیم و از کاه، کوه مىساختیم. بهترین ایدهها و فکر بکر خود ما باعث شده بود کار ما به اینجا کشیده شود. در بهبودى، مىآموزیم که اتکاى خود را بر روى نیروى برترمان بگذاریم. ما تمام جوابها و راه حل ها را نداریم، اما مىتوانیم یاد بگیریم که چطور بدون موادمخدر زندگى کنیم. ما اگر به خاطر داشته باشیم که فقط براى امروز زندگى مىکنیم، مىتوانیم پاک بمانیم و از زندگى لذت ببریم. ما مسئول بیمارى خود نیستیم، فقط مسئول بهبودى خود هستیم. همانطور که ما شروع به اجراى برنامهاى که یاد گرفته ایم مىکنیم، زندگىمان به مرور تغییر مىکند و بهتر مىشود. ما از معتادانى که از وسوسه مصرف، آزاد شده اند و از زندگى لذت مىبرند کمک مىگیریم. لازم نیست ما این برنامه را بفهمیم تا براىمان کار کند، تنهاکارى که لازم است انجام دهیم، حرف گوش دادن است. رهایى ما، از طریق به کارگیرى قدمهاى دوازدهگانه حاصل مىشود که در سلسله مراتب بهبودى نقشى حیاتى دارند و یک روش نوین روحانى براى زندگىاند. آن ها به ما امکان مىدهند تا در بهبودى خود فعالانه شرکت کنیم.
از همان روز اول، قدمهاى دوازده گانه برنامه روزانه ما مىشوند. در ابتدا ممکن است آن قدر منفى بافى ما زیاد باشد که فقط به قدم اول اجازه نفوذ بدهیم. بعدها، وقتى ترسمان کمتر شد، خواهیم توانست از این وسایل بهتر و کاملتر به نفع خود بهره بردارى کنیم. ما متوجه مىشویم که احساسات قدیمى و ترس هاىمان علائم بیمارىمان هستند. اکنون براى ما آزادى واقعى امکان پذیر است. همانطور که بهبودىمان پیشرفت مىکند، نظرات تازه اى در مورد پاکى پیدا مىکنیم. از هوس مصرف، آزاد مىشویم و احساس رهایى مىکنیم. با هر کس که آشنا مىشویم، مىبینیم که آن ها هم هر کدام به نحوى چیزى براى عرضه کردن دارند. به مرور قابلیت دریافت و پذیرش، همچنین بخشش را پیدا مىکنیم. زندگى، مىتواند براىمان تبدیل به سفر جالب و پرماجرایى شود. ما بعد از مدتى، با سرور، خوشحالى و آزادى آشنا مىشویم.
ما معتاد در حال بهبودى نمونه نداریم. وقتى موادمخدر کنار مىرود و معتاد، این برنامه را به کار مىگیرد، اتفاقات فوقالعادهاى در زندگی اش مىافتد. آرزوهاى برباد رفته دوباره زنده مىشوند و امکانات تازهاى در افق زندگى پدیدار مىگردد. تمایل ما به رشد روحانى، ما را در حالت سبکبالى نگه مىدارد. وقتى اقداماتى را که در قدمها ذکر شده است انجام مىدهیم، شخصیت ما تغییر مىکند. این اقدامات ما هستند که اهمیت دارند و ما نتیجه ها را به نیروى برترمان واگذار مىکنیم. به مرور بهبودى تبدیل به یک جریان ارتباطى مىشود و ما ترس از لمس کردن ولمس شدن را از دست مىدهیم. مىآموزیم که در وقت احساس تنهایى، بغل کردن دوستانه و ساده یک دوست، چه تأثیرى در حال مان دارد. ما عشق واقعى و دوستى واقعى را تجربه مىکنیم.
ما مىدانیم در مقابل بیمارىمان که پیش رونده، لاعلاج و کشنده است عاجزیم. اگر مهارنشود، به مرور بدتر شده و به مرگ مىانجامد. ما نمىتوانیم از عهده وسوسه و اجبارآن برآییم. تنها راه حل، قطع مصرف و آغاز به یادگیرى چگونگى زندگى است. وقتى ما حاضر باشیم این سلسله اقدامات را دنبال کرده و از کمک هایى که دردسترس است بهره بردارى کنیم، براىمان یک زندگى کاملاً تازه امکانپذیر مىشود. بدین طریق، ما یقیناً بهبود پیدا مىکنیم. امروز با احساس امنیتى که به کمک انجمن پیدا کرده ایم، بالاخره به مرحله اى رسیده ایم که قادریم در چشم انسان هاى دیگر نگاه کنیم و از این که خودمان هستیم سپاسگزار باشیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan