Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

مفهوم دوم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« مسئولیت و اختیار نهائی برای خدمات در معتادان گمنام با گروههای معتادان گمنام می باشد.

ساختار خدماتی در معتادان گمنام را گروهها به وجود آورده اند تا در خدمت برطرف ساختن نیازهای مشترک گروهها قرار گیرد. هیئت ها و کمیته های خدماتی در انجمن ما ایجاد شده اند تا کمک کنند گروهها تجارب خود را با یکدیگر در میان بگذارند. ابزاری را فراهم آورند که گروهها بهتر بتوانند به وظایف خود عمل کنند . اعضای جدید را جذب جلسات بهبودی گروهها کرده و پیام بهبودی معتادان گمنام را وسیعتر از آنچه یک گروه به تنهایی می تواند انتقال دهد. چون گروهها این ساختار خدماتی را به وجود آورده اند ، بنابر این اختیار نهایی در مورد همه امور آن و همین طور مسئولیت نهایی در حمایت از کلیه فعالیتهای آن ساختار را به عهده دارند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.

مسئولیت و اختیار دو روی یک سکه است و تمرین و انجام هر یک . تمرین و انجام دیگری نیز هست. وقتی که گروههای ما منابعی       ( وجدان ، ایده ، افراد و پول ) را فراهم می کنند ، که جهت خدمات رسانی معتادان گمنام مورد نیاز است ، آنها در همان حال و به همان وسیله ساختار خدماتی را نیز راهنمایی می کنند و آن را هدایت می کنند. حال به چند مثال در مورد چگونگی عملکرد این اصل نگاه می کنیم.

مهمترین منبعی که به ساختار خدماتی توسط یک گروه معتادان گمنام اعانه می گردد ، صرفا یک حمایت روحانی است که شامل ایده ها و وجدان آن گروه می باشد. بدون نظر گروهها . ممکن است یک ساختار خدماتی نداند که دچگونه خدمتی مورد نیاز است یا اینکه آن خدمتی که ارائه می کند همان است که گروهها می خواهند یا نه . گروهها ایده ها و راهنماییهای را که ساختار خدماتی برای انجام مسئولیتهایش به آن نیاز دارد فراهم می کتتد. گروهها با اعلام احتیاجات و نگرانی هایشان ، اقتدار خود را بر ساختار خدماتی که به وجود آورند ، اعمال می کنند.

افرادی که وقت خود را به انجام کارهای خدماتی اختصاص می دهند منبعی حیاتی هستند ، بدون آنها ، هیئتها و کمیته ها نه تنها قادر به خدمت نخواهند بود بلکه حتی از بین خواهند رفت. مسئولیت گروهها در قبال ساختار خدماتی این اسن که نماینده خدماتی گروهی        ( نماینده گروه ) را انتخاب کنند که بتواند به بهترین وجه از منافع گروه خود و کل انجمن معتادان گمنام حمایت کند. با دقت در انتخاب نماینده گروه و حمایت کردن و راهنمایی مداوم او ، گروه توانائی خود را در تاثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر روی خدمات معتادان گمنام اعمال می کند. گروه با انتخاب یک نماینده حائز شرایط و فرستادن او برای خدمت از طرف خود ، قسمت اعظمی از مسئولیت و اختیار خود را برای خدمات به انجام می رساند.

برای انجام خدمات معتادان گمنام به پول نیز نیاز هست . بدون آن ، خطوط تلفن ما قطع می شود ، فهرست جلسات چاپ نخواهد شد ، نشریات معتادان گمنامبرای توزیع موجود نخواهد بود ، پانل ها ی بیمارستان و زندان ما جزوات لازم را نخواهد داشت و کارمندان اطلاع رسانی ما قادر نخواهند بود نوشته های چاپ شده در باره معتادان گمنام را در جامعه پخش نمایند. در مفهوم یازدهم در مورد استفاده از ول برای به ثمر رساندن هدف اصلی ما بیشتر صحبت شده است. اگرچه پیام مفهوم دوم نیز در مورد پول ساده است : از آنجا که گروهها ساختار خدماتی را جهت انجام وظایف بخصوصی به وجود می آورند ، خود گروهها نیز مسئول اند که بودجه لازم را فراهم آورند.

تا اینجا به آنچه مفهوم دوم خطاب به گروهها می گوید پرداختیم. این مفهوم با ساختار خدماتی نیز سخن می گوید. گروهها مستقیم یا غیر مستقیم تک تک هیئتها و کمیته های خدماتی را به وجود آورده اند.گروههای معتادان گمنام مستقیم یا غیر مستقیم منابع مالی مورد استفاده این هیئتها و کمیته های خدماتی را نیز فراهم کرده اند . گروهها این ساختار خدماتی را سازمان داده اند ، تا از طریق آن و به همراه یکدیگر بهتر به هدف اصلی انجمن ما دست یابند. بنابراین ساختار خدماتی باید در همه امور و توسط همه اجزای تشکیل دهنده ، احتیاجات و خواته های گروهها را در نظر گیرد. مفهوم دوم را می توان به عنوان راهی برای گفتن این سخن از سوی گروهها به ساختار خدماتی در معتادان گمنام به حساب آورد که « با منابع روحانی ، شخصی و مالی که ما برایتان فراهم کرده ایم مسئولانه برخورد کنید ، خواستار نظرات ما باشید و رهنمودهای ما را نادیده نگیرید.» گروههای معتادان گمنام اختیاردار همه امور خدماتی در انجمن ما هستند و باید مداوما در مورد مسائلی که بر آنها اثر می گذارد مورد مشورت قرار گیرند. برای مثال ، پیشنهادات در مورد تغییر دوازده قدم معتادان گمنام ، دوازده سنت ، نام ، ماهیت و یا هدف انجمن باید مستقیما از طرف گروهها تایید شود . و بر عکس ، اگر اتفاقی یا اشتباهی در ساختار خدماتی رخ دهد ، گروههای معتادان گمنام مسئولند که قدم هایی سازنده جهت رفع مشکل بردارند. تجربه به ما نشان داده است که انجام عجولانه اعمال بنیادی و اساسی نه به ما و نه به گروهها نفعی نمی رساند . از آنجا که تغییرات به ندرت یک شبه اتفاق می افتد ، حوصله و پذیرش را باید رعایت کرد و در نظر گرفت. با این حال ، اعمال اختیار نهائی در مورد خدمات معتادان گمنام که قسمتی حیاتی از نام خدمات سازمان یافته در انجمن ماست ، هم حق و هم مسئولیت گروههاست.

 

1-ایا گروه شما هیچ راه و طریقی برای اینکه به کمیته ناحیه خود اعلام کند که ایا انها احتیاجات گروه را برطرف می سازند دارد؟ چگونه ؟
2 - ایا نماینده بین گروه شما بطور منظم در جلسات کمیته خدمات ناحیه شرکت میکند ؟ ایا گروه به طور منظم به کمیته خدمات ناحیه اعانه میدهد ؟ ایا انجام این کارها امکان اعلام نظر گروه شما را در مورد خدمات انجمن به وجود می اورد ؟ چگونه ؟
3- ایا هر چند وقت یکبار گروه شما جهت مسائل خدماتی از طرف کمیته ناحیه مورد مشورت قرار میگیرد ؟ از طرف منطقه چطور ؟ از طرف خدمات جهانی چطور ؟ ایا دلتان میخواهد بیشتر مورد مشورت قرار بگیرید ؟ یا کمتر مورد مشورت قرار بگیرید؟
4- مفهوم دوم به هیئت ها و کمیته های خدماتی چه میگوید ؟ ایا گروه شما فکر میکند که این پیام را ساختار خدماتی دریافت کرده و فهمیده ؟ اگر نه گروه شما در مورد این مورد چه میتواند بکند؟

 


مفهوم دوم
مسئولیت و اختیار نهائی برای خدمات در NA با گروه‌های NA می‌باشد.»


سؤال 1- آیا گروه شما هیچ راه و طریقی برای این که به کمیته ناحیه خود اعلام کند که آیا آنها احتیاجات گروه را بر طرف میکنند دارند؟ چگونه؟
بله، توسط نماینده بین گروه نیازها و احتیاجات گروهها به ساختار خدماتی اطلاع داده میشود زیرا گروهها ساختار را بوجود می‌آورند. و گروهها از طریق خرد جمعی و رأی وجدان گروه و درک مشترک با اعزام نماینده خدماتی گروهی مشکلات خود را از طریق بررسی گروهی و ترازگروهی خود به کمیته‌های محلی و یا ناحیه، انتقال و در صورت نیاز پیگیری می‌کند ضمناً نماینده خدماتی بین گروه می‌بایست مسئولیت‌پذیر متعهد صادق و شجاع با برخورداری از اصول معنوی قدمها انتخاب تا گزارشات خود را چه در گروه و چه در کمیته علی‌ یا ناحیه بیان کند که این گزارشات می‌بایست شفاف و بصورت مکتوب باشد.


سؤال 2: آیا نماینده بین گروه شما بطور منظم در جلسات کمیته خدمات ناحیه شرکت میکند؟ آیا گروه به طور منظم به کمیته خدمات اعانه می‌دهد؟
 آیا انجام این کارها امکان اعلام امکان اعلام نظر گروه شما را در مورد خدمات NA‌بوجود می‌آورد؟ چگونه؟
بله- نماینده بین گروه ما آخر هر ماه با حمایت مالی و معنوی گروه از ساختار و ارسال گزارشات و مشکلات گروه به ساختار به طور منظم، خواستار ارائه تجربه از ساختار برای گروه می‌باشد.
ب- بله بعد از پایان جلسات اداری منظم هر ماه و تفکیک خزانه بعد از برطرف کردن نیازهای گروه با رعایت سنت هفتم حمایت مالی خود را از ساختار به انجام می‌رساند.
ج-زمانی که رابطه گروه با ساختار توسط نماینده گروه برقرار می‌شود. ساختار خدماتی جوابگوی گروه‌های NA می‌باشد.
چ-با شرکت نماینده گروه در فرایند تصمیم‌گیریی توسط وجدان گروه و حمایت از خدمتگزاران و درخواست پاسخگویی شفاف از آنها.


سؤال 3: آیا هر چند وقت یک بار گروه شما جهت مسائل خدماتی از طریق کمیته خدمات ناحیه مورد مشورت قرار می‌گیرد؟ از طرف کمیته خدمات منطقه چطور؟
از طرف کمیته خدمات جهانی چطور؟ آیا دلتان می‌خواهد بیشتر مورد مشورت قرار گیرد؟ یا کمتر مورد مشورت قرار گیرید؟
ما از ساختار خدماتی درخواست می‌کنیم که با تمامی منابع، پول، ایده و وجدانی که در اختیارشان می‌گذاریم مسئولانه برخورد کنند و زمانی که ساختار خدماتی نیاز به وجدان آگاه و بیدار داشته باشند که در کل تأثیر نگذارند با گروهها مشورت می‌کنند از طریق گزارشات شفاف – از طریق رابطین و زمان مشخصی هم ندارد.


سؤال 4: مفهوم دوم به هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی چه می‌گوید؟
 آیا گروه شما فکر می‌کند که این پیام را ساختار خدماتی دریافت کرده و فهمیده است؟ اگر نه گروه شما در این مورد چه می‌تواند بکند؟
استفاده صحیح از منابع در دسترس مثل، وجدان، ایده، افراد  وپول – تشکیل‌دهی گروه‌ها و نظرخواهی از آنها، ارائه گزارشات شفاف و مسئولیت‌پذیر بودن.
تا حدودی، از طریق آگاه ساختن گروه‌ها از روش خدمتی خود و دادن پاسخ رک و شفاف و روشن کردن گروه‌ها از روند خدمتی خود با دادن گزارشات کتبی و ارتباط مستمر داشتن با گروه‌ها.
انتخاب افراد آگاه و مطلع کردن آنها از شروع وظایفشان با داشتن یک اساسنامه کامل و واگذاری اختیارات لازم و پاسخ خواستن از آنها.


مفهوم دوم خدماتی:
«مسئولیت و اختیار نهائی برای خدمات در NA با گروه‌های NA می‌باشد»


1- ساختار خدماتی به چه منظوری تشکیل می‌شود؟
گروهها ساختار خدماتی NA را به وجود می‌آورند تا در خدمت برطرف ساختن نیازهای مشترک گروهها قرار گیرد و از این طریق و به همراه یکدیگر بهتر به هدف اصلی انجمن دست یابند.


2- هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی به چه منظوری تشکیل می‌شوند؟
کمک میکنند تا گروهها تجارب خود را با یکدیگر در میان بگذارند.
ابزاری را فراهم می‌آورند که گروه‌ها بهتر بتوانند به وظایف خود عمل کنند.
اعضای جدید را جذب جلسات بهبودی گروهها کرده.
پیام بهبودی معتادان گمنام را وسیع‌تر از انچه یک گروه به تنهایی میتواند انتقال دهند.


3- اختیار نهایی ساختار خدماتی با کیست؟
چون گروهها ساختار خدماتی را خلق میکنند بنابر این اختیار نهایی در مورد همه امور آن و همین طور مسئولیت نهایی در حمایت از کلیه فعالیت‌های آن ساختار را به عهده دارند.
اعمال اختیار نهایی در مورد خدمات NA که قسمتی حیاتی از نظام خدمات سازمان یافته در انجمن ماست هم حق گروه‌ها می‌باشد و هم مسئولیت آنان.دوم
«مسئولیت و اختیار دو روی یک سکه است»


 4- گروه‌ها چه منابعی جهت خدمات رسانی معتادان گمنام فراهم میکنند؟
1- ایده  2- وجدان  3- پول  4-خدمتگزار (افراد)


5- مهمترین منبعی که توسط یک گروه به ساختار خدماتی اهدا میگردد چیست؟
یک حمایت روحانی شامل ایده‌ها و وجدان آن گروه.
بدون نظر گروهها، ممکن است یک ساختار نداند چگونه خدمتی نیاز است.
آیا آن خدمتی را که ارائه میشود همان است که گروهها می‌خواهند یا نه؟
ایده‌ها و راهنمایی‌هایی را که ساختار خدماتی برای انجام مسئولیت‌های خود به آن نیاز دارد.
اعلام احتیاجات و بیان اهم مسائل و اقتدار خود بر ساختار خدمات توسط گروهها.
با منابع روحانی، شخص و مالی که ما برای شما فراهم کرده‌ایم مسئولانه برخورد کنید خواستار نظرات ما باشید و رهنمودهای ما را نادیده نگیرید.


6- هیئت‌ها و کمیته‌ها در چه صورتی قادر به فعالیت نخواهند بود؟
افرادی که وقت خود را به انجام کارهای خدماتی اختصاص میدهند منبعی حیاتی هستند. بدون آنها ساختار قادر به فعالیت نخواهد بود بلکه از بین خواهد رفت.


7- مسئولیت‌ها گروه‌ها در قبال ساختار خدماتی چیست؟
نماینده خدماتی گروهی (نماینده گروه) را انتخاب کند که بتواند به بهترین وجه از منافع گروه و کل انجمن NA‌حمایت کند.


8- گروه چگونه میتواند بطور مستقیم و غیرمستقیم بر روی خدمات معتادان گمنام تأثیر بگذارد؟
با دقت در انتخاب نماینده گروه و حمایت کردن و راهنمایی مداوم او.
گروه با انتخاب یک نماینده حائز  شرایط و فرستادن او برای خدمت از طرف خود، قسمت اعظمی از مسئولیت و اختیار خود را برای خدمات در NA‌به انجام می‌رساند.


9- برای خدمات NA به چه منابعی نیاز داریم چرا؟
پول، بدون آن: 1- خطوط تلفن قطع می‌شود. 2-فهرست جلسات چاپ نخواهد شد.  3-کارمندان اطلاع‌رسانی ما قادر نخواهند بود نوشته‌های چاپ شده درباره معتادان گمنام را در جامعه پخش نمایند.


10- پیام مفهوم دوم در مورد پول چیست؟
از آنجایی که گروه‌ها ساختار خدماتی را جهت انجام وظایف بخصوصی به وجود می‌آورند خود گروهها نیز مسئول‌اند که بودجه لازم را فراهم آورند.

هیئت ها و کمیته های خدماتی در انجمن ما ایجاد شده اند تا کمک کنند گروهها تجارب خود را با یکدیگر در میان بگذارند; ابزاری را فراهم آورند که گروهها بهتر بتوانند به وظایف خود عمل کنند; اعضای جدید را جذب جلسات بهبودی گروه ها کرده و پیام بهبودی معتادان گمنام را وسیع تر از آنچه یک گروه به تنهایی می تواند, انتقال دهند.(کتابچه دوازده مفهوم خدماتی)

نقش نماینده خدماتی گروه در اجرای صحیح مفهوم دوم چیست؟


مسئولیت گروه ها در قبال ساختار خدماتی این است که نماینده خدماتی گروهی ( نماینده گروه ) را انتخاب کنند که بتواند به بهترین وجه از منافع گروه خود و کل انجمن NA حمایت کند. با دقت در انتخاب نماینده گروه و حمایت کردن و راهنمایی مداوم او ، گروه توانائی خود را در تاثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر روی خدمات معتادان گمنام اعمال می کند. گروه با انتخاب یک نماینده حائز شرایط و فرستادن او برای خدمت از طرف خود ، قسمت اعظمی از مسئولیت و اختیار خود را برای خدمات در NA به انجام می رساند.(کتابچه دوازده مفهوم خدماتی)


دلایل حاکمیت گروهها بر ساختار خدماتی

۱- ساختار را گروهها بوجود می اورند و در قبال ان مسوول میباشند

۲- ساختار ابزار گروهها میباشد

۳- ساختار مطابق نیاز گروهها شکل میگیرد و عمل میکند

۴- ساماندهی ساختار بواسطه گروههاست و نیاز ساختار توسط گروهها برطرف میشود


پیام مفهوم دوم در مورد پول چیست؟

برای انجام خدمات NA به پول نیز نیاز هست. بدون آن ، خطوط تلفن ما قطع می شود ، فهرست جلسات چاپ نخواهد شد ، نشریات NA برای توزیع موجود نخواهد بود ، پانل ها ی بیمارستان و زندان ما جزوات لازم را نخواهد داشت و کارمندان اطلاع رسانی ما قادر نخواهند بود نوشته های چاپ شده در باره معتادان گمنام را در جامعه پخش نمایند. در مفهوم یازدهم در مورد استفاده از پول برای به ثمر رساندن هدف اصلی ما بیشتر صحبت شده است. اگرچه پیام مفهوم دوم نیز در مورد پول ساده است: از آنجا که گروه ها ساختار خدماتی را جهت انجام وظایف بخصوصی به وجود می آورند ، خود گروه ها نیز مسئول اند که بودجه لازم را فراهم آورند.
(کتابچه دوازده مفهوم خدماتی)


آیا این موضوع که" مسئولیت و اختیار نهایی با گروههاست" خلاقیت و آزادی عمل را از ساختار خواهد گرفت؟

مهمترین منبعی که توسط یک گروه به ساختار خدماتی اهدا می گردد ، صرفا یک حمایت روحانی است که شامل ایده ها و وجدان آن گروه می باشد. بدون نظر گروه ها, ممکن است یک ساختار خدماتی نداند که چگونه خدمتی مورد نیاز است یا این که آن خدمتی که ارائه می کند همان است که گروهها می خواهند یا نه . گروهها ایده ها و راهنماییهای را که ساختار خدماتی برای انجام مسئولیت های خود به آن نیاز دارد فراهم می کتتد. گروه ها با اعلام احتیاجات و اهم مسائل خود ، اقتدار خود را بر ساختار خدماتی که به وجود آورند ، اعمال می کنند.(کتابچه دوازده مفهوم خدماتی)

پاسخ؛

خیر
این مفهوم باعث میشود؛

۱ اقتدار گروهها بر ساختار حفظ شود

۲ ساختار مطابق نیاز گروهها شکل گیرد

۳احتیاجات گروهها در اولویت قرار گیرد

۴ مشورت مستقیم و حتمی با گروهها در مواردی مانند تغییر نام، قدمها، سنتها، مفاهیم، و ماهیت ان ای و روش پیام رسانی و غیره انجام گیرد

۵حمایت از منافع گروهها
انتخاب اعضای موثر ان ای


در مفهوم دوم ؛

گروهها در واقع به ساختار میگویند که منابعی که در اختیارتان میگذاریم مسئولانه و عاقلانه استفاده نمایید و اماده راهنمایی ما باشید


رابطه مفهوم سوم با مفهوم دوم؛

به هیچ عنوان مفهوم سوم ناقض مفهوم دوم نیست.
بلکه موجب غنای مفهوم دوم می گردد.
واگذاری اختیارات ٬ تامه و کامل نیست. فقط موجب تسریع عملکرد ساختار خدماتی می گردد.
و همچنین خدمتگزاران گروه ما به عنوان نماینده در آنجا حضور فعالی دارند و از منافع مشترک ما دفاع خواهند کرد.
و همچنین گروه ها می توانند در مورد هر قسمت از عملکرد ساختار سؤال بپرسند .
بنابراین مسئله نظارت گروه ها منتفی نخواهد شد.
تنها مفهوم سوم به ساختار خدماتی قدرت عملیاتی و سرعت عمل بیشتری خواهد داد

مفهوم سوم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« گروههای معتادان گمنام اختیارات لازم را به ساختار خدماتی جهت انجام مسئولیتهایشان واگذار می کنند. »

گروههای معتادان گمنام حافظ مسئولیت و اختیار نهائی ، ساختار خدماتی هستند که خود آن را به وجود آورده اند . اما با این حال اگر بخواهند خود را مستقیم درگیر تصمیم گیری برای تمام هیئتها و کمیته های خدماتی بکنند ، وقت و انرژی کمی برای جلسات بهبودی خواهند داشت. به همین دلیل . گروهها اختیار را به ساختار خدماتی واگذار می کنند تا برای انجام وظایف محوله تصمیم بگیرند.

واگذاری اختیار می تواند هم به گروهها و هم به ساختار خدماتی آزادی عمل بیشتری بدهد. تصمیم های خدماتی که بر روی گروهها تاثیر مستقیم ندارد می تواند سریعا گرفته شود : مثل خطوط تلفن ، پانل بیمارستان و زندان ، کوشش در اطلاع رسانی عمومی و برنامه های توسعه نشریات که می توانند به سرعت پیشرفت کنند تا در خدمت اصلی معتادان گمنام باشند. و گروههای ما هم که نیاز به تصویب تمام تصمیماتی را که از طرف آنها در امور خدماتی گرفته می شود ندارند ، آزاد خواهند بود تا تمام توجه خود را معطوف به رساندن پیام معتادان گمنام در جلسات خود نمایند .

ما اغلب طرحها و دستورالعملهایی را مورد استفاده قرار می دهیم که به ما کمک کنند مفهوم سوم را بکار ببندیم. ما به دقت موضوع کاری را که می خواهیم انجام شود و همین طور حدود اختیارات را به کسانی که قرار است آن وظیفه را انجام دهند توضیح می دهیم. اگر چه حتی ، کاملترین و جامع ترین دستورالعمل ها هم تمی توانند همه احتمالات را به حساب آورد. خدمتگذاران مورد اعتماد ، ما وقتی می توانند به بهترین وجه به ما خدمت کنند که ما بدانها در بکارگیری بهترین قضاوتشان برای انجام مسئولیتهایشان آزادی عمل بدهیم. ساختار خدماتی باید همیشه مستقیم در برابر کسانی که بدانها خدمت می کند جوابگو باشد ، اما در همان حال باید به آن در حدی معقول ، اختیار اعتمادی آرزویش را دارد. این ویژگیها را هنگام انتخاب رهبران معتادان گمنام هر چه بیشتر مورد نظر قرار دهیم ، به همان نسبت خدمات ما بهتر خواهد بود.

سوابق شخصی و مدارج تحیلی و حرفه ای ،‌اگر چه موثر و یاری دهنده است ، اما لزوما دلیل رهبری موثر نمی باشند. وقتی خدمتگذار مورد اعتماد انتخاب می کنیم ، بهر حال به خود فرد اعتماد می کنیم و نه فقط به مهارتهای او . یکی از نخستین نکاتی که هنگام انتخاب خدمتگذار مورد اعتماد به دنبالش هستیم ، فروتنی است. درخواست برای قبول رهبری ، خدمت و قبول مسئولیت برای معتاد در حال بهبودی ، تجربه ای فروتنانه است . از طریق تداوم در کارکرد دوازده قدم ، خدمتگزاران مورد اعتماد ما ، نه تنها با توانائی های خود ، بلکه با نواقص و محدودیتهای خود نیز آشنا شده اند . و می دانند که پذیرفته اند تا با کمک خدا ، به بهترین نحوی که می توانند به انجمن مت خدمت کنند. رهبران خوب در معتادان گمنام هیچ وقت فکر            نمی کنند که باید هر کاری را فقط خودشان انجام دهند ، آنها دائم درخواست کمک ، نصیحت و راهنمایی می کنند. رهبران انجمن ما نمی باسیست که دیکتاتور و یا دستور دهنده باشند، آنها خدمتگزاران ما هستند . رهبری توانا با روحیه خدمت ، هرگز از طریق حکم متکبرانه و مکلف کردن دیگران به پیروی امکان پذیر نیست ، بلکه فقط از راه الگوسازی و کسب احترام ، امکان دارد. و هیچ چیز ما را دعوت به احترام گذاشتن به خدمتگزاران مورد اعتماد خود نمی کند مگر اینکه فروتنی آنها به وضوح مشهود باشد.

رهبر لایق ، در معتادان گمنام یک رشته از خواص شخصیتی که در رابطه به بیداری روحانی باشد را به نمایش می گذارد . ما به کسانی که به ما خدمت می کنند اعتماد داریم که گزارش واقعی و کامل فعالیتهای خود را به ما بدهند. رهبران ما باید راستی و درستی لازم جهت شنیدن حرفهای دیگران داشته باشند . و در همان حال قادر باشند بر اصول منطقی ، پایداری کنند ، مصالحه کند ، مخالفت کند بدون اینکه ناسازگار باشد ، شهامت قبول تقصیر خود را داشته باشد و تسلیم شوند. ما خواهان خدمتگزاران مورد اعتمادی هستیم که تمایل به صرف وقت و انرژی در راه خدمت فعال به دیگران را داشته باشند. نشریات ومنابع در دسترس را بخوانند و بیاموزند ، با معتادان گمنامکسانی که تجربه بیشتری در مورد مسئولیت انها دارند مشورت کنند و وظیفه ای را که ما بر عهده آنان گذارده ایم به دقت و تا حد امکان کامل انجام دهند. صداقت ، روشن بینی و تمایل برای بهبودی ضروری می باشد و همین طور لازمه رهبری نیز هستند.

هر عضو معتادان گمنام می توتند یک رهبر باشد و همه اعضای معتادان گمنام حق خدمت به انجمن را دارند. رهبری موثر در معتادان گمنام ، نه تنها می داند که چگونه خدمت کند ، بلکه می داند بعضی مواقع بهترین خدمت ، کنار کشیدن و اجازه خدمت به دیگران دادن است . تشریفات اداری بیش از حد کاغذ بازی رشد انجمن ما را متوقف می کند. در حالی که جریان متناوب رهبری جدید ، که توسط تداوم متعادل گردد ، باعث رشد معتادان گمنام می گردد. یک رهبر موثر می داند که برای حفاظت از مفهوم اصل روحانی تفاوت قائل شدن بین اصول و شخصیتها در هنگام خدمت ، رعایت اصل چرخشی بودن بسیار اهمیت دارد.

در بعضی پستها ، خدمتگزاران مورد اعتماد به مهارت خاصی نیاز دارند تا بتوانندرهبران موثری باشند . توانایی در ایجاد رابطه می تواند به خدمتگزاران مورد اعتماد کمک کند تا اطلاعات و ایده های خود را با کمیته ای که در آن کار می کنند و همچنین با کسانی که به آنها خدمت می کنند در میان بگذارند. مهارتهای سازمانی به خدمتگزاران مورد اعتماد کمک می کند تا مسئولیتهای کوچک سازمانی را ساده تر و انجام وظایف دشوار را نیز راحت و سرراست کنند . توانائی رهبران در تشخیص اینکه اعمال امروز ما به کجا منجر می شود و همین طور راهنمایی ما در مورد نیازمان برای آماده شدن برای تقاصاهای فردا ، به خوبی در خدمت معتادان گمنام قرار گیرد . تجربه های مشخص تحصیلی ، تجاری ، شخصی و خدماتی ممکن است موجب شود که معتادی رو به بهبودی برای به انجام رساندن وظایفش را داد. یک گروه ، هیئت خدماتی و یا کمیته باید با وجدان گروه جمعی خود مشورت کند تا به بهترین درک خود در مورد بهترین راه بکارگیری این مفهوم خدماتی دست یابد.

بعضی مواقع ما می ترسیم از اینکه واگذاری اختیار به معنای از دست دادن کنترل بر روی خدمات باشد. مفاهیم اول . دوم و سوم طراحی شده اند تا بی آن که دستان خدمتگزاران مورد اعتماد خود را ببندیم ، کمک کنند مسئولیت خود را بر ساختار خدماتی حفظ کنیم . مفهوم سوم . گروههای ما را تشویق می کند که بر روی مسئولیت خود تمرکز کنند در حالی از دادن اختیار لازم به ساختار خدماتی جهت ارائه خدمات مورد نیاز معتادان گمنام اطمینان حاصل می نمایند . مفاهیم دوازده گانه ما از گروهها نمی خواهد که از اختیارات خود استعفا کنند یا آنرا بدانگونه تفویض کنند ، که به ساختار خدماتی اجازه داده شود تا هر کاری که دوست دارد انجام دهد . گروهها بهر حال . ساختار خدماتی را سازمان داده اند که از طرف آنها و با راهنمائی آنها عمل کند و هر زمانی هم که گروهها احتیاج دارند اختیار نهایی خود را در مورد مسائل خدماتی اعمال کند‌،‌آنها را تشویق می کند که این کار را بکنند . اگر چه در مسائل روز مره . گروهها به هیئتها و کمیته های خدماتی ما . اختیار اجرایی لازم را داده اند تا کار محوله را انجام دهند .

دادن اختیار می تواند یک مسئله ریسکی باشد . مگر که این کار مسئولانه انجام شود . برای موثر واقع شدن مفهوم سوم ، مفاهیم دیگر نیز باید به طور ثابت و استوار به اجرا درآیند . مهمتر از همه این است که ما باید در انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد و امین دقتی خاص بکنیم . ما نمی توانیم مسئولانه این اختیار را به کسانی واگذار کنیم که اساسا و ذاتا ظرفیت مدیریت این ساختار ندارند . و یا تمایلی به پاسخگوئی کامل در مورد اعمال خود را ندارند . اما ، اگر رهبران خود را به دقت انخاب کنیم ، و کسانی را برگزنیم که می شود اطمینان کرد که اختیار واگذار شده به خود را بطور مسئولانه جهت انجام وظایف محوله بکار می گیرند ، آن وقت می توانیم در مورد مفهوم واگذاری و تفویض ( دادن نمایندگی و وکالت ) احساس اطمینان و آسایش بنمائیم .

وقتی انجام کاری را از خدمتگزاران مورد اعتماد خود می خواهیم ، باید به طور کامل و کافی موضوع آن را برایشان توضیح دهیم و باید حمایت مورد نیازشان را فراهم آوریم . پس از راهنمائی و حمایت ، باید اختیار لازم را نیز جهت تصمیم گیری در مورد انجام وظیفه ای که به عهده شان گذارده ایم به آنها بدهیم . وقتی گروهها اختیار کافی به ساختار سازمانی بدهند ، دیگر نیازی نیست در مورد هر تقاضای خدماتی در سطوح مختلف تصمیم گیری نمایند . و هدف اصلی انجمن ما به بهترین وجه می تواند مورد توجه قرار گیرد . با قرار گرفتن مفهوم سوم در جای درست خود ، گروههای ما ازاد خواهند بود که جلسات بهبودی را برگزار کنند و پیام معتادان گمنام را مستقیم به معتادانی که هنوز در عذابند برسانند و در همان حال مطمئن باشند که ساختار خدماتی که بوجود آورده اند ، دارای اختیار لازم جهت گرفتن تصمیمات مربوط به انجام مسئولیتهایشان می باشد.

1: به طور کلی گروه شما در مورد مفهوم واگذاری اختیار چه فکر می‌کند؟
2: اگر گروه‌ها شما در مورد هر تصمیمی که هیئت، کمیته یا کمیته فرعی در سطح ناحیه، منطقه و دنیا مورد مشورت قرار می‌گرفت، آیا وقت وانرژی کافی برای رسیدن به مسائل خود را داشت؟ آیا گروه شما اطلاعات کافی برای ارائه نصایح هوشمندانه در مورد تمام این مطالب را داشت؟
3: اگر هر هیئت یا کمیته خدماتی که به گروه شما خدمت می‌کند، می‌توانست فقط بعد از مشورت با گروه شما اقدام کند، آیا قادر بود که به نرمی و راحتی وظایفی را که گروه شما به عهده‌اش گذاشته است را انجام دهد؟
4: در کتاب پایه ما در قسمت مربوط به سنت دوم (صفحه 60) می‌گوید: «ما مدیران خوبی نیستیم، و حتی یک نفر از ما قادر نیست که دائماً تصمیمات درست بگیرد.» اگر این موضع واقعیت دارد، ما چگونه می‌توانیم مسئولانه اختیارات مورد نظر در مفهوم سوم را به خدمتگزاران مورد اعتماد خود تفویض و واگذار کنیم؟

 


مفهوم سوم
«گروه‌های NA اختیارات لازم را به ساختار خدماتی جهت انجام مسئولیت‌هاشان واگذار می‌کنند»


سؤال 1- به طور کلی گروه شما در مورد مفهوم واگذاری اختیار چه فکر می‌کند؟
واگذاری اختیار یعنی آزادی عمل به ساختار جهت بهتر انجام دادن وظیفه محوله در پست خدماتی و نقطه پاسخگویی و شرح وظایف باید بطور شفاف شخص شود و خدمتگزار باید بر مبنای مسئولیت و تعهد امانتداری خدمت کند که در کل آزادی عمل نیز محدودیت است و مشروط به پاسخگویی می‌باشد که به همراه تعیین وظایف اساسنامه گروه، کمیته، ناحیه، و شورای منطقه و حمایت کردن از خدمتگزار جهت بهتر انجام دادن وظایف محوله می‌باشد.


سؤال 2: اگر گروه‌ها شما در مورد هر تصمیمی که هیئت، کمیته یا کمیته فرعی در سطح ناحیه، منطقه و دنیا مورد مشورت قرار می‌گرفت، آیا وقت وانرژی کافی برای رسیدن به مسائل خود را داشت؟ آیا گروه شما اطلاعات کافی برای ارائه نصایح هوشمندانه در مورد تمام این مطالب را داشت؟

خیر- چون گروهها وقت و انرژی کافی را ندارند تا مرتباً تصمیم‌گیری کنند. زیرا باید جلسات اداری زیاد برپا کنند. با انتخاب خدمتگزار لایق و متعهد و مورد اعتماد از هدر رفتن وقت، انرژی و دوباره‌کاری جلوگیری شود و گروه در راستای سنت 5 حرکت کند. خیر اطلاعات و تجربیات گروه محدود است و نمی‌توانند در تمام مسائل خود را دخیل کنند زیرا آنوقت دیگر وقتی برای برگزاری جلسه بهبودی و اداری خود ندارد.


سؤال 3: اگر هر هیئت یا کمیته خدماتی که به گروه شما خدمت می‌کند، می‌توانست فقط بعد از مشورت با گروه شما اقدام کند، آیا قادر بود که به نرمی و راحتی وظایفی را که گروه شما به عهده‌اش گذاشته است را انجام دهد؟

اگر هیئت‌ها یا کمیته‌های خدماتی به مشورت و منابع یک گروه محدود شوند توانایی خدماتش به یک گروه محدود می‌شود. اصل مشارکت در NA به هیئت و کمیته‌های خدماتی کمک میکند تا نظر و مشورت همه گروه‌ها را در نظر گیرد تا به بهترین درک خود در راستای هدفشان با توجه به اختیار و آزادی که گروه‌ها به آنها داده‌اند دست پیدا کنند.


سؤال 4: در کتاب پایه ما در قسمت مربوط به سنت دوم (صفحه 60) می‌گوید: «ما مدیران خوبی نیستیم، و حتی یک نفر از ما قادر نیست که دائماً تصمیمات درست بگیرد.» اگر این موضع واقعیت دارد، ما چگونه می‌توانیم مسئولانه اختیارات مورد نظر در مفهوم سوم را به خدمتگزاران مورد اعتماد خود تفویض و واگذار کنیم

یا انتخاب خدمتگزار و مورد اعتماد و مشخص نمودن اختیارات و محدوده خدمتی و شرح وظایف
ارائه برنامه خدمتی به خدمتگزار و در اختیار قرار دادن منابع مورد نیاز و دریافت گزارش شفاف از عملکرد و هزینه‌های مربوطه.

مفهوم سوم

ما به دقت موضوع کاری را که می خواهیم انجام شود و همینطور حدود اختیارات را به کسانی که قرار است آن وظیفه را انجام دهند توضیح می دهیم. (مفهوم سوم خدماتی)
ما نمی توانیم مسئولانه این اختیار را به کسانی واگذار کنیم که اساساً و ذاتاً ظرفیت مدیریت این اختیار را ندارند و یا تمایلی به پاسخگویی کامل در مورد اعمال خود را ندارند. (مفهوم سوم خدماتی)
وقتی انجام کاری را از خدمتگزاران مورد اعتماد خود می خواهیم، باید بطور کامل و کافی موضوع آن را برایشان توضیح دهیم و باید حمایت موردنیازشان را فراهم آوریم. پس از راهنمایی و حمایت، باید اختیار لازم را نیز جهت تصمیم گیری در مورد انجام وظیفه ای که به عهده شان گذارده ایم به آنها بدهیم. (مفهوم سوم خدماتی)

1- گروهها چرا اختیار را به ساختار خدماتی واگذار می‌کنند؟
 
گروه‌های NA‌حافظ مسئولیت و اختیار نهایی ساختار خدماتی هستند که خود آن را بوجود آورده‌اند. اما با این حال اگر بخواهند خود را مستقیم درگیر تصمیم‌گیری برای اتمام هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی بکنند وقت و انرژی کمی برای جلسات پیام بهبودی خواهند داشت.

2- چرا آزادی عمل و واگذاری اختیار؟

واگذاری اختیار میتواند هم به گروه‌ها و هم به ساختار خدماتی آزادی عمل بیشتری بدهد.
گروه‌های ما هم که نیاز به تصویب تمام تصمیماتی را که از طرف آنها در امور خدماتی گرفته می‌شوند ندارند، آزاد خواهند بود توجه خود را معطوف به رساندن پیام NA‌در جلسات خود نماید.
بعضی مواقع ما می‌ترسیم از اینکه واگذاری اختیار به معنای از دست دادن کنترل بر روی خدمات باشد.

۳- خدمت در ساختار خدماتی هیئت‌ها و کمیته‌ها چگونه است؟

استفاده از طرح‌ها و دستورالعمل‌ها
دریافت حدود وظایف از طرف گروه‌ها
خدمتگزاران مورد اعتماد ما وقتی می‌توانند به بهترین وجه به ما خدمت کنند که ما بدان‌ها در بکارگیری بهترین قضاوت‌شان برای انجام مسئولیت‌های‌شان آزادی بدهیم.
ساختار خهدماتی باید همیشه مستقیم در برابر کسانی که بدان‌ها خدمت می‌کند جوابگو باشد.
هیئت‌ها و کمیته‌ها باید با وجدان گروه جمعی خود مشورت کند تا به بهترین درک خود در مورد بهترین راه بکارگیری این مفهوم خدماتی دست یابد.
در صورتی اختیار لازم از


طرف گروه‌ها به ساختار داده می‌شود که از ارائه خدمات مورد نیاز NA‌اطمینان حاصل کنند.
ساختار خدماتی هر کاری که دوست دارد نمی‌تواند انجام دهد.
هر زمان که گروه‌ها احتیاج دارند میتوانند اختیار نهایی خود را در مورد مسائل خدماتی اعمال کنند.
گروه‌ها در مسائل روزمره به هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی ما، اختیار اجرایی لازم را می‌دهند تا کار محوله را انجام دهند.

4- دادن نمایندگی و وکالت یعنی چه؟ و به چه کسانی این وکالت از طرف گروه‌ها داده می‌شود؟

اگر رهبران خود را به دقت انتخاب کنیم و کسانی را برگزینیم که می‌شود اطمینان کرد که اختیار واگذار شده به خود را بطور مسئولانه انجام وظایف محوله بکار می‌گیرند آن وقت می‌توانیم در مورد مفهوم واگذاری و تفویض (دادن نمایندگی و وکالت) احساس اطمینان و آسایش بنمائیم.
ظرفیت مدیریت اختیار را دارد.
تمایلی به پاسخگویی کامل در مورد اعمال خود داشته باشد.

5- در چه صورتی میتوانیم از خدمتگزاران مورد اعتماد انجام کاری را بخواهیم؟

باید بطور کامل و کافی موضوع خدمت را برایشان توضیح دهیم.
حمایت مورد نیازشان را فراهم کنیم.
پس از راهنمایی و حمایت باید اختیار لازم را نیز جهت تصمیم‌گیری در مورد انجام وظیفه‌ای که به عهده‌شان گذارده‌ایم به آنها بدهیم.
وقتی گروه‌ها اختیار کافی به ساختار خدماتی بدهند. دیگر نیازی نیست در مورد هر تقاضای خدماتی در سطوح مختلف تصمیم‌گیری نماید.

پیام


دادن اختیار می تواند یک مسئله ریسکی باشد, مگر این که وظایف مسئولانه انجام شود برای موثر واقع شدن مفهوم سوم ، مفاهیم دیگر نیز باید به طور ثابت و استوار به اجرا درآیند . مهم تر از همه این است که ما باید در انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد و امین دقتی خاص بکنیم . ما نمی توانیم مسئولانه این اختیار را به کسانی واگذار کنیم که اساسا و ذاتا ظرفیت مدیریت این اختیار را ندارند و یا تمایلی به پاسخگوئی کامل در مورد اعمال خود ندارند . اما ، اگر رهبران خود را به دقت انتخاب کنیم ، و کسانی را برگزینیم که می شود اطمینان کرد که اختیار واگذار شده به خود را بطور مسئولانه جهت انجام وظایف محوله بکار می گیرند(کتابچه مفاهیم)

چه ترسهایی ممکن است در در به کارگیری این مفهوم ( مفهوم سوم ) به سراغ ما بیاید؟


بعضی مواقع ما میترسیم از این واگذاری اختیار به معنای از دست دادن کنترل بر روی خدمات باشد. اما مفاهیم اول , دوم وسوم طراحی شده اند تا بی ان که دستان خدمت گزاران مورد اعتماد خود را ببندیم. کمک کنند مسئولیت خود را بر ساختار خدماتی حفظ کنیم. (کتابچه مفاهیم)

مفهوم چهارم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« رهبری موثر در معتادان گمنام ارزشی والا دارد. ویژگیهای رهبری هنگام انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد باید مورد توجه قرار گیرند . »

اعتماد لازم جهت واگذاری مطمئن اختیارات خدمت بر اساس انتخاب دقیق خدمتگزاران مورد اعتماد می باشد . در بند زیر ، ما تعدادی از ویژگیهایی را که باید هنگام انتخاب خدمتگزاران مورد توجه قرار گیرند قید کرده ایم . هیچ رهبری نمونه کامل همه این ویژگیها نیست . اینها ایده آلهای رهبری موثر اند که هرخدمتگزار مورد قبول خدمتی خاص ، مناسبتر باشد تا قبول خدماتی دیگر . اگر از اعضا بخواهیم وظیفه ای را قبول کنند که توانائی انجامش را ندارند به خودمان ، انجمن و خدمتگزاران مورد اعتماد خود صدمه می زنیم .

 وقتی به ویژگیهای رهبری را که از او می خواهیم خدمت کند به دقت توجه کنیم ، می توانیم با اطمینان خاطر فضای لازم را برای به کار گیری آن ویژگیها فراهم کنیم . ما می توانیم به رهبران موثر اجازه و آزادی در خدمت بدهیم تا آنها نشان دهند که به ما پاسخگو هستند . به طور منظم کارهای خود را گزارش می کنند و در صورت لزوم خواهان راهنمایی بیشتر می شوند . این حقیقت است که رهبران ما ، خدمتگزاران مورد اعتماد می باشند و حکومت نمی کنند ، اما در همان حال ما از خدمتگزاران مورد اعتماد خود انتظار داریم که ما را راهنمایی کنند . اگر در انتخاب آنها دقت لازم را کرده باشیم ، با اطمینان خاطر می توانیم به آنها اجازه دهیم که این کار را انجام دهند .

رهبری موثر در معتادان گمنام ارزش والایی دارد و مفهوم چهارم در مورد خصوصیات و کیفیتهایی که ما در هنگام انتخاب رهبر خود باید مورد توجه قرار دهیم صحبت می کند . باید به خاطر داشته باشیم که بسیاری از مسئولیتهای خدماتی به چیزی جز تمایل به خدمت نیاز ندارد . اگر چه بعضی از مسئولیتهای دیگر . مهارتهای خاصی را می طلبد ، ولی به هر حال انجامش بیشتر به بلوغ روحانی خدمتگزاران مورد اعتماد و استحکام شخصی او بستگی دارد . تمایل ، درک روحانی و قابل اعتماد بودن نشانه هایی قوی از رهبری است که ارزش والایی در معتادان گمنام دارد . باید به خاطر داشته باشیم ، که رهبران معتادان گمنام ، فقط آن کسانی نیستند که با رای ما انتخاب می شوند . امکان خدمت بدون چشم داشت از راههای گوناگون در معتادان گمنام وجود دارد . اعضای معتادان گمنام رهبری شخصی را با کمک در نظافت پس از برگزاری جلسات ، مراقبت و اهمیت دادن بیشتر به خوش آمد گوئی به تازه واردان انجمن و راههای بی شمار دیگر تمرین می کنند . به عنوان معتادان در حال بهبودی هر یک از ما می تواند نقش رهبری را با نمونه سازی در خدمت به انجمن ایفا کند . این روحیه متواضعانه خدمت به دیگران پایه و اساس مفهوم چهارم و رهبری را در معتادان گمنام شکل می دهد.

1: سنت دوم NA را بخوانید. آیا NA رهبر دارد؟ اگر دارد، چه نوع رهبری؟ آیا انجمنی که تصمیمات جمعی می گیرد به رهبر نیاز دارد؟
2: آیا گروه شما رهبرانی دارد؟ اگر دارد آنها چه کسانی هستند؟ به چه مفهوم می توان نام رهبری بر روی آنها گذاشت؟ آیا گروه شما می تواند بدون رهبر، گذران کند؟ آیا یک هیئت یا کمیته خدماتی می تواند بدون رهبر به کار ادامه دهد؟
3: بر طبق مطالب این مفهوم، چه مهارت ها و ویژگی هایی هنگام انتخاب خدمت گزار مورد اعتماد باید در نظر گیریم؟ اساس واقعی رهبری در NA چیست؟
4: رهبری موثر در NA نه تنها می داند که باید چگونه خدمت کند، بلکه می داند که چه موقع بهترین خدمت این است که کنار بکشد و به دیگران فرصت بدهد. در مورد چرخش رهبریت بحث کنید؟

5: رابطه رهبری در NA با بهبودی چیست؟ و با از خود گذشتگی خدمت کردن چه رابطه ای دارد؟

 


رهبری مؤثر در معتادان گمنام ارزش والائی دارد، ویژگی‌های رهبری، هنگام انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد باید مورد توجه قرار گیرند.


سؤال 1- سنت دوم NA را بخوانید، آیا NA رهبر دارد؟ اگر دارد، چه نوع رهبری؟ آیا انجمنی که تصمیمات جمعی می‌گیرد به رهبر نیاز دارد؟

ج- بله، رهبر دارد ولی حکومت نمی‌کند ویژگی‌هایی مثل فروتنی – شایستگی – صداقت دارد و برای تصمیم‌گیری‌های جمعی به رهبر نیاز است.

 

سؤال 2- آیا گروه شما رهبرانی دارد؟ اگر دارد، آنها چه کسانی هستند؟ به چه مفهوم می‌توان نام رهبری بر روی آنها گذاشت؟ آیا گروه شما می‌تواند بدون رهبر گذران کند؟ آیا یک هیئت یک کمیته خدماتی می‌توان بدون رهبر بکار ادامه دهد؟

ج- بله، رهبرانی دارد آنها اعضاء قدیمی هستند که با تأثیرگذاری روی اعضاء تازه‌واردان با خدمات به گروه و اعضای دیگر با خدمات در هیئت‌های خدماتی – خیر.


سؤال 3- بر طبق مطالب این مفهوم، چه مهارت‌ها و ویژگی‌های هنگام انتخاب خدمتگزار مورد اعتماد باید در نظر بگیریم؟ اساس واقعی رهبری در NA چیست؟

ج- فروتنی – تجربه – آشنایی با سنت‌ها و قدمها – عملکرد – مهارت خدماتی – شهامت – تصمیم‌گیری و همکاری و کمک‌گیری – هر کار خدماتی در NA باید در جهت پیام‌رسانی باشد.


سؤال 4- رهبری مؤثر در NA نه تنها می‌داند که باید چگونه خدمت کند، بلکه می‌داند که چه موقع بهترین خدمت این است که کنار بکشد و به دیگران فرصت بدهد؟ در مورد چرخش رهبریت بحث کنید.

ج- موارد اعتماد بودن خدمت صادقانه خدمت کردن با فروتنی جهت واگذاری خدمت به دیگران.


سؤال 5- رابطه رهبری در NA با بهبودی چیست؟ و باز از خود گذشتگی خدمت کردن چه رابطه‌ای دارد؟

ج- رابطه‌های رهبری با بهبودی در NA با گمنامی – عشق بلاعوض، ایثار و رابطه مستقیم با فرصت دادن به دیگران جهت خدمت بهتر.

1 - سنت دوم را بخوانید ایا انجمن رهبر دارد؟ اگر دارد چه نوع رهبری ؟ ایا انجمنی که تصمیمات جمعی میگرد به رهبر نیاز دارد ؟

بله . در سنت دوم به این نکته اشاره شده است که ما در انجمن معتادان گمنام رهبر داریم ، اما این رهبری به منظور خدمت به انجمن است و رهبران ما در برابر ما پاسخگو هستند و نمی توانند در خارج از چهارچوب انجمن کار کنند . ما رهبران خود را از میان کسانی انتخاب می کنیم که سابقه خوبی در خدمت کردن داشته باشند . داشتن عملکرد مثبت در انجمن و زندگی شخصی ، داشتن روشن بینی ، صداقت ، فروتنی ، و شهامت رهبری از ملاک های انتخاب رهبران ماست . ما کسی را انتخاب می کنیم که بتواند به بهترین نحوه ممکن ما را به هدف اصلی مان ( رساندن پیام و دادن سرویس به معتادان در حال عذاب ) سوق دهد . بله ، ما فکر می کنیم یک رهبر با تجربه و خدمتگذار ، گروه را به سمت هدف اصلی هدایت می کند . لذا لازم است که با توجه به تصمیم گیری گروهی مان ، رهبر هم داشته باشیم

2- ایا گروه شما رهبرانی دارد ؟ اگر دارد انها چه کسانی هستند ؟ به چه مفهومی میتوتن نام رهبری بر روی انها گذاشت ؟ ایا گروه شما میتواند بدون رهبر گذران کند ؟ ایا یک هیئت یا کمیته خدماتی میتواند بدون رهبر به کار ادامه بدهد ؟

بله . اعضاء با تجربه گروه هستند و در شرایط سخت و دشوار با راهنمایی ها و نظرات سازنده گروه را یاری کرده اند . به دلیل تجربه و سابقه خدمتی که این افراد دارند ( عملکرد خیلی مهم است ) ، می توانند الگوی مناسبی در گروه باشند . تجربه ثابت کرده هیچ گروه و کمیته ای نمی تواند بدون داشتن اعضاء با تجربه و خدمتگذار به حیات خود ادامه دهد . بنابراین داشتن رهبران آگاه ، متعهد و خدمتگذار برای انجمن معتادان گمنام امری لازم و حیاتی است .

3_بر طبق مطالب این مفهوم ، چه مهارت ها و ویژگی هایی هنگام انتخاب خدمت گزار مورد اعتماد باید در نظر گیریم؟ اساس واقعی رهبری در معتادان گمنام چیست؟

داشتن فروتنی ، تواضع ، شهامت ، صداقت ، ایمان به رای و وجدان گروه ، پشتکار ، انتقاد پذیری و داشتن سابقه خدمت خالصانه از مهم ترین ویژگیهای رهبری در انجمن معتادان گمنام است . حرکت در چهارچوب اصول انجمن معتادان گمنام ، اصلی ترین و مهم ترین ویژگی رهبری ماست

۴_رهبری موثر در معتادان گمنام نه تنها می داند که باید چگونه خدمت کند ، بلکه می داند که چه موقع بهترین خدمت این است که کنار بکشد و به دیگران فرصت بدهد . در مورد چرخش رهبریت بحث کنید .

چرخش خدمت و رهبری در انجمن لازم و امری حیاتی است . ما نمی توانیم در امر رهبری ، فقط به دو یا سه نفر اتکا کنیم . لازم است که تک تک اعضاء انجمن در وقت مناسب ، فرصت خدمت و رهبری را بدست آورند . همه گروه ها و کمیته های خدماتی به اعضاء خدمتگذار نیاز دارند و لازم است که خدمتگذاران با تجربه فرصت خدمت و تجربه رهبری را به افراد واجد شرایط بدهند . اگر رهبری و خدمت گردشی نباشد موجب بروز اختلاف و درگیری هایی می شود که ما را از هدف اصلی انجمن دور


می کند .

۵_ رابطه رهبری در معتادان گمنام با بهبودی چیست؟ و با از خود گذشتگی خدمت کردن چه رابطه ای دارد؟

نحوه رهبری در انجمن معتادان گمنام رابطه مستقیمی با بهبودی اعضاء و خود شخص خدمتگذار دارد . اگر خدمتگذار لایق پست خدمتی خود باشد ، فضای مناسبی برای بهبودی بوجود می آید و گروه با خدمتگذاران لایق است که رشد می کند! زیرا خدمت گذاران الگوی اعضاء دیگرند و یک خدمت گذار لایق هم به ایجاد فضای امن بهبودی کمک می کند و هم در نهایت نتیجه کار ( ایثار و از خودگذشتگی ) خود را در بهبودی شخصی اش می بیند .

مفهوم پنجم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« برای هر مسئولیتی که به ساختار خدماتی واگذار می شود ، باید محدوده تصمیم گیری و پاسخگوئی به وضوح تعریف گردد . »

کلید بکارگیری مفهوم پنجم در تعریف وظیفه ای است که نیاز به انجام دارد . آسانترین راه ، به کار گرفتن این مفهوم ، از همان ابتدا است . در ابتدا وقتی که یک وظیفه خدمت را به وجود می آوریم ، باید نوع اختیاری که جهت انجامش واگذار خواهیم کرد و نحوه پاسخگوئی آن مورد نظر قراتر گیرد . پس از آن یک خدمتگذار مورد اعتماد مشخص ، هیئت خدماتی ، یا کیته باید به عنوان تنها تصمیم گیرنده و پاسخگو بریا انجام این وظیفه انتخاب گردد . این اصل ساده در تمام خدمات معتادان گمنام از گروه تا خدمات جهانی به کار گرفته می شود .

وقتی ما تصمیم می گیریم که یک وظیفه خدماتی خاص باید انجام شود و به وضوح    می گوئیم که کدام خدمتگذار مورد اعتماد یا هیئت خدماتی یا کمیته ، اختیار انجام این وظیفه را دارد ، از سردر گمی بی مورد جلوگیری می نمائیم . آنگاه دو کمیته نخواهیم داشت که سعی در انجام یک کار واحد داشته باشند . و دوباره کاری کنند و بر سر حدود اختیارات با یکدیگر مجادله کنند . گزارش های هر پروژه ، مستقیم از یک منبع تصمیم گیری ارائه می شود ، که حاوی بهترین اطلاعات ممکن است بدینگونه مسئولیت خدماتی محول شده ، سریع و دقیق انجام خواهد شد ، چون دیگر پرسشی در مورد اینکه چه کسی مسئول انجام آن است وجود نخواهد داشت . اگر مشکلی هم در پروژه ظهور کند . دقیقا می دانیم برای رفع آن به کجا مراجعه کنیم . وقتی روشن کنیم که اختیار هر مسئولیت خدماتی به چه کسی واگذار شده است از عهده انجام مسئولیتها بخوبی برخواهیم آمد .

وقتی محدوده تصمیم گیری را برای هر مسئولیت خدماتی تعریف کنیم ، محدوده پاسخگوئی را نیز مشخص کده ایم . همان طور که پیشتر در مفهوم چهارم دیدیم و در مفهوم هشتم نیز با آن روبرو خواهیم شد ، پاسخگوئی ویژگی اصلی خدمت در معتادان گمنام است . وقتی به خدمتگزاران مورد اعتماد خود مسئولیت انجام وظیفه خدماتی خاصی را می دهیم ، آنها را برای اختیاری که به آنها واگذار کرده ایم نیز پاسخگو می دانیم . از آنها انتظار داریم که در دسترس باشند . پیوسته پیشرفت خود را گزارش کنند و با ما در مورد مسئولیتهایشان مشورت نمایند . پاسخگوئی بدان معنا نیست که به کسی اختیاری بدهیم و زود آن را پس بگیریم . بلکه به این معنی است که می خواهیم از تصمیم گیریهای خدمتگزاران مورد اعتمادمان برای انجام وظیفه ای که بدانها محول کرده ایم باخبر باشیم . ما می خواهیم امکان تاثیر گذاری بر تصمیمات ، را داشته باشیم ، به خصوص اگر مستقیما بر ما اثری داشته باشد و اطلاعاتمان در مورد هر مسئولیتی که به ساختار خدماتی محول کرده ایم به روز باشد ، تا اگر مشکلی پیش آمد ، بتوانیم در اصلاح آن کمک کنیم و نقش داشته باشیم .

مفهوم پنجم کمک می کند که اختیاراتمان را در خدمت به معتادان گمنام مسئولانه واگذار کنیم . از طریق به کارگیری مفهوم پنجم . ما با خدمتگزاران مورد اعتماد خود قراردادی ساده و صریح می بندیم . از همان ابتدا ، آنها می دانند که از آنها چه می خواهیم و انتظار داریم چه تصمیماتی را خودشان بگیرند و تا چه حدی برای کار خدماتی که از جانب ما انجام می دهند پاسخگویشان می دانیم . به کارگیری مفهوم پنجم وظیفه ای نیست که آسان گرفته شود . مفهوم پنجم از ما می خواهد به دقت خدمتی را که می خواهیم انجام شود مورد نظر قرار دهیم . کسی که باید این کار ار انجام دهد مشخص کنیم . اختیار لازم جهت انجام کار را واگذار نمائیم و مراقب پاسخگوئی برای انجام وظایف باشیم .و به کارگیری آگاهانه مفهوم پنجم به سعی و کوشش نیاز دارد ، اما نتایج آن به زحمتش می ارزد.

 

1: آیا گروه شما وظایف خاصی را به افراد مخصوصی محول می کند؟ آیا این کار کمک می کند تا از انجام کارهای مهم اطمینان حاصل شود؟
2: آیا کسی در گروه شما از موقعیتی خبر دارد، که در گروه یا در یک هیئت یا کمیته خدماتی یک کار خاص به عهده چند شخص یا چند کمیته واگذار شده باشد؟ چه اتفاقی افتاده و نتیجه چه بوده؟
3: اگر به سه نفر به طور مساوی اختیار جهت انجام یک کار واگذار شود، و آن کار انجام نشود، چه کسی باید جوابگو باشد؟

 


سؤال ۱_ آیا گروه شما وظایف خاصی را به افراد مخصوصی محول می کند؟ آیا این کار کمک می کند تا از انجام کارهای مهم اطمینان حاصل شود؟

درک؛

بله . در گروه ما وظایف ( پست های خدمتی ) به افراد خاص واگذار می شود . ما فکر می کنیم که این کار ضروری است ، چرا که می شود از یک شخص مشخص در مورد کاری که باید انجام بگیرد ، توضیح بخواهیم و در صورت کم کاری فرد مورد نظر ، در نهایت اگر خدمت او با اصول انجمن ناسازگار بود ، او را برکنار کرده و شخص واجد شرایط دیگری را انتخاب می کنیم . بدین ترتیب می توانیم اطمینان داشته باشیم که بهترین گزینه ممکن برای خدمت را داریم .

 

سؤال 2- آیا کسی در گروه شما از موقعیتی خبر دارد، که در گروه یا در یک هیئت یا کمیته خدماتی یک کار خاص به عهده چند شخص یا چند کمیته واگذار شده باشد؟ چه اتفاقی افتاد و نتیجه چه بود؟

خیر . من شخصا در این مورد چیزی نشنیده ام . اما می دانم که اگر یک وظیفه مشخص به چند نفر واگذار شود و هر کدام حیطه کاری مشخصی نداشته باشند ، نمی توان از آنها در مورد کارشان بازخواست کرد . این کار باعث دوباره کاری و هرج و مرج می شود و در نهایت کارها زمین می ماند و به هدف اصلی ما ، ضربه می زند .

 

سؤال 3- اگر به سه نفر به طور مساوی اختیار جهت انجام یک کار واگذار شود و انجام نشود، چه کسی باید جوابگو باشد.

باید از گروه توضیح خواست! چون این مشکل به دلیل تفکیک نکردن شرح وظایف و نسپردن کار مشخص به هر نفر ، به وجود آمده است . پس گروه باید پاسخگو باشد . برای حفظ منابع مالی و انسانی گروه ، باید محدوده وظایف هر پست خدمتی از قبل معلوم باشد تا از اتلاف وقت ، انرژی و منابع مالی ( که به راحتی فراهم نشده ) جلوگیری شود .

 


سؤالات حاشیه ای

در جهت مفهوم پنجم

 

ارزش والای رهبری در ان ای؟

تجربه ای فروتنانه( درخواست برای قبول رهبری، خدمت و قبول مسوولیت)
شناخت و اگاهی( اشنایی با محدودیتها، نقایص و تواناییها)
درخواست فروتنانه( درخواست دایمی کمک، نصیحت و راهنمایی)
نشان دادن بهبودی روحانی( گزارشات واقعی و کامل، راستی و درستی در جهت شنیدن حرفهای دیگران)
پایبندی به اصول منطقی( ابزار، صلح، ابراز مخالفت، شهامت قبول اشتباهات)
روحیه تسلیم( مایل به صرف وقت و انرژی، مطالعه نشریات، مشورت با دیگران)

 

آیا مفهوم پنجم باعث محدود کردن خدمتگزاران و از بین رفتن خلاقیتها وتوانایی های فردیشان  می شود؟

مفهوم 5 و خلاقیتها و توانایی ها
پاسخگوئی بدان معنا نیست که به کسی اختیاری بدهیم و زود آن را پس بگیریم . بلکه به این معنی است که می خواهیم از تصمیم گیری های خدمتگزاران مورد اعتمادمان برای انجام وظیفه ای که بدان ها محول کرده ایم باخبر باشیم . ما می خواهیم امکان تاثیر گذاری بر تصمیمات ، را داشته باشیم ، به خصوص اگر مستقیما بر ما اثری داشته باشند و اطلاعات ما در مورد هر مسئولیتی که به ساختار خدماتی محول شده است ، کمک میکند تا اگر مشکلی پیش آمد ، بتوانیم در اصلاح آن کمک کرده و نقش داشته باشیم .(کتابچه 12 مفهوم)

 

چه ارتباطی بین مفهوم 3 و 5 وجود دارد؟

کلید بکارگیری مفهوم پنجم در تعریف وظیفه ای است که نیاز به انجام دارد آسان ترین راه ، به کار گرفتن ان از همان ابتدا است . در ابتدا وقتی که یک وظیفه خدمت را به وجود می آوریم ، باید نوع اختیاری که جهت انجام آن واگذار خواهیم کرد و نحوه پاسخ گوئی آن مورد نظر قرار گیرد . پس از آن یک خدمت گزار مورد اعتماد مشخص ، هیئت خدماتی یا کمیته باید به عنوان تنها تصمیم گیرنده و پاسخ گو برای انجام این وظیفه انتخاب گردد . این اصل ساده در تمام خدمات معتادان گمنام از گروه تا خدمات جهانی به کار گرفته می شود . (کتابچه 12 مفهوم)

 


نظارت در مفهوم پنجم چه جایگاهی دارد؟

ما می خواهیم امکان تاثیر گذاری بر تصمیمات ، را داشته باشیم ، به خصوص اگر مستقیما بر ما اثری داشته باشند و اطلاعات ما در مورد هر مسئولیتی که به ساختار خدماتی محول شده است ، کمک میکند تا اگر مشکلی پیش آمد ، بتوانیم در اصلاح آن کمک کرده و نقش داشته باشیم.(کتابچه 12 مفهوم)

 


در رابطه با واگذاری وظایف خاص به افراد مخصوص چه چیزهایی ر اباید در نظر گرفت؟

1- توانایی انجام کار و داشتن وقت لازم جهت خدمت و داشتن روحیه خدمتها

2- گرفتن تجربه کافی در مورد وظیفه خدمتی خاص خود 

 3- شناخت ارزشهای و خدمتها

4- آگاهی لازم در مورد اصول 12 قدم سنت و مفاهیم  

5- قبل از انتخاب ابتدا وظیفه خدمتی و نوع اختیار آن مشخص شود

6- شناخت خدمتگزار و عملکرد آن در مورد خدمت قبلی

7- ویژگی‌های خدمتگزار مورد اعتماد طبق مفهوم چهارم در نظر گرفته شود، دقیق باشیم و مشخص


کنیم.

 

 

چه اتفاقاتی ممکن است پس از واگذاری یک کار خاص به چند نفر (چند کمیته) بیفتد؟


1- مشخص نبودن نقطه پاسخگویی  

 2- عملکردهای خود محورانه از جانب اعضاء

3- ایجاد سردرگمی به هدر رفتن منابع (وجدان – ایده – افراد – پول) و پایین آمدن کیفیت و تمایل خدمت در خدمتگزار ایجاد تنش و رنجش در خدمتگزاران

4- به خاطر افتادن اتحاد بین اعضاء و زیر سؤال رفتن سنت 1 و 5

5- به انجام نرسیدن خدمات و مسئولیت‌ها نحو احسن و نیمه کار ماندن خدمات

 

وظایف محوله و حدود اختیار و صلاحیت در تصمیم جهت پاسخگویی روشن و شفاف انتخاب کنیم. وقتی که محدوده تصمیم‌گیری را برای هر مسئولیت خدماتی تعریف کنیم محدوده پاسخ‌گوئی را نیز مشخص کرده‌ایم.

 پاسخ‌گوئی ویژگی اصلی خدمت در NA است.

یک کمیته باید به عنوان تنها تصمیم گیرند و پاسخگو برای انجام این وظیفه انتخاب گردد وظایف را صحیح و دقیق انجام دهد.

 

مفهوم گزارش:

گزارش یعنی نوشتن: اهداف،برنامه ها، اقدامات، احتیاجات، امکانات، اطلاعات،موفقیت ها،موانع و مشکلات، درخواست ها، پیشنهادات٬ هزینه ها و سوالات

 

فواید گزارش شفاهی:

۱- از اتلاف وقت جلوگیری میشود
۲- در دسترس است.
۳- از کاغذ بازی جلوگیری میشود.


فواید گزارش کتبی:
۱- قابل استفاده میباشد.
۲- قابل بایگانی میباشد.
۳- تحریف نمیشود.
۴- قابل رجوع میباشد

 

ویژگی یک گزارش خوب ؛

1 .ساده
2 .قابل فهم
3 .روشن و شفاف و واضح
4.کامل
5 .سالم

 


اتمام مفهوم پنج خدماتی


برای آشنایی اجمالی با شرح وظایف هر یک از کمیته ها و هیئت های خدماتی
یک معرفی کوتاه و مختصر راجع به ساختارخدماتی خواهیم داشت.


نحوه سازماندهی انجمن های گمنام

چگونگی سازماندهی عمومی انجمن های گمنام و پست های خدماتی اعضا درقسمت های زیر شرح داده شده اند:

 

 گروه ها

انجمن های گمنام از گروه ها یا جلساتی که در رأس ساختار آنها قرارگرفته اند، تشکیل می شوند و این خود بدین معناست که گروه ها و اعضای معمولی مهمترین نقش را در انجمن ها ایفا می نمایند. طبق سنت چهارم، گروه های انجمن نسبت به هیچ مرجعی به غیر از وجدان گروه خودشان پاسخگو نیستند. هرگروه همواره مستقل است؛ به جز مواقعی که بر روی کل انجمن اثر بگذارد که در چنین شرایطی نیز هیأت امنای خدمات عمومی انجمن می تواند به مسائل مربوطه رسیدگی کند. گروه ها لایه درونی و زیربنای اصلی انجمن ها هستند و چون مستقل می باشند، به صورت  غیر رسمی اداره می شوند. آنها اجازه دارند که طبق تشخیص خودشان جلسات گروه را اداره کنند. این مساله که هر زمان حداقل دو نفر معتاد به منظور رساندن پیام و حفظ بهبودی خود گردهم آیند، یک جلسۀ انجمن دوازده قدمی تشکیل شده است، مورد قبول انجمن های گمنام می باشد. معمولأ هر گروه یک منشی، یک خزانه دار، یک نمایندۀ بین گروه، و یک مسئول نشریات دارد. کلیۀ این افراد براساس رای وجدان گروه در جلسات اداری انتخاب شده اند و دارای حداقل مدت زمان پاکی مورد نیاز نیز می باشند. هریک از اعضای گروه که درجلسات انجمن های گمنام خدمت می کنند، این کار را به مدت یک فصل و یا یک سال و به صورت کاملاً داوطلبانه و رایگان انجام می دهند. این خدمتگزاران هیچ برتری و اختیاری نسبت به سایر اعضای گروه ندارند. نظر به اینکه گروه ها ازکسی ورودی دریافت نکرده و درآمدی نیز ندارند، خدمتگزاران درگیر مسائل مالی نیز نمی شوند. معمولاً در طول جلسه سبد اعانات دست به دست می گردد و با جمع آوری حمایت های مالی اعضا، مخارج اجاره مکان، تهیۀ نشریات و پذیرایی با چای و قهوه و درصورت امکان پشتیبانی از سطوح بالاتر ساختار انجمن، تأمین می گردد. مسئولیت اصلی هر گروه مؤثر و قابل اطمینان بودن و همچنین استفاده از رهنمودهای دوازده قدم و دوازده سنت می باشد. گروه ها و جلساتی که در یک سطح جغرافیایی خاصی قراردارند یک ناحیۀ انجمن را تشکیل می دهند.

 

نمایندۀ بین گروه

هرگروه یا جلسۀ گروه، یک نمایندۀ بین گروه انتخاب می کند که به نمایندگی از طرف گروه مربوطه در جلسات اداری ناحیه یا استان شرکت می کند. این افراد، خدمتگزاران مورد اعتماد محسوب شده وهدف آن ها انتقال وجدان گروه به نواحی انجمن می باشد تا بدین طریق نظرات گروه در فرآیند تصمیم گیری لحاظ شود. 

 

کمیته ها

برای رساندن پیام بهبودی به طریقی که امکان آن برای گروه های محلی وجود ندارد،  به نوعی بدنۀ خدماتی در ساختار نیاز است. نمونه ای از فعالیت های چنین بدنه های ساختاری، چاپ نشریات و منابع اطلاعات عمومی، کمک به گروه های نو پا، ایجاد فصل نامه های بین المللی بهبودی، رساندن پیام در بیمارستانها و زندانها و همچنین کمک به اعضا در کشورهای دیگر برای شروع گروه های جدید می باشد

. برای انجام فعالیت های مذکور کمیته های بخصوصی مانند: امداد تلفنی، اطلاع رسانی، بیمارستانها، زندانها و… تشکیل می شوند. معمولاً برای پذیرفته شدن در چنین کمیته هایی حداقل مدت زمان پاکی خاصی مورد نیاز می باشد. 

 

ساختار کنفرانس/خدمات جهانی

کنفرانس یک انجمن، قسمتی از بدنه ساختار است که خدمات عمومی، در چارچوب آن فراهم می گردند. برگزاری یک کنفرانس روشی است که با استفاده ازآن وجدان کلیۀ گروه ها در رابطه با خدمات جهانی، به وضوح بیان شده و خواسته های آنها مورد توجه قرار می گیرد. این ساختاری است که اداره و یا مدیریت انجمن گمنام را به عهده داشته و از شنیده شدن صدای کل انجمن ها و ارائه خدمات درکلیۀ سطوح و تداوم آن تحت  هر شرایطی، اطمینان حاصل می نماید. خدمات جهانی طبق رهنمودهای دوازده مفهوم فعالیت می کنند. کلیۀ پست های خدماتی نیز به صورت چرخشی یا دوره ای اجرا می شوند. روحیۀ چرخش ازاصول حیاتی در ساختار هریک از انجمن ها است که ازاشغال شدن پی در پی پستهای خدماتی توسط همان خدمتگزار جلوگیری می نماید. این امرباعث می شود تا تعداد بیشتری از اعضای انجمن لذت خدمت کردن را تجربه کنند. پست های خدماتی ساختار انجمن های گمنام، بر اساس رأی گیری اعضای ساختار و به صورت چرخشی اعطا می گردند. رابط های ساختارهای خدماتی محلی درسطح همان ساختار و طبق برنامه ریزی قبلی انتخاب می شوند. خدمتگزاران ساختارخدماتی برطبق وجدان گروه همان ساختار انتخاب می شوند.

 


معرفی کمیته زندان‎ها و بیمارستان‎ها

کمیته فرعی زندان‎ها و بیمارستان‎ها (H&I) در جهت پیام رسانی به معتادانی که دسترسی کامل به جلسات NA را ندارند تشکیل شده است. این کمیته کار خود را به چند صورت در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی و مراکزی که معتادان در آن حضور داشته باشند انجام می‎دهند؛ این کمیته کار خود را به دو صورت انجام می‎دهد.
1- با در اختیار گذاشتن نشریات تایید شده دفتر خدمات جهانی انجمن معتادان گمنام برای معتادانی که دسترسی به جلسات NA را ندارند.
2- با برگزار کردن پنل‎های پیام رسانی توسط اعضای با تجربه و کار آزموده در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی.

وظیفه ما اطمینان از این که معتادان در بیمارستان‎ها و زندان‎ها و مراکز بازیابی که در جستجوی بهبودی‎اند هرگز لازم نیست بمیرند بدون آن که فرصت پیدا کردن راه بهتری برای زندگی به آنها داده شود. کلیه فعالیت‎های این کمیته لازم است به صورت گروهی انجام شود. هیچ عضوی از H&I در امور مراکز، دادگاه‎ها، بیمارستان‎ها، قضات و پزشکان دخالت نمی‎کند.همچنین خدمتگزاری در این کمیته مستلزم طی کردن دوره‎های آموزشی لازم با طرح و برنامه قبلی می‎باشد.

 


اصول روحانی خدمت در کمیته زندان ها و بیمارستان ها

اصول روحانی:اصول روحانی که در این کمیته حتماً می‎بایست رعایت شود تا این کمیته قادر به فعالیت باشد:
 
اتحاد
1- هماهنگی
2- ایثار
3- ایمان و تعهد به NA
4- صراحت و جسارت
5- مشورت و همفکری
6- وقت شناسی
7- دور اندیشی
8- گمنامی
9- صبر
10- پذیرش
11- مسئولیت‎پذیری

 

 کمیته روابط عمومی و اطلاع‌رسانی

این کمیته برای ایجاد و حفظ ارتباط با آحاد جامعه به منظور تشریح  برنامه های  انجمن معتادان گمنام و همکاری‌های لازم با سازمان ها و مجامع مختلف تشکیل شده است.

ارائه اطلاعات جامعی از برنامه دوازده قدم NA به مسئولان کشور، پزشکان، مشاوران، پرستاران، نیروی انتظامی، روحانیون، قضات و سایر اقشار جامعه از فعالیت های این کمیته می باشد.

ایجاد ارتباط و انجام هماهنگی های لازم با پزشکان، مشاوران ترک اعتیاد، روحانیون و قضات به منظور معرفی معتادان به انجمن دارای اهمیت فراوان است.

برگزاری کنفرانس‌ها، جلسات معارفه، برپایی غرفه‌ها و نمایشگاه‌ها و پاسخگویی به پرسش ‌های رسانه‌ها از جمله فعالیت‌ها و خدمات اجتماعی این کمیته است.
منبع؛ سایت رسمی انجمن معتادان گمنام در ایران


 کمیته وب سایت و آدرس جلسات

وظیفه این کمیته به‌ روز رسانی فهرست جلسات و پاسخگویی به خطوط تلفن همراه NA در تمامی استان‌های کشور درباره آدرس و زمان برگزاری جلسات به مخاطبان است.

بخش دیگری از وظیفه این کمیته تهیه و جمع‌آوری اطلاعات و رویدادهای انجمن معتادان گمنام و بارگذاری آن در وب ‌سایت رسمی انجمن است.

همچنین در این وب سایت امکان ارسال شماره تلفن کمیته آدرس های مراکز استان های مختلف به مخاطبین تلفن همراه از طریق پیامک وجود دارد.
منبع؛ سایت رسمی انجمن معتادان گمنام

 

 خدمات نشریات

چاپ و توزیع کتاب، نشریات و لوح‌های فشرده صوتی مربوط به انجمن معتادان گمنام، بخش قابل توجهی از خدمات این انجمن به معتادان جویای

بهبودی است. همچنین برخی از نشریات به خط بریل برای نابینایان نیز تهیه و تولید شده است.

تاکنون بیش از ۶۰ عنوان کتاب و نشریه به ۴۷ زبان مختلف دنیا از جمله به زبان فارسی چاپ شده است.

منبع: سایت رسمی انجمن معتادان گمنام در ایران

 


دفتر مرکزی انجمن معتادان گمنام

دفتر مرکزی انجمن معتادان گمنام در راستای توسعه و بهبود فعالیت های خدماتی NA تاسیس شده و اهم فعالیت های آن به شرح ذیل می باشد:

  پاسخگویی به خطوط تلفنی از طریق تلفن گویا و مسئولین دفتر جهت راهنمایی تماس گیرندگان.

  پاسخگویی به درخواست های افراد، سازمان ها و موسسات از طریق کمیته های اجرایی

  محل کلیه نشست ها و پاسخگویی به سئوالات خبرنگاران، رسانه های جمعی  و همچنین علاقمندان به برنامه بهبودی معتادان گمنام

منبع؛ سایت رسمی انجمن معتادان گمنام در ایران

 

کمیته کارگاه های شورای منطقه ایران

 

کمیته کارگاهی ابزاریست در جهت ارتقاء سطح آگاهی اعضاء و تبادل تجربه در مورد منابع گوناگون و بهبود بخشیدن ساختار خدماتی و بررسی چالشهای خدماتی در راستای رسیدن به تجربیات و راهکارهای مناسب.

منبع؛ سایت رسمی انجمن معتادان گمنام در ایران

 

 

کمیته فصلنامه پیام بهبودی؛

جهت نشر و تهیه فصلنامه های پیام بهبودی شکل گرفته است.

 

 

معرفی دفتر خدمات جهانی شعبه ایران


منظور از خدمات جهانی، خدماتی است که کلا" با مسائل ونیاز های NA سروکار دارد.ونیز آن خدماتی که NA به اعضاء وگروههایش وبه جامعه ارائه می کند.

مقصود اصلی از خدمات جهانی ما ارتباطات، هماهنگی، ارائه اطلاعات، راهنمائی وهمکاری است ما این خدمات را فراهم می کنیم تا گروهها واعضایمان بتوانند با موفقیت بیشتر رسالت بهبودی بخشیدن به معتادان را انجام دهند ودر نتیجه برنامه های بهبودی ما بتواند برای معتادان در هر کجای دنیا بیشتر قابل دسترس باشد

 در حال حاضر 4 دفتر خدمات جهانی در سطح دنیا مشغول به فعالیت می باشد.

که تنها  دفتر آسیایی در ایران است


تاریخچه
دفتر خدمات جهانی – شعبه ایران

این دفتر به خاطر رشد بی سابقه NA  در ایران در سال 2005 میلادی (1384 شمسی) تاسیس گردید تا بتواند نیازهای انجمن در ایران را برطرف کند. دفتر خدمات جهانی شعبات دیگری نیز در بلژیک و کانادا دارد اما دفتر ایران با مجوز کنفرانس و هیئت امناء تنها شعبه‌ای است که در کنار دفتر اصلی اجازه چاپ نشریات و تولید چیپ و سکه و دیگر اقلام با آرم NA را دارد. زیرا به علت تقاضای زیاد و مشکلات موجود در حمل و نقل و ورود نشریات و دیگر محصولات امکان نداشت تا مانند شعبه بلژیک یا کانادا نیازهای خود را از طریق دفتر اصلی تهیه کند.

دفتر خدمات جهانی – شعبه ایران در حال حاضر به کمک شورای منطقه ایران در حال سرویس دهی به کل انجمن در ایران است. و سعی دارد تا با اهدای نشریات به گروههای تازه تاسیس و حمایت معنوی و مالی از NA در ایران به رشد هر چه بیشتر انجمن کمک کند. در عین حال هر زمان که کارگاه یا گردهمایی از طرف خدمات جهانی در یکی از کشورهای همسایه برگزار شود، سعی کرده و خواهد کرد تا تسهیلاتی را از قبیل پرداخت هزینه تعدادی از خدمت‌گزاران جهت شرکت در این کارگاه‌ها را فراهم نماید. در ضمن این دفتر به تمام گروههای فارسی زبان در سراسر جهان از قبیل افغانستان، بحرین، قبرس، یونان، سوئد، انگلستان، آلمان، هلند، بلژیک و غیره سرویس می‌دهد و در صورت لزوم نشریات رایگان در اختیار آنها می‌گذارد.

این شعبه هر ماه گزارش مالی خود را در اختیار دفتر اصلی می‌گذارد که پس از بررسی هر فصل جهت بررسی مجدد در اختیار هیئت امناء گذاشته می‌شود و در اصل هیئت امناء سالی 4 بار حساب‌های شعبه ایران و دیگر شعبات خدمات جهانی و دفتر اصلی را بررسی می‌کند. در ضمن سالی یک‌بار هم یک شرکت حسابرسی حرفه‌ای، دفاتر و حساب‌های دفتر اصلی و شعبات آن را که شامل ایران هم می‌شود، حسابرسی کرده و گواهی‌نامه‌ای دال بر صحت دفاتر صادر می‌کند.

تا کنون رسم بر این بوده که دفتر اصلی گزارش مالی خود و شعبات خود را سالی یک‌بار در اختیار کنفرانس خدمات جهانی قرار می‌داده و هم چنین آن را در سایت خدمات جهانی می‌گذاشته است. اما از آنجا که خیلی از اعضاء انجمن در ایران با خواندن زبان انگلیسی مشکل دارند یا به اینترنت دسترسی ندارند و همین‌طور آغاز و پایان سال در ایران با اکثر کشورهای جهان متفاوت است، لذا دفتر اصلی و هیئت امناء استثناٌ موافقت نمود تا از این پس شعبه ایران به غیر از گزارشی که به زبان انگلیسی در اختیار کنفرانس قرار می‌گیرد یا در سایت گذاشته می‌شود، گزارشی به زبان فارسی در ابتدای هر سال شمسی برای سال قبل در اختیار انجمن ایران قرار دهد.

منبع؛ سایت رسمی انجمن معتادان گمنام در ایران


 

مفهوم ششم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« وجدان گروه وسیله ای روحانی است ، برای دعوت از خداوند مهربان تا بر تصمیمات ما تاثیر گذارد. »

وجدان یک توانائی روحانی ضروری و حس درونی تشخیص درست و غلط برای ما است . درکی درونی است که هر یمک ا ما ممکن است در تفکرات شخصی خود با آن در مورد بهترین راه مشورت کنیم. در کتاب اصلی ما از وجدان به عنوان « ویژگی والای روحی و احساسی » که « عمیقا تحت تاثیر مصرف مواد مخدر قرار گرفته بود » صحبت شده است. با به کارگیری قدمها ، ما خواهان احیای آن و فرا گرفتن استفاده از آن می شویم. به همان نسبت که ما اصول روحانی را در زندگیمان به کار بندیم ، به همان نسبت تصمیمات و اعمال ما کمتر  تحت تاثیر علائق شخصی قرار می گیرد . و بیشتر تحت تاثیر چیزی قرار می گیریم که وجدان مان می گوید درست است.

وقتی معتادانی که وجدان شخصی آنها از طریق کارکرد قدم ها بیدار شده ، چه در گروه معتادان گمنام و چه در جلسات کمیته های خدماتی ، گرد هم بیایند تا مسائل مربوط به خدمت را بررسی کنند ، آنها آماده اند تا در به وجود آوردن یک وجدان گروهی نقش داشته باشند. به کار گرفتن وجدان گروهی ، عملی است که اعضای ما بیداری روحانی حاصل از دوازده قدم را مستقیما در حل مسائلی که بر معتادان گمنام اثر می گذارد ، دخالت می دهند و به همین دلیل موضوعی است که باید بیشترین تاثیر را بر ملاحظات دقیق ما داشته باشد.

اگر چه وجدان گروهی ، خود به تنهایی ابزار تصمیم گیری نیست ، اما پدید آوردن یک وجدان گروهی ، جزئی ضروری در فرآیند تصمیم  گیری معتادان گمنام است. برای تشخیص تفاوت این دو باید نگاهی به زندگی شخصی خود داشته باشیم. مردمانی که زندگیشان با روحانیت آمیخته است ، اصولا قبل از گرفتن تصمیمات مهم ، دعا و مراقبه می کنند . نخست ، به منبع نیروی روحانی و دانش مان توجه می کنیم و سپس برای راه و طر یقی که در پیش داریم طرح ریزی می نمائیم . این ساده لوحانه است که ادعا کنیم خداوند بطور خودکار ما را در همه تصمیم گیری ها راهنمائی می کند و فرقی هم نمیکند که قبل از تصمیم گیری از او خواسته باشیم تا بر تصمیمات ما اثر بگذارد یا نه. این موضوع در مورد وجدان گروهی و تصمیم گیری جمعی نیز صادق است .

پدیدآوردن یک وجدان گروهی جمعی ، باعث دستیابی ما به راهنمائی روحانی برای تصمیم گیری در مورد خدمات می شود . ما با هم به دعا یا مراقبه می کنیم. مشارکت می نمائیم و با یکدیگر سنتها را بررسی می کنیم و از نیروی برتر درخواست راهنمائی می کنیم. گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته های مت اغلب از رای گیری به عنوان ابزاری خشن برای ترجمه راهنمائی روحانی ، به تصمیم و کلام استفاده می کنند . اگر چه برخی مواقع ، به رای گیری نیازی نیست و با پیگیری یک بحث فعالانه و متفکرانه کاملا آشکار می گردد که وجدان گروهی جمعی از ما انتظار چه کاری را در موقعیت خاص زمانی دارد. همان طور که ما خواهان قویترین اتحاد روحانی در معتادان گمنام هستیم . در تصمیم گیریها نیز خواهان هم رایی و اتفاق آرا هستیم و نه صرفا رای اکثریت ، هر چقدر در بررسی نظرات خود دقت بیشتری بکنیم ، احتمال رسیدن به اتفاق آرا بیشتر می شود و به رای گیری جهت کمک برای ترجمه وجدان گروهی به تصمیمی جامع نیاز نمی افتد.

وقتی در حال تصمیم گیری برای خدمات خاصی هستیم ، رای گیری و توافق ممکن است برای وجدان گروه میزان باشد . اگر چه ، وجدان گروهی می تواند نه صرفا در هنگام تصمیم گیریها بلکه در همه امور انجمن ما به چشم آید. فرآیند ترازنامه نویسی گروهی نمونه خوبی برای این مورد است. وقتی اعضا یک گروه معتادان گمنام گرد هم می آیند تا تاثیرات و اقدامات گروه خود را در انجام هدف اصلی اش بررسی کنند ، هر یک از آنها به مشاوره با وجدان خود می پردازد تا نقش شخصی خود را در حیات گروه ببیند . و به همین طریق نیازها و نگرانی های گروه را در کل در نظر خواهد آورد. در اینگونه نشستهای ترازنامه نویسی ممکن است هیچ گونه تصمیم خاصی گرفته نشود. اما یک ارتقا آگاهی روحانی در بین اعضا گروه ، در مورد نیازهای معتادان که هنوز در عذابند و همین طور نیازهای اعضای گروه به وجود می آورد.

معتادان گمنامنمونه ای دیگر از وجدان گروهی ، که بدون ارتباط با مسائل خدماتی شکل می گیرد و هر یک از ما به راحتی می توانیم آن را درک مکنیم ، هر روز در جلسات بهبودی ما پیدا می شود . برای مثال خیلی از مواقع ، ما با مشکلاتی شخصی ، در جلسات معتادان گمنام شرکت می کنیم و از تجربیات معتادان در حال بهبودی . آسایش و نیازهایی متفاوت با یکدیگر با ما در مورد بیداری روحانی که از طریق قدم های دوازده گانه در زندگیشان پیدا کرده اند صحبت می کنند . از تنوع موجود در گروه یک پیام مشترک برمی خیزد ، پیامی که می توانیم در زندگی خود به کار بندیم که همان پیام بهبودی است . در این پیام ما به « ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر » پی می بریم. در ضمن پیام وجدان گروهی را نه فقط در مورد مسائل خدماتی ، بلکه در مورد رشد روحانی نیز در می یابیم.

 وجدان گروهی وسیله ای برای دعوت جمعی از نیروی برتر جهت تاثیرگذاری بر تصمیم هایمان است. زمانی که بهبودی شخصی خود را با جدیت پیگیری می کنیم و خواهان آن می شویم که بیداری روحانی جاری امکان به کارگیری اصول برنامه را در همه امور و همین طور در امور خدماتی برایمان بیشتر سازد ، در حال به کارگیری مفهوم ششم هستیم .  وقتی که نه فقط به کلمات بلکه به نهفته در ورا جملات اعضا ی دیگر گوش می دهیم . مفهوم ششم را به کار گرفته ایم. در تصمیم گیری خدماتی وقتی خواهان خدمت به دیگران می شویم و نه خدمت به خود ، مفهوم ششم را به کار گرفته ایم. در گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته هایمان وقتی از خداوند مهربان دعوت می کنیم که بر تصمیم گیریهایمان در ارتباط با خدمت تاثیر بگذارد مفهوم ششم را به کار گرفته ایم.

 

 1: منظور ما از این که می گوئیم NA یک جمعیت روحانی است، چه می باشد؟ آیا یک جمعیت روحانی پروسه تصمیم گیری متفاوتی با دیگر سازمان ها دارد؟
2: آیا (وجدان گروه) فقط نام دیگری برای (رای گیری) درNA می باشد؟ (وقتی که می گوئیم بیائید برای این مسئله وجدان گروه بگیریم) به چه صورتی وجدان گروه از پروسه تصمیم گیری متمایز می شود؟ به چه صورت وجدان گروه یک جزء بنیادین در پروسه تصمیم گیری می باشد؟

 3: سنت دوم NA را بخوانید. آیا مفهوم ششم در تضاد با سنت دوم می باشد، یا این که کمک می کند تا این سنت برای ما واضع تر و روشن تر شود؟
 4: سنت دوازدهم NA را بخوانید. بکارگیری مفهوم ششم چگونه به ما کمک می کند که هنگام تصمیم گیری اصول را به شخصیت ها ترجیح دهیم؟
 5: به غیر از مواقع تصمیم گیری، در چه زمینه های دیگری در زندگی انجمن ما، می توانیم کاربرد وجدان گروه را ببینیم؟

 


سوالات مفهوم خدماتی
ششم


مفهوم ششم؛

1_ منظور ما از این که می گوئیم معتادان گمنام یک جمعیت روحانی است ، چه می باشد؟ آیا یک جمعیت روحانی پروسه تصمیم گیری متفاوتی با دیگر سازمان ها دارد؟


انجمن معتادان گمنام یک انجمن روحانی است و ما در فرایند کارکرد قدمها متوجه شدیم که بیماری اعتیاد ابعاد مختلفی دارد و مهمترین بعد آن بخش روحانی آن است . به همین دلیل فرآیند تصمیم گیری و راهکارهایی که برای اجرا و پیش برد هدف اصلی انجمن ارائه می گردند همگی روحانی هستند .

 


مفهوم ششم؛

2_ آیا وجدان گروه فقط نام دیگری برای کلمه رای گیری در انجمن معتادان گمنام می باشد؟ ( وقتی که می گوئیم بیائید برای این مسئله وجدان گروه بگیریم ) به چه صورتی وجدان گروه از پروسه تصمیم گیری متمایز می شود؟ به چه صورت وجدان گروه یک جزء بنیادین در پروسه تصمیم گیری است؟


خیر . تصمیم گیری و رای گیری لزوما به معنی وجدان گروه نیست . گاهی به دلیل عدم آگاهی تصمیمی گرفته می شود که وقتی به وجدان قاطع گروه مراجعه می کنیم می بینیم با تصمیم گرفته شده فرق می کند! یعنی اعضاء تصمیم گیرنده با ابزارهای غیر روحانی تصمیم هایی می گیرند که تحت تاثیر نواقص آنها است! فقط زمانی می توانیم بگوییم رای گروه ، وجدان قاطع گروه است که اعضاء گروه تجربه کارکرد دوازده قدم و سنت را داشته و به بیداری روحانی رسیده باشند .

 

مفهوم ششم؛

سؤال 3- سنت دوم NA را بخوانید. آیا مفهوم ششم در تضاد با سنت دوم می‌باشد. با این که کمک می‌کند تا این سنت برای ما واضح‌تر و روشن‌تر شود.

 

 

خیر . مفهوم ششم به ما یاد می دهد که چگونه سنت دوم را رعایت کنیم . برای رسیدن به اراده خداوند ، لازم است که همه اعضاء گروه در مورد تصمیمی که قرار است گرفته شود آگاه باشند . رهبران ما در اینجا فقط نقش آگاهی دهنده را دارند و نباید نظرشان را به گروه القاء و تحمیل کنند

 

مفهوم شش
سؤال 4- سنت دوازدهم NA را بخوانید. بکارگیری مفهوم شش چگونه به ما کمک می‌کند که هنگام تصمیم‌گیری اصول را با شخصیت‌ها ترجیح دهیم؟

 

زمان رای گیری و جلسات اداری باید یادمان نرود که برای چه آنجا هستیم . ما یک هدف اصلی داریم و آن رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است . منافع مشترک ما در گرو به سرانجام رساندن این هدف است . یادآوری دائم این موضوع کمک موثری به تک تک اعضاء (در زمان رای گیری ) می کند . لازم است که در جلسات اداری به موضوع مورد رای گیری به نحو شایسته ای پرداخته شود و صحبت های موافق و مخالف شنیده شود . رهبران ما حق ندارند نظر خود را به گروه تحمیل کنند . نقش رهبران و یا خدمتگذاران ما دادن آگاهی به گروه است . ما در انجمن معتادان گمنام رای ویژه نداریم . این به این معنی است که هر کس که عضو انجمن معتادان گمنام است فقط یک حق رای در تصمیم گیری ها دارد و نمی تواند رای خود را به دیگران تحمیل کند . همچنین اعضاء گروه ها موظف هستند که اصول را به شخصیت ها ترجیح دهند و در هنگام تصمیم گیری ها با آگاهی کامل و بدون پیروی ( در برخی از جلسات اداری رای گیری ها تحت تاثیر روابط راهنما و رهجو است ) از دیگران رای بدهند

 

مفهوم شش
سؤال 5- به غیر از مواقع تصمیم‌گیری، در چه زمینه‌های دیگری در زندگی انجمن ما، می‌توانیم کاربرد وجدان گروه را ببینیم.

 

 

سنت های انجمن معتادان گمنام یکی از کاربردهای وجدان گروهی است و در اثر پذیرش و اتحاد اعضاء انجمن به دست آمده است . در زندگی شخصی هم احترام به رای گروه لازم است تا کارها به پیش برود . مثلا در خانواده ( که خود یک گروه است ) اگر قرار باشد هر کس ساز خود را بزند و توجهی به منافع مشترک خانواده نداشته باشد ، سنگ روی سنگ بند نمی شود! در خانواده هم باید صدای مخالف شنیده شود و نباید تک روی کرد حتی اگر آن شخص پدر خانواده باشد . لازم است که همه اعضاء خانواده در روند تصمیم گیری شرکت کنند و نتایج تصمیم خود را چه درست و چه اشتباه ببینند . فقط از این راه است که شخص و گروه رشد می کند و تضمینی است برای تصمیم گیری های بی عیب و نقص در آینده . هر چه به گروه فرصت تصمیم گیری بیشتر بدهیم ، به ارتقاء روحانی آن کمک کرده ایم و به وجدان گروهی بیدار و آگاه ( خواست خدا ) نزدیکتر شده ایم .

 


حاشیه های مفهوم شش


منظور از این که می‌گوییم NA یک جمعیت روحانی است. چه می‌باشد؟ آیا یک جمعیت روحانی پروسه تصمیم‌گیری متفاوتی با دیگر سازمانها دارد؟


این که می گوییم یک جمعیت روحانی صدق به این میکند که اصول روحانی در میان این جمعیت کاربرد پیدا میکند لازم به ذکر است قبل پیوستن به جمع به هیچ عنوان از ساختار بیماری اعتیاد آگاهی نداشتم اما در کنار این دوستان خیلی از مسائل


برایم باز شد همان طور که در کتاب پایه فصل اول خیلی از این موراد را برایم باز کرد حالت هایی که یک فرد معتاد در مقابل بیماری اعتیاد داشت

1از نظر جسمی >>>>ناتوان
2از نظر روانی>>> نادان
3 از نظر روحی >>>نگران

اما این نگرش وقتی با اصول در کنار این جمعیت بودم راه تازه ای را بوجود آورد تا تصمیم گیری های مثبتی داشته باشم و از دوستان کمک گیرم تا به موارد زیر بیشتر برسم

1از نظر جسمی>>>> مسئول
2از نظر روانی>>>> سازنده
3 از نظر روحی >>>>برگشت به اجتماع


در تصمیم‌گیری‌ها ما خواهان چه چیزی هستیم؟

همانطوری که خواهان قوی‌ترین اتحاد روحانی در معتادان گمنام هستیم، در تصمیم‌گیری‌ها نیز خواهان قوی‌ترین اتحاد در معتادان گمنام هستیم.
در تصمیم‌گیری‌ها ما خواهان هم‌رأیی و اتفاق آرا هستیم نه صرفاً رأی اکثریت.
اجماع نظرات برای ما مهمتر از رای گیری می باشد. برای همین اگر امکان داشت بایستی آنقدر بحث و تبادل نظر نمائیم تا به وحدت عقیده دست یابیم و نیازی به رای گیری نباشد.


معرفی شرح وظایف خدمتگزاران
ساختارها

 

وظایف خدمتگزاران ساختار خدماتی (مسئولین اداری و کمیته های فرعی)


( نمایندگان بین گروهی )
نمایندگان بین گروهی، گروهای خود را به کل انجمن معتادان گمنام ربط می دهند. در ضمن اکثر گروه ها علی البدلی برای نماینده خود انتخاب می کنند تا در صورت نیاز جای خالی نماینده اصلی را پر کند. نمایندگان بین گروهی نقش دوگانه دارند. از طرف گروه شان در کمیته شهری حضور پیدا می کنند و شمه ای از احساسات و نظرات گروه خود را به ساختار خدماتی القا می نمایند و در ضمن اطلاعاتی از مسائلی که در دنیای بزرگتر معتادان گمنام در کل در حال اتفاق افتادن است را برای گروه ها با خود برمی گردانند.


( گرداننده )
گرداننده ی کمیته شهری مسئول برپایی جلسات کمیته و همین طور باید ثبات قدم، با روحی آرام و فکری روشن باشد.


( نایب گرداننده )
مسئولیت اولیه نایب گرداننده هماهنگی با کمیته های فرعی کمیته شهری می باشد. نایب کمیته شهری در تماس دائم با مسئولان کمیته های فرعی می باشد، تا از پرو ژه ها و مشکلات آن ها مطلع باشد.


( منشی )
منشی تمام کاغذ بازی کمیته را انجام می دهد. کاری بس سخت و دشوار. اولین مسئولیت او یادداشت کلیه وقایع جلسات کمیته شهری به طور واضح و توزیع یاداشت وقایع ( صورت جلسه ) در بین شرکت کنندگان در کمیته در مدت زمان مقرر، بعد از هر جلسه می باشد.


( خزانه دار )
خزانه دار اعانات را از گروه دریافت می کند، حساب بانکی کمیته شهری را رتق و فتق می نماید، کرایه محل جلسات کمیته را پرداخت میکند، هزینه هایی که مسئولان، رهبران ( گردانندگان ) کمیته های فرعی داشته اند را می پردازد، پرونده حساب و کتاب دقیقی از همه داد و ستدها تنظیم می کند و در هر جلسه کمیته شهری گزارش مالی را ارائه می نماید. به عنوان اداره کننده سرمایه جمع آوری شده و کلی ناحیه، خزانه دار هم چنین مسئول است که یک بودجه سالانه برای کمیته شهری در نظر بگیرد.

( رابطین )
رابطین باعث حفظ تماس کمیته شهری خود با دنیای بزرگ تر معتادان گمنام می گردد که این کار را توسط ارائه ای اطلاعات در مورد فعالیت های کمیته های همجوار و کارها و اجرائیات ناحیه و منطقه اجرا و حمایت می شوند را گزارش داده و درباره امور کمیته های فرعی و اعلام مطالب مهمی که در سطوح مختلف خدماتی درباره آن ها بحث می گردد،اطلاعاتی به اعضای کمیته خود خواهد داد.
منطقه و ناحیه های تحت پوشش آن هر دو به تبحر و مطلع بودن عضو کمیته منطقه درباره خدمت و اصول،اتکا می کنند و بدان بستگی دارند آنها باید با سنت های 12 گانه و مفاهیم 12 گانه که پایه و بنیان خدمت در انجمن ما می باشند، کاملاً آشنا باشد. آشنایی با کلیه راهنماهای خدماتی که تاکنون چاپ شده و همین طور بولتن های مختلف و منابع موجود در انجمن را در دسترس داشته باشد.

منبع؛ کتاب راهنمای خدمات محلی


وظایف خدمتگزاران ساختار خدماتی (مسئولین اداری و کمیته های فرعی)

 

( بیمارستان ها و زندان ها )
کمیته فرعی بیمارستان ها و زندان ها، پانل هایی را اداره می کند که پیام معتادان گمنام را به معتادانی که اغلب راه دیگری برای شنیدن این پیام ندارند، برساند. پانل های درمانی برای بیمارانی که در مراکز درمانی معتادان، مراکز روانی و جوامع درمانی در کل برپا می گردنند و پانل های اصلاحی برای بازداشت گاه ها و بیمارستان هایی که مربوط به زندان می باشند، برپا می کنند.


( اطلاع رسانی )
ماموریت اصلی کمیته فرعی اطلاع رسانی در کمیته شهری شما، این است که معتادان و افراد دیگر را در جامعه از موضوع در دسترس بودن پیام معتادان گمنام مطلع کند. خدماتی که توسط کمی


ته های فرعی اطلاع رسانی ارائه می گردد از یک کمیته تا کمیته دیگر با هم تفاوت فراوان دارند. ساده ترین نوع پروژه اطلاع رسانی، چاپ و توزیع کارت ( آگهی ) که به منازل و مکان های مختلف در سراسر کمیته توزیع می شود و اعلام می نماید که معتادان گمنام در دسترس می باشد و جهت اطلاعات بیشتر باید با تلفن معتادان گمنام محلی تماس گرفته شود و یا در جلسات معتادان گمنام شرکت کنند.اکثر کار اطلاع رسانی در وهله ی اول سعی به ترغیب افراد برای تماس گرفتن با خطوط تلفنی محلی جهت دریافت اطلاعات بیشتر در مورد معتادان گمنام می باشد.


( آدرس جلسات )
مسئولیت کمیته آدرس جلسات به روز کردن اطلاعات جلسات بهبودی می باشد که باید لیست جلسات نشان گر روز، ساعت، محل و اطلاعات لازم در مورد جلسات محلی معتادان گمنام باشد. برنامه جلسات اغلب نشان دهنده موارد ذیل است.
* جلسه " باز " است یا " بسته "
* نوع فرمت جلسه (مشارکت آزاد، کارکرد قدم ها و غیره)
* محدویت مربوط به محل جلسه (سیگار کشیدن ممنوع و غیره)
* خدمات جانبی و اضافی (قابل دسترس برای صندلی چرخ دار، در دسترس بودن مترجم زبان،علائم برای ناشنوایان و غیره)
* آیا جلسه توسط گروه خاصی برگزار می گردد
(برای مثال گروه مردان، زنان و جلسات خاص)


( نشریات )
کمیته فرعی نشریات، مقدار متنابهی از کتب معتادان گمنام و جزوات آن را همیشه در دست دادر تا گروه های محلی بتوانند آن ها را خریداری کنند.


( فعالیتها )
مجالس پیک نیک، کمپینگ، جلسات سخنرانی خاص و این گونه موضوعات توسط کمیته فرعی فعالیت های کمیته شهری برپا می گردنند. فعالیت های این چنینی می تواتد حس نزدیکی و اتحاد بهتری را به اتجمن محلی معتادان گمنام القا کند.


( کارگاهها )
روزهای آموزش وکارگاهها که توسط کمیته های فرعی در ساختار NA حمایت می شوند ابزارهای ارزشمندی برای افزایش آگاهی اعضا در مورد کارهای ساختارNA می باشند و برای اکثر زمینه های خدماتی و بهبودی جهت تبادل تجربه و همسان سازی اعضای NA جلساتی برگزار می نماید.


( چیپ و سکه )
به علت گستردگی اعضا و جلسات NA در ایران بعضی از کمیته ها به علت نیاز گروهها و همچنین در دسترس بودن این نوع خدمات در NA ایران به عنوان یکی از خدمات رسمی شناخته شده است. و معمولاً این نیاز را در قالب سنت چهارم انجام می گیرد و ممکن است در دیگر ساختار دنیا این نوع خدمات به گونه ای دیگر باشد.

منبع کتاب راهنمای خدمات محلی می باشد. به جزء چیپ و سکه

 

 

مفهوم هفتم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« همه اعضای یک کمیته خدماتی ، مسئولیتی قابل توجه در مورد تصمیمات آن کمیته به عهده دارند ، پس باید اجازه داشته باشند تا به طور کامل در فرایند تصمیم گیری شرکت کنند . »

مفهوم هفتم راهی برای به کار بردن اصل وجدان گروه در حوزه خدماتی است، این مفهوم پیشنهاد می کند که هر کمیته خدماتی بابیست همه اعضای خود را به شرکت در تصمیم گیری های آن کمیته تشویق کند . چون با گردهم اوردن نظرات متفاوت انها ، به کمیته خدماتی مان فرصت می دهیم تا وجدانم گروهی کاملا آگاه و متعادل به وجود آورد و ما را به تصمیمات حساس و منطقی رهنمون سازد .

هیئتهای خدماتی ، کمیته های ما . نشانگر تلاقی نظرات و تجارب در معتادان کمنام هستند . آنچه هر یک از اعضا وقف تصمیم گیریها مکی کنند ، مهم است . نحوه شرکت و حضور در سطح کاملا ساده است : اگر شما عضو یک گروه هستید ، می توانید کاملا در تصمیم گیریهای گروه شرکت کنید . نحوه شرکت و حضور در تصمیم گیریهای هیئتهای خدماتی و کمیته ها به درگیری بیشتری نیاز دارد ، اما همین اصول نیز در آنجا کاربرد دارد . بیان آگاهانه و آزادانه وجدان شخصی ، جزئی ضروری در وجدان گروهی در هر سطحی است.

خدمات در معتادان گمنام کوششی گروهی است . نمایندگان خدماتی ما و نیز دیگر خدمتگزاران مورد اعتماد همگی ، نه فقط در برابر یک حوزه ، بلکی در برابر انجمن معتادان گمنام در کل مسئول هستند . شرکت و حضور هر یک از اعضا ارزش بسیاری دارد ، چون ما خواستار بیان وجدان گروهی جامع در کل هستیم .

مقررات خاصی برای به کارگیری مفهوم شرکت و حضور ، در شرایط مختلف وجود ندارد . در یک فضای آکنده از عشق ، احترام متقابل ، و بحث ادقانه هر عضو از کمیته خدماتی می تواند برای هر مسئله ای به راحتی تصمیم بگیرد . در موارد مهم که بر گروهها اثر می گذارد ، کمیته خدماتی مستقیما از گروهها درخواست راهنمائی می کند . اگر جه در اکثر موارد کمیته خدماتی از اختیار واگذار شده جهت انجام مسئولیتها محوله از طرف گروه ، استفاده می کند و مسائل را در جلسات خدماتی به نحوه معمول رتق و فتق می کند .

اصل روحانی ، گمنامی در معتادان گمنام اساس و بنیاد مفهوم هفتم است . این اصل انجمن ما را به سوئی سوق می دهد که برای مشارکت هر عضو در خدمات معتادان گمنام اهمیتی برابر قائل شویم . مفهوم هفتم با اصرار بر هم سنگ بودن نظرات هر عضو اصل گمنامی را اعمال می کند . اگرچه ممکن است در همه تصمیم گیریها ی که در انجمن می شود شرکت نکنیم ، ولی همه ما حق شرکت کامل و برابر در تصمیم گیریهای کمیته ای که در آن عضو هستیم را داریم.

 

1: در حال حاضر چه کسانی در جلسات کمیته خدمات ناحیه (هیئت نمایندگان) شما شرکت می‌کنند؟ چرا؟
2: چه کسانی در جلسات اداری گروه شما شرکت می‌کنند؟ چرا؟
3: آیا تمام اعضای کمیته خدمات ناحیه شما مسئولیت قابل توجهی در قبال خدمات NA که در ناحیه شما ارائه می شود، دارند؟ آیا تمام اعضاء یک کمیته فرعی مسئولیت قابل توجهی در مورد تصمیمات وکارهای آن کمیته فرعی را تحمل می کنند؟ آیا تفاوتی بین حضور و شرکت اعضاء کمیته خدمات ناحیه ( هیئت نمایندگان) در جلسات آن کمیته با حضور و شرکت اعضاء یک کمیته فرعی در جلسات آن کمیته فرعی وجود دارد؟ چرا، یا چرا نه؟

 


سؤالات مفهوم هفتم


مفهوم هفتم

1_ در حال حاضر چه کسانی در جلسات کمیته خدمات ناحیه ( هیئت نمایندگان ) شما شرکت می کنند؟

 منشی – گرداننده – علی‌البدل – رابط – علی‌البدل – خزانه‌دار – کمیته‌های خدماتی
و نمایندگان به دلیل اینکه طبق اساسنامه و وجدان گروه‌ها برای خدمت خدمتگزاران بایستی حضور داشته باشند.
 (توسعه – هماهنگی – تأمین خدمات).
– در حال حاضر کمیته‌ ما تشکیل شده از مسئولیت اداری که شامل گرداننده، نایب گرداننده، منشی، خزانه‌دار، رابطین و کمیته‌های فرعی که شامل اطلاع‌رسانی٬ کارگاهی٬ نشریات٬ چیپ و اقلام٬ H&I ٬آدرسها.
 و مسئول کمیته‌‌های موقت در صورت نیاز که توسط نماینده‌های خدماتی انتخاب می‌گردد.

 چون ما و گروه های دیگر برای دور نشدن از هدف اصلی ، ساختار خدماتی را به وجود آورده ایم و نمایندگانی را به صورت دائم در آنجا داریم . وظیفه این افراد شرکت مداوم در جلسات و منعکس کردن مسائل گروه و آگاهی دادن به گروه در مورد تصمیم گیری های ساختار است .

 

مفهوم هفتم

سؤال 2- چه کسانی در جلسات اداری گروه شما شرکت می‌کنند؟ چرا؟

کلیه اعضاء( تمایلی)، خدمتگزاران گروه ( در صورت غیبت پاسخگو هستند ) برای فرآیند تصمیم‌گیری و وجدان گروه و رعایت سنت  ها شرکت می‌کنند.
 
قسمت ب: چون خدمات در NA کوششی گروهی است انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد و بوجود آوردن فضای بهبودی برای کل اعضاء

 

 

مفهوم هفتم

سؤال 3- آیا تمام اعضای کمیته خدمات ناحیه شما مسئولیت قابل توجهی در قبال خدمات NA که در ناحیه شما ارائه می‌شود، دارند؟ آیا تمام اعضاء یک کمیته فرعی مسئولیت قابل توجهی در مورد تصمیمات و کارهای ان کمیته فرعی را تحمل می‌کنند؟ آیا تفاوتی بین حضور و شرکت اعضاء کمیته خدمات ناحیه (هیئت نمایندگان) در جلسات آن کمیته با حضور و شرکت اعضاء یک کمیته فرعی در جلسات آن کمیته وجود دارد؟ چرا یا چرا نه؟


ج- بله. بله. بله – کلیه خدمتگزاران کمیته‌های فرعی در مقابل خدمت خود مسئولیت قابل توجهی دارند و در فرآیند تصمیمات شرکت می‌کنند.

 ولی در رأی‌گیریها فقط رأی‌گیری به عهده نمایندگان و رابطین می‌باشد.

ج گروه 1- اعضای خدمتگزار باید با تعهد و مسئولیت‌پذیری در مقابل کسانیکه که با آنها خدمت میکنند نقطه پاسخگویی داشته باشند کمیته‌ها باید به مشکلات و ایده‌های سازنده وجدان‌های گرفته شده تصمیم باشند و بعنوان یک خدمتگزار در جلسات مشارکت کنند نه فقط حضور فیزیکی داشته باشند.

ج گروه 2 – 1- اعضای کمیته‌های فرعی باید در جلسات درون کمیته‌ای ناحیه شرکت کنند.
کمیته فرعی طبق مفهوم پنجم می‌بایست اساسنامه تنظیم کند کمیته‌ای فرعی فقط می‌توانند در مورد اختیارات آن کمیته شرکت کند . ولی نمایندگان بین گروه و رابطین حق اظهار نظر بر روی کمیته ها را دارند.
2- تمامی اعضای یک کمیته فرعی میتوانند در فرایند تصمیم‌گیری شرکت کنند.
3-مفهوم‌اش این است که راهی برای بکار بردن اصل وجدان گروه هموار شود.
 4-تفاوت بین حضور و شرکت خدمتگزاران یک کمیته فرعی در جلسه درون کمیته‌ای با شرکت در جلسات هیئت نمایندگان وجود دارد در هیئت نمایندگان وجدان گروهی پشت همه مسئولین است اما در کمیته فرعی وجدان فقط پشت مسئول آن کمیته است.
5-ویژگی‌های یک خدمتگزار هنگام انتخاب باید مورد توجه و دقت قرار گیرد باین صورت اختیارات لازم جهت انجام آن خدمت باو داده میشود تا آزادی عمل در حین پاسخگویی را داشته باشد.
مرور سوم


سوالات حاشیه ای

پیرامون مفهوم هفت

 

مفهوم هفتم

منظور مفهوم هفتم چیست؟

 
راهی برای بکار بردن اصل وجدان در حوزه خدماتی است.
هر کمیته خدماتی بایست همه اعضای خود را به شرکت در تصمیم‌گیری‌های ان کمیته تشویق کند.
با گردآوردن نظرات متفاوت آنها، به کمیته خدماتی‌مان فرصت میدهیم تا وجدان گروهی کاملاً آگاه و متعادل بوجود آورد و ما را به تصمیمات حساس و منطقی رهنمون سازد.

 

مفهوم هفتم

اساس و بنیاد مفهوم هفتم چیست؟


اصل روحانی گمنامی در NA است.
اصل گمنامی ما را به سویی سوق می‌دهد که برای فعالیت هر عضو در خدمات NA اهمیت قائل شویم.
با اصرار بر هم سنگ بودن نظرات هر عضو، اصل روحانی گمنامی را اعمال می‌کنیم.
همه ما حق شرکت کامل و برابر در تصمیم‌گیری‌های کمیته‌ای که در آن عضو هستیم را داریم.

 

مفهوم هفتم

 در مواردی که تصمیمی بر گروه‌ها اثر می‌گذارد، کمیته خدماتی چه میکند؟


مستقیماً از گروه‌ها درخواست‌ راهنمایی می‌کند.
در اکثر موارد کمیته خدماتی از اختیار واگذار شده جهت انجام مسئولیت‌های محوله از طرف گروه، استفاده می‌کند.

 


مفهوم هفتم

- خدمات در NA‌چه کوششی است؟


نمایندگان خدماتی ما و نیز دیگر خدمات‌گزاران مورد اعتماد ما همگی، در برابر انجمن NA در کل مسئول هستند.
شرکت و حضور هر یک از اعضاء ارزش بسیار دارد، چون ما خواستار بیان وجدان گروهی جامع در کل هستیم.
در یک فضای آکنده از عشق، احترام متقابل، مباحثه رک و باز هر عضو از کمیته خدماتی بر روی هر یک از این مسائل به ارحتی تصمیم‌ می‌گیرد.

 

مفهوم هفتم
پیام؛

اگر شما عضو یک گروه هستید، می توانید کاملاً در تصمیم گیریهای گروه شرکت کنید. (مفهوم هفتم خدماتی)

خدمات در NA کوشش گروهی است.
نمایندگان خدماتی ما و نیز دیگر خدمتگزاران مورد اعتماد همگی، نه فقط در برابر یک حوزه، بلکه در برابر انجمن NA در کل مسئول هستند.
شرکت و حضور هریک از اعضاء ارزش بسیار دارد، چون ما خواستار بیان وجدان گروهی جامع در کل هستیم. (مفهوم هفتم خدماتی)


مسوولیت همه اعضا قبل از ورود به فضای خدماتی دوری کردن از:

۱- رنجش
۲- پیشداوری و قضاوت
۳- بی تفاوتی
4- احساسی عمل کردن
۵- اطلاعات دست دوم و ناقص
۶- افکار قالبی و کلیشه ای

دلایل:
۱- خدمات در ان ای کوشش گروهی است
۲- به کاربردن اصل وجدان گروهی در خدمات
۳- گرد هم اوردن نظرات متفاوت

 

مفهوم هشتم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« ساختار خدماتی ما به انسجام و موثر بودن ارتباطاتمان بستگی مستقیم دارد . »

ساختار خدماتی انجمن ما ، بر اتحاد ،گروهها بنیان گذاری شده است. جهت حفظ این اتحاد ، ما باید ارتباط دائم با سراسر معتادان گمنام داشته باشیم. به کمک یکدیگر ، گروههای ما ساختار خدماتی به وجود آورده اند که احتیاجات مشترک آنها را برطرف کند. و کمک کند تا آنها به هدف مشترک خود برسند. موثر بودن ساختار خدماتی به اتحاد مستمر گروههای معتادان گمنام و همین طور به حمایت و راهنمائی مداوم آنها بستگی دارد. این مسائل فقط از طریق حفظ یک رابطه صادقانه ، باز و صمیمانه مابین همه طرفهای دخیل ، امکان دارد.

ارتباط منظم ودائم نقش زیادی در اعمال مسئولیت و اختیار نهائی گروههای ما در خدمات معتادان گمنام دارد . از طریق نمایندگان بین گروهی ، گروهها دائما نیرو ، ایده و وجدان خود را به ساختار خدماتی ارائه می کنند . توسط گردهم آمدن این گزارشات است که گروهها می توانند هیئتهای خدماتی و کمیته ها را راهنمائی کنند تا به معتادان گمنام در کل خدمت کنند. زمانی هم که گروهها به طور منظم اطلاعات دقیق از اجزا ساختار خدماتی دریافت نمایند ، می توانند با نوع و طرح فعالیت آن ساختار به خوبی آشنا شوند و از این طریق گروهها قادر خواهند بود تا تشخیص دهند که مشکلی برای هیئتهای خدماتی و یا کمیته ها پیش آمده و نیز در موقعیت بهتری قرار می گیرند تا بفهمند چطور میتوانند به رفع این مشکل کمک کنند. هم چنین ، با شناخت منابع مورد نیاز برای انجام وظایف خدماتی ، گروهها می توانند حمایت کافی برای ساختار خدماتی فراهم نمایند.

رابطه دو طرفه روشن و مداوم شرط مهم در واگذاری مسئولیت و اختیاراست. وقتی گروههای ما از ساختار خدماتی می خواهند که انجام مسئولیتی را از طرف آنها به عهده گیرد ، ما به ساختار خدماتی اختیار لازم را برای تصمیم گیری در مورد آن مسئولیت تفویض می کنیم. ما نیاز داریم که بتوانیم به خدمتگذاران مورد اعتمادمان اطمینان کنیم و با آسایش خاطر اختیار لازم را به آنها واگذار نمائیم . این نوع اطمینان به میزان زیاد به ارتباط مداوم بستگی دارد. تا جائی که هیئتهای خدماتی و کمیته های ما به طور منظم گزارشهایی کامل و خالصانه از فعالیتهای خود ارائه کنند ، ما می توانیم در مورد عاقلانه بودن واگذاری اختیارات به آنها ، آسوده خاطر باشیم.

ارتباط صریح و رک داشتن ، یکی از خواص حساس رهبری مور است. برای درک بهتر ایده ها ، آرزوها ، نیازها و وجدان کسانی که به آنها خدمت می کنند ، خدمتگزاران مورد اعتماد باید با دقت به اعضای انجمن گوش فرا دهند. برای دادن اطلاعات مورد نیاز به گروههای معتادان گمنام، جهت راهنمائی و حمایت از خدمات انجمن ، رهبران معتادان گمنام به طور منظم گزارشهای کامل و روشن ارائه و توزیع می کنند . ما نمی خواهیم که خدمتگزاران مورد اعتماد ما دائما ما را در اعداد و ارقام و یا سایر مسائل غرق کنند ، اما از آنها انتظار داریم که در صورت درخواست اطلاعاتی کامل از فعالیتها و مباحث خود ارائه نمایند. خدمتگزاران مورد اعتماد ما در ایجاد ارتباط با کسانی که بدانها خدمت می کنند ، باید رفتار  و منشی صریح ، جامع ، پذیرا و کاملا تاثیر پذیر از خود به نمایش بگذارند. تا این حد صریح و بی پرده بودن کار راحتی نیست اما برای حفظ صداقت و درستی خدمات ما ضروری است.

نهایتا ، ارتباط کامل و مداوم برای شکل گرفتن وجدان گروهی ضروری است و به نوبه خود وسیله ای برای دعوت از خداوند مهربان است. تا بر روی تصمیمات کلی ما تاثیز بگذارد . برای شکل گیری وجدان گروهی روابط ما باید صادقانه و مستقیم باشد. بدون نگریستن به مسائل از تمتمی جوانب ، گروهها ؤ هیئتهای خدماتی و کمیته ها نمی توانند وجدان گروهی آگاهی را شکل دهند. وقتی ما گرد هم می ائیم تا مسائل خدماتی را بررسی کنیم ، ایده ها و اطلاعاتمان را بسیار صریح با یکدیگر در میان می گذاریم و در مورد موضوعات مطرح شده ، افکار و عقاید خود و مکنونات قلبی مان را به صراحت به زبان می آوریم. کاملا به یکدیگر گوش می دهیم و به دقت اطلاعات و نظراتی که ارائه می شود را بررسی می کنیم. به وجدان خود رجوع می کنیم و پس از آن تصمیم میگیریم. وجدانی که از عدم آگاهی و جهالت تغذیه شود وجدانی غیر موثر است و ظرفیت ارائه راهنمائی قابل اتکا ندارد. یک وجدان گروهی موثر فقط می تواند در فضائی که تحت تاثیر ارتباطات باز و منظم است مابین اجزا دخیل شکل گیرد.

قصد ما از خدمت کمک کردن به انجمن در انجام هدف اصلی اش است : رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است . رابطه صادقانه ، باز و مستقیم برای درستی ، کمال و همین طور موثر بودن ساختار خدماتی معتادان گمنام ضروری است. اتحاد ، مسئولیت و اختیار گروهی ، تفویض و واگذاری ، رهبری ، جوابگوئی ، وجدان گروهی ، شرکت و حضور – همگی به ارتباط خوب اجزا مختلف انجمن معتادان گمنام بستگی دارد . از طریق ارتباط دو طرفه و منظم ، گروهها و ساختار خدماتی ما در موقعیتی مناسب جهت حمایت از ایده ها و انجام مسئولیتهای مشروح در مفاهیم دوازده گانه قرار میگیرد.

 

 1: ارتباطات منظم چگونه از مفهوم دوم حمایت می‌کند؟ مفهوم سوم را چگونه حمایت می‌کند؟ مفهوم چهارم را چطور؟ و همین طور مفهوم ششم را؟
 2: کمبود ارتباط منظم چگونه باعث تخریب این مفاهیم، و همین طور تحلیل رفتن امانت داری و تاثیر گذاری ساختار خدماتی ما می گردد؟
3: آیا گروه شما، ارتباط منظم از طرف خدمتگزاران مورد اعتماد، هیئت های خدماتی و کمیته هایی که بدان خدمت می کنند، دریافت می کند؟ آیا گروه شما با آن خدمتگزاران مورد اعتماد، هیئت های خدماتی، و کمیته ها ارتباط منظم برقرار می کند؟

 


سوالات مفهوم هشتم

 

مفهوم هشتم

سؤال 1- ارتباط منظم چگونه از مفهوم 2 حمایت می‌کند؟ مفهوم سوم را چگونه حمایت می‌کند؟ مفهوم چهارم را چطور و همین مفهوم ششم را؟

 

مفهوم دوم:
 به این نکته که مسئولیت و اختیار نهایی خدمت با گروه ها است اشاره می کند . پس لازم است که ساختار و گروه ها به طور منظم ( به وسیله نمایندگان خود ) با یکدیگر ارتباط داشته باشند . زمانی گروه ما در مسیر درست قدم برمی دارد که به هدف اصلی خود که رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است بپردازد . اگر هر گروهی بخواهد در تمام زمینه های پیام رسانی شرکت مستقیم داشته باشد ، نمی تواند بر روی هدف اصلی خود متمرکز شود .
به همین جهت اختیارات خود در این زمینه را به ساختار خدماتی واگذار می کند .

در مفهوم سوم:
به این نکته اشاره شده است و مشخص است که داشتن رابطه مناسب و منظم برای تحقق بخشیدن به مفهوم سوم ، لازم و ضروری است .

 در مفهوم چهارم:
به رهبری موثر در انجمن اشاره می شود . مسلما ارتباط موثر و مفید اعضاء گروهها ، در انتخاب خدمتگذاران مورد اعتماد ، نقشی محوری دارد . با ارتباط منظم و تبادل تجربیات و نظرات است که گروه ها به انتخاب درست رهبران و خدمتگذارانشان هدایت می شوند .

 مفهوم ششم:
در مورد روحانی بودن وجدان گروه می گوید . این مفهوم به تک تک ما یادآوری می کند که در مقابل تصمیمات گرفته شده ، مسئول هستیم و نباید غرایض و نظرات شخصی مان را در امر تصمیم گیری دخالت بدهیم ، زیرا تصمیم گیری توام با قضاوت های شخصی ما را ماهیت روحانی انجمن و گروه دور می کند .
مفهوم ششم به ما می گوید که در رای گیری ها باید از سر راه خدا کنار برویم ، در همه حال خواست او را بر خواست خود ترجیح بدهیم و اجازه بدهیم اراده خود را در تصمیمات گروه متجلی کند .


مفهوم هشتم

سؤال 2- کمبود ارتباط منظم چگونه باعث تخریب این مفاهیم و همین‌طور تحلیل رفتن امانتداری و تأثیرگذاری ساختار خدماتی ما می‌گردد.؟

 

 عدم ارتباط منظم با گروه از بین رفتن اعتماد گروه به خدمتگزاران می‌شود و باعث عدم حمایت گروه از ساختار می‌شود.

بطور کلی اتحاد و انسجام NA بهم میخورد و مخدوش میشود، با کمبود ارتباط ایده‌های مالی معنوی و روحانی عضو به هدر می‌رود، با کمبود ارتباط ساختار ازنیازهای گروهها آگاهی پیدا نمی‌کند و حدود اختیارات و اطمینان لازم بوجود نمی‌آید. با کمبود ارتباط خدمتگزاران مورد اعتماد مشخص نمی‌شوند و همچنین بدلیل نداشتن ارتباط منظم خرد مناسبی شکل نمی‌گیرد و تأثیر آن بر ساختار اینکه اعتماد و اطمینان لازم از ساختار سلب میشود.


مفهوم هشتم

سؤال 3- آیا گروه شما ارتباط منظم از طرف خدمتگزاران مورد اعتماد، هیئت‌های خدماتی و کمیته‌هایی که بدان خدمت می‌کنند دریافت می‌کند؟ آیا گروه شما با آن خدمتگزاران مورد اعتماد، هیئت‌های خدماتی و کمیته‌ها و ارتباط منظم برقرار می‌کند؟

تجربه شخصی می باشد

درک شخصی یکی از دوستان ؛

گروه‌های ما منابع را در اختیار ساختار قرار میدهند تا نیازهای NA تأمین گردد در بعضی مواقع گزارشات کتبی و شفاف نمیباشد و باعث اختلال در ارتباط میان گروه و ساختار می‌شود این منظم بودن ارتباط باعث میشود که گروهها بطور دقیق و صحیح ساختار را حمایت نکنند و یا به ساختار اعتماد نداشته باشند در نهایت باعث رعایت نشدن سنت پنجم و هفتم می‌شود و در مورد خدمتگزاران شایعه پراکنی می‌شود بین گروهها و ساختار فاصله بوجود میاید. ساختار حکومتی و یکطرفه میگردد. برای برقراری ارتباط با ساختار خدماتی می‌باشد ساختار گزارشات کتبی و شفاف از نحوه عملکرد و استفاده از منابع برای تأمین احتیاجات و برآورد هدف کلی گروهها باید آگاه باشند که در ساختار چه تصمیماتی گرفته میشود چون با درک صحیح از ساختار و یک رابطه منظم و مستقیما است که گروهها به ساختار اعتماد کرده و حمایت قوی‌تر میشود ارتباط درست و دوطرفه بین گروه و ساختار باعث انسجام توسعه و هماهنگی مفهوم اول میشود.

 


حواشی مفهوم هشتم

 

ساختار خدماتی به انسجام و موثر بودن ارتباطات‌ ما بستگی دارد.


دلایل لزوم مفهوم هشتم؛

۱- موثر بودن ساختار خدماتی
۲- اتحاد مستمر گروههای ان ای
۳- حمایت و راهنمایی مداوم اعضا
۴- براورده شدن احتیاجات مشترک
۵- حفظ و خوشنامی ان ای

 

ساختار خدماتی انجمن ما بر چه اساسی است؟


بر اتحاد گروه‌هاه بنیان‌گذاری شده است.

جهت حفظ این اتحاد، ما باید ارتباط دائم و مستمر با معتادان گمنام داشته باشیم.

 

مؤثر بودن ساختار خدماتی به چه عواملی بستگی دارد؟


به اتحاد مستمر گروه‌های NA
به حمایت و راهنمایی مداوم آنها

این مسائل فقط از طریق حفظ یک رابطه صادقانه، باز و صمیمانه ما بین

همه طرف‌های دخیل، امکان دارد.

 


ارتباط منظم و دائم چقدر در انسجام خدمت مؤثر است؟

 

ارتباط، نقش زیادی در اعمال مسئولیت و اختیار نهایی گروه‌های ما در خدمت NA دارد.

گروه‌ها دائماً از طریق نمایندگان بین گروهی، نیرو، ایده و وجدان خود را به ساختار خدماتی ارائه میکنند.

توسط گردهم آمدن این گزارشات است که گروه‌ها می‌توانند هیأت‌های خدماتی و کمیته‌ها را راهنمایی کنند تا به NA در کل خدمت کنند.

 

شرط مهم در واگذاری مسئولیت و اختیار چیست؟

 

رابطه روشن و مداوم .


ما نیاز داریم که بتوانیم به خدمت‌گزاران مورد اعتمادمان اطمینان کنیم و با آسایش خاطر اختیار لازم را به آنها واگذار نمائیم.

این نوع اطمینان به میزان زیاد به ارتباط مداوم بستگی دارد.

 


آسوده بودن واگذاری و اختیار چه موقع اتفاق می‌افتد؟

 

ساختار خدماتی به طور منظم گزارش‌هایی کامل و خالصانه از فعالیت‌های خود ارائه کند. ما می‌توانیم در مورد عاقلانه بودن واگذاری اختیارات به آنها آسوده خاطر باشیم.

 

خواص حساس رهبری مؤثر در NA چیست؟


ارتباط صریح و رُک داشتن
بطور منظم گزارش‌های کامل و روشن ارائه و توزیع کردن
داشتن رفتار و منشی صریح، جامع، پذیرا و کامل از خود به نمایش بگذارند.

 

وجدان غیر مؤثر چه وجدانی است؟
وجدان مؤثر چطور؟

 

وجدانی که از عدم آگاهی و جهالت تغذیه شود وجدان غیرمؤثر است.
وجدانی که ظرفیت ارائه راهنمایی قابل اتکا ندارد.


یک وجدان گروه مؤثر فقط می‌تواند در فضایی که تحت تأثیر ارتباطات باز و منظم است. ما بین اجزا دخیل شکل گیرد.

هدف از خدمت: کمک کردن به انجمن در انجام هدف اصلی خود است. رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.

 

مفهوم نهم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« تمامی عناصر ساختار خدماتی ما مسئولند که به دقت همه نقطه نظرات را هنگام تصمیم گیری در نظر داشته باشند. »

بحث کردن با اشخاصی که با ما موافق هستند کاری آسان است . اما در بهبودی آموخته ایم که بهترین فکرهای ما ، لزوما بهترین راه حل و راهنمائی ممکن نیست . به ما آموخته اند که قبل از تصمیم گیریهای مهم و حساس ، قضاوت خود را در برابر افکار دیگران ارزیابی کنیم . تجربه به ما نشان داده است افکار کسانی که با ما موافق  نیستند، اغلب همانی است که بیشتر از همه به شنیدنش نیاز داریم .مفهوم نهم این بعد از بهبودی ما را در محیط خدماتی به کار می گیرد . هنگام تصمیم گیری ، گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته های ما بایست فعالانه خواستار تمامی نقطه نظرات موجود باشند.

وجدان گروهی موثر ، یک وجدان گروهی کاملا آزاد آگاه است . مفهوم نهم وسیله ای است که به ما کمک می کند تا مطمئن شویم وجدان گروهی ما تا حد امکان بخوبی آگاه است. در هر گونه بحثی همیشه وسوسه نادیده گرفتن اعضا مخالف وجود دارد . بخصو اگر اکثریت یزرگی از اعضا مثل یکدیگر فکر کنند. اما اغلب یک صدای تنها ، که اطلاعات جدید یا تویری منحصر به فرد را ارائه کند ، ما را از گرفتن تصمیمات نا آگاهانه و عجولانه نجات می دهد. در معتادان گمنام ، تشویق می شویم که به آن صدای تنها احترام بگذاریم ، حمایتش کنیم ، وقتی خواهان آن می شویم ، چرا که بدون آن تصمیم های خدماتی بی شک صدمه خواهد دید .

مفهوم نهم ما را تشویق می کند . حتی اگر اکثر اعضای ما به گونه ای متفتاوت فکر کنند ، افکار خود را رک و راست در بحث مسائل خدماتی به زبان آوریم. این مفهوم به ما نمی گوید که یک مخالف یا ساز ناهمگون دائمی باشیم و به هر چه که اکثریت با آن موافق است اعتراض کنیم . بلکه به ما می گوید مسئول هتیم با همان دقت نیز به موضع و موقعیت دیگران گوش فرا دهیم. وقتی ما از خود شهامت لازم برای به زبان آوردن افکارمان و در همان حال احترام به یکدیگر را نشان می دهیم . می توانیم  را نشان می دهیم ، می توانیم آسوده خاطر باشیم که طبق مصالح انجمن معتادان گمنام عمل کرده ایم . با اصرار و افشاری بر بحث کامل و دقیق . بدترین حالتی که به وجود می آید این است که کمی از وقت یکدیگر را می گیریم و بهترین حالت آن است که انجمن را در برابر نتایج و پی امدهای تصمیمی نا آگاهانه و عجولانه قرار نمی دهیم .

وقتی کمیته خدماتی در حال تصمیم گیری است ، مفهوم نهم می تواند به صورتهای مختلف به کار گرفته شود.اگر شما یکی از اعضای کمیته هستید ، تنها کاری که باید بکنید این است که دست خود را بلند کنید و صحبت نمائید. اگر نکته مورد نظر شما پیچیده است می توانید به صورت کتبی به دیگر اعضای کمیته یا هیئت ارائه کنید تا بتوانند با دقت موضوع را بررسی کنند.

اگر شما عضو کمیته مورد نظر نیستید ، اما به عنوان یک عضو معتادان گمنام می خواهید موردی را در مسائل خدماتی مطرح کنید ، راههای مختلفی جهت اعلام نظر و موضع خود دارید. می توانید نظر خود را در جلسه اداری گروه خود به مشارکت بگذارید و اطمینان حاصل کنید که نظر شما در کنار دیگر نظرها و تحت لوای وجدان گروه ، نماینده بین گروهی را هنگام شرکت در بحثهای خدماتی راهنمائی کند. بعضی از هیئتهای خدماتی و کمیته ها قسمتی از دستور جلسه خود را در گردهم آئی باز به این اختصاص می دهند که شما بتوانید در آن افکار خود را در مورد مسائل ارائه کنید. خبرنامه ها و مجلات انجمن از محلی تا جهانی ، قسمتی را به درج نظرات اعضای معتادان گمنام در مورد مسائل خدماتی جاری اختصاص داده اند. علی رغم اینکه شما عضو یک کمیته خدماتی باشید یا نه . راههای مختلفی وجود دارد که بتوانید شخصا مفهوم نهم را بکار بندید.

فرآیند تمیم گیری های ما کامل نیست . خیلی از گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته ها به این امر و همین طور به ارزش موضع اقلیت در مورد تمام تصمیماتشان واقف هستند. هرگاه که پیشنهادی با کمتر از اتفاق آرا تایید می شود ، کمیته ها اغلب از کسانی که رای مخالف داده اند ، درخواست می کنند که دلیل مخالفت خود را شفاهی یا کتبی اعلام کنند و اگر آن تصمیم بعدا نیاز به اصلاح داشته باشد ، عقاید این اقلیتها ممکن است در کمک به طرح جدید خدماتی ارزشمند واقع گردد.

مفهوم نهم ما را تشویق می کند که به مشورت با وجدان گروه ادامه دهیم. حتی بعد از اینکه تصمیمی گرفته شده است . اگر بحثی در مورد پیشنهادی که قبلا تایید شده به وجود آمد ،;کمیته مکلف است که به ان  بحث گوش فرا دهد. ، چون ممکن است بر  اساس آن بحث ، کمیته در تصمیمات قبلی خود تغییراتی بوجود آورد.اما اگر تصمیمی گرفته شد و پس از باز هم مورد سوال و شک و شبه قرار گرفت ، ولی پس از بررسی کلیه جوانب باز هم مورد تایید قرار گرفت   به قوت خود باقی ماند ، آن موقع همه باید آنرا بپذیرند و از صمیم قلب جهت انجام دادن آن همکاری کنند.مقاومت مستقیم یا حمایت نصفه و نیمه از این گونه تصمیم ها بر خلاف اصول ما در مورد تعلیم و پذیرش است. وقتی تصمیمی گرفته شد ، دوباره بررسی گردید و تایید شد ، لازم است که ما بدان احترام بگذاریم و به دنبال خدمت خود در انجمن برویم.

بیان وجدان شخصی در گروه ، پایه و اساس وجدان گروهی است. بدون آن ما ، در برابر راهنمائی خداوند مهربان که مرجع نهائی ما است سد می سازیم. وقتی تعداد کمی از از اعضا به نظر از اعضا به نظر یا موضعی که بسیاری از آن حمایت می کنند اعتراض دارند ، هیئتهای خدماتی یا کمیته ما باید با دیده احترام و بررسی دقیق با این مسئله  روبرو شود. اطلاعات و نظراتی که از طرف عده کمی اراذه می گردد و ممکن است ما را از اشتباهات خطرناک نجات دهد وحتی مکن است ما را به افق های جدید خدماتی که که قبلا فکرش را هم نکرده ایم رهنمون سازد تا بتوانیم بهتر و موثرتر از همیشه هدف اولیه انجمن خود را به انجام رسانیم. به خاطر انجمن و به خاطر اعضایی که در آینده به ما ملحق می شوند ، گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته های ما باید همیشه تمامی نقطه نظرات را در تصمیم گیری های خود در نظر داشته باشد

1: وجدان گروه کاملاً آگاه، یک وجدان گروه موثر خواهد بود. چرا مهم است که حتماً مطمئن شویم که همه نقطه نظرات بررسی شده، قبل از این که تصمیمی در مورد خدمات بگیریم؟
2: در گروه، ناحیه، یا منطقه شما یک عضو چگونه می‌تواند نظر خود را در مورد یک موضوع یا تصمیم خدماتی ابزار کند؟
3: آیا خدمات NA خواستار نظرات جدید و متفاوت می‌باشد؟
4: شما چه موقع می‌فهمید که وقت آن است که برخلاف تصمیم اکثریت صحبت کنید؟ و چه وقت باید تصمیمی را بپذیرید و تسلیم وجدان گروه گردید؟

 

 


توجه مفهوم نهم به اهمیت صدای تنها است٬ اما دقت گردد؛

این مفهوم به ما نمی گوید که یک مخالف یا ساز ناهمگون دائمی باشیم و به هرچه که اکثریت با آن موافق است اعتراض کنیم. بلکه به ما می گوید مسئول هستیم که افکار و وجدانمان را با دیگر اعضاء در میان بگذاریم و به دقت موضع و موقعیت خود را تشریح کنیم و با همان دقت نیز به موضع و موقعیت دیگران گوش فرا دهیم. (مفهوم نهم خدماتی)

 


در صورت تصویب یک برنامه با حداقل رای وجدان ٬ کمیته ها لازم است؛


هرگاه که پیشنهادی با کمتر از اتفاق آراء تأیید می شود. کمیته ها اغلب از کسانی که رأی مخالف داده اند، درخواست می کنند که دلیل مخالفت خود را شفاهی یا کتبی اعلام کنند و اگر آن تصمیم بعداً نیاز به اصلاح داشته باشد، عقاید این اقلیتها ممکن است در کمک به طرح جدید خدماتی ارزشمند واقع گردد. (مفهوم نهم خدماتی)

 

اگر برنامه ای با حداکثر رای وجدان تصویب گردد٬ با صدای تنها چه باید کرد؛


وقتی تعداد کمی از اعضاء به نظر یا موضعی که بسیاری از آن حمایت می کنند، اعتراض دارند، هیئتهای خدماتی یا کمیته ما باید با دیده احترام و بررسی دقیق با این مسئله روبرو شود. اطلاعات و نظراتی که از طرف عده کمی ارائه می گردد ممکن است ما را از اشتباهات خطرناک نجات دهد و حتی ممکن است ما را به افقهای جدید خدماتی که قبلاً فکرش را هم نکرده ایم رهنمون سازد تا بتوانیم بهتر و مؤثرتر از همیشه هدف اولیه انجمن خود را به انجام رسانیم. (مفهوم نهم خدماتی)

 

سؤالات مفهوم نهم

 


سؤال 1- وجدان گروه کاملاً آگاه یک وجدان گروه مؤثر خواهد بود. چرا مهم است که حتماً مطمئن شویم که همه نقطه نظرات بررسی شده، قبل از این که تصمیمی در مورد خدمات بگیریم؟


وجدان گروه آرمانی دارای دو شاخه مهم است.
آگاهی؛
اطلاع  از همه زوایا و روزنه های یک موضوع.
موثر ؛
شرکت دادن ٬نظر خواهی کردن از همه اعضا .
گاهی اعضای پیشکسوت دارای تجربه کافی و سازنده هستند و تنها پرسیدن نظر آنها موجب آگاهی ما از همه زوایا و ابعاد موضوع می گردد.
اما چه کسی می تواند ادعا کنند که چیزی جا نیفتاده باشد.
بنابراین برای اطمینان و قوت قلب باید از همه اعضا تجربه جمع آوری گردد.

اما  حتی فرض کنیم با تمام وجود مطمئن هستیم که اعضای پیشکسوت به همه ابعاد موضوع احاطه دارند. باز یک مسئله جا مانده است.
موثر بودن تصمیمات اخذ شده.
معمولا تجربه نشان می دهد شرکت همه اعضا در نظرسنجی موجب پویایی و نشاط و همکاری اعضا با همدیگر می گردد.
وقتی عده ای مورد همکاری قرار نمی گیرند ٬ آنها نیز تمایل کافی برای اجرای سازی تصمیم گرفته شده نخواهند داشت.
مسئولیت و تعهد اعضا وقتی به یک تصمیم قوی تر و نیرومند تر می گردد که اعضا حس کنند آنها در تصمیم گرفته شده شرکت موثر داشته اند.

 

سؤال 2- در گروه، ناحیه، یا منطقه شما یک عضو چگونه می‌تواند نظر خود را در مورد یک موضوع با تصمیم‌ خدماتی ابراز کند.

ارتباط در گروه ها پویا و زنده و مستقیم شکل می گیرد.
اعضا با شرکت کردن در جلسات اداری و گرفتن اجازه می تونند نظر خود را مستقیم بیان کند.
گاهی اعضا نمی توانند در جلسه اداری حاضر گردند بنابراین بصورت مکتوب یا شفائی مطالب خود را به خدمتگزاران و اعضای گروه منتقل می کنند تا آنها زبان گویای آنها گردند.

اما موضوع در ساختار  کمی متفاوت است.
گاهی ساختار نمی تواند نظر همه اعضا را تک تک و مستقیما بشنود .
بنابراین هر عضو می توانند
با شرکت کردن در کمیته ها ، نگارش مکتوب نظر خود٬ ارتباط با نماینده بین گروهی و یا تماس با سایر خدمتگزاران نظر خود را به ساختار به صورت غیر مستقیم  منتقل کند.
هر چند ؛
تصمیمات اخذ شده در یک ساختار بر گرفته از تصمیمات اخذ شده در جلسات اداری است.
بشرطی که جلسات اداری قوی و نیرومند گردد و نماینده بین گروهی صرفا منتقل کننده نظر گروه خود باشد.

 

سؤال 3- آیا خدمات NA خواستار نظرات جدید و متفاوت می‌باشد؟

 

بله . معتادان گمنام همیشه نیازمند نظرات جدید و متفاوت است . این نظرات جدید و خصوصا مخالف ، به بهتر شدن عملکرد معتادان گمنام کمک می کند . گاهی شنیدن یک نظر و پیشنهاد مخالف و تعمق در آن ، گروه را از اشتباه بازمی دارد . به همین دلیل است که مفهوم نهم به ما می گوید که همیشه موقع تصمیم گیری باید تا آنجا که ممکن است به همه نقطه نظرات توجه کنیم ، خصوصا آنهایی که با ما موافق نیستند .

توجه؛
برای درک اینکه یک موسسه و یا یک گروه طالب دریافت نظرات جدید و مخالف است به چشم انداز و برنامه های آن ها بنگرید.
اگر برنامه های بلند مدت  آن ها دارای رکود و تکرار بود .
آنها همچنان به نظرات قدیم بسنده نمودند.
اگر اهداف و چشم انداز آن ها رشد یافته باشد یعنی آنها نی

ازمند دیدگاه های جدید و مخالفی هستند که بتواند آنها را در دستیابی به برنامه های جدید خود یاری رساند.

به قول معرف؛
با یک دیدگاه ثابت و تکراری  فقط می توانیم تا انتهای همان تجارب قبلی برویم.
تنها برای پیمودن مسیر جدید یک راه وجود دارد ؛
دستیابی به تجارب جدید.
این تجارب می تواند از تغییر و اصلاح تجارب اعضای قدیمی حاصل گردد و یا از طریق گرفتن تجربه از اعضای جدید .

 

سؤال 4- شما چه موقع می‌فهمید که وقت آن است که برخلاف تصمیم اکثریت صحبت کنید؟ و چه وقت باید تصمیمی را بپذیرید و تسلمی وجدان گروه گردید؟


 


سؤالات حاشیه ای
در رابطه با درک بهتر
مفهوم نهم

 

صدای تنها در انجمن معتادان گمنام به چه معناست؟

در انجمن معتادان گمنام ، هیچ اعتراضی به مانند سایر موسسات وجود ندارد.
زیرا در این انجمن رهبران ما خدمتگزاران ما هستند.
و یک مرجع نهایی وجود دارد و آن خداوند متعال است.
بنابراین هر عضو حافظ به عنوان یک رهبر یک خدمتگزار است و تنها تمام تلاش خود را می کند تا خواست و اراده خداوند را در انجمن جاری سازد .
ما در انجمن اعتراض نمی کنیم ، تنها تلاش می کنیم تا انجمن بتواند در مسیر اصلی خود باقی بماند.
هر نظر وقتی بیان می شود ، اعضا به جوانب مخفی و پنهان قضیه آگاه می شوند و توانایی فهم موضوع را بهتر از قبل خواهند داشت.
وقتی ما بتوانیم به همه جوانب قضیه آگاه شویم می تونیم تصمیمی آگاه بگیریم تصمیمی که ما را به عملیاتی سازی سنت دوم می کشاند.
هر چند ما به مانند خداوند آگاه و مطلع نیستیم و تصمیمات ما دارای نواقص بسیاری است.
اما با شنیدن صداهای همه اعضا می توانیم اشتباهات خود را محدود تر سازیم و به خواست خداوند نزدیک تر گردیم.
باشدروزی که با دعا و مراقبه بتوانیم همه گوش گردیم و توانایی شنیدن صدای خداوند را بدست آوریم.
آمین

 

مفهوم نهم چه وسیله‌ای روحانی برای ماست؟


به ما کمک میکند تا مطمئن شویم وجدان گروهی ما تا حد امکان به خوبی آگاه است.
در هر گونه بحثی همیشه وسوسه نادیده گرفتن اعضاء‌، مخالف وجود دارد. بخصوص اگر اکثریت بزرگی از اعضا مثل هم فکر کنند.
ممکن است یک صدای تنها که اطلاعات جدید یا تصویری منحصر به فرد را ارائه کند ما را از گرفتن تصمیم‌های ناآگاهانه و عجولانه نجات دهد.
در معتادان گمنام، تشویق می‌شویم که به آن صدای تنها احترام بگذاریم، حمایتش کنیم، حتی خواهان آن شویم، چرا که بدون آن تصمیم‌های خدماتی ما بی‌شک صدمه خواهد دید.

 


عدم اجرای مفهوم نهم چه هزینه های برای انجمن معتادان گمنام خواهد داشت؟

یک؛ رهبران ما از حالت خدمتگزاری خارج شده و تبدیل به دیکتاتور خواهند شد.
دو؛ مرجع نهایی از خداوند به روسا تبدیل خواهد شد. زیرا لازمه مرجع نهایی که خداوند باشد داشتن یک وجدان آگاه و متعهد است که همه اعضا اظهار نظر کنند .
سه؛ شخصیت ها بر اصول ترجیح داده خواهد شد.
چهار ؛ احتمال دارد برخی از جوانب موضوع که می تواند به انجمن آسیب رسان باشد مخفی بماند و ما هر گز از آن آگاه نشویم .
پنجم؛ احتمال دارد بهترین و مطلوب ترین راه حل ممکن از نظر ما دور شود و ما درگیر بدترین راه حل گردیم.
ششم؛ خود را از پتانسیل عظیمی از انجمن دریغ می سازیم. زیرا اعضا وقتی پرفعال و متعهد می شوند که احساس کنند حرف و نظر آنها در نزد انجمن محترم است.
هر چه اعضا را در موضوعات مورد تصمیم گیری شرکت دهیم آنها تصمیم های نهایی را بیشتر مال خود دانسته و نسبت به اجرایی سازی آنها متعهد تر خواهند شد.
هفتم؛ تفکر ما ، محصولش همانی خواهد بود که تا به حال ایجاد شده است.
در بهترین حالت ، ما درست عمل می کنیم اما پیشرفت و رشد نخواهیم داشت.
برای پیشرفت و رشد نیازمند گرفتن تجربه تازه هستیم.
هشت؛ بدلیل بسته بودن تفکر در انجمن ، اعضای جدید وارد انجمن بسختی خواهند شد.
زیرا اعضای جدید احساس می کنند مالک انجمن اعضای پیشکسوت هستند و آنها افراد اضافی محسوب می شوند و نمی توانند احساس تعلق کنند.
نهم؛ وجدان گرفته شده آگاه و متعهد نخواهد بود بلکه سلیقه ای و خودمحورانه خواهد بود.
دهم ؛ در صورت اشتباه سریع مورد حمله و انتقاد از سوی سایر اعضا قرار خواهیم گرفت.
در گیری ها و تنش ها بیشتر خواهد شد. زیرا خطای افراد خودمحور بیشتر دردناک است تا خطای یک مجموعه از خدمتگزاران.
یازدهم؛ در یک مجموعه ریاستی نسبت به یک مجموعه خدماتی ٬ بدبینی اعضا به رهبران خود بیشتر خواهد بود.
اعضا نسبت به صندوق و خرج ها بدبین تر خواهند شد.
بنابراین هر چه از مفهوم نهم دور شویم سبد کمتر حمایت می گردد.


 

مفهوم دهم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« هر عضو از کمیته خدماتی می تواند ، بدون ترس از تلافی ، رسیدگی به شکات شخصی اش را از کمیته درخواست کند.»

مفهوم دهم ، تضمین انجمن ما برای احترام نسبت به تک تک خدمتگزاران مورد اعتماد است. این مفهوم ممکن است بدیهی به نظر برسد ، اما اعتقاد ما در مورد اصول آن آنقدر قوی است که می خواهیم آن را به وضوح و با صدای بلند اعلام کنیم . معتادان گمنام جمعیتی روحانی است ، که ایده هایی والا در مورد رفتار ما با یکدیگر دارد. اگر چه اعضای ما بهرحال ساس هستند و بعضی مواقع با یکدیگر بد رفتاری می کنند. مفهوم دهم ، تضمین جمعیت روحانی ما رای کسانی است که در محیط خدماتی ممکن است با او بدرفتاری شود. خدمتگذار مورد اعتمادی که آزرده گردیده می تواند درخواست کند تا خسارت وارده بر او جبران کردد.

در موقعیتهای متفاوت ممکن است نیاز بکارگیری مفهوم دهم به وجود آید. به عنوان مثال ما عضوی را می شناسیم که نامزد احراز موقعیتی خدماتی در کمیته خدمات ناحیه خود شد. او اتاق را ترک کرد . تا به کمیته اجازه بحث در مورد حائز شرایط بودنش را بدهد. در حین این بحث ، بعضی از اعضا کمیته خدماتی ناحیه ای ، بی جهت به اعتبار و شهرت شخصی او تهمت زدند و بدگوئی کردند و در نتیجه در انتخابات شکست خورد . چند روز بعد این فرد از بحث در مورد زندگی شخصی اش و تاثیر آن بحث بر انتخابات باخبر گردید. آزرده خاطر و عصبانی ، تصمیم گرفت با راهنمایش صحبت کند ، درباره نقش خود در این مورد ترازنامه بنویسد و برای دریافت راهنمائی دعا کند. بعد از برداشتن این قدم ها ، اطمینان یافت که حق دارد کمیته خدماتی ناحیه را جهت رسیدگی مورد بزخواست قرار دهد. او نامه ای نوشت و در آن به کمیته خدماتی ناحیه اطلاع داد که اعتقاد دارد آن کمیته در حق او خطا کرده است و درخواست رای گیری مجدد نمود. ماه بعد نامه او در کمیته خوانده شد و در جلسه مشارکت کمیته درباره اش بحث شد . بهد از اینکه اعضای کمیته خدماتی ناحیه فرصتی برای بررسی وجدان خود پیدا کردند ، اقرار کردند که اشتباه کرده اند و توافق کردند که انتخابات بی اعتبار شده را دوباره برگزار نمایند.

در مفهوم دهم تضمین حق استیناف بریا رسیدگی به شکایت شخصی طراحی شده است تا از حقوق کسانی که مسئولانه مفهوم نهم را به کار گرفته نظرات خود را اعلام کرده اند حفاظت کند. مفهوم نهم و دهم در کنار هم ، از ایجاد فضای مناسب که در آن اعضا با احساس آزادی در مورد مسائل جاری اظهار نظر کنند، حمایت می کند . این فضای مناسب برای شکل گیری وجدان گروهی موثر ضروری است. اگر بهد از نشان دادن شهامت ایراد عقیده محکم خود ، عضوی مورد تلافی کسانی که با او موافق نبوده اند قرار گیرد ، مفهوم دهم به او اجازه خواهد داد تا کمیته مربوط را جهت رسیدگی به شکایتش مورد بازخواست قرار دهد. بدین ترتیب احترام به حقوق تک تک اعضای معتادان گمنام توسط ساختار خدماتی ضمانت می شود. در انجمنی همانند انجمن ما ، که موفقیتش بر اساس همکاری و حمایت متقابل است ، این گونه احترام به اشخاص ضروری است.

در مورد و مثالی دیگر ، عضو یک کمیته فرعی مسئولیتش را طبق مفهوم نهم اعمال کرد و علیه پروژه پیشنهادی مسئول ( گرداننده ) آن کمیته صحبت کرد . طی ماههای آینده ، مسئول ( گرداننده ) کمیته مزبور ارسال گزارش کمیته را برای آن عضو متوقف کرد و حتی از مطلع نمودن او از زمان و مکان جلسات بعدی کمیته فرعی نیز خودداری نمود. آن عضو با مسئول ( گرداننده ) کمیته فرعی تماس گرفت و از او خواست این مشکل را برطرف سازد . اما آن مسئول ( گرداننده ) قبول نکرد و پیشنهادش را رد کرد ، سپس ان عضو تصمیم گرفت که از کمیته اصلی ناحیه جهت رسیدگی به شکایت شخصی اش علیه آن مسئول ( گرداننده ) دادخواهی نماید.

مفهوم دهم ، تضمین ما برای احترام به تک تک خدمتگزاران مورد اعتماد است. اگر فکر می کنید که در حین شرکت و حضور در یک کمیته خدماتی معتادان گمنام به شما خسارت و یا ضرری وارد آمده و می خواهید که مغهوم دهم را به کار ببندید ، در مورد آن با راهنمای خود صحبت کنید ، با نوشتن ترازنامه نقش خود را ببینید . دعا و مراقبه کنید . اگر پس از آن ، هنوز اعتقاد داشتید که خسارت به شما رسیده و می بایست برای دادخواهی استیناف کنید ، آن موقع نامه ای به کمیته مربوطه بنویسید و موضع و موقعیت خود را تشریح نمائید یا مشکل خود را در نشست مشارکت کمیته در میان بگذارید. آن گاه لازم است که کمیته موضوع را مورد توجه قرار دهد و اکر به توافق رسید که به شما خسارتی وارد شده ، چگونگی جبران آن را نیز بررسی نماید. امیدواریم که نسبت به بکارگیری مفهوم دهم در خدمات معتادان گمنام ، بندرت و خیلی کم ، احساس نیاز شود . اما د رصورت نیاز ،‌همیشه در دسترس ما قرار دارد تا از طریق آن ، ایده های روحانی انجمن را بکار گیریم.

 

1: آیا کسی را می‌شناسید که در حین خدمت، آزار شده و آسیب دیده باشد؟ آیا از او جبران خسارت گردیده؟
2: مفهوم نهم و دهم هر دو با هم از فضای که اعضاء در آن احساس آزادی جهت بیان نظرات خود و در مورد موضوعی را بکنند حمایت می‌کنند آیا هرگز جهت ابراز عقیده و وجدان خود در یک جلسه خدماتی، ترسی به شما دست داده؟ آیا کسی را می‌شناسید، چه در ناحیه خودتان چه در جای دیگر، که از آزادانه صحبت کردن بترسد؟ اگر آری چرا ؟ آیا مفهوم دهم می‌توانست باعث تخفیف این ترس شود؟
3: چه زمانی وقت مناسب بکارگیر مفهوم دهم می‌باشد؟ چه زمانی وقت مناسبی نیست؟

 


سؤالات مفهوم دهم

سؤال1- آیا کسی را می‌شناسی که در حین خدمت، آزار شده و آسیب دیده باشد؟ آیا از او جبران خسارت گردیده؟

واژه حین خدمت ، تنها برای افرادی نیست که رای وجدان پشتشون دارند ، بلکه خدمت مفهوم کلی برای کمک به گروه و انجمن است.
کسی که داوطلب خدمت می ایستد یک خدمتگزار است ، زیرا موجب تقویت روحیه خدمت در انجمن می شود.
کسی که بدون هیچ را ی وجدانی شروع به جارو زدن گروه می کند یک خدمتگزار است.
و...
بنابراین توجه ما باید معطوف به همه افرادی باشد که در حال تقویت و کمک به گروه هستند.
این سؤال به من می فهماند که اگر به هر کسی که به نوعی در حال خدمت است آسیب برسانم موجب تضعیف گروه و انجمن خواهم شد.

متاسفانه گاهی رفتار ما با اعضا داوطلب به گونه ای است که مشاهده کننده های این قضیه دیگر رغبتی به ابراز تمایل به ایستادن برای دریافت یک خدمت  نخواهند شد.
گاهی فردی قبل از رای گیری به دوستان خود خبر داده و آنها را به جلسه اداری کشانده است . این امر موجب خسارت به سایر داوطلبین خواهد شد .

گاهی فردی را دیده ام که به بهانه مشورت ، با سایر اعضا در حال تبادل نظر است که فلان خدمت را بگیرد اما هدف او گرفتن تائید و حمایت پیش از رأی گیری بوده است تا کسی که او را تشویق کرده در حالت رودربایسی قرار گیرد و از او حمایت کند.
هر جایی که بوی از یارگیری به مشام برسند خدمت از حالت خدامحوری به حالت خودمحوری تبدیل خواهد شد و در این حالت به دیگر داوطلبان خسارت میزنیم.

گاهی وقت ها یک خدمتگزار را تنها به دلایل سلیقه شخصی خود مورد حمله قرار می دهیم و به شخصیت وی توهین می کنیم که این امر موجب آسیب به او خواهد شد.

گاهی بدون اینکه دلیل یک موضوع را که برای ما سوال است پیش از اعتراض  از وی بپرسیم سریع در جلسه اداری مطرح می کنیم . این امر موجب آسیب به خدمتگزار و حتی گروه می گردد.

گاهی وقت ها یک خدمتگزار پولی کم می آورد ، سریع با قضاوت منفی به حیثیت او لطمه می زنیم بدون اینکه با او همدلی کنیم و او را کمک کنیم که به بررسی دقیق بپردازد که چگونه پول کم آورده است . شاید تنها یک اشتباه محاسباتی است.

ما گاهی دلمان را خوش می کنیم که از خدمتگزار آسیب دیده معذرت خواهی کرده ایم .
اما هنوز هستند شاهدینی هستند که صحنه اول را دیده اند و صحنه معذرت خواهی ما را ندیده اند و هنوز فکر می کنند خدمتگزار مقصر است.
حتی اگر ما به همه توضیح دهیم که ما خطا کرده بودیم اما:
جبران خسارت علاوه بر جبران مستقیم خسارت می بایستی در تغییر رفتار ما نیز دیده شود و ما دیگر هیچگاه مرتکب آن نشویم.

 

سؤالات مفهوم دهم( توضیحات اضافی در مورد سوال یک)

مواردی که می تواند منجر به خسارت زدن به خدمتگزاران انجمن گردد؛

۱_بیان نوع مذهب خدمتگزار، حتی اگر از اقلیت مذاهب آن منطقه نباشد.
۲_ بیان خسارت ها و رفتارهای  زمان اعتیاد فرد.
۳_ بیان معلولیت های فرد در گروه.
۴_ بیان بیماری های جسمی فرد در گروه
۵_ یار گیری پیش از جلسه رای وجدان ( به هر نحوه ، به هر اسمی این کار آسیب زننده است)
۶_ قضاوت راجع به خدمتگزار
۷_ پیشداوری راجع به نحوه خدمت یک خدمتگزار
۸_ شایعه پراکنی راجع به زندگی خصوصی خدمتگزاران و یا موضوعاتی که یقیق نداریم.
۹- کشاندن مسائل بیرونی و شخصی خدمتگزار به گروه .
۱۰_ شوخی ، متلک انداختن ، سرکارگذاشتن ، تمسخر و... خدمتگزاران
۱۱_ انتقاد سلیقه ای به خدمتگزار
۱۲_ صدا کردن خدمتگزار با نام مستعار و...
۱۳_ صدا کردن خدمتگزار با نام قوم و زبان و شهر و ...
۱۴_ عدم کمک به خدمتگزاری به این دلیل که او مسئولیت قبول کرده بس باید خودش انجام دهد.
خدمت گزاری که رأی وجدان دارد مسئول و پاسخ گو نهایی است ، اما هیچ خدمتگزاری بدون همکاری گروهی اعضا موفق نخواهد شد.
صرف قبول یک خدمت از سوی شخصی نمی تواند توجیهی برای عدم کمک و همکاری ما با او باشد.

۱۵_ مطرح سازی انتقادات از خدمتگزار در غیاب وی.
۱۶_ مطرح سازی انتقادات از خدمتگزار بدون اینکه عضو به طور مستقیم ( در صورت امکان) از خدمتگزار دلیلش را پرسیده باشد.
گاهی پرسیده دلیل رفتار یک خدمتگزار موجب خواهد شد ما از سو تفاهم و سو تعبیر خارج شویم.
۱۷_ در بسیاری  از مواقع اشتباه خدمتگزار ناشی از عدم دانش و تجربه او می باشد.
در این مواقع با مشاهده اشتباه خدمتگزار سریع وی را مورد حمله در گروه قرار ندهیم بلکه به وی توضیح دهید ، تجربه دهید ، پیشنهاد دهید تا از تکرار اشتباه پرهیز کند.
به یاد داشته باشید ، ما همیشه بدلیل نداشتن تجربه و دانش کافی در یک موضوع در معرض اشتباه قرار داریم.
۱۸_ داد زدن سر خدمتگزار به هر دلیلی.
خدمتگزار خادم ما است نه خدمتکار ما ، گاهی او نیز خطا می کند وخطای وی دلیل توهین به وی نخواهد شد.
تحت هر شرایطی نباید با خدمتگزار به مانند دشمن برخورد شود.
 
۱۹_ حفظ گمنامی خدمتگزار ( گمنا


می تنها مخفی سازی اطلاعات از غیر اعضا نیست. ما نباید آدرس منزل و آدرس کار و .... خدمتگزارها را در صورت شناخت خدمتگزار به سایر اعضای انجمن بگوییم و..)

۲۰_ و....

 


سؤالات مفهوم دهم
سؤال 2- مفهوم نهم – دهم، هر دو با هم از فضائی در آن احساس آزادی جهت بیان نظرات خود در مورد موضوعی را بکنند، حمایت می‌کنند. آیا هرگز جهت ابراز عقیده و وجدان خود در یک جلسه خدماتی، ترسی به شما دست داده؟ آیا کسی را می‌شناسید، چه در ناحیه خودتان چه در جای دیگر، که از آزادانه صحبت کردن بترسد؟ اگر آری چرا؟ آیا مفهوم دهم می‌توانست باعث تخفیف این ترس شود.


تا وقتی کسی سخن می گوید که زبان برای بیان داشته باشد.

اگر زبانش را ببریم دیگر اجازه هم بدهیم قادر به سخن گفتن نیست و اگر هم بخواهد چیزی بگوید متوجه گفته وی نخواهیم شد و سخن وی به نظر ما یاوه گویی خواهد رسید.
متن فوق را برای این نوشتم که بگویم؛
تا وقتی به گفته همه افراد در مفهوم نهم توجه نشود و به هر نظری گفته شود خفه شو ، مفهوم دهم قابل اجرا نخواهد شد.

من تجربه دارم؛
در اوایل پاکی در یک جلسه اداری نشسته بودم
همه اعضای پاکی بالا بدون اجازه گرداننده سخن می گفتند . بحث که داغ شد من هم طبق جو حاکم شروع به حرف زدن کردم.
سریع گرداننده سخن منو قطع کرد و گفت بدون اجازه من نباید حرف بزنید.
شاید سریع بگوید شما اشتباه کردید!
بله من می دانم اشتباه کردم
اما ، آیا نوع نگاه گرداننده این نبود که اونها قدیمی هستند و می توانند بدون اجازه حرف بزنند
اما تو تازه واردی و خفه شو..

واقعیت این است که ما چون نمی توانیم ، به تازه واردین بگویم خفه شو بوسیله قوانین جامعه پسند مانع سخن گفتن او می شویم.
مثلا از اعضای قدیمی نظر می گیریم و وقتی نوبت به تازه واردین می شود سریع به تایم جلسه رجوع نموده و خواهان جمع شدن قضیه و رأی گیری می شویم.
اگر عضو جدید اعتراض کند سریع حرف عضو جدید را به اصول گره می زنیم و می گویم؛
 تو سهم خودت رو دربیار .
تو راجع به خودت اظهار نظر کن.
تو تراز خودت بگیر.

و.....
ماجرای به نیزه کردن قرآن را شنیده اید.
برای ضربه زدن به اسلام عمرعاض از خود اسلام استفاده کرد.
امروز نیز برای پیچاندن مفهوم نهم از خود اصول استفاده نکنیم.
متاسفانه در انجمن ترس اعضا از درگیری فیزیکی نیست.
ترس از ابزارهای موجه اما نمایشی اعضا است.

 


ترس های اعضا در مواقع جلسات اداری عبارتند از؛

۱_ ترس از قضاوت دیگران
۲_ ترس از تپوق زدن
۳_ ترس از اینکه مبادا گفته آنها غلط باشد
۴_ ترس از اینکه مبادا متهم به خود محوری شوند
۵_ ترس از اینکه مبادا متهم به شهرت طلبی شوند.
۶_ ترس از اینکه مبادا متهم به تائید طلبی گردند.
۷_ ترس از اینکه مبادا گفته آنها با واکنش تند اعضا پاسخ داده شود.
۸_ ترس از اینکه مبادا گفته آنها دلیل بر تازه وارد بودن عضو قلمداد شود.
۹_ ترس از اینکه مبادا اعضا قدیمی با هم متحد شوند و بخواهند او را سرکوب کنند.
۲۰_ ترس از اینکه ، مبادا بیرون جلسه به او برچسب دانشمند و پرفسور و ... ( القاب کنایه آمیز) زده شود.
۲۱_ ترس از اینکه مبادا اعضا قدیمی وی را وارد مباحثات پیچیده کنند و او نتواند پاسخ آنها را بدهد.

۲۲_ ترس از اینکه مبادا به گفته وی اهمیتی داده نشود.
۲۳_ ترس از اینکه ....

مقدار ترس های ما در یک جلسه اداری می تواند زیاد یا کم باشد.
می تواند یک عضو دارای یک ترس یا دارای چندین ترس همزمان باشد.
برای درک بهتر وجود ترس ها در یک جلسه اداری با چند نفر اعضا بعد از جلسه هم قدم شوید.
و طی قدم زدن راجع به موضوع سخن بگوید.
ببینید اعضای حاضر و ساکت در جلسه به چه اندازه ای راجع به موضوع نظر شخصی دارند ولی در طول جلسه سکوت نموده بودند.

 

آیا مفهوم دهم می‌توانست باعث تخفیف این ترس شود.

 

پاسخ به سوال در نگاه اول راحت است.
خیلی راحت می توانیم بگویم ؛
بله موجب کم شدن ترس ما خواهد شد.
مثل وجود پلیس در محله های نا امن که موجب کم شدن ترس ساکنین می شود.

اما این مطالب وقتی درست است که بزهکاران نخواهند شیوه خود را تعویض کنند.
خلاف کارها وقتی پلیس نباشد با چاقو ... در گیر می شوند. موجب بروز نا امنی آشکار می شوند
اما وقتی پلیس باشد ، خلافکارها توسط پنبه سر می برند و موجب بروز نا امنی پنهان می شوند
شاید مفهوم دهم درگیری های فیزیکی و تند زبانی را کم کند.
اما ....
میزان خشونت پنهان بر علیه عضو همچنان باقی می ماند

 

سؤالات مفهوم دهم


سؤال 3- الف- چه زمانی، وقت مناسب بکارگیری مفهوم دهم می‌باشد؟ چه زمانی، وقت مناسبی نیست؟

زمان را اصول و
موقعیت را عقل و سنت ها تعیین می کند.
بایستی با توجه به سه شرط
رعایت
اصول
سنت ها
روشن بینی(خرد)
به زمان و موقعیت اجرای مفهوم دهم دست یافت.

در زیر بصورت جداگانه به بررسی زما

ن و موقعیت خواهم پرداخت.

 

زمان لازم برای اجرای مفهوم دهم عبارتند از؛

۱_ رسیدن به حد مطلوبی از درک راجع به سنت ها ٬ مفاهیم ٬ قدم ها.
بدون رعایت اصل روحانی دانش و تجربه ممکن است  سلیقه های شخصی خود را اصول بخوانیم و مرتکب خودمحوری شویم.

۲_ رعایت اصل روحانی صبر و پرهیز از تصمیم گیری شتاب زده و عجولانه

۳_ رعایت اصل روحانی مشورت و پرهیز از خود محوری .
قبل از اجرا نمودن مفهوم دهم ٬ بهتر است با راهنما و سایر دوستان بهبودی خود مشورت کنیم.

۴_ رعایت اصل روحانی پذیرش ؛
اینکه بپذیریم ما با تمام سعی خود نمی توانیم به تفکر ایده آل دست یابیم.
شاید روی کاغذ بتوانیم بی نقص برنامه بچینیم اما در اجرا ما همیشه دچار کمبود ها و نواقص هستیم.
بنابراین بپذیریم که بسیاری از ایرادات از امکانات و محدودیت های انسانی نشات می گیرد.
و حتی اگر خود ما هم در جای خدمتگزارها بودیم باز هم بی ایراد و نقض نمی توانستیم کار کنیم.


۵_ رعایت اصل روحانی گذشت ؛
محور اصلی تعاون و همکاری گذشت است و در کارهای تیمی اگر گذشت نباشد نمی توانیم زندگی کنیم.

۶_ رعایت اصل روحانی فروتنی؛
سهم خود را تراز بگیریم.
همیشه نخواهیم ما در یک کاری سهیم باشیم و گاهی فرصت خدمت به دیگران را بدهیم.
همیشه تصور نکنیم که اگر ما بودیم بهتر کار انجام می شد.

۷_ رعایت اصل روحانی شکر گذاری؛
وقتی ما مهارت تشکر کردن را بلد نباشیم ٬ همیشه از روی حق به جانبی تصمیم خواهیم گرفت.
اما اصل روحانی شکر گذاری به ما فرصت دیدن نکات مثبت را خواهد داد.

۸_ رعایت اصل روحانی نیکو سخن گفتن؛
وقتی ما می توانیم از مفهوم دهم به استفاده زیبا در جهت انجمن و گروه دست یابیم که زیبا سخن بگویم و بدون رفتن به حاشیه ها و متهم ساختن دیگران سخن بگویم.
حتی اگر حق با ما باشد ٬ زشت سخن گفتن آسیب را از ما به گروه منتقل می کند.
و جو گروه را متشنج و آشفته می کند.
باید همیشه به یاد داشته باشیم ٬ مفاهیم برای حفظ انجمن و اعضا ساخته شده است. و اگر سخن ما باعث آسیب به انجمن گردد ٬ مفاهیم درست پیاده نخواهد شد.

۹_ رعایت اصل روحانی همکاری و تعاون؛
بسیاری از ایرادات ما نشات گرفته از تک روی ها و خودمحوری های ما است.
با تمرین اصل روحانی تعاون و همکاری ٬ از خود جدا می شویم و به سرنوشت گروه اهمیت می دهیم.
در این صورت ٬ عملکرد سایر خدمتگزاران در بسیاری از موقعیت ها  تلخ به نظر نخواهد رسید.
بسیاری از ناراحتی های ما حاصل این است که چرا؛
به نظر من بی اهمیت بودند
چرا من در مسئولیت سهیم نبودم
چرا نقش من کمرنگ است
چرا نظر مرا جویا نشدند
چرا...
اصل روحانی تعاون و همکاری به من کمک خواهد نمود به جای چراهای شخصی به منافع گروه بنگرم.
و به خود بگویم ؛
آیا واقعا عملکرد گروه مشکل دارد یا خیر؟
آیا سخن من به قصد تلافی جویی است.
و..

۱۰_ اصل روحانی بردباری؛

بندرت پیش می اید که گروه با توجه به مفاهیم دهم ٬ باز هم در مسیر خطا حرکت می کند.
در اینصورت باید اصل روحانی بردباری را تمرین کنیم و به گروه اجازه تجربه خطا را بدهیم.

۱۱_ رعایت اصل روحانی روشن بینی؛
برای تصمیم گیری درست باید به منافع و ضررها با همدیگر توجه گردد.
به محدودیت ها ٬ سطح امکانات ٬ زمان و... توجه گردد.
نباید سریع و یکسویه تصمیم گیری نمایم.
باید به همه جوانب موضوع توجه کنیم.
در بسیاری از مواقع با تفکر به همه جوانب یک موضوع متوجه می شویم که خدمتگزاران کار خود را در چه موقعیت و شرایط و امکاناتی انجام داده اند و در اینصورت به سادگی می بخشیم و از ان می گذریم

۱۲_ رعایت اصل روحانی انضباط شخصی؛
حتی اگر حق با ما باشد و در حق ما آسیبی رخ داده باشد ٬ باید نظم جلسه را رعایت کنیم و بدون اجازه و هماهنگی سخن نگویم.

۱۳_ اصول بسیاری هستند که می توانیم در ادامه ذکر کنیم ٬ ما به لحاظ محدودیت زمانی فقط به تعداد کمی اشاره نمودم.
امید است با عمیق تر شدن به موضوع بتوانیم به زمان درست و سازنده اجرای مفهوم دهم دست یابیم.

 

موقعیت  مناسب اجرای مفهوم دهم چه موقع است؟


برای دستیابی به موقعیت مناسب جهت اجرای صحیح مفهوم دهم لازم است موقعیت شناس خوبی باشیم.
به واسطه خرد ( روشن بینی) ناشی از کارکرد قدم ها  و تجربه سنت ها می توانیم  به یک موقعیت شناس خوب تبدیل شویم.

برخی از موقعیت ها ٬ مناسب برای اجرای مفهوم دهم نیستند. و باید کمی صبر نمود تا موقعیت مطلوب فرا رسد.
صبر و تحمل به معنی فراموشی مفهوم دهم نیست ٬ بلکه صبر و تحمل در اینجا رسیدن به بازده بالا است.

برخی از موقعیت های که باید در اجرای مفهوم دهم صبر نمود عبارتند از ؛

۱_ زمانی که اجازه سخن گفتن به ما داده نشده است. باید منتظر بشویم تا اجازه دریافت کنیم.
۲_ زمانی که موضوع مهمی در حال بحث و تبادل نظر است.
اجرای مفهوم دهم ٬ در درون یک بحث مهم موجب تخریب آن موضوع و به حاشیه کشیدن بحث می گردد.
موضوع

مهم به یکبار به حاشیه کشیده می شود و یا موضوع مهم از اولویت اعضا خارج می گردد.
برای همین در درون بحث های مهم از خود باید گذشت و به اجرای خدمت به گروه مشغول گردید.

۳_ وقتی گروه در تنش است .
امنیت گروه در رأس همه امور باید قرار گیرد . اگر گروه در تنش است باید از بیان عبارت های تنش آفرین جلوگیری کرد.
باید به گروه عبارت های امید بخش ٬ وحدت بخش هدیه نمود.
بنابراین برای مفهوم دهم به جو گروه توجه ویژه باید نمود.

۴_ وقتی اعضای تازه وارد در گروه است ٬ باید بیشتر مراقب سخنان خود باشیم .
اعضای تازه وارد حساس و زود رنج و قضاوت گر تر هستند.
چگونگی سخنان ما می تواند در جذب یا دفع یک تازه وارد موثر باشد.
شاید کسی بگوید ؛
صداقت می گوید که باید بگویم و نگفتن موجب ریاکاری می گردد.
نه اینگونه نیست ٬ تازه واردین از زیر بنای فعالیت ما و اختلاف سلیقه ها آگاهی ندارند و اجرای مفهوم دهم را نشانه تفرقه و اختلاف اعضا می پندارند.اگر می خواهید در حضور تازه واردین مفهوم دهم را اجرا سازی کنید ٬ باید بسیار دقت کنید و روی تک تک رفتار و کلمات خود مراقبه و تمرکز نماید.
و بعد از جلسه روی دوستی ها و عشق ورزی ها بیشتر تمرکز کنید و به تازه واردین بیشتر توضیح دهید که همه اعضا فقط یک هدف دارند.
رشد و شکوفایی انجمن که موجب رشد و شکوفایی اعضا می گردد.


۵_  حضور خدمتگزاری که می خواهیم به او و عملکرد او اشاره کنیم.
در غیاب خدمتگزار ٬ خارج از اخلاق و عرف است که راجع به عملکرد و رفتار وی سخن بگویم.
( البته در صورت اجرای مفهوم نه در صورت تشویق و تشکر )
حق پاسخ گویی را باید به همه بدهیم ٬ بنابراین گاهی لازم است صبر کنیم تا خدمتگزار مورد نظر باشد.

۶_ از اجرای مفهوم دهم  در آخر جلسه بشدت پرهیز گردد.
زیرا  موضوع برای سایر اعضا گنگ و نامفهوم خواهد ماند و اعضا به حاشیه و قضاوت گری خواهند پرداخت.
اجرای مفهوم دهم در اوایل جلسه امری زیبا و مهم است.
زیرا معمولا و در بسیاری جاها ٬ موضوع مورد نظر برای اعضا شگافته می گردد

 


سؤالات حاشیه ای مفهوم دهم

 

من چگونه می توانم کاری بکنم که کمتر از خدمتگزاران گروه رنجش و خسارتی  دریافت کنم؟


هدف قدم ها ٬ اموزش مهارتهای فردی است که به عضو کمک کند با انجام یکسری رفتارها مانع ایجاد تنش و رنجش گردد .
و زندگی عضو را  آرام  سازد.

بنابراین یک دوازده قدمی باید بقدری روی نواقص و کمبودهایش کار کند که بندرت از جانب سایرین خسارتی یا رنجشی را دریافت کند.

تعیین سهم خویش ٬ به ما کمک می کند که رفتارهای افراطی یا رفتارهای جنگ طلبانه خود را شناسایی کنیم.
و به جای افروختن آتش ٬ به توسط انجام اصول روحانی به سرد کردن آتش کمک کنیم.
بنابراین به جرات می توانم بگویم؛
اکثریت رنجش های ما از سایرین به علت؛
خودمحوری
قضاوت
پیشداوری
طرز سخن گفتن نامناسب
عدم موقعیت شناسی مطلوب
دخالت نابجا در وظایف دیگران
ایراد گیری
عدم تعهد و مسئولیت پذیری
سو تفاهم(پرهیز از پرسش برای رفع ابهامات)
و..
است.
اگر من رفتارهای خود را مطابق با گفته های  اصول روحانی انجام دهم ٬ بندرت پیش می آید که از جانب یک عضو دچار خسارت و رنجش گردم.
اگر من یاد بگیرم؛
بجایی تمرکز بر نقش پر اهمیت خود در گروه به نقش پر اهمیت همکاری و تعاون توجه کنم.
اگر من یاد بگیرم؛
به جای تعجیل در سخن خود ٬ شنونده خوبی باشم.
اگر من یاد بگیرم؛
به جای آمرانه سخن گفتن ٬ رفیقانه سخن بگویم.
اگر من یاد بگیرم؛
به جای حاشیه پردازی ٬ به اصل ماجرا بپردازم.
اگر من یاد بگیرم به جای ایراد گیری ٬ انتقاد کنم.
اگر من یاد بگیرم ؛
به جای سرزنش ٬ همدلی کنم.
اگر من یاد بگیرم؛
به جای توبیخ اعضا ٬ رفیق اعضا باشم.
اگر من یاد بگیرم ؛
به جای تند خوی و خشم و عصبانیت ٬ مهربان و خویشتن دار باشم.
اگر من یاد بگیرم ؛
به دیگران فرصت پاسخ گویی بدهم
اگر من یاد بگیرم؛
به جای گنگ گویی ٬ رک و واضح سخن بگویم.
اگر من یاد بگیرم؛
همانگونه که من ایراد دارم و سعی در بهتر شدن دارم ٬ دیگرانی که ایراد دارند هم سعی در بهبودی دارند.
اگر من یاد بگیرم؛
بجای انتظارات و توقعات ٬ بگویم چع کمکی از دست من بر میاید تا گروه بهتر فعالیت کند.
اگر من بجای ؛
بحث کردن الکی ٬ دنبال یافتن راهکار مناسبی برای حل مشکل گروه باشم.
اگر من بجای ؛
تمرکز تنها روی ایرادات ٬ نکات مثبت را مشاهده کنم و انها را بیان کنم و تشکر کنم.
اگر من بجای ؛
متهم سازی دیگران ٬ بگویم چرا من به او کمک نکردم که مشکل ایجاد نشود.
اگر من بجای ؛
دفاع از رفتار خودم ٬ پاسخ گوی سؤالات سایرین باشم.
اگر من بجای ؛
ریاست یاد بگیرم  خدمتگزار باشم.
اگر من بجای ؛
حق به جانبی ٬ یاد بگیرم زبان به خطا ها و اشتباهات خود باز کنم و اقرار صادقانه کنم .
اگر من بجای ؛
تنها به خود حق قائل شدن به سایرین نیز حق قائل شوم.
اگر من بجای ؛
ناراحت شدن از سؤالات و پیشنهادات دیگران ٬ با آرامش
پاسخ گو باشم.
اگر من به جای ؛
انکار مشکلات ٬ به صورت صادقانه مشکلات را بیان کنم.
اگر من به جای ؛
من من کردن ٬ سپاسگذار همکاری اعضا باشم.
اگر من بجای ؛
رقابت به رفاقت فکر کنم.
اگر من بجای ؛
شرارت به شفقت فکر کنم
اگر من بجای ؛
بهانه جویی ٬ عذرخواهی کنم
اگر من بجای ؛
تصمیم خودمحورانه ٬ مشورت کنم
و....

ما به راحتی می توانم فضای دوستانه ای را پیرامون خود بسازم.
فضای که پر از عشق و همدلی و محبت است و در این فضا ٬ رنجشی و خسارتی از جانب دوستان به من نخواهد رسید.

 


سؤال حاشیه ای راجع به مفهوم دهم

اگر مشخص شود به نامزد یک خدمتی خسارتی وارد شده ٬ گروه چه وظیفه ای دارد؟


مفهوم دهم ٬ رابطه نزدیکی با قدم هشتم و نهم ما دارد.
جبران خسارت از عضو انجمن ٬ باید هم بصورت معذرت خواهی رسمی صورت گیرد و هم به صورت عملی.
یعنی بعد از این که گروه یا کمیته به این درک رسید که به عضوی خسارت وارد شده است باید ضمن معذرت خواهی ٬ حق ضایع شده را به او برگردانند.
یعنی اگر به علت خسارت وارد یک عضو ٬ رأی خود را از دست داده باشد باید رأی گیری قبلی باطل و بی اعتبار گردد و مجدد رأی گیری صورت گیرد.

به عنوان مثال ما عضوی را می شناسیم که نامزد احراز موقعیتی خدماتی در کمیته خدمات ناحیه خود شد. او اتاق را ترک کرد . تا به کمیته اجازه بحث در مورد حائز شرایط بودنش را بدهد. در حین این بحث ، بعضی از اعضا کمیته خدماتی ناحیه ای ، بی جهت به اعتبار و شهرت شخصی او تهمت زدند و بدگوئی کردند و در نتیجه در انتخابات شکست خورد . چند روز بعد این فرد از بحث در مورد زندگی شخصی اش و تاثیر آن بحث بر انتخابات باخبر گردید. آزرده خاطر و عصبانی ، تصمیم گرفت با راهنمایش صحبت کند ، درباره نقش خود در این مورد ترازنامه بنویسد و برای دریافت راهنمائی دعا کند. بعد از برداشتن این قدم ها ، اطمینان یافت که حق دارد کمیته خدماتی ناحیه را جهت رسیدگی مورد بزخواست قرار دهد. او نامه ای نوشت و در آن به کمیته خدماتی ناحیه اطلاع داد که اعتقاد دارد آن کمیته در حق او خطا کرده است و درخواست رای گیری مجدد نمود. ماه بعد نامه او در کمیته خوانده شد و در جلسه مشارکت کمیته درباره اش بحث شد . بعد از اینکه اعضای کمیته خدماتی ناحیه فرصتی برای بررسی وجدان خود پیدا کردند ، اقرار کردند که اشتباه کرده اند و توافق کردند که انتخابات بی اعتبار شده را دوباره برگزار نمایند.

مفهوم یازدهم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« بودجه معتادان گمنام باید تحت مدیریت مسئولانه بوده و برای پیشبرد هدف اصلی ما مورد استفاده قرار گیرد. »

اعضای معتادان گمنام در سراسر جهان جهت کمک به انجمن در راره به انجام رساندن هدف اصلی خود ، کمک مالی می کنند و این یک فریضه واجب برای همه اجزا ساختار خدماتی است که از ان بودجه جهت رساندن هر چه بیشتر و بهتر پیام بهبودی معتادان گمنام استفاده کنند. جهت انجام هر چه بهتر این کار ، کمیته های خدماتی باید این بودجه را مدبرانه مورد استفاده قرار دهند و کاملا و دقیقا در برابر کسانی که این بودجه را فراهم آورده اند جوابگو باشند.

بودجه معتادان گمنام باید همیشه جهت پیشبرد هدف اصلی ما مورد استفاده قرار گیرد. این پول باید جهت پرداخت هزینه های برگزاری جلاسات بهبودی معتادان گمنام ، اطلاع رسانی در مورد معتادان گمنام به عموم مردم و دسترسی به معتادانی که امکان شرکت در جلسات را ندارد ، هزینه شود . همین طور باید برای توسعه ، تولید ، ترجمه و توزیع پیام ما به صورت کتبی و گردهم آوردن اعضا ما در محیط های .....خدماتی که متعهد به دیدگاهی بر گسترش پیام ما به کسانی که در سراسر دنیا به آن نیاز دارند ، استفاده شود . همه اینها جهت حمایت از هدف روحانی معتادان گمنام است ، که رساندن پیام به معتادانی است که هنوز در عذابند.

بودجه خدماتی به راحتی در دترس قرار نمی گیرد. جهت به انجام رساندن هدف اصلی مان ، ما به تمام منابع مالی که در اختیار انجمن است نیاز داریم. گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته های ما باید از پولی که ما به آنها می دهیم خردمندانه و محتاطانه استفاده کنند و از خرج نمودن بیهوده و از روی سبکسری این پول خودداری کنند. با در نظر داشتن هدف اصلی معتادان گمنام ، ساختار خدماتتی ما از هدر رفتن این پول اجتناب می کتتد و از این سرمایه ای که بدانها داده شده جهت رساندن هر چه موثرتر پیام ما استفاده می نمایند.

 یکی از ر اههای بکارگیری مفهوم یازدهم اینست که ما صورتی شفاف از اولویت مخارج تهیه کنیم و هر هزینه پیشنهادی را با این صورت مقایسه کنیم. خیلی از گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته ها اقلام بیشتری از آنچه بودجه شان به آنها اجازه می دهد در لیست اولویت بندی خود دارند. در این گونه مواقع ، فقط روی آن اقلامی که اولویت بیشتری دارند می توان سرمایه گذاری کرد. جوابگوئی یکی از خواص ضروری مدیریت مالی مسئول در معتادان گمنام است . وقتی اعضای معتادان گمنام برای گروهها ، کمیته ها ، دفاتر . همایش ها سرمایه فراهم می کنند ، عناصر ساختار خدماتی ما مسئول هستند که در مورد چگونگی استفاده از این سرمایه جوابگو باشند. گزارشهای کالی منظم ، دفاتر باز و رسیدگی و حسابرسی به حسابهای معتادان گمنام به طور مر تب ، به همان گونه که در راهنماهای مختلف برای خزانه داران معتادان گمنام نوشته شده . به اعضا کمک می کند تا مطمئن باشند که کمکهای آنها به خوبی مورد استفاده قرار می گیرد ، و به کمیته های خدماتی ما کمک می کند تا ببینیم هزینه های خدماتی واقعی ما ، تا چه حد با اولویتهایی که ما داشته ایم مطابقت دارد . گزارشهای مالی مداوم به ما کمک می کند تا برای فعالیتهای خدماتی آینده ، طرحهای واقع بینانه ای برای مخارج بریزیم. گزارشهای مالی و حسابرسی منظم کمک می کند تا از سرقت سرمایه های خدماتی معتادان گمنام جلوگیری شود . و اگر هم سرقتی رخ دهد ، حسابرسی منظم باعث حصول اطمینان می شود که این مسئله نمی تواند برای مدت طولانی بدون آنکه متوجهش شویم ادامه داشته باشد. وقتی اعضای معتادان گمنام سرمایه خدماتی را با کمکهایشان تامین می کتتد . انتظار دارند که این پول با دقت مورد استفاده قرار گیرد و صرف تنها نیت ما که پیشبرد هدف اصلی انجمن است ، گردد. با قبول این اعانات ، گروهها ، هیئتهای خدمات یو کمیته های مت متعهد می شوند که از این سرمایه برای رساندن پیام معتادان گمنام استفاده کنند و آنرا مسئولانه خرج نمایند.

 

1: پول در گروه شما برای چه کاری استفاده می‌شود؟ در ناحیه چطور؟ در منطقه چطور؟ در خدماتی جهانی چطور؟
2: بودجه گروه زیر را اولویت بندی کنید: ( نشریات NA چای و قهوه ) کرایه مکان جلسات، پس انداز گروه، اعانه جهت خدمات هر نوع آن را اولویت بندی کرده اید، توضیح دهید دلیل شما چه بوده؟ آیا گروه شما اولویت بندی خاص و مداومی در بوجه خود دارد، یا هر ماهه به این موضوع می پردازد؟
3: آیا از مواقعی خبر دارید که پول NA سبک سرانه و ولخرجانه در سطح گروه خرج شده باشد؟ در سطح کمیته ناحیه و منطقه چه طور؟ در مورد خدمات جهانی چطور؟ مورد سبک سرانه برای خرج آن پول چه بوده؟ به جای آن چگونه می بایست این پول خرج می شد؟
4: آیا سرمایه NA در گروه شما حساب و کتاب منظمی دارد؟ در ناحیه یا منطقه شما چطور؟ در خدمات جهانی چطور؟ اگر نه، فکر می کنید چگونه گزارش مالی باید جایگزین شود؟
5: «اعانه مستقیم گروه‌ها به ساختار خدماتی، مدیریت مسئولانه آن را تشویق می‌کند و به آن کمک میکند تا تمرکز خود را بر روی هدف اصلی NA بگذارد.»
آیا ناحیه یا منطقه شما برای تهیه قسمت قابل ملاحظه‌ای از درآمد خود راه‌های مختلف کسب درآمد و پول‌سازی روی می‌آورد؟ آیا این علاقه است؟ این کار بر روی رابطه کمیته خدمات ناحیه یا منطقه به گروه شما چه تأثیری می‌گذارد؟ آیا این رابطه متفاوت می‌بود اگر گروه مستقیم به سطوح مختلف خدماتی اعانه می‌کرد؟ آیا هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی ما قادر هستند از طریق اعانات مستقیم گروه کارهای خود را اداره کنند؟

 


مفهوم یازدهم

 

گزارشات خدمتگذاران گروه در جلسات اداری بیشترین جواب را
به ما می دهند حال اگر بودجه مالی را خو استه باشیم خزانه دار گروه باید مسئولانه و مدبرانه گزارش ماهیانه برای گروه به طور کتبی داشته باشد و ضمنا" نقطه پاسخگو برای گروه باشد حال در پی هدف اصلی و پیشبرد آن در ساختار کمیته ها و هیأت ها خدماتی هم همین روال را دارند و گروه ها از عناصر خدماتی گزارش می خواهند

مفهوم یاز دهم ( راهنمای خدمات محلی ص19 پاراگرف آخر )

وقتی اعضای na سر مایه خدماتی را با کمک های شان تامین می کنند انتظار دارند که این پول با دقت مورد استفاده قرار گیرد و صرف تنها نیت ما که پیشبرد هدف اصلی انجمن است گردد.

 

مفهوم یازدهم


همه پروژه ها همانقدر که به پول نیاز دارد به ایده، اطلاعات، وجدان، وقت و تمایل اعضاء نیز بستگی دارد. اگر ما سرمایه موردنیاز جهت شروع پروژه ای را داریم، اما وقت و ایده مناسب را کم داریم، بهتر است صبر کنیم تا تمام منابع خدماتی را در اختیار داشته باشیم. اگر صبر نکنیم سرمایه خدماتی NA را به هدر می دهیم. هنگام اولویت بندی و طرح نقشه در مسائل خدماتی باید تصویر کاملی از کل منابع تحت اختیار داشته باشیم و فقط به منابع مالی بسنده نکنیم.
 

 

سؤالات مفهوم یازده


مفهوم یازدهم
سوال یک

سؤال 1- پول در گروه شما برای چه کاری استفاده می‌شود؟ در ناحیه چطور؟ در منطقه چطور؟

در گروه
 ما از پولی که در سبد هفتم جمع می شود ، برای پرداخت اجاره مکان جلسه و مجهز کردن آن ( امکانات اولیه و رفاهی گروه) ، تهیه چیپ و کیک تولد ، خرید نشریات و هزینه پذیرایی گروه استفاده می شود . بعد از اینکه بخشی از پول را در خزانه نگه داشتیم ( برای مخارج غیر قابل پیش بینی ) ، مابقی آنرا به ساختار  اعانه می کنیم تا به مصارف لازم برسد .

 برخی از هزینه های مرسوم در ناحیه ؛
 هزینه رابطین – هزینه کارگاه – هزینه اطلاع‌رسانی – کمیته زندانها و همایش ناحیه.

برخی از هزینه های جاری در منطقه؛
هزینه کمیته ترجمه و نشریات – اجاره‌ مکان – برگزاری همایش‌های منطقه‌ای

برخی از هزینه های خدمات جهانی؛
 توسعه NA در کشورهای مختلف – برگزاری کارگاه‌های آموزشی در کشورهای مختلف
هزینه اجلاس ها
هزینه تولید نشریات
و..

هزینه های بالا جز هزینه های جاری است و گاهی هزینه های اضافی و غیر مترقبه نیز وجود دارد که برای بقای انجمن ضروری است.


مفهوم یازدهم
ادامه سوال یک؛
پول تنها عامل تسریع کننده در انجمن ما است.
اگر پول نباشد ٬ توسعه انجمن به کندی رخ خواهد داد.
نشریات ما چاپ نخواهد شد.
بنابراین یکسانی در انتشار مطالب از دست خواهد رفت.
هر شخص می تواند تفسیر خود را بجای سخن انجمن به دیگران انتقال دهد.
دیر یا زود مشاهده خواهیم کرد سوالات قدم ها ٬ سنت ها ٬ مفاهیم و .. از گروهی به گروه دیگر متفاوت است.
این باعث بدعت گذاری ها در انجمن خواهد شد. اینبار شخصیت ها بر اصول پیشی خواهند گرفت.


مکان جلسه نخواهیم داشت.
اجرای همایش ها و کارگاه ها تقریبا غیر ممکن خواهد شد.
سطح رفاهی اعضا در یک جلسه پایین خواهد بود.
اطلاع رسانی به کندی رخ خواهد داد.
پیوند گروه ها تقریبا غیر ممکن خواهد بود.
گروه ها نمی توانند به وظیفه خود به شکل مطلوب عمل کنند.
از همه بدتر اگر پول نباشد؛
احتمال دارد ما برای بدست اوردن مکان ٬ زیر بلیط یک ارگان خارجی برویم و متکی به ان باشیم و این وحدت و استقلال ما را به خطر خواهد افکند.

بنابراین مدیریت مالی در انجمن باید صحیح صورت گیرد.
منظور از صحیح بودن به معنی خساست و  به خطر افکندن جان و مال اعضا نیست.
منظور درست مصرف کردن است.
برای درست مصرف کردن لازم است ٬ جلسات اداری قوی  در گروه ها  ایجاد شود.
اعضا با همدیگر مشورت کنند و به نظرات همه اعضا توجه گردد تا دقت در مدیریت منابع مالی انجمن افزایش یابد

 

مفهوم۱۱
سوال دوم؛
سؤال 2- بودجه گروه زیر را اولویت‌بندی کنید؛
 نشریات NA – چای و قهوه – کرایه مکان جلسات – پس‌انداز گروه – اعانه جهت خدمات
هر نوع آن را اولویت‌بندی کرده‌اید. توضیح دهید دلیل شما چه بوده؟ آیا گروه شما اولویت‌بندی خاص و مداومی در بودجه خود دارد، یا هر ماهه به این موضوع می‌پردازد؟

 پاسخ به این سؤال شخصی است
و وابسته به وجدان جمعی است.
اما ان چیزی که معلوم است این است که منابع انسانی اگر حفظ نگردد ٬ ما منابع مالی نخواهیم داشت.
بنابراین اصل تامین بهداشت و خدمات جانی اعضا مقدم بر اعانه به ساختار و خرید مجلات است.
اگر جلسه سرد باشد و ما پول را اعانه کنیم.
خسارت به اعضا وارد کرده ایم .
اگر سقف جلسه چکه کند ؛ اعضا در معرض خطر قرار داده ایم .
اگر توجه به بهداشت محیط جلسه نگردد٬ نه تنها اعضا بلکه به بیمارسازی اعضای خانواده وی مبادرت نموده ایم.
بنابراین برای اولویت بندی

:
رعایت بهداشت و ایمنی مکان جلسه الزامی است.
هم چنین سرما و گرما در اولویت بندی ما مهم هستند؛
برای مثال اگر هوا سرد و برفی باشد ٬ دادن یک لیوان چای گرم می تواند بعد جلسه کمک به عضوی باشد که می خواهد مدتها در مسیر سرد حرکت کند.
و یا دادن چایی گرم به عضوی که مدتها در مسیر سرد در حال حرکت بوده تا به جلسه خود را برساند یک الزام برای سلامتی خواهد بود.
دادن آب یخ در ماه های گرم سال ٬ یا در شهرهای گرم می تواند از گرمازدگی عضو جلوگیری کند.
اگر پس انداز نداشته باشیم ٬ خسارتی یکدفعه به مکان جلسه وارد شود باید جلسه را تعطیل کنیم یا ...
بنابراین قبل از اولویت بندی باید به موقعیت جلسه ٬ زمان جلسه ٬ شرایط آب و هوایی ٬ مکان جلسه و .. توجه گردد.
مبادا جلسه شما موقع زمستان برای خرید بخاری به فکر پول جمع کردن باشد و در تابستان بتواند پول بخاری را جور کند.

 

به عنوان یک خدمتگزار:
نگویید چند عضو در گروه خود دارید.
بگویید چند کودک ٬ چند مادر ٬ چند همسر ٬ چند پدر ٬ در خانه چشم به راه نشسته اند تا عزیزشان به سلامت از خانه بهبودی به خانه امید برگردد.
مبادا خانه بهبودی را برای انها خانه غم سازید


مفهوم۱۱
سوال سوم؛

- آیا از مواقعی خبر دارید که پول NA سبک سرانه ولخرجانه در سطح گروه خرج شده باشد؟ در سطح کمیته ناحیه و منطقه چطور؟ در مورد خدمات جهانی چطور؟ مورد سبک‌سرانه برای خرج آن پول چه بوده؟ به جای آن چگونه می‌بایست این پول خرج می‌شد؟

همه ما نسبت به خرج های گروه و ساختار نظراتی داریم.
اما واقعیت امر این است که سبک سری به معنای خرج های است که بدون رای وجدان و از روی خودمحوری است.
پول سبد ما کم است و هزینه ها زیاد .
بودجه موسسه ما بیش از کل بودجه انجمن معتادان گمنام ایران است.
اما همیشه با کمبود بودجه مواجه هستیم.
اداره کردن انجمنی با این وسعت زیاد و با این بودجه کم یک هنر بزرگ است.
این که من بگویم نظرم چیست با واژه خرج های سبک سری متفاوت است.
من تا کنون فقط کسورات بعلت کسری بودجه مشاهده کرده ام اما سبک سری خیر.
از همه خدمتگزارهای انجمن بابت مدیریت دلسوزانه تشکر می کنم.

من به چشم خودم دیده ام خدمتگزارهای که از ماشین شخصی خود برای خدمات انجمن استفاده می کنند.
خدمتگزارهای که در حین خدمت از جیب خود وعده های غذایی برای خود تهیه می کنند.
هر چند این خسارت به خود است و انجمن با ان موافق نیست اما جای تقدیر دارد.
وتنها یک نظر دارم؛
در صحافی نشریات دقت بیشتری گردد. تا نشریات ما در طول انتقال اسیب کمتری بخورد.
هر چند عشق همدردها که اقدام به خرید نشریات اسیب دیده می کنند ستودنی است و نشریات کمی برگشت می خورد.

 

مفهوم۱۱
سوال چهارم؛

سؤال 4- آیا سرمایه NA در گروه شما حساب و کتاب منطقی دارد؟ در ناحیه یا منطقه شما چطور؟ در خدمات جهانی چطور؟ اگر نه فکر می‌کنید چگونه گزارش ایی باید جایگزین شود؟

به علت اینکه اعضای انجمن ما حرفه ای نیستند از عبارت حساب کتاب منطقی در اینجا استفاده شد است.
یعنی قرار نیست خدمتگزارهای ما حسابدار حرفه ای باشند ولی قرار است که هر خدمتگزاری که با منابع مالی سرکار دارد بتواند انظباط مالی داشته باشد.
دفتری برای یاداشت مخارج همیشه بهمراه داشته باشد.
دفتر حسابرسی که جزییات هزینه ها و سبد روزانه در آن وجود داشته باشد.
و قابلیت انتقال به خدمتگزاران بعدی را داشته باشد.
متاسفانه علرغم وجود کارگاه های خوب در سطح انجمن در رابطه با مدیریت مالی٬ ما همیشه در سطح گروه ها با نواقص متعددی مواجه هستیم.
کم اوردن های مسئول نشریات که امری عادی شده است.
مبلغ خزانه گروه گاهی بصورت حدسی توسط مسئول مربوطه گفته می شود٬ وقتی دلیل را از او می پرسیم می گوید دفترش در خانه جا مانده است.
گاهی مبلغ سبد حمایتی گروه در پشت اسکناس نوشته می شود.
و....
متاسفانه خدمتگزارهای گروه ٬ در نگارش هزینه ها و حمایت ها کوتاهی می کنند و شعارشان این است که در جلسه اداری گروه همه چیز را شفاف بیان خواهند نمود.
در اینکه اعضای ما حرفه ای نیستند شک نداریم. در اینکه اعضای ما همگی دارای سواد بالا نیستند هم شک نداریم.
اما داشتن یک دفترچه مالی برای خدمتگزارانی که با منابع مالی گروه سر کار دارند و نوشتن هزینه ها و حمایت ها یک اصل است.
اینکه هر عضو در هر جلسه بداند میزان مخارج و خزانه گروه بصورت دقیق چیست یک ضرورت است.
اگر کوتاهی کنیم ٬ اصل اعتماد بین اعضا با خدمتگزاران دچار خلل خواهد شد.
وضعیت حساب رسی در ناحیه و منطقه به علت پر تجربه بودن خدمتگزاران بهتر است.
در خدمات جهانی ما دارای کارمندان حساب رسی هستیم که به صورت حرفه ای به حسابرسی و نگارش هزینه ها و اعانات مشغول هستند.

ما می توانیم بوسیله رعایت موارد زیر خدمتگزاران را در امر رعایت انظباط مالی تشویق سازیم؛
۱_ انتخاب خدمتگزارهای مناسب
۲_ درخ


واست از خدمتگزاران که راجع به کلیه منابع مالی گزارش شفاف به اعضا بدهند.
۳_ درخواست از خدمتگزاران گروه که همیشه دفترهای مالی خود را بهمراه داشته باشند.
4_ درخواست از خدمتگزاران گروه که در کارگاه های مرتبط فعالانه و مرتب حضور یابند.
5_ درخواست از کمیته کارگاه ها برای اموزش مالی به خدمتگزارها
6_ در خواست از خدمتگزارها که پس از پایان خدمت ٬ دفتر حسابرسی خود را تحویل دهند.
7_ نگهداری دفاتر مالی گروه بصورت مرتب که هر عضو خواست بتواند به ان دسترسی داشته باشد.

 

مفهوم۱۱
سوال پنجم؛
 اعانه مستقیم گروهها در ساختار خدماتی، مدیریت مسئولانه آن را تشویق می‌کند و به آن کمک می‌کند تا تمرکز خود را بر روی هدف اصلی NA‌بگذارد. آیا ناحیه یا منطقه شما برای تهیه فهرست قابل ملاحظه‌ای از درآمد خود راه‌های مختلف کسب درآمد و پول‌سازی روی می‌آورد؟ آیا این عاقلانه است؟ این کار بر روی رابطه کمیته خدمات ناحیه یا منطقه به گروه شما چه تأثیری می‌گذارد؟ آیا این رابطه متفاوت می‌شود اگر گروه مستقیم به سطوح مختلف خدماتی اعانه می‌کرد؟ آیا هیئت‌ها و کمیته‌های خدماتی ما قادر هستند از طریق اعانه مستقیم گروه کارهای خود را اداره کنند.

بهترین روش برای کمیته های خدماتی ما تامین مالی از سوی اعانات گروه ها است.
اما بدلیل اینکه گروه های ما اکثرا. نو پا هستند و خود دارای هزینه های اولیه بالایی هستند٬ گروه های ما دارای مکان نیستند و باید اجاره مکان بدهند. بنابراین مقدار اعانات به ساختار کم و ناچیز است.
بنابراین کمیته خدمات جهانی تصمیم گرفته است ٬ برای درامد زایی روش هایی را ایجاد نماید.
به مانند سود حاصل از فروش نشریات ٬ چیپ و سکه ٬ و محصولات جانبی به مانند تیشرت با آرم انجمن ٬ لیوان با ارم انجمن ٬ خودکار با ارم انجمن و..٬ همچنین فروش بلیط همایش های انجمن ٬ فروش مواد غذایی در همایش ها و..
تا بتواند به منابع مالی مورد نیاز خود دست یابد.
این نوع منابع درآمد زایی در حال حاضر به ضرورت صورت می گیرد.
زیرا انجمن از منابع مالی تجارت و پس انداز نمی کند و اگر منابع مالی ساختارها از سوی گروه ها روزی تامین گردد ٬ سود جویی از فروش محصولات و نشریات قطع خواهد شد.
فهرست درآمد زایی انجمن در حال حاضر باعث شده است کمیته ها و هیئت های خدماتی ما بتوانند میزان قابل توجه ای از هزینه های خود را خارج از اعانات گروه ها تامین سازنند.
باز تاکید کنم ؛
 درامد زایی هایی خارج از اعانات اگر به استقلال مالی هیئت ها و کمیته ها بیانجامد می تواند خطرناک باشد.
برای همین گروه ها باید به سبد حمایتی خود توجه بیشتری کنند.
و از هیئت ها و کمیته ها بخواهند برنامه ریزی دقیق تری در مدیریت منابع مالی داشته باشند .
ناحیه و منطقه اگر به درامد زایی مستقل دست یابد ٬ مستقل از گروه ها خواهد شد و خودش یک موسسه خواهد شد.
و در پاسخ گویی به گروه ها کوتاهی خواهد نمود.
اما٬ تامین بخشی از درآمدها توسط لیست درامدزایی در این شرایط خوب است.
گروه ها می بایستی اعانات خود را تنها به ساختار تقدیم کنند و از پرداخت اعانات به طور مستقیم به کمیته های فرعی خود دارای نمایند.
زیرا بین کمیته ها و هیئت های مختلف رقابت برای جذب منابع مالی پیش خواهد امد.
و هر کمیته و هئیت خدماتی تنها به گروه های پاسخ گو خواهند شد که از سوی ان تامین مالی می شوند.
گروه ها ٬ ساختار خدماتی را به وجود اورده اند ٬ بنابراین وظیفه دارند مستقیما از ان حمایت کنند.
و ساختارها ٬ کمیته ها و هییت های خدماتی را بوجود اورده اند و بنابراین ساختار خود موظف  به تامین مالی انها است.

 


هزینه
درامدهای دفتر خدمات جهانی؛


از درآمد حاصله، دفتر خدمات جهانی موظف است که خدمات زیر را به کل انجمن ارائه کند:

1.      دفتر خدمات جهانی باید هزینه‌های سازمان‌دهی، اداری و حمل ونقل و اسکان کنفرانس خدمات جهانی معتادان گمنام را پرداخت کند.

2.      دفتر خدمات جهانی باید به معتادان خواهان بهبودی و گروههای آنها در راستای بهبودی از بیماری اعتیاد خدمات رسانی کند. و همین‌طور کمک کند تا جامعه در کل، درک بهتری از اعتیاد و برنامه معتادان گمنام داشته باشد. این کمک‌ها می‌تواند شامل ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با معتادان، سازمان‌ها، نهادها، دولت‌ها و جامعه در کل باشد.

3.      چاپ و نشر و توزیع مجلات و خبرنامه‌های دوره‌ای که توسط کنفرانس خدمات جهانی تهیه می‌گردد.

4.      دفتر خدمات جهانی مجاز نیست که از درآمد حاصله یا از قدرت ودیعه گذاشته شده نزد خود در راستای کاری به غیر از پیش‌برد هدف اصلی انجمن که همان رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است، استفاده کند.

تبصره 1: دفتر خدمات جهانی باید سالی یک بار گزارش مالی خود و شعبات خود را در اختیار کنفرانس خدمات جهانی قرار دهد.

تبصره 2: اعضاء و گروهها می‌توانند از طریق وکلای منطقه همان‌گونه که


در کتاب راهنمای خدمات محلی شرح داده شده است بر تصمیمات کنفرانس و دفتر خدمات جهانی تاثیر گذارند. 

منبع؛ سایت انجمن معتادان گمنام

 

تاریخچه و اهداف قرارداد ودیعه


پایه و اساس «قرارداد ودیعه‌گذاری مایملک معنوی» در اولین همایش جهانی معتادان گمنام در سال 1971 میلادی (1349 شمسی) گذاشته شد. در آن همایش کلیه اعضاء انجمن معتادان گمنام، اعضاء هیئت امناء را مکلف به ایجاد دفتر خدمات جهانی با تعریف امروزی نمود تا این دفتر به عنوان نقطه تماس مرکزی انجمن، آرشیو نگهداری اطلاعات و ناشر نشریات انجمن در سراسر دنیا عمل کند. از آن زمان تا کنون دفتر خدمات جهانی به عنوان تنها ناشر مجاز نشریات، تولید کننده محصولات و حافظ مایملک معنوی NA از طرف انجمن در کل و به عنوان بازوی اجرایی هیئت امناءعمل کرده است.

در کلیه راهنما‌های خدماتی که اولین آن به نام « درخت NA » در سال 1975 میلادی (1353 شمسی) و آخرین آن به نام « راهنمای خدمات جهانی» که اخیرا چاپ شده است، نقش دفتر خدمات جهانی از قرار زیر تعریف گردیده:

« وظیفه اصلی دفتر خدمات جهانی نشر و توزیع نشریات NAاست که شامل چاپ، نگهداری و توزیع کلیه نشریات موجود می‌گردد» 

در سال 1982 میلادی(1360 شمسی) و همین‌طور سال 1988 میلادی(1366 شمسی) و سه سال بعد در سال 1991 میلادی ( 1369 شمسی) این تصمیم در رابطه با دفتر خدمات جهانی و شرح وظایف آن مورد تائید وجدان گروه کنفرانس خدمات جهانی و نمایندگان (وکلای) مناطق مختلف از سراسر جهان قرار گرفت.

بیانیه زیر از طرف کنفرانس خدمات جهانی و وکلای مناطق مختلف در رابطه با دفتر خدمات جهانی و وظایف آن صادر گردیده است:

·         بدین وسیله تائید و تصویب می‌گردد که مالکیت کلیه مایملک معنوی و نشریات انجمن NA که تا کنون تولید و چاپ گردیده و یا در آینده تولید و چاپ خواهد شد در اختیار دفتر خدمات جهانی قرار می‌گیرد تا از طرف کل انجمن معتادان گمنام، آنها را نزد خود به امانت نگهداری کند.

·         تائید و تصویب می‌گردد تنها ناشر، تولیدکننده و توزیع کننده نشریات NA از قبیل کتاب، پمفلت، کتابچه، چیپ، سکه و هر نوع محصولی با آرم یا نام NA دفتر خدمات جهانی است.

·         دفتر خدمات جهانی و هیئت امناء وظیفه محافظت از کلیه مایملک معنوی NA را به عهده دارند و موظف هستند در صورت لزوم از طریق قانون بر علیه هرنوع سواستفاده از مایملک معنوی اقدام نمایند.

تبصره 1: شکل و فرم محصولات و نشریات که شامل ظاهر، طراحی، حروف‌چینی، کیفیت کاغذ، صحافی و جلدسازی، و غیره ..... می‌شود بر طبق صلاح‌دید دفتر خدمات جهانی تعیین می‌گردد.

تبصره 2: هر نوع قرارداد اجاره، اخذ مجوز، جزئیات تولید، کمیت تولید و موجودی انبار، طرف معامله و قرارداد، نحوه توزیع و فروش، قیمت‌گذاری نشریات و محصولات و غیره به عهده دفتر خدمات جهانی گذاشته می‌شود تا بر طبق صلاح‌دید خود عمل کند.

 

 

سوالات حاشیه ای راجع به مفهوم ۱۱

تهیه فهرست نیازهای گروه باید چگونه انجام گیرد؟
آیا فهرست نیازهای اولیه گروه باید بر طبق منابع مالی گروه تنظیم گردد؟


مهمترین اموزه انجمن معتادان گمنام این است؛
اشتباه کردید بیاموز ید و انرا تکرار نکنید.
غافلگیر شدن فرهنگ رایج گروه های ما است که هیچ سنخیتی با اموزه های ما ندارد.
چگونه می شود گروه های ما هر سال در فصول مختلف بعد از یک رخداد مشابه ( مثل سرما ٬ گرما ٬ بارندگی و..) دچار تنش می شود.
تهیه فهرست نیازهای ضروری ٬ باید بدون تفکر به منابع مالی ان تهیه گردد.
زیرا فهرست نیازهای ضروری ٬ تعیین می کنند که گروه ما در طی فصول و زمان های مختلف نیازمند دارا بودن چه چیزهای می باشد.
وقتی مشگلات امروز گروه ٬ با رأی وجدان گروه در لیستی نوشته شود و از خدمتگزاری به خدمتگزار بعدی منتقل گردد.
خدمتگزار جدید دارای تجربه گذشته خواهند بود و می دانند که مشگل گروه در این فصل از سال چه چیزی است و قبل از غافلگیری اقدام به تهیه ان در صورت داشتن بودجه خواهند نمود.

فرهنگ غافلگیری نباید از شاخصه های گروه های بهبودی باشد.
گروه ها همیشه باید ٬ حداقل قبل از غافلگیری بدانند به چه چیزهای نیاز دارند.
و چه راه هایی برای برطرف کردن ان موجود است.
این که ما ندانیم در آینده چه مشگلاتی را تجربه خواهیم کرد یک امر عقلانی است اما اینکه ما مشگلات دیروز گروه را مجدد تکرار کنیم یک امر ضد بهبودی است.
لیست ضروریات گروه ٬ هدف های اتی گروه را مشخص می کند و خدمتگزاران می دانند در آینده باید شاهد چه چیزی باشند.
مدیریت مالی ٬ به ما می گوید قبل از اینکه درگیر یک چالشی بشوی باید آمادگی مقابله با آن را داشته باشیم.
نبود بودجه ٬ دلیل خوبی برای تهیه فهرست نیازهای اولیه گروه نیست.
شاید یک نیاز همیشه باشد ولی به علت عدم بودجه نتوانیم انرا برطرف سازیم.
اما دانستن ان

به ما کمک می کند که از راه های مختلف در فکر کمتر آسیب دیدن باشیم.
و گاهی متاسفانه بودجه است ولی گروه نمی داند چه چیزی را باید تهیه کند و پس از رسیدن خسارت به گروه ٬ در فکر تهیه ان هستیم.

گروه های موفق همیشه لوازم ضروری خود را شناسایی نموده و پس از گرفتن رای وجدان انرا در دفتری یاداشت می کنند.
تهیه این فهرست به ما کمک می کند؛
خدمتگزاران جدید همیشه به تجربه مشگلات خدمتگزاران قبلی دسترسی داشته باشند.
خدمتگزارها بدانند در آینده باید چه چیزی با چه قیمتی را خریداری کنند ٬ پس در فکر پس انداز خواهند بود.
حتی در صورت نبود بودجه ٬ خدمتگزارها در فکر راهی برای کاهش خسارت کمتر به گروه و اعضا خواهند بود.
و در مواقع ضروری ٬ خدمتگزارها می توانند  از کمیته خدمات شهری قبل از دیدن خسارت ٬طلب کمک کنند.

 

 

سوالات حاشیه مفهوم ۱۱


1- فرض واجب این مفهوم برای همه اجزاء ساختار خدماتی چیست؟
اعضای NA در سراسر جهان جهت کمک به انجمن در راه به انجام رساندن هدف اصلی خود کمک مالی کنند که از این بودجه جهت رساندن هر چه بیشتر و بهتر پیام بهبودی NA استفاده کنند.
جهت انجام هر چه بهتر اینکار، کمیته‌های خدماتی باید آن را مدبّرانه مورد استفاده قرار دهند.


2- بودجه NA صرف چه مسائلی هزینه می‌شود؟
جهت پیشبرد هدف اصلی ما مورد استفاده قرار گیرد.
جهت پرداخت هزینه‌های برگزاری جلسات بهبودی NA.
اطلاع‌رسانی در مورد NA به عموم و دسترسی به معتادانی که امکان شرکت در جلسات را ندارید.
برای توسعه، تولید، ترجمه و توزیع پیام در سراسر دنیا استفاده شود.
همه اینها جهت حمایت از هدف روحانی NA، که رساندن پیام به معتادانی است که هنوز در عذابند، می‌باشد.


3- هشدار به ساختار خدماتی: گروه‌ها – هیأت خدماتی و کمیته‌ها.
پولی که دریافت می‌کنند خردمندانه و محتاطانه استفاده کنند.
از خرج کردن بیهوده این پول و از روی سبک سری خودداری کنند.
صورتی شفاف از اولویت‌ مخارج تهیه کنند و هزینه پیشنهادی را با این صورت مقایسه کنند.
هزینه‌ها نباید از بودجه بیشتر باشد، فقط روی آن اقلامی که اولویت‌ بیشتری دارد میتوان سرمایه‌گذاری کرد.


4- علاوه بر پول ساختار ما به چه منابعی نیازمند است.
1- ایده  2- اطلاعات 3- وجدان 4- وقت و تمایل اعضاء  5- بهتر است صبر کنیم تا تمام منابع خدماتی را در اختیار داشته باشیم.
هنگام اولویت‌بندی و طرح نقشه در مسائل خدماتی باید تصویر کاملی از کل منابع تحت اختیار داشته باشیم و فقط به منابع مالی بسنده نکنیم.


5- تفکراتی که بر خلاف مفهوم یازدهم می‌‌باشد:
در اولویت‌بندی‌ها، ممکن است وسوسه شویم که فقط به احتیاجات خود فکر کنیم. و محکم به سرمایه بچسبیم و فقط برای پروژه مورد نظر خودمان هزینه کنیم.
در رأس صورت اولویت‌بندی ما باید تعهد در پیشبرد اهداف NA در کل قرار گیرد.


6- تهیه سرمایه خدمات به عهده چه کسانی است و مسئولیت با کیست؟
با گروههاست اما در همان حال مسئولند که اعانه و کمک مالی جهت خدمت را مدیریت نمایند.
به جهت دادن خدمات مفید برای گروه‌ها کمک خواهد شد.
به رساندن پیام ما به معتادانی که هنوز در عذابند، کمک خواهد شد.
استفاده عاقلانه توسط هیأت‌های خدماتی یا کمیته‌ها به جهت رساندن پیام.


7- آیا گروه‌ها میتوانند مستقیماً اعانه به کمیته‌های فرعی کنند؟
پیشنهاد نمی‌شود که گروه‌ها اعانه‌ای را برای کمیته فرعی خاصی اختصاص دهند.
گروه‌ها ساختار خدماتی را به وجود آورده‌اند که نه تنها از طرف آنها خدمت کنند، بلکه این خدمات را نیز هماهنگ سازد.
در تفویض اختیارات لازم به ساختار خدماتی جهت به انجام رساندن مسئولیت‌های خود، گروه‌ها به ساختار خدماتی اختیار هماهنگی تخصیص منابع خدماتی در سطوح مختلف خدمت را نیز واگذار کرده‌اند.


8- بهترین راه کمک به گروهها جهت کمک مالی مسئولانه چیست؟
رابطه روشن و رُک و راست از طرف ساختار خدماتی.
وقتی گروهها گزارشات کامل و منظم از هیأت‌های خدماتی و کمیته‌ها در مورد فعالیت آنها دریافت کنند، شروع به دیدن تصویر کاملی از خدمت خواهند کرد.


9- اعانه مستقیم گروه‌ها به ساختار خدماتی چه اهمیتی دارد.
باعث تشویق مدیریت مسئولانه سرمایه خدماتی می‌شود وبه کمیته خدماتی کمک میکند تا تمرکز خود را بر روی هدف اصلی NA حفظ کنند.
تعهد هزینه‌ها، باعث حفظ رابطه قوی بین گروه‌ها و دیگر قسمت‌های خدماتی آسان‌تر است.


10- حمایت ساختار خدماتی از طرف گروه‌ها باعث:
رشته‌های مسئولیت متقابل بین آنها را محکم‌تر می‌کند.
با رهائی هیأت‌های خدماتی و کمیته‌ها از فعالیت‌های درآمد زایی. اعانات به آنها امکان میدهد تا انرژی خود را کاملاً صرف انجام دادن هدف اصلی NA نمایند.
جوابگویی یکی از خواص ضروری مدیریت مالی مسئول NA‌  است.

11-  اهمیت گزارش مالی منظم:
ببینیم هزینه‌های خدماتی واقعی ما، تا چه حد با اولویت‌هایی که ما داشته‌ایم مطابقت دار


د.
به اعضا کمک میکند تا مطمئن باشند که کمک‌های آنها از لحاظ مسائل مالی جوابگوی کسانیکه بدانها خدمت می‌کنند، باشند.
به ما کمک میکند تا برای فعالیت‌های خدماتی آینده، طرح‌های واقع‌بینانه‌ای برای مخارج بریزیم.
از سرقت سرمایه‌های خدماتی NA جلوگیری میشود. و اگر سرقتی رخ دهد، حسابرسی منظم باعث حصول اطمینان می‌شود.

 

مفهوم دوازدهم خدماتی انجمن معتادان گمنام

« در راستای حفظ ماهیت روحانی معتادان گمنام ، ساختار ما همیشه خدماتی است و هرگز نباید حکومتی باشد . »

از خود گذشتگی در خدمت کوششی ( جهاد ) روحانی و ضروری است. در قسمت از قدم دوازدهم گفته شده « با بیداری روحانی » هر یک از ما « سعی کردیم که این پیام را به معتادان دیگر برسانیم » سعی و کوشش ما در کل خدمات نیز از این بنیان روحانی سرچمه می گیرد . با تجربه کردن نتایج این بر نامه در زندگی خودمان ، ما گرد هم می آئیم تا پیام بهبودی را خیلی بیشتر از آنچه هر یک به تنهایی می توانیم ، بسط دهیم . خدمت در معتادان گمنام تحمیل اراده و عقایدمان به دیگران نیست ، بلکه خدمت فروتنانه به آنها ، بدون چشم داشت و انتظار است.

این اصول ماخذ و زمینه همه کارهای ما د گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته ها است . مفهوم دوازدهم یاد آور ماست که اگر ما توانستیم بهبودی را تجربه کنیم ، فقط به خاطر این اسنت که کسانی اصل از خود گذشتگی را به فعل درآوردند و از خود وقت و مایه گذاشتند ، تا پیام بهبودی را از زمانی که ما هنوز از اعتیاد فعال در عذاب بودیم به ما برسانند . توسط خدمت ، ما سپاس خود را از این کسانی که خود را با در میان گذاشتند ، بیان میکنیم و بهبودی خود را بادیگران در میان می گذاریم. هیچ چیز به اندازه این روحیه از خود گذشتگی در خدمت ، نمی تواند این قدر با تمایل به حکومت و ریاست کردن فاصله داشته باشد.

گروههای ما به وجودآمدند ، زیرا که ما دریافتیم به تنهائی نمی توانیم « مصرف مواد خود را قطع کنیم ، نیاز خود تمایل به مصرف را از دست بدهیم و راه تازه ای برای زندگی پیدا کنیم.» به همین طریق ، گروههای ما گردهم آمدند تا ساختار خدماتی به وجود آورند و تشریک مساعی جامعی را طرح ریزی کنند که بتوانند به رساندن پیام خیلی فراتر از آنچه هر یک جداگانه می توانستند ، کمک کنند. ساختار خدماتی به این خاطر به وجود نیامده است تا بعضی از گروهها دیگران را مجبور به انجام پیشنهاداتشان بکنند . بلکه به وجود آمده است تا نیروی گروههای ما را با هم در آمیزد ،تا بتوانند خدمات مورد نیازی را انجام آن ها توسط یک گروه غیر ممکن یا بسیار دشوار است را بهتر انجام دهند: توسعه و توزیع نشریات که پیام ما را به صورت کتبی در میان بگذارند ، فراهم کردن اطلاعات در مورد معتادان گمنام برای عموم ، ارسال پیام ما برای معتادانی که نمی توتنند در جلسات شرکت کنند و حمایت از جلسات جدید و جامعه های جدید معتادان گمنام ، خدمت در معتادان گمنام تشریک مساعی و همکاری بین خدمتگزاران مورد اعتماد یست که همواره از طرف گروهها راهنمائی می شود و نه یک حکومت که توسط نهادی قانونی اعمال گردد.

مراحل مختلف الحاق به یکدیگر جهت به وجود آوردن ساختار خدماتی ، نشانگر فروتنی گروههای ما است . که بهد صورت جداگانه خیلی کمتر می تواند هدف اصلی انجمن ما را پیش ببرند ، تا وقتی که با یکدیگر باشند . به همین طریق ، اجزا مختلف ساختار خدماتی ما ، هر یک به تنهائی نقش خاص خود را در طرح وسیع خدمات معتادان گمنام به عهده دارند و ایفا می کنند. هر یک از این ازا جهت تاثیر گذاری هر چه بیشتر ، به باقی اجزا وابسته است. هر گاه هر یک از آنها به جای اینکه وسیله و ابزاری برایخدمت باشند ، سعی کند که به عنوان یک نهاد دولتی و یا قدرتی عمل کند ، به رشته هائی را که همگی ما را ه هم پیوند می دهد اسیب خواهند رساند و تاثیر گذاری کلی و موفقیت انجمن مارا در پیشبرد هدف اصلی اش مورد تهدید قرار خواهد داد . فروتنی صفتی ویژه و ضروری در خدمت غیر حکومتی در معتادان گمنام است.

برای خدمت کردن هر چه بهتر ، هر جز از اجزا ساختار خدماتی باید سعی و کوشش صمیمانه و جدی در برقراری رابطه موثر انجام دهد . چه گروهها ، چه خدمتگزاران مورد اعتماد ، چه نیئتهای خدماتی و کمیته ها ، باید عقاید و تجارب خود را کاملا به مشارکت بگذارند و همین طور باید دقیق د با احترام به دیگران گوش فرا دهند . در جاتهای دیگر کسانی ممکن است از سخن جهت تفرقه نیرو و قوای حریف خود استفاده کنند ، تا بتوانند بر آنها حکومت نمایند ، اما در خدمات معتادان گمنام، ما با یکدیگر مشارکت می کنیم تا بتوانیم نیرو و قوای خود را یکدیگر در آمیزیم تا بهتر هدف اصلی انجمنمان را پیش ببریم . جهت حفظ و رعایت جوابگوئی به کسانی که بدانها خدمت می کنیم : ما موظف هستیم آنها را بطور کامل ، دقیق و موجز درباره نوع فعالیتهایمان آگاه نمائیم . ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتتی ما می گوید که ما باید خواستار نظرات دیگران در هنگام تصمیم گیری و رضایت دیگران هنگامی که تصمیماتمان بر روی آنها اثر می گذارد و همکاری دیگران وقتی که این تصمیمات روی همه ما تاثیر می گذارد ، باشیم. ارتباط باز ، صادقانه و مستقیم باعث تغذیه  روح خدمت در انجمن ما میگردد و باعث از بین رفتن انگیزه حکومت کردن می شود. نوع اختیاری که گروههای ما به هیئتها و کمیته ها تفویض می کنند ، اختیار خدماتی است و نه حکومتی . هر جچز از ساختار خدماتی ما ، از گروه گرفته تا دفتر خدمات جهانی ، نقشی را در جهت ایفا به عهده دارد ، اگر چه همگی به عنوان یک تیم برای رسیدن به این هدف مشترک که « هیچ معتادی که خواهان بهبودی است ، دیگر لازم نیست بدون داشتن فرصت ، پیدا کردن راه تازه ای برای زندگی بمیرد. « کوشش میکنند . این تجربه « سخت به دست آمده » ما است که که کیفیت خدمات را دقیقا مثل کیفیت بهبودی ، می توان در فضای احترام متقابل و اعتماد متقابل ارتقا داد. با هم دیگر بهبود می یابیم و با هم دیگر خدمت می کنیم . این قلب روحانی برنامه ما و بنیاد و اساس انجمن ما است. ساختاری که بر این اساس پایه گذاری شود می تواند فقط خدماتی باشد و هرگز حکومتی نخواهد بود .

 

1: تفاوت بین خدمت و حکومت چیست؟
 2: تفاوت بین یک سازمان حکومتی و یک سازمان خدماتی، اغلب نه در ساختار آن بلکه در بنیاد روحانی و هدف آن می باشد. چه چیز در مورد هدف اصلی NA و روحانیت موجود در آن، وجود دارد که می گوید ساختار ما باید همیشه خدماتی باشد، هرگز حکومتی نباشد؟
3: مفهوم دوازدهم در مورد این که چگونه سپاس گزاری، فروتنی، ارتباطات و از خود گذشتگی به ساختار خدماتی ما کمک می کند تا خدماتی باقی بماند، و حکومتی نباشد در مورد این موارد بحث کنید؟
4: در مورد این که چگونه مفهوم دوازدهم در یازده مفهوم دیگر به کار گرفته می‌شود بحث کنید؟

 


سوالات مفهوم دوازدهم


مفهوم دوازده؛
سوال یک؛ تفاوت بین خدمت و حکومت چیست؟
 
وقتی از فرق بین حکومت و خدمت صحبت می کنیم ، حتما ماجرای در پشت ذهن ما در جریان است.
ما انسان ها عادت داریم در اولین نگاه متوجه ظاهر یک چیز شویم و از روی ظاهر انرا قضاوت کنیم.
بین سنگ کلیه با سنگ های محیط در ظاهر شباهت وجود دارد اما ان دو یکی نیستند چون در باطن شکل گیری و محیط شگل گیری و هدف از شگل گیری با همدیگر فرق دارند.

در ظاهر شاید اجزاء انجمن معتادان گمنام ما را فریب دهد که ما هم ساختاری شبیه به حکومت داریم اما در باطن ، هدف از شگل گیری ما ، نوع تصمیم گیری ما ، روابط بین اعضای ما  با ساختار حکومت ها ( هر نوع حکومتی) متفاوت است.
که در زیر به بررسی انها می پردازم؛

نوع اختیاری که گروه های ما به هیأت ها و کمیته ها تفویض میکنند اختیار خدماتی است نه حکومتی.
بنابراین ؛

یک؛

ذات و ماهیت آن باید هرمی به ما نند حکومت ها نباشد.

(حکومت از بالای هرم به پایین دستور می دهد، اما در ساختار نظرات و پیشنهادات از پایین با بالا و برعکس درجریان ست)
اما ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی ، حکم می کند که نظرات دیگران در هنگام تصمیم گیری ما وجود داشته باشد.
ما رأی گیری غیر علنی نداریم.
ما چیزی برای کتمان از سایر اعضا نداریم.
ما هیچ چیز محرمانه نداریم.
درب ساختار به روی همه اعضا باز است و آنها می توانند نظارت کنند.

دو؛

ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار حکم می کند ، رضایت دیگران هنگامی که تصمیمات ما بر روی ان ها اثر می گذارد اخذ گردد.
یعنی ما مثل حکومت ها فکر نمی کنیم اختیارات ما بقدری است که بدون رضایت آنها می توانیم برای آنها هر گونه تصمیمی که تمایل داشتیم را بگیریم.
اگر قرار است محل گروهی تغییر کند باید با رضایت گروه رخ دهد.
نه اینکه ما جای آنها تصمیم بگیریم و انها را وادار به پذیرش ان کنیم.


سه؛

ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی حکم می کند که همکاری دیگران وقتی که این تصمیمات روی انجمن تأثیر می گذارد صورت گیرد.
اگر گروهی حاضر به همکاری نگردد مسلما ان گروه به نحوه دیگری عمل خواهد کرد و این وحدت و اتحاد ما را به خطر خواهد افکند.
بنابراین برای تصمیماتی که بر کل انجمن اثر گذاری دارد باید همکاری همه گروه ها جلب گردد.
این به این معنا نیست که همه گروه ها دارای یک نظر واحدی باشند. گاهی گروهی نظر مخالفی دارد ولی در انتها مجاب می شود به رأی وجدان گروهی گرفته شده احترام بگذارد و از ان تبعیت کند.
تمکین ما از تصمیمات ساختار اجباری نیست بلکه تمایلی است.
و اگر همکاری همه گروه ها اخذ شد تصمیم گرفته شده قابل اجرا است.
( تأکید می کنم تصمیماتی را عنوان نمودم که بر روی انجمن تاثیر دارد).


چهار؛

در ذات و ماهیت حکومت ها رقابت بر سر قدرت وجود دارد.
هر کس قدرت را بدست آورد به سایر رقبا خواسته های خود را تحمیل می کند.
اما ساختار خدماتی به این خاطر به وجود نیامده است تا بعضی از گروه ها دیگران را مجبور به انجام پیشنهاد های خود کنند.
بلکه ساختار خدماتی بوجود امده است تا نیروی گروه های ما را در هم امیزد تا بتوانند خدمات مورد نیازی را که انجام انها توسط یک گروه غیر ممکن یا بسیار دشوار است بهتر انجام دهند.

پنج؛

ارزش سخن و نظرات اعضا در انجمن ما تنها جهت امیزش قدرت اعضا است.
تبادل نظر ها ، انتقادات ، مشارکتها ، بحث ها به جهت رسیدن به یک هدف مشترک است.
هر شخصی سخن می گوید تا هدف مشترک ما بهتر و قوتی تر انجام گردد.
در اصل در انجمن ما نبرد قدرت نیست بلکه نبرد بهبود خدمت مشترک ماست.
برنده این نبرد همه هستند .
اما در حکومتها ، گاهی سخن یک رقابتی است برای تخریب دیگری.
یا در حکومت ها ما خوب گوش می دهیم تا خوب حمله کنیم.

اما در خدمت؛
ما خوب گوش می دهیم تا بهتر شویم. و بهتر بتوانیم تصمیم بگیریم.

شش؛
در حکومت نوع ارتباط بسته یا از بالا به پایین است.
اما در خدمت ارتباط باز است.
در حکومت نامه ای یا دستوری از بالا به پایین صادر می گردد و دیگران باید از ان تمکین کنند.
اما در ارتباط باز یه پویایی متقابل ، اعتماد متقابل ، همکاری متقابل در جریان است.

 

هفتم؛
روابط در خدمت صادقانه است.
زیرا در خدمت رقابت خودمحورانه نداریم هر چه هست رفاقت است و تلاش جمعی برای رسیدن به اجرای هدف مشترک.
اما چون در حکومت رقابت بر سر قدرت وجود دارد ، صداقت فدای سیاست می گردد.

هشتم؛

ارتباط در خدمت مستقیم است.
رهبران ما شاید از ما دور باشند یا دارای مکان و دفتری باشند یا همیشه در محل خود حاضر نباشند اما هروقت که در دسترس ما باشند پاسخ گو خواهند بود.

نهم؛

خدمت در انجمن ، تبعیت از اصل روحانی از خود گذشتگی و فروتنی است.
خدمتگزاران ما صرفا جهت ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر و مسئولیت درونی که در قبال انجمن دارند حاضر به قبول خدمت شده اند ، اما در حکومت ، شهرت، قدرت، ثروت عامل اصلی و انگی


زاننده است.

 

 دهم؛
خدمت در انجمن رایگان است ، بنابرای عشق است که عضو را واداشته تا به صورت رایگان با همه سختی ها خدمت را بپذیرد.
و حتی خدمتگزاران ما با اینکه چیزی دریافت نمی کنند ، بلکه از سبد گروه نیز حمایت می کنند.
اما در حکومت، هر نوع پست و مقامی که بالاتر رود به همان میزان منافع مالی بیشتری نصیب فرد خواهد شد.


یازدهم؛

قوانین در حکومت ها برای خود قانون اجرا می گردد و خشک و بی روح است.
اما در سنت ها بیش از قوانین ، تمرین و پیروی از  اصول روحانی موجود در سنت ها برای ما مهم هستند.


دوازدهم؛

در حکومت ، استفاده از نقائص گاهی اهداف ما را پیش می برد.
اما در خدمت ، استفاده از نقائص به ضرر ما خواهد بود و کاربرد اصول روحانی موجب پیشبرد اهداف ما خواهد بود.

 سیزدهم؛
گمنامی در سنت دوازده مهمترین شاخصه خدمت است.
اما شهرت طلبی ، برتری جویی ، تیراندازی ، خودمحوری ، تائید جویی ، یارگیری  جز شاخصه های رایج حکومت است.


چهاردهم؛

در خدمت فقط جاذبه وجود دارد نه تبلیغ
اما در حکومت تبلیغ نیز وجود دارد.

پانزدهم؛

در حکومت ما با کسب مقدار معیینی از آراء پیروز میدان هستیم و سخن خود را اجرا می سازیم.
اما ، در خدمت ما حتی پس از گرفتن رأی وجدان ، غافل از نظرات مخالف نمی شویم و به سخن انها دقیق گوش می دهیم ، تا مبادا رأی وجدان ما اشتباه باشد.


شانزدهم؛

در خدمت هیچ تصمیمی به تنهایی گرفته نمی شود . ما همیشه برای تصمیم گیری با وجدان گروهی مشورت می کنیم.
اما در حکومت گاهی یک مدیر به تنهایی تصمیم می گیرد.


هفدهم؛

در حکومت زیر دست و بالادستی داریم .
اما در خدمت ، ما زیر دست و بالا دستی نداریم. رهبران ما خدمتگزاران ما هستند و حتی خدمتگزاران ما همدردهای ما هستند نه زیر دست های ما.

هیجدهم؛

در حکومت لحن سخن زیر دست با رئیس مظلومانه و.. است. و لحن سخن رئیس با زیردست امرانه و .. است.
اما در حکومت لحن همه اعضا فروتنانه  است.

نوزدهم؛
در حکومت تلاش های افراد برای رسیدن به منافع مادی بیرونی است.
در خدمت تلاش های افراد برای رسیدن به بهبودی شخصی است.
ارزش درمانی کمک یک همدرد به همدرد دیگر نمایانگر اهمیت کمک رسانی به بهبودی شخصی است.
شاید ظاهرا از این کمک منافعی به دیگران وارد شود ولی منافع اصلی به خود فرد باز خواهد گشت.


بیستم؛

سیستم رای گیری در حکومت یک سیستم دموکراتیک یا استبدادی است و حاصل  نظر خودمحورانه فرد است.
افراد از روی علایق قومی ، مذهبی ، حزبی ، نژادی و.. رأی می دهند.
اما در خدمت ، رأی هر فرد تابع درک او از خداوند ، قدم ها ، سنت ها ، مفاهیم و بهبودی  است.
افراد حتی بر خلاف نظر شخصی خود رأی می دهند . زیرا احساس می کنند نظر شخصی آنها با نظر بهبودی متفاوت است.
برای همین در خدمت ما سیستم رأی گیری روحانی داریم که حاصل وجدان شخصی و گروهی ماست.


بیست و یکم؛
حکومت ها برای افراد متخلف دادگاه و زندان و جریمه و .. تأسیس می کنند.
آنها در بدو تشکیل به دنبال مجازات مجرم هستند .
همزمان با نگارش یک قانون ، نگارش قوانین تخطی از ان آغاز می گردد.

اما در خدمت ، ما تنها مفهوم عشق را می آموزیم. دادگاه و جریمه و تنبیه نداریم.
با نگاه مثبت به همه توافق ها می نگریم و اصلا احساس نمی کنیم قرار است روزی در جایی کسی آن را نقض کند.


بیست دوم؛

در حکومت ، هر شخصی نمی تواند به سیستم مالی یک ارگانی دسترسی یاید.
اما در خدمت، هر عضو می تواند راجع به هزینه های اجزاء مختلف  انجمن سوال بپرسد و خواهان دریافت پاسخ باشد.
(گاهی شاید مستقیم مقدور نباشد اما از طریق انتقال به نمایندگان مقدور خواهد شد)

بیست سه؛
در حکومت تحقیق و تفحص راجع به اظهارات مردم صورت می گیرد.
اما در خدمت، اصل روحانی اعتماد جاری است.
ما در مورد گفته اعضا تحقیق و تفحص نمی کنیم.
آزمایش نمی گیریم.
در مورد صحت اینکه راهنما دارد یا قدم کار می کند تحقیق و تفحص نمی کنیم.


بیست پنجم؛

در خدمت؛
خرد جمعی در ساختار به معنی خرد جمعی در همه گروه ها نمی باشد.
هر گاه خرد جمعی در ساختار مستقیما بر روی گروهی اثر بگذارد.
باید نظرات گروه را دریافت کرد.
همکاری گروه را جلب نمود.
اما در حکومت؛
خرد جمعی مجلس مساوی با خرد جمعی زیر مجموعه محسوب می گردد و قطعی بوده و لازم اجراست

بیست و شش؛

در خدمت ما مالک انجمن نیستیم و خدمت خودمان را برابر اصل چرخشی بودن خدمت با تازه واردین واگذار می کنیم.
در خدمت ما همیشه سعی داریم جانشین های برای خودمان پرورش دهیم.

اما در حکومت؛
ما مالک ساخته ها و طرح های خود هستیم و همیشه انها را نمایش می دهیم. و گاهی وقت ها سد راه پیشرفت تازه واردین خواهیم شد تا مبادا پا جای ما بگذارند.

 


بیست هفت؛
اصل تساوی و برابری در خدمت از شاخصه های مهم ما است.
نظر یک

تازه وارد با نظر یک پیشکسوت برای ما (با رعایت احترام و ادب ) یکسان است.
اما در حکومت ، رجوع ما به نظر پیشکسوت ها و متخصصین بیشتر است.

بیست هشت؛
در خدمت اهمیت شنیدن صدای تنها پر اهمیت است.

 

خرد جمعی در ساختار آیا به منزله خرد جمعی گروه هاست؟

خیر ، خرد جمعی در ساختار قطعی نمی باشد.

در صفحه ۲۸ کتاب مفاهیم به صراحت گفته شده است؛

ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی ، حکم می کند که نظرات دیگران در هنگام تصمیم گیری  و رضایت دیگران هنگامی که تصمیمات ما بر روی آنها اثر می گذارد و همکاری دیگران وقتی که این تصمیمات روی ما تأثیر می گذارد را بررسی کنیم.


کتاب مفاهیم صفحه ۲۸ و ۲۹

این متن نشان می دهد؛
خرد جمعی ساختار اگر بر روی گروه اثر بگذارد باید رضایت گروه گرفته شود.
و برعکس؛
اگر خرد جمعی گروهی بر روی ساختار تاثیر بگذارد باید همکاری گروه جلب گردد.
خرد جمعی وقتی معنا می یابد که بین گروه و ساختار تفاهم وجود داشته باشد.


مفهوم دوازدهم سوال دوم؛


سؤال 2- تفاوت بین یک سازمان حکومتی و یک سازمان خدماتی، اغلب نه در ساختار آن بلکه در بنیاد روحانی و هدف آن می‌باشد. چه چیز در مورد هدف اصلی NA روحانیت موجود در آن، وجود دارد که می‌گوید ساختار ما باید همیشه خدماتی باشد و هرگز حکومتی نباشد.


 همانگونه که در سوال قبلی گفته شد.

انجمن معتادان گمنام در ظاهر با ساختار حکومتی شاید یکسری شباهت داشته باشد .
اما در باطن اهمیت به اصول روحانی موجود در سنت ها ، قدم ها ، مفاهیم بیش از اهمیت قوانین خشک و بی روح است.

هدف انجمن از وضع سنت ها ، مشخص کردن هدف ما است.
و هدف انجمن در باز گذاشتن سنت ها ، در مشارکت جویی تجربه ها است.

در انجمن هیچ اجباری وجود ندارد و همه چیز بر پایه تفاهیم و همکاری است.

هیچ چیزی توسط گذشتگان برای ما بصورت اجبار گذاشته نشده است.
حتی در مواردی که دارای رای وجدان است ، می شود توسط یک رای وجدان جدید شکسته گردد.

سنت های ما باز هستند و هر تازه واردی می تواند در مورد هر یک از سوالات و نحوه درک خود تجربه دهد.

از خودگذشتگی خدمتگزاران ما روحیه فوق العاده ای است که نمی گذارد منیت جای جمعیت را بگیرد.


فروتنی گروه ها و خدمتگزاران ما باعث می شود نخواهند خودمحورانه و ریاست جویانه تصمیم بگیرند.

یکسانی هدف ما باعث می شود که رقابت ما بر سر نابودی همدیگر نباشد بلکه رقابت ما برای گذاشتن نیروها بر روی همدیگر باشد تا به هدف ، با نیروی بهتری دست یابیم.

اهمیت اصل روحانی تعاون و همکاری بین اعضای ما بقدری است که تصمیمات ساختار ، وقتی روی گروه ها تاثیر می گذارد قطعی نباشد و راجع به ان با گروه مشورت صورت گیرد و نظر ان جلب گردد.

اصل روحانی همکاری باعث می شود ، گروه های ما وقتی تصمیمی می گیرند که به ساختار ما تاثیر می گذارد با ساختار وارد همکاری می شوند.

اصل روحانی صداقت باعث می شود که ما درب انجمن در همه تصمیمات باز باشد.
وچیزی برای مخفی نگه داشتن نداشته باشیم.

اصل روحانی برابری باعث می شود که صدای همه شنیده شود.

اصل روحانی انتقاد پذیری باعث می شود ، حتی با وجود تصمیم گرفته شده از طریق رای وجدان ، مایل باشیم به صدای تنها گوش فرا دهیم.

اصل روحانی همبستگی و اتحاد باعث می شود خدمتگزای با داشتن رای وجدان به تنهایی نخواهد تصمیمی بگیرد و کار گروهی را بر کار فردی ترجیح دهد، مشورت کند ، به رای وجدان گروهی اعضا رجوع کند.

عشق بلا عوض باعث می شود ما از معامله پرهیز کنیم. فوت کوزه گری نداشته باشیم . رهجوهای به قدرتمندی خودمان یا حتی بیشتر را پرورش دهیم.
رهجویانی که بتوانند بهتر از من خدمت کنند.

تبعیت از اصل روحانی نمی گذارد سازمان حکومتی در انجمن معتادان گمنام تاسیس گردد.
زیرا حکومت و ریاست با خودمحوری و نصیحت و ارشاد و جبر و اجبار و مجازات و زندان و ... عجین شده است.
و اصول ما را به شدت از انها دور می سازد.


قبل از پاسخ به این سوال باید راجع به هویت یک مجموعه اطلاعاتی به شما بدهم؛
وقتی وارد سربازی میشوی باید لباس فرم آنجا را بپوشی ، رفتارهای منتخب آنها را اجرا کنی.
هر یک از ارگان ها برای بهتر عملکرد خودشان دارای مقررات خاصی هستند این مقررات کمک می کند تا آنها بهتر به هدف خود برسند.
هویت یک مجموعه مجموعه قوانین و مقرراتی است که اعضا  با رعایت ان موجب عملکرد بهتر مجموعه خواهند شد.

ساختار معتادان گمنام نیز دارای یکسری اصول روحانی است که اگر توسط  رعایت گردد ساختار به رشد و عملکرد بهتری خواهد رسید.
یکی از عملکردهای مهم خدماتی باقی ماندن ا


ست.
چهار اصل روحانی که به ساختار کمک می کند تا همیشه خدماتی باقی بماند عبارتند از؛
اصل روحانی سپاسگذاری
اصل روحانی فروتنی
اصل روحانی ارتباطات
اصل روحانی از خود گذشتکی.

شاید انتخاب اصول روحانی تمایلی باشد.
اما برای عضوی که خواهان خدمت در ساختار باشد اجباری است.
زیرا اساس خدماتی بودن ساختار این چهار اصل روحانی می باشد.
به مانند کسی که وارد ارتش نشده است می تواند لباس ارتش را انتخاب کند ، اما اگر وارد ارتش شدید پوشیدن لباس فرم اجباری است ، زیرا شما خودتان این انتخاب را پذیرفتید.
هر عضو بایستی با توجه به این چهار اصل خدمت در ساختار را انتخاب کند .
پس از انتخاب متعهد به رعایت آن چهار اصل روحانی هستند.
در زیر به بررسی هریک از این چهار اصل روحانی خواهیم پرداخت

 


در قدم هشتم آموختیم اصل روحانی جبران خسارت بایستی به دو شکل زبانی و عملکردی باشد. و نمی توانیم فقط با معذرت خواهی این اصل را در زندگی خود جاری سازیم.
بنابراین؛
اصل روحانی سپاسگذاری نیز بایستی به دو شکل زبانی و عملکردی توسط گروه ها و ساختار مورد اجرا قرار گیرد.

سپاسگذاری به صورت زبانی؛
درست است ، چون گروه ها ساختار را ایجاد نموده اند متعهد به ساپورت منابع مالی و منابع انسانی ساختار هستند.
اما این تعهد قلبی و خیرخواهانه است ، و ساختار همیشه باید سپاسگذاری خود را بابت منابع مالی و منابع انسانی که از گروه ها دریافت می کند به صورت زبانی به گوش گروه ها برساند.
همچنین گروه ها نیز شایسته است ، بصورت زبانی در جاهایی از خدمتگزاران ساختار تقدیر و تشکر نمایند.
اصل روحانی سپاسگذاری به ما نشان می دهد ما به همدیگر وابسته هستیم و قدردان زحمات همدیگر هستیم.

(تذکر؛
سپاسگذاری زبانی نباید فقط بابت تامین منابع مالی باشد ، در صورتی که گروها علاوه بر منابع مالی ، منابع انسانی و فکری را برای ساختار تامین می کنند. که اهمیت آنها با منابع مالی برابر است)

 

سپاسگذاری عملکردی؛
ساختار خدماتی بابت دریافت منابع مالی ، انسانی ، فکری ، حمایتی و.. که از گروه ها دریافت می کند متعهدانه تر می گردد که از این همه حمایت های گروه ها به نحو مطلوبی استفاده کند.
انواع سپاسگذاری عملکردی توسط ساختار؛
۱_ مدیریت دقیق منابع مالی دریافتی از گروه ها
۲_ شنیدن تمامی ایده ها و نظرات گروه ها و مطرح سازی ان در جلسات تصمیم گیری.
۳_ پاسخ گویی دقیق و منطقی به سوالات گروه ها
۴_ تعهد یکسان ، نگاه برابر به همه گروه ها و به همه اعضا
۵_ توجه به تمامی احتیاجات گروه ها
۶_ محافظت از دارایی های تحت اختیار خود
۷_ و...

اصل روحانی سپاسگذاری ما را از نگاه ساختار را نسبت به گروه ها تغییر می دهد. دیگر ساختار تصور نمی کند منابع دریافتی از گروها وظیفه انها بوده است ، بلکه تصور می کند منابع دریافتی از گروه ها عشق گروه ها به سایر همدردهای خود است.
وقتی ما تصور کنیم ، عشق دریافت می کنیم ، عشق هم پاسخ خواهیم داد.
وقتی ما تصور کنیم اجبار دریافت می کنیم ، اجبار هم پاسخ خواهیم داد.
عشق و محبت و همدلی موجب می شود ما همیشه خدماتی باقی بمانیم.
 

 

لازمه رسیدن به اصل روحانی سپاسگذاری و در رأس آن خدمت ، تمرین اصل روحانی فروتنی است.
فروتنی گروه ها موجب شد تا به این نتیجه برسند که برای دست یابی به هدف نهایی انجمن لازم است با سایر گروه ها متحد گردند.
اصل روحانی فروتنی ، موجب شد ، استقلال سنت چهارم مانع از اتحاد ما نگردد.

فروتنی گروه ها موجب ، تمرین اصل روحانی پذیرش در گروه ها گردید ، تا گروه ها بپذیرند از منافع گروهی خود به سمت منافع جمعی انجمن قدم بردارند و دعوت اتحاد را بپذیرند.
اصل روحانی فروتنی باعث شد گروهها ، به دنبال جنگ برای تصاحب قدرت در ساختار نباشند.و هر گروهی که دارای منابع مالی و انسانی بیشتری بود نخواهد سهم نیرومندتری در تصمیمات ساختار بازی کند.
همین اصل ( اصل روحانی فروتنی) در ساختار نیز به ما کمک می کند تا ساختار خدماتی باقی بماند و هرگز حکومتی نگردد.

ما در زیر به یکسری کمک های که اصل روحانی فروتنی به ساختار کمک می کند تا خدماتی بماند و از حکومتی شدن خود داری کند اشاره خواهیم کرد؛
 
۱_ اصل روحانی فروتنی ساختار ، باعث می شود ، بپذیرد که برای ادامه خود همیشه وابسته به گروه ها می باشد.
این اصل مانع از استقلال ساختار از گروه ها می گردد.


۲_ اصل روحان

ی فروتنی ساختار، باعث می شود، نظرات و ایده های رسیده از گروه ها را با دقت گوش کند .

۳_ اصل روحانی فروتنی ساختار ، باعث می شود، وقتی قرار است تصمیمات مهمی گرفته شود از گروههای که روی انها تاثیر می گذارد مشورت بخواهد  و رضایت انها را  بگیرد.

۴_ اصل روحانی فروتنی ساختار ، باعث می شود زبان ساختار آمرانه و متکبرانه  نباشد.

۵_ اصل روحانی فروتنی ساختار ، باعث می شود که به صدای مخالفان و منتقدان را بشنود و بدون لجبازی و کینه جویی آنها را بررسی کند .
 
۶_ اصل روحانی فروتنی ساختار باعث می شود ، کمیته های فرعی با مشورت جمعی به حرکت خود ادامه دهد.

۷_ اصل روحانی فروتنی ساختار باعث شده است ، ساختار تمایل داشته باشد به سوالات گروه ها با روی باز پاسخ دهد.

۸_اصل روحانی فروتنی باعث شده است ، ساختار در صورت اشتباه به تصمیمات اشتباهی خود اعتراف کند.

۹_ اصل روحانی فروتنی باعث شده است ، ساختارهای ما تجملاتی رفتار نکنند.
همچنانکه در حکومت مشاهده می کنید وزارت خانه ها بیش از ادارات زیر دست خود مصارف تجملاتی دارند.

۱۰_ و...

نتیجه گیری؛
اصل روحانی فروتنی ساختار به ساختار های ما کمک می کند تا از خودمحوری در تصمیم گیریها ، منیت ها ، زبان متکبرانه و امرانه ، تجمل گرایی ، ریاست منشی ، لجبازی ها ، کینه توزی ها و رقابت ها مصون بماند


اجرایی اصل روحانی ارتباطات چگونه با ساختار خدماتی ما کمک می کند تا خدماتی باقی بماند


مفهوم اصل روحانی ارتباطات و نقش آن در حفظ ماهیت خدماتی انجمن معتادان گمنام را می توان به خوبی در مفهوم هشتم رویت کرد.

مفهوم هشتم خدماتی:
«ساختار خدماتی به انسجام و مؤثر بودن ارتباطات ما بستگی مستقیم دارد»


برای عمل به تمامی مفاهیم، حفظ انسجام و اثربخشی خدمات ما، ارتباطات دو طرفه و منظم ضروری است.ساختارخدمات
 ما،بر اتحاد گروه ها بنیان گذاری شده است.جهت حفظ این اتحاد، ما باید ارتباط  منظم و مستمر با انجمن داشته باشیم.گروه ها به کمک یکدیگر، ساختار خدماتی  به وجود آورده اند که برای برطرف کردن
نیازهای مشترکشان و تحقق هدف اصلیشان به آن ها کمک کنند.اثربخشی ساختارخدماتی به اتحاد مستمر گروههای na و همین طور به حمایت و راهنمایی مداوم آن ها بستگی دارد.
این مسائل فقط از طریق حفظ یک رابطه صادقانه، بازوصمیمانه ما بین همه گروه ها امکان دارد.ارتباط منظم و دائم نقش زیادی در انجام مسئولیت و اختیار نهایی گروههای ما در خدمات na دارد.از طریق نمایندگان بین گروهی، گروه ها دائماً نیروها، نیازها، ایده ها و وجدان خود را به ساختار خدماتی ارائه می دهند.با گردهم آمدن این گزارشات روشن و شفاف است که گروه ها می توانند هیأت های خدماتی و کمیته ها را راهنمایی کنند تابه na در کل خدمت کنند.

اصل روحانی ارتباط باعث می شود ساختارهای خدماتی متکی به گروه ها باشند و ایده ها و نظرات را از گروه ها جمع اوری نمایند.

 

اجرایی اصل روحانی از خود گذشتگی چگونه با ساختار خدماتی ما کمک می کند تا خدماتی باقی بماند

همانگونه که در کتاب مفاهیم خدماتی امده است،
اصل روحانی از خودگذشتگی یکی از اصول مهم خدمت است.
و هیچ اصلی اینقدر نمی تواند باعث ایجاد وجع تمایز بین خدمت با حکومت گردد.

عشق بلاعوض ، از خود گذشتگی باعث می شود خدمتگزاران ما بدون هیچ چشم داشت مالی و یا تأیید طلبی به خدمت به همدردهای خود مشغول گردند.

هر چند خدمت موجب بهبودی شخصی هر یک از خدمتگزاران می گردد ولی از خود گذشتگی بابت منابع مالی ، شهرت ، تأیید طلبی ، کسب افتحارات بیرونی ، ریاست منشی ، اقتدارگرایی و.. نیست.

از خود گذشتگی و فداکاری فعلی است که ما از پیشکسوت ها اموختیم و همانگونه که آنها تلاش کردند پیام را به ما برسانند ما هم سعی می کنیم پیام بهبودی را به سایر همدردها برسانیم.

اصل روحانی از خودگذشتگی باعث می شود ما همدردها را نصیحت و ارشاد نکنیم.
اصل روحانی از خودگذشتگی باعث می شود به دنبال تأیید طلبی ، شهرت خواهی ، ریاست منشی و کسب انواع افتخارات نباشیم.
اصل روحانی از خودگذشتگی به ما یاد آور می شود ما بابت خدمات خود ، نام انجمن را به نفع خود ضبط نکنیم و انتظارات نامعقولی از دیگر اعضا نداشته باشیم.
اصل روحانی از خودگذشتگی به ما نشان می دهد ، قرار نیست ما همیشه بالای جلسه بشینیم.
همیشه باید جایی ما را حفظ کنند.
اصل روحانی از خودگذشتگی به ما نشان می دهد دستاوردهای ما تنها مال انجمن است.
اصل روحانی از خودگذشتگی به ما نشان می دهد من بابت خدمت از دیگران برتر نیستم . این اصل موجب ایجاد و تحکیم اصل یکسانی و برابری اعضا جدید با اعضای قدیم می گردد.
این اصل موجب ایجاد و تحکیم اصل چرخش خدمت بین اعضا می گردد.
 

 

سوال چهار ازمفهوم دوازد


ه
..
سؤال 4- در مورد اینکه چگونه مفهوم دوازدهم در یازده مفهوم دیگر بکار گرفته می‌شود بحث کنید.


مفهوم دوازدهم به ما می گوید؛
انجمن معتادان گمنام یک انجمن روحانی است.
حکومت کردن برخلاف اصول روحانی ما است.
ما بجای حکومت بایستی تابع اصل روحانی خدمت باشیم.

 «در راستای حفظ ماهیت روحانی معتادان گمنام، ساختار ما همیشه روحانی است و هرگز نباید حکومتی باشد»

مفهوم دوازدهم چشم انداز همه مفاهیم قبلی است.
مفهوم دوازده تابعیت همه ما از اصول روحانی و پرهیز از حکومت و ریاست را متذکر می گردد.
لذا همه مفاهیم قبلی باید به گونه ای باشد که؛

یک؛ مفاهیم قبلی باید تابع اصول روحانی باشد.
دو؛ مفاهیم قبلی باید موجب پرهیز ما از حکومت گردد.

در ادامه بررسی می کنیم هر یک از مفاهیم چگونه می تواند موجب گردد تا اصل روحانی خدمت بجایی حکومت در انجمن معتادان گمنام جاری گردد.

 

((برای تحقق بخشیدن به هدف اصلی انجمن ما ، گروه های na گردهم می آیند تا ساختاری بوجود آورند که موجب توسعه ، هماهنگی و تامین خدمات na در کل گردند))

مفهوم یکم موجب می گردد؛

گروه ها اصل روحانی فروتنی را تمرین کنند.

گروه ها بدنبال رقابت و جنگ با همدیگر نباشند بلکه به دنبال تحقق اصل روحانی وحدت ، تعاون ، همکاری ، ارتباط  ، مشورت باشند.

گروه ها همه تلاش خود را برای موفقیت جمعی خرج کنند و بدنبال کسب افتخارات شخصی برای گروه خود نباشند. بنابراین افتخارات شخصی در انجمن بی معناست.

مفهوم یک به ما نشان می دهد؛
ما با کمک یکدیگر می توانیم کاری انجام دهیم که به تنهایی قادر به انجام ان نیستیم.

بنابراین اصول روحانی وحدت ، همکاری ، تعاون، ارتباط ، مشورت ، فروتنی موجود در مفهوم یک و همچنین پرهیز از منیت گروهی ، پرهیز از افتخارات فردی و.. پرهیز از قدرت و حکومت است.
این مفهوم به بهترین شکل موجب آغاز اصل روحانی خدمت می گردد.


 اگر مفهوم یک نبود ؛
بین گروه ها رقابت پیش می آمد.
هر گروه بدنبال بالا بردن پرچم شخصی خود بود.
هر گروه سعی در گرفتن عضو فقط برای خود داشت.
هر گروه که امکانات و پول بیشتری داشت از آن برای گرفتن امتیاز از سایر گروه ها استفاده می کرد.
هر گروه کاری می کرد تا گروه های تازه تاسیس ، نتواند ادامه دهند .
هر گروه بدنبال جذب افراد خاص متمایل می شد.
و..
در اصل مفهوم یک با وجودش موجب برچیده شدن حکومت ، استبداد، سلطه گری در انجمن گردید

 


مفهوم دوم؛
مسئولیت و اختیار نهایی برای خدمات در na با گروه های na است.

مفهوم دوم بر پایه اصول روحانی مسئولیت ، تعهد ، اختیار و مشارکت بنا شده است.

گروه ها چون ساختار را بوجود اورده اند اختیار نهایی آنرا بدست دارند.
گروه ها متعهد هستند ، منابع مالی ، انسانی ،  وجدان و ایده ها را برای ساختار تأمین کنند.


به قول کتاب دوازده مفهوم خدماتی؛
مفهوم دوم را می توان به عنوان راهی برای گفتن این سخن از سوی گروه ها به ساختار خدماتی در na به حساب اورد که؛
با منابع روحانی ، شخصی و مالی که ما برای شما فراهم کرده ایم مسئولانه برخورد کنید ، خواستار نظرات ما باشید و رهنمود های ما را نادیده نگیرید.


گروه های na  اختیار دار همه امور خدماتی در انجمن ما هستند و باید به طور مداوم در مورد مسائلی که بر انها اثر می گذارد مورد مشورت قرار گیرند.

اصل روحانی اختیار ، مسئولیت ، تعهد و مشورت در مفهوم دوم در معنای ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی در مفهوم دوازدهم به صراحت بیان شده است.

بطوری که در کتاب مفاهیم در مفهوم دوازده می خوانیم؛

ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی ، حکم می کند که نظرات دیگران در هنگام تصمیم گیری و رضایت دیگران هنگامی که تصمیمات ما بر روی آن ها اثر می گذارد و همکاری دیگران وقتی که این تصمیمات روی ما تأثیر می گذارد را بررسی کنیم.


دقیقا ذات و ماهیت غیر حکومتی ساختار خدماتی بر گرفته شده از اصول روحانی مفهوم دوم است.

با رعایت مفهوم دوم  ، می توانیم امید داشته باشیم که ساختار هیچ گاه حکومتی نگردد و همیشه خدماتی باشد.

ساختار ما وقتی حکومتی می گردد که گروه ها به مفهوم دوم عمل نکنند و منابع لازم را در اختیار ساختار نگذارند.
و همچنین به پاسخ خواستن از ساختار اقدام نکنند.

 


مفهوم سوم اشاره دارد؛
گروه های na اختیارات لازم را به ساختار خد


ماتی جهت انجام مسئولیت های شان واگذار می کند.

مفهوم سوم از اختیارات لازم سخن می گوید نه اختیارات مطلق.

در کتاب مفاهیم خدماتی صفحه ۶ می خوانیم؛
واگذاری اختیار می تواند هم به گروه ها و هم به ساختار خدماتی آزادی عمل بیشتری بدهد . تصمیم های خدماتی که بر روی گروه ها تأثیری مستقیم ندارد می تواند سریعا گرفته شود.

متن فوق به خوبی اشاره می کند ، ما اختیارات لازمی را به ساختار اعطا می کنیم که منجر به حکومت ساختار بر گروه ها نگردد.

در ضمن این مفهوم اشاره می کنند ، گروه ها باید اختیارات لازم را برای ساختار تعریف کنند و به ساختار بگویند چه وظایفی بر عهده آنها می گذارند.
و در حین حال با انتخاب و ارسال  خدمتگزار امین و مسئول به ساختار به کارهای ساختار نظارت داشته باشیم.
تعیین حدود اختیارات ، تعیین خدمتگزاران متعهد ، کسب پاسخ از ساختار باعث می گردد ساختار همیشه خدماتی باقی بماند.

مفهوم سوم مانع از چندین ویژگی حکومتی شدن ساختار می گردد؛

۱_ از ویژگی های حکومت ، تصمیم برای مسائل مرتبط و تاثیر گذار بر زیرمجموعه خود است ، در صورتی که مفهوم سوم مانع از این می گردد.
که ساختار تصمیمات خودمحورانه که بر روی گروه ها تأثیر مستقیم داشته باشد بگیرد.

۲_ دیگر ویژگی های حکومت ، داشتن اختیارات باز است ، اما اختیاراتی که گروه ها به ساختار می دهد تعریف شده است.

۳_ از ویژگی های حکومت ها ، خودمحوری در تصمیم گیری های خود است ، در صورتی که مفهوم سوم ، ساختار را  وادار به مراجعه به رای وجدان گروهی می کنند.
و همچنین گروه ها هر یک دارای نمایندگانی در ساختار هستند .

خلاصه؛
با تعیین محدوده اختیارات لازم در مفهوم سوم می توانیم مانع از حکومتی شدن ساختار گردیم و کاری کنیم تا مفهوم دوازده اجرا گردد.
اگر محدوده اختیارات لازم تعیین نگردد، اگر به ساختار اجازه تصمیم گیری خودمحورانه در مسائلی که بر گروه ها تأثیر مستقیم دارد بدهیم هرگز نمی توانیم دارای ساختار خدماتی باشیم .
 

مفهوم چهارم می گوید؛
رهبری موثر در na  ارزشی والا دارد ، ویژگی های رهبری هنگام انتخاب خدمتگزاران مورد اعتماد باید مورد توجه قرار گیرد.

انتخاب یک رهبر موثر می تواند ما را از درگیری با دیکتاتوری ، استبداد ساختار و حکومتی شدن ساختار نجات دهد .
انتخاب یک رهبر موثر باعث می شود که ساختار ما خدماتی باقی بماند.

نکته؛
چرا در انجمن na  ما تنها دنبال انتخاب رهبران حرفه ای نیستیم.

انتخاب یک رهبر حرفه ای بدون توجه به فرایند بهبودی وی باعث می شود ، ما رهبرانی را انتخاب کنیم که تصور می کنند بر اندیشه گروها و اعضا حاکم هستند .
یک رهبر حرفه ای بدون داشتن بیداری روحانی می تواند عنصر خودمحوری باشد که تنها به فکر خودش بسنده می کنند.

برای همین همیشه در انتخاب یک فرد به خود فرد اعتماد می کنیم نه به مهارتهای فرد.

در کتاب مفاهیم صفحه ۸و ۹  می خوانیم؛
سوابق شخصی و مدارج تحصیلی و حرفه ای ، اگر چه موثر و یاری دهنده است ، اما لزوما دلیل رهبری موثر نمی باشد . وقتی خدمتگزار مورد اعتماد انتخاب می کنیم ، بهر حال به خود فرد اعتماد می کنیم و نه فقط به مهارت های او . یکی از نخستین نکاتی که هنگام انتخاب خدمتگزار مورد اعتماد به دنبالش هستیم ، فروتنی است.

نکته؛
ویژگی یک رهبر موثر موجب می شود ، ما ویژگی یک رهبر خودکامه را از خدمتگزاران بگیریم و کسی را انتخاب کنیم که خدمتگزار باشد نه دیکتاتور.

بنابراین مفهوم چهارم به ما کمک می کند خدمتگزاران ساختار را کسانی برگزینیم که خواهان خدمت باشند نه خواهان حکومت.

توجه؛بسیاری از ویژگی های یک رهبر موثر متضاد با ویژگی یک رهبر خودکامه است.

برخی از ویژگی های یک رهبر موثر که متضاد با ویژگی های یک رهبر خودکامه است؛
۱_ فروتن هستند
۲_ دائم درخواست کمک ، نصیحت و راهنمایی می کنند
۳_ از راه الگوسازی و کسب احترام بدنبال خدمت هستند، هیچ گاه به وسیله حکم متکبرانه و مکلف کردن دیگران بدنبال خدمت نیستند
 ۴_ خصوصیات شخصیتی انها نشانگر بیداری روحانی است.
۵_ گزارش واقعی و کامل فعالیت های خود را به گروه ها می دهند
۶_ بطور راستین و درستین به سخنان دیگران گوش می دهند.
۷_ شهامت قبول اشتباهات خود را دارند.
۸_ تسلیم اصول منطقی هستند
۹_ در حین حال که بر اصول منطقی پایدارند ، مصالحه می کنند ، مخالفت می کنند ولی ناسازگار نیستند.
۱۰_ دنبال خوانندن و اموختن نشریات و منابع دردسترس هستند.
احساس نمی کنند عقل کل هستند
۱۱_ دائم در کارها با افراد با تجربه در ان کار و زمینه مشورت می کنند
۱۲_ متعهد به مسئولیت های خود هستند.
۱۳_ صداقت دارنند
۱۴_ روشن بینی دارند
۱۵_ تمایل به خدمت دارند.
۱۶_ اجازه خدمت به دیگران را می دهند و زمینه برای خدمت تازه واردین مهیا می کنند
۱۷_ به صندلی خدمتی خود نمی


چسبند .رعایت اصل چرخش خدمت
۱۸_ خوش برخورد و مودب هستند.
۱۹_ تفاوت بین اصول و شخصیت ها قائل می شوند.
۲۰_ و....

خلاصه؛

ما با انتخاب رهبران موثر در مفهوم چهار می توانیم به مفهوم دوازدهم برسیم و ساختار ما همیشه خدماتی باقی بماند و هرگز حکومتی نگردد.

 


مفهوم پنج می گوید؛
برای هر مسئولیتی که به ساختار خدماتی واگذار می شود ٬ باید محدوده تصمیم گیری و پاسخ گویی به وضوح تعریف گردد.


مفهوم پنج به صراحت به گروه ها می گوید؛

مسئولیت های خدمتگزاران ساختار را درست و اصولی تعریف کنید.

وقتی مسئولیت های هر خدمت در ساختار اصولی و درست تعریف گردند ، ساختار توان سخت افزاری و نرم افزاری برای حکومت کردن را نخواهد یافت.

وقتی مسئولیت های ساختار صرفا خدماتی تعریف گردد . ساختار هیچ وسیله ای برای حکومت کردن نخواهد یافت.

وقتی به ساختار گفته شود گروه ها شما را ایجاد کرده اند و شما حق احداث گروه جدیدی را ندارید.
ساختار نمی تواند حکومتی شود.

ساختار وقتی حکومتی می گردد که برعکس عمل کند , یعنی خودش بخواهد گروه های جدیدی احداث کند یا بخواهد مستقیما خط مشی گروه ها را انتخاب کند.

دقت در تعریف وظایف ساختار بسیار با ارزش است.

در ادامه مفهوم پنج تاکید می کند ، پس از تعریف دقیق حدود وظایف و اختیارات خدمتگزاران ساختار ، گروه ها باید حق پاسخ گویی از خدمتگزاران مورد اعتماد خود را نیز تعریف کنند.

برای مثال؛
گروه ها به ساختار اجازه دادند ٬ در صورت تمایل گروه های نوپا به انها خدمات ارائه کنند.
اما اگر بحث نظارت و تعریف دقیق مسئولیت خدمتگزاران ساختار به درستی صورت نگیرد:
ساختار در گروه های نوپا بدون اجازه دخل و تصرف خواهد نمود.
ساختار گاهی گروه نوپایی را خودش تشکیل خواهد داد.
ساختار گاهی بدون اجازه گروه ها مکان گروهی را تغییر خواهند داد.
ساختار در واقع روش حکومت را در پیش خواهد گرفت.

تردید نکنید بدون مفهوم پنجم ٬ ساختار حکومتی خواهد شد.


خلاصه؛
تعریف دقیق و اصولی اختیارات و وظایف هر یک از اعضای ساختار .
تعریف دقیق پاسخ گویی هر یک از اعضای ساختار .
نظارت دقیق بر اجرای مفهوم پنجم.
موجب می شود ساختار در مسیر روحانی قدم بردارد و نخواهد حکومتی گردد.

اجرای مفهوم دوازدهم خدماتی  بستگی به گروه ها دارد تا چقدر ابزار حکومتی شدن را در اختیار ساختار بگذارد.


سوال فرعی؛
گفتگو با مالک ساختمان جلسه ( موجر ) برعهده کیست؟
آیا گروه باید از اطلاع رسان باید درخواست کند با مالک (موجر) گفتگو کند؟


برای توضیح این مورد باید به هدف از احداث ساختار توجه گردد.
ما چرا ساختارخدماتی را احداث کرده ایم؟

مگر ما به این دلیل ساختار خدماتی را تشکیل ندادیم که بار اضافی از گروه ها گرفته شود و گروه ها بتوانند به خدمات خود به صورت پویا تری ادامه دهند.

حال من یک سوال معکوس دارم؛

ساختار چقدر سنگینی باراضافی را می تواند بر دوش خود تحمل کند؟

رابطه گروه با ساختار یک رابطه تعاملی و همکاری است.
همانگونه که گروه ها در پی کاهش بار اضافی برای عملکرد پویا هستند  یک ساختار خدماتی نیز نیازمند کاهش بار اضافی برای دستیابی به عملکرد پویا است.

مثال؛
من وزنه صد کیلویی را نمی توانم بلند کنم می روم دوستم را به کمک می طلبم .
آیا چون دوستم برای کمک من آمده است باید من دست از کار بردارم و به دوستم بگویم شما وزنه صد کیلویی را بلند کنید.

مسلما اصل روحانی همکاری و تعاون به ما می گوید؛
بار اضافی که قادر به انجام آن نیستی را به ساختار منتقل کن.
و تا جایی که می توانی  خودت مستقل باش.

استقلال گروه ها تا جایی است که می توانند بصورت اصولی و روحانی به وظایف خود عمل کنند.

مسلما گروه های قدیمی پتانسیل لازم را برای مذاکره با موجر را دارند.
مگر گروهی نوپا باشد و خدمتگزاران گروه ترجیح دهند با کمک و مشورت اطلاع رسان با موجر گفتگو کنند.

کودک تا وقتی نوپا است ، مادرش بند کفش های او را خواهد بست..
اما اینکه مادری بند کفش نوجوانی را ببندد خیانت به نوجوان است.

وظایف ساختار کمک رسانی است و این کمک رسانی تا جایی مجاز است که گروه استقلال خود را از دست ندهد.
وظایف بیش از حد ساختار خدماتی به مانند مادری می مانند که کفش فرزند برزگسال خودش را می ببندد.

 


 

ﺳﻤﺒﻞ ﻣﺎ IX "انجمن معتادان گمنام"

سادگى، کلید سمبل و نشانگر سادگى انجمن ما می باشد. در این طرح ساده اشارات و مفاهیم مختلفى مستور است. اما بیش از هرچیز منظور انجمن ماروابط ومفاهیمى است که به راحتى قابل درک است.دایره سمبل، یک برنامه جامع و جهانى را نشان می دهد که در آن فضای کافی برای وجود و بروز انواع افراد در حال بهبودی وجود دارد.مربع سمبل، با اضلاع مشخص به وضوح دیده میشود و قابل درک است، اماقسمتهاى دیگرى در این سمبل وجود دارد که به چشم نمیخورد. پایه مربع نشان دهنده خیرخواهى است و اساس کار انجمن و اعضاى جمعیت ما را نشان میدهد. بهترین شکل نشان دادن خیرخواهى، خدمت است. خدمت واقعى انجام کار درست با انگیزه درست است. وقتى خیر خواهى، پشتوانه و انگیزه
عضو و انجمن باشد، ما در حد اعلاى تکامل و آزادى خود هستیم. احتمالاً،آخرین چیزى که از آن رها مى شویم، لکه ننگ اعتیاد است.چهار وجه هرم که به شکل سه بعدى از سطح مربع به بالا رفته است، خود،اجتماع، خدمت و خدا را نشان میدهد که همگى در نقطه آزادى به هم رسیده اند. کلیه این قسمتها با نیازها و اهداف معتاد خواستار بهبودى،همچنین هدف انجمن که فراهم آوردن زمینه بهبودى براى همگان است، رابطه نزدیک دارند. هر چقدر که پایه وسیعتر شود (درحالی که اتحاد ما ، تعداد ما و انجمن ما رشد می کند) به همان نسبت اضلاع هرم پهنتر و ارتفاع آزادى بلندتر میگردد.

ﭘﯿﺶ ﮔﻔﺘﺎر ﻧﺴﺨﻪ اول کتاب پایه معتادان گمنام

ثمره کوششهاى عاشقانه، در محصول آن است که موسم آن همیشه به وقت خود فرا مى رسد ... "
مطالب این کتاب چکیده تجربه هاى شخصى معتادان عضو انجمن معتادان گمنام است. این کتاب پایه، بر اساس زمینه کتابچه سفید معتادان گمنام تنظیم شده است. هشت فصل اول، بر مبناى عناوین مندرج در کتابچه سفید و باهمان متون به رشته تحریر درآمده است. فصل نهم، تحت عنوان فقط براى امروز و فصل دهم، تحت عنوان الهامات تازه.... دو فصل ضمیمه شده به کتاب هستند. تاریخچه مختصر این کتاب به شرح زیر است.
معتادان گمنام، در ماه جولاى سال 1953 تشکیل شد و اولین جلسه آن درجنوب کالیفرنیا برگزار گردید. رشد انجمن در ابتدا نامتعادل بود، اما به سرعت به نقاط مختلف آمریکا گسترش یافت. از ابتدا مشهود بود که براى تقویت انجمن، نیاز به یک کتاب در مورد بهبودى داریم. سرانجام در سال 1962 منتشر شد. « معتادان گمنام » کتابچه سفید
در آن دوران انجمن ما ساختار مختصرى داشت و دهه 1960 براى ما دوره مشکلى بود. در این دهه تعداد اعضاء براى مدتى به سرعت بالا رفت و سپس سیرنزولى خود را آغاز کرد. این مطلب به خوبى نیاز به داشتن یک خط مشى مشخصتر را نشان مى داد. سرانجام در سال 1972 انجمن ما با تشکیل دفتر خدمات جهانیNA در لوسآنجلس، بلوغ خود را نشان داد. گشایش این دفتر،هدفمندى و اتحادى را که بدان نیاز بود براى انجمن به ارمغان آورد.
وجود دفتر خدمات جهانى، باعث تثبیت و رشد انجمن ما شده است. امروزه هزاران معتاد در حال بهبودى، در جلساتى که در سراسر آمریکا و بسیارى ازکشورهاى دیگر تشکیل مى شود، شرکت مى کنند و دفتر خدمات جهانى، در حقیقت خدمتگزار یک انجمن جهانى شده است.
معتادان گمنام، مدتهاست که لزوم یک کتاب پایه جامع، در مورد اعتیاد را تشخیص داده است، کتابى که براى معتادان، در مورد معتادان و توسط معتادان نوشته شده باشد.
پس از تشکیل دفتر خدمات جهانى و به چاپ رسیدن یک جزوه راهنماى خدماتى به نام درخت NA این تلاش قوت گرفت. این جزوه، راهنماى خدماتی اولیه انجمن ما بود که به مرور با جزوه هایى جامعتر دنبال و اکنون به راهنماى خدماتی NA تبدیل شده است در طرح خدماتى جزوه راهنما، یک کنفرانس خدمات جهانى گنجانیده شده بود و کنفرانس خدمات جهانى هم به نوبه خود شامل یک کمیته نشریات می شد. تحت توجهات دفتر خدمات جهانى و عدهاى از اعضاى هیأت امناء و کنفرانس، سرانجام کار شروع شد.
همانطور که نیاز به نشریات، به خصوص یک کتاب پایه جامع، بیشتراحساس مى شد، کمیته نشریات نیز گسترش مى یافت. در اکتبر سال 1979 اولین کنفرانس جهانى نشریات، در ویچیتا - کانزاس تشکیل شد و سپس با
کنفرانسهایى درلینکلن - نبراسکا، ممفیس - تنسى، سانتامونیکا - کالیفرنیا، وارن - اوهایو و میامى - فلوریدا دنبال شد.
کمیته فرعى نشریات کنفرانس خدمات جهانى، در کنفرانس و به طور انفرادى، صدها صفحه مطلب از اعضا و گروه هاى مختلف انجمن دریافت و جمع آورى کرد. این مطالب با زحمت فراوان طبقه بندى ، تصحیح ، تنظیم و مجدداً تجزیه وتنظیم شد. دهها نفر از نمایندگان محلى و منطقه اى که با کمیته نشریات همکارى مىکردند، هزاران ساعت از وقت خود را وقف تهیه این کتاب کرده اند و از همه مهمتر این اعضاء با وجدان بیدار خود، خواهان تضمین ”وجدان گروه ” در نگارش کتاب بوده اند.ضمن رعایت اصل گمنامى، ما کمیته فرعى نشریات کنفرانس خدمات جهانى، مناسب مى دانیم مراتب قدردانى و سپاس خود را به طور اعم از این انجمن و به طوراخص از آنهایى که مطالبى براى انعکاس در این کتاب اهدا کرده اند ابراز
داریم. مااحساس مى کنیم مطالب این کتاب ترکیبى از وجدان جامع گروهى انجمن ماست وهر یک از ایده هایى که بدست ما رسیده است، به طریقى در آن گنجانده شده است.
این کتاب پایه، جهت معتادانى که خواستار بهبودى هستند در نظر گرفته شده است. بعنوان معتاد، ما درد اعتیاد را خوب مى دانیم، اما لذت بهبودى را نیز درانجمن معتادان گمنام تجربه کرده ایم. به اعتقاد ما اکنون زمان آن فرا رسیده است که چگونگى بهبودى خود و آنچه را که بدست آوردهایم با خواستاران بهبودى به صورت مکتوب در میان بگذاریم و به جاست که این کتاب را وقف آگاهى یکیک معتادان کنیم: فقط براى امروز، دیگر هرگز مجبور نیستى چیزى مصرف کنى! بنابراین،

با سپاس از بهبودى خود کتاب NA را وقف خدمت عاشقانه به نیروى برترمان مى کنیم، تا از طریق ارتقاء رابطه آگاهانه با خداوند، دیگر لازم نشود هیچ معتاد خواستار بهبودى، بدون فرصت یافتن یک زندگى بهتر از بین برود. ما همچنان خدمت گزاران مورداعتمادیم و با سپاس در خدمت عاشقانه خود باقى مى مانیم.
کمیته فرعى نشریات
کنفرانس خدمات جهانى
معتادان گمنام

ما نمیتوانیم ماهیت معتاد و یا اعتیاد را تغییر دهیم، اما مى توانیم با تلاش خود درفراهم آوردن هر چه بیشتر زمینه بهبودى، آن دروغ قدیمى که مى گوید "وقتى معتادشدى تا ابد آلوده مى مانى" را، تغییر دهیم. خداوندا، کمک کن که این تفاوت راهمیشه به خاطر داشته باشیم.

ﻣﻘﺪﻣﻪ XIVکتاب پایه انجمن معتادان گمنام

این کتاب حاصل تجربیات مشترک انجمن معتادان گمنام است. از شما دعوت مىکنیم که این کتاب را بخوانید و امیدواریم شما هم این راه تازه زندگى را که ما پیداکرده ایم، انتخاب کنید. ما هیچ علاجى براى اعتیاد پیدا نکرده ایم، مافقط برنامهاى ثابت شده را جهت بهبودى روزانه عرضه مىکنیم.
درNA ما برنامهاى را دنبال مىکنیم که از الکلىهاىگمنام اقتباس شده است درAA تا کنون بیش از یک میلیون نفر بهبود یافتهاند. اکثر آنها به همان صورت که ما به موادمخدر اعتیاد لاعلاجى داشتیم به الکل معتاد بودهاند. ما از انجمن AA به خاطر نشان دادن این راه تازه زندگى بسیار سپاسگزاریم.

قدمهاى دوازدهگانه معتادان گمنام از AA اقتباس شده است و پایه هاى اصلی برنامه بهبودى ما را تشکیل مىدهد. ما فقط چشم انداز آنها را وسیعترکرده ایم. ماهمان راه آنها را به استثناى یک مطلب دنبال مىکنیم. مشخصه مابه عنوان معتاد، به طور کلى هرگونه مادهاى را که احساسات و افکار را از حالت طبیعى خارج کند در برمىگیرد. براى ما الکلیسم واژه محدودى است و حق مطلب را ادا نمىکند، زیرامشکل ما یک ماده مخدر بخصوص نیست، بیماریى به نام اعتیاد است. مامعتقدیم انجمنمان به وسیله یک الهام برتر رهنمون شده است و به خاطرراهنمایى، جهت بنیاد برنامه خود بر پایه یک برنامه بهبودى ثابت شده سپاسگزاریم.
ما از راه هاى مختلف به معتادان گمنام مىآییم و معتقدیم وجه مشترک ما این است که هیچ کدام نتوانسته ایم با اعتیاد خود کنار بیاییم. از آنجا که اقشار مختلفى ازمعتادان در این انجمن وجود دارند، بنابراین راه حلها ی مندرج در این کتاب، به طورکلى بیان شده است. دعا مىکنیم که در انجام این کار آن قدرجستجوگر و دقیق بوده باشیم تاهر معتادى که این کتاب را مى خواند، همان امیدى را که ما پیدا کرده ایم، پیدا کند.

ما بنابر تجربه خود، معتقدیم که هر معتاد و یا هر کس که گرایش به اعتیاد رادارد، ازیک بیمارى لاعلاج جسمى، فکرى و روحى رنج مى برد. ما گرفتار مشکل لاینحلى بودهایم، که چاره آن ماهیتى روحانى دارد، بنابراین در این کتاب مسائل روحانى مورد بحث قرار خواهد گرفت.
ما یک سازمان مذهبى نیستیم. برنامه ما یک مجموعه از اصول روحانى است که ما به کمک آن از یک حالت لاعلاج جسمى و فکری بهبود پیدا مىکنیم.همزمان با تحریر این سطور ما دعا کرده و گفتهایم:

خداوندا، دانشى عطا فرما تا بتوانیم کلمات را مطابق با احکام الهیت به » رشته تحریر درآوریم. غریزه فهم عزم عزیزت را در ما بکار، ما را به خدمت اراده خود درآورده و سند از خود گذشتگى مان را صادر کن، تا این کلمات در حقیقت از آن توباشد نه از آن ما. شاید بدین وسیله دیگر لازم نشود که هیچ معتادى در هیچ جا از درد اعتیاد هلاک شود.

هر گونه کارى که در مسیر خدماتى NA انجام مى شود، باید به خاطر بهتررساندن پیام بهبودى به معتادى که هنوز در عذاب است، باشد. تحریر این کتاب نیز دلیلى جز این ندارد. ما باید همیشه به خاطر داشته باشیم که چه به عنوان عضو وچه به عنوان گروه یا کمیته خدماتى، هرگز در حال رقابت با یکدیگر نبوده و نباید باشیم. ما جداگانه و با هم سعى در کمک به تازه واردان و پیشبرد هدف مشترکمان داریم. ما از راه تجربههاى دردناک آموختهایم که تعارضهاى داخلى چطور انجمنمان را فلج مىکند و ما را از خدماتى که لازمه رشد است باز مىدارد. آرزو داریم که این کتاب به معتادان در حال عذاب کمک کند که آنها هم راه حلى را که ما پیدا کردهایم بیابند. هدف ما این است که فقط براى امروز پاک بمانیم و حامل پیام بهبودى باشیم.

ﻣﻌﺘﺎد ﮐﯿﺴﺖ ؟"انجمن معتادان گمنام"

اکثر ما براى جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش راخوب مىدانیم! زمانى تمام زندگى و فکر و ذکر ما به نوعى در مواد مخدر خلاصه شده بود. ما همیشه یا مشغول گرفتن و مصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش مى گشتیم. ما زندگى مى کردیم که مصرف کنیم و مصرف مى کردیم که زندگى کنیم. خیلى ساده معتاد، زن یا مردى است که زندگیش را موادمخدر کنترل کند. ما کسانى هستیم که در چنگال یک بیمارى مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتى چون زندان، تیمارستان و مرگ در انتظارمان است. آن عده از ما که برنامه معتادان گمنام را پیدا کرده ایم، در مورد این که معتاد کیست؟ احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب مى دانیم! تجربه ما بدین قرار است. ما به عنوان معتاد، کسانى هستیم که مصرف هر ماده ایی احساسات را تغییر دهد، در هر قسمت زندگى مان تولید اشکال مى کند . بیمارى اعتیاد، به مراتب فراگیرتر از مصرف موادمخدر است. بسیارى از ما معتقدیم که این بیمارى مدتها قبل از اولین بار مصرف، در ما وجود داشته است. اکثر ما قبل از آمدن به برنامه معتادان گمنام، خود را معتاد نمى دانستیم و اطلاعاتى که در دسترس داشتیم از جانب کسانى بود که خود اطلاعات نادرستى داشتند. ماتصور مى کردیم تا وقتى که بتوانیم مصرف خود را براى مدتى متوقف کنیم، اشکالى در کار نیست. ما به توقف های مان نگاه مى کردیم نه به مصرفمان . هر چه بیمارى ما پیشتر مى رفت ، کمتر به فکر توقف مى افتادیم و فقط وقتى درمانده مى شدیم گاه از خود مى پرسیدیم آیا ممکن است ربطى به مواد مخدر داشته باشد ما معتاد شدن را خودمان انتخاب نکردیم، ما از بیماریى رنج مى بریم که عوارض خود را به صورت رفتارى ضد اجتماعى نشان مى دهد و در نتیجه تشخیص، طبقه بندى ودرمان آن بسیار دشوار است. بیمارى ما، ما را از مردم جدا کرده بود و فقط در مواقع تهیه، مصرف و پیداکردن موادمخدر با دیگران در تماس بودیم. بد رفتار، کینه جو، خودخواه و خودمحور بوده و با دنیاى بیرون قطع رابطه کرده بودیم. هر چیزى که برای مان
کاملا آشنانبود، غریبه و خطرناک مى نمود. دنیاى ما محدود شده و زندگى مان در انزوا مى گذشت. ما براى زنده ماندن مجبور به مصرف بودیم و این تنها راهى بود که براى زندگى مى شناختیم. بعضى از ما با وجودی که از موادمخدر استفاده، سوء استفاده و استفاده نابجا مى کردیم، اما هنوز خودمان را معتاد نمى دانستیم و همیشه به خود مى گفتیم
من جنبه اش را دارم ما در مورد ماهیت اعتیاد، تصورات نادرستى داشتیم و فکرمى کردیم معتاد کسى است که در خیابان دعوا و مرافعه کند، مرتکب جرم وخلاف شود، سرنگ کثیف مصرف کند و یا به زندان برود.
وقتى با اعتیاد ما به عنوان جرم و ضعف اخلاقى برخورد شد، ما سرکشتر شده و بیشتر به کنج انزوا رانده شدیم. بعضى از اوقات نشئگى های مان حال خوبى داشت اما کارهایى که باید براى ادامه مصرف مى کردیم نشان دهنده وخامت اوضاع بود. ما در چنگال بیمارى خود اسیر بودیم و مجبور بودیم براى ادامه زندگى به هر کارى دست بزنیم. ما مردم را آلت دست خود قرار داده و سعى مى کردیم همه چیز را دراطراف خود کنترل کنیم. دروغ مى گفتیم، دزدى و خیانت مى کردیم و خودمان را مى فروختیم. ما باید مواد مصرفى خود را به هر قیمتى تهیه مى کردیم. ترس وشکست به مرور زندگى مان را تسخیر کرد. یکى از جنبه هاى بیمارى ما، ناتوانى در رویارویى با زندگى - آن طورى که هست - بود. ما براى تحمل این دنیاى ظاهراً خصم آلود، موادمخدر مختلفى را آزمایش کرده ایم. ما در رویاى پیدا کردن فرمول معجزه آسایى بودیم که بتواند مشکل اصلى ما را که - خودمان بودیم - حل کند. واقعیت این بود که ما دیگر نمی توانستیم از هیچ ماده ایی که احساسات و افکار را از حالت طبیعى خارج مى کند، حتى حشیش و الکل استفاده کنیم. دیگر مواد مخدر حالمان را خوب
نمى کرد. بعضى اوقات وقتى صحبت از اعتیاد مى شد، حالتى تدافعى به خود مى گرفتیم و حق مصرف خود را توجیه مى کردیم، خصوصاً اگر نسخه دکتر هم در دست داشتیم . به کارهاى غیر قانونى و رفتار غیر طبیعى خود که ناشى از
مصرفمان بود افتخار مى کردیم و اوقاتى را که یکه وتنها، ترس وجودمان را فرا میگرفت و به حال خود تأسف مىخوردیم را از یاد میبردیم ما به دام الگوی  انتخابى فکر کردن افتاده بودیم و فقط دوران خوش مصرف را به یاد مى آوردیم.
ما اوقاتى را که زندگى به صورت یک کابوس وحشتناک درمى آمد نادیده گرفته و از واقعیات اعتیادمان روگردان بودیم.
قابلیت هاى عالى تر فکرى و احساسى ما، مانند وجدان و قدرت دوست داشتن، شدیداً تحت تاثیر موادمخدر قرار گرفته، علم زندگى به حدود حیوانى تنزل کرده بود. ما خود را کاملاً باخته بودیم و دیگر از احساس انسانیت هیچ خبرى نبود. ممکن است این مطالب افراطى به نظر برسد، اما بسیارى از ما در چنین حالات و افکارى بوده ایم.
ما دائماً به دنبال جواب مى گشتیم و منتظر این بودیم که شاید کسى، جایى یاچیزى باعث شود که ناگهان همه چیز درست شود. دیگر توانایى روبرو شدن بامسائل روزمره را نداشتیم. با پیشرفت بیمارى بسیارى از ما با زندان ها و
مراکز درمانى سر و کار دائمى پیدا کردیم. این تجربه ها نشان می داد که پاى زندگى ما در جایى مى لنگد. ما همیشه به دنبال راهى آسان براى فرار بودیم. بعضى از ما فکر خودکشى را مى کردیم. تلاشها وکوشش هاى ما معمولاً کم ملاط و بى مایه بود و به احساس خود کم بینى بى ارزشى ما بیشتر دامن مى زد، ما در دام سراب اگر اینجور شده بود ،
« فقط همین یک دفعه » و « اگر اون جورى بشه » گرفتار شده بودیم ما حتی وقتى که براى گرفتن کمک به جایى مراجعه مى کردیم، فقط در فکر تسکین درد خمارى بودیم.
ما بارها سلامت جسمى خود را بدست آورده بودیم، تا آن را با مصرف مجدد ازدست بدهیم. سابقه نشان مى دهد که براى ما مصرف موفقیت آمیز میسر نیست هرچقدر هم که ظاهراً موفق به نظر برسیم، مصرف مواد مخدر همیشه ما
را به زانو درمى آورد. اعتیاد را هم مانند سایر بیماری هاى لاعلاج مى توان متوقف کرد. ما هم موافقیم که معتاد بودن هیچ خجالتى ندارد. البته در صورتى که حاضر باشیم مشکل خود راصادقانه بپذیریم و براى حل آن قدمهاى مثبتى بر داریم. اکنون بدون هیچ شکى مایلیم اقرار کنیم که، به موادمخدر، حساسیت داریم. عقل سلیم حکم مى کند که بازگشت به عامل حساسیتمان دیوانگى است. تجربه ما نشان مى دهد که هیچ دارویى نمى تواند بیمارى ما را درمان کند.
با آنکه قدرت مقاومت جسمى و فکرى مهم است، اما بسیارى از داروها براى شعله ور کردن آتش حساسیت، احتیاج بوقت زیادى ندارند. واکنش ما به مواد مخدر عامل اعتیاد ماست نه مقدار مصرف ما بسیارى از ما تا ذخیره موادمخدرمان تمام نشده بود، هنوز نمى دانستیم که با آن مشکل داریم. وقتى که دیگران در مورد مسائل ما حرفى مى زدند، مطمئن
بودیم که حق با ماست و آن ها همگى در اشتباهند. این طرز فکر، به ما اجازه مى داد که بتوانیم رفتار خود آزارانه خود را توجیه کنیم. ما براى خود دیدگاهى برگزیده بودیم که به ما امکان مى داد بدون در نظر گرفتن صلاح خود و دیگران، به مصرف ادامه دهیم. مدت ها قبل از آن که بتوانیم به کسى اقرار کنیم،
احساس مى کردیم که موادمخدر درحال از بین بردن ماست. متوجه شده بودیم که حتى اگر سعى هم بکنیم ، بازنمى توانیم مصرف خود را قطع کنیم. حدس مى زدیم که اختیار مصرف از دست ما خارج شده و قدرت ترک را هم از دست
داده ایم. ادامه مصرفمان وقایع خاصى را بدنبال داشت. با طرز تفکر به خصوص اعتیاد، بیشتر خو گرفتیم. بمرور زندگى قبل از اعتیاد را فراموش کردیم و موهبت هاى اجتماعى از خاطرمان رفت. اخلاق و عادات عجیبى پیدا کردیم. فراموش کردیم که چطور کارکنیم، چطور تفریح کنیم، چطور خود را بیان کنیم، چطور به دیگران اهمیت داده وچطور احساس کنیم. در دوران مصرف، در عالم دیگرى بودیم و فقط گاه گاهى دنیاى واقعى و یا خود آگاهی را تجربه میکردیم مانند داستان « دکتر جکیل و مسترهاید » به نظرمى رسید که در وجود ما هم به جاى یک نفر، حداقل دو نفر زندگى مى کردند. ماحیران بودیم که چطور مى توانیم قبل از شروع دوره بعدى، به زندگى خود سر وسامانى بدهیم، هر از گاهى موفق هم مى شدیم، اما بعدها اهمیت آن کمتر و غیرممکن بودنش بیشتر شد، تا عاقبت دکتر جکیل مرد و
مسترهاید جاى او را گرفت.
براى هر یک از ما کارهایى هست که هیچ وقت در زندگى انجام نداده ایم، اما نباید اجازه دهیم که این موضوع بهانه اى براى مصرف دوباره به دستمان بدهد. بعضى از ما به دلیل تفاوت هایى که با سایر اعضا داریم، خودمان را تنها حس
مى کنیم. این احساس، باعث مى شود که به راحتى نتوانیم از عادات و روابط گذشته خود دست برداریم. مقاومت هر یک از ما در مقابل درد با دیگرى تفاوت دارد. براى بعضى ازمعتادان لازم بوده است که از دیگران راه افراطى ترى را بپیمایند، اما بعضى دیگر، وقتى متوجه شدیم که مصرفمان زیاد شده و بر زندگى روزانه مان اثر گذاشته، فهمیدیم که دیگر کافى است.
اوایل، طورى مصرف مى کردیم که تفننى و یا حداقل قابل کنترل به نظر مى رسید و در مورد فاجع هاى که در آینده به انتظارمان نشسته بود هیچ خبرى نداشتیم، اما درنقطه به خصوصى مصرف ما حالت ضد اجتماعی و غیر قابل کنترل به خود گرفت. این اتفاق زمانى براى ما افتادکه هنوز همه چیز خوب بود و موقعیت ما اجازه مى دادکه مرتب مصرف کنیم، اما اینجا معمولاً نقطه پایانى دوران خوش بود. ممکن است سعى کرده باشیم که در مصرف، متعادل شویم، یا جایگزینى پیدا کنیم، یا حتى مصرف را متوقف کنیم، اما از مرحله مصرف موفقیت آمیز و عشق و حال، وارد مرحله ورشکستگى کامل روحانى، احساسى و فکرى شدیم. این درجه انحطاط، در مورد هر یک از معتادان متفاوت است.
این جریان چه در ظرف چند روز، چه طى سال ها، در هر صورت سراشیبى زوال است. آن عده از ما که از اعتیاد نمى میرند، همان طور که بیمارى پیشرفت مى کند، کارشان به زندان ها و تیمارستان ها کشیده، خصائص اخلاقى خود را
کاملاً از دست مىدهند. موادمخدر باعث مى شد احساس کنیم مى توانیم از عهده هر پیشامدى برآییم، اگر چه بعدها متوجه شدیم که مصرف موادمخدر بزرگترین عامل بعضى از بدترین مشکلات زندگى ما بوده است. بعضى از ما به خاطر جرایم مربوط به اعتیاد، ممکن است بقیه عمر خود را در زندان بگذرانیم. براى ما لازم بود که به آخر خط خود برسیم، تا تمایل به ترک را پیدا کنیم. نهایتاً انگیزه درخواست کمک در مراحل آخرى اعتیاد در ما پیدا شد. سپس به راحتى توانستیم نابودى ، فلاکت و سراب مصرف موادمخدر را ببینیم. در حالی که مشکلات رو در روی مان قرار گرفته بودند انکار اعتیادمان سختتر شده بود.
بعضى از ما اثرات اعتیادمان را اول در رفتار نزدیکان خود دیدیم. ما براى بقاى خود شدیداً به این افراد وابسته بودیم. وقتى آن ها براى خود، سرگرمی ها، علایق ودوستان دیگرى پیدا کردند، خشمگین، آزرده و سرخورده شدیم. افسوس گذشته ها را مى خوردیم، از آینده وحشت داشتیم و از زمان حال نیز، دل چندان خوشى نداشتیم. ما پس از سال ها جستجو، حتى بیش از اوایل غمگین و ناراضى شدیم. ما برده اعتیاد، زندانى افکار و محکوم احساس گناه خویشتن بودیم. امید متوقّف کردن مصرف موادمخدر را براى همیشه از دست داده بودیم. تلاش هاى ما براى پاک ماندن مرتباَ با شکست روبرو بود و باعث رنج و عذابمان مى شد. به عنوان معتاد، ما بیمارى لاعلاجى داریم که نام آن اعتیاد است. این بیمارى، مزمن، پیشرونده و کشنده است. اگر چه قابل درمان نیز مى باشد. به نظر ماهر کس اول باید از خود سؤال کند که آیا من یک معتاد هستم؟ دانستن این که چطوربه این بیمارى مبتلا شده ایم در اولویت نیست، براى ما بهبودى اهمیت دارد. درمان اعتیادمان را با قطع مصرف شروع مى کنیم. بسیارى از ما به دنبال جواب مى گشتیم، اما نمى توانستیم راه حلى پیدا کنیم، تا بالاخره یکدیگر را پیدا کردیم. به محض این که ما خود را معتاد معرفى کنیم، امکان کمک فراهم مى شود و مى توانیم قسمتى از وجود خود را در معتادان دیگر ببینیم و در خود نیز قسمتى از وجود آن ها راپیدا کنیم. این آگاهى باعث مى شود که بتوانیم به یکدیگر کمک کنیم. تا زمانى که معتادان پاکى را که حاضر باشند، بهبودى خود را با ما مشارکت کنند، پیدا نکرده بودیم، آینده ما ناامید کننده به نظر مى رسید. انکار اعتیاد باعث تداوم بیمارى ما شده بود، اما با اعتراف صادقانه توانستیم مصرف خود را متوقف کنیم. اعضاى معتادان گمنام به ما گفتند: آن ها یک عده معتاد در حال بهبودى هستند که آموخته اند بدون موادمخدر زندگى کنند، به خود گفتیم اگر آن ها توانسته اند ما هم مى توانیم.
تنها راه دیگرى که به جز بهبودى وجود دارد، زندان، تیمارستان، آوارگى و یا مرگ است. متاسفانه بیمارى مان، ما را وادار مى کند که اعتیاد خود را انکار کنیم. اگر شما یک معتاد هستید، مى توانید از طریق برنامه NA راه تازه ایی براى زندگى خودپیدا کنید. ما در طول بهبودى به مرور به افرادی سپاسگزارتبدیل شده ایم و با پرهیزکامل و بکارگیرى قدمهاى دوازده گانه معتادان گمنام زندگى ثمربخشى پیداکرده ایم.
ما مى دانیم که هرگز علاج نمى شویم و بیمارى مان را تا آخر عمر با خود خواهیم داشت، اما با وجود داشتن این بیمارى، بهبود پیدا مى کنیم و هر روز فرصت تازه اى به ما داده مى شود. ما متقاعد شده ایم که براى ما فقط یک راه در زندگى وجود دارد و آن راه معتادان گمنام است.

ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﻌﺘﺎدان ﮔﻤﻨﺎم ﭼﯿﺴﺖ ؟

ﻣﻌﺘﺎدان ﮔﻤﻨﺎم، ﯾﮏ اﻧﺠﻤﻦ ﻏﯿﺮ اﻧﺘﻔﺎﻋﻰ از زﻧﺎن و ﻣﺮداﻧﻰ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻋﺘﯿﺎد ﺑﻪ ﻣﻮادﻣﺨﺪرﻣﺸﮑﻞ اﺻﻠﻰ زﻧﺪﮔ ﻰﺷﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻣﺎ ﻣﻌﺘﺎداﻧﻰ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ در ﺣﺎل ﺑﻬﺒﻮدﯾﻢ واﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺮﺗﺐ ﮔﺮدﻫﻢ ﻣ ﻰآﯾﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻢ ﭘﺎﮐﻰ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯿﻢ. اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ، ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﺎﻣﻞ از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎده ﻣﺨﺪر اﺳﺖ. ﺗﻨﻬﺎ ﻻزﻣﻪ ﻋﻀﻮﯾﺖ در اﯾﻦ اﻧﺠﻤﻦ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﻗﻄﻊ ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد ﻣﺨﺪراﺳﺖ. ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﻣﻮرد روﺷ ﻦﺑﯿﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ و اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ را از دﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﮐﺐ از اﺻﻮﻟﻰ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎرﺳﺎده ﺑﯿﺎن ﺷﺪ هاﻧﺪ و ﻣﺎ ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ آﻧﻬﺎ را در زﻧﺪﮔﻰ روزﻣﺮه ﺧﻮد ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﻨﺪﯾﻢ. ﻧﮑﺘﻪ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻢ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻋﻤﻠﻰ ﺑﻮدن آن اﺳﺖ.

 در ﻣﻌﺘﺎدان ﮔﻤﻨﺎم ﻫﯿﭻ ﺷﺮط و ﺷﺮوﻃﻰ وﺟﻮد ﻧﺪارد. ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻰ واﺑﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺣﻖ ﻋﻀﻮﯾﺘﻰ ﻧﺪارﯾﻢ و ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﺎزﻣﺎن ﺳﯿﺎﺳﻰ، ﻣﺬﻫﺒﻰ وﯾﺎ اﻧﺘﻈﺎﻣﻰ ارﺗﺒﺎﻃﻰ ﻧﺪارﯾﻢ. ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺮ ﻧﺒﻮده و ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺪون در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻦ، ﻧﮋاد، ﻫﻮﯾﺖ ﺟﻨﺴﯽ، اﻋﺘﻘﺎد و ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪد.

 ﺑﺮاى ﻣﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ و ﭼﻘﺪر ﻣﺼﺮف ﮐﺮده اﯾﺪ و ﯾﺎ آن را از ﭼﻪ ﮐﺴﻰ و از ﮐﺠﺎ ﺧﺮﯾﺪ هاﯾﺪ. ﮐﺎرﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﺮد هاﯾﺪ و ﯾﺎ داراﺋﻰ و ﻧﺪارى ﺷﻤﺎ ﺑﺮاى ﻣﺎ ﺑ ﻰﺗﻔﺎوت اﺳﺖ. ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰى ﮐﻪ ﺑﺮاى ﻣﺎ اﻫﻤﯿﺖ دارد، اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣ ﻰﺧﻮاﻫﯿﺪ در ﻣﻮرد ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺎن ﭼﻪ ﺑﮑﻨﯿﺪ و ﻣﺎ ﭼﻄﻮر ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ. در اﯾﻦ ﺟﺎ ﺗﺎزه واردان از ﻫﻤﻪ ﻣﻬ ﻢﺗﺮﻧﺪ، زﯾﺮا ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ در ﻣﯿﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻦ آن ﭼﻪ ﮐﻪ دارﯾﻢ، ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ آن را ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯿﻢ . ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮔﺮوﻫﻰ ﻣﺎ ﻧﺸﺎن ﻣ ﻰدﻫﺪ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﺑﻄﻮر ﻣﺮﺗﺐ در ﺟﻠﺴﺎت ﺷﺮﮐﺖ ﻣ ﻰﮐﻨﻨﺪ ﭘﺎک ﻣ ﻰﻣﺎﻧﻨﺪ.

ﻣﻌﺘﺎدا نﮔﻤﻨﺎم، اﻧﺠﻤﻦ ﻣﺮدان و زﻧﺎﻧﻰ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣ ﻰآﻣﻮزﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺪون ﻣﻮادﻣﺨﺪر زﻧﺪﮔﻰ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺎ ﺟﻤﻌﯿﺘﻰ ﻏﯿﺮاﻧﺘﻔﺎﻋﻰ ﻫﺴﺘﯿﻢ و ﻫﯿﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺣﻖﻋﻀﻮﯾﺖ وﺷﻬﺮﯾ ﻪاى ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﮑﻞ ﻧﺪارﯾﻢ. ﻫﺮ ﯾﮏ از ﻣﺎ ﺣﻖ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺧﻮد را ﻗﺒﻼً ﭘﺮداﺧﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ. ﻣﺎ ﺗﺎوان ﺣﻖ ﺑﻬﺒﻮد ىﻣﺎن را ﺑﺎ درد ﭘﺮداﺧﺘ ﻪاﯾﻢ.

 ﻣﺎ ﻣﻌﺘﺎداﻧﻰ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼف اﻧﺘﻈﺎر، از ﻣﻬﻠﮑﻪ اﻋﺘﯿﺎد ﺟﺎن ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺪر ﺑﺮد هاﯾﻢ واﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺮﺗﺐ ﮔﺮدﻫﻢ ﻣ ﻰآﯾﯿﻢ. ﻣﺎ ﺑﺮاى ﺷﻨﯿﺪن ﭘﯿﺎم ﺑﻬﺒﻮدى، ﺑﻪ داﺳﺘﺎﻧﻬﺎى اﻋﻀﺎی ﻣﺎن ﮔﻮش ﻓﺮا داده و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻫﺎى ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ واﮐﻨﺶ ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺸﺎن ﻣ ﻰدﻫﯿﻢ. ﻣﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ هاﯾﻢ ﮐﻪ ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺑﺮاى ﻣﺎ ﻫﻢ اﻣﯿﺪ وﺟﻮد دارد.

 ﻣﺎ از اﺑﺰارى ﮐﻪ ﻣﻌﺘﺎدان در ﺣﺎل ﺑﻬﺒﻮدى، ﺑﻪ ﮐﻤﮏ آن، زﻧﺪﮔﻰ ﺑﺪون ﻣﻮادﻣﺨﺪر را در NA آﻣﻮﺧﺘ ﻪاﻧﺪ، اﺳﺘﻔﺎده ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ. ﻗﺪ مﻫﺎى دوازد هﮔﺎﻧﻪ، اﺑﺰار ﻣﺜﺒﺘﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺒﻮدى ﻣﺎ را ﻣﻤﮑﻦ ﺳﺎﺧﺘ ﻪاﻧﺪ. ﻫﺪف اﺻﻠﻰ ﻣﺎ ﭘﺎک ﻣﺎﻧﺪن و رﺳﺎﻧﺪن ﭘﯿﺎم ﺑﻬﺒﻮدى ﺑﻪ ﻣﻌﺘﺎدى اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮز در ﻋﺬاب ﻣ ﻰﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺸﺘﺮک ﻣﺎ اﻋﺘﯿﺎد، ﺑﺎﻋﺚ اﺗﺤﺎد ﻣﺎ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻣﺎ ﺑﺎ رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﻠﺴﺎت، ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮدن و ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻌﺘﺎدان، ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺣﻔﻆ ﭘﺎﮐﻰ ﺧﻮد ﻣ ﻰﺷﻮﯾﻢ. ﺗﺎز هوارد ﻣﻬ ﻢﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮد در ﻫﺮ ﺟﻠﺴ ﻪاى اﺳﺖ. زﯾﺮا ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ در ﻣﯿﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻦ آن ﭼﻪ ﮐﻪ دارﯾﻢ ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ آن را ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯿﻢ.

 ﻣﻌﺘﺎدا نﮔﻤﻨﺎم، ﺗﺎ ﮐﻨﻮن ﺑﺎ ﺑﯿﺶ از ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰار ﻣﻌﺘﺎد ﺳﺮ و ﮐﺎر داﺷﺘﻪ اﺳﺖ و در اﯾﻦ ﻣﻮرد ﺳﺎل ﻫﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ دارد. اﯾﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و دﺳﺖ اوﻟﻰ ﮐﻪ ﻣﺎ از ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﯿﻤﺎرى و ﺑﻬﺒﻮدى ﭘﯿﺪا ﮐﺮد هاﯾﻢ، ﺧﺎﺻﯿﺖ درﻣﺎﻧﻰ ﺑ ﻰﻧﻈﯿﺮى در ﺧﻮد دارد وﻣﺎ ﻣﺎﯾﻠﯿﻢ آن را ﺑﻪ راﯾﮕﺎن در اﺧﺘﯿﺎر ﻫﺮ ﻣﻌﺘﺎدى ﮐﻪ ﻣ ﻰﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻬﺒﻮد ﭘﯿﺪا ﮐﻨﺪ ﻗﺮار دﻫﯿﻢ.

 ﭘﯿﺎم ﺑﻬﺒﻮدى ﻣﺎ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎى ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ. ﻗﺒﻞ از ﭘﯿﻮﺳﺘﻦ ﺑﻪ اﻧﺠﻤﻦ ﺗﻤﺎم ﻗﻮاى ﻣﺎ ﺑﺎﮐﻮﺷﺶ ﺑﯿﻬﻮد هاى ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺼﺮف ﻣﻮﻓﻘﯿ ﺖآﻣﯿﺰ ﻣ ﻰﮐﺮدﯾﻢ، ﺗﺤﻠﯿﻞ رﻓﺘﻪ ﺑﻮد وﻣﺘﺤﯿﺮ ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﻪ اﯾﺮادﻣﺎن در ﮐﺠﺎﺳﺖ. ﭘﺲ از ورود ﺑﻪ NA ﻣﺎ ﺧﻮد را در ﻣﯿﺎن ﮔﺮوه ﺑﺴﯿﺎر ﺧﺎﺻﻰ از ﻣﺮدم ﭘﯿﺪا ﮐﺮدﯾﻢ. آن ﻫﺎ ﺑﺎ آن ﮐﻪ درﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ اﻓﺮاد رﻧﺞ دﯾﺪ هاى ﺑﻮدﻧﺪ، اﻣﺎ ﺑﻬﺒﻮد ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ. ﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺗﻰ ﮐﻪ آن ﻫﺎ ﺑﻪ راﯾﮕﺎن ﺑﺎ ﻣﺎ در ﻣﯿﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ، ﺳﺒﺐ ﺷﺪ ﮐﻪ اﻣﯿﺪ در دل ﻣﺎ زﻧﺪه ﺷﻮد و ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ اﮔﺮ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮاى آن ﻫﺎ ﮐﺎر ﮐﺮده اﺳﺖ، ﺑﺮاى ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﺎر ﻣ ﻰﮐﻨﺪ.

 ﺗﻨﻬﺎ ﻻزﻣﻪ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﻗﻄﻊ ﻣﺼﺮف اﺳﺖ. ﻣﺎ دﯾﺪ هاﯾﻢ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮاى ﻫﺮ ﻣﻌﺘﺎدى ﮐﻪ از ﺻﻤﯿﻢ ﻗﻠﺐ و ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﻗﻄﻊ ﻣﺼﺮف داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﮐﺎرﺑﺮد دارد. در ﺑﺪو ورود ﺣﺘﻤﺎً ﻻزم ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭘﺎک ﺑﺎﺷﯿﻢ، اﻣﺎ ﭘﺲ از ﺟﻠﺴﻪ اول، ﺑﻪ ﺗﺎز هواردان ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﻣ ﻰﺷﻮد ﺷﺮﮐﺖ در ﺟﻠﺴﺎت را اداﻣﻪ دﻫﻨﺪ و ﭘﺎک ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ. ﻟﺰوﻣﻰ ﻧﺪارد ﻣﻨﺘﻈﺮ اوردوز، ﯾﺎ زﻧﺪان ﺷﻮﯾﻢ و ﺑﻌﺪ دﺳﺖ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺳﻮى ﻣﻌﺘﺎدا نﮔﻤﻨﺎم دراز ﮐﻨﯿﻢ. اﻋﺘﯿﺎد ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻼﭼﺎر هاى ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ اﻣﮑﺎن ﺑﻬﺒﻮدى در آن وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

 ﻣﺎ ﺑﺎ ﻣﻌﺘﺎداﻧﻰ ﻧﻈﯿﺮ ﺧﻮد ﮐﻪ ﭘﺎک ﻫﺴﺘﻨﺪ آﺷﻨﺎ ﻣ ﻰﺷﻮﯾﻢ. ﺑﺎ دﯾﺪن رﻓﺘﺎر و ﺷﻨﯿﺪن ﺣﺮف ﻫﺎى آن ﻫﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣ ﻰﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ آن ﻫﺎ راه زﻧﺪﮔﻰ ﺑﺪون ﻣﻮادﻣﺨﺪر و ﻟﺬت از آن را ﭘﯿﺪا ﮐﺮد هاﻧﺪ. ﻣﺎ دﯾﮕﺮ ﻣﺠﺒﻮر ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﺤﺪودﯾ ﺖﻫﺎى ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮد ﺑﺴﺎزﯾﻢ. اﮐﻨﻮن ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﮐﻬﻨﻪ و ﻗﺪﯾﻤﻰ ﺧﻮد را ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻰ ﻣﺠﺪد ﻗﺮار دﻫﯿﻢ و آن ﻫﺎ را ﺗﺼﺤﯿﺢ و ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺗﺎز هﺗﺮى ﺗﻌﻮﯾ ﺾﺷﺎن ﮐﻨﯿﻢ. ﻣﺎ زﻧﺎن و ﻣﺮداﻧﻰ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ هاﯾﻢ و ﻣﻌﺘﺮف ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻋﺘﯿﺎدﻣﺎن ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ و وﻗﺘﻰ ﻣﺼﺮف ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎزﻧﺪه ﻣ ﻰﺷﻮﯾﻢ.

 وﻗﺘﻰ ﻣﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣ ﻰﺗﻮاﻧﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﻮادﻣﺨﺪر و ﻧﻪ ﺑﺪون آن، زﻧﺪﮔﻰ ﮐﻨﯿﻢ، ﺑﻪ ﺟﺎى ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺧﻮد، دﺳﺖ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺳﻮى NA دراز ﮐﺮدﯾﻢ. اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ در زﻧﺪﮔﻰ ﻣﺎ ﻣﻌﺠﺰه ﻣ ﻰﮐﻨﺪ. ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺮور ﺑﻪ اﻧﺴﺎن ﻫﺎى دﯾﮕﺮى ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣ ﻰﺷﻮﯾﻢ.

ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮى ﻗﺪ مﻫﺎ و ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﺎﻣﻞ از ﻣﺼﺮف، ﻣﻬﻠﺖ روزاﻧ ﻪاى ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣ ﻰدﻫﺪ ﺗﺎ از ﺣﺒﺲ اﺑﺪى ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮد ﺗﺤﻤﯿﻞ ﮐﺮده ﺑﻮدﯾﻢ، ﻧﺠﺎت ﯾﺎﺑﯿﻢ و آزاد ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﺗﺎ زﻧﺪﮔﻰ ﮐﻨﯿﻢ.

 ﻣﺎ ﻣﺎﯾﻠﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺤﻞ ﺑﻬﺒﻮد ىﻣﺎن ﺟﺎى اﻣﻦ ﺑﻮده و ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻫﯿﭻ ﻋﺎﻣﻞ ﺧﺎرﺟﻰ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺑﺮاى ﺣﻔﺎﻇﺖ از اﻧﺠﻤﻦ، ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ ﻫﯿﭻ ﻧﻮع ﻣﺎده ﻣﺨﺪر و ﯾﺎ وﺳﺎﺋﻞ ﻣﺼﺮف آن ﺑﻪ ﺟﻠﺴﺎت آورده ﻧﺸﻮد.

 ﻣﺎ ﺑﺮاى اﺑﺮاز ﻣﮑﻨﻮﻧﺎت ﺧﻮد در اﻧﺠﻤﻦ، ﮐﺎﻣﻼً اﺣﺴﺎس آزادى و اﻣﻨﯿﺖ ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ، زﯾﺮا ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎى اﻧﺘﻈﺎﻣﻰ در ﮐﺎر ﻣﺎ دﺧﺎﻟﺘﻰ ﻧﺪارﻧﺪ. در ﻓﻀﺎى ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺎ، درک وﻫ ﻢدردى را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻰ ﻣ ﻰﺗﻮان اﺣﺴﺎس ﮐﺮد. ﻣﺎ ﺳﻌﻰ ﻣ ﻰﮐﻨﯿﻢ ﻃﺒﻖ اﺻﻮل ﺑﻬﺒﻮدى، ازﻗﻀﺎوت، ﻃﺒﻘ ﻪﺑﻨﺪى و داورى اﺧﻼﻗﻰ در ﻣﻮرد ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺧﻮددارى ﮐﻨﯿﻢ. ﻣﺎ دراﺳﺘﺨﺪام ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ و ﻋﻀﻮﯾﺖ، ﻫﯿﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺰﯾﻨﻪ اى ﻧﺪارد.

NA ﺳﺮوﯾﺲ ﻣﺸﺎوره وﻣﺪدﮐﺎرى اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻧﺪارد در ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺎ ﻫ ﻢﺳﺎﻧﻰ، اﻣﯿﺪ و ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﺟﺮﯾﺎن اﺳﺖ. ﻗﻠﺐ NA وﻗﺘﻰ درﺣﺎل ﻃﭙﺶ اﺳﺖ ﮐﻪ دو ﻣﻌﺘﺎد، ﺑﻬﺒﻮدى ﺧﻮد را ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ در ﻣﯿﺎن ﺑﮕﺬارﻧﺪ.

ﺻﺤﺒﺖ و ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﻣﻮرد ﮐﺎرﻫﺎﯾﻰ ﮐﻪ اﻧﺠﺎم ﻣ ﻰدﻫﯿﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﻣ ﻰﺷﻮد ﮐﻪ آن ﻫﺎ ﺑﺮای ﻣﺎن واﻗﻌﻰ ﻣ ﻰﺷﻮﻧﺪ. اﯾﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺐ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺴﺘﺮد هاى در ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺎ ﻣﺮﺗﺒﺎً ﺗﮑﺮار ﻣ ﻰﺷﻮد. ﯾﮏ ﺟﻠﺴﻪ وﻗﺘﻰ در ﺟﺮﯾﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ دو ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﻣﻌﺘﺎد، ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﻬﺖ ﭘﺎک ﻣﺎﻧﺪن، ﮔﺮدﻫﻢ آﯾﻨﺪ.

 در آﻏﺎز ﺟﻠﺴﺎت، ﻣﺎ از ﻧﺸﺮﯾﺎت NA ﮐﻪ در دﺳﺘﺮس ﻫﻤﮕﺎن ﻗﺮار دارد ﻣﻄﺎﻟﺒﻰ ﻣ ﻰﺧﻮاﻧﯿﻢ. ﺑﻌﻀﻰ از ﺟﻠﺴﺎت ﺳﺨﻨﺮان دارﻧﺪ و ﯾﺎ در ﻣﻮرد ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮع اﻧﺘﺨﺎﺑﻰ ﺻﺤﺒﺖ ﻣ ﻰﮐﻨﻨﺪ و ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺮ دو ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ را دارا ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺟﻠﺴﺎت ﺑﺴﺘﻪ، ﻣﺨﺼﻮص ﻣﻌﺘﺎدان و ﯾﺎ ﮐﺴﺎﻧﻰ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣ ﻰﮐﻨﻨﺪ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻮادﻣﺨﺪر ﻣﺸﮑﻞ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. در ﺟﻠﺴﺎت ﺑﺎز، ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ اﺳﺖ اﻧﺠﻤﻦ ﻣﺎ را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﺪ، ﺧﻮ شآﻣﺪ ﻣ ﻰﮔﻮﯾﯿﻢ. ﺳﻨﺖ ﻫﺎى دوازد هﮔﺎﻧﻪ ﻣﺎ، ﺣﺎﻓﻆ ﺟﻮ ﺑﻬﺒﻮدى اﺳﺖ. ﻣﺎ از ﻃﺮﯾﻖ اﻋﺎﻧﺎت داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ اﻋﻀﺎ ىﻣﺎن ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺘﮑﻰ ﺑﻪ ﺧﻮد ﻫﺴﺘﯿﻢ.

 ﺑﺪون در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺎ در ﮐﺠﺎ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﻰ ﺷﻮد، ﻣﺎ ﻏﯿﺮواﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﻰ ﻣ ﻰﻣﺎﻧﯿﻢ. ﺟﻠﺴﺎت، ﺟﺎﯾﻰ ﺑﺮاى ﮔﺮدﻫﻢ آﻣﺪن اﻓﺮاد ﻣ ﻰﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰى ﮐﻪ ﺑﺮاى ﺗﺸﮑﯿﻞ ﯾﮏ ﺟﻠﺴﻪ ﻻزم اﺳﺖ، دو ﻣﻌﺘﺎد، ﻗﺪرى ﻟﻄﻒ و ﺻﻔﺎ و ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﺳﺖ.

 ﻣﺎ اﺟﺎزه ﻣ ﻰدﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺗﺎزه ﺑﻪ درون ﻣﺎ راه ﯾﺎﺑﻨﺪ، ﺳﺆاﻻت ﺧﻮد را ﻣﻄﺮح ﮐﺮده و ﻣﻄﺎﻟﺒﻰ را ﮐﻪ ﺑﺮاى زﻧﺪﮔﻰ ﺑﺪون ﻣﻮادﻣﺨﺪر آﻣﻮﺧﺘ ﻪاﯾﻢ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ در ﻣﯿﺎن ﻣ ﻰﮔﺬارﯾﻢ. ﺑﺎ آن ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ اﺻﻮل ﻗﺪ مﻫﺎى دوازد هﮔﺎﻧﻪ در اﺑﺘﺪا ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺑﺮﺳﻨﺪ، اﻣﺎ ﻣﻬ ﻢﺗﺮﯾﻦ ﻧﮑﺘ ﻪاى ﮐﻪ در ﻣﻮرد آن ﻫﺎ وﺟﻮد دارد، ﻋﻤﻠﻰ ﺑﻮدن آن ﻫﺎﺳﺖ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺎ ﯾﮏ روال زﻧﺪﮔﻰ اﺳﺖ. ﻣﺎ ارزش اﺻﻮل روﺣﺎﻧﻰ ﭼﻮن ﺗﺴﻠﯿﻢ، ﻓﺮوﺗﻨﻰ و ﺧﺪﻣﺖ را ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻧﺸﺮﯾﺎت NA، ﺷﺮﮐﺖ در ﺟﻠﺴﺎت و ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮى ﻗﺪ مﻫﺎى دوازد هﮔﺎﻧﻪ ﻣ ﻰآﻣﻮزﯾﻢ. ﻣﺎ درﯾﺎﻓﺘﯿﻢ اﮔﺮ از داروﻫﺎﯾﻰ ﮐﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎت و اﻓﮑﺎر را ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣ ﻰدﻫﺪ، ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﻨﯿﻢ و ﺑﺮاى ﺗﺪاوم ﺑﻬﺒﻮدى ﺧﻮد ﻗﺪ مﻫﺎى دوازد هﮔﺎﻧﻪ را ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﯿﺮﯾﻢ، زﻧﺪﮔ ﻰﻣﺎن ﺑﻬﺘﺮ ﻣ ﻰﺷﻮد. زﻧﺪﮔﻰ ﮐﺮدن ﺑﺮ ﻃﺒﻖ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ، ﻣﺎ را ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﯿﺮوی ﺑﺮﺗﺮ از ﺧﻮد ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣ ﻰﺳﺎزد و ﺑﺎ اﺻﻼح ﻋﯿﻮ بﻣﺎن ، ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ دﯾﮕﺮان را در ﻣﺎ ﭘﺪﯾﺪ ﻣ ﻰآورد. اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ در ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﺎى ﺧﻄﺎ در ﮐﺎر ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺨﺸﺶ را ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣ ﻰآﻣﻮزد.

 ﮐﺘﺎب ﻫﺎى زﯾﺎدى در ﻣﻮرد ﻣﺎﻫﯿﺖ اﻋﺘﯿﺎد ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ ﮐﺘﺎب ﺑﻄﻮر ﮐﻠﻰ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﻮد را ﺑﺮ روى ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺑﻬﺒﻮدى ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﮐﺮده اﺳﺖ. اﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﺘﺎد ﻫﺴﺘﯿﺪ و اﯾﻦ ﮐﺘﺎب را ﯾﺎﻓﺘ ﻪاﯾﺪ ﺗﻤﻨﺎ دارﯾﻢ اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ را از دﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ و آن را ﺑﺨﻮاﻧﯿﺪ!

ﭼﺮا اﯾﻦ ﺟﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ ؟ "معتادان گمنام"

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام، ما اختیار زندگى خود را کاملاً از دست داده بودیم ودیگر نمى توانستیم مانند دیگران زندگى کنیم و از آن لذّت ببریم. براى زندگى به چیزى متفاوت نیاز داشتیم و تصور مى کردیم که آن را در موادمخدر پیدا کرده ایم. براى ما مواد مخدر مهمتر از خانواده، همسر و فرزندانمان شده بود و مى بایستى آن را به هرقیمتى بدست مى آوردیم. در این راه به بسیارى از مردم لطمه هاى شدید زده ایم، اما بیش از همه خودمان را آزار داده ایم. ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیتهاى فردى، در واقع خودمان براى خودمان گرفتارى درست مى کردیم واین طور به نظر مى رسید که نمى توانیم زندگى را آن طور که هست قبول کنیم.
اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خودکشى تدریجى است. اما اعتیاد، این دشمن زیرک زندگى، قدرت انجام هر گونه اقدامى را از ما سلب کرده بود. در نهایت بسیارى از ما کارمان به زندان ها کشیده شد. بسیارى دست به دامن پزشکان، روان پزشکان و یا مذاهب شدیم، اما هیچ یک از آن ها براى حل مشکل ما کافى نبود. بیمارى ماهمیشه یا دوباره عود مى کرد و یا بدتر مى شد. تا عاقبت از روى ناچارى در معتادانگمنام به یکدیگر پناه آوردیم.
پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادى بیمار هستیم و از بیماریى رنج برده ایم که علاج شناخته شده اى ندارد. اما به هر حال مى توان آن را در نقطه اى از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودى هم وجود دارد. ما معتادانى هستیم که خواهان بهبودیم. ما در گذشته براى سرپوش گذاردن برروى احساساتمان از موادمخدر استفاده مى کردیم و براى ادامه مصرف آن به
هرکارى که لازم بود دست مى زدیم. بسیارى از ما خمار از خواب بیدار مى شدیم وقدرت سرکار رفتن را نداشتیم و یا نشئه به آن جا مى رفتیم. بسیارى از ما به خاطرمخارج زیاد مصرفمان دست به دزدى مى زدیم و باعث آزار عزیزانمان مى شدیم. ما تمام این کارها را مى کردیم و بعد هم به خود مى گفتیم از پس آن بر می آیم ما همیشه به دنبال راه فرار بودیم. نمى توانستیم با زندگى، آن  طور که بود روبروشویم. اوایل، مصرف براى مان لذت بخش بود، اما به مرور به صورت عادت درآمد وعاقبت لزوم حیاتى پیدا کرد. ما در مورد پیش روندگى این بیمارى چیزى نمى دانستیم و بدون آن که بدانیم به کجا کشانده مى شویم، در سراشیب نابودى به جلو مى رفتیم. ما معتاد بودیم، اما خودمان آن را نمى دانستیم. سعى مى کردیم به کمک موادمخدر از واقعیات، درد و بدبختى فاصله بگیریم، اما پس از پریدن نشئگى در مى یافتیم که مشکلات هنوز سر جاى خود هستند، حتى بدتر هم شده اند و ما هم براى فراموش کردن آن ها
دوباره و دوباره مصرف مى کردیم و هر باردفعات و مقدار آن را بالاتر مى بردیم.
ما به دنبال کمک بودیم، اما پیدا نکردیم. اکثر پزشکان از مسئله بغرنج ما چیزى سر در نمى آوردند و مى خواستند با تجویز دارو به ما کمک کنند. زنان، شوهران و عزیزان مان هر چه داشتند به ما مى دادند و به امید بهتر شدن و یا قطع مصرف ما، تمام انرژى خود را از دست مى دادند. سعى مى کردیم به جاى موادمخدر مصرفى، نوع دیگرى را جایگزین کنیم، اما این کار فقط رنج ما را طولانى تر مى کرد. سعى کردیم مصرف خود را محدود و تفننى کنیم، ولى موفق نشدیم. در واقع چیزى به نام معتاد تفننى وجود ندارد. بعضى از ما در مذاهب، فرقه ها و کلیساها به دنبال جواب گشتیم. بعضى، با کوچ کردن و از شهرى به شهر دیگر رفتن، در فکر علاج بودیم و براى مشکلات خود، محیط زیست و شرایط زندگى را مقصر مى دانستیم. کوشش براى علاج دردمان به وسیله سفر،  این فرصت را به ما مى داد که از افراد جدیدى سوءاستفاده کنیم. بعضى از ما در رابطه هاى جنسى و یا رفیق بازى به دنبال تأیید و امنیت مى گشتیم، اما این رفتار تأیید طلبانه، بیش از گذشته ما را به عمق اعتیاد سرنگون مى کرد. بعضى، ازدواج و طلاق یا فرار را امتحان کردیم، اما هر کارى که مىکردیم از بیماری خود رها نمى شدیم. ما به نقطه اى از زندگى رسیدیم که احساس مى کردیم آب از سرمان گذشته
و کار تمام است. نزد فامیل، دوستان و همکاران دیگر ارزش چندانى نداشتیم. بسیارى ازما بیکار بوده و قابلیت کار کردن را از دست داده بودیم. موفقیت به هر شکلى براى مان موضوعى ترسناک و کاملاً غریبه شده بود. دیگر اصلاً نمى دانستیم که چه کار باید بکنیم. هر چه احساس بى ارزشى در ما بیشتر مى شد، براى مخفى کردنش بیشتر مصرف مى کردیم. درد و بدبختى خسته و بیزارمان کرده بود. ما وحشت زده بودیم و از ترسهاى مان مى گریختیم، هر چقدر هم که فرار مى کردیم، ترس مانند سایه همراهمان بود. ناامید، بى ثمر و گمگشته بودیم. شکست، برای مان یک روال زندگى شده و احترام به نفسمان کاملاً از دست رفته بود. دردناکترین احساس ما ناامیدى بود. انزوا و انکار اعتیاد، باعث مى شد که ما سریعتر سرازیرى نیستى را طى کنیم. دیگر هیچگونه امیدى به بهتر شدن نداشتیم. بیچارگى، خلاء و ترس طریقه زندگى مان شده بود. ما کاملاً شکست خورده بودیم. چیزى که ما در واقع به آن نیازداشتیم، تغییر شخصیت بود. تغییر الگوى زندگى خود آزارانه، کاملا لازم به نظرمى رسید. دروغگویی ها، خیانت ها و دزدی های مان ما را در چشم خودمان خوار و خفیف کرده بود. ما به اندازه کافى خود آزارى کرده بودیم. عاقبت عجز خود را تجربه کردیم و وقتى دیگر هیچ چیز نمى توانست ترس و وحشت ما را از بین ببرد، به آخرخط رسیدیم و آماده درخواست کمک شدیم.
ما در جستجوى راه حل دستمان را دراز کردیم و معتادان گمنام را پیدا کردیم. به عنوان یک بازنده به اولین جلسهNA رفتیم و نمى دانستیم باید چه انتظارى داشته باشیم. پس از حضور در یک یا چند جلسه به مرور احساس کردیم که اعضاء مایلند به ما کمک کنند و این مساله برای شان اهمیت دارد. اگر چه فکر ما به ما مى گفت که هرگز موفق نمى شویم، اما اعضاى انجمن، ما را امیدوار مى کردند و اصرار داشتندکه مى توانیم بهبود یابیم. دریافتیم که هرگونه فکر و کارى که در گذشته کرده باشیم، مهم نیست و دیگران هم همان کارها را کرده اند. دوستان انجمن چنان دور و برمان راگرفته بودند که به مرور دریافتیم دیگر تنها نیستیم. بهبودى، چیزى است که درجلسات ما جریان دارد و مسئله مرگ و زندگى است. ما متوجه شدیم این برنامه وقتى کار مى کند که بهبودى را در اولویت قرار دهیم. در این جا ما با سه واقعیت هشداردهنده روبرو شدیم:
1 ما در مقابل اعتیاد عاجزیم و زندگى مان غیر قابل اداره است.

2با آن که ما مسئول بیمارى خود نیستیم، اما مسئول بهبودى خود هستیم.
3ما دیگر نمى توانیم مردم، جاها و چیزها را به خاطر اعتیاد خود سرزنش کنیم و باید با مشکلات و احساسات خود روبرو شویم.
بهترین وسیله بهبودى، یک معتاد در حال بهبودى است. ما بر روى بهبودى واحساسات خود متمرکز مى شویم، نه کارهایى که در گذشته کرده ایم. رفقا، اماکن وافکار سابق معمولاً تهدیدى براى بهبودى ما هستند. ما احتیاج به تغییر همبازى ها، زمین هاى بازى و اسبابهاى بازى خود داریم. بعضى از ما در مواقعى که حس مى کنیم نمى توانیم بدون موادمخدر مسائل مان را حل و فصل کنیم، فوراً دچار افسردگى، دلهره، خشم و رنجش مى شویم.
احساس واماندگى و تنهایى و پسرفت هاى جزئى اغلب باعث مى شود احساس کنیم که اصلاً بهتر نشده ایم. ما دریافتیم از بیماری رنج مى بریم و نه یک مسئله بغرنج اخلاقى. نکته اینجاست که ما انسان هاى چندان بدى نبوده ایم، بلکه فقط شدیداً بیمار بوده ایم. اکنون دریافته ایم که با پرهیز از مصرف، مى توان این بیمارى را متوقّف کرد. ما امروز قادریم تمامى احساسات و عواطف خود را تجربه کنیم. قبل از پیوستن به این انجمن ما یا خیلى خوش و یا شدیداً افسرده بودیم. احساسات منفى اى که ازخودمان داشتیم با نکته هاى مثبتى مانند به فکر دیگران بودن عوض شده است. اکنون جواب سؤالات مى رسند و مشکلات حل مى شوند. احساس انسان بودن دوباره، چه موهبت بزرگى است.

ما چقدر با گذشته خود تفاوت پیدا کرده ایم. ما مى دانیم که برنامه NA کار  مى کند. این برنامه ما را قانع کرد که به جاى سعى در تغییر دادن مردم و شرایط محیط، باید خودمان را تغییر دهیم. ما فرصت هاى خوب و تازهاى کشف کرده ایم. در ما احساس ارزش پدید آمده است. احترام به خود را آموخته ایم. این برنامه، یک برنامه آموزشى است. با به کارگیرى قدمها، ما به جایى مى رسیم که اراده یک نیروى برتر را مى پذیریم. پذیرش، به بهبودى منتهى مى شود. ما ترسهاى مبهم خود را ازدست مى دهیم و عاقبت به آزادى مى رسیم.

ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﻋﻤﻠﮑﺮد "معتادان گمنام"

اگر شما طالب آنچه که ما داریم هستید و حاضرید براى بدست آوردنش کوشش کنید، در آن صورت آماده اید که قدمهاى خاصى را بردارید. اینها اصولى هستندکه بهبودى ما را ممکن ساختند:
1 ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگى مان غیر قابل اداره شده بود.
2 ما به این باور رسیدیم که یک نیروى برتر مى تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
3 ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگى مان را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او را درک مى کردیم، بسپاریم.
4 ما یک ترازنامه اخلاقى بى باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم.
5 ما چگونگى دقیق خطاهای مان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرارکردیم.
6 ما آمادگى کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه نواقص شخصیتى ما را برطرف کند.
7 ما با فروتنى از او خواستیم کمبودهاى اخلاقى ما را برطرف کند.
8 ما فهرستى از تمام کسانى که به آن ها صدمه زده بودیم تهیه کرده و خواستارجبران خسارت از تمام آن ها شدیم.
9 ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردى که اجراى این امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند.
10  ما به تهیه ترازنامه شخصى خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم

11 ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوند، بدانگونه که او را درک مى کردیم شده و فقط جویاى آگاهى از اراده او براى خود و قدرت اجرایش شدیم.
12  با بیدارى روحانى حاصل از برداشتن این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگى خود به اجرا درآوریم.
این دستورالعمل، مشکل به نظر مى رسد و ما نمى توانیم آن را به یکباره انجام دهیم. ما یک روزه معتاد نشده ایم. بنابراین، به خاطر داشته باشید که به خودتان سخت نگیرید. تنها مسئله اى که بیش از هر چیز دیگر باعث ناکامى ما در بهبودى مى شود، موضع بى تفاوتى یا بى حوصلگى نسبت به اصول روحانى است. سه اصل روحانى ضرورى: صداقت، روشن بینى و تمایل مى باشد. ما با در دست داشتن این ها به سلامت به راه راست وارد شده ایم.
ما احساس مى کنیم که برخورد ما با بیمارى اعتیاد، کاملاً واقع بینانه است. هیچ چیز ارزش درمانى کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد. ما معتقدیم که روشمان عملى است، زیرا یک معتاد بهتر از هرکس دیگر قادر است یک معتاد دیگر را درک و کمک کند. ما معتقدیم که هرچه زودتر با مشکلات اجتماعى روزمره خود روبرو شویم، به همان نسبت سریعتر مى توانیم تبدیل به اعضاى قابل قبول، مسئول و سازنده اجتماع خود شویم.
تنها راه جلوگیرى از فعال شدن مجدد اعتیاد، خوددارى از مصرف، در همان بار اول است. اگر شما هم مثل ما هستید، مى دانید که مصرف یکبار زیاد و هزار بارهرگز کافى نیست! ما بر روى این نکته قویاً تاکید مى کنیم. زیرا مى دانیم که مصرف هرگونه ماده مخدر، به هر شکلى و یا جایگزین کردن نوع دیگرى به جاى آن، آتش اعتیادمان را دوباره شعله ور مى کند. تفاوت قائل شدن بین الکل و انواع دیگر مواد مخدر، باعث لغزش بسیارى از معتادان شده است. قبل از پیوستن به معتادان گمنام بسیارى از ما الکل را چیز جداگانه اى مى دانستیم، اما ما توان پرداخت این اشتباه را نداریم. الکل، یک ماده مخدر است و ما افراد مبتلا به بیمارى اعتیاد، باید از هرگونه ماده مخدر پرهیز کنیم تا بهبود یابیم. این ها بعضى از سئوالاتى است که ما از خودمان پرسیده ایم: آیا مطمئنیم که مى خواهیم مصرفمان را قطع کنیم ؟ آیا فهمیده ایم که کنترل واقعى موادمخدر دردست ما نیست؟ آیا تشخیص داده ایم در دراز مدت، این ما نبوده ایم که از
موادمخدر استفاده کرده ایم، بلکه موادمخدر از ما استفاده کرده است؟ آیا اختیار زندگى ما بارها به دست زندانها و تیمارستانها نیفتاده است؟ آیا واقعاًَ این حقیقت راپذیرفته ایم که تمام کوششهاى ما براى قطع مصرف، یا کنترل مصرف، با شکست مواجه شده است؟ آیا اعتیاد، ما را به کسانى که نمى خواستیم باشیم: یعنى به انسانهاى ناصادق، متقلّب و خودسر که با خود و هم نوعان شان در تضادند تبدیل نکرده است؟ آیاواقعاً باور مى کنیم که به عنوان مصرف کنندگان موادمخدر شکست خورده ایم؟
در دوران مصرف، دنیاى واقعى آن قدر براى ما دردآور شده بود که فراموشى رابدان ترجیح مى دادیم . ما سعى مى کردیم درد خود را از دیگران پنهان کنیم. منزوى شده و در بند زندانهایى که از تنهایى خود ساخته بودیم، روزگار مى گذراندیم و بالاخره از روى ناچارى دست به دامن معتادان گمنام شدیم. وقتى ما به NA مى آییم از لحاظ جسمانى، روانى و روحانى ورشکسته ایم. ما آنقدر درد و بدبختى کشیده ایم که براى پاک ماندن حاضر به انجام هر کارى هستیم. تنها امید ما دنبال کردن ردپاى کسانى است که مشکل ما را داشته و راه نجات راپیدا کرده اند و بدون در نظر گرفتن این که ما که هستیم، از کجا آمده ایم، یا چه کرده ایم، ما را در NA مى پذیرند. اعتیاد، وجه مشترکى به ما مى دهد که یکدیگر را درک کنیم. به دنبال شرکت در چند جلسه، به مرور این احساس در ما به وجود مى آید
که سرانجام به جایى تعلق پیدا کرده ایم. در این جلسات، با قدم هاى دوازده گانه معتادان گمنام، آشنا مى شویم و چگونگى به کار گرفتن قدمها را به ترتیبى که آمده اند مى آموزیم و به طور روزانه از آن ها استفاده مى کنیم. این قدمها، مشکل گشاى مسائل ما هستند و حیات ما بدانها بستگى دارد. آن ها، خط دفاعى ما را در برابر بیمارى کشنده اعتیاد تشکیل مى دهند. قدمها، اصولى
هستند که بهبودى ما را ممکن ساخته اند.

قدم یکم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

<<ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم و زندگى‌مان غیر قابل اداره شده بود.>>

فرقى  نمى‌کند که ما چقدر و چه ماده مخدرى مصرف کرده‌ایم. در معتادان‌گمنام پاک ماندن مى‌بایست  در رأس هر چیز دیگرى قرار گیرد. ما دریافتیم که نمى‌توانیم موادمخدر مصرف کنیم و  زنده بمانیم. وقتى ما به عجز خود وعدم توانائى در اداره زندگى‌مان اقرار کنیم،  دریچه بهبودى را به روىخود باز کرده‌ایم. هیچ کس نمى‌توانست به ما بقبولاند که ما  معتاد بوده‌ایم. این اقرارى است که ماباید براى خودمان بکنیم. اگر بعضى از ما در  این مورد تردید داشته باشیم، از خودمان مى‌پرسیم که

«آیا مى توانم مصرف هر دارویى را که باعث تغییر حالت افکار واحساساتم شود، کنترل کنم؟»

 وقتى  مسئله کنترل مطرح مى‌شود، بیشتر معتادان فوراً متوجّه مى‌شوند که چنین چیزى ممکن نیست. ما دریافتیم که مصرف خود را نمى‌توانیم به مدت طولانى کنترل کنیم.

 مطالب  فوق به روشنى نشان مى‌دهد که یک معتاد در مورد موادمخدر اختیارى از خود ندارد.  معناى عاجز بودن این است که ما مجبور باشیم بر خلاف اراده خود مصرف کنیم. اگر ما  نتوانیم مصرف خود رامتوقف کنیم، چطور ممکن است به خود بگوییم که کنترل در دست  ماست.عدم توانائى در قطع مصرف ـ حتى با حداکثر اراده و خالص‌ترین خواسته به این  حرف ما که مى‌گوییم "ما مطلقاً حق انتخاب نداریم"  صحه مى‌گذارد، امّا وقتى دیگر سعى نکنیم مصرف‌مان را توجیه کنیم، حق انتخاب پیدا  خواهیم کرد.

 ما  با عشق، صداقت، روشن بینى و تمایل وارد این انجمن نشده‌ایم، ما به نقطه‌اى رسیده  بودیم که به خاطر دردهاى جسمانى، روانى و روحانى دیگر نمى‌توانستیم به مصرف‌مان  ادامه دهیم و وقتى که مغلوب شدیم تمایل پیدا کردیم.

 عدم توانایى ما در کنترل و مصرف موادمخدّر، یکى از  علائم بیمارى اعتیاد است. ما نه تنها در مقابل موادمخدّر، بلکه در برابر اعتیاد  نیز عاجزیم. ما باید به این واقعیّت اقرار کنیم، تا بهبود یابیم. اعتیاد یک بیمارى  جسمانى، روانى وروحانى  است که در تمام قسمتهاى زندگى ما اثر مى‌گذارد.

 جنبه  جسمى بیمارى ما، مصرف اجبارى و بدون ، اختیار است. یعنى: عدم توانایى درقطع مصرف  به مجرد شروع. جنبه روانى بیمارى ما وسوسه و یا میل شدید مصرف است، حتّى وقتى که  زندگى خودرا نابود مى‌کنیم. جنبه روحانى بیمارى ما، خودمحورى شدید ماست. ما احساس  مى‌کردیم که برخلاف تمام شواهد موجود، هر وقت که بخواهیم مى‌توانیم از مصرف دست  برداریم. انکار، جایگزین کردن، توجیه کردن، دلیل آوردن، عدم اعتماد به دیگران،  احساس گناه و خجالت، آوارگى، حقارت، انزواو از دست دادن اختیار، همگى علائم و  عوارض بیمارى ما هستند. بیمارى ما پیش‌رونده، لاعلاج وکشنده است. دانستن این مطلب  که مشکل ما یک بیمارى است ونه یک ضعف اخلاقى بار سنگینىرا ازدوش اکثر ما بر مى‌دارد.

 ما  مسئول بیمارى خود نیستیم، امّا مسئولیّت بهبودى خود را بر عهده داریم. بیشتر ما سعى مى‌کردیم به تنهایى مصرف‌مان را قطع کنیم، اما متوجه شدیم که چه با موادمخدّر و چه  بدون آن نمى‌توانیم زندگى کنیم. سرانجام به این نتیجه رسیدیم که در مقابل  اعتیادمان عاجزیم.

 بسیارى  از ما سعى کردیم که به صرف اراده مصرف‌مان را قطع کنیم، اما این راه حل، موقتى  بود.عاقبت متوجه شدیم که اراده تنها نمى‌تواند در دراز مدت کارآیى داشته باشد. ما  راه حل‌هایى ازقبیل: روانپزشکان، بیمارستان‌ها، مراکزبازپرورى، روابط عاشقانه،  شهرهاى تازه و مشاغل جدید راآزمایش کردیم و به هر درى که زدیم باشکست مواجه شدیم.  کم‌کم متوجّه شدیم که براى موجه جلوه دادن خرابیهایى که موادمخدر در زندگى‌مان به بار آورده، از چه حرفهاى بى ربطى به  عنوان دلیل استفاده کرده‌ایم.

اگر  ما نتوانیم از هرگونه راه‌گریز دست برداریم، ارکان بهبودى‌مان در خطر خواهد بود.دست برنداشتن از راههاى  گریز ما را از منافعى که این برنامه دارد، محروم مى‌کند. ما با تسلیم شدن خود را  از شر تمام راههاى  گریز خلاص مى‌کنیم. فقط وفقط پس از آن است که کمک به ما براىبهبودى از این بیمارى،  میسر مى‌شود.

حال سؤال این است که: «اگر ما در برابر اعتیاد  عاجزیم، معتادان‌گمنام چگونه  مى‌تواند به ما کمک کند؟»

ما کار خود را با درخواست کمک آغاز مى‌کنیم. زیربناى  برنامه ما، بر روى این اعتراف استوار شده است که ما از خود در برابر اعتیاد قدرتى  نداریم. وقتى ما بتوانیم این واقعیت را بپذیریم، اوّلین قسمت قدم اوّل را به اتمام  رسانده‌ایم.

 براى  کامل کردن زیربنا، اقرار دوّم نیز لازم است. اگر در اینجا متوقّف شویم، فقط به نیمى از حقیقت پى مى‌بریم. ما در  تحریف حقیقت بسیار کار کشته شده‌ایم. خیلى آسان از یک طرف مى‌گوییم «بله من در  مقابل اعتیاد عاجزم» و از طرف دیگرمى‌گوییم «وقتى به زندگیم سر و سامان دادم،  دوباره مى‌توانم با موادمخدر کنار بیایم». اینگونه افکار و رفتار بارها باعث شده است که اعتیاد ما  مجدداً فعّال شود. هیچ وقت این فکر به  مغزمان خطور نکرد که از خود بپرسیم «ما که نمى‌توانیم اعتیادمان را

کنترل کنیم،  چطور مى‌توانیم زندگى‌مان را اداره کنیم؟» ما بدون موادمخدر احساس بدبختى مى‌کردیم  و زندگى‌مان غیر قابل اداره شده بود.

عدم  قابلیت اشتغال، آوارگى و تخریب، به وضوح مشخصات یک زندگى غیر قابل اداره‌اند.  خانواده‌هاى ما اکثراً از رفتار ما گیج، حیران و مأیوس مى‌شوند وغالباً راه خود را  جدا و ما را طرد مى‌کنند، امّاشاغل شدن پذیرش اجتماعى وبازگشت به خانواده، معنایش  این نیست که زندگى ما قابل اداره شده است. پذیرفته شدن در اجتماع، مفهومش بهبودى  نیست.

ما  دریافتیم که هیچ راهى جز تغییر کامل طرز تفکر قبلى خود نداریم، والا دوباره مصرف  را شروع مى‌کنیم. وقتى ما حداکثر کوشش خود را به کار مى بریم، این برنامه،براى ما  هم، همانطور  که براى دیگران کار کرده است، کار مى‌کند. وقتى ما دیگرنتوانیم عقاید کهنه خود را  تحمّل کنیم، تغییر شروع مى‌شود. از آن زمان به بعد، ماشروع به درک این مطلب کردیم  که هر روزِ پاک، یک روز موفّق است وفرقى نمى‌کند که چه اتفّاقى افتاده باشد.  تسلیم شدن مفهومش این است که دیگر نیازى به جنگیدن نداریم. ما اعتیاد و زندگى را  همانطور که هست مى‌پذیریم. ما آمادگى انجام هر کارى را که براى پاک ماندن لازم  باشد پیدا مى‌کنیم، حتّى اگر آنرا دوست نداشته باشیم.

قبل از برداشتن قدم اوّل ما همیشه پر از ترس و تردید  بودیم. در این مرحله،  بسیارى از ما احساس گیجى و سردرگمى مى‌کردیم.

خود را از بقیّه جدا مى‌دانستیم. با  به کارگیرى این قدم، ما تسلیم خود را به اصول معتادان‌گمنام تائید کردیم. فقط پس  از این است که مى‌توانیم از احساس بیگانگى به خصوص اعتیاد، خلاص شویم. کمک به ما،  فقط در نقطه‌اى که ما بتوانیم به شکست کامل خود اقرار کنیم، شروع مى‌شود.ممکن است  ترسناک به نظر برسد، امّا زیربنائى است که ما زندگى خود را بر روى آن بنیان‌گذارى

مى‌کنیم.

 مفهوم  قدم اوّل این است که ما دیگر مجبور به مصرف نیستیم. این براى ما آزادى بسیار بزرگى است. براى برخى از ما مدتها طول کشید تا متوجه شدیم که زندگى‌مان غیر قابل اداره  شده است.براى بعضى دیگر، نداشتن اختیار زندگى، تنها مطلبى بود که کاملاً برایشان روشن بود.  ما قبلاً مى‌دانستیم که موادمخدر مى‌تواند ما را به کسانى که نمى‌خواستیم باشیم،  تبدیل کند.

با  پاک بودن و کار کردن این قدم، ما از غل و زنجیر خلاص مى‌شویم، امّا هیچ یک از قدم‌ها  را نمى‌توان با جادو انجام داد. ما فقط صحبت از قدم‌ها نمى‌کنیم، بلکه یاد مى‌گیریم  که چطور آنها  را زندگى کنیم و ارمغان‌هاى این برنامه  را شخصاً تجربه مى‌کنیم.

ما  امیدمان را پیدا کرده‌ایم. اکنون مى‌توانیم یاد بگیریم که چگونه در این دنیایى که  در آن زندگى مى‌کنیم، عمل کنیم. ما مى‌توانیم در زندگى مفهوم و هدف پیدا کنیم و از  دیوانگى، محرومیت و مرگ خلاص شویم.


وقتى  ما به عجز و ناتوانى خود در اداره زندگى‌مان  اقرار کنیم، دریچه‌اى را براى دریافت کمک از یک نیروى برتر، به روى خود باز کرده‌ایم  . این مهم نیست که ما از کجا آمده‌ایم، مهم این است که ما به کجا مى رویم

قدم دوم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

«ما به این باور رسیدیم که یک نیروى برتر، مى‌تواند سلامت عقل رابه  ما بازگرداند.»

اگر  ما انتظار بهبودى پابرجایى داریم، قدم دوم براى‌مان ضرورى است. قدم اوّل ما را در  نیاز به باورچیزى که بتواند در مورد عجز، بیهودگى ودرماندگى به ما کمک کند، باقى  مى‌گذارد.


قدم  اوّل، خلائى در زندگى ما باقى گذاشته،لازم است براى پر کردن این جاى خالى، چیزى  پیداکنیم. هدف قدم دوّم همین است.

بعضى  از ما این قدم را در وحله اول جدى نگرفتیم و از آن سرسرى گذشتیم، اما بعداً متوجّه  شدیم که تا قدم دوم را کار نکنیم، قدم‌هاى بعدى کار نخواهند کرد. حتى وقتى ما  اقرار کردیم که در موردمشکل موادمخدر، احتیاج به کمک داریم، بسیارى از ما نمى‌خواستیم  نیاز به ایمان، یا سلامت عقل را اعتراف کنیم.


ما  بیماریى داریم که پیش رونده، لاعلاج و مهلک است. هر یک از ما به طرق مختلف خریدار  نابودىخود به اقساط بوده‌ایم! همگى ما از هروئینى کیف قاپ گرفته، تا خانم محترم  پیرى که از دو سه دکترمتفاوت، نسخه‌هاى مختلف مى‌گیرد، یک وجه مشترک داریم. ما  نابودى خود را یک گرم یک گرم، یک قرص یک قرص و یک بطریک بطر دنبال مى‌کنیم، تا بمیریم. این،  حداقل قسمتى از دیوانگى اعتیاد است. شاید به نظر برسد معتادى که براى یک بار مصرف،  خودفروشى مى‌کند، از معتادى که فقط به دکتر خود دروغ مى‌گوید، بهاى سنگین‌ترى مى‌پردازد،  اما فرقى نمى‌کند، نهایتاً هر دوى آنها با جان خود بهاى بیماریشان را مى‌پردازند. دیوانگى، یعنى تکرار  یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت.

بسیارى  از ما پس از پیوستن به برنامه متوجه شدیم که در گذشته با آنکه مى‌دانستیم مشغول نابودکردن خود  هستیم، امّا دوباره و دوباره مصرف را از سرمى‌گرفتیم. دیوانگى این است که با علمِ  به این که مصرف موادمخدر، جسم، روح وزندگى‌مان را نابود مى‌کند، باز هم هر روز به  همان کار ادامه دهیم.

آشکارترین جنبه دیوانگى بیمارى اعتیاد، وسوسه مصرف موادمخدر  است.از  خودتان سؤال  کنید، آیا باور دارم این  دیوانگى است که به کسى بگویم «ممکنه خواهش کنم ترتیب یک سکته قلبى و یا یک تصادف  کشنده‌رو برام بدین؟» اگر قبول دارید که دیوانگى است، با قدم دوم مشکلى نخواهید  داشت.

 در این برنامه، اولین کارى که ما انجام مى‌دهیم، قطع  مصرف موادمخدر است. در این مرحله کم کم احساس مى‌کنیم که زندگى بدون موادمخدر و یا  هرچیزى  که جاى آن را پر کرده بود، دردناک است.درد، ما را مجبور مى‌کند که دنبال نیرویى  برتر از خود بگردیم تا به کمک آن از وسوسه مصرف خلاص شویم. فرایند  به باور رسیدن بیشتر معتادان به یکدیگر شباهت دارد. اکثر ما رابطه کارآمدى، با یک نیروى برتر نداشتیم. ما این رابطه را به سادگى، با اقرار به اینکه ممکن است قدرتى بالاتر از قدرت ما

وجود داشته باشد، به مرور شروع و آن را پرورش مى‌دهیم.

براى اکثر ما، اعتراف به اینکه اعتیاد، به صورت یک قدرت نابود کننده  زندگى ما در آمده بود، کار چندان مشکلى نیست. حتّى بهترین سعى و کوشش ما هم نتیجه‌اى  به جز نابودى و یأس بیشتر براى‌مان نداشت. ما در نقطه‌اى متوجه شدیم که به کمک  نیرویى برتر از قدرت اعتیادمان نیاز داریم. درک ما ازیک نیروى برتر، به خود ما  مربوط است و هیچ کس قرار نیست براى‌مان تصمیم بگیرد. ما مى‌توانیم آن را گروه،  برنامه و یا خدا بنامیم. تنها دستورالعمل پیشنهادى این است که این نیرو عاشق،  مهربان و

برتر از خودمان باشد. لزومى ندارد که ما مذهبى باشیم تا بتوانیم این ایده  را بپذیریم. نکته این است که ما دریچه افکارمان را براى باور کردن، باز مى‌کنیم.

شاید این کار براى ما مشکل باشد، امّا با باز گذاشتن دریچه افکارمان، دیر یا زود  کمکى را که بدان نیاز داریم دریافت خواهیم کرد. ما  با دیگران صحبت کردیم و حرف‌هایشان  را شنیدیم و کسانى رادیدیم که حالشان رو به بهبودى بود. آنها گفتند که چه چیزى کمکشان کرده است. به مرورعلائم و آثارقدرتى  را دیدیم که تشریح آن چندان آسان نبود. در اثر روبرو شدن بااین شواهد، کم کم شروع  به پذیرفتن وجود نیرویى برتر از خود کردیم. مدتها قبل ازآنکه بتوانیم این نیرو را درک کنیم، مى‌توانیم بهره‌بردارى از آن را شروع کنیم. در  اثر اتفاقات و معجزاتى که در زندگى خود مى‌بینیم، باورمان به مرورتبدیل به اعتماد  مى‌شود و ما به نیروى برترمان به عنوان یک منبع قدرت خو مى گیریم. کم‌کم یادمی‌گیریم  که به این نیرو اعتماد کنیم و بر ترس‌مان از زندگی غلبه نمائیم.

فرایند به باور رسیدن، سلامت عقل را به ما باز مى‌گرداند.  قدرت وارد مرحله عمل  شدنِ ما نیز ازهمین باور سرچشمه مى‌گیرد. لازم است ما این قدم را بپذیریم تا  درابتداى مسیر بهبودى قرار گیریم.وقتى اعتقاد ما محکم‌تر شد، آن وقت آماده براى  برداشتن قدم سوّم هستیم

قدم سوم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

«ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگى‌مان را به مراقبت خداوند، بدان‌گونه  که او را درک مى‌کردیم، بسپاریم.»

به عنوان معتاد ما زندگى و اراده خود را بارها به یک قدرت مخرب سپرده‌ایم. اراده و  زندگى ما بوسیله موادمخدر کنترل مى‌شد و ما در اسارت نیاز خود به لذّتى آنى که  موادمخدر به ما مى‌داد، بودیم. درآن اوقات تمامى وجود ما، یعنى جسم، فکر و روح‌مان  درزیر سلطه موادمخدر بود. این جریان تا مدتى لذت‌بخش بود، امّا بعد به مرور در  اثر پریدن نشئگى، چهره زشت اعتیاد را نیز دیدیم. دریافتیم که هرچقدر موادمخدر ما  را بیشتر بالا ببرد، محکم‌تر به زمین مى‌کوبد. ما دو راه بیشترنداشتیم یا باید

خمارى مى‌کشیدیم و یا موادمخدر بیشترى مصرف مى‌کردیم.

براى  همگى ما عاقبت آن روز رسید که دیگر اختیار در دست ما نبود و ما باید اجباراً مصرف  مى‌کردیم.ما اراده و زندگى خود را به اعتیادمان واگذار کرده بودیم و با استیصال  به دنبال راه دیگرى مى‌گشتیم.

در معتادان‌گمنام، ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگى‌مان  را به مراقبت خداوند، بدان‌گونه که او را درک مى‌کردیم، بسپاریم. این، قدم بسیار  بزرگى است. لزومى ندارد که ما مذهبى باشیم. هر کس مى‌تواند این قدم رابردارد. تنها  لازمة آن تمایل است. مهم این است که ما در را به روى نیروى برترخود باز کنیم.

مفهوم  خدا همیشه براى ما ریشه مذهبى ندارد، بلکه از باور شخصى ما و آنچه که برایمان عملاً کارمى‌کند، سرچشمه مى‌گیرد.  براى بسیارى از ما خدا قدرتى است که ما را پاک نگاه مى‌دارد. درک شخصى شما از خدا  کاملاً حق شماست وهیچ تبصره‌اى ندارد. ما به خاطر همین حقى که داریم، درصورتى که  مایل باشیم رشد روحانى کنیم، لازم است در مورد باورمان صادق باشیم.

ما  دریافتیم تنها کارى که لازم است انجام دهیم، این است که کوشا باشیم. وقتى که تمام  سعى خود را به کار بردیم، براى ما هم این برنامه همان طور که براى بسیارى دیگر کار  کرده بود مؤثر واقع شد. قدم سوّم نمى‌گوید که «اراده و زندگى‌مان را به مراقبت  خداوند سپردیم»، بلکه مى‌گوید

«تصمیم گرفتیم اراده و زندگى‌مان را به مراقبت  خداوند، بدان‌گونه که او رادرک مى‌کردیم، بسپاریم».

این تصمیم را خود ما گرفتیم و  به وسیله موادمخدر، فامیل، مأمور دادگسترى، قاضى، روان‌شناس وپزشک برایمان گرفته نشده است. اززمان اوّلین نشئگى، این نخستین تصمیمى  است که براى خودگرفته‌ایم.

تصمیم‌گیرى،  اقدام و عمل را به دنبال دارد. این تصمیم‌گیرى بر پایه ایمان استوار است. ما فقط  بایدباور کنیم همان معجزه‌اى که مى‌بینیم در زندگى معتادان پاک بوقوع پیوسته، مى‌تواند  براى هرمعتادى که مایل به تغییر است نیز بوقوع بپیوندد. ما به سادگى متوجّه مى‌شویم  که قدرتى براىرشد روحانى در کار است که مى‌تواند به ما کمک کند تا با تحمّل‌تر،  صبورتر و در کمک به دیگران مفیدواقع شویم. بسیارى از ما گفته‌ایم «اراده و زندگیم  را به مراقبت تو مى‌سپارم، مرا در بهبودیم راهنمایى کن و نشانم بده که چطور زندگى  کنم». آسودگى خاطرى که از «رها کردن وبه مراقبت خداسپردن» بدست مى‌آید به ما کمک  مى‌کند زندگى‌اى براى خود بسازیم که ارزش زندگى کردن راداشته باشد.

با  تمرین روزانه، تسلیم در برابر اراده نیروى برترمان به مرور آسان‌تر مى‌شود. وقتى  صادقانه سعى کنیم، نتیجه مى‌گیریم. بسیارى از ما روز خود را با یک درخواست ساده  راهنمایى از نیروى برتر‌مان آغاز مى‌کنیم.

با  آنکه ما مى‌دانیم  «به مراقبت خدا سپردن» مؤثر است، اما ممکن است دوباره اختیار اراده و زندگى را خود  بدست بگیریم. حتى ممکن است از اینکه خدا این اجازه را به ما مى‌دهد عصبانى شویم. گاه،در  طول دوران بهبودى، تصمیم به کمک گرفتن از خدا، بزرگترین منبع قدرت و شهامت ما  خواهد بود.این تصمیم را هر چقدر هم تکرار کنیم، باز کم است. ما به آرامى تسلیم مى‌شویم  و مى‌گذاریم خداوندى که خود درک مى‌کنیم، از ما حمایت کند.

در آغاز، این سؤالات فکر ما را به خود مشغول کرده  بود: «وقتى زندگى خود راتسلیم کنم چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آیا به تکامل خواهم  رسید»؟ البته شایداز  این واقع‌بین‌تر بوده باشیم. بعضى از ما مجبور شدیم به اعضاى قدیمى‌تر NA مراجعه کنیم  و بپرسیم که: «براى آنها  این قضیه چطور بوده است»؟ جواب هر عضوى در این مورد با عضو دیگر تفاوت دارد. اکثر  ما احساس مى‌کنیم روشن‌بینى،تمایل وتسلیم، رموز موفقیت هستند.

ما  اراده و زندگى خود را تسلیم نیروى برتر خود کرده‌ایم. اگر در این مورد صمیمى و دقیق  بوده باشیم، شاهد تغییرات مثبتى در زندگى خود خواهیم بود. ترسهایمان کمتر مى‌شوند و همان‌طور که مفهوم  واقعى تسلیم را مى‌آموزیم، ایمان درما قوى‌تر مى‌شود. ما دیگر با ترس، خشم، گناه،افسوس به حال خود و یأس در جدال نخواهیم بود. متوجه مى‌شویم که اگر بگذاریم، همان  نیرویى که ما را به این برنامه آورده است، راهنمایى ما را هم‌چنان ادامه خواهد  داد. به آهستگى ترس فلج کننده ونومیدى را از دست مى‌دهیم. طریقه  زندگى ما، گواهى بر اثبات این قدم است.

ما  از پاک زندگى کردن خود لذت مى‌بریم و طالب ارمغان‌هاى دیگر انجمن NAهستیم. ما حالا  دیگرمى‌دانیم که در برنامه روحانى خود نمى‌توانیم متوقّف شویم وخواهان تمام  چیزهائى که مى‌توانیم بدست آوریم هستیم. ما  اکنون آماده‌ایم که براى اولین بار خودمان را صادقانه ارزیابى کنیم.بنابراین،کار  خود را با قدم چهارم شروع مى‌کنیم

قدم چهارم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

«. ما یک ترازنامه اخلاقى بىباکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم »
هدف از تهیه یک ترازنامه بی باکانه و جستجوگرانه اخلاقى این است که سردرگمى و دوگانگى زندگى خود را طبقه بندى کنیم، تا بدین وسیله به ماهیت اصلى خود پى ببریم. ما راه جدیدى براى زندگى در پیش گرفته ایم و باید از بند دامها و زنجیرهایى که زندگى ما را کنترل و از رشد ما جلوگیرى کرده اند خلاص شویم.
در هنگام کار کردن این قدم، اکثر ما از این مىترسیم که مبادا هیولایى که دروجود ماست، رها شود و ما را از بین ببرد. این ترس، می تواند باعث شود که ما تهیه ترازنامه خود را به تعویق اندازیم، یا اصلاً این قدم حیاتى را برنداریم. ما میدانیم که ترس، از کمبود ایمان است. ما اکنون خداى مهربانى پیدا کرده ایم که به ما تعلّق دارد و میتوانیم به او پناه ببریم. دیگر لازم نیست از چیزى بترسیم. ما متخصص خودفریبى و توجیه بوده ایم. به کمک نوشتن این ترازنامه، میتوانیم بر این موانع پیروز شویم. نوشتن ترازنامه کتبى، قسمتهایى از ضمیر ناخودآگاه ما راکه حتّى با حرف زدن و فکر کردن در مورد هویتمان مخفى میماند، نمایان میسازد. وقتى ما تمام مطالب را بر روى کاغذ بیاوریم، دیدن آنها آسانتر و انکار شخصیت واقعیمان مشکلتر میشود. ارزیابى صادقانه خود، یکى از رموز موفقیت ما در این راه جدید زندگى است. واقعیت این است که در زمان مصرف، ما اصلاً با خودمان صادق نبودیم. وقتى که اقرار کنیم اعتیاد ما را شکست داده است و به کمک نیاز داریم، به طرف صداقت با خود در حرکتیم. براى ما مدت زیادى طول کشید تا به شکست خود اعتراف کنیم. ما متوجه شدیم که جسم، فکر و روح ما یک شبه بهبود پیدا نمیکنند. قدم چهارم به ماکمک میکند که بطرف بهبودى حرکت کنیم. بیشتر ما، متوجه شدیم که نه به آن خوبى و نه به آن بدى که تصور کرده بودیم، هستیم و از این که در ترازنامه خود نکات مثبتى پیدا کردیم بسیار متعجب شدیم. هرکس که قدمتى در این برنامه دارد و این قدم را به کار گرفته است به شما خواهد گفت که قدم چهارم، نقطه عطفى درزندگیش بوده است.
بعضى از ما اشتباهاً تصور میکنیم منظور از قدم چهارم این است که اعتراف کنیم چقدر نفرت انگیزیم و چه آدم بدى بوده ایم. در این راه جدید زندگى، احساس تأسف بیش از حد، میتواند خطرناک باشد و هدف از قدم چهارم چنین چیزى نیست. ما سعى میکنیم خود را از زندگى کردن بر طبق الگوهاى بى ثمر و کهنه آزادکنیم. ما قدم چهارم را بر میداریم تا رشد کنیم و از قدرت و بصیرت برخوردار شویم. قدم چهارم را به چند روش میتوان انجام داد.
دارا بودن ایمان و شهامت جهت نوشتن یک ترازنامه بىباکانه و قدمهاى اول، دوم و سوم مقدماتى الزامی اند. قبل از شروع، بهتر است سه قدم اولیه را با یک راهنما مرور کنیم تا با درک این قدمها احساس راحتى بیشترى براى نوشتن ترازنامه پیدا کنیم و براى انجام کارى که در پیش داریم احساس خوبى داشته باشیم. ما مدت ها در حال دست و پا زدن بوده ایم، بی آنکه به جایى رسیده باشیم. اکنون ترس را کنارگذاشته ایم و قدم چهارم را شروع می کنیم. ما مطالب خود را به سادگى و به بهترین وجهى که میتوانیم، روى کاغذ می آوریم.
ما باید از گذشته ها بگذریم و از آن جدا شویم. ما میخواهیم رو در روى گذشته خود بایستیم و آن را به همان شکلى که واقعاً بوده است، نگاه کنیم وسپس از آن میگذریم، تا بتوانیم در زمان حال زندگى کنیم. براى اکثر ما،گذشته مانند شبحى بوده است که در پشت در به کمین نشسته و همیشه از این ترسیده ایم که اگر در را باز کنیم چه بر سرمان خواهد آورد. ما مجبور نیستیم با گذشته خود به تنهایى روبرو شویم، زیرا اراده و زندگى ما در دست نیروى برتر است. تا زمانى که ما متکّى به قدرت شخصى خود بودیم، نوشتن یک ترازنامه صادقانه و دقیق برای مان غیرممکن به نظر میرسید. قبل از نوشتن، چند لحظه سکوت می کنیم و از خدا می خواهیم به ما قدرتى بدهد که در انجام کار خود نترس و دقیق باشیم. در قدم چهارم، به مرور با خود آشنا میشویم، ضعفهایى چون گناه، خجالت، پشیمانى، افسوس به حال خود، رنجش، خشم، افسردگى، احساس محرومیت، سردرگمى، تنهایى، تشویش، خیانت، ناامیدى، شکست، ترس و انکار را بر روى کاغذ می آوریم.
از چیزهایى که در حال حاضر آزارمان می دهند نیز می نویسیم. ما افکارى منفى گرایانه داریم و به کمک نوشتن، این امکان را به خود می دهیم که با دید مثبتترى به اتفاقات نگاه کنیم. ما اگر طالب تصویرى کامل و دقیق از خود هستیم، باید سرمایه هاى خودمان را هم، در موقع نوشتن در نظر بگیریم. براى بسیارى از ما این کار خیلى مشکل است، زیرا به سختى می توانیم قبول کنیم که محسناتى نیز داریم. همگى ما سرمایه هایى داریم که بسیارى از آن ها را به تازگى در این برنامه پیدا کرده ایم. صفاتى چون پاکى، روشن بینى، خداآگاهى، صداقت با دیگران، پذیرش، عمل مثبت، مشارکت، تمایل، شهامت، ایمان، توجه، سپاس، مهربانى و بذل و بخشش. همچنین، ترازنامه ما معمولاً شامل مطالبى در مورد رابطه هاى ماست. ما کردار گذشته و رفتار فعلى خود را مرور می کنیم تا ببینیم کدام یک از آنها را می خواهیم نگه داریم و کدام یک را به دور اندازیم. البته هیچکس ما را مجبورنمی کند که از بدبختیهاى خود دست برداریم. این قدم به عنوان یک قدم مشکل معروف شده است، اما در واقع بسیار ساده است.
ما ترازنامه خود را بدون در نظر گرفتن قدم پنجم بر روى کاغذ می آوریم. به گونهاى قدم چهارم را کار می کنیم که گویى قدم پنجمى وجود ندارد. در موقع نوشتن، هم می توانیم تنها باشیم و هم ممکن است در نزدیک دیگران ترازنامه خود را بنویسیم. به هر صورت و هر طریقى که براى نویسنده راحتتر باشد، همان خوب است. آن چه که می نویسیم به نسبت احتیاج می تواند کوتاه و یا بلند باشد. اعضاى با تجربه می توانند در این مورد به ما کمک کنند. مطلب مهم این است که ترازنامهاى اخلاقى بنویسیم. در صورتى که لغت اخلاقى آزارمان می دهد، می توانیم نام آن را ترازنامه مثبت و منفى بگذاریم. طریقه نوشتن ترازنامه این است که آن را بنویسیم! با فکر کردن، حرف زدن وفرض کردن، ترازنامه نوشته نمی شود. ما دفتر به دست، در گوشهاى می نشینیم وپس از طلب راهنمایى از خداوند، قلم را برمیداریم و شروع میکنیم. هر چیزى که به ذهنمان برسد قابل نوشتن است. وقتى که متوجه شویم چیزى از دست نمی دهیم، بلکه منفعت زیادى هم می بریم، این قدم را شروع کرده ایم. طبق یک قاعده کلى، هرچند که می توانیم خیلى کم بنویسیم، اما هر چقدر هم که بنویسیم، هرگز زیاد نیست و فراخور حال شخص است. ممکن است این کار مشکل و دردآور و یا حتى غیرممکن به نظر برسد. ممکن است از این بترسیم که در تماس بودن با احساساتمان، باعث بروز عکس العمل هاى زنجیرهاى، از درد و وحشت غیرقابل تحمل شود. ممکن است به خاطر ترس از شکست، از نوشتن ترازنامه خوددارى کنیم. وقتى ما به احساسات خود
ببی توجهى می کنیم، فشار از حد تحمل خارج شده و ترس از فنا آن قدر زیاد می شود که بر ترس از شکست غلبه می کند. ترازنامه، به صورت یک عامل رهایى در می آید، زیرا شکنجه انجام آن از شکنجه انجام ندادن آن کمتر است. ما می آموزیم که درد می تواند عامل مشوقى در بهبودى باشد و بدین ترتیب رویارویى با آن اجتناب ناپذیر میشود. معمولاً موضوع صحبت اکثر جلسات آموزش قدمها، در اطراف قدم چهارم و یا ترازنامه روزانه دور می زند. به کمک سلسله مراتب ترازنامه، ما خواهیم توانست با تمام مسائلى که در زندگى پیش مى آیند روبرو شویم. هر چه عمیقتر با فلسفه این برنامه زندگى کنیم، خداوند بیشتر ما را در موقعیتى که این مسائل در آن اتفاق می افتد قرار میدهد. وقتى این مسائل پیش می آیند، در مورد آن ها می نویسیم. ما شروع به لذت بردن از بهبودىمان می کنیم، زیرا راهى را پیدا کرده ایم که به کمک آن مىتوانیم احساس خجالت، گناه و رنجش هاى خود را رفع کنیم. از زیر بار فشارهایى که زمانى احساس می کردیم، رها می شویم. نوشتن، باعث مىشود که در دیگ فشارهاى درونى ما برداشته شود. تصمیم با ماست که
بخواهیم محتویات دیگ را به بشقاب بکشیم، در آن را دوباره ببندیم یا کلاً آن را دور بیندازیم. به هرصورت دیگر بیش از این نیازى به سوختن در آن را نداریم. ما با قلم و کاغذ در گوشهاى می نشینیم و از خداوند براى نمایاندن نقصهایى که به وجودآورنده رنج و شکنجه اند، کمک می طلبیم. دعا می کنیم به ما شهامتى بدهدکه نترس و دقیق باشیم. این ترازنامه، کمک می کند که زندگی مان را سروسامان دهیم. وقتى ما هر اقدامى را با دعا شروع کنیم، همیشه همه چیز برای مان بهتر پیش میرود. ما قرار نیست که آدم هاى کاملى شویم، اگر کامل بودیم نمی توانستیم اسم خودمان را انسان بگذاریم. مسئله مهم این است که بهترین سعى خودمان را به
کار ببریم. ما از ابزارى که در دسترسمان قرار دارد بهره بردارى کرده، قدرت جان سالم به در بردن از طغیان احساسات خود را پیدا می کنیم. ما نمی خواهیم آن چه را که در این برنامه بدست آورده ایم از دست بدهیم و مایلیم برنامه خود را ادامه دهیم. تجربه ما نشان می دهد که هر چقدر هم که ترازنامه جستجوگرانه و با دقت نوشته شده باشد،اگر به موقع با قدم پنجم دنبال نشود، تأثیر آن دوام
زیادى نخواهد داشت.

قدم ششم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند
چه لزومى دارد چیزى را که آمادگی اش را نداریم بی جهت طلب کنیم؟ این کار معنایش دنبال درد سر رفتن است. بارها اتفاق افتاده است معتادان به دنبال اجرت کارى بوده اند که زحمتش را نکشیده اند. چیزى که ما در قدم ششم برایش تلاش مى کنیم، تمایل است. درجه خلوص ما در به کارگیرى این قدم، رابطه مستقیمى با تمایل ما براى تغییر دارد. آیا واقعاً مى خواهیم که از رنجشها، ترس و خشم خود خلاص شویم؟
بسیارى از ما به ترس ها، تردیدها، افسوسها و نفرتهاى خود مى چسبیم، زیرا در دردهاى آشنا، امنیت منحرفى وجود دارد. این طور به نظر مىرسد که نگه داشتن هر چیزآشنایى، مطمئن تر از، از دست دادن آن، به خاطر چیزهاى ناشناخته است.
رها کردن نواقص شخصیتى، باید با قاطعیت انجام شود. تسلطى که آن ها روى ما دارند ما را تضعیف مى کند و باعث زجرمان مى شود. اگر قبلاً مغرور بوده ایم، اکنون متوجه مى شویم که دیگر نمى توانیم  بدون تاوان- متکبر باشیم. ما اگر فروتن نباشیم، خوار و خفیف مى شویم. اگر طمعکار باشیم، هرگز روى رضایت را نمى بینیم. قبل از برداشتن قدمهاى چهارم و پنجم ما مى توانستیم در ترس، خشم، نادرستى و افسوس افراط کنیم. اکنون افراط در نواقص شخصیتى، تفکر منطقى ما را تیره و تار مى کند. خودخواهى، به زنجیر غیرقابل تحمل و خفه کنندهاى تبدیل مى شود و ما را به عادت هاى بد گذشته متصل مى کند. نواقصمان تمام وقت و انرژى مان را به هدر مى دهند. ما ترازنامه قدم چهارم خود را بررسى مى کنیم و به تأثیرى که این نواقص در زندگى ما مى گذارند خوب توجه مى کنیم. به مرور خواهش آزادى از این نقصها در ما پدید مى آید. ما دعا مى کنیم و یا به عبارت دیگر تمایل، آمادگى و توانایى آن را پیدا مى کنیم که بگذاریم خداوند این نقصهاى مخرب را برطرف کند. اگر قرار است پاک بمانیم، لازم است تغییر شخصیت دهیم. ما، مى خواهیم که تغییرکنیم. مى باید در رابطه با نقصهاى قدیمى خود، روشن بین باشیم. با آن که ما از وجود نقصهاى خود اطلاع داریم، اما هنوز همان اشتباهات گذشته را تکرار مى کنیم و نمى توانیم ازعادات بد خود دست برداریم. براى رسیدن به زندگى مورد علاقه مان،دست به دامان انجمن مىشویم. از دوستانمان مىپرسیم آیا شما دست از کارهایى که مى کردید برداشته اید؟ تقریباً بدون استثناء جواب این است که: بله به بهترین وجهى که مى توانستیم. وقتى ما چگونگى نواقص خود را در زندگى مى بینیم و آن ها را مى پذیریم، آن وقت مى توانیم از آنهادست برداریم و به زندگى تازه خود بپردازیم. وقتى مى بینیم که بجاى تکرار اشتباهات گذشته، اشتباهات جدیدى در زندگى خود مى کنیم متوجه مى شویم که در حال رشدیم. در موقع به کارگیرى قدم ششم، باید این مطلب مهم را به خاطر داشته باشیم که ما انسان هستیم ونباید توقعات بیجا از خود داشته باشیم. قدم ششم، قدم تمایل است. اصل روحانى این قدم، تمایل مى باشد. قدم ششم به ما کمک مى کند که در مسیرى روحانى به حرکت درآییم، اما ما انسان هستیم و گاه از مسیر منحرف خواهیم شد. سرکشى، نقصى شخصیتى است که باعث تباهى ما مى گردد. در وقت سرکشى، ما نباید ایمان خود را از دست بدهیم. سرکشى، مى تواند باعث بى تفاوتى و بى تحملى شود، اما با کوشش مستمرمى توان بر آن غلبه کرد. ما، مرتب براى پیدا کردن تمایل، دعا مى کنیم. شاید مردد باشیم که آیا خدا صلاح مى داند که به ما کمک کند و یا مشکلى پیش خواهد آمد. ازعضو دیگرى سؤال مى کنیم، مى گوید«. تو درست همانجایى هستى که باید باشى » ما آمادگى خود  را جهت برطرف شدن نقصهای مان تجدید کرده و خود را تسلیم پیشنهادهاى ساده برنامه مى کنیم. باآن که آمادگى ما کامل نیست، اما در مسیر درستى قرار گرفته ایم. سرانجام ایمان، فروتنى و پذیرش جاى غرور و سرکشى را مى گیرد. به مرور باخود آشنا مى شویم. در مى یابیم که در حال صعود به سوى بلوغ آگاهى هستیم. دراثر تبدیل تمایل به امید، کم کم حال مان بهتر مى شود. شاید براى اولین بار بتوانیم دورنمایى از زندگى تازه خود ببینیم. با داشتن چنین افق تازهاى در زندگى، تمایل خود را به مرحله عمل در مى آوریم و قدم هفتم را آغاز مى کنیم.

قدم هفتم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما با فروتنى از او خواستیم کمبودهاى اخلاقى ما را برطرف کند

نواقص شخصیتى و یا کمبودهاى اخلاقى، همان عواملى هستند که در تمام دوران زندگى باعث درد و بدبختى ما شده اند. اگر آن ها عوامل خوشحالى و سلامت ما بودند، این گونه کارمان به جاى باریک کشیده نمى شد. ما مى بایست حاضرمى شدیم بگذاریم خداوند، بدان گونه که او را درک مى کردیم، این نواقص را برطرف کند. وقتى تصمیم گرفته باشیم که بگذاریم خداوند ما را از عوامل بى فایده و
نابودکننده شخصیتمان خلاص کند، به قدم هفتم رسیده ایم. ما به تنهایى نمى توانستیم از عهده پستى و بلندیهاى زندگى برآییم، اما این مطلب را وقتى متوجه شدیم که زندگى خود را واقعاً به تباهى کشیده بودیم. اقرار به این واقعیت، باعث شد که ما تاحدودى با فروتنى آشنا شویم. این، خمیره اصلى قدم هفتم است. فروتنى، ارمغان پیدایش صداقت با خویشتن است. ما از قدم اول شروع به تمرین صداقت کرده ایم. ما اعتیاد و عجز خود را پذیرفتیم. یک نیروى برتر از خود پیدا کردیم و آموختیم که به او اعتماد کنیم. زندگى خود را تجزیه و تحلیل کردیم و فهمیدیم که واقعاً چه کسى هستیم. فروتنى واقعى این است که خود را بپذیریم وصادقانه کوشش کنیم که خود باشیم. هیچ یک از ما بطور کامل خوب و یا بد نیست. ما مردمانى هستیم که هم محسنات و هم معایبى داریم. مهمتر این است که ما انسان هستیم. فروتنى، همانقدر براى پاک ماندن لازم است که نان و آب، براى زنده ماندن. بر اثر پیشرفت اعتیاد، ما سعى خود را صرف ارضاى نیازهاى مادى مى کردیم و نیازهاى دیگر برای مان مطرح نبود. ما همیشه فقط در فکر برآوردن امیال ابتدایى خود بودیم. قدم هفتم، یک قدم عملى است و اکنون وقت آن است که از خداوند طلب کمک و رهایى کنیم. باید توجه داشته باشیم که تنها راه موجود، استفاده از فکرخودمان نیست ودیگران هم مى توانند ما را راهنمایى کنند. وقتى کسى درباره کمبودهاى ما حرفى بزند، ممکن است در وهله اول حالت دفاعى به خود بگیریم. اما باید به خاطر داشته باشیم که ما کامل نیستیم و همیشه جاى رشد داریم. ما اگر واقعاً طالب آزادى هستیم باید به خاطر داشته باشیم که به نکاتى که اعضاى معتاد، عنوان مى کنند خوب توجه کنیم. در صورتى که کمبودهایى که کشف مى کنیم واقعى باشند و شانس رفع شر از آن ها را داشته باشیم، مطمئناً از خود احساس رضایت خواهیم کرد. در اجراى این قدم، بعضى ها مایلند که به زانو بیفتند، بعضى بسیار ساکتند و برخى با احساسات پر شورشان تمایل شدید خود را نشان مى دهند. واژه فروتنى در قدم هفتم به این خاطر آمده است که ما با نیروى برتر از خود تماس مى گیریم تا از او تقاضا کنیم ما را از محدودیت هاى روال قبلى زندگى آزاد کند. بسیارى از ما آماده ایم که این قدم را بى قید و شرط و به صرف ایمان به کار گیریم، زیرا از کارهایى که کرده ایم و احساسى که داریم خسته شده ایم. هر چیزى که نتیجه بدهد ما آن را تا انتها دنبال مى کنیم. این، راه ما به سوى رشد روحانى است. ما هر روز تغییر مى کنیم. به مرور و با نرمى خود را از انزوا و تنهایى اعتیاد بیرون آورده و وارد مسیر اصلى زندگى مى شویم. این رشد، از آرزو کردن بدست نیامده است، بلکه نتیجه عمل و دعاى ماست. هدف اصلى قدم هفتم این است که ما از خود جدا شویم و سعى کنیم خودمان را با اراده نیروى برترمان، وفق دهیم. درصورتى که مراقب نباشیم و متوجه مفهوم روحانى قدم هفتم نشویم، ممکن است با مشکلاتى روبرو شده و دوباره بدبختی هاى گذشته را بر سر خود بیاوریم. یکى از خطراتى که وجود دارد، این است که نسبت به خود بیش از حد سختگیرباشیم. مشارکت با سایر معتادان در حال بهبودى، به ما کمک مى کند که به خودمان سخت نگیریم. پذیرش نواقص دیگران، مى تواند به ما کمک کند که فروتنى را بیاموزیم و راه را براى رفع نواقص خود هموار کنیم. خداوند، اغلب از طریق کسانى که به اندازه کافى به بهبودى اهمیت مى دهند، به ما کمک مى کند، تا ازکمبودهاى اخلاقى خود آگاه شویم. ما متوجه شده ایم که فروتنى، نقش بزرگى دراین برنامه و روال زندگى تازه ما دارد. ما ترازنامه خود را تهیه مىکنیم، آمادگى پیدا مى کنیم که بگذاریم خداوند نواقص شخصیتى مان را برطرف کند و با فروتنى از او مى خواهیم کمبودهاى اخلاقى مان را برطرف کند. این راه ما به سوى رشد روحانى است و ما خواستار ادامه آن هستیم. بنابراین آماده ایم قدم هشتم را برداریم

قدم هشتم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما فهرستى از تمام کسانى که به آن ها صدمه زده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آن ها شدیم
قدم هشتم، فروتنى نویافته ما را به آزمایش مى گذارد. هدف ما رهایى از زیر بارگناهى است که تا به حال به دوش کشیده ایم. ما مى خواهیم بدون ترس یا تعرض، درچشمهاى دنیا نگاه کنیم. آیا تمایل داریم فهرستى از تمام کسانى که به آن ها صدمه زده ایم تهیه
کنیم، تا احساس گناه و ترسى را که گذشته ما در خود دارد از میان ببریم؟ براى مؤثر واقع شدن این قدم، تجربه به ما نشان مى دهد که قبل از هر چیز باید تمایل در ما به وجود آید. قدم هشتم آسان نیست و مستلزم صداقت نوظهورى در مورد رابطه ما با دیگران است. قدم هشتم، سلسله مراتب عفو و بخشش را به جریان در مى آورد. ما دیگران را مى بخشیم، احتمالاً آن ها نیز ما را بخشیده و سرانجام ما هم خود را مى بخشیم ومى آموزیم که چگونه در این دنیا زندگى کنیم. وقتى که به این قدم مى رسیم، آمادگى پیدا مى کنیم که بجاى توقع درک شدن، درک کنیم. وقتى بدانیم که در چه قسمتهایى نیاز به جبران خسارت داریم، زندگى کردن و اجازه زندگى دادن، آسانتر خواهد شد. این کار ممکن است اکنون مشکل به نظر برسد، اما وقتى آن را انجام دادیم، تعجب مى کنیم که چرا مدتها قبل آن را انجام نداده ایم. ما براى تهیه یک فهرست دقیق، به قدرى صداقت واقعى، نیاز داریم. یکى ازکارهایى که براى آمادگى جهت تهیه فهرست قدم هشتم مفید به نظر میرسد تعریف معنی صدمه است. یکى از تعاریف صدمه، خسارت جسمى و روحى است و تعریف دیگر آن عامل درد و رنج بودن و ضرر و زیان رساندن است. خسارت ممکن است در اثر یک حرف، یک کار و یا عدم انجام کارى به وجود آید. صدمه مى تواند نتیجه حرفها یا کارهاى عمدى و یا غیرعمدى باشد. درجه و شدت صدمه، از باعث ناراحتى خیال کسى شدن شروع و به آسیب جسمى رساندن و حتى قتل ختم مى شود. قدم هشتم، ما را با مشکلى روبرو مى کند. بسیارى از ما به سختى مى توانیم اقرارکنیم که به دیگران لطمه زده ایم، زیرا تصور مى کردیم که خود قربانى اعتیاد بوده ایم. اجتناب ازاین گونه توجیه ها درقدم هشتم بسیار مهم است. ما باید حساب کارى را که در حق ما شده است، از حساب کارى که در حق دیگران کرده ایم، جدا کنیم. ما توجیهات و عقایدمان را در مورد قربانى بودن کنار مى گذاریم. اغلب ما فکرمى کردیم که فقط به خودمان صدمه زده ایم، اما اگر بخواهیم اسم خودمان را هم درلیست منظور کنیم، آن را در انتهاى فهرست مى نویسیم. این قدم، یک مجموعه ازاقداماتى است که منجر به ترمیم خرابى هاى زندگى ما مى شود. قضاوت در مورد تقصیر دیگران، ما را آدمهاى بهترى نمى کند. آن چه که حال ما را بهتر مى کند، آزاد شدن از زیر بار گناه و تصفیه زندگى مان است. با نوشتن فهرست خود، دیگر نمى توانیم صدمه زدن به دیگران را انکار کنیم و اقرار مى کنیم که مستقیماً و یا بطور غیر مستقیم با اعمال، دروغ ها، وعدههاى توخالى و یا غفلتهاى مان دیگران را آزار داده ایم. ما فهرستمان را مى نویسیم و یا از قدم چهارم استفاده مى کنیم و هر اسم جدیدى که به فکرمان رسید به آن اضافه مى کنیم. با این فهرست، صادقانه روبرومى شویم وبا روشن بینى، تقصیرات خود را بررسى مى کنیم، تا تمایل به جبران خسارت در ما پدید آید. در بعضى از موارد ممکن است کسانى را که به آن ها بد کرده ایم نشناسیم. تمام کسانى که در دوران مصرف با آن ها در تماس بوده ایم در معرض خطر قرار داشته اند. بسیارى از اعضاء، در فهرست خود والدین، همسران، فرزندان، دوستان، عشاق، معتادان دیگر، آشنایان معمولى، همکاران، صاحب کاران، معلمین، صاحب خانه ها وغریبه ها را ذکر کرده اند. ما مى توانیم اسم خودمان را هم در این فهرست بیاوریم، زیرا در دوران مصرف به آهستگى مشغول نابودى خود نیز بوده ایم. براى جبران خسارت مالى بهتر است لیست جداگانه اى از افراد زیان دیده تهیه کنیم. درست مانند سایر قدمها، در این قدم هم باید دقیق باشیم. اکثر ما دررابطه با هدفى که ازنوشتن این فهرست داریم، بیشتر با کم و کسر روبرو مى شویم، تا با زیادى. در عین حال نمى توانیم تکمیل این قدم رابه خاطر عدم اطمینان در کامل بودن فهرستمان به تعویق اندازیم. ما هرگز کارمان تمام نمى شود. مشکل نهایى در به کارگیرى قدم هشتم، جدا کردن آن از قدم نهم است. تصور وتجسم جبران خسارت، مى تواند مانع عمده اى براى نوشتن فهرست و تمایل پیداکردن باشد. ما طورى این قدم را انجام مى دهیم که گویى قدم نهم وجود ندارد. ما حتى در مورد جبران خسارت فکر هم نمى کنیم و فقط توجه خود را دقیق بر روى آن چه قدم هشتم گفته است متمرکز مىکنیم  فهرستی تهیه کرده و تمایل پیدا کن مهمترین کارى که این قدم براى ما انجام مى دهداین است که ما را از دید و طرز تلقى تازه اى که کم کم در مورد خود و در رابطه با دیگران پیدا کرده ایم، آگاه مى کند. گوش دادن به تجربیات اعضاى دیگر در مورد این قدم، مطالب گنگى را که براى نوشتن این فهرست ممکن است با آن روبرو شویم برای مان روشن مى کند. همینطور راهنماهاى مان هم ممکن است تجربیات شان را در مورد کار کردن قدم هشتم با ما درمیان بگذارند و مطرح کردن سؤالات مان در جلسات نیز مى تواند ما را از موهبت وجدان گروه بهره مند کند. قدم هشتم، تحول بزرگى در زندگى اى که تحت تسلط احساس گناه و افسوس است ایجاد مى کند. آینده ما تغییر مى کند و دیگر لازم نیست از کسانى که به آن ها صدمه زده ایم دورى کنیم. در اثر برداشتن این قدم، آزادى تازه اى به ما داده مى شود که به انزواى مان خاتمه مى دهد. وقتى متوجه نیاز خود به بخشودگى مى شویم، بیشتر به بخشیدن تمایل پیدا مى کنیم. در این مرحله ما حداقل مى دانیم که دیگر عمداً باعث بدبختى دیگران نمى شویم. قدم هشتم، یک قدم عملى است و مانند بقیه قدمها سریعاً نتیجه مى دهد. اکنون مى توانیم با آزادى جبران خسارت خود را در قدم نهم آغاز کنیم.

قدم نهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما بطور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم مگر در مواردى که اجراى این امر به ایشان یا دیگران لطمه بزند
این قدم را نباید پشت گوش انداخت. زیرا در غیر این صورت مثل این است که در برنامه خود جائى براى لغزش ذخیره کرده باشیم. به نظر مى رسد که غرور، ترس ،تعلل و کار امروز را به فردا افکندن، اغلب در این راه، موانع صعب العبورى هستند وسد راه پیشرفت و رشد مى شوند. مسئله مهم این است که کار را شروع کنیم و آماده پذیرش واکنشهاى کسانى که به آن ها صدمه زده ایم باشیم
و به بهترین وجهى که مى توانیم خسارتها را جبران کنیم. موقع شناسى، یکى از نکات مهم این قدم است. ما بایست در وقت مناسب جبران خسارت کنیم، جز در مواردى که انجام آن صدمات بیشترى به بار آورد. گاهى اوقات، در واقع نمى توانیم جبران خسارت کنیم، زیرا انجام این کار عملى وممکن نیست و در بعضى از شرایط ممکن است جبران خسارت، از حد توانایى ماخارج باشد. ما دریافتیم در مواردى که امکان تماس با شخص آزار دیده وجود نداشته باشد، تمایل مى تواند جاى اقدام و عمل را پر کند، اما هرگز نباید به
خاطرخجالت، ترس و تنبلى از تماس گرفتن خوددارى کنیم. ما مى خواهیم از زیر بار گناه خلاص شویم، اما نمى خواهیم بهاى آن را دیگران بپردازند. باید از به میان کشاندن پاى شخص ثالث یا رفقاى زمان مصرف که شاید مایل نباشند نامى از آن ها برده شود، خوددارى کنیم. ما حق نداریم و نیازى هم نیست که شخص دیگرى را به خطر اندازیم. در این گونه موارد غالباً لازم است ازدیگران طلب راهنمایى کنیم. توصیه مى کنیم مشکلات قانونى به وکلا سپرده شود و مشکلات مالى و پزشکى به متخصصین آن واگذار گردد. قسمتى از یادگیرى زندگى موفقیت آمیز آموختن این است که چه وقت احتیاج به کمک داریم. در برخى از روابط گذشته ما ممکن است هنوز مسائل حل نشده اى وجود داشته باشد. ما با جبران خسارت سهم خود را براى حل کردن این مسائل انجام مى دهیم. ما مى خواهیم از ادامه مخالفت و رنجش مداوم دورى کنیم. در بسیارى از موارد تنها کارى که از دستمان بر مى آید این است که به سراغ شخص مورد نظر خود برویم و بافروتنى، درک خطاهاى گذشته خود را از اودرخواست کنیم. بعضى از اوقات که دوستان قدیمى و خویشاوندان از کدورت خود دست برمى دارند، لحظات لذتبخشى است. تماس گرفتن با فردى که هنوز داغ دلش تازه است، مى تواند خطرناک باشد. در مواردى که جبران خسارت مستقیم براى ما یا دیگران خطرى به وجودآورد، جبران خسارت غیر مستقیم ممکن است ضرورت پیدا کند. ما به بهترین نحوى که مى توانیم جبران خسارت مى کنیم. ما سعى مى کنیم به یاد داشته باشیم که این کار را به خاطر خودمان انجام مى دهیم. به جاى احساس گناه و پشیمانى قبلى، احساس مى کنیم که از گذشته خود رها شده ایم. ما مى پذیریم که اعمال خودمان باعث به وجود آمدن دید و طرز تلقى منفى ما بوده است. قدم نهم به ما در مورد احساس گناهى که نسبت به خود داریم و به دیگران در مورد احساس خشمى که نسبت به ما دارند کمک مى کند. گاهى اوقات تنها جبران خسارتى که مى توانیم انجام دهیم، این است که پاک بمانیم. ما آن را به خودمان و عزیزانمان مدیونیم. ما دیگر به خاطر مصرفمان باعث آلودگى اجتماع خود نمى شویم. گاه تنها راه جبران خسارت، خدمت به جامعه است. ما اکنون درحال کمک به خود و سایر معتادان در مسیر بهبودى هستیم و این تلافى بزرگى در حق کل جامعه است. در جریان بهبودى، سلامت عقل به ما بازگردانده مى شود و قابلیت برقرارى رابطه هاى مثبت با دیگران، جزئى از این سلامتى است. ما اکنون کمتر مردم را تهدیدى براى امنیت خود مى دانیم. احساس امنیت واقعى، جاى درد جسمى وسردرگمى روحى را که در گذشته احساس مى کردیم گرفته است. ما با افرادى که به آن ها صدمه زده ایم با فروتنى و حوصله روبرو مى شویم. بسیارى از نزدیکان صمیمى ما ممکن است از پذیرش بهبودى ما به عنوان یک واقعیت اکراه داشته باشند. نباید فراموش کنیم که آن ها رنج و عذاب زیادى کشیده اند، اما معجزات هم به وقت خود بوقوع خواهند پیوست. بسیارى از ما که از خانواده هاى خود جدا شده بودیم، دوباره موفق شده ایم که روابط خود را با آن ها برقرار کنیم. به تدریج پذیرش تغییرات ما برای شان آسانتر مى شود. طول دوران پاکى ، خود بهترین مجاب کننده است. بردبارى، قسمت مهمى از بهبودى ماست. عشق بدون شرطی که تجربه مى کنیم، میل به زندگى را دوباره در ما شعله ور مى کند و هر حرکت مثبتى از جانب ما موقعیت غیر منتظرهاى را براى مان به وجود مى آورد. در جبران خسارت، ایمان و شجاعت فراوانى صرف مى شود که نتیجه آن رشد روحانى بیشتر است. ما در حال رهایى از زیر بار خرابی هاى گذشته مان هستیم و مى خواهیم حساب وکتاب زندگى مان را با تهیه مستمر ترازنامه قدم دهم همچنان درست نگاه داریم.

قدم دهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما به تهیه ترازنامه شخصى خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً  بدان اقرار کردیم
قدم دهم، ما را از زیر بار خرابکارى هاى حال حاضرمان آزاد مى کند. اگر در مورد نقصهای مان حواس مان جمع نباشد، ما را به بنبستى مى کشانند که دیگر نمى توانیم از آن پاک بیرون بیاییم. یکى از اولین چیزهایى که در معتادان گمنام یاد مى گیریم، این است که اگرمصرف کنیم، بازنده میشویم و همین طور مى آموزیم که اگر بتوانیم از انجام کارهایى که باعث زجرمان مى شود، اجتناب کنیم، درد کمترى را تجربه خواهیم کرد. مفهوم ادامه روزانه ترازنامه شخصى، این است که ما عادت مى کنیم، خودمان، رفتارمان، دیدگاهمان و روابطمان را مورد بررسى قرار دهیم. ما بندگان عادتیم و در برابر طرز تفکر و واکنش هاى قدیمى خود آسیب پذیریم. بعضى اوقات به نظر مىرسد که ادامه مسیر قدیمى خود تخریبى، آسانتر از ورود به یک راه جدید و ظاهراً خطرناک است. ما دیگر مجبور نیستیم به دام الگوهاى قدیمى خود بیفتیم. ما امروز حق انتخاب داریم. قدم دهم مى تواند به ما کمک کند که مشکلات زندگى خود را حل کنیم واز
تکرار آن جلوگیرى کنیم. ما در طول روز اعمال خود را بررسى مى کنیم. برخى ازما در مورد احساسات خود نیز مطالبى مى نویسیم و چگونگى آن ها را تشریح کرده ونقشى را که ممکن است در به وجود آمدن این مشکلات داشته باشیم، بررسى مى کنیم. آیا به کسى زیان رسانده ایم؟ آیا لازم است بپذیریم که در اشتباه بوده ایم؟ اگر مشکلاتى وجود داشته باشد، سعى مى کنیم آن ها را حل
وفصل کنیم. اگر به این گونه مسائل رسیدگى نکنیم، خود به خود حادتر مى شوند. این قدم مى تواند خط دفاعى ما در مقابل دیوانگى قدیمى باشد. ما مى توانیم ازخود سؤال کنیم که آیا در حال افتادن به ورطه الگوهاى قدیمى خشم، رنجش و ترس نیستیم؟ آیا احساس نمى کنیم که بدام افتاده ایم؟ آیا خودمان را به دست خود به دردسر نمى اندازیم؟ آیا بیش از حد گرسنه، عصبانى، تنها و خسته نیستیم؟ آیا زیاد خودمان را جدى نمى گیریم؟ آیا باطن خود را با ظاهر دیگران مقایسه نمى کنیم؟ آیا از بیمارى جسمى رنج نمى بریم؟ جواب این سؤالات مى تواند به ما کمک کند که بتوانیم با مشکلات روزمرّه خود روبرو شویم. ما دیگر مجبور نیستیم با احساس خلاء درونى زندگى کنیم. بسیارى از نگرانى هاى بزرگ و مشکلات اساسى ما به خاطر بى تجربگى ما در زندگى کردن بدون
موادمخدر است. غالباً وقتى ازاعضاى قدیمى مى پرسیم که چه باید کرد؟ از سادگى جواب شان متعجب مى شویم. قدم دهم را مى توان سوپاپ دفع فشار خواند. ما این قدم را وقتى که کم و کیف مسائل روز هنوز از خاطرمان نرفته است، به کار مىگیریم. کارهایى را که کرده ایم مى نویسیم و سعى مىکنیم اعمال خود را توجیه نکنیم. ترازنامه را معمولاً پس ازپایان روز مى توان نوشت. اولین کارى که مى کنیم توقّف است! سپس با تأمل به خود اجازه مى دهیم که از موهبت فکر کردن بهرهمند شویم. اعمال، واکنشها و انگیزه هاى خود را بررسى مى کنیم. غالباً متوجه مى شویم که وضعمان به مراتب بهتر از آن است که احساسمان به ما مى گوید. قدم دهم به ما اجازه مى دهد اعمال خود را بررسى کرده و قبل از آن که وضع بدتر شود به خطاهاىمان اقرار کنیم. لازم است ازتوجیه اعمالمان، حذر کنیم. ما سریعاً به خطاهاى خود اقرار مى کنیم و آن ها را تشریح نمى کنیم. ما این قدم را به طور مستمر کار مى کنیم. قدم دهم، قدم پیشگیرى است. هرچه بیشتر این قدم را کار مى کنیم کمتر با قسمت تصحیحى آن سر و کار پیدا خواهیم کرد. این قدم ابزار بسیار خوبى براى اجتناب از بدبختى هائى است که ما بر سر خود مى آوریم. ما احساسات، عواطف، هوسها و اعمال خود را زیر نظر مى گیریم. به طورمرتب، مراقب خود هستیم و بدین ترتیب مى توانیم از تکرار اعمالى که باعث بد شدن حال مان مى شوند، خوددارى کنیم. حتى در اوقاتى که حال مان خوبست و همه چیز بر وفق مراد است نیز به این قدم نیازمندیم. احساس خوب، براى ما چیز تازهاى است و باید قدر آن را بدانیم. در وقت بدى اوضاع، مى توانیم چیزهایى که در وقت خوبى اوضاع کاربرد داشته اند را امتحان کنیم. ما، حق داشتن حال خوب را داریم. ما، حق انتخاب داریم. دوران خوش، دام و تله هم مى تواند باشد و این خطر وجود دارد که
فراموش کنیم. پاکى، اولویت اول ماست. براى ما مفهوم بهبودى به مراتب بیشتر از فقط خوشى است. لازم است به خاطر داشته باشیم که همه اشتباه مى کنند. ما، هرگز کامل نمى شویم، اما با استفاده از قدم دهم مى توانیم خودمان را بپذیریم. ما با ادامه
ترازنامه شخصى خود، هم اکنون و در همین جا، از خود و از گذشته خود رها مى شویم. ما دیگر موجودیت خود را توجیه نمى کنیم. این قدم، به ما امکان مى دهدکه خودمان باشیم.

قدم یازدهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوند، بدانگونه که او را درک مى کردیم شده و فقط جویاى آگاهى از اراده او براى خود و قدرت اجرایش شدیم
ده قدم اول، زمینه را براى ارتقاء رابطه آگاهانه ما با خداوندى که خود درک مى کنیم فراهم کرده است و زیربناى دسترسى به اهداف مثبت دیرینه ما مى باشد. پس از رسیدن به این مرحله از برنامه روحانى مان که در اثر تمرین ده
قدم اول حاصل شده است، اکثر ما میل به دعا و مراقبه را پیدا مىکنیم. حالت روحانى ما، اساس اصلى بهبودى موفقیت آمیزى است که رشد نامحدودى را با خود به ارمغان مى آورد.بسیارى از ما وقتى به قدم یازدهم مى رسیم، شروع به فهم واقعى بهبودى مى کنیم. در قدم یازدهم، زندگى مفهوم عمیقترى پیدا مى کند. ما با تسلیم زمام امور، قدرت به مراتب بیشترى پیدا مى کنیم. ماهیت اعتقادات ما، تعیین کننده روش دعا و مراقبه ما خواهد بود. فقط باید مطمئن شویم که نظام اعتقادى ما برای مان کار مى کند. در بهبودى، نتایج مهم است. همان طور که قبلاً گفته شد، به محض این که ما وارد برنامه معتادان گمنام شدیم و خود را تسلیم بیماری خود کردیم، گویى تمام دعاهاىمان مستجاب
شدند. رابطه آگاهانه ایکه در این قدم توصیف شده، نتیجه مستقیم زندگى کردن قدمهاست. ما از این قدم براى ارتقاء و نگهدارى از حالت روحانى خود استفاده مى کنیم.
در آغاز، وقتى ما به این برنامه آمدیم، از یک نیروى برتر کمکى دریافت کردیم که جریان آن، با تسلیم ما به این برنامه، به حرکت درآمد. مقصود از قدم یازدهم این است که آگاهى ما از این قدرت، افزایش پیدا کند و توانایى خود را براى استفاده ازاین منبع قدرت، در زندگى جدیدمان افزایش دهیم.ما هر چه بیشتر با دعا و مراقبه رابطه آگاهانه مان را با خداى خود گسترش دهیم، آسانترمى توانیم بگوییم باشد که اراده تو انجام شود نه اراده ما در وقت نیازمى توانیم از خدا طلب کمک کنیم، تا زندگى مان بهتر شود. صحبتهایى که بعضى ازمردم درباره تجربه های شان از مراقبه یا عقاید مذهبى شخصى خود مى کنند، همیشه در مورد همه ما صادق نیست. برنامه ما یک برنامه روحانى است نه مذهبى. تا زمان رسیدن به قدم یازدهم، نواقص شخصیتى که باعث گرفتاری هاى سابق بوده اند، به کمک ده قدم قبلى، مورد توجه قرار گرفته اند. تجسم تصویرى که ما از کسى که آرزوى بودنش را داریم، فقط نگاهى گذرا به اراده خداوند براى ماست. دید ما آن قدر محدود است که فقط مى توانیم به امیال و نیازهاى آنى خود توجه کنیم. ما خیلى آسان مى توانیم دوباره گرفتار عادات سابق خود شویم. براى تضمین بهبودى و رشد خود، باید بیاموزیم که زندگى مان را بر مبناى یک روال روحانى معقول ادامه دهیم. خداوند، هیچ وقت به زور به کسى لطف نمى کند، اما اگر از اوبخواهیم، به ما کمک خواهد کرد. با آنکه ما معمولاً احساس مى کنیم که چیزى در ما سریعاً تغییر کرده است، اما مدتى طول مى کشد تا متوجه تغییرات زندگى خود بشویم. وقتى نهایتاً از انگیزه هاى خودخواهانه خود دست برداریم، با آرامشى که هرگزتصور آن را هم نکرده ایم، آشنا خواهیم شد. اخلاقیات وقتى تحمیلى باشد، آن قدرتى را که ما در صورت انتخاب زندگى روحانى، پیدا مى کنیم، ندارد. بیشتر ما وقتى حالمان خوب نیست دعا مىکنیم و به مرور مى آموزیم که اگر همیشه دعاکنیم، حالمان کمتر خراب می شود و اگربشود، شدت کمترى خواهد داشت. خارج از انجمن معتادان گمنام، گروههاى مختلفى وجود دارد که مراقبه
مى کنند، تقریباً همگى این گروهها به مذهب و یا فلسفه خاصى تعلّق دارند و تأیید هر یک از آن ها بر خلاف سنتهاى ماست و همچنین حقوق فرد را در انتخاب یک خداى قابل قبول براى خود، محدود مى کند. مراقبه، به ما امکان مى دهد که به میل خود درعالم روحانى ترقى کنیم. بعضى از چیزهایى که در گذشته براى ما کارى از پیش نبرده اند، ممکن است امروز مفید واقع شوند. ما به هر روز با یک دید تازه و فکر باز نگاه مى کنیم. ما مى دانیم که اگر براى خواست خدا دعا کنیم، بهترین نتیجه ممکن را بدون در نظر گرفتن این که خودمان چه فکرى مى کنیم، خواهیم گرفت. این دانش، بر مبناى اعتقادات و تجربیات ما به عنوان معتادان در حال بهبودى استوار است. دعا، در میان گذاشتن مسائلمان با نیروى برتر است. بعضى وقت ها که دعا مى کنیم، اتفاق خارقالعادهاى مى افتد و ما وسایل، راهها و انرژى انجام کارهایى
راپیدا مى کنیم که فراتر از ظرفیتمان است. دعا و تسلیم روزانه، قدرت نامحدودى به ما مى دهد، به شرط این که ایمانمان را حفظ و تمدید کنیم. براى بعضى، دعا کردن درخواست کمک از خدا و مراقبه، به انتظار جواب نشستن است. ما مى آموزیم که در مورد تقاضاى چیزهاى خاص به هنگام دعا، بسیار مراقب باشیم. ما دعا مى کنیم که خدا اراده خود را به ما نشان دهد و در انجام آن ما را یارى کند.در بعضى از موارد او اراده خود را آن چنان به وضوح آشکار مى کند که ما هیچ مشکلى در تشخیص آن نداریم، اما در موارد دیگر، نفس ما آن قدر در خودمحورى غرق است که اراده خداوند را براى خود بدون مقاومت و تسلیم مجدد نمى پذیریم. در صورتى که براى رهایى از زیر سلطه عوامل منحرف کننده دعا کنیم،کیفیت دعای مان معمولاً بهتر خواهد شد و ما مى توانیم تفاوت آن را حس کنیم. دعاکردن به تمرین نیاز دارد و باید به خاطر
داشت که افراد ماهر، متبحر به دنیا نیامده اند وبراى مهارت خود زحمات زیادى کشیده اند. ما از راه دعا، جویاى رابطه آگاهانه باخداوند خود مى شویم و با مراقبه این رابطه را برقرار کرده و به کمک قدم یازدهم ازآن نگهدارى مى کنیم.
قبل از آمدن به معتادان گمنام، عدهاى از ما مذاهب و مکاتب مراقبه مختلفى را تجربه کرده بودیم، این روشها بعضى از ما را کاملاً گیج و سرگردان کرده بودند. ما مطمئن بودیم که خدا مى خواهد که ما براى ارتقاء به مراحل والاترى از آگاهى، ازموادمخدر استفاده کنیم. بسیارى از ما در اثر این عملکرد، کارمان به جاهاى باریک کشیده شد، اما هرگز به ذهن مان خطور نکرد که اثرات مخرب اعتیاد سرمنشاء تمام مشکلات ماست و ما هر راهى را که کمترین نور امیدى در آن بود، تا انتها دنبال مى کردیم. در سکوت لحظات مراقبه، اراده خدا بر ما روشن مى شود. ساکت کردن افکار از طریق مراقبه آرامش درونى خاصى را به همراه مى آورد و ما را با خداوندى که در درون ماست مرتبط مى سازد. دلیل اصلى مراقبه، این است که بدون فکر آرام، ارتباط با خدا، حتّى اگر محال هم نباشد، بسیار مشکل است . لازم است افکارهمیشه مشغول معمولى، ساکت شوند تا بتوانیم پیشرفت کنیم. بنابراین هدف تمرینات مقدماتى ما، ساکت کردن فکر است و باید بگذاریم افکارى که به مغزمان راه مىیابند به مرگ طبیعى از بین بروند. وقتى قسمت مراقبه قدم یازدهم براى مان به صورت یک واقعیت درآید، به مرور از افکار خود فارغ مى شویم. توازن عاطفى، یکى از اولین نتایج مراقبه است و تجربه ما به خوبى آن را نشان مى دهد. بعضى از ما شکست خورده به این برنامه آمدیم و مدتى دور و برانجمن پرسه مى زدیم، با این فکر که فقط مىتوان راه نجات و خدا را در فرقه هاى مختلف مذهبى پیدا کرد، بسیار آسان است که بر فراز ابرهاى پر شورو
شوق مذهبى به پرواز درآییم و دوباره از در بیرون زده و فراموش کنیم که معتادیم و بیمارى لاعلاجى داریم.مى گویند در صورتى مراقبه ارزش دارد که بتوانیم نتیجه آن را در زندگى روزمره خود ببینیم، واقعیتى که در قدم یازدهم به وضوح مشخص شده است، « آگاهى ازخواست او براى خود و قدرت اجرایش مىباشد » براى آن عده از ما که دعا نمى کنند، تنها راه برداشتن این قدم، مراقبه است.ما دعا مى کنیم، چون به ما آرامش مى دهد و اعتماد به نفس و شهامت را به ما بازمى گرداند و به ما کمک مى کند که زندگى مان خالى از بى اعتمادى و ترس باشد. وقتى انگیزه هاى خودخواهانه خود را کنار بگذاریم و طلب راهنمایى کنیم، صلح وآرامش را احساس مى کنیم. ما شروع به تجربه همدلى و درک دیگران می
کنیم، چیزی که قبل از کارکردن این قدم، براى ما ممکن نبود. همان طور که جویاى ارتباط شخصى خود با خداى خود مى شویم شروع به شکفتن مى کنیم، درست مانند غنچه اى که زیر نور آفتاب آغاز به شکفتن مى کند. به مرور متوجه مى شویم که عشق خداوندى همیشه حى و حاضر و فقط منتظر پذیرش ما بوده است. ما حرکت خود را مىکنیم و برکتى را که هر روز به رایگان به ما داده مى شود، مى پذیریم و درمى یابیم که اتکّا به خداوند کمکم راحتتر مى شود. در اوایل ورود به این برنامه، ما معمولاً خیلى از چیزهاى را که ظاهراً خواسته ها و نیازهاى مهمى به نظر مى رسند، از خدا مى خواهیم، اما در اثر رشد معنوى وارتباط با نیروى برترمان به مرور متوجه مى شویم تا وقتى که به نیازهاى روحانى خود پاسخ دهیم، مشکلات زندگى تا حد قابل تحملى تخفیف پیدا مى کنند. وقتى فراموش کنیم که قدرت واقعى مان از کجا سرچشمه مى گیرد، به فوریت گرفتار همان الگوهاى فکرى و حرکاتى که کارمان را به این برنامه کشانده اند، مى شویم. به مرورتعریف جدیدى از ایمان و درک پیدا مىکنیم و به مرحلهاى مى رسیم که مى بینیم بزرگترین نیازمان، آگاهى از خواست خدا براى خود و قدرت اجراى آن مى باشد. ما خواهیم توانست چیزهایى را که شخصاً ترجیح مى دهیم کنار بگذاریم، زیرا متوجه مى شویم که خواست خدا براى ما از همان چیزهایى تشکیل شده که بیش ازهر چیز دیگرى، براى مان با ارزش است. به مرور اراده خداوند براى مان تبدیل به خواسته واقعى خودمان مى شود. این حالت، حسی است و ممکن نیست که بتوانیم آن را با کلمات، درست تشریح کنیم. به مرور آمادگى پیدا مى کنیم که بگذاریم دیگران خودشان باشند و دیگر احتیاج نداریم در مورد آن ها قضاوت کنیم. خواسته دخالت در هر امرى، ضرورت خود را ازدست مى دهد و ما که قبلاً نمى توانستیم مفهوم پذیرش را درک کنیم، امروز با آن آشنا شده ایم. در طول روز هر چه پیش آید فرقى نمى کند و ما مى دانیم که خدا هر آن چه را که براى سلامت روحانى لازم داریم، در اختیارمان گذارده است. براى ما اقرار به عجزآسان است، زیرا خدا به اندازه کافى قدرت دارد که براى پاک ماندن و بهره مندى از رشد روحانى به ما کمک کند. خداوند به ما کمک مى کند که حساب و کتاب خود را مرتّب کنیم. به مرور تشخیص واقعیت براى مان آسانتر مى شود. از طریق تماس مداوم با نیروى برترمان، جوابهایى را که بدان نیاز داریم، مى گیریم. ما قدرت انجام کارهایى را پیدا مى کنیم که زمانى انجام شان براى مان ممکن نبود. ما به عقاید دیگران احترام مى گذاریم. ما شما را تشویق مى کنیم که مطابق اعتقادات خود جویاى راهنمایى و کسب نیرو شوید. ما از بابت این قدم سپاسگزاریم، زیرا شروع به دریافت چیزهایى مى کنیم که به صلاح ماست. بعضى وقتها، ما براى رسیدن به خواسته هاى خود، دعاهائى کردیم که پس از مستجاب شدن، باعث گرفتاری مان شده اند. ما گاه براى رسیدن به چیزى دعا مى کردیم، اما پس از دریافت آن چون نمى توانستیم از
عهده آن برآییم مجبورمى شدیم دعا کنیم که خدا دوباره آن را از ما پس بگیرد. پس از آن که متوجه قدرت دعا و مسئولیتى که به همراه آن است شدیم، خواهیم توانست از قدم یازدهم به عنوان یک راهنما در برنامه روزانه مان
استفاده کنیم. ما دعا کردن را براى آن چه که خدا براى مان مى خواهد آغاز مى کنیم. بدین ترتیب فقط چیزهایى را دریافت مى کنیم که ظرفیتش را داریم و مى توانیم با آن ها روبروشویم، زیرا خداوند ما را براى انجام آن آماده مى کند. بعضى از ما به زبان ساده مراتب قدردانى خود را به پاس موهبت هاى خداوندى ابراز مى کنیم. در حالت تسلیم و فروتنى، این قدم را مرتباً تکرار مى کنیم تا هدیه دانش و قدرت را از خدایى که خود درک کرده ایم، دریافت کنیم. قدم دهم، اشتباهات روزمرّه را جبران مى کند، تا بتوانیم قدم یازدهم را کار کنیم. بدون انجام این قدم، احتمال زیادى براى رسیدن به یک بیدارى روحانى وجود ندارد و رعایت اصول روحانى در زندگى مان میسر نخواهد شد و همچنین پیام مؤثّرى براى جذب دیگران به بهبودى نخواهیم داشت. طبق اصلى روحانى، ما باید براى نگه داشتن آن چه که در معتادان گمنام به ما داده شده است، آن را به دیگران بدهیم. وقتى که ما براى پاک ماندن دیگران، به آن ها کمک مىکنیم، از منافع ثروت روحانى خود بهره مند مى شویم. ما باید به رایگان و با سپاس آن چه را که به رایگان و با سپاس به ما داده شده است را به دیگران بدهیم

قدم دوازدهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

با بیدارى روحانى حاصل از برداشتن این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگى خود به اجرا درآوریم
خرابى هاى زندگى گذشته ما باعث شد که به معتادان گمنام بیاییم و تنها انتظارى که نداشتیم بیدارى روحانى بود، ما فقط و فقط مى خواستیم که دیگر درد نکشیم. قدمها، ما را به طرف یک بیدارى روحانى هدایت مى کنند. این بیدارى،
باتغییراتى که در زندگى ما پدید مى آید به وضوح قابل رؤیت است. تغییرات پیش آمده، به ما امکان بهترى مى دهند که بتوانیم اصول روحانى را در زندگى خود پیاده کنیم و پیام بهبودى و امید را به معتادى که هنوز در عذاب است برسانیم. در صورتى که ما اصول پیام خود را در زندگى رعایت نکنیم، پیاممان بى معنا خواهد بود. وقتى ما مطابق اصول برنامه زندگى مى کنیم، اعمال و زندگى ما به مراتب بیشتر از کلمات و نشریاتمان به آن معنا مى دهد.
اگرچه پدیده بیدارى روحانى، به صور گوناگونى در شخصیت هاى مختلف انجمن ما نمایان مى شود. لیکن بیدارى هاى روحانى جنبه هاى مشترکى نیز دارند که شامل از میان رفتن احساس تنهایى و به وجود آمدن جهت و مسیر در زندگى است، بسیارى از ما معتقدیم که اگر بیدارى روحانى با افزایش آرامش فکرى و توجه به مسایل دیگران همراه نباشد، هیچ مفهومى ندارد. براى حفظ و نگهدارى آرامش فکرى خود سعى مى کنیم که در زمان حال زندگى کنیم. آن عده از ما که این قدمها را به بهترین وجه ممکن کار کرده ایم، نتایج خوبى بدست آورده ایم. ما اعتقاد داریم که این نتایج، اثر مستقیم زندگى بر طبق اصول این برنامه است. از همان وقتى که خیالمان از بابت اعتیاد راحت مى شود، خطر در دست گرفتن اختیار زندگى، دوباره ما را تهدید مىکند و درد و رنجى را که کشیده ایم، فراموش مى کنیم. در دوران مصرف، اختیار زندگى ما در دست بیمارى مان بود. هنوز هم این بیمارى آماده و منتظر است که دوباره بر ما غلبه کند. ما به سرعت فراموش مى کنیم که تمام کوشش هاى گذشته ما براى کنترل زندگى، با شکست مواجه شده بود. در این مرحله، اکثر ما متوجه مى شویم که تنها راه ممکن براى حفظ هدیه اى که به ما داده شده، این است که آن را با معتادانى که هنوز در عذابند در میان بگذاریم. این کار، بهترین راه براى جلوگیرى از لغزش و شکنجه ایست که در صورت بازگشت به مصرف در انتظارمان است. ما اسم این کار را رساندن پیام مى گذاریم و آن را به چند طریق مختلف انجام مى دهیم. ما ،NA در قدم دوازدهم، با رعایت اصول روحانى رساندن پیام بهبودى هم مىتواند NA موفّق به حفظ پاکى خود مىشویم. حتّى عضو یک روزه انجمن این پیام را به معتاد دیگرى برساند و نشان دهد که این برنامه کارآیى دارد. وقتى پیام خود را با تازه واردى در میان مى گذاریم، مىتوانیم از نیروى برتر خود بخواهیم که از ما به عنوان یک وسیله روحانى استفاده کند، اما پای مان را
جاى پاى او نمى گذاریم. ما اکثراً در موقع رساندن پیام به تازه واردان، از یک معتاد در حال بهبودى دیگر مدد مى گیریم. پاسخ به درخواست کمک، براى ما یک افتخار است. ما که در سیاه چال نومیدى گرفتار بوده ایم، از این که مى توانیم به بهبودى دیگران کمک کنیم، در خود احساس خوشبختى مى کنیم. ما به تازه واردان کمک مى کنیم که اصول معتادان گمنام را بیاموزند. سعى ما دراین است که حس کنند قدم شان روى چشم ماست و متوجه شوند که این برنامه چه مزایایى برای شان در بردارد. ما تجربه، نیرو و امید خود را با آن ها در میان مى گذاریم ودر هر فرصتى که امکان داشته باشد، تازه واردان را به جلسات همراهى مى کنیم. قاعده کلى انجام قدم دوازدهم به طور دقیق، خدمت همراه با از خود
گذشتگی است . ما بهبودى مان را مدیون خدایى هستیم که خود درک مى کنیم. اکنون خود را دراختیار او مىگذاریم تا از ما به عنوان وسیله اى براى بهبودى خواستاران آن استفاده کند. اکثر ما مى آموزیم که پیاممان را فقط به آن کسانى
برسانیم که درخواست کمک مىکنند. گاه تنها چیزى که مى تواند یک معتاد دردمند را در قبول کمک تشویق کند شاهد زنده است. ممکن است یک معتاد در عذاب باشد، اما تمایل به درخواست کمک نداشته باشد، در اینگونه مواقع مى توانیم خود را در دسترس او قرار دهیم تا اگر درخواست کمک کرد یک نفر در دسترس باشد. یادگیرى کمک به دیگران، یکى از فوائد برنامه معتادان گمنام است. به کارگیرى دوازده قدم، به صورت قابل ملاحظه اى ما را از خوارى و نومیدى بیرون آورده و وسیله دست نیروى برترمان مى کند. به ما قابلیتى داده مى شود که مىتوانیم در جایى که از دست هیچ کس دیگر، کارى ساخته نیست، به هم نوع معتاد خود کمک کنیم. اینگونه اتفّاقات را همه روزه در میان خود مىبینیم. این تغییرات معجزه آسا نمایانگر بیدارى روحانى است. تجربه شخصى خود را در مورد چگونگى گذشته مان با دیگران در میان مى گذاریم و با آن که وسوسه پند و اندرز دادن در ما شدید است، اما مى دانیم که در صورت انجام آن، احترام خود را در میان تازه واردان ازدست مىدهیم. پند و اندرز، پیام ما را تار و غبار آلود مى کند، پیامى که در ما تاثیرمى گذارد، یک پیام ساده و صادقانه بهبودى از اعتیاد است. ما در جلسات شرکت مى کنیم و خود را براى خدمت در اختیار انجمن قرارمى دهیم. ما با سپاس و به رایگان، وقت، خدمات و آن چه را که در این انجمن یافته ایم، تقدیم مى کنیم. خدمتى که در معتادان گمنام، از آن صحبت مى کنیم، هدف اصلى تمام گروه هاى ما است. مفهوم کار خدماتى، رسانیدن پیام به معتادى است که هنوز در عذاب مى باشد. ما هر چه مشتاقانه تر زحمت بکشیم و بیشترخدمت کنیم، بیدارى روحانى پربارترى خواهیم داشت.
اولین راه رساندن پیام، که نیاز به گفتگو و توضیح ندارد رفتار ماست. کسانى که ما را به عنوان افرادى گمراه، وحشتزده و منزوى مى شناخته اند، وقتى ما را در خیابان مى بینند متوجه مى شوند که ترس از وجود ما گریخته است و ما به مرور در حال بازگشت به زندگى هستیم. وقتى که راه NA را پیدا مى کنیم، در زندگى جدیدمان دیگر جایى براى بى حوصلگى و تن آسایى وجود نخواهد داشت. ما پاک مى مانیم و رعایت اصول روحانى را در زندگى مان شروع مى کنیم و از اصولى چون امید، تسلیم، پذیرش، صداقت، روشن بینى، تمایل، ایمان، تحمل، صبر، فروتنى، عشق بدون شرط، سخاوت و مهربانی بهره مى گیریم. به همان نسبتى که بهبودى ما پیش مى رود اصول روحانى، تمامى قسمتهاى دیگر زندگى ما را نیز در برخواهد گرفت. ما سعى مى کنیم که هم اکنون و همین جا بر طبق اصول این برنامه زندگى کنیم. هم زمان با شروع یادگیرى زندگى بر اساس اصول بهبودى، احساس شادى وشعف در ما پدید مىآید. وقتى ما مى بینیم کسى که دو روز پاکى دارد به فردىکه یکروز پاک است مى گوید یک معتاد وقتى که تنهاست براى خود رفیق نابابى است در خود احساس سرور مى کنیم وقتى مى بینیم کسى که قبلاً نفسش بالانمى آمد حالا به معتادان دیگر کمک مى کند و قادر است در حین صحبت، عبارات لازم را براى رساندن پیام بهبودى، پیدا کند، احساس خوشحالى مى کنیم. ما احساس مى کنیم که زندگىمان ارزش پیدا کرده است. از لحاظ روحانى، تر وتازه شده ایم و بسیار خوشحالیم که زنده ایم. در دوران
مصرف، زندگى مان تبدیل به تمرین تنازع بقا شده بود. ما اکنون به جاى تنازع بقا، بیشتر زندگى مىکنیم. ما متوجه شده ایم که در زندگى مان الویت پاک ماندن در مرحله اول و قبل از هر چیز دیگرى است. ما اکنون قادریم از زندگى خود لذّت ببریم. پاک ماندن رادوست داریم و از رساندن پیام بهبودى به معتادان دردمند دیگر، به شوق مى آییم. اکنون متوجه شده ایم که رفتن به جلسات واقعاً کار مى کند. به کارگیرى اصول روحانى در زندگى روزانه، باعث مى شود که ما دید تازهاى
نسبت به خود پیدا کنیم. صداقت، فروتنى و روشن بینى به ما کمک مى کند که با دیگران منصف باشیم. تصمیماتى که مى گیریم با بردباری خواهد بود و ما مى آموزیم که براى خودمان احترام قائل شویم. درسهائى که در دوران بهبودى مى گیریم گاه تلخ و دردآور است. کمک به دیگران و قابلیت مشارکت در مورد این درس ها با سایر اعضاى معتادان گمنام،
باعث مى شود که ازموهبت احترام به خود برخوردار شویم. ما نمى توانیم از درد کشیدن معتادان جلوگیرى کنیم، اما مى توانیم پیام امیدى را که معتادان در حال بهبودى به ما داده اند، به این دردمندان برسانیم و اصول بهبودى را، به همان صورتى که در زندگى خودمان به کار گرفته ایم، با آن ها به مشارکت بگذاریم. همان طور که ما به یکدیگرکمک مىکنیم، خداوند هم به ما کمک مى کند. زندگى مفهوم تازهاى پیدا کرده واحساس ارزش در ما پدید مى آید. از لحاظ روحانى، تر و تازه شده و از زنده بودن خود احساس رضایت مى کنیم. قسمتى از بیدارى روحانى ما درک تازه اى است که از نیروى برترمان پیدا مى کنیم و این نتیجه مستقیم مشارکت در بهبودى معتادان دیگر است. آرى، ما دورنماى امیدیم. ما نمونه هاى مشخص کارآیى این برنامه هستیم. شادى ما ازپاک زندگى کردن، جاذبه اى براى معتاد در حال عذاب است. ما بهبود پیدا مىکنیم تا پاک و خوشحال زندگى کنیم. به NA خوش آمدید دراینجا قدمها به پایان نمى رسند، قدمها، یک شروع تازه اند

ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮد ؟"معتادان گمنام"

برنامه خودتان را با برداشتن قدم اول که در فصل گذشته تحت عنوان چگونگى عملکرد از نظر گذشت آغاز کنید. وقتى که ما از ته دل عجز خود را در مقابل اعتیادمان کاملاً مسلّم بدانیم، قدم بسیار بزرگى در راه بهبودى خود برداشته ایم. بسیارى از ما در این مرحله هنوز کاملاً از راههاى گریز خود دست برنداشته بودیم، اما شما این فرصت را از دست ندهید و تا آن جا که ممکن است از اول کار را درست انجام دهید و سپس قدم دوم را بردارید و به همین ترتیب بقیه قدمها را دنبال کنید. شما به مرور این برنامه را شخصاً درک خواهید کرد. اگر شما در بیمارستان، زندان، مرکز بازپرورى و یا امثال آن هستید و در حال حاضر مصرف را قطع کرده اید، میتوانید این روال زندگى را با خیال راحت آزمایش کنید. پس از مرخّص شدن، برنامه روزانه خودتان را ادامه دهید و با یک عضو معتادان گمنام تماس بگیرید. شما میتوانید از طریق نامه نگارى، تلفن و یاحضوراً این کار را انجام دهید، اما از همه بهتر این است که به جلسات ما بیائید تاجواب بعضى از مسائلى که هم اکنون آزارتان مىدهد را پیدا کنید. در صورتى که شما درمراکز یاد شده نیستید ، بازهم این مطالب در موردتان صدق می کند. امروز را قطع مصرف کنید. بسیارى از ما میتوانیم قطع مصرف را که به مدت طولانى غیر ممکن به نظر مى رسد، به مدت هشت تا دوازده ساعت انجام دهیم. در صورتى که وسوسه و اجبار شدید باشد، هر پنج دقیقه خوددارى از مصرف را تمدید کنید. دقایق به ساعتها و ساعتها به روزها تبدیل میشوند و شما به تدریج کمر عادت را میشکنید و قدرى آرامش فکر پیدا میکنید.معجزه واقعى زمانى است که متوجه شوید نیاز به موادمخدر به طریقى برطرف شده و شما مصرف را قطع و شروع به زندگى کرده اید.قطع مصرف، اولین قدم ما در راه بهبودى است. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با جسم و فکر آلوده به موادمخدر، این برنامه برایمان نتیجه اى داشته باشد. ما میتوانیم این کار را در هر جائى انجام دهیم، حتى در زندان و یا جاهاى مشابه. فرقى نمیکند که چطور آن را انجام میدهیم، آیا به بیمارستان میرویم و یا بدون دارو ترک میکنیم و خمارى مىکشیم. مسئله مهم پاک شدن است.
آشنایى پیدا کردن و پرورش مفهوم خداوندى که براى خودمان قابل درک باشد، مسئله ایست که خودمان میتوانیم آن را دنبال کنیم. براى بهبود طرز تلقى و دید خودنیز میتوانیم از قدمهاى این برنامه بهره بردارى کنیم. باید به خاطر داشت که فکربکر خودمان باعث به وجود آمدن مشکلات مان شده است. ما متوجه میشویم که باید تغییر کنیم. بیمارى ما، فراتر از فقط مصرف موادمخدر بوده است، بنابراین بهبودیمان نیز فقط در پرهیز از موادمخدر خلاصه نمیشود. بهبودى، یک تغییرعملى و مداوم در عقاید و دیدگاههاى ما در زندگى است. توانائى رویاروئى با مشکلات، از ملزومات پاک ماندن است. اگر ما در گذشته مشکلاتى داشته ایم به احتمال زیاد تنها پرهیز از موادمخدر نمیتواند آن ها را حل کند. احساس گناه و نگرانى، میتواند ما را از زندگى در زمان حال باز دارد. انکار بیمارى وگریزگاه هاى دیگر ما را همچنان بیمار نگاه میدارد. بسیارى از ما
احساس میکنیم که بدون موادمخدر هرگز ممکن نیست بتوانیم خوشحال زندگى کنیم. ما از ترسها ودیوانگی هاى خود رنج میبریم و احساس میکنیم که خلاصى از مصرف ممکن نیست. شاید از این بترسیم که در صورت پاک شدن، دوستانمان طردمان کنند.اینگونه احساسات براى معتادان خواستار بهبودى کاملاً طبیعى است. شاید ما ازحساسیت بیش از حد غرورمان در عذاب باشیم. تنهائى، افسوس و ترس ازعادىترین بهانه هاى ادامه مصرف میباشند.ناصادقى، کوته بینى، عدم تمایل، سه دشمن بزرگ و اصلى ما هستند و خودمحورى، ریشه اصلى بیمارى ماست. ما آموخته ایم که اعتقادات و عادتهاى قدیم هیچ کمکى براى پاک ماندن و زندگى بهتر به ما نمیکنند. در صورتى که ما دچار رکود شویم و همچنان به از
خود راضى بودن مزمن و کشنده خود ادامه دهیم، به نوعى، تسلیم عوارض بیماریمان شده ایم. یکى از مشکلات ما این است که آموختهایم تغییر دادن دیدمان نسبت به واقعیات، به مراتب آسانتر از تغییر دادن واقعیات است. ما باید از این طرز تفکر قدیمى دست برداریم. ما باید با این حقیقت روبرو شویم که زندگى و واقعیات چه ما بخواهیم و چه نخواهیم بجلو میروند. ما فقط میتوانیم طریقه واکنشهاىمان و همچنین دیدى راکه نسبت به خود داریم تغییر دهیم. ما باید بپذیریم که تغییرات تدریجاً پدید می آیند و بهبودى، یک جریان مداوم و استمرارى است. در طول حداقل نود روز اول بهبودى، شرکت در جلسات بطور روزمره عقیده بسیار خوبى است. ما معتادان وقتى میبینیم دیگران هم مشکلات گذشته و حال ما را داشته اند، احساس مخصوصى پیدا میکنیم. در آغاز، بجز شرکت در جلسات،کار چندان مهم دیگرى نمیتوان انجام داد. شاید ما نتوانیم حتّى یک کلام، یک نفر ویا فکرى را از اولین جلسه خود بخاطر بیاوریم، اما به وقت خودخواهیم توانست با آرامش از فضاى بهبودى لذّت ببریم. شرکت در جلسات به بهبودى ما استحکام میبخشد. در آغاز ممکن است به خاطر غریب بودن قدرىاحساس ترس کنیم. بعضى از ما فکر میکنیم که به جلسات احتیاجى نداریم، اما بهر حال در وقت ناراحتى به جلسات میرویم و حالمان بهتر میشود. جلسات ما را با گذشته خود در تماس نگاه میدارد، اما مهمتر از آن به ما نشان میدهد که در بهبودی به چه جایگاهی میتوانیم برسیم. با شرکت مرتّب در جلسات، به مرور به ارزش صحبت با معتادان دیگرى که مشکلات و اهداف مشترکى با ما دارند، پى میبریم. ما میبایست دریچه قلب خود را باز کنیم و محبت و درکى را که تشنه آنیم، بپذیریم تا تغییر کنیم. وقتى ما با این انجمن و اصول آن خوب آشنا شویم و این اصول را به مرحله اجرا درآوریم، رشدمان آغاز میگردد. ما سعى خود را در مورد بدیهی ترین مشکلات خود بکار برده و از بقیه آن ها در میگذریم. ما کارهائى که در مقابلمان هستند را انجام میدهیم و همینطور که به جلو میرویم موقعیتهاى تازه اى براى اصلاح و بهتر شدن
برایمان پیش خواهد آمد. در این راه دوستان تازه ما در انجمن، به ما کمک خواهند کرد. کوشش مشترک ما، بهبودى است. ما با پاکى و در کنار هم با دنیا روبرو میشویم و دیگر مجبور نیستیم احساس کنیم که در بنبستى به تله افتاده ایم و سرنوشتمان در دست پیش آمدها وموقعیتها است. داشتن دوستانى که سرنوشت ما برایشان اهمیت داشته باشد، مسئله بسیار مهمى است. ما جاى خود را در انجمن باز میکنیم و به گروهى که جلسات آن ما را در بهبودى کمک کند میپیوندیم. ما آنقدر در زندگى گذشته خود غیر قابل اعتماد بوده ایم که بیشتر اقوام و دوستانمان، بهبودى ما را باور نکرده و تصور میکنندکه دوام چندانى نخواهد داشت. ما به کسانى نیاز داریم که بیمارى ما را درک کنند و روند بهبودى رابفهمند. در جلسات، ما میتوانیم مطالب خود را با معتادان دیگرمشارکت کنیم.
سؤالاتمان را مطرح کرده و در مورد بیماریمان چیزهائى بیاموزیم. ما راههاى جدیدى براى زندگى یاد گرفته دیگر محدود به عقاید کهنه و قدیمى خودنیستیم. تدریجاً عادات سابق را با روشهاى تازه اى در زندگى خود عوض کرده و
حاضر مى شویم که تغییر کنیم. به طور مرتّب به جلسات مى رویم. شماره تلفن یکدیگر را مى گیریم و بهم زنگ مى زنیم. نشریات انجمن را مطالعه مى کنیم و از همه مهمتر پاک مى مانیم. یاد مى گیریم که مکنونات خود را با دیگران به مشارکت بگذاریم. ما اگر به کسى نگوئیم که حال مان بد است، به ندرت ممکن است آن را حدس بزنند. وقتى ما دست خود را براى کمک دراز کنیم، مى توانیم آن را دریافت کنیم. ابزار دیگرى که براى تازه واردان وجود دارد، شرکت کردن در انجام امور انجمن است. با انجام این کارها مى آموزیم که برنامه بهبودمان را در صدر قرار دهیم و در مورد مسائل دیگر سخت نگیریم. ما این کار را با درخواست کمک شروع مى کنیم و توصیه هاى دیگران در جلسات را، به معرض آزمایش
مى گذاریم. براى ما خوب است که اجازه دهیم افراد گروه کمکمان کنند. ما هم در وقت خود، مى توانیم کمکى را که گرفته ایم، به دیگران بکنیم. ما مى آموزیم که خدمت به دیگران، ما را ازخودمان بیرون مى آورد. این کار را با اقدامات
ساده اى مانند: خالى کردن زیرسیگارى، چاى و قهوه درست کردن، نظافت و آماده کردن محل برگزارى جلسات، باز کردن در جلسات، رهبرى جلسات و یا پخش نشریات انجمن شروع مى کنیم. انجام این کارها باعث مى شود که ما خود
را جزئى از انجمن احساس کنیم. تجربه ما نشان مى دهد که داشتن یک راهنما و استفاده کردن از او به ما کمک مى کند. البتّه این یک رابطه دو طرفه است و به راهنما و تازه وارد، هر دو کمک مى کند مدت زمان پاکى و تجربه راهنمائى که انتخاب مى کنیم بیشتر باین بستگى دارد که در اطراف خود چه کسانى را در دسترس داریم. مسئولیت راهنمائى تازه واردان بر عهده گروه ها نیز قرار دارد. اگر چه این کار بدون تشریفات و بطور ضمنى انجام مى شود، اما نبض اصلى برنامه معتادان گمنام جهت بهبودى از اعتیاد است یعنى کمک یک معتاد به معتاد دیگر. یکى از عمیقترین تغییراتى که در زندگى ما پدید مى آید در قلمرو روابط خصوصى ماست. اولین مرحله رابطه ما با دیگران، معمولاً با راهنمای مان آغاز مى گردد. بعنوان تازه وارد، بهتر است کسى را که به رأى اش مطمئنیم و به او اعتماد داریم، پیدا کنیم. به نظر ما اعتماد به کسانى که از ما بیشتر تجربه دارند یک منبع قدرت است و دلیل بر ضعف نیست. تجربه ما نشان مى دهد که کار کردن قدمها، بهترین تضمین براى مقابله با لغزش است. راهنمای مان و دوستان ما مى توانند در مورد چگونگى کارکرد قدمها ما را راهنمائى کنند و ما مى توانیم در مورد مفاهیم قدمها با آن ها صحبت کنیم. آن ها مى توانند بما کمک کنند که براى کسب تجربه روحانى زندگى کردن، طبق اصول قدمها، آماده شویم. کمک گرفتن از خداوندى که خود درک مى کنیم، باعث مى شود که درک عمیقترى از قدمها پیدا کنیم. ما وقتى آماده شدیم، باید این راه جدید زندگى مان را به مرحله عمل بگذاریم. ما متوجه مى شویم که اگر بخواهیم این برنامه را با زندگى خود وفق دهیم کارى از پیش نمى رود و ما باید بیاموزیم که زندگى مان را با این برنامه وفق دهیم. ما امروز، در زندگى خود به دنبال راه حل هستیم و بدنبال گرفتارى
نمى گردیم. هر چیزى را که مى آموزیم عملاً به مرحله آزمایش مى گذاریم و هر یک از آن ها را که نیازداریم نگه داشته و از بقیه در مى گذریم. ما متوجه مى شویم که با کارکرد قدمها، ارتباط با نیروى برترمان، صحبت با راهنماى مان و مشارکت با تازه واردان، مى توانیم رشد روحانى کنیم. ما از قدمهاى دوازده گانه، بعنوان یک برنامه بهبودى استفاده مى کنیم. به مرورمى آموزیم که براى رفع مشکلاتمان مى توانیم از نیروى برترمان کمک بگیریم. وقتى ما بتوانیم مشکلاتى را که زمانى باعث فرارمان مى شد، با دیگران در میان بگذاریم، احساس خوبى تجربه کرده و توانائى جویا شدن از خواست خدا را پیدا مى کنیم. ما اعتقاد داریم که نیروى برترمان از ما حمایت مى کند. در صورتى که ماصادقانه و به بهترین وجهى که مى توانیم سعى کنیم که به اراده او عمل کنیم، از عهده هر مسئله اى که در زندگى مان اتفّاق بیفتد برخواهیم آمد. جویائى از خواست نیروى برترمان، یک اصل روحانى نهفته در قدمهاست. به کارگیرى قدمها و اجراى این اصول باعث سادگى زندگى ما شده، دید و طرز تلقّى کهنه ما را تغییر مى دهد. وقتى ما اقرار مى کنیم که اختیار زندگى مان از دستمان خارج
است، دیگر احتیاجى به دفاع از عقایدمان نداریم. ما باید خود را به همین صورتى که هستیم بپذیریم. دیگر حتماً لازم نیست که همیشه در مورد همه چیز حق با ما باشد. وقتى ما این آزادى را به خود بدهیم، به دیگران هم اجازه اشتباه کردن خواهیم داد. به نظر مى رسد که آزادى براى تغییر، پس از پذیرش خودمان به وجود مى آید.
مشارکت با همگروهان معتاد، یک قسمت اساسى از برنامه ماست. این کمک را فقط یک معتاد مى تواند به معتاد دیگر بکند. کمکى که مى گویدبرای ماهم همین اتفاق افتاد و من با آن این طور رفتار کردم ما با هر کس که خواهان روال زندگى ما باشد، به جاى موعظه و قضاوت، تجربه، نیرو و امید خود را در میان مى گذاریم. اگرمشارکت در مورد تجربه هاى دردناکمان حتّى بتواند به یک نفرکمک کند، ارزش درد و رنج را داشته است. مشارکت در مورد این تجارب با خواستاران کمک، باعث تقویت بهبودى ما مى شود. ما اگر چیزى را که باید به مشارکت بگذاریم، براى خود نگه داریم، آن را از دست  میدهیم. کلمات، تا به مرحله عمل درنیایند، هیچ ارزشى ندارند. ما رشد روحانى خود را وقتى باور مى کنیم که بتوانیم دست خود را براى کمک به سوى دیگران دراز کنیم. کمکهاى ما از طریق شرکت در کارهاى خدماتى و سعى در رسانیدن پیام بهبودى به معتادان دردمند اعمال مى شود. ما مى آموزیم که فقط با بخششآن چه که داریم مى توانیم آن را حفظ کنیم. مطلب دیگرى که تجربه ما نشان مى دهد این است که بسیارى از مشکلات شخصى وقتى که از خودمان بیرون بیائیم و به محتاجان کمک کنیم، از بین مى روند. ما تشخیص مى دهیم که یک معتاد بهتر مى تواند یک معتاد دیگر را درک کند. ما هر چقدر هم که کمک کنیم، همیشه معتاد محتاج دیگرى در راه است. ما نمى توانیم اهمیت راهنمائى و توجه مخصوص به معتاد سر در گمى را که میخواهد قطع مصرف کند، فراموش کنیم. تجربه به خوبى نشان مى دهد آن عده ازافرادى که مسئله راهنما بودن برای شان اهمیت دارد بهترین نتیجه را از برنامه معتادان گمنام مى گیرند. ما از مسئولیتهاى راهنما بودن با آغوش باز استقبال مى کنیم و آن را موقعیتى براى غناى تجربه شخصى خود در معتادان گمنام مى دانیم. کار کردن با دیگران، تنها اولین گام شروع کارهاى خدماتى است. خدمت درمعتادان گمنام به ما امکان مى دهد که مقدار زیادى از وقت خود را مستقیماً با معتادان دردمند در میان بگذاریم و همچنین بقاى معتادان گمنام را نیز تضمین کنیم. بدین ترتیب، با بخششآن چه که داریم موفق به حفظ آن مى شویم.

ﺳﻨﺖ ﻫﺎی دوازده ﮔﺎﻧﻪ ﻣﻌﺘﺎدان ﮔﻤﻨﺎم

ما آن چه را که داریم فقط با مراقبت کامل مىتوانیم حفظ کنیم و همان طور که آزادى فردى ما از قدمهاى دوازدهگانه سرچشمه مىگیرد به همان صورت آزادى گروه نیز به سنتهاى ما بستگى دارد.تا زمانى که پیوندهایى که ما را به یکدیگر متصل مىکند از آن چه که ما را از هم جدا مىنماید محکمتر باشد، همه چیز به خوبى پیش خواهد رفت.
1 منافع مشترک ما بایست در رأس قرار گیرد. بهبودى شخصى به اتحاد NA بستگى دارد.
2 در ارتباط با هدف گروه ما، تنها یک مرجع نهایى وجود دارد، خداوندى مهربان که به گونه ای ممکن خود را در وجدان گروه، بیان کند. رهبران ما فقط خدمت گزاران مورد اعتماد ما مىباشند، آن ها حکومت نمىکنند.
3 تنها لازمه عضویت، تمایل به قطع مصرف است.
4 هر گروه بایست مستقل باشد به استثناى مواردى که بر گروه ها ى دیگر و NA درکل اثر بگذارند.

5 هر گروه فقط یک هدف اصلى دارد، رساندن پیام به معتادى که هنوز در عذاب است.

6 یک گروه NA هرگز نبایست هیچ مؤسسه مرتبط یا هر سازمان خارجى را تأیید و یا در آن ها سرمایه گذارى کند، یا نام NA را به آن هاعاریت دهد، مبادا که مسائل مالى، ملکى و شهرت، ما را از هدف اصلى خود منحرف سازد.

7 هر گروه NA مىبایست کاملاً متکى به خود باشد و کمک ى از خارج دریافت نکند

8 معتادان گمنام بایست همیشه غیر حرفه اى باقى بماند، اما مراکز خدماتى ما مىتوانند کارمندان مخصوصى استخدام کنند.

9 NA تحت این عنوان، هرگز نبایست سازماندهى شود، اما مىتوانیم هیأت هاى خدماتى یا کمیته هایى تشکیل دهیم که مستقیماً در برابر کسانى که به آن ها خدمت مىکنند، مسئول باشند

10معتادان گمنام، هیچ عقیدهاى در مورد مسائل خارجى ندارد و نام NA هرگز نبایست به مباحث اجتماعى کشانده شود.

11خط مشى روابط عمومى ما بنابر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامى شخصى خود را در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم حفظ کنیم.

12گمنامى، اساس روحانى تمام سنتهاى ما است و همیشه یادآور این است که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم

درک این سنتها به مرور و به آهستگى براى ما امکان پذیر خواهد شد. ما از راه صحبت با اعضاء و تماس با دیگر گروه ها، اطلاعاتى کسب مىکنیم ، اما معمولاً پس از شروع فعالیت در کارهاى خدماتى است که کسى به ما خواهد گفت: "بهبودى هریک از ما به اتحادNA بستگى دارد. "و این اتحاد به کیفیت پیروى ما ازسنتهای مان مربوط است. سنتهاى دوازده گانه NA غیر قابل دستکارى است. آنها رهنمودهایى هستند که جمعیت ما را آزاد و زنده نگاه مىدارند با پیروى از این رهنمودها، در ارتباط با دیگران و اجتماع، از بسیارى از مشکلات اجتناب خواهیم کرد. این، بدان معنى نیست که سنتهاى ما تمام مشکلات را از میان بر مىدارند. ما در هر صورت باید با مسائلى که پیش مىآیند، نظیر مشکلات ارتباطى، اختلاف سلیقه، مباحثات داخلى و مسائل مربوط به افراد و گروه هاى خارجى، روبرو شویم، اما در هر صورت ما وقتى اصولمان را رعایت مىکنیم، از بعضى از دردسرهایى که این مسائل به وجود مىآورند جلوگیرى به عمل خواهیم آورد.
بسیارى از مشکلات ما، همان هایى هستند که اعضاى اولیه ما هم با آن ها روبرو بوده اند و تجربیاتى که آن ها به سختى بدست آوردند، باعث تولد سنتها شده است. تجربه به ما نشان داده است که این اصول امروزه همان اعتبار ى را دارند که درشروع داشته اند. سنتهای مان ما را در برابر فشارها ى داخل و خارج که ممکن است باعث نابودی مان شود، حفظ مىکنند. آن ها رشته ها ى واقعى پیوند ما هستند و فقط با درک و اجرای شان است که کاربرد پیدا مىکنند.

سنت یکم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

منافع مشترک ما بایست در رأس قرار گیرد. بهبودى شخصى به اتحاد NA بستگى دارد

اولین سنت ما، مربوط به اتحاد و منافع مشترک است. یک ى از مهم ترین نکات زندگى جدید ما این است که ما جزی ى از یک گروه معتادان در حال بهبودى هستیم. بقاى ما، مستقیماً به بقاى گروه و انجمن بستگ ى دارد.بر اى حفظ اتحاد انجمن معتادان گمنام، ثبات گروه، اهمیت حیاتى دارد. در غیر این صورت، کل انجمن ازهم پاشیده شده و فرد نابود مىشود. قبل از پیوستن به معتادان گمنام، امکان بهبودى براى ما وجود نداشت . این برنامه مىتواند کارى را براى ما انجام دهد که خود قادر به انجامش نیستیم . ما جزیى از گروه شدیم و فهمیدیم که مى توانیم بهبود پیدا کنیم . ما دریافتیم که کسانى که عضویت فعالانه خود را در این انجمن ادامه نداده اند، با راه پر مخاطره اى روبرو بوده اند. در این برنامه، هم گروه براى فرد با ارزش است و هم فرد براى گروه . ما هرگز لطف و توجه خاصى را که در این برنامه به ما شده است، تجربه نکرده بودیم. دراینجا کسى نمى گوید على رغم آنچه که هستید شما را دوست داریم و مى پذیریم، بلکه ما را درست به خاطر همانى که هستیم دوست دارند و مى پذیرند . هیچ کس نمى تواند عضویت ما را باطل کند، یا وادار به کار ى کند که مایل به انجامش نیستیم. ما این طریقه زندگى را از راه الگوبردارى از یکدیگر، دنبال مى کنیم، نه دستور وفرمان. ما با در میان گذاشتن تجربیات خود، از یکدیگر درس مى گیریم. در دوران اعتیاد، ما همیشه امیال شخص ى خود را در رأس امور قرار مى دادیم، اما در انجمن معتادان گمنام، متوجه مى شویم که هر چه به نفع گروه است معمولاً به نفع ما هم هست. با آن که تجربیات شخصى دوران مصرف ما، با یکدیگر تفاوت دارد، اما به عنوان گروه، وجوه مشترک زیادى در اعتیاد خود پیدا مى کنیم. یکى از آن ها، اصرار ما دراثبات عدم نیاز به دیگران بوده است. ما خود را متقاعد کرده بودیم که به تنهایى موفق مى شویم و زندگىمان را بر همین مبنى ادامه مى دادیم . نتیجه این کار، تأسف بار بود و عاقبت هر یک از ما به اجبار اقرار کردیم که عدم نیاز به دیگران دروغى بیش نبوده است. این اقرار، نقطه شروع بهبودى ما بود و پایه اصلى اتحاد ما را دراین انجمن تشکیل مى دهد . همان طور که ما در اعتیادمان وجه مشترک داشته ایم، اکنون متوجه مى شویم که در بهبودیمان نیز نقاط مشترک زیادى داریم. تمایل به پاکى در ما یک خواهش مشترک است.
ما آموختهایم که به یک نیروى برتر تکیه کنیم. هدف ما، رساندن پیام به معتادى است که هنوز در عذاب است. سنتهاى ما رهنمودهایى هستند که ما را از شرّ خودمان در امان نگه مى دارند. آن ها ضامن اتحاد ما هستند. در معتادان گمنام، اتحاد الزامى است، البتّه منظور این نیست که برخورد واختلافى نداریم. هر جا که یک عده دور هم جمع شوند، بى تردید اختلاف عقیده هم وجود خواهد داشت. ما مى توانیم مخالف باشیم، اما ناسازگار نباشیم. بارها وبارها در بحران ها، اختلافات را کنار گذاشته و براى منافع مشترکمان تلاش کرده ایم. ما اعضایى را دیدهایم که با آن که با هم حسن تفاهم نداشته اند، اما براى کمک به یک تازه وارد، با یکدیگر همکارى کردهاند. گروهى را دیده ایم که با انجام کارها ى کم
اجرت، اجاره اتاق جلسات خود را پرداخته اند. اعضایى را دیده ایم که براى حمایت یک گروه نوپا، صدها کیلومتر رانندگى کرده اند. اینگونه فعالیتها و نظایر آن در انجمن ما مسئله اى عادى است. بدون این فعالیتها بقاى NA ممکن نبوده است.

ما باید به عنوان یک گروه، با یکدیگر زندگى و همکارى کنیم، تا کشتى مان دربرابر طوفان بیمه شود و اعضاىمان از بین نروند. با ایمان به نیروى برتر، تلاش و اتحاد ، ما از مهلکه جان سالم به در مى بریم و به رساندن پیام به معتادى که
هنوزدر عذاب است، ادامه مى دهیم.

سنت دوم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

در ارتباط با هدف گروه ما، تنها یک مرجع نهایى وجود دارد خداوندى مهربان که به گونه اى ممکن خود را در وجدان گروه بیان کند. رهبران ماخدمتگزاران مورد اعتماد ما مى باشند، آن ها حکومت نمى کنند

در معتادان گمنام، ما نگران حفظ خویش، از نفس خود هستیم و سنت دوم نمونه اى از آن است. ما طبیعتاً مردمى خودرأى و خودمحوریم که اکنون اجباراً در NA گردهم جمع شدهایم. ما در مدیریت ضعیف هستیم و حتّى یکى از ما هم قادر نیست که به طور ثابت، درست تصمیم گیرى کند.در معتادان گمنام، ما بجاى اتکا به عقاید شخصى و یا غرور، به خداوند مهربانى که خود را در وجدان گروه بیان مى کند، رجوع مى کنیم. ما با کارکرد قدمها مى آموزیم که به نیروى برتر از خود متکّى شویم و از این نیرو در پیش برد اهداف گروه بهره بردارى کنیم. ما دائماً باید مراقب باشیم که تصمیمات مانحقیقتاً منعکس کننده خواست خدا باشند. بسیارى از اوقات بین وجدان گروه و عقیده گروه که به وسیله شخصیتهاى با نفوذ و یا محبوبیت، دیکته و تحمیل
مى شود، تفاوت بزرگى وجود دارد. بعضى از دردآورترین تجربه هاى آموزنده ما از تصمیماتى که به نام وجدان گروه گرفته ایم، سرچشمه گرفته است . اصول روحانى حقیقى ، هرگز با یکدیگر در تضاد نیستند و همیشه مکمل یکدیگرند .وجدان روحانى گروه، هرگز هیچ یک از سنتهاى ما را نقض نخواهد کرد.

سنت دوم، با ماهیت رهبرى در NA سر و کار دارد. ما آموخته ایم که در انجمن ما، رهبرى از طریق نمونه بودن و خدمات ایثارگرانه کار مى کند. دستور دادن و استفاده ابزاری، کاری از پیش نمى برد. ما ترجیح مى دهیم که رئیس،مرشد و مدیر نداشته و به جاى آن منشى، خزانه دار و نماینده داشته باشیم . سمتهایى که ذکر کردیم عناوین خدماتى اند و نمایانگر کنترل نیستند. تجربه ما نشان مى دهد که اگر گروه تبدیل به شاخه هائى از شخصیت رهبر یا عضو دیگرى شود، تأثیر خود را از دست مى دهد. فضای بهبودى، یکى از گرانبهاترین سرمایه هاى ما در گروه های مان است و ما باید با دقت از آن نگهبانى کنیم مبادا آن را به سیاستها و شخصیتها ببازیم.

براى آن عده از ما که به کارهاى خدماتى مشغول بوده و یا در بنیانگذار ى گروهها نقش داشته ایم، گاه رها کردن بسیار مشکل است. در صورتى که به غرور، افتخار بیجا و خودرأیى مرجعیتى داده شود، گروه از بین خواهد رفت .
باید به خاطر داشته باشیم که مسئولیتهایى که در انجمن به ما سپرده مى شوند، امانت هستند. ما خدمت گزاران مورد اعتمادیم و هرگز هیچ یک از ما حکومت نمى کنیم. معتادان گمنام، یک برنامه خدادادى است و ما فقط به لطف خدا و وجدان گروه، مى توانیم بقا وسربلندى گروه را حفظ کنیم. در اینگونه موارد، بعضى ها مقاومت مى کنند، اما عده زیادى نیز تبدیل به نمونه هایى براى تازه واردان مى شوند. خودپرستان به زودى متوجه مى شوند که در خارج قرار دارند و موجبات نفاقى شده اند که لطمه آن نهایتاً به خودشان خواهد خورد. بسیارى از این افراد تغییر مى کنند و مى آموزند که ما فقط
مىتوانیم به وسیله خداوند مهربانى که در وجدان گروه تجلى مىکند، اداره شویم.

سنت سوم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

تنها لازمه عضویت، تمایل به قطع مصرف است

این سنت، براى فرد و گروه، هر دو مهم است. تمایل، کلید اصل ى و پایه و اساس بهبودى ما است. در داستان ها و تجارب ما در رساندن پیام بهبود ى به معتادى که هنوز در عذاب است، واقعیت دردناکى که پى در پى به چشم مىخورد، اینست که معتادى که تمایل به قطع مصرف نداشته باشد، مصرف را قطع نمىکند. البته مىتوان آن ها را تجزیه و تحلیل کرد، مورد مشاوره قرار داد، دلیل برای شان آورد، دعایشان کرد، تهدیدشان کرد، کتکشان زد و یا به زندانشان انداخت، اما آن ها تا خودشان نخواهند، از کارشان دست بر نمىدارند. تنها چیزى که ما از اعضاى خود مىخواهیم تمایل است. آن ها بدون تمایل محکومانى بیش نیستند، اما در صورت داشتن تمایل، معجزه ها به وقوع خواهند پیوست.
تمایل، تنها لازمه عضویت ماست. اعتیاد، تبعیض قائل نمىشود و این سنت، آزادى هر معتادى را در تعقیب زندگى به روال برنامه NA بدون در نظر گرفتن نوع ماده مخدر مصرفى، نژاد، عقاید مذهبى، جنسیت، تمایلات جنسى و وضع مالى، تضمین مىکند. با تعیین تمایل به قطع مصرف به عنوان لازمه عضویت، نتیجتاً هیچ معتادى از معتاد دیگر برتر و بالاتر نیست. در این جا قدم تمام معتادان به روى چشم است. همگى مىتوانند به طور یکسان خواستار تسکین از درد اعتیاد باشند. در این برنامه هر معتادى مىتواند به طور مساوى بهبود پیدا کند. این سنت ضامن آزادی ما برای کسب بهبودی است.
عضویت در معتادان گمنام چیزى نیست که هر وقت هر معتاد ى از در وارد شد ویا هر تازه واردى تصمیم به قطع مصرف گرفت به طور اتوماتیک اتفّاق بیفتد عضویت در انجمن ما تصمیمى است که فقط به خود فرد مربوط است. هر معتادى که تمایل به قطع مصرف داشته باشد، مىتواند به عضویت NA درآید ما معتاد هستیم و مشکلمان اعتیاد است. براى عضویت، حق انتخاب با خود شخص است. به نظر ما بهترین شرایط وقتى وجود دارد که معتادان بتوانند علنى و آزادانه، هر وقت و هر جا که انتخاب کنند، درجلسات NA شرکت کرده و به همان صورت آزادانه جلسات را ترک کنند. مادریافتیم که بهبودى، یک واقعیت است و زندگى بدون موادمخدر، بهتر از آنى است که ما تصور مىکردیم. ما در را به روى معتادان دیگر باز مىگذاریم و امیدواریم که آن ها هم چیزى را که ما پیدا کردیم، پیدا کنند، اما به خو بى مىدانیم فقط آن ها که میل به قطع مصرف دارند و خواستار آن چه که ما داریم هستند، در این راه با ما همراه خواهند شد.

سنت چهارم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

هر گروه بایست مستقل باشد، به استثناء مواردى که بر گروههاى دیگر و NA در کل اثر بگذارند

استقلال گروهها، لازمه بقاى ماست. در لغت نامه، مفهوم مستقل این است : داشتن حق و قدرت حکومت بر خود چه مستقیماً و چه با تحویل گرفتن از دیگرى و بدون کنترل خارجى. بدین ترتیب که گروهها ى ما بر خود حاکم هستند و تحت هیچ کنترلى ازخارج نیستند. هر گروه باید بر روی پای خود بایستد و رشد کند

ممکن است کسى سؤال کند:آیا ما واقعاً مستقل هستیم؟ مگر ما در NA کمیته هاى خدماتى، دفاتر و مراکز، کمیته ها ى اجرایى، سرویس هاى تلفن اضطرارى و فعالیتهاى دیگر نداریم؟ ما از این خدمات، بر اى بهبود ى خود و پیشبرد هدف اصلى گروه استفاده مىکنیم. معتادان گمنام، انجمن زنان و مردان معتادى است که به صورت گروه، دورهم جمع مىشوند و از مجموعه اى از اصول روحانى براى رهایى از اعتیاد و یافتن یک روال تازه در زندگى، استفاده مىکنند. خدماتى که ذکرشد، حاصل کار اعضایى است که با آغوش باز تجربه و کمک خود را براى آسانترکردن راه ما عرضه مىکنند.

یک گروه معتادان گمنام، هر گروهى است که در محل و ساعت به خصوص به طور منظم و با هدف بهبودى تشکیل شود، مشروط بر این که از قدم هاى دوازده گانه و سنتهاى دوازده گانه معتادان گمنام پیروى کند. جلسات ما معمولاً بر دو نوعند: جلساتى که ورود به آن ها براى همگان آزاد است و جلساتى که براى عموم آزاد نیست و فقط مخصوص معتادان است. دستور جلسه هر گروهى با گروه دیگر تفاوت دارد. در بعضى از جلسات تمام حاضران مىتوانند صحبت کنند، در بعضى دیگر فقط یک سخنران صحبت مىکند. بعضى، مخصوص سؤال و جواب هستند و بعضى درمورد مسئله خاصى تمرکز و صحبت مىکنند. دستور جلسه اى که در جلسات از آن استفاده مىشود، هر چه که باشد، وظیفه ونقش گروه همیشه ثابت است و آن بوجود آوردن یک محیط مطمئن و مناسب براى بهبودى فردى و تشویق و ترویج این بهبودى است. این سنتها، قسمتى از یک مجموعه از اصول روحانى معتادان گمنام هستند که بدون آن ها NA نمىتواند وجود داشته باشد.

استقلال، به گروه هاى ما آزادى عمل مىدهد که رأساً فضاى بهبودى را براى اعضاى خود به وجود آورند و به هدف اصلى خود جامه عمل بپوشانند. این ها دلایلى است که باعث مىشود ما این چنین مراقب استقلال خود باشیم.ممکن است اینطور به نظر برسد که ما مىتوانیم در گروه های مان بدون در نظرگرفتن حرف هایى دیگران هر تصمیمى را بگیریم و به اجرا بگذاریم . این مطلب تا حدودى درست است، هر گروهى در امور خود آزاد است، به استثناء مواردى که اقداماتش در سرنوشت گروه هاى دیگر و یا NA در کلّ تأثیر بگذارد

درست مانند وجدان گروه، استقلال هم مىتواند تیغ دو لبهاى باشد. از استقلال گروهها، بارها براى توجیه تمرّد از سنتها، سوء استفاده شده است. هر وقت که در کارها تضادى وجود داشته باشد معنایش این است که ما ازاصولمان غافل
شده ایم. حال اگر همه چیز را بررس ى و خاطر جمع شویم که درمحدود ه سنتهای مان عمل کرده ایم، در صورتى که براى گروه هاى دیگر تکلیفى معین نکرده و چیزى را به آن ها تحمیل نکنیم، همچنین عواقب کار خود را نیز قبل ازانجامش در نظر گرفته باشیم، در آن صورت همه چیزدرست خواهد بود.

سنت پنجم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

هرگروه فقط یک هدف اصلى دارد، رساندن پیام به معتادى که هنوز در عذاب است

یعنى مىگوئید هدف اصلى ما رساندن پیام است؟ من فکر مىکردم ما براى پاک شدن این جا آمده ایم. تصور مىکردم هدف اصلى ما بهبودى از اعتیاد به موادمخدراست البته در مورد فرد، این مطلب کاملاً صحت دارد. اعضاى ما به این جا مىآیند که از اعتیاد خلاص شوند و راه تازهاى براى زندگى پیدا کنند . لیکن گروهها معتاد نیستند و بهبودى هم پیدا نمىکنند. تنها کارى که گروههاى ما مى توانند انجام دهند این است که بذر بهبودى را پاشیده و معتادان را به گردهم آورند تا معجزه همدلى، صداقت، مهربانى، مشارکت و خدمت، کار خود را انجام دهد. هدف از این سنت، تضمین تداوم جو بهبودى است. این کار فقط از طریق حفظ تمرکز گروهها بر روى بهبودى امکانپذیر است. این واقعیت که همگى و یک یک گروههاى ما تمام توجه خود را معطوف رساندن پیام بهب ودى کرده اند، ثباتى به وجود آورده است که درنتیجه معتادان مىتوانند روى ما حساب کنند. اتحاد در عمل و هدف، چیزى را براى ما امکانپذیر کرده است که درگذشته به هیچ وجه براىمان ممکن نبود و آن بهبودى است.
قدم دوازدهم برنامه ما نیز از رسانیدن پیام، به معتادى که هنوز در عذاب است، صحبت مىکند. کار کردن با دیگران وسیله پر قدرتى است، زیرا هیچ چیز ارزش درمانى کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد این همان طریقه اى است که به کمک آن تازهواردان معتادانگمنام را پیدا کرده و آموخته اند که چطور پاک بمانند. همچنین طریقى است که اعضاء به وسیله آن بتوانند عهد و پیمان خود را با بهبودى تجدید کنند. گروه، قوىترین وسیله اى است که ما براى رساندن پیام داریم. وقتى یک عضو رساننده پیام است، خواه نا خواه تا حدودى تعبیرات و شخصیت او درپیامش تأثیر مىگذارد. عیب جزوه و کتاب هم این است که فقط از کلمات درست شده اند و گاه احساسات، هیجانات و قوت مطالب در آن گم مىشود، اما در گروه، به خاطر تعدد نفرات و شخصیتهاى گوناگون، پیام بهبودى به نحو مطلوب و مرتب جریان پیدا مىکند.
حال اگر گروههاى ما هدف اصلى دیگرى هم داشته باشند چه خواهد شد؟ به نظر ما، پیام لوث مىشود و به مرور از بین مىرود. مثلاً اگر ما تمرکز خود را بر روى مسائل مالى بگذاریم، ممکن است خیلى ها ثروتمند شوند. اگر انجمنمان یک کلوب اجتماعى باشد، ممکن است دوستان و عشاق زیادى پیدا کنیم. اگر آموزش وپرورش تخصص ما باشد، عده زیادى معتاد با هوش پیدا مىکنیم. اگر پزشکى رشته ما باشد، خیلى ها تندرست مىشوند. خلاصه اگر هدف گروه ما هر
چیزى جدا از رسانیدن پیام باشد، عده زیادى مىمیرند و تعداد کمى بهبود مىیابند.
پیام ما چیست؟ پیام این است که هر معتادى مىتواند از مصرف موادمخدر دست بردارد. میل به مصرف را از دست بدهد و یک راه تازه بر اى زندگى پیداکند. پیام ما، پیام امید است و وعده آزادى مىدهد. بنابراین هدف اصلى ما فقط مىتواند رسانیدن پیام به معتادى باشد که هنوز در عذابست . این تنها چیزى است که ما مىتوانیم از خودمان به دیگران بدهیم.

سنت ششم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

یک گروه NA هرگز نبایست هیچ مؤسسه مرتبط، یا هر سازمان خارجى را تأیید ویا در آن ها سرمایهگزارى کند، یا نام NA را به آن ها عاریت دهد مبادا مسائل مالى، ملکى و شهرت، ما را از هدف اصلى خود منحرف سازد

سنت ششم، در مورد بعضى از چیزهایى صحبت مىکند که ما بر اى حفظ ونگهدارى هدف اصلىمان باید آن را انجام دهیم. این سنت، پایه و اساس خط مشى عدم وابستگى است و در بقا و رشد معتادان گمنام اهمیت حیاتى دارد. حال بگذارید مطالب این سنت را تجزیه و تحلیل کنیم. اولین کارى که گروه نمى بایست انجام دهد، تأیید است. مفهوم تأیید، تصدیق یا توصیه کردن یا صحه گذاشتن است. تأیید هم مىتواند مستقیم باشد و هم مىتواند به طور ضمنى وتلویحى انجام گیرد. تأیید مستقیم را همه روزه در تبلیغات تلویزیو نى مىتوانیم ببینیم، اما تأیید، تلویحى و ضمنى، نوعى است که به طور وضوح و مشخص مطرح نمىشود. بسیارى از سازمان ها مایلند که از نام NA بهرهبردارى کنند. در صورتى که اجازه این کار به آن ها داده شود، مفهومش این است که آن ها را به طور تلویحى و ضمنى تأیید کرده ایم . این عمل تخلف از سنت ششم است .
بیمارستان ها، مراکز درمانى معتادان وزندان ها، بعضى از مؤسساتى هستند که ما به خاطر رسانیدن پیام NA مرتباً با آن ها سر و کار داریم . با آن که این مؤسسات خلوص نیت دارند و ما جلسات NA را درمحل آن ها برگزار مىکنیم،لیکن نمىتوانیم آن ها را تأیید، یا کمک مالى کنیم و یا اجازه دهیم که از نام NA جهت پیشرفت کارخود استفاده کنند، اما در هر صورت ما همیشه مایل و آماده ایم اصول NA را جهت استفاده معتادانى که هنوز در عذابند، بداخل این مؤسسات ببریم، تا بلکه معتادان، خود بتوانند انتخاب کنند. کار دیگرى که ما هرگز نمىبایست انجام دهیم و از همه مسائل دیگر بدیهىتر است، سرمایه گذارى، در اختیارگذاشتن پول و کمک مالى است. سومین مطلبى که این سنت، ما را از آن بر حذر مىدارد، اجازه استفاده از نام NA جهت رسیدن به اهداف سازمان هاى دیگر است. براى مثال چندین بار برخى از سازمان ها سعى کردهاند که براى توجیه بودجه هاى درخواستى شان، معتادان گمنام را قسمتى از خدمات مورد عرضه خود جلوه دهند. در قسمت بعد، این سنت، براى ما روشن مىکند که منظور از مؤسسه مرتبط هرجائى است که اعضاى NA با آن مربوط باشند. این جا، ممکن است خانه نیمه راه، مرکز سم زدایى، مرکز مشاوره و یا کلوب معتادان باشد . مردم به سادگى ممکن است در تشخیص تفاوت بین NA و مؤسسات مرتبط دچار اشتباه شوند. خانههاى بهبودى که توسط اعضاى NA بنیانگزار ى شده و یا اعضاى ما در آن کارمى کنند، باید تفاوت هایشان را با NA شفاف سازند احتمالاً بیشترین سردرگمى وقتى وجود دارد که پاى کلوب معتاد ان در کار باشد. تازه واردان و یا حتّى بعضى از اعضاى قدیم ى، اکثراً کلوب معتادان و معتادان گمنام را یکى تصورمىکنند. ما باید دقت کنیم که مردم از تفاوت بین این مؤسسات و NA بدرستى آگاه شوند. منظور از سازمان خارجى، هر گونه آژانس، مؤسسه تجارتى، فرقه مذهبى، سازمان، جمعیت مشابه و خلاصه هر انجمن دیگرى است. تشخیص بیشتر این مؤسسات به جز انجمن ها ى مشابه، آسان است. معتادان گمنام، یک انجمن کاملاً جداگانه و مجزا از هر انجمن و سازمان دیگرى است و متکّى به حقوق خود مىباشد. مشکل ما، اعتیاد است انجمنهاى دوازده قدمى دیگرمخصوص مشکلات دیگرى هستند و رابطه ما با آن ها به شکل همکارى بدون وابستگى است. استفاده از نشریات، سخنران و پخش اخبار مربوط به هر انجمن دیگر در جلسات ما، تأیید تلویحى و ضمنى
مؤسسات غیرمرتبط است.

هشدار دیگرى که سنت ششم به ما مىدهد، این است که مبادا مسائل مالى، ملکى و شهرت، ما را از هدف اصلىمان منحرف سازد اینگونه مشکلات اکثراً تبدیل به وسوسه مىشوند و ما را از هدف روحانىمان دور مىکنند. بر اى فرد، یک چنین سوءاستفادههایى حاصلى جز درد و رنج ندارد و براى گروه هم بلا و مصیبت به بار مىآورد. وقتى که ما به عنوان گروه، در هدف اصل ى خود مردد باشیم، معتادانى که در غیر این صورت مىتوانند بهبود پیدا کنند، خواهند مرد.

سنت هفتم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

هر گروه NA مىبایست کاملاً متکّى به خود باشد و کمکى از خارج دریافت نکند

متکى به خود بودن، قسمت مهمى از طریقه جدید زندگى ماست و براى ما تغییر بسیار بزرگى است. در دوران اعتیاد ما به مردم، جاها و چیزهاى مختلفى متکى بودیم. ما به آن ها رو مىآوردیم تا از ما حمایت کنند و چیزهاى را که در خود کم داشتیم، در اختیارمان بگذارند. به عنوان معتادان در حال بهبودى، ما متوجه شده ایم که هنوز هم مردمى وابسته هستیم، اما اتکا ما از روى چیزهائى که دراطراف مان هستند برداشته شده و بر روى خداوند مهربان وقدرتى درونى که از رابطه با او سرچشمه گرفته، گذاشته شده است. ما که قدرت انجام وظایف انسانى خودرا نداشتیم، اکنون مىبینیم که هر کارى براىمان امکانپذیر است . همان آرزوهایى که مدتها پیش به خاک سپرده شده بودند، امروز مىتواند به واقعیت بپیوندد. معتادان، به عنوان یک قشر، همیشه سربار اجتماع بوده اند. در معتادان گمنام، نه تنها گروههاى ما بر روى پاى خود مىایستند، بلکه آن را به عنوان یک حق مطالبه مىکنند.
پول، همیشه براى ما یک مشکل بوده است. ما هیچ وقت نمىتوانستیم باندازه کافى براى مخارج خود و اعتیادمان پول تهیه کنیم. ما کار کرده ایم، دزدى، تقلّب وگدایى کرده ایم و خودمان را نیز فروخته ایم، اما هرگز پول کافى براى پر کردن خلاءدرونى ما وجود نداشته است. در دوران بهبودى نیز، هنوز پول براى ما یک مشکل است. ما براى اداره گروه مان نیاز به پول داریم و باید هزینه اجاره، مایحتاج دیگر ونشریاتمان را بپردازیم. براى پرداختن این هزینه ها، ما در جلسات مان اعانه جمع مىکنیم و هر چه را که از آن باقى بماند صرف هزینه خدمات و پیشبرد هدف اصلىمان مىکنیم. متأسفانه پس از پرداخت هزینه هاى مربوط به گروه، دیگر پول زیادى باقى نمىماند. بعضى وقتها اعضایى که وسعش را دارند قدر ى بیشتر کمک مىکنند و بعضى اوقات کمیته هایى تشکیل مىشود که با تدارک برنامه هایى، بودجه هاى لازم را تأمین مىکند . این فعالیت ها بر اى انجام کارهاىمان به ما کمک مىکند و بدون آن ها، هرگز نمىتوانستیم این راه دراز را آمده باشیم. ما براى کارهاى خدماتى NA همیشه نیاز به پول داریم. با آن که این مسئله بعضى وقت ها آزارمان مىدهد، اما براى ما راهى از این بهتر وجود ندارد و اگر هم داشته باشد، مىدانیم که بهایش بسیار سنگین است . ما باید همگى دست به دست هم دهیم و با همبستگى بیاموزیم که حقیقتاً جزئى از چیزى بزرگتر از خودمان هستیم.
خط مشى ما در مورد مسائل مالى، به طور مشخص بیان شده است. ما هیچ کمکى از خارج قبول نمىکنیم. انجمن ما کاملاً متکّى به خود است و هیچ گونه بودجه، وقف، وام و هدیه اى نمىپذیرد. هر چیزى به هر منظور ى که باشد بالاخره یک بهایى دارد. حال این بها، چه پول، وعده، امتیاز، به رسمیت شناختن، تأیید و یاتوجه مخصوص باشد، یا چیز دیگر، فرقى نمىکند و براى ما بهاى سنگینى دارد. حتّى اگر آن هایى که کمک مىکنند، بتوانند بلاعوض بودن آن را تضمین کنند، ما باز هم آن را قبول نخواهیم کرد. ما حتّى نمىتوانیم اجازه دهیم که اعضاى خودمان هم بیش از سهم منصفانه خود کمک کنند. زیرا متوجه شده ایم که بهاى آن را گروه هاى ما با ازدست دادن اتحاد و درگیرشدن در جار و جنجال مىپردازند. بنابراین ما آزادى خود را فدا نخواهیم کرد.

سنت هشتم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

معتادان گمنام، بایست همیشه غیر حرفه اى باقى بماند، اما مراکز خدماتى ما مىتوانند کارمندان مخصوصى استخدام کنند
سنت هشتم، براى ثبات NA در کل اهمیت حیات ى دارد. بر اى درک این سنت لازم است مفهوم مراکز خدماتى غیر حرفه اى و کارمند خاص را مشخص کنیم. پس از آگاهى از مفاهیم آن ها، خودبخود مفهوم این سنت روشن خواهد شد در این سنت، ما مىگوییم که افراد حرفهاى نداریم. منظور از این حرف این است که ما روانپزشک، پزشک، مشاور و یا وکیل در استخدام مان نداریم. برنامه ما ازطریق کمک یک معتاد به معتاد دیگر کار مىکند. ما اگر در گروه هاى خود افراد حرفهاى استخدام کنیم، اتحاد NA را از بین مىبریم. ما معتادانى هستیم که دروضعیتى مساوى و به رایگان یکدیگر را کمک مىکنیم. ما متخصصین حرفهاى را به رسمیت م ىشناسیم و آن ها را تحسین مىکنیم. بسیارى از اعضاى ما در زندگى خصوصى خود، حرفهاى هستند، اما در NA جایى براى حرفهاى بودن وجود ندارد منظور از مراکز خدماتى، جایى است که کمیته هاى خدماتى NA در آن به کار مشغول اند. دفتر خدماتىجهانى، یا دفاتر محلى، منطقه اى، یا ناحیه ای نمونه هایى ازمراکز خدماتى هستند. کلوب هاى معتادان، خانه ها ى بهبود ى و مؤسسات مشابه، مراکز خدماتى NA نیستند و هیچگونه وابستگى با مراکز خدماتى NA ندارند. یک مرکز خدماتى، جائیست که خدمات NA به طور مداوم در آن عرضه میشود در این سنت، تأکید شده است که مراکز خدماتى ما مى توانند کارمندان خاصى استخدام کنند منظور از این حرف این است، که مراکز خدماتى ما مىتوانندکارمندانى را که مهارتهاى خاصى نظیر، جوابگویى به تلفن، منشىگرى و یا چاپ داشته باشند، استخدام کنند . این کارمندان، مستقیماً در برابر کمیتههاى خدماتى مربوطه مسئول هستند. همانطور که NA رشد مىکند و بزرگتر مىشود، به همان نسبت تقاضا براى چنین کارمندانى نیز بیشتر خواهد شد. کارمندان خاص، وجودشان براى حفظ کارآیى انجمن در حال توسعه ما کاملاً ضرورت دارد. در اینجا لازم است تفاوت بین حرفه اى و کارمندان خاص را روشن و مشخص کنیم. حرفه اىها در حرفه به خصوصى فعالیت دارند که به طور مستقیم درخدمت NA نیست و نفع شخصى مبناى آن است. حرفه اىها از سنت ها ى NA پیرو ى نمىکنند، اما کارمندان خاص ما درست، برعکس، در چهارچوب این سنت ها کار مىکنند و همیشه مستقیماً در مقابل کسانى که به آنها خدمت مىکنند، یعنى انجمن مسئول هستند. در سنت هشتم، ما هیچ یک از اعضاى خود را حرفه اى خطاب نمىکنیم و با ندادن لقب حرفه اى به اعضاىمان، "براى همیشه غیر حرفه اى ماندن" انجمن خود را تضمین مىکنیم.

سنت نهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

NA تحت این عنوان، هرگز نبایست سازماندهى شود. اما مىتوانیم هیأت هاى خدماتى یا کمیته هایى تشکیل دهیم که مستقیماً در برابر کسانى که بدان هاخدمت مىکنند، مسئول باشند

این سنت، طرز کار انجمن ما را تعریف مىکند. ما قبل از هر چیز باید بفهمیم که NA چیست؟ معتادان گمنام، از معتادانى تشکیل شده است که مایل به قطع مصرف هستند و بدین منظور گردهم آمده اند. جلسات ما، گردهمایهایى هستند که اعضاء به منظور پاک ماندن و رسانیدن پیام بهبود ى در آن شرکت مىکنند. قدمها وسنتهاى ما با نظم خاصى تدوین و شماره گذارى شده و بدون ترتیب و دلیل نیستند. آن ها سازماندهى شده اند اما این سازماندهى با آن چه که در سنت نهم مورد نظراست، تفاوت دارد. در سنت نهم، منظوراز سازماندهى
سلسله مراتب سازمانى، اداره کردن و کنترل است. بدین صورت، مفهوم سنت نهم کاملاّ واضح است. بدون این سنت، انجمن ما در جهتى خلاف اصول روحانى قرار مىگیرد. در انجمن ما، خداوند مهربانى که خود را در وجدان گروه بیان مىکند، مرجع نهائى ما است. سنت نهم، نوع کارهایى را که ما براى کمک به NA مىتوانیم انجام دهیم براىمان مشخص مىکند. ما مىتوانیم هیأت ها و کمیته هایى تشکیل دهیم که جوابگوى نیازهاى انجمن باشند و تنها دلیل وجود آن ها خدمت به انجمن است. این ماهیت ساختار خدماتى است که پس از طى مسیر تکاملى خود در جزوه راهنماى خدماتى انجمن ما، تعریف شده است

سنت دهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

معتادان گمنام هیچ عقیدهاى در مورد مسائل خارجى ندارد، و نام NA هرگز نبایست به مباحث اجتماعى کشانده شود

براى رسیدن به هدف روحانى ما، لازم است معتادان گمنام نام نیک داشته ومحترم شمرده شود. این مطلب را تاریخچه ما به خوبى نشان داده است NA در سال 1953 تشکیل شد و به مدت بیست سال در حاشیه بود و کوچک باقى ماند. در دهه 1970 اجتماع متوجه شد که اعتیاد به صورت یک اپیدمى جهانى درآمده است و بدین جهت به فکر چاره جوئى افتاد. مقارن با همین احوال نیز مردم شروع به تغییر نظرات خود در مورد اعتیاد و معتادان کردند. این تغییرات باعث شد که معتادان آزادانه تر به دنبال کمک بگردند و گروه هاى NA در نقاطى شروع به جوانه زدن کردند که قبلاً تحمل نمىشدند. معتادان در حال بهبود ى زمینه را براى تشکیل گروههاى بیشترى فراهم آوردند. امروزه NA یک انجمن جهانى است و ما اکنون شناخته شده و قابل احترام هستیم اگر معتادان در مورد ما چیزى نشنیده باشند، مسلماً بدنبال ما نخواهند گشت. اگر آن ها که با معتادان سر و کار دارند از وجود ما بىاطلاع باشند، نتیجتاً نمىتوانند معتادان را هم به سراغ ما بفرستند . یکى از مهم ترین
کارهایى که ما در راه پیشبرد هدف اصلىمان مىتوانیم انجام دهیم، این است که مردم را از که، چه و کجا بودن خود مطلّع کنیم. در صورتى که ما این کار را انجام دهیم و نام نیک خود را نیزحفظ کنیم، مسلماً پیشرفت خواهیم کرد. بهبودى ما چیزى است که عیان است و حاجتى به بیان ندارد . سنت دهم دقیقاً همان چیزى است که به ما در حفظ نام نیک خود کمک مىکند. طبق این سنت NA در مورد مسائل خارجى هیچ نظریه اى ندارد، هیچ طرفى را نمىگیرد و هیچ توصیه اى نمىکند NA به عنوان یک انجمن، وارد مسائل سیاسى نمىشود، زیرا خلاف آن عمل کردن، به استقبال جار و جنجال رفتن است و موقعیت انجمن ما را به خطرمىاندازد. اگر ما از خود عقیدهاى ابراز کنیم، ممکن است آن هائى که با عقاید ما موافقند ما را به خاطر موضعى که انتخاب کرده ایم تقدیر کنند، اما همیشه افراد غیرموافق هم وجود دارند. با وجود چنین بهاى سنگینى، دیگر تعجبى ندارد که چرا ما موضع بىطرفى را در مورد مسائل اجتماعى انتخاب کرده ایم. ما به خاطر بقاى خودمان، هیچ عقیده اى در مورد مسائل خارجى نداریم.

سنت یازدهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

خط مشى روابط عمومى ما بنابر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامى شخصى خود را در سطح مطبوعات، رادیو، و فیلم حفظ کنیم

این سنت، مربوط به روابط ما با افراد خارج از انجمن است و براى ما مشخص مىکند که در سطح عمومى چطور رفتار کنیم. تصویرى که افکار عموم ى از ما دارد، همان چیزى است که ما آن را عرضه مىکنیم، یک راه موفق و ثابت شده براى ادامه زندگى بدون موادمخدر. با آن که ما مایل هستیم تا جایى که ممکن است به افراد بیشترى دسترسى پیدا کنیم و این مطلب برای مان اهمیت دارد، اما براى حفاظت از خودمان، احتیاط در مورد تبلیغات، نشریات و مطبوعاتى که ممکن است بدست عموم برسد، امرى حیاتى است. جاذبه ما در این است که ما در نوع خود موفق هستیم. به عنوان گروه، ما یک راه بهبودى عرضه مىکنیم و دریافته ایم که موفقیت برنامه ما واضح است و نیازى به تعریف ندارد، این تبلیغ ماست. این سنت، یادآورى مىکند که لازم است گمنام ى شخص ى را در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم حفظ کنیم و این به خاطر حفاظت اعضاء و همچنین حفظ آبروى معتادان گمنام است. ما به عنوان اعضاى معتادان گمنام، در سطح رسانه هاى گروهى، نام فامیل خود را افشاء نمىکنیم و بر روى صفحات آن ها ظاهر نمىشویم. هیچ فردى چه داخل و چه خارج انجمن، نماینده معتادان گمنام
نیست

سنت دوازدهم کتاب پایه انجمن معتادان گمنام

گمنامى، اساس روحانى تمام سنتهاى ماست و همیشه یادآور این است که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم

در فرهنگ لغت، مفهوم گمنامی "بی نامی" ذکر شده است. اجر اى سنت دوازده "من" را تبدیل به "ما" میکند و اهمیت اساس روحانى را بالاتر از هر فرد وگروهى قرار مىدهد.به همان نسبتى که ما به مرور به یکدیگر نزدیکتر مىشویم، فروتنى هم به مروردر ما بیدارتر مىشود. فروتنى، محصولى جانبى است که امکان رشد و پیشرفت ما را در یک فضاى آزاد، به وجود مىآورد و ترس ما را از برملا شدن اعتیادمان در برابرصاحب کاران، فامیل و دوستان، از میان مىبرد. بنابراین ماسعى مىکنیم اصلى را که مىگوید هر چه در جلسات گفته شود، در همان جا باقی میماند را به نحو احسن رعایت کنیم ما در تمام سنتهاىمان به جاى عنوان "من" و "مال من" از "ما" و "مال ما" صحبت کردهایم. ما با تشریک مساعى در راه هدف مشترکمان، معنا ى واقعى گمنامى را درک مىکنیم و بدان دست مىیابیم.
ما این جمله را که مىگوید اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم آنقدر زیاد شنیدهایم که دیگر بهنظر تکراری میآید. با آن که ممکن است ما به عنوان افراد با عقاید یکدیگر موافق نباشیم، اما طبق اصل روحانى گمنامى، همگى ما به عنوان اعضاى یک گروه، با یکدیگر مساوى هستیم. هیچ عضوى، کمتر یا بیشتر ازعضو دیگر نیست. انگیزهه اى شخصى ما در امور جنس ى، مالکیت و موقعیت اجتماعى که در گذشته بدبختى هاى زیادى براىمان به بار آورده است، در صورت رعایت اصل گمنامى، به کنار خواهند رفت. گمنامى، یکى از عوامل اصلى و اولیه بهبودى ماست و تمامى سنتها و انجمن ما را در بر مىگیرد. ما را دربرابر نقصهاى اخلاقى خودمان حفاظت مىکند و نفوذ شخصیتها و اختلاف سلیقه ها را از میان مىبرد. رعایت اصل گمنامى، ترجیح شخصیتها براصول را، غیر ممکن مىکند.

بهبودی و لغزش"معتادان گمنام"

بسیارى از مردم تصور مى‌کنند مفهوم بهبودى فقط مصرف نکردن موادمخدراست. آن ها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز به مدت طولانى را، علامت موفقیت کامل مى‌دانند. اما تجربه ما که برنامه بهبودى معتادان‌گمنام را دنبال مى‌کنیم، نشان داده است که مسئله به این سادگى نیست.

گاه لغزش براى عضوى که قدرى با انجمن ما مربوط شده است مى‌تواند چنان تجربه تکان دهنده‌اى باشد که او را وادار به دنبال کردن جدى‌تر این برنامه کند. در حالی که اعضاى دیگرى را مى‌بینیم که با وجود پرهیز دراز مدت، هنوز در اثر ناصادقى وخودفریبى قادر نیستند از بهبودى کامل و پذیرش اجتماعى بهره‌مند شوند. امادر مجموع، پرهیز کامل و مداوم، تماس و همسانى با اعضاى گروه‌هاى

ان-ای، بهترین راهى است که زمینه رشد را فراهم مى‌کند.

 با آن که معتادان در اصل همگى مانند یکدیگرند، اما به عنوان فرد، شدت بیمارى وسرعت بهبودى ما با یکدیگر تفاوت دارد. بعضى از اوقات لغزش ممکن است زمینه‌اى فراهم کند که نهایتاً به آزادى کامل منتهى شود، اما در اوقات دیگر، آزادى به آن بستگى دارد که با سماجت و عزم راسخ، هر چه پیش آید، دو دستى به پاکى خود بچسبیم تا از مرحله بحرانى بگذریم. معتادى که بتواند به هر طریق نیاز و میل به مصرف را حتى براى یک مدت کوتاه، ندیده بگیرد و اختیار افکارغیر ارادى و رفتار اجبارى خود را داشته باشد، به نقطه عطفى رسیده است که مى‌تواند در بهبودیش سرنوشت ساز باشد. گاه موازنه احساس آزادى و استقلال حقیقى ما به هم مى‌خورد و با آن که ظاهراً مى‌دانیم هر چه داریم در اثر اتکاء به یک نیروى برتر ، کمک کردن و کمک گرفتن از دیگران و هم دلى بدست آمده است، امّا میل به تکروى و در دست گرفتن دوباره اختیار زندگى، ما را به طرف خود مى‌کشد.

در طول دوران بهبودى، هیولاهاى زندگى گذشته به دفعات به سراغمان خواهند آمد. ممکن است احساس کنیم که زندگى دوباره بى‌معنا، یک نواخت وکسل کننده شده است. ممکن است مغزمان از تکرار اصول تازه‌اى که در زندگى پیدا کرده‌ایم، خسته شود و از لحاظ جسمى نیز به خاطر انجام مکرر فعالیت‌هاى تازه‌مان احساس کوفتگى کنیم. اما با این حال ما مى‌دانیم که اگر این کارها را تکرار نکنیم، مطمئناً  رفتار قدیم خود را دوباره از سر مى‌گیریم. اگر از چیزى که داریم استفاده نکنیم آن را از دست مى‌دهیم.

این دوره‌ها معمولاً بهترین دورانى هستند که ما در آن رشد و پیشرفت مى‌کنیم. با آن که شاید ظاهراً جسم و فکر ما ازتمام این چیزها خسته به نظر برسند، امّا ممکن است قوه محرکه تغییر و تبدیل حقیقى، در عمق وجودمان در صدد پیدا کردن راهى باشد که بتواند انگیزه‌هاى درونى ما را دچار تحول کند و زندگى‌مان را تغییر دهد.

 هدف ما،نه فقط پرهیز جسمى بلکه بهبودى از طریق تجربه  به کارگیرى قدم‌هاى دوازده‌گانه است. لازم است براى پیشرفت خود زحمت بکشیم. از آن جا که یک فکربسته، به هیچ وجه ظرفیت پذیرش ایده‌هاى نو را ندارد، بنابراین باید به طریقى روزنه‌اى براى نفوذ در آن پیدا کرد و چون فقط خود ما مى‌توانیم این کار را براى خود انجام دهیم، از این رو لازم است مواظب دو دشمن درونى خود، بى

تفاوتى و تنبلى باشیم. این طور به نظر مى‌رسد که مقاومت در برابر تغییر، در خون ماست و فقط چیزى مانند یک انفجار اتمى مى‌تواند زمینه‌هاى لازم را براى اصلاح یا تغییر مسیردر ما به وجود آورد.

لغزش، اگر از آن جان سالم به در ببریم، می‌تواند گوشزدی باشد جهت جلوگیری از فرایند تخریب. گاه، لغزش نزدیکان و یا مرگ آن ها ممکن است ما را به خود بیاورد و چشم ما را در مورد لزوم یک عکس‌العمل شدید باز کند.

 معتادانى را دیده‌ایم که به انجمن ما آمدند و با امتحان برنامه بهبودى ما مدتى پاک ماندند، اما بعضى از آن ها پس از مدتى، تماس خود را با دیگر معتادان در حال بهبودى از دست دادند و در نهایت، اعتیاد، مجدداً در زندگى‌شان فعال شد. آن ها فراموش کردند که در واقع مصرف موادمخدر در همان بار اول، جریان مرگ‌آور اعتیاد را، دوباره به حرکت در مى‌آورد. آن ها سعى کردند اعتیاد خود را با اعتدال در مصرف و یا با مصرف موادمخدر بخصوصى کنترل کنند، اما هیچ یک از این روش‌هاى کنترل، برای معتادان کارآیی ندارد.

 لغزش، یک واقعیت است و مى‌تواند اتفاق بیفتد و اتفاق مى‌افتد. بنا به تجربه ما کسانى که برنامه بهبودى ما را به طور روزانه دنبال نمى‌کنند دچار لغزش مى‌شوند و ما آن ها را مى‌بینیم که در جستجوى بهبودى، دوباره به انجمن باز مى‌گردند. این‌گونه افراد ممکن است قبل از لغزش، سالها پاک بوده باشند. آن ها که بخت یارشان است ودوباره برمى‌گردند، در اثر این تجربه تکان شدّیدى مى‌خورند. آنها مى‌گویند لغزش به مراتب وحشتناک‌تر از دوران قبلى مصرف است. ما هرگز کسى را ندیده‌ایم که مطابق برنامه معتادان‌گمنام زندگى کند و بلغزد.

 بسیارى از اوقات لغزش به مرگ مى‌انجامد. ما در تشییع جنازه عزیزان زیادى شرکت کرده‌ایم، که لغزش به طرق مختلفى باعث مرگشان شده است. اکثر  این افراد سالها در گمراهى بسر مى‌برند و با بدبختى روزگار مى‌گذرانند. آن ها که کارشان به زندان یا تیمارستان کشیده مى‌شود، ممکن است جان سالم بدر ببرند و شاید مجدداً به ان-ای رو آورند.

 ما در زندگى روزانه خود، گاه دچار لغزشهاى عاطفى و روحانى مى‌شویم، این حالت باعث مى‌شود که در برابر لغزش جسمانى، یعنى مصرف موادمخدر، مقاومتى نداشته باشیم. از آن جا که اعتیاد یک بیمارى غیر قابل علاج است، نتیجتاً معتادان همیشه در خطر لغزش قرار دارند.

 لغزش هرگز اجبارى و یا اتفاقى نیست و در مورد آن به ما حق انتخاب داده شده است. لغزش علامت این است که ما در برنامه خود خلائى داریم. ما این جریان را با دست کم گرفتن برنامه بهبودى خود و پیدا کردن راه هاى گریز، در زندگى روزانه‌مان آغاز مى‌کنیم. بدون آن که متوجّه تله‌هاى سر راهمان باشیم، چشم بسته به دام این باور که خودمان مى‌توانیم گلیم خود را از آب بکشیم، مى‌افتیم.

دیر یا زود گرفتار این تصور باطل مى‌شویم که مصرف موادمخدر زندگى را آسان‌تر مى‌کند. باور مى‌کنیم که موادمخدر مى‌تواند حالمان را تغییر دهد، اما فراموش مى‌کنیم که چه تغییرکشنده‌ایست. وقتى باور کنیم که موادمخدر قادر است مشکلات مان را حل کند و فراموش کنیم که چه بلایى مى‌تواند به روزگارمان بیاورد، آنوقت دیگر واقعاً حسابمان پاک است. تا وقتى که این تصور باطل که هنوز هم مى‌توانیم به مصرف خود ادامه دهیم و یا هنوز هم خود به تنهایى و بدون کمک مى‌توانیم قطع مصرف کنیم، درهم شکسته نشود، به طور قطع در حال امضاى جواز دفن خود هستیم. بنا به دلایلى، وقتى ما به خودمان و کارهاى‌مان نمى‌رسیم، اعتماد به نفس‌مان کم مى‌شود و به صورت الگویى در تمام زندگى‌مان تکرار مى‌شود. اگر ما از زیر بار مسئولیت‌هاى زندگى‌مان شانه خالى کنیم، یعنى از

جلسات غایب شویم، کارکرد قدم دوازدهم را پشت گوش بیندازیم و یا بخواهیم که کنار گود بایستیم، برنامه بهبودى‌مان متوقف مى‌شود. این ها چیزهایى است که باعث لغزش مى‌شود و ما مى‌توانیم تغییرات به خصوصى را در خود احساس کنیم. در این مواقع روشن‌بینى خود را از دست مى‌دهیم و احتمالاً از همه چیز و همه کس رنجیده و عصبانى هستیم. ممکن است نزدیکان‌مان را از خود برانیم و

خود را منزوى کنیم. در مدت زمان کوتاهى از خود بیزار مى‌شویم. بدون آن که مجبور به مصرف موادمخدر باشیم، مجدداً اسیر بدترین عادات و بیمارترین الگوهاى رفتارى خود مى‌شویم.

وقتى در ما  رنجش و یا احساس شدید دیگرى به وجود مى‌آید، استفاده نکردن از قدم‌ها، مى‌تواند باعث لغزش مان شود.

 رفتار افراطى، وجه مشترک همه معتادان است. گاه ما سعى مى‌کنیم آن قدرخودمان را از چیزى پر کنیم، تا شاید راضى شویم، اما مى‌بینیم که هیچ چیزنمى‌تواند راضى‌مان کند. این، جزئى از الگوى رفتارى معتادگونه ما است. براى ماهیچ وقت، هیچ چیز کافى نیست. بعضى وقت ها ما این مطلب را فراموش کرده و فکر مى‌کنیم که فقط اگر بتوانیم به مقدار کافى غذا، رضایت جنسى و یا پول بدست آوریم، راضى مى‌شویم و همه چیز درست مى‌شود. هواى نفس، وادارمان مى‌کندکه تصمیمات خود را بر مبناى سوء استفاده، خودخواهى، شهوت و یا غرور بیجا بگیریم. ما دل مان مى‌خواهد که همیشه حرف، حرف خودمان باشد. غرورمان مى‌گوید که خودمان به تنهایى مى‌توانیم موفق شویم، اما وحشت و احساس تنهایى سابق دوباره سراسر وجودمان را فرا مى‌گیرد. ما متوجه شده‌ایم که در

واقع، خود به تنهایى نمى‌توانیم موفق شویم، زیرا هر وقت سعى کرده‌ایم، اوضاع خراب‌تر شده است.

لازم است مرتب به ما یادآورى شود که از کجا آمده‌ایم و در صورت مصرف، بیمارى‌مان به صورت مضاعفى بدتر خواهد شد. این جا، جایی است که نیاز به کمک انجمن داریم.

 ما یک شبه بهبود پیدا نمى‌کنیم . وقتى ما متوجّه مى‌شویم که تصمیم بدى گرفته یا قضاوت بدى کرده‌ایم ، فوراً  به فکر مى‌افتیم که چطور آن را توجیه کنیم و اکثر  درکوشش خود خواهانه ‌ایکه در از بین بردن رد پای مان داریم، شدیداً افراطى هستیم. ما فراموش مى‌کنیم که امروز حق انتخاب داریم و حال مان روز به روز وخیم‌ترمى‌شود.

 در شخصیت خود آزار ما گرایشى وجود دارد که خواهان شکست ماست. اکثر ما احساس مى‌کنیم که لایق موفقیت نیستیم. این احساس، در تمام معتادان مشترک است. افسوس به حال خود، یکى از نواقص مخرب ماست و تمام انرژى مثبت را ازما مى‌گیرد. ما توجه‌مان را بر روى هر چیزى که به مراد دل مان پیش نمى‌رود متمرکزکرده و تمام زیبائى‌هاى دیگر زندگى را فراموش مى‌کنیم. بدون آن که تمایلى براى بهبود زندگى خود داشته باشیم و یا اصلاً میلى براى زنده ماندن هنوز در ما باشد، مرتباً رو به تحلیل مى‌رویم. بعضى از ما دیگر هرگز دوباره بر نمى‌گردیم.

 ما، باید بسیارى از چیزهایى را که فراموش کرده‌ایم، دوباره از نو بیاموزیم و درصورتى که مایلیم جان سالم بدر بریم، باید روش تازه‌اى در زندگى خود  پیش بگیریم. معتادان‌گمنام، به همین دلیل به وجود آمده است. اعضاى این انجمن، به سرنوشت معتادان مستأصل و در حال نابودى علاقه مندند و مى‌توانند زندگى بدون موادمخدّر را، بوقت خود، به آن ها بیاموزند. براى بسیارى از ما پیوستن به این

انجمن چندان آسان نبوده است، زیرا ما نمى‌توانستیم بفهمیم که مبتلا به بیمارى اعتیاد هستیم.

بعضى وقت ها، ما رفتار گذشته خود را قسمتى از وجود خودمان مى‌بینیم، نه قسمتى از بیمارى‌مان. ما، قدم اول را بر مى‌داریم و اقرار مى‌کنیم که در مقابل اعتیادمان عاجزیم و زندگى‌مان غیر قابل اداره شده است. پس از مدتى آهسته آهسته اوضاع‌ بهترمى‌شود و ما شروع به بدست آوردن اعتماد به نفس از دست رفته خود مى‌کنیم. دراین جا غرورمان مى‌گوید که حالا دیگر خودمان مى‌دانیم که باید

چه بکنیم و چون اوضاع قدرى بهتر شده است، فکر مى‌کنیم که دیگر چندان احتیاجى به این برنامه نداریم. غره‌گى مانند چراغ خطر است. تنهایى و وحشت قدیمى دوباره به سراغ‌مان مى‌آید. اوضاع خراب‌تر مى‌شود. متوجه مى‌شویم که خودمان به تنهایى نمى‌توانیم موفق شویم. این بار، قدم اول را جدى‌تر برمى‌داریم و آن را از صمیم قلب مى‌پذیریم، اما به هر حال زمان‌هایى خواهد بود که هوس

شدید مصرف، دوباره بسرمان مى‌زند و حال بدى پیدا مى‌کنیم و دلمان مى‌خواهد که فرار را بر قرار ترجیح دهیم. در این مرحله لازم است به ما یادآورى شود که از کجا آمده‌ایم و اگر لغزش کنیم این بار وضع به مراتب خراب‌تر و بدتر مى‌شود. اینجاست که بیش از هر وقت دیگرى به برنامه نیاز داریم و متوجه مى‌شویم که باید آستین ها را بالا بزنیم.

 وقتى ما فراموش کنیم که چه کوشش و زحمتى صرف به دست آوردن این دوران آزادى در زندگى‌مان شده است، ناسپاسى در ما پدید مى‌آید و خود آزارى دوباره از نو آغاز مى‌گردد. در صورتى‌که سریعاً در این مورد چاره‌جویى نکنیم، خطر لغزشى که تمام موجودیّت ما را تهدید مى‌کند، در کمین‌مان نشسته است. ما اگر به جاى استفاده از راه‌حل‌هاى این برنامه، به تصورات باطلى که از واقعیات داریم

بچسبیم، دوباره منزوى مى‌شویم. تنهایى، ما را از داخل مى‌خورد و موادمخدر که تقریباً همیشه قدم بعدى است، مى‌تواند بقیه کار را تمام کند. عوالم و احساساتى که دراواخر دوران اعتیاد تجربه کرده بودیم، حتى بدتر از گذشته، دوباره به سراغ‌مان مى‌آیند. این ضربه‌ها در صورتى که خودمان را تسلیم برنامه معتادان‌گمنام نکنیم، به طور قطع نابودمان مى‌کند.

 لغزش، هم مى‌تواند عامل نابودى ما باشد و هم ممکن است ما را به طرف خودشناسى و توجه به واقعیت وجودمان بکشاند. گریز زودگذر، ارزش تقاص دردناک مصرف دوباره را ندارد. براى ما مصرف کردن، با مردن برابر است، اما معمولاً فقط مرگ جسمى نیست و چیزهاى دیگرى هم در ما کشته مى‌شود.

 یکى از بزرگ‌ترین موانعى که بر سر راه بهبودى قرار دارد، انتظار بیجا از خود ودیگران است. براى ما روابط مى‌تواند مسئله بسیار دردناکى باشد. ما مردمى رویایى هستیم و در مورد اتفاقات آینده پیش داورى مى‌کنیم . وقتى رویائى به حقیقت نمى‌پیوندد، عصبانى و رنجیده مى‌شویم. ما فراموش مى‌کنیم که در مورد دیگران عاجزیم. افکار و احساسات قدیمى، مانند تنهایى، یأس، بیچارگى و افسوس دوباره به سراغ‌مان مى‌آیند. فکر راهنما، جلسه، کتاب، نشریات و تمام چیزهاى مثبت دیگر از خاطرمان مى‌رود. ما مى‌بایست بهبودى خود را در رأس قرار دهیم و اولویت‌ها را فراموش نکنیم.

 بر روى کاغذ آوردن چیزهایى که مى‌خواهیم، چیزهایى که تقاضا مى‌کنیم وچیزهایى که به دست‌مان مى‌رسد و مشارکت آن ها با راهنما و یا یک آدم قابل اعتماد دیگر به ما کمک مى‌کند که احساسات منفى خود را تجزیه و تحلیل کنیم و ازمیان‌شان بگذریم. وقتى به دیگران اجازه مى‌دهیم که ما را در تجربه خود شریک کنند، امید بهتر شدن اوضاع در ما قوت مى‌گیرد. این طور به نظر مى‌رسد که قبول عجز، براى ما مشکل بزرگى است. در صورت لزوم به اقرار به عجز، احتمالاً اول سعى خواهیم کرد با آن بجنگیم و پس از خسته شدن از کوشش‌هاى بیهوده خود، شروع به مشارکت با دیگران مى‌کنیم و دوباره امیدوار مى‌شویم. به نظر مى‌رسد که شرکت روزانه در جلسات، فقط براى امروز زندگى کردن و مطالعه نشریات‌مان، افکارو دید ما را دوباره به طرف قطب مثبت هدایت مى‌کند. تمایل به آزمایش هر چه که براى دیگران کاربرد داشته است امرى حیاتى است. حتى در اوقاتى که ما حس مى‌کنیم نمى‌خواهیم به جلسات برویم، رفتن به جلسات براى‌مان یک منبع قدرت وامید است.

براى ما بسیار مهم است که وقتى هوس مصرف به سرمان مى‌زند، آن را با دیگران مشارکت ‌کنیم. عجیب است که معمولاً تازه واردان تصور مى‌کنند، میل به مصرف، براى معتادان امرى غیر طبیعى است. وقتى وسوسه‌هاى سابق به سراغ‌مان مى‌آیند، با خود فکر مى‌کنیم حتماً ایرادى در کارمان است و ممکن نیست که اعضاى دیگر بتوانند آن را درک کنند.

 بسیار مهم است به خاطر داشته باشیم که هوس مصرف مى‌گذرد. ما دیگر هرگز اجبارى به مصرف نداریم، هرگونه احساسى هم که داشته باشیم، فرقى نمى‌کند و بالاخره همه آن ها مى‌گذرند. پیشروندگى بهبودى، حرکتى مداوم در جاده‌اى سر بالا است. در صورتى که ما در این راه کوشا نباشیم، دوباره به طرف قعر سرازیر مى‌شویم. پیشروندگى بیمارى ما مداوم است، حتّى در دوران پرهیز.

 ما عاجز به این جا مى‌آئیم و قدرتى را که در جستجویش هستیم، به کمک اعضاى معتادان‌گمنام پیدا مى‌کنیم، اما براى دریافت آن باید دست خود را دراز کنیم. حال با پاکى و در این انجمن، لازم است با افرادى که ما را خوب مى‌شناسند رفت و آمد کنیم. ما به یکدیگر نیاز داریم. معتادان‌گمنام، یک انجمن تنازع بقا است ویکى از مُحَسنات آن این است که ما را در تماس دائم و نزدیک با همان کسانى

قرارمى‌دهد که مى‌توانند بهتر از هر کس دیگرى ما را درک و در بهبودى کمک کنند. ما هرچه قدر هم که ایده و نیت خوب داشته باشیم، تا آن ها را به کار نگیریم، هیچ کارى ازپیش نمى‌بریم. دراز کردن دست‌مان، شروع تقلایى است که بالاخره به آزادى مى‌انجامد و حصارهایى‌که در آن زندانى هستیم را از میان برمى‌دارد. یکى از علائم بیمارى ما، احساس بیگانگى است. مشارکت صادقانه، آزادى براى بهبودى را درما پدید مى‌آورد.

 ما از این که دیگران حضورمان را در جلسات گرامى شمرده‌اند و باعث احساس راحتى ما شده‌اند بسیار سپاس گزاریم. ما اگر پاک نمى‌ماندیم و به جلسات نمى‌رفتیم به طور قطع برداشتن قدم‌ها براى‌مان مشکل‌تر مى‌شد. مصرف هر گونه ماده مخدرى جریان بهبودى را به تأخیر مى‌اندازد.

 همه ما متوجّه مى‌شویم احساس خوبى که باکمک به دیگران پیدا مى‌کنیم، محرکى است که ما را در زندگى موفق‌تر مى‌کند. ما مى‌آموزیم که وقتى دردى داریم از دیگران تقاضاى کمک کنیم. براى اکثر ما گاه این مسئله پیش مى‌آید. ما دریافتیم که وقتى درد دل مى‌کنیم ، از دردمان کاسته مى‌شود.

اعضاى انجمن ما آماده‌اند افرادى را که لغزش کرده‌اند در بهبودى یارى دهند ، آن ها بصیرت لازمه این کار را دارند و در صورتى که از ایشان سؤال شود مى‌توانند پیشنهادات مفیدى ارائه دهند. بهبودى ما در معتادان‌گمنام مى‌بایستى از درون خود ما سرچشمه بگیرد و هیچ کس براى هیچ کس دیگرى جز خود پاک نمى‌ماند.

 ما در رابطه با بیمارى‌مان با یک قدرت نابود کننده و قهار که قدرتش مافوق ما است و مى‌تواند ما را به لغزش بکشاند سر و کار داریم. اگر لغزش کرده‌ایم، مهم این است که بدانیم باید هر چه زودتر دوباره خود را به جلسات برسانیم. در غیر این صورت ممکن است، فقط چند ماه ، چند روز یا چند ساعت از نقطه‌اى که بازگشت از آن دیگرممکن نیست بیشتر فاصله نداشته باشیم. بیمارى ما آن قدر مکار است که مى‌تواند ما را در تنگناهاى غیر قابل تصورى گرفتار کند. وقتى این اتفاق افتاد، تا وقت باقى است، البته اگر بتوانیم، دوباره به برنامه برمى‌گردیم. به مجرد مصرف، ما دوباره تحت کنترل بیمارى‌مان قرار مى‌گیریم.

 ما هر چند وقت هم که پاک مانده باشیم، هرگز به طور کامل بهبود پیدا نمى‌کنیم . غفلت و رکود دشمن شماره یک کسانى است که  مدت‌هاى طولانى پاک مانده‌اند.در صورتى که این غفلت طولانى شود، سلسله مراتب بهبودى متوقف مى‌شود. عوارض بیمارى دوباره به وضوح در ما نمایان مى‌گردد.

انکار، دوباره به همراه وسوسه و اجبار ما را در خود مى‌گیرد. احساس گناه، پشیمانى، ترس و غرور، ممکن است غیر قابل تحمل شود. به زودى به جایى مى‌رسیم که دیگر کاملاً در تنگنا قرارگرفته و انکار و قدم اول در مغزمان به کشمکش برمى‌خیزند. اگر بگذاریم وسوسه مصرف بر ما غلبه کند، دیگر کار تمام است و تنها چیزى که مى‌تواند نجات‌مان دهد، پذیرش تمام و کمال قدم اول است. ما باید خودمان را کاملاً تسلیم این برنامه کنیم.

 اوّلین کارى که انجام مى‌دهیم این است که پاک مى‌مانیم و با این عمل امکان به وجود آمدن مراحل دیگر بهبودى را فراهم مى‌آوریم. مادامیکه پاک بمانیم، در هرشرایطى، بزرگترین امتیاز ممکن را در مقابل بیمارى خود داریم و از این بابت سپاس گزاریم.

 بسیارى از ما بهبودى خود را در اماکن محفوظى مانند مراکز بازپرورى وخانه‌هاى بهبودى، شروع مى‌کنیم. وقتى به اجتماع باز مى‌گردیم، در خود احساس گیجى، سردرگمى و زخم‌پذیرى مى‌کنیم.

شرکت هر چه بیشتر در جلسات، شوک این گونه تغییرات را به مراتب قابل تحمل‌تر مى‌کند. محیط جلسات، فضاى امنى براى مشارکت با دیگران است. ما به مرور طبق این برنامه زندگى مى‌کنیم ومى‌آموزیم که اصول روحانى را در زندگى‌مان به کار ببریم. ما باید از چیزهایى که مى‌آموزیم استفاده کنیم والا آن ها را با یک لغزش از دست مى‌دهیم.

 بسیارى از ما اگر نتوانسته بودیم به گروه‌ها و اعضاى ان-ای اعتماد کنیم، کارمان تمام بود، زیرا هیچ راه دیگرى براى‌مان وجود نداشت. در آغاز، ما هم مجذوب این انجمن شده بودیم و هم از آن مى‌ترسیدیم. با آن که دیگر با رفقاى دوران مصرف احساس راحتى نمى‌کردیم، امّا جلسات را هم هنوز خانه خود نمى‌دانستیم. به مروردر اثر تجربه مشارکت، ترس‌مان کمتر شد. هر چه بیشتر مشارکت کردیم، بیشترترس‌هاى‌مان فرو ریخت.

ما به این دلیل مشارکت مى‌کردیم. رشد، یعنى تغییر کردن. حفظ سلامتى روحانى، یعنى بهبودى مداوم و جارى.  انزوا، رشد روحانى ما را به خطر مى‌اندازد.

 آن عده از ما که انجمن را پیدا کرده و قدم‌ها را زندگى مى‌کنیم، به مرور مى‌آموزیم که با دیگران چگونه ارتباط برقرار کنیم. همان طور که رشد مى‌کنیم، مى‌آموزیم که چگونه بر گرایش‌هاى مخفى شدن و فرار از خود و احساسات‌مان غلبه کنیم. صادق بودن در مورد احساسات‌مان، به دیگران امکان مى‌دهد با ما همسان شوند و خود را در ما ببینند. ما متوجّه شده‌ایم که وقتى صادقانه ارتباط برقرار مى‌کنیم، بر دیگران تأثیر مى‌گذاریم. صداقت، نیاز به تمرین دارد. هیچ یک از ما ادعا نمى‌کنیم که کامل هستیم.

خصوصاً در مواقعى که زیر فشاریم و یا راه فرار نداریم، براى حفظ صداقت، باید از قدرت روحانى و عاطفى زیادى برخوردار باشیم. مشارکت با دیگران، احساس تنهایى و انزوا را از ما دور مى‌کند. این روند از قدرت خلاقه روح سرچشمه مى‌گیرد.

 وقتى ما این برنامه را کار کرده و روزانه قدم‌هاى آن را زندگى مى‌کنیم، در بکارگیرى اصول روحانى با تجربه مى‌شویم. این تجربه که در طول زمان بدست مى‌آید، در بهبودى روزمره به ما کمک مى‌کند. ما باید از هر چه که یاد مى‌گیریم استفاده کنیم والا آن را از دست مى دهیم و فرقى هم نمى‌کند که چند وقت پاک مانده‌ایم. سرانجام به ما نشان داده مى‌شود که باید صادق باشیم وگرنه دوباره مصرف مى‌کنیم. براى تمایل و فروتنى دعا کرده و عاقبت در مورد قضاوت هاى نادرست یا تصمیمات بد خود صادق مى‌شویم.

در برابر کسانى که به آن ها لطمه زده‌ایم مسئولیت تقصیرات خود را بر عهده مى‌گیریم و هر طور که لازم باشد اشتباهات مان را جبران مى‌کنیم. در این مرحله ما دوباره وارد راه حل شده و براى خود برنامه‌اى داریم. اکنون به کارگیرى این برنامه براى‌مان آسان‌تر مى‌شود ومى‌فهمیم که راه جلوگیرى از لغزش، توسل به قدم‌هاست.

 تله دیگرى که ممکن است پس از لغزش در آن گرفتار شویم، این است که فکرکنیم دیگر نمى‌توانیم مصرف را متوقف کرده و پاک بمانیم. ما به تنهائى هرگز نمى‌توانیم پاک بمانیم. با درماندگى اعتراف مى‌کنیم که خودمان دیگر نمى‌توانیم کارى از پیش ببریم. ما در حالى که خودمان را ملامت و شکنجه مى‌کنیم، دوباره به طرف برنامه برمى‌گردیم و با خود فکر مى‌کنیم که هیچ کس به شهامتى که براى بازگشت لازم است اهمیّت نمى‌دهد. ما در این انجمن آموخته‌ایم که خالصانه‌ترین احترامات را براى این‌گونه شجاعت ها قائل شویم. ما از ته دل براى کسانى که بازمى‌گردند هورا مى‌کشیم. لغزش خجالت ندارد، برنگشتن خجالت دارد. ما باید ازاین خیال باطل که خودمان مى‌توانیم، دست برداریم و آن را در هم بشکنیم.

 نوع دیگر لغزش، از میان رفتن اولویت پاکى است. براى ما پاک ماندن باید دررأس هر چیز دیگرى قرار داشته باشد. همگى ما گاه سختى‌هایى را در دوران بهبودى خود تجربه مى‌کنیم و اگر از چیزهایى که آموخته‌ایم استفاده نکنیم، دچار سقوط عاطفى مى‌شویم. آن ها که از این مهلکه‌ها جان سالم به در مى‌برند، شجاعتى از خود نشان مى‌دهند که نمى‌تواند از خود آن ها سرچشمه گرفته باشد. ما پس از گذشتن ازاین گونه دوره‌ها متوجّه مى‌شویم که همیشه قبل از طلوع، هوا تاریک‌تر است. ما وقتى از دوره سختى مى‌گذریم و پاکى خود را حفظ مى‌کنیم، براى بهبودى ابزارتازه‌اى پیدا کرده‌ایم که مى‌توانیم به دفعات از آن استفاده کنیم.

 ممکن است در صورت لغزش احساس خجالت و یا گناه کنیم. هر چند که لغزش باعث شرمندگى است، امّا نمى‌توانیم هم آبرو و هم جان خود را در عین حال حفظ کنیم. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که در این‌گونه مواقع بهتر است هر چه زودتر خود رابه این برنامه برسانیم. پا بر روى غرور گذاشتن، به مراتب از مردن یا به کلى دیوانه شدن بهتر است.

 تا وقتى که ما به خاطر پاکى خود شکرگزار باشیم، حفظ آن براى‌مان آسان‌تر است. بهترین راه شکرگزارى، رسانیدن پیام و مشارکت تجربه ، امید و نیروى‌مان با معتادانى است که هنوز در عذابند. ما حاضر به کمک به هر معتاد در حال عذابی هستیم.

 زندگى روزانه به روال این برنامه، تجربه‌هاى با ارزشى به همراه دارد. درصورتى که وسوسة مصرف به سرمان بزند، با درسى که از تجربه خود گرفته‌ایم، مى‌دانیم که باید با یک معتاد در حال بهبودى، تماس بگیریم و خودمان را به یک جلسه برسانیم.

 معتادان در حال مصرف، مردمى خودمحور، خشمگین، وحشت‌زده و تنها هستند. در دوران بهبودى، ما رشد روحانى را تجربه مى‌کنیم. در دوران مصرف، مامردمى دروغگو، خودخواه و غالباً در بند زندان یا بازپرورى بوده‌ایم. برنامه به ما امکان مى‌دهد که به اعضاى سازنده و مسئول اجتماع خود تبدیل شویم.

 همان طور که ما وارد اجتماع مى‌شویم، آزادى سازنده ما، کمک مى‌کند تا اولویت‌هاى خود را مشخص کنیم و کارهاى اساسى را اوّل انجام دهیم. به کارگیرى روزمره قدم‌هاى دوازده‌گانه ما را از افرادى که بوده‌ایم، به کسانى که تحت رهبرى یک نیروى برتر هستند، تبدیل مى‌کند. به کمک راهنما و یا مشاور روحانى‌مان به مرور مى‌آموزیم که به نیروى برتر‌مان اعتماد کنیم و به او متکى باشیم.

ﻣﺎ ﺑﻬﺒﻮد ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ "معتادان گمنام"

ضربالمثلى است که مىگوید:سیاست غریبه را آشنا مىکند اما در جمع ما اعتیاد، غریبه را همسان مىکند با آن که ممکن است داستان هر یک از ما این بیمارى یا اختلال مشترک، اعتیاد نام دارد. ما از دو چیز که درساختار اعتیاد واقعى به کار رفته است به خوبى مطلع هستیم: وسوسه و اجبار. وسوسه همان فکر ثابت و سمجى است که بارها و بارها ما را به طرف موادمخدر مورد علاقه مان و یا مشابه آن مىکشد، تا بلکه همان حالت رخوت و خوشى را که زمانى تجربه کرده ایم دوباره بدست آوریم.
اجبار: وقتى ما این جریان را با یک سرنگ، یک دود، یک قرص و یا یک لیوان مشروب به حرکت در مىآوریم، دیگر نمىتوانیم به اراده خودمان جلوى آن را بگیریم. ما به خاطر حساسیت جسمىمان به موادمخدر، کاملاً در چنگال یکقدرت نابود کننده ما فوق خود گرفتاریم.
وقتى ما به آخر خط مىرسیم و درک مىکنیم که چه با موادمخدر و چه بدون آن، نمىتوانیم مانند یک انسان زندگى کنیم، همگى با یک مسئله بغرنج روبرو هستیم. آیا کار دیگرى مانده است که انجام نداده باشیم؟ اینطور به نظر مىرسد که دو راه بیشتر نباشد، ما یا مىتوانیم از سریعترین راه ممکن روانه عاقبت تلخ خود یعنى زندان، تیمارستان یا مرگ شویم و یا راه تازهاى براى زندگى پیدا کنیم. درگذشته، تعداد بسیار کمى از معتادان شانس پیدا کردن راه دوم را داشته اند، اما معتادان امروز خوشبختتر هستند. براى اولین بار در تاریخ بشر راه سادهاى براى معتادان پیدا شده که تأثیر آن در زندگى بسیارى از آن ها به اثبات رسیده است و دردسترس همه قرار دارد. این برنامه، یک برنامه روحانى ساده و غیر مذهبى، به نام معتادان گمنام است.

حدود پانزده سال پیش وقتىکه اعتیاد مرا به نقطه عجز، بیهودگى و تسلیم کامل رساند NA هنوز تشکیل نشده بود و من AA را پیدا کردم. در آن انجمن با معتادان دیگرى آشنا شدم که آن ها هم راه حل مشکل خود را در آن برنامه پیدا کرده بودند، اگر چه مىدانستم که هنوز تعداد زیادى سراشیبى سرخوردگى، خوارى و نیستى را طى مىکنند و نمىتوانند متوجه همسانى خود و الکلىها در AA شوند. وجوه مشترکى که آن ها مىدیدند در حد علائم ظاهرى خلاصه مىشد و به حدود عمیقتر احساسات و عواطف که در آن همدلى تبدیل به مرهمى درمانى براى تمام معتادان مىشود، نمىرسید. در ماه جولاى سال 1953 به کمک چند نفر از معتادان و عدهاى از اعضاى AA که به ما و برنامه اعتقاد زیادى داشتند، انجمنى را که اکنون به نام معتادان گمنام مىشناسیم، شروع کردیم. ما احساس مىکردیم که پس از آن معتادان مىتوانند از افرادى که بهبودىهاى درازمدت دارند به عنوان نمونه استفاده کنند و همسانىهایى را که براى متقاعد کردن خود لازم دارند در آن ها ببینند و به خود بقبولانند که آن ها هم مىتوانند پاک بمانند.
این درست همان چیزى است که ما در اساس بدان احتیاج داشتیم و در طى سال هاى گذشته صحت آن برای مان کاملاً روشن شده است. به رسمیت شناختن وایمان و اعتقاد به یکدیگر که آن را هم دلى مىنامیم باعث آفرینش فضایى شده است که ما مىتوانیم در آن، زمان را احساس و واقعیت را لمس کنیم و با ارزش هاى روحانى که بسیارى از ما مدتها پیش گم کرده بودیم دوباره از نوآشنا شویم. ما در این برنامه بهبودى هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ نیرو درحال رشدیم. تا به حال هرگز نشده است که این همه معتاد پاک، بتوانند به انتخاب خود و در یک اجتماع آزاد در هر جا که بخواهند دور هم جمع شوند و با آزادى کامل و خلاق به بهبودى خود ادامه دهند. حتّى خود معتادان هم مىگفتند این کار به صورتى که ما برنامه ریزى کرده بودیم، عملى نخواهد بود. ما به جلسات باز و علنى اعتقاد داشتیم و مانند گروه هاى دیگر سعى نکردیم جلسات خود را مخفیانه برگزار کنیم. ما اعتقاد داشتیم این روش با تمام روشهاى دیگرى که دورى دراز مدت از اجتماع را
توصیه و دنبال کرده اند تفاوت دارد و احساس مىکردیم که یک معتاد هر چه زودتر با مسائل روزمره خود روبرو شود، به همان نسبت سریعتر مىتواند به یک عضو فعال و واقعى اجتماع تبدیل شود. ما بالاخره باید روى پاى خود بایستیم و زندگى را به همان صورت که هست بپذیریم. بنابراین چرا از همان ابتدا شروع نکنیم؟ البته به خاطر همین چیزها بسیارى از افراد لغزش کردند و بسیارى هم به کلى مفقود شدند، اما در هر صورت تعداد زیادى ماندند و تعدادى هم پس از قدرى عقب نشینى دوباره بازگشتند. نکته درخشانتر، این واقعیت است که تعداد زیادى از اعضاى کنونى ما مدت زیادى است که پرهیز کامل داشته اند و بهتر مىتوانند به تازه واردان کمک کنند. دیدگاه وطرز تلقى این اعضاء که بر اساس مفاهیم روحانى قدمها و سنتهاى ما استوار شده است ، قوه محرکه رشد و اتحاد برنامه ماست. حالا ما مىدانیم آن دروغ قدیمى که یک معتاد همیشه آلوده باقى مىماند دیگر چه از جانب اجتماع و چه ازجانب خود معتاد، تحمل نخواهد شد و ما بهبود پیدا مىکنیم

بهبودى با تسلیم شروع مىشود و از آن نقطه به بعد به هر یک از ما یادآورى مىشود که یکروز پاک، یک روز موفق است. در معتادان گمنام طرز تلقى، افکار و واکنشهاى ما تغییر مىکند. به مرور متوجه مىشویم که عجیب و غریب نیستیم وشروع به فهمیدن و قبول آن چه که هستیم مىکنیم. از وقتى که بشر به وجود آمده ، اعتیاد هم وجود داشته است. براى ما اعتیاد، وسوسه مصرف موادمخدرى است که نابودمان مىکند و به دنبال آن، اجبار که ما را وادار به ادامه مصرف مى کند. پرهیز کامل، زیربناى راه تازه زندگى ماست. در گذشته هیچ امیدى براى معتادان وجود نداشت. ما در معتادان گمنام مىآموزیم تا احساس تنهایى، خشم و ترس که در همه معتادان، مشترک و غیر قابل کنترل است را با یکدیگر در میان بگذاریم. افکار و عقاید ما، همانهایى هستند که باعث گرفتارى ما شدهاند. ما به خوشبختى اعتقاد چندانى نداشتیم و بیشتر بر روى خلاء و بیهودگى چیزها تمرکز مىکردیم . ما ظرفیت موفقیت را نداشتیم و شکست، براىمان یک طریقه زندگى شده بود. در بهبودى، شکستها وقفه هاى موقتى هستند و دیگر مانند زنجیر به هم متصل نیستند. صداقت، روشن بینى و تمایل به تغییر، براى ما دیدگاه هاى تازه اى هستند که به کمک آن ها مىتوانیم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم و از دیگران کمک بگیریم.
ما دیگر اجبار نداریم خلاف طیبعت واقعى خود حرکت کنیم و کارهایى را که واقعاً دل مان نمىخواهد، انجام دهیم. اکثر معتادان در برابر بهبودى مقاومت مىکنند و برنامه ای که ما با آن ها در میان مىگذاریم با مصرف آن ها در تضاد است. اگر تازه واردان به ما بگویند که مىتوانند بدون ناراحتى بعدى، به مصرف موادمخدر، در هر فرمى ادامه دهند، ما مىتوانیم به دو صورت به این مسئله نگاه کنیم. یا آن ها معتاد نیستند و یا هنوز نمىتوانند بیمارى خود را تشخیص دهند و اعتیاد خود را انکار مىکنند. اعتیاد و خمارى، افکار منطقى را دچار اختلال مىکند و تازه واردان معمولاً به جاى تشابه ها به تفاوتها توجه دارند و به دنبال راهى مىگردند که به کمک آن دلایل معتاد بودن خود را انکار کرده و یا استحقاق بهبودى را از خود دریغ کنند. بسیارى از ما هم، وقتى تازه وارد بودیم، همین کار را مىکردیم بنابراین وقتى بادیگران کار مىکنیم سعى مىکنیم چیزى نگوییم و کارى نکنیم که بهانه اى براى ادامه مصرف به آن ها بدهد. ما مىدانیم که صداقت و هم دلى امرى حیاتى است. همچنین مىدانیم که تسلیم بى قید و شرط، کلید بهبودى است و پرهیز کامل، تنها چیزى است که تاکنون براى ما کارساز بوده است. بنا به تجربه ما هر معتادى که خود را تسلیم این برنامه کرده است، هرگز در بهبودى شکست نخورده است. معتادان گمنام، یک برنامه روحانى است، اما مذهبى نیست. هر معتاد پاکى، یک معجزه است و تداوم آگاهى، تسلیم و رشد، این معجزه را زنده نگه مىدارد. براى معتاد، مصرف نکردن، عملى غیر طبیعى است. ما مىآموزیم که پاک زندگى کنیم و یاد مىگیریم که با خود صادق باشیم و همیشه هر دو روى سکه را در نظر بگیریم. دراوایل کار، تصمیم گرفتن کار مشکلى است. قبل از پاک شدن اکثر اقدامات ما در اثرتصمیمات آنى و بدون فکر انجام مىشد. امروز دیگر
ما اسیر این طریق فکر کردن نیستیم و آزادیم.
در دوران بهبودى، متوجه مىشویم که قبول واقعیات کاملاً ضرورى است. وقتى بتوانیم این کار را انجام دهیم، دیگر لازم نیست موادمخدر مصرف کنیم که دیدگاه مان را تغییر دهد. بدون موادمخدر، ما شانس زندگى را به عنوان یک انسان مفید پیدا مىکنیم. البته در صورتى که خود را همانطور که هستیم و دنیا را همانطور که هست بپذیریم. ما مىآموزیم که در زندگى تضادها، جزئى از زندگى هستند و یاد مىگیریم که به جاى فرار، آن ها را حل کنیم. آن ها قسمتى از دنیاى واقعى ما هستند. ما مىآموزیم که با مشکلات احساسى برخورد نکنیم. ما با مسائلى که پیش مىآیند روبرو مىشویم و سعى نمىکنیم آن ها را به زور حل کنیم. ما آموخته ایم هر راه حلى که عملى نیست، روحانى هم نیست. ما در گذشته، مسائل ساده را تبدیل به مشکلات بزرگ مىکردیم و از کاه، کوه مىساختیم. بهترین ایدهها و فکر بکر خود ما باعث شده بود کار ما به اینجا کشیده شود. در بهبودى، مىآموزیم که اتکاى خود را بر روى نیروى برترمان بگذاریم. ما تمام جوابها و راه حل ها را نداریم، اما مىتوانیم یاد بگیریم که چطور بدون موادمخدر زندگى کنیم. ما اگر به خاطر داشته باشیم که فقط براى امروز زندگى مىکنیم، مىتوانیم پاک بمانیم و از زندگى لذت ببریم. ما مسئول بیمارى خود نیستیم، فقط مسئول بهبودى خود هستیم. همانطور که ما شروع به اجراى برنامهاى که یاد گرفته ایم مىکنیم، زندگىمان به مرور تغییر مىکند و بهتر مىشود. ما از معتادانى که از وسوسه مصرف، آزاد شده اند و از زندگى لذت مىبرند کمک مىگیریم. لازم نیست ما این برنامه را بفهمیم تا براىمان کار کند، تنهاکارى که لازم است انجام دهیم، حرف گوش دادن است. رهایى ما، از طریق به کارگیرى قدمهاى دوازدهگانه حاصل مىشود که در سلسله مراتب بهبودى نقشى حیاتى دارند و یک روش نوین روحانى براى زندگىاند. آن ها به ما امکان مىدهند تا در بهبودى خود فعالانه شرکت کنیم.
از همان روز اول، قدمهاى دوازده گانه برنامه روزانه ما مىشوند. در ابتدا ممکن است آن قدر منفى بافى ما زیاد باشد که فقط به قدم اول اجازه نفوذ بدهیم. بعدها، وقتى ترسمان کمتر شد، خواهیم توانست از این وسایل بهتر و کاملتر به نفع خود بهره بردارى کنیم. ما متوجه مىشویم که احساسات قدیمى و ترس هاىمان علائم بیمارىمان هستند. اکنون براى ما آزادى واقعى امکان پذیر است. همانطور که بهبودىمان پیشرفت مىکند، نظرات تازه اى در مورد پاکى پیدا مىکنیم. از هوس مصرف، آزاد مىشویم و احساس رهایى مىکنیم. با هر کس که آشنا مىشویم، مىبینیم که آن ها هم هر کدام به نحوى چیزى براى عرضه کردن دارند. به مرور قابلیت دریافت و پذیرش، همچنین بخشش را پیدا مىکنیم. زندگى، مىتواند براىمان تبدیل به سفر جالب و پرماجرایى شود. ما بعد از مدتى، با سرور، خوشحالى و آزادى آشنا مىشویم.
ما معتاد در حال بهبودى نمونه نداریم. وقتى موادمخدر کنار مىرود و معتاد، این برنامه را به کار مىگیرد، اتفاقات فوقالعادهاى در زندگی اش مىافتد. آرزوهاى برباد رفته دوباره زنده مىشوند و امکانات تازهاى در افق زندگى پدیدار مىگردد. تمایل ما به رشد روحانى، ما را در حالت سبکبالى نگه مىدارد. وقتى اقداماتى را که در قدمها ذکر شده است انجام مىدهیم، شخصیت ما تغییر مىکند. این اقدامات ما هستند که اهمیت دارند و ما نتیجه ها را به نیروى برترمان واگذار مىکنیم. به مرور بهبودى تبدیل به یک جریان ارتباطى مىشود و ما ترس از لمس کردن ولمس شدن را از دست مىدهیم. مىآموزیم که در وقت احساس تنهایى، بغل کردن دوستانه و ساده یک دوست، چه تأثیرى در حال مان دارد. ما عشق واقعى و دوستى واقعى را تجربه مىکنیم.
ما مىدانیم در مقابل بیمارىمان که پیش رونده، لاعلاج و کشنده است عاجزیم. اگر مهارنشود، به مرور بدتر شده و به مرگ مىانجامد. ما نمىتوانیم از عهده وسوسه و اجبارآن برآییم. تنها راه حل، قطع مصرف و آغاز به یادگیرى چگونگى زندگى است. وقتى ما حاضر باشیم این سلسله اقدامات را دنبال کرده و از کمک هایى که دردسترس است بهره بردارى کنیم، براىمان یک زندگى کاملاً تازه امکانپذیر مىشود. بدین طریق، ما یقیناً بهبود پیدا مىکنیم. امروز با احساس امنیتى که به کمک انجمن پیدا کرده ایم، بالاخره به مرحله اى رسیده ایم که قادریم در چشم انسان هاى دیگر نگاه کنیم و از این که خودمان هستیم سپاسگزار باشیم.

ﻓﻘﻂ ﺑﺮای اﻣﺮوز زندگی به روال برنامه "معتادان گمنام"

به خودت بگو:
فقط براى امروز، افکارم را بر روى بهبودیم متمرکز خواهم کرد، زندگى مىکنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدرى روز خوبى خواهم داشت.

فقط براى امروز، به کسى در NA اعتماد خواهم کرد، کسى که مرا باور کند و مىخواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط براى امروز، برنامهاى خواهم داشت و سعى خواهم کرد آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهم.

فقط براى امروز، به کمک NA سعى خواهم کرد از زاویه بهترى به زندگیم نگاه کنم.

فقط براى امروز ترسى نخواهم داشت و به روابط تازهام و آن ها که چیزى مصرف نمىکنند و راه تازه اى براى زندگى پیدا کرده اند، فکر خواهم کرد .
مادامی که این راه را دنبال کنم، از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت.
با آن که ما اقرار مىکنیم که زندگىمان غیر قابل اداره بوده است، اما گاه اقرار به این که نیاز به کمک داریم براىمان مشکل است. خود رأیى ما ، در دوران بهبودى ، گرفتارىهاى زیادى براىمان به بار مىآورد. ما همیشه مىخواهیم که همه چیز بر وفق مرادمان باشد و آن را مطالبه مىکنیم، اما با توجه به تجربههاى گذشته خود، مىبایست، فهمیده باشیم که راه ما به جایى نمىرسد. اصل تسلیم شدن، ما را به راهى از زندگى هدایت مىکند که در آن نیروى مورد نیازمان را از یک نیروى برتر از خودمان دریافت مىکنیم. تسلیم روزانه در مقابل نیروى برترمان، کمکهایى را که بدان نیازمندیم، براىمان تأمین مىکند. براى معتادان، پذیرفتن و قبول کردن، کارمشکلى است. این مسئله در بهبودى ما نقش بسیار مهمى دارد. وقتى ما از پذیرش چیزى خوددارى مىکنیم، در واقع نیروى برترمان را انکار کردهایم. تمام نگرانىهاى ما، به خاطر کمبود ایمان است. تسلیم اراده مان، باعث مىشود که ما با یک نیروى برتر، ارتباط برقرار کنیم. او قادر است، خلاء درونى ما که هیچ چیز قادر به پر کردن آن نبوده است، را پر کند. ما آموختهایم به خداوندى که هر روز یارىمان مىدهد اعتماد کنیم.
فقط براى امروز زندگى کردن ، نگرانىهاى گذشته و ترس از آینده را فرو مىنشاند. ما آموخته ایم که تمام کارهایى را که لازم است انجام شود، انجام دهیم و نتیجه کار را به نیروى برترمان بسپاریم. برنامه معتادان گمنام، یک برنامه روحانى است. با تأکید فراوان پیشنهاد مىکنیم اعضاى ما سعى کنند یک نیروى برتر که براى خودشان قابل درک باشد، پیدا کنند. بعضى از ما تجربه هاى روحانى عمیقى ازسرگذرانده ایم که ماهیتى پرشور و الهام گونه داشته اند. اما براى سایرین، بیدارى روحانى، به مرور و به آهستگى پدید مىآید. ما در یک فضاى پذیرا، با احترام متقابل به اعتقادات یکدیگر، بهبود پیدا مىکنیم. سعى مىکنیم با تکبر و احساس حق به جانب بودن، خودمان را فریب ندهیم. همانطور که در زندگى روزانه، ایمانمان قوىتر مىشود، به مرور متوجه مىشویم که نیروى برترمان، توان و راهنمایى مورد نیاز را در اختیارمان مىگذارد.
هر یک از ما آزاد و مختار است که خود، مفهوم و فرم نیروى برتر خود را معین کند. بسیارى از ما به این مسائل مشکوک و ظنین بودیم، زیرا در گذشته سرخوردگىهایى در رابطه با مذهب پیدا کرده بودیم. به عنوان تازه وارد، وقتى درجلسات صحبتى از خدا مىشنیدیم، زیاد خوشمان نمىآمد. تا زمانىکه ما جوابهاى خود را در این زمینه، خودمان پیدا نکرده بودیم، هنوز در بند عقاید قدیمى خودگرفتار بودیم . منکران و بىاعتقادان ، بعضى از اوقات صحبت خود را به سادگى با مخاطب قرار دادن اى آن که نمىدانم کیستى شروع مىکنند در جلسات، روح و یا انرژى بخصوصى وجود دارد که مىتوان آن را احساس کرد. گاه، این اولین مفهومى است که تازه واردان از نیروى برتر پیدا مىکنند.
عقاید قدیمى ما، معمولاً ناقص هستند و ما را راضى نمىکنند. تمام چیزهایى که ما مىدانیم، همیشه درمعرض اصلاح و تجدید نظر قرار دارند، مخصوصاً چیزهایى که در مورد حقیقت مىدانیم. ما عقاید قدیمى خود را مورد ارزیابى مجدد قرار مىدهیم، تا بتوانیم با عقاید تازه ایکه ما را با راه جدید زندگىمان آشنا مىکنند، روبرو شویم. ما تشخیص مىدهیم انسان هایى هستیم که از لحاظ جسمى، فکرى و روحانى بیماریم. وقتى قبول مىکنیم که اعتیاد چه جهنمى براىمان درست کرده بود و مىپذیریم که قدرتى براى کمک در دسترس ما هست، شروع به پیشرفت و حل کردن مشکلات خود مىکنیم.
اگر از پاکى خود مراقبت نکنیم، به صور مختلفى نتیجه آن را در زندگىمان مىبینیم. ما با کوشش روشن بینانه به مرور به رابطه روزانه خود با خداوندى که خود درک کرده ایم ، اطمینان پیدا مىکنیم. بیشتر ما هر روز از خدا مىخواهیم که ما را درپاک ماندن کمک کند و هر شب از او بخاطر بهبودى، سپاس گزارى مىکنیم. به همان نسبت که زندگى ما راحتتر مىشود، بسیارى از ما به مرور به دام غفلت روحانى مىافتیم و در خطر لغزش قرار مىگیریم. ما دوباره گرفتار همان پوچى و وحشتى مىشویم که از آن مهلت روزانه اى به ما داده شده است.
این جا، جایى است که درد وادارمان مىکند که مراقبت از برنامه روحانى خود را دوباره از سر بگیریم. یکى از راه هایى که به وسیله آن مىتوانیم رابطه آگاهانه خود را با خدا، خصوصاً در سختىها حفظ کنیم، تهیه یک لیست از چیزهاى است که جاى شکرگزارى دارند. بسیارى از ما متوجه شدیم که اختصاص دادن قدرى از وقتمان به سکوت، ما رادر ایجاد رابطه آگاهانه با نیروى برترمان کمک مىکند. ساکت کردن مغز و مراقبه، مى تواند ما را به طرف آرامش و سکون هدایت کند. ساکت کردن مغز، در هر زمان، هر جا و هر شکلى مىتواند انجام شود و طریقه آن به خود فرد بستگى دارد.
نیروى برتر ما، همیشه در دسترس همگى ماست. وقتى آگاهى از خواست او را براى خود جویا مىشویم راهنمایى لازم را دریافت مىکنیم. به تدریج خدا محورىمان، بیشتر از خود محورىمان مىشود. یأسمان تبدیل به امید مىگردد. تغییر ما همچنین با ناشناخته ها که منبع بزرگى براى ترسند، ارتباط پیدا مىکند. نیروى برتر ما، منبع شهامتى است که براى روبرو شدن با ترس به آن نیاز داریم.
ما بعضى از چیزها را باید بپذیریم و بعضىها را مىتوانیم تغییر دهیم. دانش درک تفاوت آن دو، به مرور از راه رشد برنامه روحانىمان پیدا مىشود. در صورتى که ما به طور روزانه از وضعیت روحانى خود مراقبت کنیم، آسانتر مىتوانیم با دردها وسردرگمىهای مان روبرو شویم. این همان ثبات عاطفى است که ما شدیداً بدان نیازمندیم. ما با کمک نیروى برترمان، دیگر هرگز مجبور نیستیم دوباره مصرف کنیم. هر معتاد پاک یک معجزه است. ما این معجزه را با تداوم بهبودى و دیدگاه
مثبت ، زنده نگاه مىداریم. اگر پس از مدتى بهبودىمان دچار اشکالاتى شود، مفهومش این است که احتمالاً یک یا چند کارى را که در اوایل بهبودى به ما کمک کرده است، دیگر انجام نمىدهیم.
سه اصل روحانى اولیه صداقت، روشن بینى و تمایل است. این ها چگونگى برنامه ما را مشخص مىکنند. اولین صداقتى که از خود نشان مىدهیم اظهار تمایل به قطع مصرف است. در مرحله بعد صادقانه به عجز و غیر قابل اداره بودن زندگىمان اعتراف مىکنیم. صداقت خالصانه، مهمترین ابزار یادگیرى زندگى فقط براى امروز است. با آن که به کارگیرى صداقت کار مشکلى است، اما اجر بزرگى در پى دارد. صداقت، پادزهر افکار بیمار ماست و ایمان تازه یافته ما نیز، زیربناى محکمى براى شهامت آینده ما مىباشد چیزهایى که ما قبل از آمدن به NA براى زندگى مىدانستیم، همانهایى هستندکه تقریباً ما را به سر حد مرگ رساندند. اداره زندگى توسط خود ما، بالاخره باعث شد که کار ما به برنامه NA کشیده شود. وقتى ما به معتادانگمنام آمدیم چیز زیادى در مورد خوشحالى و یا لذت از زندگى نمىدانستیم. ایده هاى تازه نمىتوانند به درون یک فکر بسته راه پیدا کنند. روشن بینى، چیزى است که به ما اجازه مىدهد حرفى را که ممکن است باعث نجات زندگىمان شود، بشنویم. به ما امکان مىدهد که به نظرات مخالف گوش بدهیم و پس از آن براى خودمان نتیجه گیرى کنیم. روشن بینى، بصیرت دیدن چیزهایى را به ما مىدهد که در طول زندگى باعث گمراهى ما شده اند. این اصل، به ما اجازه مىدهد که بدون عجله در نتیجهگیرى، یاپیش داورى در مورد درست و غلط بودن مسائل، بتوانیم در مذاکرات شرکت کنیم. دیگر لازم نیست از مواضعى که وجود خارجى ندارند، دفاع کرده و خود را مضحکه این و آن کنیم. ما آموخته ایم که ندانستن همه جوابها اصلاً اشکالى ندارد، زیرا آن وقت خاصیت یادگیرى پیدا مىکنیم و مىآموزیم که چگونه زندگى جدید خود را با موفقیت ادامه دهیم.

روشن بینى، بدون تمایل، ما را به جائى نمى رساند. ما باید حاضر باشیم که براى بهبودى خود، به هر کارى که لازم است دست بزنیم. ما هیچ وقت نمى دانیم چه زمانى به تمام سعى و نیروى مان براى جلوگیرى از لغزش و حفظ پاکى خود نیاز پیدا خواهیم کرد. صداقت، روشن بینى و تمایل هر سه با هم کار مىکنند. کمبود یکى از این اصول در برنامه ما، مى تواند به لغزش ختم شود و بهبودى ما را که مى توانست روند ساده اى داشته باشد مشکل و دردآور کند. این برنامه، در زندگى ما نقشى حیاتى دارد، اگر نداشت اکثراً ما یا مرده بودیم، یازندانى مى شدیم و یا کارمان به بیمارستان و تیمارستان کشیده مى شد. در این برنامه، طرز برخورد ما تغییر پیدا مى کند و ما ازحالت یک فرد تنها بیرون آمده و به انجمن احساس تعلق مى کنیم. ما در مورد حساب و کتاب درونى خود اصرار مى ورزیم، زیرا آسودگى خاطرمان از آن سرچشمه مى گیرد. ما اطمینان داریم که خداوند نیروى لازم را براى رفع نیازهاى مان در اختیارمان مى گذارد.
یکى از طرق به کارگیرى اصول اولیه بهبودى، تهیه ترازنامه است. ترازنامه، به ما اجازه مى دهد که پیشرفت روزانه خود را محاسبه کنیم. ما سعى مى کنیم که از نقصهاى خود دست برداریم، اما سرمایه هاى خود را نیز نمى بایست فراموش کنیم. در زندگى جدید ما، خود فریبى و خودمحورى قدیم، مى تواند جاى خود را به اصول روحانى بدهد. پاک ماندن، اولین قدمى است که ما براى روبرو شدن با زندگی، برمىداریم. در اثر پذیرش مسائل، زندگى ما ساده تر مى شود. وقتى مشکلى پیش مى آید، لازم است که براى حل آن، به خوبى خود را با ابزارهاى این برنامه مجهز کرده باشیم. ما لازم است صادقانه از خودمحورى و خودآزارى دست برداریم. در گذشته فکر مى کردیم استیصال، قدرت مقابله و تنازع را در ما به وجود مى آورد. اکنون مسئولیت مشکلات خود را مى پذیریم و به همان نسبت در مورد پیدا کردن راه حل آن ها احساس مسئولیت مى کنیم. به عنوان معتادان در حال بهبودى، به مرور با مفهوم سپاس گزارى آشنا مى شویم. همانطور که نقصهای مان برطرف مى شود، آزادى پیدا مى کنیم که به هر آن چه که قابلیتش را داریم تبدیل شویم. ما به عنوان انسانهاى جدیدى که از خودآگاهى برخوردار هستند و قابلیت به عهده گرفتن مسئولیت هاى خود را در دنیا دارند، وارد صحنه زندگى مى شویم. با زندگى کردن قدمها ، به مرور از خودپرستى دست بر مى داریم و از نیروى برترمان مى خواهیم که ترس از روبرو شدن با خود و زندگى را از ما بگیرد. ما با کارکرد قدمها و استفاده از ابزار بهبودى ، مفهوم و تعریف جدیدى از زندگى خود پیدا مى کنیم. با چشم دیگرى به خود نگاه خواهیم کرد. شخصیت ما تغییر پیدا مى کند. به افرادى با احساس تبدیل مىشویم. قدرت واکنش بجا، نسبت به زندگى را پیدا مى کنیم. ما زندگى روحانى را در صدر قرار مى دهیم. مى آموزیم که چطور ازصبر، تحمل و فروتنى در روابط روزمره خود استفاده کنیم. افراد دیگرى که در زندگى ما هستند به ما کمک مى کنند که به مرور با اعتماد وعشق به مسائل نگاه کنیم. ما مى آموزیم که چطور کمتر بگیریم و بیشتر بدهیم. دیرتر خشمگین شده و زودتر مى بخشیم. در مورد عشقى که در انجمنمان به ما داده مى شود، چیزهایى مى آموزیم. به مرور احساس مى کنیم دوست داشتنى هستیم. این احساس، براى نفس خود محور قدیمى ما، احساسى کاملاً بیگانه است. غرور، در گذشته به طرق مختلف و زیرکانهاى ما را در کنترل خود داشته است. خشم، واکنش ما به واقعیات فعلى است. رنجش، زنده کردن دوباره و دوباره تجربه هاى گذشته است و ترس، واکنشى است که ما نسبت به آینده از خود نشان مى دهیم. ما باید تمایل پیدا کنیم و بگذاریم که خداوند این نواقص را که باعث رکود رشد روحانى ما مى شوند، برطرف کند. با مشارکت در مورد تجربیات روزمره خود با یکدیگر، به ایده ها و عقاید تازهاى دسترسى پیدا مى کنیم. با تمرین جدى چند دستورالعمل ساده که در این فصل آمده است، روز به روز بهبود پیدا مى کنیم و شخصیت تازه ما با اصول این برنامه، فرم وشکل پیدا مى کند. از طریق انزوا در اعتیادمان، انجمنى را مى یابیم که وجه مشترک همگى اعضاى آن بهبودى است NA کشتى نجاتى است که در میان دریاى تلخ تنهایى، ناامیدى، هرج و مرج و نابودى، در حرکت است. ایمان، نیرو و امید ما از افرادى که بهبودى خود را به مشارکت مى گذارند و همین طور رابطه نزدیکمان با خداوندى که خود درک مى کنیم، سرچشمه مى گیرد. در اوایل ورود به این برنامه، مشارکت در مورد احساساتمان کار چندان آسانى نیست. قسمتى از درد و رنج اعتیاد، به خاطر کمبود همین مشارکت عاطفى است. در بهبودى، ما وقتى خود را در موقعیت بدى پیدا مى کنیم و احساس خطرى به ما دست مىدهد، یا تلفنى با کسى تماس مى گیریم و یا خودمان را به یک جلسه مى رسانیم. ما یاد مىگیریم که قبل از تصمیم گیرى هاى مهم، از دیگران کمک بخواهیم. ما اگر افتاده باشیم و تقاضاى کمک کنیم، مى توانیم ازسختترین مراحل بگذریم. من نمى توانم، ما مى توانیم! و بدین طریق است که ما قدرتى را که بدان نیازمندیم، بدست مىآوریم. ما با مشارکت منابع روحانى و فکرى خود، یک همبستگى مشترک با یکدیگر پیدا مى کنیم. مشارکت در جلسات و صحبتهاى تک به تک ما با معتادان در حال بهبودى،
به ماکمک مى کند که بتوانیم پاکى خود را حفظ کنیم. ما با رفتن به جلسات، تازه وارد بودن را، دوباره به یاد مى آوریم و مى توانیم ماهیت پیشرونده بیمارى خود را ببینیم. شرکت در جلسات گروه همیشگى، ما را با کسانى آشنا مى کند
که به ما دل گرمى مى دهند. این عمل آن ها، به بهبودى ما تداوم مى بخشد و در زندگى روزمره به ماکمک مى کند. وقتى ما داستان خود را صادقانه تعریف مى کنیم، دیگران هم ممکن است شباهتى بین داستان خود و ما پیدا کنند.
پاسخ گفتن به نیازهاى اعضاى گروه و رسانیدن پیام انجمن به دیگران، به ما احساس شادى مى دهد. خدمت، موقعیت هایى براى رشد در ما به وجود مى آوردکه تمامى قسمتهاى زندگى مان را دربر مى گیرد. تجربه بهبودى ما، ممکن است
به دیگران کمک کند که آن ها هم بتوانند بامشکلات خود روبرو شوند و همان چیزى که براى ما کار کرده است، شاید بتواند براى آن ها هم مفید واقع شود. این طرز برخورد و این طرز صحبت، در بیشترمعتادان، حتى تازه واردان ، تأثیر مى گذارد و برای شان قابل هضم و قبول است.گردهمایى هاى بعد از جلسات، موقعیتهاى خوبى هستند، تا در مورد مطالبى که در جلسه نتوانسته ایم مطرح کنیم، مشارکت کنیم. صحبت رو در رو با راهنما هم دراین فواصل فرصت خوبى است و چیزهایى را که نیاز به شنیدنش داریم، براى مان آشکار و روشن مى کند. مشارکت در مورد بهبودى مان با تازه واردان، ما را در حفظ پاکى مان کمک مى کند. به دیگران قوت قلب مى دهد و آن ها را براى بهبودى تشویق مى کند. امروزه در زندگى ما کسانى وجود دارند که حقیقتاً همراه ما هستند. دورى کردن از خودمحورى، این امکان را براى مان فراهم مى آورد که از زاویه بهترى به زندگى نگاه کنیم. با درخواست کمک از دیگران، ما مى توانیم تغییر کنیم. بعضى وقت ها، مشارکت صادقانه ممکن است براىمان یک ریسک باشد، اما باید به خاطر داشته باشیم که زخم پذیر بودن، به ما امکان رشد هم مىدهد. بعضى از کسانى که به معتادان گمنام مى آیند، هنوز سعى مى کنند از مردم براى ادامه اعتیاد خود سوء استفاده کنند. افکار بسته آن ها مانعى است که اجازه تغییرکردن را به آن ها نمى دهد . کلیدى که باعث گشوده شدن دریچه بهبودى مى شود، روشن بینى، همراه با اقرار به عجز است. اگر کسى به ما مراجعه کند که با موادمخدر مشکل داشته و جویاى بهبودى نیز باشد، با کمال خوشحالى چگونگى حفظ پاکى خود را با او در میان مى گذاریم. کمک به دیگران براى پیدا کردن یک راه تازه براى زندگى باعث مى شود که ما در خوداحساس احترام به نفس را افزایش دهیم. وقتى ما چیزهایى را که داریم، صادقانه ارزیابى مىکنیم، یاد مىگیریم که چگونه قدر آن ها را بدانیم. با عضویت در NA به مرور احساس مى کنیم که انسان با ارزشى هستیم. ما مى توانیم هدیه بهبودى را همه جا به همراه خود ببریم. قدمهاى دوازده گانه معتادان گمنام، سلسله مراتب بهبودى پیشرونده ایست که در زندگى روزمره ما استوار شده است. تداوم بهبودى ما مستقیماً به رابطه ما با خداوند مهربان بستگى دارد. خداوندى که به ما علاقه مند است و براى مان کارى خواهد کرد که انجام آن براى خودمان غیر ممکن است. در طول دوران بهبودى، هر یک از ما به مرور یک درک شخصى از برنامه، براى خود پیدا مىکنیم. ما وقتى مشکلى داریم، به گروه، راهنما و نیروى برترمان براى راهنمایى اعتماد مىکنیم. بنابراین، بهبودى ما در معتادان گمنام، هم از درون ما سرچشمه مى گیرد و هم از بیرون. ما روز به روز و لحظه به لحظه زندگى مىکنیم. وقتى از زندگى کردن در زمان حال و در این جا، دور مى شویم، مشکلاتمان به گونه نامعقولى بزرگتر مى شوند. صبر، ازنقطه هاى قوت زندگى ما نبوده است و به همین دلیل به تکیه کلام هاى برنامه ودوستان خود نیاز داریم که به ما یادآورى مىکنند که:

به خودت بگو:
فقط براى امروز، افکارم را بر روى بهبودیم متمرکز خواهم کرد، زندگى مى کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخدرى روز خوبى خواهم داشت.

فقط براى امروز، به کسى در NA اعتماد خواهم کرد، کسى که مرا باور مىکند ومىخواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط براى امروز، برنامهاى خواهم داشت و سعى خواهم کرد آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهم.

فقط براى امروز، به کمک NA سعى خواهم کرد از زاویه بهترى به زندگیم نگاه کنم.
فقط براى امروز، ترسى نخواهم داشت و به روابط تازه ام و آن ها که چیزى مصرف نمى کنند و راه تازه اى براى زندگى پیدا کرده اند، فکر خواهم کرد. مادامی که این راه را دنبال کنم، از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت.

 

اﻟﻬﺎﻣﺎت ﺗﺎزه ای ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ"معتادان گمنام"

به همان نسبت که بهبودى ما پیشرفت مى‌کند، آگاهى ما نیز در مورد خود ودنیاى اطراف‌مان افزایش مى‌یابد. خواسته ها، نیازها، سرمایه‌ها ومسئولیت هاى‌مان براى ‌ما آشکار شده و به این درک مى‌رسیم که قدرتى براى تغییر دنیاى خارج نداشته و فقط مى‌توانیم خود را تغییر دهیم. برنامه معتادان‌گمنام، این امکان را براى ما به وجود آورده است که بتوانیم با بکارگیرى اصول روحانى از شدت درد زندگى بکاهیم.
ما بسیار خوشبختیم که این برنامه را داریم. در گذشته تعداد بسیار کمى از مردم اعتیاد را به عنوان یک بیمارى  مى‌شناختند و بهبودى، رویایى بیش نبود.
زندگى بدون موادمخدر مسئولانه و پر بار هزاران عضو ما، مؤثر بودن برنامه را به خوبى به تصویر مى‌کشد. امروز براى ما، بهبودى یک واقعیت است. ما با کارکرد قدم‌هاى دوازده‌گانه، شخصیت‌هاى درهم شکسته خود را دوباره از نو مى‌سازیم. معتادان‌گمنام، فضاى سالمى براى رشد است. ما بعنوان اعضاى یک انجمن یکدیگر را دوست داریم و قدر هم دیگر را مى‌دانیم و با هم از راه تازه زندگى‌مان مراقبت مى‌کنیم.
همان‌طور که در حال رشدیم، به مرور درک مى‌کنیم که مفهوم فروتنى، پذیرش سرمایه‌ها و کم و کسرهاى‌مان به طور توام است. چیزى که بیش از همه براى ما مهم است، این است که نسبت به خود احساس خوبى داشته باشیم. امروزه عشق، شادى، امید، غم و هیجان واقعى را حس مى‌کنیم و این احساسات مانند گذشته تحت تأثیر موادمخدر نیستند.
ما، گاه حتى پس از سال ها بودن در برنامه، در دام افکار سابق خود گرفتار مى‌شویم. باید به خاطر داشته باشیم که رعایت اصول اولیه، براى حفظ بهبودى مهم است. ما لازم است از الگوهاى فکرى قدیم خود اجتناب کنیم و عقاید کهنه را کنار بگذاریم و همچنین مراقب گرایشى که به رکود داریم باشیم. ما نمى‌توانیم بهاى رکود را بپردازیم، زیرا بیمارى ما در تمام مدت شبانه روز مشغول به کار است. اگر در زمان به کارگیرى این اصول بگذاریم احساس برترى یا حقارت بر ما غلبه کند، باعث انزواى خود مى‌شویم. خود را از دیگر معتادان جدا دانستن، به استقبال خطر رفتن است. جدایى از فضاى بهبودى و روحیه خدمت به دیگران، رشد روحانى ما را به تعویق مى‌اندازد و ما را از لحاظ روحانى ضعیف مى‌کند. رکود، ما را از نیت خیر، عشق و محبت دور نگاه مى‌دارد.
در صورت عدم تمایل به گوش دادن به حرف دیگران، نیاز به بهتر شدن را انکارکرده‌ایم. ما مى‌آموزیم که انعطاف داشته باشیم و وقتى حق با دیگران است و ما اشتباه کرده‌ایم، بدان اقرار کنیم. به همان نسبت که چیزهاى تازه‌اى به ما الهام مى‌شود، ما در خود احساس تر و تازگى بیشترى مى‌کنیم. ما باید روشن‌بینى و تمایل خود را حفظ کنیم و همیشه براى یک کار اضافه، یک جلسه اضافه، یک تلفن اضافه،کمک به یک تازه‌وارد براى یک‌روز دیگر پاک ماندن و غیره آماده باشیم. این کوشش‌هاى اضافه، در بهبودى ما نقش حیاتى دارد.
ما براى اوّلین بار در زندگى شروع به شناخت خود کرده و احساسات تازه‌اى را تجربه مى‌کنیم: مانند دوست داشتن و دوست داشته شدن و مى‌فهمیم که دیگران به ما اهمیّت مى‌دهند و ما هم غم‌خوار و نگران حال آن ها هستیم. کارهایى مى‌کنیم واز چیزهایى لذت مى‌بریم که قبلاً هرگز نمى‌توانستیم حتى فکرش را هم بکنیم. زمانى‌که مرتکب اشتباهى مى‌شویم، آن را قبول مى‌کنیم و از آن درس مى‌گیریم. شکست را تجربه مى‌کنیم و یاد مى‌گیریم که چه طور موفق شویم. در دوران بهبودى، اغلب مجبوریم با بحران هایى نظیر مرگ عزیزان، مشکلات مالى و یا طلاق روبرو شویم.   این ها واقعیات زندگى هستند و فقط به خاطر پاکى ما، ناپدید نمى‌شوند. بعضى از ما حتى  پس از سال ها پاکى، با بیکارى، بى‌پولى و بى‌خانه مانى روبرو شده‌ایم و خود را با این فکر که گویا پاک بودن زیاد هم براى‌مان فایده نداشته است، سرگرم کرده و باعث شده‌ایم که افکار و احساسات سابق، مانند افسوس، خشم و رنجش دوباره در ما زنده شوند. هر چقدر هم که ناملایمات زندگى براى ما دردناک باشند، مطلبى که واضح است، این است که ما نباید چیزى مصرف کنیم، حال هر چه که پیش آید فرقى نمى‌کند.
این برنامه، یک برنامه پرهیز کامل است، اما موقعیت‌هایى پیش مى‌آید که به خاطر عمل جراحى و یا زخم‌هاى عمیق جسمى، استفاده از دارو مى‌تواند مورد پیدا کند، البته این یک جواز مصرف نیست. براى ما، چیزى به نام مصرف بدون خطر وجود ندارد، زیرا بدن ما نمى‌تواند بین دارویى که دکتر براى درد تجویز کرده وچیزى که ما براى نشئگى خود تجویز مى‌کنیم، تفاوتى قائل شود. به عنوان معتاد، در این گونه مواقع مهارت ما در خود فریبى به حد اعلاى خود مى‌رسد. اغلب اوقات، مغزمان با تولید درد بیشتر، بهانه مصرف دوباره را براى‌مان فراهم مى‌کند. درچنین موقعیتى سپردن خود به نیروى برتر، حمایت راهنما و اعضاى دیگر، مى‌تواند ما را از تبدیل شدن به بدترین دشمن خود، حفظ کند. اگر ما در این شرایط با خود تنها باشیم، فرصتى براى غلبه بیمارى‌مان فراهم مى‌شود. مشارکت صادقانه، مى‌تواند ترس از لغزش را از میان ببرد.
بیمارى‌هاى سخت و جراحى‌هاى بزرگ مى‌توانند اشکالات به خصوصى در ما تولید کنند و به همین جهت لازم است پزشکان معالج ما اطلاعات دقیقى درباره اعتیادمان داشته باشند. باید به خاطر داشته باشیم که مسئول بهبودى و تصمیمات‌مان، نهایتاً خود ما هستیم، نه پزشکان ما. براى به حداقل رساندن این خطرات، چند طریق به خصوص را مى‌توان در نظر گرفت. بى‌حسى موضعى، استفاده نکردن ازداروهاى مشابه ماده مخدرى که قبلاً استفاده مى‌کرده‌ایم، قطع دارو قبل از تمام شدن درد و ماندن چند روز اضافى در بیمارستان براى برطرف شدن عوارض احتمالى ترک جسمى.
هر دردى بالاخره روزى تمام خواهد شد. با دعا، مراقبه و مشارکت، افکار خود را از تمرکز بر روى ناراحتى به دور نگاه مى‌داریم و قدرت حفظ اولویت‌هاى خود را پیدا مى‌کنیم. در این‌گونه مواقع در صورت امکان بسیار مهم است که ما در تمام ساعات با اعضاى انجمن در تماس و رابطه باشیم. این بسیار شگفت‌انگیز است که چطور مغز ما دوباره به حالات سابق برمى‌گردد و طرز تفکر قبلى دوباره زنده مى‌شود. اگر شما بدانید که ما تا چه حد مى‌توانیم بدون دارو، درد را تحمل کنیم تعجّب مى‌کنید. این برنامه، یک برنامه پرهیز کامل از هرگونه ماده مخدر است، امّادر صورتى که براى دردهاى شدید، از حداقل داروى تجویزى یک متخصص آگاه استفاده کردیم، نباید از این بابت احساس گناه بکنیم.
در دوران بهبودى، درد باعث رشد مى‌شود و ما متوجّه مى‌شویم که این‌گونه بحران‌ها در واقع موهبت‌هایى هستند که به ما فرصت مى‌دهند، با پاک زندگى کردن رشد خود را تجربه کنیم. قبل از بهبودى، ما حتى فکرش را هم نمى‌توانستیم بکنیم که مشکلات هدایاى خوبى هم با خود به همراه مى‌آورند. هدایایى نظیر پیدا کردن قدرت درونى و یا باز یافتن احساس احترام به خود که آن را از دست داده بودیم.
رشد روحانى، عشق و دل سوزى اگر با معتادان دیگر مشارکت نشوند، به خودى خود نطفه‌هاى عقیمى بیش نیستند. در این انجمن، ما با دادن عشق بدون شرط، عاشق‌تر و با مشارکت رشد روحانى خود، روحانى‌تر مى‌شویم.
رسانیدن این پیام به یک معتاد دیگر، ما را به یاد روزهاى اول خودمان مى‌اندازد. به خاطر آوردن احساسات و رفتار قبلى باعث مى‌شود که بتوانیم رشد فردى و روحانى خود را ببینیم. در جریان پاسخ‌گویى به سؤالات دیگران، فکر ما بازتر مى‌شود. اعضاى جدیدتر که براى ما یک منبع امید دائمى هستند، یادآور آنند که این برنامه کار مى‌کند. با کار کردن با تازه‌واردان، موقعیّت ارائه دانشى را که از پاک ماندن بدست آورده‌ایم، در زندگى خود پیدا مى‌کنیم.
ما آموخته‌ایم براى احترامى که به ما گذاشته مى‌شود، ارزش قائل شویم. از این‌که روى ‌ما حساب مى‌کنند بسیار خوشحالیم. شاید براى اولین بار در زندگى‌مان، سازمان‌هاى مختلفى در جامعه، خارج از NA، براى پر کردن کرسى‌هاى مسئولیت سازمان خود از ما دعوت کنند. امروزه در مورد مسائلى سواى اعتیاد و بهبودى افراد غیرمعتاد عقاید ما را مى‌پرسند و بدان اهمیت مى‌دهند. ما اکنون به شکل تازه‌اى ازخانواده خود لذت مى‌بریم و به جاى سربار بودن و باعث خجالت بودن، مى‌توانیم باعث افتخار آن ها بشویم. مسائل مورد علاقه شخصى ما اکنون مى‌تواند ابعاد گسترده‌ترى پیدا کند و مسائل اجتماعى، حتى سیاسى را در بر گیرد. سرگرمى‌ها و تفریحات، به شکل تازه‌اى براى‌مان لذت ‌بخش خواهد شد. وقتى مى‌بینیم که دیگران علاوه بر ارزش یک معتاد در حال بهبودى، به عنوان یک انسان هم براى‌ ما قدر و قیمت قائل هستند، احساس بسیار خوبى نسبت به خود خواهیم کرد.
راهنما بودن، باعث مى‌شود که نیروى کمکى نامحدودى به ما داده شود. ما سال ها به طرق مختلف مرتباً در حال گرفتن بوده‌ایم و اکنون هیچ کلامى نمى‌تواند آن آگاهى روحانى را که پس از ایثار حتى یک چیز کوچک پیدا مى‌کنیم، تشریح کند.
ما، حکم چشم و گوش یکدیگر را داریم . وقتى ما اشتباهى مى‌کنیم، دوستان درحال بهبودى‌مان با نشان دادن چیزى که خودمان نمى‌بینیم، ما را به راه راست هدایت مى‌کنند. گاه، ما در دام عقاید قدیمى خود، گرفتار مى‌شویم. لازم است براى حفظ اشتیاق خود به بهبودى و رشد روحانى، مرتباً افکار و احساسات خود را بررسى کنیم. این اشتیاق، به تداوم بهبودى ما کمک مى‌کند.
ما امروز حق انتخاب داریم. همان‌طور که این برنامه را به بهترین وجه ممکن دنبال مى‌کنیم، خودمحورى ما به مرور بر طرف مى‌شود و قسمت اعظمى از تنهایى وترس ما جاى خود را به عشق و اعتماد به انجمن مى‌دهد. کمک کردن به معتاد در عذاب یکى، از پربارترین تجربه‌هاى زندگى ماست. ما مایل به کمک هستیم و چون بامعتادان تجربه‌هاى مشترک داریم، به صورتى آن ها را درک مى‌کنیم که هیچ کس دیگر نمى‌تواند. ما حامل پیام امیدیم، زیرا مى‌دانیم که حالا یک طریقه زیست بهتر براى‌مان وجود دارد. ما از خود عشق مى‌دهیم، زیرا که به ما عشق بلاعوض داده شده است. همان‌طورکه دوست داشتن را یاد مى‌گیریم، زندگى‌مان ابعاد تازه‌ترى پیدا مى‌کند و درهاى به روی مان گشوده مى‌شود. عشق، مى‌تواند شور زندگى را از یک نفر، به نفر دیگر منتقل کند. ما با اهمیّت دادن به حال دیگران، مشارکت و دعا کردن براى آن ها، قسمتى از وجودشان مى‌شویم و با درک بى چون و چراى افکار و احساسات‌شان، به آن ها اجازه مى‌دهیم که آن ها هم قسمتى از وجود ما شوند.
همین‌طور که ما این کارها را انجام مى‌دهیم، از وادى تجربه روحانى عمیق عبورکرده و تغییر مى‌کنیم. دلیل پیدایش و لزوم تغییر این است که در عمل، شاید چیزى که مناسب یک مرحله از بهبودى است، براى مرحله بعدى مناسب نباشد. ما مرتب چیزهایى را که وظیفه خود را انجام داده‌اند را رها مى‌کنیم و اجازه مى‌دهیم خداوند با چیزى که مناسب مکان و زمان حال است، ما را براى گذشتن از مرحله‌اى که درآن هستیم راهنمایى کند.
همان‌طور که به مرور اتکاى به خدا در ما بیشتر مى‌شود و احترام به خود بیشتری پیدا می‌کنیم، متوجه مى‌شویم که دیگر لازم نیست در مقابل دیگران احساس حقارت یا برترى کنیم، خود بودن براى‌مان ارزش واقعى پیدا مى‌کند. غرورمان که زمانى بر همه چیز مسلّط بود، قدرت خودنمایى کمترى پیدا مى‌کند، زیرا که ما اکنون با خداوندى مهربان، هماهنگ شده‌ایم. ما در مى‌یابیم وقتى هواى نفس را زیر پا مى‌گذاریم، زندگى‌مان پربارتر، خوش‌تر و با ارزش‌تر مى‌شود.
ما، از قدرت تصمیم‌گیرى عاقلانه و عاشقانه برخوردار مى‌شویم و تصمیمات‌مان را، بر اساس اصول و ایده‌آل‌های واقعى و با ارزش زندگى‌مان مى‌گیریم. ما به کمک ایده‌آل هاى روحانى، به افکار خود شکل و جهت مى‌دهیم و آزادى آن را پیدا مى‌کنیم که به کسى که مى‌خواهیم باشیم، تبدیل شویم. ما اکنون مى‌توانیم با اتکا به خداى مهربان، برترس‌هاى گذشته خود غلبه کنیم. اکنون ایمان جاى ترس را گرفته و ما را از قید نفس خود آزاد مى‌کند.
در بهبودى، سعى مى‌کنیم سپاس گزارى را بیاموزیم. ما از بابت خدا آگاهى مداوم شاکریم. هرگاه با مشکل لاینحلى روبرو مى‌شویم، از خدا مى‌خواهیم کارى را که نمى‌توانیم براى خود انجام دهیم، براى‌مان انجام دهد.
بیدارى روحانى یک جریان مداوم است و ما به نسبت رشد معنوى خود، مى‌توانیم واقعیات را از زوایاى بازترى نگاه کنیم. بازگذاردن دریچه افکار در برابرتجربه‌هاى تازه روحانى و جسمانى، کلید آگاهى عمیق‌تر است. همان‌طور که ما ازلحاظ روحانى رشد مى‌کنیم، با احساسات خود آشنا مى‌شویم و با هدف زندگى خود هماهنگى پیدا مى‌کنیم.
با دوست داشتن خودمان، قابلیت دوست داشتن واقعى دیگران را نیز پیدا مى‌کنیم. این بیدارى روحانى، محصول زندگى به روال برنامه است و ما مى‌بینیم که بر خلاف گذشته، اکنون جرأت پیدا کرده‌ایم که دوست بداریم و مهربانى کنیم.
در دوران مصرف، قواى فکرى و عاطفى عالى ما، مانند وجدان و عشق، شدیداً تحت تأثیر مصرف موادمخدر قرار گرفته بودند. علم زندگى، به حدود حیوانى تنزل کرده بود و ما در داخل وجود خود، مرده بودیم. ممکن است این کلمات افراطى به نظر برسد، اما اکثر ما در چنین حالاتى بوده‌ایم.
در بهبودى، آرزوهاى ما به مرور و به وقت خود برآورده مى‌شوند. البته ما نمى‌گوییم، حتماً همگى‌مان مشهور و ثروت مند مى‌شویم، اما مى‌دانیم که با آگاه شدن از خواست خدا، آرزوها، در بهبودى به حقیقت مى‌پیوندد.
یکى از معجزات ادامه‌دار بهبودى، تبدیل شدن ما به یک عضو سازنده ومسئول اجتماع مى‌باشد، امّا لازم است در مورد کارهایى که با شهرت، غرور و یا زرنگى و سفسطه سر و کار داشته و مشکل آفرینند، محتاط باشیم. ما اگر مى‌خواهیم عضویت‌مان به عنوان یک فرد مسئول و سازنده در اجتماع ادامه پیدا کند، لازم است بهبودى خود را در رأس هر چیز دیگرى قرار دهیم.  NA مى‌تواند بدون بقاى ما ادامه پیدا کند، ولى ما بدون NA  نمى‌توانیم.
معتادان‌گمنام، تنها یک وعده به ما مى‌دهد و آن آزادى از اعتیاد فعال است، راه‌حلى که ما را سال ها گیج و مبهوت کرده بود. ما از زندان‌هاى خود ساخته، آزادخواهیم شد.
وقتى ما فقط براى امروز زندگى مى‌کنیم، اصلاً نمى‌دانیم که در آینده چه اتفّاقى براى‌مان خواهد افتاد و اکثر  از این که چطور مسائل، خود به خود درست از آب در مى‌آیند، تعجّب مى‌کنیم. ما در زمان حال و در همین جا در حال بهبودیم و به آینده مانند سفری هیجان انگیز نگاه مى‌کنیم. اگر ما در موقع ورود به این برنامه، لیست انتظارات خود را در جایى نوشته بودیم، بعد  متوجّه مى‌شدیم که سر خودمان را کلاه گذاشته‌ایم. مشکلات لاینحلى که ما قبلاً براى زندگى کردن داشته‌ایم، اکنون به سلامتى تغییر کرده‌اند. بیمارى ما از فعالیت بازداشته شده و حالا دیگر هر چیزى براى ما امکان دارد.
ما به مرور روشن‌بین‌تر مى‌شویم و در تمام موارد زندگى به ایده‌هاى جدید خوش‌آمد مى‌گوییم. با درست گوش دادن، چیزهایى مى‌شنویم که واقعاً به دردمان مى‌خورد. قابلیت گوش دادن، موهبتى است که به نسبت رشد روحانى ما رشد می‌کند و پذیرفتن این موهبت، باعث مى‌شود که زندگى مفهوم تازه‌اى پیدا کند. ما اگر مى‌خواهیم چیزى به ما داده شود، اول باید حاضر باشیم که از خود چیزى بدهیم.
در بهبودى، مفهوم تفریح براى‌مان عوض مى‌شود. ما اکنون آزادیم که از چیزهاى ساده‌اى چون رفاقت و زندگى کردن در شرایط طبیعى، لذت ببریم. ما آزاد شده‌ایم تا درک تازه‌اى از زندگى پیدا کنیم. وقتى ما به گذشته خود مى‌نگریم، به خاطر زندگى تازه‌مان احساس سپاسگزارى مى‌کنیم، زیرا با آن حوادثى که در گذشته ما رخ داده است، ما اکنون حقیقتاً نمى‌بایستى در این جا باشیم.
ما در دوران مصرف، پیش خود فکر مى‌کردیم که خیلى لذت مى‌بریم و هر کس که چیزى مصرف نکند، نصف عمرش بر باد رفته است. روحانیت به ما امکان مى‌دهد که زندگى را در غنى‌ترین فرم آن تجربه کنیم و به خاطر آن چه که هستیم وکارهایى که در زندگى کرده‌ایم، سپاس گزار باشیم. از همان اوائل بهبودى، ما متوجه شدیم که خوشحالى ربطى به مادیات ندارد و از درون خود ما سرچشمه مى‌گیرد. ما وقتى خودمشغولی را به کنار مى‌گذاریم، تازه مى‌فهمیم که شادى، خوشى و آزادى چه معنایى دارد. ما وقتى صادقانه و از ته‌دل مشارکت مى‌کنیم، خوشحالى غیرقابل وصفى در خود احساس کرده و دیگر لزومى نمى‌بینیم که براى پذیرفته شدن، دروغ بگوییم.
برنامه بهبودى معتادان‌گمنام، فقط یک زندگى بدون موادمخدر نیست و مفهوم عمیق‌ترى دارد. این طریقه زندگى، نه تنها بهتر از آن جهنمى است که ما در آن زندگى مى‌کردیم، بلکه از هرگونه زندگى که در هر وقت دیگر نیز کرده‌ایم، بهتر است.
ما راه نجاتى پیدا کرده‌ایم که مى‌بینیم براى دیگران هم کار مى‌کند و همه روزه الهامات تازه‌ترى نیز به ما خواهد شد.

 

قدم اول انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیاد خود عاجز بودیم که زندگیمان آشفته گردیده بود . "

به عنوان معتاد تمام ما تنهائی درد و بدبختی اعتیاد را تجربه کردیم پیش ازآمدن به معتادان اغلب ماآنچه راکه به فکرمان می رسید برای کنترل مصرف مان بجا آوردیم . ما سعی کردیم ماده مصر فی مان را عوض کنیم ، چون ما فکر می کردیم مشکل ما مواد بخصو صی است. سعی کرد یم که مصرف موادمان را محدود به اوقات یا مکان های بخصوصی نماییم. حتی ممکن که در بعضی از مراحل زندگی مان قسم خورده وبا خود عهد بسته باشیم که از آن پس دیگر هیچ گونه موادی مصرف نکنیم. ما بارها به خود گفته بودیم امکان ندارد اعمالی راکه شاهد سرزدن از معتادان دیگر بودیم ، ما انجام دهیم . اما طولی نکشید که دیدیم خودمان دقیقا همان کارها را انجام دادیم. هر گونه که تلاشی که کردیم در دراز مدت بی اثر ماند . اعتیاد ما به طور فعال پیشروی می نمود و حتی صادقانه ترین کوشش های ما به جایی نرسید . تنها وحشت زده از آینده ای که در انتظارمان بود ، انجمن معتادان گمنام را پیدا کردیم . ما بعنوان اعضای جلسات معتادان گمنام ،به تجربه در یافتیه ایم که اعتیاد یک بیماری پیش رونده است واین پیش روی می تواند سریع یا کند باشد . لیکن همیشه به زوال وانحطاط ختم میگردد . تا زمانیکه ما به مصرف مواد مخدر ادامه می دهیم زندگی مان به طور دایم خراب تر می شود . تعریف دقیق اعتیاد به طوری که مورد قبول همگان واقع شود کاری غیر ممکن است . با این همه به نظر می رسد که این بیماری معمولاً ما را به شرح زیر تحت تا ثیر قرار می دهد ما از جنبه روانی دائما در اشتغال فکری ووسوسه مصرف کردن بودیم از جنبه جسمی ، بدون توجه به عواقب آن دچار حالت اجبار در ادامه ی مصرف شدیم . از جنبه روحانی در طول دوران اعتیادمان ، به گونه ای ، کاملاً خود محور شده بودیم . مورد بررسی قراردادن اعتیاد به عنوان یک بیماری مرض به نظر بسیاری از معتادان دیدگاهی منطقی می باشد ، زیرا در تجربیات ما ، اعتیاد یک بیماری پیش رونده و غیر قابل علاج است وچنا ن چه متوقف نگردد مرگ آور خواهد بود . در معتادان گمنام ، ما به بررسی تمام جنبه های اعتیادمان می پردازیم وتوجه خود را تنها به بارزترین جنبه ی آن ، یعنی مصرف غیرقابل کنترل مواد مخدر معطوف نمی کنیم . جنبه ها ی بیماری ما متعدد می باشند . با انجام و تمرین این برنامه یکایک ما پس از مدتی قادر به شناخت ودرک این نکته می شویم که چگونه به دلیل اعتیاد زندگی ما آ شفته گشته است . ما بدون توجه به اثرات اعتیاد در زندگی شخصی وفردی خود ، پس از مدتی متوجه می شویم که همه ی ما از یک نوع شخصیت وویژگی مشترک و یکسانی بر خورداریم . ما با انجام قدم اول ، وسوسه ، اشتغال ، اجبار به ادامه مصرف ، انکار حالت بخصوصی که بسیاری به آن خلاء روحانی وپوچ به نظر آمدن زندگی نام داده اند را مورد بررسی قرار می دهیم .هنگامی که شروع به درک عاجز بودن خود می نما ییم ، بسیاری از ما پذ یرفتن این که ما معتادان غالباً اشخاصی افراطی بوده واعما لی را به حالت تفریط واجبار انجام می دهیم ، اشکال داریم اما اشتغال فکری واجبار جنبه هایی از عاجز بودن ما می باشند که شناخت واعلام وجود آنها در کلیه ی موازین زند گی مان برای کامل شدن اقرار به عاجز بودن مان ضروری می باشد . اشتغال فکری یا وسوسه برای ما بصورت جریان دائمی سلسله افکاری در امده است که تماماً در ارتباط با مصرف مواد مخدر از قبیل تمام کردن مواد ، چگونگی بدست آوردن مجدد وغیره .... می باشند .

ساده بگوئیم ما نمی توانیم این افکار راز سرمان به در کنیم . با رجوع به تجربه ما ، اجبار و افراط مترادف با آن قدرت غیرمنطقی و غیرمنطقی و غیرقابل مقاومتی است که باعث ادامه مصرف ، بدون توجه به عواقب آن می گردد . باز هم ساده تر بگوئیم ، ما نمی توانیم مصرف خود را متوقف کنیم . در ابتدای حضور در جلسات و انجام برنامه ، آن نکته مشترگی که باعث فهم برنامه و درک یکدیگر می گردد ، مشکل اعتیادمان به موادمخدر می باشد . ما در جلسات معتادان گمنام از اشتغال فکری یا وسوسه و تفریط و اجبار سخن می گوئیم و تمرکز سخنان ما فعلاً اعتیاد به موادمخدر می باشد . به تدریج که به بازیابی خود ادامه می دهیم خودمان متوجه می شویم که چگونه وسوسه ، افراط و تفریط اعتیاد ما می تواند به انواع و جنبه های مختلف در زندگیمان بروز نماید و بر آن اثر بگذارد . انکار آن قسمت از بیماری ما است که برای ما نه تنها بروز و اعلام حقیقت را مشکل می کند بلکه غیر ممکن می سازد .  در طول اعتیادمان انکار به صورت محافظ و حامی ما در جلوگیری از درک و دیدن حقایق دردناک زندگی مان درآمده بود . به دفعات به خودمان می گفتیم که اگر شرایط موجود بهتر شود ما هنوز شاید قادر باشیم زندگی خود را به نوعی تحت کنترل و نظم درآوریم . همیشه با مهارت و تخصصی که در دفاع از اعتیادمان پیدا کرده بودیم از قبول مسئولیت خساراتی که اعتیاد در طول زندگی مان ایجاد کرده بود سرباز زده و فرار می کردیم . ما باور می کردیم که اگر کوششی جدی و درازمدت و یا ماده ای را جایگزین ماده دیگر کرده و یا دوستان را عوض کنیم و یا شغل و محل زندگی مان را تغییر دهیم زندگی مان بهبود خواهد یافت . این طرزتفکر و منطق به دفعات و مرتباً ما را با شکست مواجهه می نمود ، اما باز از آن دست بردار نبودیم . با آن که تمام شواهد زندگی مان تأیید کننده ی این نکته بودند ، باز انکار می کردیم که ما با موادمخدر اشکال داریم . به خودمان دروغ می گفتیم و باورمان شده بود که باز می توانیم به طور موفقیت آمیز مصرف کنیم . بدون توجه به تخریب دامنه داری که در زندگی مان ایجاد شده بود ، مصرف خود را به هزار گونه توجیه و خود را تبرئه می کردیم .

جنبه ی روحانی بیماری ما ، همان قسمتی است که معمولاً ما را در اوایل دوران پاک شدن مان ، با نوعی احساس تنهایی و توخالی بودن زندگی مواجهه می نماید و احتمالا مشکل ترین و پیچیده ترین بعد اعتیاد مان می باشد . از آن جا که این قسمت از بیماری ما را به نوعی بسیار عمیق و شخصی تحت تأثیر قرار می دهد احتمالاً حتی زمانی که به فکر کاربردن اصول بازیابی برای رویاروئی با این جنبه ی خاص اعتیادمان می باشیم با نوعی احساس وحشت و درماندگی مواجه خواهیم شد . با این همه باید به خاطر بیاوریم که بازیابی برای هیچ کس یک شبه اتفاق نیفتاده است .

هنگامی که ما شروع به نگاه کردن به آثار و نتایج مرض خود می کنیم ، مسلماً به این نتیجه می رسیم که کنترل از دستمان خارج شده و زندگی مان آشفته شده است و ما این آشفتگی را در تمام زمینه های منفی زندگی مان می بینیم . در این مرحله نیز تجربیات ما مسائلی بسیار شخصی هستند و بستگی زیادی به وضعیت خصوصی ما دارند . به عنوان مثال بعضی از ما وقتی متوجه آشفتگی زندگیمان شدیم که از لحاظ احساسی کنترل از دست دادیم و یا از مصرف مواد دچار احساس گناه شدیم . عده ای دیگر از ما همه چیزمان نظیر خانه ، خانواده ، شغل و حتی احترام به خود را از دست داده بودیم .

بعضی از ما هرگز یاد نگرفته بودیم که اصلاً یک زندگی انسانی چگونه است . بعضی دیگر در زندان و تیمارستان بوده ایم و اغلب بارها با مرگ روبرو شده ایم . بدون توجه به شرایط ویژه ی زندگی فردی مان ، با کمی دقت متوجه می شویم که در زمینه و ساختار اصلی زندگی ما همیشه افراط ، تفریط ، خودکامگی و لذت جوئی بوده و نتیجه ی همه ی آنها آشفتگی زندگیمان بوده است .

وقتی که به جلسات معتادان گمنام آمدیم که احتمالاً عامل اصلی اشکالاتمان را نمی دانستیم . به دلیل خود محوری معمولاً خود ما آخرین کسی بودیم که متوجه معتاد بودنمان می شد . بسیاری از ما به تشویق و اصرار دوستان ، یا خانواده شروع به شرکت در جلسات جلسات معتادان گمنام نمودیم . بعضی دیگر از ما تحت اجبار و یا به دستور دادگاه به جلسات آمدیم . فرقی نمی کند که ما چگونه به این جا رسیدیم بلکه مهم این بود که آن سراب کهنه باید متلاشی می شد . برای اینکه متوجه حقیقت اعتیادمان بشویم اول لازم بود که صداقت جانشین انکار شود . بسیاری از ما لحظه ی اولی را که با حقیقت بیماری مان روبرو شدیم هنوز به خاطر داریم . تمام دروغ ها ، تمام ژستها و وانمود کردن های تو خالی و تمام دلیل و منطقی که برای توجیه وضعیت زندگیمان می آوردیم ، دیگر کاربرد خود را از دست داده بودند .

اینکه ما چه کسی شده بودیم وچه برسرمان آمده بود برای مان روشنتر شد . دیگر بیش از این نمی شد از این حقیقت فرار کرد .     

ما این را فهمیده ایم که نمی توانیم بهبودی بازیابی پیدا کنیم مگر آنکه صداقت داشته باشیم . بسیاری از ما پس از سالها تمرین در دروغگویی وعدم صداقت به معتادان گمنام در آمده ایم . با این همه ما می توانیم یاد بگیریم که صادق باشیم وباید شروع به تمرین کنیم . یاد گرفتن صداقت ، مقطی ولحظه ای نیست بلکه سلسله مراحل پیش رونده ای دارد . ما قادریم مرحله به مرحله با کارکرد قدم ها صداقت بیشتری پیدا کنیم وبه پاک ماند ن مان ادامه دهیم .

در قدم اول با شروع به تمر ین اصل روحانی صداقت از طریق اقرار به حقیقت استفاده کردن از مواد مخدر می نما ییم . در مرحله بعدی ما پیشروی خود را با ابراز حقیقت در مورد چگونگی زندگیمان ادامه می دهیم . ما با صداقت با آنچه در زندگی واقعی مان است روبرو می شویم نه آنگونه که دلمان می خواست یا باید می شد. فرقی نمی کند که ما از کجا آمده ایم یا سابقه ی ما چه بوده یا اوضاع چقدر خوب یا بد بوده است اما وقتی به معتادان گمنام روی می آوریم وروی قدم ها کار می کنیم کم کم آرامش خود را باز می یا بیم. در به کار گرفتن قدم اول مسئله ی مهم آن است که از خود سوالات اصولی را بنماییم ، مثلاً : آیا می توانم مصرف مواد مخدر را کنترل کنم ؟ آیا تمایل به ترک دارم ؟ آیا تمایل دارم که هر چه که برای بهبود یم لازم است انجام دهم ؟ در برابر ما دو راه وجود دارد : یکی زندگی جدید به نحوه ی معتادان گمنام ودیگری ادامه ی اعتیاد .

از این جا است که زندگی برایما ن جالب می شود . ما شروع به رها کردن دست آویزه های مان می کنیم . این دست آویزه ها قسمتی از وجودما می باشند که ما تاکنون تسلیم برنامه نکرده ایم . اغلب ما در اوایل پاک شدن مان دست آویزه های مختلفی داریم . با این همه احتیاج دارین که راه هایی برای بررسی ومشخص نمودن آن ها پیدا می کنیم .هر چیزی می تواند یک دست آویز یا عبارت دیگر مانعی در راه بازیابی ما باشد ، مثلاً : باور کردن اینکه چون ما قبلاً هرگز با ماده  ی مخدر خاصی اشکالی نداشته ایم ، پس استفاده از آن مهم نیست ویا گذاشتن شرطی برای بهبودی مان ، مثل اینکه بگوییم ما تاوقتی که فلان انتظار وتوقع مان برآورده شود پاک خواهیم ماند ویا باور کردن اینکه ما هنوز قادریم با رفقای زمان اعتیادمان رفت وآمد داشته باشیم ، یا اعتقاد به اینکه ما پس از مدت معینی پاک ماندن دوباره قادر به مصرف خواهیم بود ویا تصمیمی آگاهانه یا نا خود آگاه در مورد اینکه کارکردن روی قدم های معینی برای ما کافی است وما محتاج به همه برنامه نیستیم  . با کمک بقیه معتادانی که در حال بهبودی می باشند ما می توانیم راه هایی پیدا کنیم که از این موانع بگذریم. مسئله بسیار مهمی که باید راجع به این دستاویزها موانع بدانیم آن است که با نگهداری و حفظ آنها همیشه جایی در برنامه مان برای عود کردن بیماری (Reiapse) باقی خواهیم گذاشت . بهبودی ما از زمانی آغاز می شود که شروع به کار گرفتن برنامه دوازده مرحله ای جلسات معتادان گمنام در تمام مراحل زندگی خود می نما ییم . البته ما به خوبی متوجه هستیم که نمی توانیم این مرحله را قبل از قطع کردن مواد مخدر شروع کنیم . خود داری از مصرف تمام مواد مخدر، تنها راه موفقیت علیه اعتیادمان می باشد. با این همه با آنکه خودداری از مصرف مواد مخدر ، مرحله ی اول بهبودی ماست ، اما تنها امید ما برای بازیابی ، نوعی تغییر کامل روحانی وایجاد تحولی عمیق در برداشت واحساسات مان می باشد . تجربه ی ما نشان دهنده ی آن است که باید به مرحله ای برسیم که تمایل برای انجام هر کاری رابرای بدست آوردن این هدیه گرانبهای بازیابی داشته باشیم .

در طول مراحل بازیابی مابا اصول روحانی از قبیل تسلیم ، صداقت وپذیرا شدن که برای انجام قدم اول لازم است آشنا می شویم .

اگر ما با ایمان به تمرین وکاربرد این اصول بپردازیم ، آن ها تمام دیدگاه ونحوه ی زندگی مان را دچار تغییری عمیق می نمایند .

در اوایل وقتی شروع به تمرین و بکار بستن این اصول در زندکی مان می کنیم ، آنها به نوعی برای ما غیر طبیعی می رسند . به همین دلیل لازم است که ما کوشش زیادی برای اقرار صادقانه که لازمه ی انجام قدم اول است بجا بیاوریم .در اوایل با اینکه به معتاد بودنمان اقرار می کنیم ، احتمال دارد در واقعی وعملی بودن این برنامه هنوز شک داشته باشیم . پذ یرا شدن اعتیادمان مرحله ای فرا تر از اقرار آگاهانه می باشد وقتی که ما اعتیادمان را پذیرا می شویم برای بهبودی مان امید پیدا می کنیم و به طور عمیق وقلبی اعتقاد پیدا می کنیم که ما نیز می توا نیم بهبودی پیدا کنیم . به تدریج شک ما شروع به بر طرف کردن می کند و ما در حالت مصالحه در برابر بیما ری مان قرار می گیریم . ما برای تغییر آمادگی پیدا می کنیم . ما تسلیم می شویم .

وقتی ما شروع به انجام قدم اول می نما ییم به تدریج متوجه می شویم که معنای تسلیم شدن در برنامه ، آن چه تصور می کردیم ، نمی باشد . در گذشته احتمالاً فکر می کردیم که تسلیم شدن حالتی است مخصوص برای اشخاص ترسو یا ضعیف . ما فقط دو نوع زندگی می شناختیم ، یا انکه باز هم به کنترل مصرف مان ادامه دهیم و یا این که شاخه ای را که در رویش نشسته بودیم ، بریده و بگذاریم زندگی  مان فنا شود . ما احساس می کردیم در صحنه ی جنگی در کنترل مصرفمان بودیم که اگر در آن تسلیم می شدیم ، مواد مخدر برنده       می شد.

ما در بهبودی متوجه می شویم که تسلیم به معنای رها کردن دست آویزها ی پل های پشت سر است که ما خودمان علیه بهبودی مان نگاه داشته بودیم . به معنا ی دیگر تسلیم ، تمایل به ادامه زندگی وزیستن به نوع دیگر می باشد . مراحل تسلیم برای هر انسانی ، بسیار خصوصی وشخصی است . تنها خود ما می توانیم رسیدن به مرحله ی تسلیم را احساس کنیم . ما بر اهمیت تسلیم تأکید می کنیم زیرا این مرحله زیر بنای اصلی ودر حقیقت همان چیزی است که ما را قادر به بهبودی یافتن وباز یابی می نماید . هنگامی که تسلیم می شویم در قلب خود احساس می کنیم که دیگر به حد کافی زجر کشیده ایم ، نوعی احساس آرامش ما را فرا می گیرد که به ما می فهماند کشمکش دیگر پایان یافته است . بدون توجه به اینکه چقدر جنگیده ایم ،بالاخره به نقطه ی تسلیمی رسیده ایم که به ما می فهماند که ما قادر به متوقف ساختن مصرف مان تنها با استفاده از قدرت شخصی خود نمی باشیم . ما قادر به اقراربه عاجز بودن مان در مقابل اعتیادمان می شویم . آنگاه به طور کامل دست برمی داریم . با آنکه در اعماق قلبمان هیچ نمی دانستیم که دقیقاً چه اتفاقی خواهد افتاد ، قدرت خود را جمع کرده وبه عاجز بودن مان اقرار می نماییم . دیگر آن سرابی که به ما می گفت قادر به کنترل مصرف مان هستیم کاملاً ازدست می دهیم و نتیجه آ ن باز شدن درهای بهبودی به رویمان می باشد .

بسیاری از ما برای بار اول ، مرحله تسلیم را با حضور در یکی از جلسات گمنام ، ذکر نام خود وسپس گفتن این که من یک معتاد هستم آغاز می کنیم . وقتی که ما اقرار می کنیم که معتاد هستیم وقادر به متو قف ساختن مصرف مان با قدرت خود نیستیم ، قدرت پاک ماندن را بر مبنای روز به روز ، با کمک سایرین ، در انجمن معتادان گمنام پیدا می کنیم . عجیب بودن پارادوکس این اقرار ، از همان لحظه ای که ما شروع به انجام قدم اول می کنیم ،آشکارمی شود.

تا زمانی که فکر می کنیم ، قادر به کنترل مصرفمان هستیم ، به طور مرموزی همیشه مجبور به ادامه ی مصرف می باشیم . اما به محض این که اقرار به عاجز بودن می نما ییم ، به دلایلی دیگر قادر به ادامه مصرف نخواهیم بود. این آزادی از اجبار به ادامه مصرف ، بزر گترین هدیه وفیضی است که ما دریافت کرده ایم ، زیرا که زندگیمان را نجات می بخشد.

ما از طریق تجربه ی گروهی انجمن دریافته ایم که کاری را که تنها قادر به انجام آن نیستیم ، به طور جمعی میتوانیم انجام دهیم . برای ما لازم است از سایر معتادان بهبود یافته کمک بخواهیم . وقتی که شروع به حضور مرتب در جلسات می نماییم ، متوجه می شویم که تجربیات دیگران که با ما در جاده بهبودی همسفر هستند ، برایمان لذت بخش است . آمدن به جلسات برای بسیاری مترادف با آمدن به خانه می باشد . ما درمی یابیم که سایر معتادین ما را می پذیرند وبا ما به گرمی برخورد می کنند . بالاخره جایی را یافته ایم که ما را درک می کنند .

با آنکه مسلماً گوش فرا دادن به تجربیات دیگران درجلسات ، کمک بسیار بزرگی است اما باید قیم راهنما پیدا کنیم تا به بازیابی ماکمک کند . ازهمان آغازدرانجام قدم اول اهنما میتواند با ما از تجر بیات خود در انجام قدم ها سخن بگوید . با گوش فرا دادن به تجربیات راهنما وبه کار بستن آن درزندگی شخصی مان ، از یکی از زیباترین وعملی ترین مراحل بهبودی یعنی ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر بهرمند می شویم ما در جلسات می شنویم که من  نمی توانم ولی ما می توانیم تماس مرتب با راهنمای مان به ما مقداری تجربیات دسته اول خواهد داد.

از طریق برقراری یک رابطه با راهنمایمان ،اصل اعتماد کردن را می آموزیم .

با بکار بستن پیشنهادات راهنما بجای افکار خودمان ، اصل روشن بینی وتمایل را می آموزیم .

راهنما به ما در انجام قدم های بازیابی کمک خواهد کرد .سخن گفتن صادقانه با راهنمایمان در مورد اعتیاد مان واینکه مواد مخدر چگونه زندگی مان را تحت تاثیر قرارداده است باعث خوا هد شد که بتوانیم قدم اول را به طور کامل انجام دهیم . باید همیشه به خاطر بیاوریم که از کجا آمده ایم واعتیاد مارا به کجا خواهد برد....؟

مراحل بهبودی آسان نیست ،شجاعت وپشتکار بسیار لازم است تا شخصی هر روز بیش از روزپیش ،بر روی بهبودی خود کار کند. یک مسئله مهم در بهبودی این است که دائماً سعی در جلو رفتن ، بدون توجه به موانعی که در راهمان خواهد بود داشته باشیم .از آنجا که تغییرات دراز مدت در بهبودی به کندی صورت می گیرد ،لازم است تا ما به طور مداوم وروز به روز به قدم اول رجوع کنیم .حتی پاکی درازمدت به خودی خود تضمین نمی کند که از درد واشکالات ناشی از اعتیاد دور بمانیم .عوارض بیماری ما همیشه می تواند خود را بروز دهد .احتمالاً متوجه این مسئله خواهیم شد که در بسیاری از مسایل زندگی که قبلاً فکر می کردیم به خوبی برگزار می شود نه تنها مشکل داریم بلکه عاجزیم .از این جاست که شروع به فهم این مطلب می کنیم که بسیاری از مطالب ومسایلی که به سختی برای کنترل شان کوشش می کردیم ، در حقیقت به طور کامل از حیطه ی کنترل شان خارج هستند . ما باید بدانیم که بیماری ما می توا ند خود را به اشکال مختلف وسوسه فکری واعمال افراطی که در ظاهر هیچ رابطه ای باماده ی مخدر ندارند می تواند خود را دوباره به منصه ظهور بگذارد . ما گاه گاه به طور عجیبی بهانه جویی تمرکزهای افراطی وبی معنی روی مسایلی می نماییم که شاید پیش از آن که مصرف را متوقف کنیم اصلاً برای مان قابل اهمیت نبود ودر نتیجه ممکن است بار دیگر سعی کنیم که آن خلا ء وحشتناک درونی را که گاه وبی گاه به سراغمان می آید با چیزی خارج خودمان پرکنیم .

هر زمان که متوجه شویم از چیزی برای تغییر احساسات مان استفاده می کنیم ،باید به اصول قدم اول و انجام آن باز گردیم .

ما هرگز اینکه زندگی مان باز هم آشفته وغیرقابل کنترل نشود ، هیچ تضمینی نداریم .حتی سالها بعد از بهبودی، اگر ما به گونه ای زندگی کنیم که اجازه دهد مشکلات روی هم انباشته شوند واز سوی دیگر منابع مقابله ما با این مشکلات ضعیف شده باشد ، احتمالاً دوباره احساس می کنیم که کنترل را از داده ایم ودر نتیجه احساسات دردآور درونی ایجاد چنان فشاری خواهد کرد که دیگر قادر به این که اقدام سازنده ای برای زندگی خودمان انجام دهیم نخواهیم بود وفشار زندگی بر روی ما چنان زیاد خواهد شد که دیگر خود حس کردن برایمان مشکل آفرین خواهد شد . زمانی که دیگر بنظر می رسد زندگی در حال از هم پاشیدن است، درست در همان اوقات ما باید خود را بیشتر به اصول برنامه ی جلسات معتادان گمنام نزدیک نماییم ، یعنی تماس خود را با راهنمایمان بیشتر کنیم وروی قدم ها جدی تر کار کنیم ودر جلسات به طور مرتب حضور بیابیم . ما بار دیگر تسلیم میشویم ، چون می دانیم که موفقیت ، در اقراربه شکست می باشد .

پذیرفته شدن از سوی دیگران واحساس محبتی که در گردهم آ یی های معتادان گمنام ، و جود دارد ما را قادر می سازد تا شروع به بهبودی از اعتیاد بنماییم . ما راه جدیدی برای زیستن می آمو زیم . آن خلأ تنهایی که از آندر رنج بودیم با کار کردن روی  قدم های دوازده گانه پر خواهد شد . به تدریج متوجه که اعتیاد ما با تمام ابعاد پیچیده ومخصوصش ، از طریق این برنا مه ساده تحت تاثیر قرار خواهد گرفت . ماراه حلی برای ناامیدی مطلق خود یافته ایم .

برنامه ما از ما هیئت بسیار روحانی برخوردار می باشد .

دوازده قدم معتادان گمنام ما را به ابعادی بسیار عمیق تر از آنچه انتظار داشتیم خواهد برد . کار کردن وزند گی با قدم ها باعث هدایت ما به سوی یک بیداری رو حانی خواهد گشت .

برای آغاز این سفر ، ما ابتدا باید تما یل به تسلیم به این برنامه واصول آن را پیدا کنیم ، چرا که آینده ی ما بر محور تمایل به رویش ونمو روحانی قرار دارد . ما راه جدیدی برای زندگی آغاز می کنیم ،راهی که شعف وشادی بسیار به ما ارائه خواهد نمود . با این همه ، بازاریابی ، ما را از درد ورنج معاف نمی کند . زندگی کردن بر طبق قوانین زندگی ،مجموعه ای از لحظات شادی وغم است .در زندگی اتفاقات زیبا ودردناک در سبدی واحد ارائه میگردد . ما تجربیات مختلف عاطفی واحساسی را در اتفاقات زندگی لمس خواهیم کرد . با نگرشی صادقانه به زندگی خود دردوران اعتیاد وآن چه که در نتیجه اعتیادمان بر سر ما آمده ، متوجه عاجز بودن وآشفتگی زندگی مان می شویم . با نگاهی به دست آویزها پل هایی که هنوز برای بازگشت بجا گذاشتیم اعتیادمان را پذیرا شده تسلیم می شویم وسپس امیدی راکه بهبودی در پیش راه ما گذارده است تجربه می نماییم . متوجه می شویم که دیگر نمی توانیم به همان گونه ی قبلی به زندگی ادامه دهیم . اکنون آماده برای تحول هستیم وتمایل داریم تا راه دیگری را انتخاب کنیم .

با این تمایل ما با قدم دوم پیش می رویم .

 

قدم دوم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما به این باور رسیدیم که نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند ."

 تسلیم شدن در قدم اول ، ما را متوجه این مسئله می کند که ما نیز می توانیم بهبودی حاصل کنیم . این تسلیم ، امیدواری را برای ما ممکن می سازد . با اقرار به عاجز بودن خودمان ، ما دریچه ذهن خود را به روی افکاری که کاملاً جدید هستند ، باز می کنیم : مثلاً امکان این که چیزی برتر از خودمان ممکن است آنقدر توانایی داشته باشد که اصولاً بتواند اشتغال ذهنی ما رادر مورد مصرف مواد مخدر از ببرد . قبل از آمدن به جلسات معتادان گمنام  بسیاری از ما به هیچ نیرویی ، به غیر از اراده خودمان اعتقادی نداشتیم ، والبته آن هم که دردمان را چاره ای نکرده بود .جلسات معتادان گمنام   ما را به نوعی درک جدید آشنا می کند  . ما از این درک جدیدمان کم کم برداشت جدیدی پیدا می کنیم وبه مرور متوجه می شویم که اصولاً این که نیروی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند چه مفهومی دارد ؟ هر چه ما بیشتر به سخنان بقیه معتادان در حال بهبودی گوش فرا می دهیم ، امیدمان برای بهبودی خودمان بیشتر می شود . ما به خوبی آنها را درک می کنیم وزمانی که متوجه تغییرات عظیمی که درزندگی آنها به وقوع پیوسته است ، می شویم . باز هم امیدمان بیشتر می شود . ما در جلسات ، به دقت گوش فرا می دهیم وتما یل پیدا می کنیم که شنیده هایمان رادر زندگی شخصی خودمان به کار گیریم . از همان زمان که امید در ما بیدار می شود ، شروع به باور می کنیم که ما نیز بهبود خواهیم یافت .

کتابچه ی سفید ما می گوید ، مسئله ای که بیش از هر چیز باعث شکست ما در بهبودی مان خواهد شد ، بی تفاوتی وبی حوصلگی نسبت به اصول روحانی است .

سه اصل مهم روحانی که رعایت آنها برای ما واجب است عبارتند از صداقت ، روشن بینی وتمایل . البته این بدان معنی نیست که ما باید  بلا استثناء در تمام امور زندگی مان صادق ، روشن بین ومتمایل باشیم . بلکه باید تا آنجا که می توانیم حداکثر توان خود را رعایت این اصول به کار گیریم .

در اوایل آشنایی باقدم دوم ، یکی از راه های تمرین اصولی روحانی صداقت برای ما آ ن است که در جلسات بی رو دربایستی به بقیه بگوئیم که اصولاً ما به بعضی از صفاتی که دیگران راجع به این نیروی برتر از خودمان می گویند اعتقادی نداریم . پیدایش روشن بینی در ما معمو لاً نیاز به سعی بیشتری دارد . ما این اصول روحانی با گوش فرا دردن به سخنان بقیه معتادان بهبود یافته واین که آن ها  چگونه و تحت چه شرایطی به این نیروی برتر اعتقاد پیدا کردند تمرین می نمائیم .

اغلب ما از نحوه ی قد یمی زندگی وافکارمان آنقدر خسته شده بودیم که اصل روحانی به تمایل به فراگیری های جدید را به آسانی پذیرا شدیم .

بسیاری از ما به وضوح درک کرده بودیم که نیروی خودمان برای بازگشت به سلامتی کافی نبود ، ولی در ضمن منکر آن هم که امکان دارد چیزی دیگر ، خارج از وجود ما بتواند این غیر ممکن را برای مان ممکن سازد ، البته اگر ما به او رخصت تمایل دهیم .

بسیاری از ما فکر می کردیم که نداشتن عقل در مورد ما گزافه گویی بود ، اما بااین همه ، اگر کوچکترین نگاه واقع بینانه ای به زندگی اعتیادی خود بیندازیم به خوبی متوجه خواهیم شد که ما همه چیز بوده ایم مگر یک فرد عاقل . اولاً برداشت معتاد گونه ی ما اصولاً ربطی به حقیقت زندگی نداشت . جهان اطراف ما تماماً مملواز خشونت وتجاوز بود . بعضی از ما خود را کاملاً منزوی کردیم وتماسمان با دیگران تقریباً به هیچ رسیده بود . برخی دیگر از ما ، با آنکه ظاهراً حرکات زندگان را تقلید میکردیم اما در باطن چنان تخدیر شده بودیم که حتی یک فاجعه نیز در ما ایجاد احساسات نمی نمود و خلاصه تمام اینها باعث احساس شدید انزوا وتنهایی در ما شده بود . اما عجیب آنکه با وجود تمام شواهد منفی ، ما هنوز احساس می کردیم که کنترل زندگی مان در خودمان است . حقایق تلخ تمام اطراف ما را گرفته بودند ، اما یا خودمان را به نفهمی می زدیم یا آن که آنقدر خراب بودیم که چیزی حالی مان نمی شد .

ما هنوز روش قدیمی خودمان را ادامه می دادیم ، ولی انتظار داشتیم که نتیجه کارمان فرق کند و بدتر از همه آن که در حالی که تمام این اغتشاشات جریان داشت ، مواد مخدر هم مصرف می کردیم واصلاً حالیمان نبود که هر بار چه بلاهایی بر سرمان نازل می شد .

انواع مسائلی که برای ما ایجاد شده بود ، به وضوح نشان می داد که دیگر کنترل مصرف از دست ما خارج شده است اما باز هم مصرانه به توجیه ادامه می دادیم .

برای اغلب ما وضعیت به جایی رسید که دیگر از قیافه خودمان هم بدمان می آمد . وقتی نگاهی واقع بینانه به زند گی خود می اندازیم ، شکی باقی نمی ماند که ما شدیداً محتاج به تجدید سلامت عقلانی می باشیم .

این تفسیر ما از لغت تجدید سلامت عقلانی چه می باشد ، چندان مهم نیست ، چرا که اغلب مادراین مورد توافق داریم که تا زمانی که اعتیاد ومشکلات این جنبی آن ما را در گیر میکند ، مسلماً نمی توانیم ادعا کنیم که رفتارمان عاقلانه می باشد . تجدید سلامت عقلانی درطی تمام مراحل زندگی ما تداوم خواهد داشت . از جنبه انفرادی ، باز یابی سلامت عقل ، پدیده ای است که برای هر یک از ما در زمان خاصی از بهبودی مان آشکار می شود . اولین نشانه سلا مت عقلانی برای ما آن است که دیگر مجبور به استفاده از مواد نیستیم ، دیگر آن که ، به جای منزوی کردن خود ، به جلسات معتادان گمنام می رویم .

به جای آن که با احساسات دردناک خود خلوت کنیم به راهنمای خود تلفن می کنیم . از راهنمای خود درباره چگونگی کارکرد قدم ها سئوال می کنیم که این خود نشانه ای قوی بر سلامت عقل است . ما شروع به این باور می کنیم که نیرویی پر توان ، سلامت عقل را به ما باز گرداند . بالاخره به نقطه ای می رسیم که احساس می کنیم برای ما امیدی است .

این که می گوئیم ما به این باور رسیدیم معرف آ ن است که سلسله مراحلی در کار است . برای برخی از ما ، طی این مراحل به سادگی صورت می گیرد واحتمالاً نتایج محسوس وفوری به همراه دارد . اغلب ما وقتی به جلسات معتادان گمنام  رسیدیم ،چنان در هم شکسته بودیم که تمایل داشتیم هر کاری برای نجات بکنیم و احتمالاً کمک از نیرویی برتر از خودمان بهترین پیامی بود که تا آن لحظه شنیده بودیم .

با این همه ، سلسله مراحل رسیدن به این باور می تواند خیلی مشکل ودردناک باشد . بسیاری از ما کشف کرده ایم که اگر حداقل خودمان را به این راه بزنیم که به باور رسیده ایم می تواند به ما کمک کند . این بدان معنی نیست که ما نباید صداقت داشته باشیم ، بلکه بدین معنی است که اگر دچار شک شده ایم برنامه را به گونه ای تعقیب کنیم که فرضاً باورمان بشود که سلامت عقل خو را باز خواهیم یافت.

اعتقاد یافتن به نیرویی برتر از خودمان چیزی نیست که برای همه  ما به آسانی حاصل گردد ، با این همه تجربه به ما نشان داد ه است که روشن بینی برای برداشتن این قدم ، اصلی ضروری وحیاتی است . اگر به اطراف خود نگاه کنیم دلایل بسیاری برای باور واعتقاد پیدا می کنیم . خیلی ساده ، اعتقاد ما اصولاً می تواند این باشد که ما می توانیم از زندگی به عنوان یک مصرف کننده موادمخدر نجات پیدا کنیم.رهایی از اشتغال فکری مصرف مواد ، ممکن است خودش اولین تجربه ما در مورد وجود نیرویی برتر از خودمان باشد . این احتمال وجود دارد که پس از سالها ، این اولین بار باشد فکر مصرف مواد ، دیگر چون گذشته ، تمام دقایق بیداری ما را اشغال نکرده است . این که ما برای امروز مجبور مصرف نیستیم خودش نوعی راه یابی به باوری بزرگ است .

ایمان پیدا کردن ما از یک سلسله مراحل باروی آغاز می گردد که یافتن امید یکی از ارکان مهم آن می باشد . برای بعضی از ما امیدوار شدن از جرقه ای بسیار ناچیز بنیان می یابد ، حتی با این نوع تفکر که اگر من روی این برنامه کار کنم شاید زندکی ام بهتر از این که هست بشود . به تدریج که زندگی مان شروع به بهتر شدن می کند ایمانمان نیز فزونی می یابد .

برای بسیاری از ما ، ایمان مساوی با باور داشتن چیزی است که هنوز دقیقاً برای مان محسوس نیست . چه کسی می تواند با منطق توضیح بدهد که یک باره چطور شد که آن اشتهای شدید به مصرف مواد در ما ازبین رفت ؟ به علاوه مگر عیناً همین معجزه برای بسیاری دیگر از ما به وقوع نپیوسته است ؟

ما امیدوار می شویم که زندگی کردن به گونه ای دیگر برای ما میسر است و همین بارقه امید با خود ، ایمان به امکان بهبود یافتن را به همراه می آورد . در طی همین مراحل به این باور می رسیم که نیرویی بر تر از خودمان وجود داردکه می تواند به ما کمک کند .

سابقه ی زندگی ، خانواده وتجربه ی هر یک از ما با دیگری تفاوتهایی دارد، بنابراین طبیعی است که هر یک از ما برداشت خاصی ازمفهوم روحانیت داشته باشد و آن را با خود به  جلسات معتادان گمنامبیاورد . اینجا ما اعتقادات خود را به یکدیگر تحمیل نمی کنیم و این که هر کس چه باورهایی دارد مربوط به خودش است . برنامه ما روحانی است ومذ هب نمی باشد . در زندگی خصوصی ، هر یک از ما سعی میکنیم رابطه ی خود را با آن نیروی برترمستحکم ترکنیم و چندان فرقی نمی کند که برداشت ما ازاین نیرو چگونه باشد . او به همه ما کمک خواهد کرد .

برای اغلب ما درابتدا نیروی برتر درکمک خواستن از گروه و یا محبتی که سایر اعضاء معتادان گمنام درحق ما روا می داشتند ، خلاصه می شد . یک گروه جلسات معتادان گمنام  روشن ترین و بهترین مثال از نیروی برتر از خودمان است که در راستای بهبودی ما در فعالیت می باشد . معمولاً ما در عمق بدبختی وناامیدی وارد اتاقی می شویم ، پر ازمعتادانی که تجربه ، توانایی وامیدشان را با ما به مشارکت می گذراند . وقتی به حرف های آنان گوش می کنیم از ته قلب می فهمیم که فرد فردشان همان نا امیدی ، پشیمانی و دردهایی راکه ما کشیده ایم ، تجربه وحس کرده اند .وقتی می بینیم که معتادان دیگر زندگی جدیدی پیدا کرده اندو مواد هم مصرف نمی کنند احتمالاً به این باور می رسیم که بهبودی برای ما نیز امکان پذیر است . این که با چشم خود می بینیم معتادان دیگرمی توانند پاک بمانند برای ما متقاعدکننده ترین دلیل بر وجود نیرویی برتر از خودمان می باشد . در ضمن ما متوجه می شویم که آن ها چقدر پذیرا و متحمل یکدیگر می باشند. باچشمان خود می بینیم آنها زمان های پاکی طویلی را جشن می گیرند که اصو لاً به فکر ما نمی رسد یک معتاد بتواند برای چنین مدتی پاک بماند . احتمالاً یکی از اعضاء با محبتی برادرانه ، ما در آغوش می فشارد و به ما می گوید ، باز هم برگرد و به ما شماره تلفن خودش را می دهد .

ما نیروی گروه را لمس می کنیم وشروع به التیام یافتن می نمائیم .

بسیاری از ما از اصول روحانی به عنوان نیرویی برتر از خودشان استفاده می کنند . ما به این باور می رسیم که با به کار گرفتن این اصول در زندگی ، سلامت عقل ما بازخواهد گشت .

این باور برای ما مفهوم دارد، چون بسیاری از ما سعی کرده بودیم که با فکر کردن زندگی مان را بهتر کنیم . قصد و نیت ما خیر بود ولی تقریباً هیچ گاه وا قعیت زندگی روز مره با آنچه نیت کرده بودیم یکی از آب در نمی آمد . اما از طرف دیگر اگر ما این را درست برعکس شروع کنیم ، یعنی اول با رعایت اصول روحانی زندگی مان را بهتر کنیم معمولاً باعث خواهد شد که فکرمان نیز سالم بشود.

اصولاً چندان ضروری نیست که ما تعریف مشخصی از نیروی برتر از خودامان داشته باشیم . آن گروه از ما که سال های زیادی را باز یابی کرده اند بخو بی می دانند که برداشت ما از یک نیروی برتر از خودمان با گذشت زمان دستخوش تغییر می گردد باور بیشتر وایمان قویتر می شود . به تدریج ما معتقد به وجود نیرویی می شویم که خیلی از آنچه در ابتدا به فکرمان می رسید ، می تواند به ما کمک کند صحبت با راهنما و بقیه معتادان بهبود یافته به درک بهتر از ما از این نیروی برتر کمک خواهد نمود . ما می توا نیم از آن ها بپر سیم که اصولاً برداشت شان از نیروی برتر چیست وچگونه به این برداشت رسیده اند . گوش دادن به عقاید آنان احتمال دارد باعث باز شدن دریچه ی افکارمان وایجاد نوعی روشن بینی برای مورد توجه قرار دادن مفاهیمی بشود که قبل از آن اصلاً برایمان مطرح نبودند .

با این که پرسش از دیگران راجع به برداشت آنان از روحانیت به ما کمک می کند ، اما باید به خاطر بسپاریم درک نیرویی برتراز خودمان برای هریک از ما مسئله ای کاملاً شخصی می باشد . در این وادی نقش دیگران، فقط در کمک خلاصه می شود . ما می توانیم برای مدتی کوتاه عقیده شخص دیگری را به عنوان نمونه انتخاب کنیم یا فقط باور کنیم که او باور می کند اما در نهایت باید برای خودمان به این باور برسیم .

احساس ودرک شخصی از روحانیت برای یک معتاد در حال باز یابی ، مسئله ای آن چنان بنیادی است که به هیچ وجه نمی تواند از آن غافل بشود وسرسری بگذرد .

برای ما قسمتی مراحل به باور رسیدن از قبول شواهد ناشی می شود ، چرا که اعتیاد باعث شده بود که ما حقایق رابا آن که حتی با چشم می دیدیم انکار کنیم ، اما اکنون در باز یابی ما قادریم آنچه را که می بینیم ، باور کنیم در ابتدا ما دریچه افکارمان را باز می کنیم وبا روشن بینی سعی می کنیم چیز تازه ای را آزمایش کنیم و به نوعی به خودمان می قبولانیم که احتمال دارد این چیز تازه به ما کمک کند . پس از آن که چند قدم ناچیز در طریق باور واعتماد بر می داریم به نوعی نه چندان آشکار حس می کنیم مثل اینکه داریم نتایجی می گیریم وهمین باعث می شود تا ما تمایل پیدا کنیم قدم های بزرگتری برداریم . مقارن با همین دوران است که ما متوجه می شویم دیگر یک سری مفاهیم در ذهن ما  جا افتاده اند ولازم نیست از

آن پس فقط وانمود کنیم به باور رسیده ایم ، چرا که اکنون باور ما گاه وبی گاه از طریق بعضی تجربه های شخصی تقویت وتأیید می گردد. جالب آن که توضیح چندان منطقی هم برای این تجربه های شخصی نداریم . ما گاه به گاه با اتفاقات نیک انجام وعجیبی درزندگی شخصی خودروبرومی شویم که هیچ توضیح منطقی برای آنان پیدا نمی شود.لازم نیست ما این اتفاقات رامورد تجزیه وتحلیل قرار بدهیم و دلیلی برایشان پیدا کنیم . ما به آسانی بپذیریم که آنها پیش می آیند و شکرگزار می شویم . هرچه زمان پاکی ما بیشتر می شود بهتر متوجه این حقیقت می شویم که اعتیاد ما که در ظاهر ، مصرف موادمخدر بود ریشه هایی بسیار عمیق تر و گسترده تر دارد. به نظر می رسد محور اصلی اغلب اشکالات زندگی ما نوعی احساس کمبود و عطش برای یافتن چیزی است که شاید بتواند باعث بشود ما احساس کامل بودن بکنیم . سعی در روگردانی از آن فلسفه ها و توجیهات کهنه همیشگی و شروع به کمک خواستن از بقیه ، باعث بوجود آمدن کشمکش توان فرسایی در دوران ما می شود که با ارتباط مستقیم با جنبه خودمحوری بیماری ما دارد . با گذشتن زمان و بکارگیری اصول برنامه ، ما به تدریج روشن بینی پیدا می کنیم . وقتی به این درک می رسیم که ما بی جهت خیال می کنیم جواب همه چیز را می دانیم . اصل روحانی تواضع در افکار بسته ما نفوذ می کند . ما هنوز برداشت دقیقی از متواضع بودن نداریم اما روشن بینی به نوعی به ما اطمینان می دهیم که ما نه تنها با یک ارزش بالای معنوی آشنا شدیم بلکه این ارزش جدید به تدریج در تصمیمات و اعمال ما شروع به تأثیرگذاری نموده است . تواضع و روشن بینی دریچه بسته افکارمان را گشوده و ما را آموزش پذیر می نماید . ما اجازه می دهیم دیگران آنچه را که بر ایشان مفید واقع شده با ما درمیان بگذارند . ما دیگر ازاینکه درباره ما چگونه قضاوت خواهند کرد ترسی نداریم ، ما تواضع پیدا کرده ایم .

معتادان دیگر به ما قویاً پیشنهاد می کنند در جلسات مشارکتی حضور یابیم ، از بقیه کمک بخواهیم و روی قدمهایمان کار بکنیم . تجربه به ما نشان داده است که در معتادان گمنام باور کردن یک نیروی برتر باعث بهبودی افراد می گردد .

نحوه زندگی مردم معمولاً ارتباط مستقیمی با باورهایشان دارد و این باور جدیدی که ما پیدا کرده ایم از ما می خواهد که به روال برنامه جلسات معتادان گمنام زندگی کنیم . ما به این باور رسیده ایم که برنامه معتادان گمنام پاسخگوی مشکل ماست و این نتیجه هیچ ارتباطی به اینکه ما چه چیزی را به عنوان نیروی برتر خود انتخاب کرده ایم ، ندارد . ما از طریق دنبال گیری بازیابی شخصی و کارکرد بهینه روی قدمهای دوازده گانه ، باورهای خودمان در زندگیمان به مرحله اجراء می گذاریم و ذهنیات را به عمل تبدیل می کنیم .

حتی پس از سالها پاکی و کار کردن روی خودمان بعضی از اوقات مدتی زندگی برای ما بی معنی می شود . احساس نوعی غریبگی و دوری نسبت به اطرافیان و به طور کلی مردم در ما ایجاد می گردد و درد عاطفی ما به حدی می رسد که دیگر مجبور می شویم به ندای درونی خود توجه کنیم . احتمالاً درچنین اوضاعی ما خودمان متوجه می شویم که به تدریج داریم از سلامت عقل که مطلوب ما بود دور می شویم و به راه دیگری می رویم . همزمان با این احساسات سؤالاتی به ذهنمان خطور می کند . مثلاً : آیا واقعاً لازم است که من این طور با کوشش بهبودی و این برنامه را دنبال کنم ؟ از طرف دیگر ، یک سری افکار افراطی که به خوبی می دانیم برای سلامتمان مضر هستند دائمان به ذهنمان می رسند و هرچه سعی می کنیم ول کن نیستند . ناگهان احساس اجبار می کنیم که آن راه آسان را انتخاب کنیم . همان راه خیلی آشنای اعتیادی . در این چنین دوران بحرانی ما باید هر چه زودتر عهد و پیمان خود را با بازیابی مان تجدید کنیم . ما باید به این درک برسیم که این نیز یکی از مراحل اساسی تحول ما می باشد که فعلاً قادر به فهم چگونگی و دلیل به وقوع پیوستن آن و نتایجی که به بار خواهد آورد نیستیم ، با آنکه درد زیادی دارد ، ما باید آماده برای تغییر بشویم . اگر ما این را درک کنیم که این درد ، بالندگی و رویش به ارمغان خواهد آورد . گذراندن چنین دورانی برایمان خیلی آسان تر خواهد شد . در چنین مواقعی اتکاء به اصول قدم دوم باعث احساس امید می شود و به یاد ما می آورد که ما در انجام این مشکل تنها نیستیم . اگر حالمان درست نشود ما صبر پیشه می کنیم و از راهنمایمان می پرسیم که آیا پیشنهادی برای ما دارد ؟ ما باور داریم که با کمک بقیه معتادانی که در حال بازیابی هستند و نیرویی برتر از خودمان سلامت عقل ما برای تمام امور زندگی ، به ما بازگردانده خواهد شد . ما از آنچه که از دیگران در جلسه شنیده ایم نیرو می گیریم و به پیشنهاداتی که به ما شده عمل می کنیم . ما زندگی را همانطور که هست پذیرا می شویم . حتی اگر مسائلی در آن بوجود آمده باشد که مطابق میل ما نباشد و از همه مهمتر آنکه ، ما حکمت الهی را دارا نیستیم . یکی از شواهد داشتن سلامت عقل برای ما آن است که ما دیگر آنچه را که به مغزمان خطور می کند بدون تفکر به انجام نمی رسانیم . ما دیگر تصمیماتی را برای اجراء انتخاب می کنیم که به ما ضرر نرسانند ، فرقی نمی کند که ما چند سال پاکی داشته باشیم ، اصولی که در ابتدای ورود به برنامه برای ما کار کردند باز هم کار خواهند کرد . یکبار دیگر ما خودمان را مقید به اجرای اصول برنامه می کنیم یعنی : به جلسات می رویم ، درخواست کمک می کنیم و روی قدمهایمان کار می کنیم . احتمال دارد که احساس درماندگی کنیم ، یا این همه ناامید نمی شویم چون می دانیم نیروی برتر از خودمان همیشه در دسترس ما می باشد .

ما متوجه می شویم که همزمان با انجام قدم دوم ، تغییراتی بنیادی در طرز تفکرمان ایجاد شده است . از دیدگاه ما ، تمام دنیا فرق می کند . در همان مواردی که پیش از این کوچکترین امیدواری نداشتیم ، اکنون با دلائل منطقی منتظر تغییرات اساسی و مثبت هستیم . با روشن بین شدن ، ما دریچه ذهن خود را برای یادگیری های تازه باز می کنیم . ما از مشکل فاصله می گیریم و هرروزه به راه حل روحانی نزدیکتر می شویم .

روشن بین شدن و تمایل پیدا کردن به باور نیرویی برتر از خودمان دلائل واضحی هستند براینکه ما به راه حل دست یافته ایم . ما اکنون باید قدم سوم را به منظور بهتر کردن رابطه خود با خداوند بدانگونه که او را درک می کنیم آغاز نمائیم .

قدم سوم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما تصمیم گرفتیم که اداره و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم "

ما ، در قدم اول تسلیم شدیم . این تجربه علاوه بر امیدی که در نتیجه نیرویی برتر در ما ایجاد کرده بود ما را آماده و متمایل می سازد که در کنارمعتادان گمنام ، در راه آزادی خود پیشروی کنیم  در قدم سوم ما باوری را که به نیرویی برتر از خود پیدا کرده بودیم ، از مرحله اعتقادی به مرحله عمل می گذاریم و تصمیم می گیریم اراده و زندگی خود را به خدای خودمان بسپاریم .

مسئله بسیار اساسی در کاربرد قدم سوم آن است ، که این ما هستیم که در ابتدا باید چنین تمایلی در خود داشته باشیم تا اجازه دهیم خداوند وارد امور زندگیمان بشود چرا که ، اگر ما این تمایل را نداشته باشیم او خود را به ما تحمیل نخواهد کرد . رسیدن به این تمایل معمولاً پدیده ای ناگهانی نیست و به تدریج صورت می پذیرد . تمایل ما در ابتدای بهبودی محدود می باشد و با شرط و شروطی که خودمان قائل می شویم همراه است ، با این همه برای پیشرفت واجب می باشد . بسیاری از ما ممکن است اینطور فکر کنیم ، تمایلی پیدا کرده ایم بی قید و شرط است . اما به تدریج که رشد می کنیم ، متوجه می شویم واقعیت آن است که هر چه اعتماد ما به نیرویی برتر از خودمان زیادتر می شد ، از قیدوشرط هایی که برای تمایل به تن در دادن به مشیت خداوند قائل شده بودیم . کاسته می گردید .

لازمه تصمیمی که در انجام قدم سوم می گیریم آن است که از ارده شخصی مان دوری بجوئیم . اراده شخصی ما معمولاً از اجزایی مانندعدم تمایل ، بسته بودن دریچه افکار کوته بینی ، خود محوری وبطو ر کلی نفی ارزش ها تشکیل یافته است . خود محوری افراطی معمولا دیوانگی هایی هم به همراه می آورد که طی مدت کوتاهی ، زندگی ما را آشفته می کند . به کار گیری اراده ی شخصی و انجام آن چه دلمان می چواست ما را به نوعی پی در پی دچار زنجیره ای ناگسستنی از ترس ورنج نموده است . ما دائماً سعی داشتیم همه کس وهمه چیز را کنترل کنیم وچون اغلب کوشش های ما در این راه بی ثمر بود ، ناتوان و در مانده شده بودیم . ما نمی توانستیم  بگذاریم که امور ، همان گونه که باید به وقوع بپیوندد . دائماً چهار چشمی دنبال راه هایی می گشتیم تا مسیر وقایع را بدان گونه که دلخواه ما بود ، تغییر دهیم .

احتمالاً وقتی برای باراول به عواقب تصمیمی که دراین قدم ازآن ذکرشده می اندیشیم با سؤالاتی که اغلب درراستای عدم اطمینان وترس ازآینده ای نامشخص می باشد روبرو می شویم . مثلاً ممکن است فکر کنیم اصولاً در رابطه با بهبودی ما از اعتیاد ، چه لزومی دارد که تصمیم بگیریم که اراده و زندگی خود را به خداوند خود محول کنیم و ثانیاً بعد از آن که خود را به دست خداوند می سپاریم چه برسرمان خواهد آمد ؟ احتمالاً نگران خواهیم بود که پس از انجام این قدم ، دیگر برای ما در زندگی لذتی باقی نخواهد ماند .

انجام قدم سوم برای ما زمانی میسر می شود که به این اطمینان برسیم که هنگام با تشویش و ترسی که از برداشت این قدم داریم ، رویش و بالندگی شخصیتی را تجربه خواهیم نمود . این درست است که ما نمی دانیم در نتیجه کارکرد روی این قدم ، زندگیمان چگونه متحول خواهد شد ، اما حداقل می توانیم این اطمینان را به خودمان بدهیم که نیروی برترمان با ما هرچه کند از آنچه خودمان برسرمان آوریم بهتر خواهد بود . قدم سوم عهدی است که ما برای بهتر شدن اوضاع عاطفی ، جسمانی و روحانی با خود می بندیم .

آنچه در قدم دوم از باور کردن یک نیروی برتر از خودمان آغاز شد اکنون به صورت رابطه ای پرمعنی با خداوند بدانگونه که او را درک می کنیم در قدم سوم تکمیل می شود . تصمیمی که ما با کارکردن روی این قدم می گیریم و رابطه ای که در نتیجه آن برقرار می شود ، تمام وجود ما را دگرگون خواهد کرد گرفتن این تصمیم به مراتب از به اجراء گذاشتن آن در زندگی آسان تر است ، چرا که ما به آسانی می توانیم خود را دوباره درگیر همانگونه رفتارهای قدیمی بکنیم . از ابتدا باید بپذیریم که ایجاد تغییر اساسی در زندگی ، نه تنها محتاج به زمان می باشد ، بلکه به شهامت هم نیاز دارد . از آنجا که ما می دانیم انسانهای کاملی نیستیم و احتمال بیراهه رفتن ما وجود دارد ، روزانه و به طور منظم تصمیم خود را تکرار و تأیید می کنیم و حداکثر سعی خود را به کار می بندیم تا به بهترین نحو ممکن ، زندگی خود را با این تصمیم که گرفته ایم ، مطابق کنیم . تسلیم کامل اراده و زندگی به خداوند ایده آلی است که ما را در راه رسیدن به آن نسبت به توان خود کوشش می کنیم . اگرچه ما ، انسانهای کاملی نخواهیم شد اما با انجام این قدم عمیقاً تغییر خواهیم کرد . ما نهایت کوشش خود را به کار می بندیم تا زندگی جدیدمان با گذشته متفاوت باشد . پس از مدت کوتاهی که این تصمیم را در زندگیمان از مرحله ذهنیت به مرحله اجراء و عمل می گذاریم ناگهان متوجه می شویم ، در نحوه برداشت ما از جهان اطرافمان تغییری بسیار عمیق ایجاد شده است .

ما در کارکردن روی قدم سوم می آموزیم که از کشمکش دست برداریم ، حرص و جوش نخوریم و به خدای خود اطمینان کنیم . اگر ما وقت کافی برای فکر کردن منظور کنیم و قبل از اقدام ، جویای رهنمود شویم ، دیگر نیازی نخواهد بود تا زندگی را بر مبنای خودمحوری و اراده شخصی بگذاریم . محول کردن اراده و زندگی خود به نیروی برتر ، راه حل اغلب مشکلاتی است که در طی سالیان دراز در نتیجه تحمیل کردن مداوم اراده مان به دیگران رنجش و سلطه جوئی برای ما ایجاد کرده بود . اصول روحانی که ما در این برنامه فرا گرفته و به کار می بندیم و نه تنها به ما در انجام قدم سوم کمک می کند ، بلکه در تمام دوران بازیابی ، مانند یک راهنما باعث پیشرفت ما در راستای یک زندگی صحیح خواهند شد . قدمهای اول ، دوم وسوم یک زیر بنای قوی روحانی می باشند که باعث استواری بنیان گذاری قدم های بعدی خواهند شد .

با ایمان وتمایلی که لازمه ی انجام قدم سوم می باشد ما تسلیم نخستین خود در قدم اول را به طور روزمره تجدید واحیاء می نمائیم . به عبارتی دیگر بازگو می کنیم : ما در قدم اول به عاجز بودن واینکه نمی توانستیم زندگی خود رااداره کنیم ، اقرار نمودیم . سپس در قدم دوم به باور رسیدیم ، واکنون در قدم سوم ما احتیاج داریم خود را در مقابل اراده خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم تسلیم نمائیم . برای انجام قدم سوم از طریق به یاد آوردن زندگی آ شفته پیشین و باور اینکه در راه حصول زندگی  جدیدی هستیم که بالاخره هر چه باشد از آن اوضاع قبلی مان بهتر است تمایل لازم در ما به وجود می آید . این ما دقیقاً نمی دانیم تفاوت های این زندگی جدید با زندگی پیشین چه خواهد بود به هیچ وجه مهم نیست چون مشوق ما در گرفتن این تصمیم ، آن ایمان حاصل از برداشت قدم های اول ودوم می باشد ما باور می کنیم که این تصمیم یکی از بهترین تصمیمات تمام دوران زندگی ما خواهد بود .

عملکرد

سپردن اراده زندگی مان به خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم تصمیمی بی نهایت مهم می باشد ، احتمالاً برای اغلب ما این پرسش پیش می آید که واقعاً ما چگونه می توانیم این تصمیم رااز یک مرحله ی ذهنی به عمل تبدیل کنیم و آن را در زندگی روزمره خود به اجرا درآوریم ؟

از آنجا که اعتقادات هر یک از ما درباره ی نیرویی برتراز خودمان ، با اعتقادات عضوی دیگر از برنامه ، تفاوت دارد بنابراین راه واحد ومعینی برای چگونگی به عمل گذاردن این تصمیم قدم سوم نمی توان ارائه داد. با این همه اغلب ما متوجه شده ایم چند راه وجود دارد که بسیاری از ما در یافتن یک درک شخصی از قدم سوم کمک نموده اند.

یکی از این راه ها آن است که کوشش در قوی تر وبهتر کردن رابطه شخصی با خداوند خود بنمائیم . دیگر آنکه از سعی در کنترل کردن مردم وچیزهای اطراف مان دست برداریم . ما معمولاً عادت داریم تمام مشکلات را انبار کرده و روی دوش خودمان حمل کنیم آن بار گران را از خود برداشته در برابر بارگاه خداوندمان می گذاریم وسعی می کنیم دیگر برای این مشکلات که مال او هستند  حرص وجوش نخوریم . یک راه دیگر برای به عمل گذاردن تصمیمی که در قدم سوم گرفته ایم آن است که به باز یابی مان با کارکردن روی بقیه ی قدم ها ادامه بدهیم . داشتن راهنما در به کار گرفتن اصول روحانی باز یابی بسیار مؤثر می باشد . چون که او می تواند به ما نشان دهد که چگونه دیدگاه وبرداشت کلی خود را در زندگی از مسائلی که فقط در رابطه با منفعت شخصی مان می باشد عوض کرده وروحانیت رامحور قرار دهیم .

هر گاه احساس کردیم که آماده ی گرفتن این تصمیم شده ایم با راهنمای مان صحبت می کنیم ، به جلسات مخصوص کار کردن روی قدم ها می رویم و با بقیه اعضا ء مشارکت می کنیم و تا جایی که بتوانیم که از اینم منابع ، کسب دانش ، بینش و تجربه می کنیم اما می دانیم که تصمیم راباید خودمان بگیریم . ما باید به طور آگاهانه درک کنیم که این کار رابه خاطر خودمان وزندگی خودمان باید انجام دهیم و به علاوه اینکه این تصمیم به نوعی است که برای اتخاذ آن تنهابه عقل ومنطق نمی توان اتکا ء نمود . در حقیقت ، این انتخابی است که از قلب مان ، آرزوها واحساسات مان ، منشا ء گرفته و در آن از منطق چندان استفاد ه نشده است .با این که می دانیم راه بین قلب ومغز طریقی مشکل است اما کار کردن رسمی قدم سوم با یک راهنما باعث خواهد شد که ما احساس کنیم که این تصمیم قسمتی از وجودمان شده ودر درون ماست .

سعی در یافتن خداوند خودمان ،خدایی که او را به طور خصوصی و شخصی درک کنیم یکی از مهم ترین آرنمان های بهبودی ماست . ما به طور کامل آزادیم و حق داریم که هر نوع برداشت و درکی از نیروی برترمان پیداکنیم که برای ما کاری را که از عهده خودمان برنمی آید ، به انجام برساند . از آنجا که ما در مقابل اعتیادمان عاجزیم ما احتیاج به نیروی برتر از خودمان داریم که به ما کمک کند .

همان گونه که ما در انتخاب خداوند خود و برداشتی که از او داریم کاملاً آزادیم و هیچ محدودیتی نداریم ، به همین منوال ، ما در انتخاب نوع تماس و چگونگی برقراری رابطه با او به نوعی که برای ما کار می کند اختیار کامل داریم . هر زمانی که ما با نیروی برتر خود تماس برقرارکنیم ، زمان دعای ماست . فرقی نمی کند که با صدای بلند در دعای پایان جلسه شرکت کنیم یا ساکت فقط در افکارمان با او در ارتباط باشیم . اغلب ما هر روز از نیروی برتر مان درخواست می کنیم که ما را راهنمایی کند.

ما متوجه شده ایم که صحبت کردن با یک نیروی برتر از خودمان ، برای ما نتیجه بخش است و هر چه بیشتر به تمرین خود بپردازیم ، رابطه مان با نیروی برترمان محکم تر می شود . وقتی در نقطه ی به خصوصی از زندگی مان دچار مشکل شده ایم یا زمانی که حس می کنیم دیگر نمی توانیم پاک بمانیم ، نیروی برترمان می تواند به ما کمک کند . فقط کافی است که ما از او در خواست کنیم .

ما با دعایمان از یک نیروی برتراز خودمان تقاضا می کنیم که از ما حفاظت کند . هر بار که ما این در خواست را تکرار می کنیم ، هم ایمان ما فزونی می یابد و هم تصمیم ما مبنی بر تکیه کردن به نیروی برترمان قوی تر می شود . قدم سوم ما را ازکار کردن و کوشش به هیچ وجه معا ف نمی سازد،اما از حرص وجوش مداوم در مورد تلاش ها یمان رها می کند .

اگر ما برای زندگی مان چیزی بخواهیم ، مثلاً یک شغل مناسب ،ادامه تحصیل یا موفقیت در بهبودی ،این خود ما هستیم که برای بدست آوردن خواسته ها باید فعالیت کنیم . نیروی برتر مانیازهای روحانی مان رابر آورده خواهد کرد ، لیکن هم زمان خود ما نیز باید سعی لازم رابرای پیشرفت در زندگی مان به عمل بیاوریم ،اما نمی توانیم مسئولیت را از خود ساقط کرده و گوشه ای منتظر بنشینیم تا خدا همه کارها رابرای مان انجام دهد. ما خودمان مسئول بهبودیمان می باشیم .

هدف از زنده بودن ، زندگی کردن است . تفاوتی نمی کند که ما چقدر در واگذار کردن زندگی خود به خداوند صداقت داشته باشیم واقعیت آن است که ما مرتکب اشتباه خواهیم شد ، به بیراهه خواهیم رفت و شک وتردید بر ما مستولی خواهد شد . با این همه ، ما متوجه می شویم که رودررویی با هر یک از این اشکالات به ما فرصت جدیدی می دهد که تصمیم وعهد خود را برای زندگی به روال روحانی تجدید نمائیم .

تسلیم شدن در برابر اراده ی خداوند در نتیجه تسلیم در بر ابر بعضی از اصول روحانی از قبیل ، صداقت ، روشن بینی ، تمایل و ایمان امکان پذیر می گردد . مهم آن است که ما سعی کنیم و با جریان زندگی حرکت کنیم احتمالاً ما از به کار بردن قدم سوم در تمام امور زندگی خود ابا خواهیم داشت ، بخصوص در آن مسائلی که دلمان می خواهد تحت کنترل ما باشد .

تجربه به ما نشان میدهد که ما ول کن بعضی امور در زندگی مان نیستیم . مثلاً فکر می کنیم من خودم از عهده کنترل کردن دخل وخرجم بر می آیم یا آنکه رابطه خصوصی با همسرم ، دوستم که داره خوب پیش میره ، دیگر چه لزومی دارد آن را به نیروی برترم بسپارم ؟

به کار بردن دلخواه و انتخابی قدم سوم فقط برای بعضی از امور زندگی مان باعث اتصالی رابطه و کند شدن پیشرفت روحانی ما خواهد شد . ما متوجه شده ایم که باز یابی ، فقط موقعی ثمر می دهد که تا سر حد توانمان ،اصل روحانی تسلیم را در تمام امور زندگی مان مراعات کنیم . ما باید کوشش کنیم که این قدم را کامل اجرا کنیم

ما شروع به گرفتن نتایج مثبت از این تصمیم گیری خود می نمائیم ومتوجه وقوع تغییراتی در زندگی خود می شویم . ممکن است اوضاع چندان عوض نشود اما نوع برخورد ما ، با همان اوضاع عوض خواهد شد .

از آنجا که ما اجازه داده ایم که اصول روحانی بر زندگی ما حاکم شوند به احتمال زیاد احساس نوعی آرامش خواهیم کرد چون دیگر سنگینی بار کنترل کردن همه کس وهمه چیز از روی دوش ما برداشته خواهد شد . عکس العمل ما در مقابل مردم و پیشامدها عوض خواهد شد . هر چه که تسلیم وپذیرش درما تقویت می یابد به همان نسبت از تقلا و کوشش بیهودمان برای مقاومت در مقابل جریان های عادی زندگی کاسته می گردد. ما متوجه می شویم که هر چه تسلیم ما عمیق تر می شود ،قابلیت ما برای زندگی در امروز و لذت بردن از لحظات آن افزایش می یابد .

محول کردن زندگی و اراده به خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم برای اغلب ما سلسله مراتبی دارد و در روز معینی به صورت یک پیش آمد انجام نمی پذیرد ، بلکه ما به طور روزمره این قدم را در زندگی مان انجام می دهیم . مثلاً وقتی که حس می کنیم که به گونه ای خود محورانه می خواهیم در جریانی دخالت کرده و اوضاع را دستکاری کنیم هر چه زودتر تصمیم خود را به خاطر می آوریم و از انگولک ودرگیری اجتناب می کنیم . همچنین اگر احساس کنیم که باز داخل بازی قدیمی خود شده و داریم کسی یا وضعیتی را کنترل می کنیم به خودمان یک ایست می دهیم و از خدای مهربان درخواست می کنیم تا به ما کمک کند تا روی این قدم کار کنیم .

دست برداشتن از کنترل کردن کار آسانی نیست اما با کمک گرفتن میسر می باشد . ما با استفاده از پیشنهادات راهنمایمان وتمرین روزانه یاد می گیریم که چگونه غرور ونفس را ازمسیر نیروی برترمان کنار بکشیم تا او بتواند مشیت خود را در زندگی ما به اجرا در آورد. اگر با مسئله ای روبرو شویم که ما را دچار وحشت کند می دانیم که پناه بردن به قدم سوم ، راهی پیش پای ما خواهد گذاشت.

بهبودی از اعتیاد ما را از مقابله با دردهای زندگی معاف نمی کند . زمانی دچار ماتم عزیز از دست رفته ای می شویم ویا آرزوهای مان در مورد کسی که دوستشان داریم نقش بر آب می شود . ما انسان ها احساس می کنیم ،اندوهگین می شویم و رنج را درک می کنیم و هر چه قدر هم که روحانیت داشته باشیم باز درد خواهیم کشید . اما آنچه که با گذشته تفاوت دارد آن است که حضور یک نیروی برتر و مهربان ما را در حین تحمل این مصائب هشیار و پاک نگاه خواهد داشت .

گاهی وقتی ما در جلسه یا در جمع دوستان هستیم یا با راهنمایمان در حال صحبت هستیم احساس می کنیم که نیروی برتر ما نیز در میان مان وجود دارد و هر چه بیشتر به این نیرو متوسل می شویم اتکاء و اعتمادمان به او بیشتر می شود. ما دیگر مثل گذشته دائم سوال نمی کنیم که چرا بعضی مسائل دردناک در زندگی مان به وجود می آید بلکه اعتماد پیدا می کنیم که با هر مشکل که پشت سر می گذاریم بهبودی مان جاافتاده تر وقوی تر می شود . ما دیگر میدان را خالی نمی کنیم بلکه بعد از مقابله با هر مشکل رویش وبالندگی پیدا می کنیم .

بازیابی مان در نتیجه ی یادگیدی های متعددی برای مان حاصل می گردد. ما در باره ی خودمان شناخت پیدا می کنیم و یاد می گیریم که چگونه خود را با محیط اطراف مان تطبیق دهیم . اگر ما با صداقت خواستار کمک نیرمی برترمان باشیم شروع به احساس آرامش کرده و متوجه می شویم که به تدریج طرز فکرمان نیز نه تنهاlمتحول شده بلکه اصولاً روحیه و چگونگی برداشت مان خیلی مثبت تر شده است . دنیای ما دیگر سراسر مملو از حسرت خوردن ،انکار ، خود مشغولی و رنجش نیست . اکنون احساس مسئو لیت ، صداقت و ایمان جایگزین نگرش منفی سابق ما شده و جهان اطرافما ن را روشن وامیدوار کننده می یابیم . ما شخصیتی جدید ، محترم و ارزشمند پیدا می کنیم ما هنوز هم دچار اشتباهاتی می شویم با این تفاوت که اکنون مسئولیت آن ها را به گردن دیگری نمی اندازیم .

ما می آ مو زیم برای یک زندگی روحانی لازم نیست انسان هایی کامل از جمله قدیسین باشیم . اگر ما قدم سوم را با روشن بینی واز صمیم قلب کار کنیم خودمان به خوبی متوجه می شویم که ثمره  ی آن به مراتب بالاتر از آن است که انتظار داشتیم . باز یابی ما پرارزش ترین هدیه ای است که در زندگی دریافت کرده ایم . پس از مدت نسبتاً کوتاهی که از زندگی به روال جدیدمان می گذرد متوجه می شویم که این تولد جدید بسیار ریشه دار و پر معنی تر از آن چیزی است که فکر می کردیم . ما فقط دنبال راهی بودیم که بتوانیم مصرف مواد مخدر را قطع کنیم . اما اکنون ارزش های والایی نیز وارد زندگی ما شده است . مثلاً ما یاد گرفتیم اعتماد کنیم همین اعتماد کردن پس از مدتی باعث شد که ما صمیمیت   پیدا کنیم وقتی صمیمی شدیم توانستیم ایجاد رابطه کنیم ایجاد رابطه باعث شد دوستان صمیمی پیدا کنیم . فیض هدیه خداوند و رایگان است . وقتی ما در جلسه دوستی را می بینیم که مدتی قبل خیلی خراب بود اما اکنون چهره اش باز شده و با ما می خندد در ته قلب ما تلاطم وشعف ایجاد می شود که گفتنی نیست .

قدمهای ما از اصولی روحانی بنیان می گیرند ، و هر چه بازیابی ما عمیق تر می شود این اصول بیشتر با وجود ما یکی شده و دیدگاه ما از جهان اطراف نیز بیشتر دستخوش تحول می گردد . به همان نسبت که آگاهی و دید ما گسترش می یابد ، به همان نسبت نیز قدر شناسی وایمان ما به نیروی برتر مان بیشتر می شود . اگر چند لحظه آرام بگیریم ،گذشته خود را بهیاد بیاوریم و به زندگی مان در این مرحله از بازیابی بیاندیشیم ، خیلی زود متوجه خواهیم شد که رشد ما در این مدت چشمگیر بوده است . آزادی و آرامشی که ما تاکنون از کارکردن فقط روی این سه قدم بدست آورده ایم معرف و نشانه ای از رویش و برکاتی است که در صورت به کارگرفتن تمام قدمهای دوازده گانه نصیب ما خواهد شد .

جالب آنکه هرچه ما در اجرای بقیه قدم ها پیش می رویم ، بر تأثیر و اهمیت قدم سوم در زندگیمان افزوده می گردد . قدم یازدهم از ما می خواهد که به منظور آگاهی از خواست و مشیت خداوند برای خودمان دعا کنیم و از او بخواهیم به ما توانایی عطا فرماید تا بتوانیم مشیت او را به اجرا درآوریم . اگر توجه کنیم می بینیم که این سلسله مراحل از قدم سوم شروع می شود و در اینجاست که ما برای اولین بار برای مشیت خداوند در زندگیمان ارزش قائل می شویم . ارتقاء از یک زندگی که محور اصلی آن راضی کردن نفس و خودجویی بوده ، به زندگی دیگری که برمبنای اصول روحانی و اراده خداوند بنا گردیده است مستلزم به وقوع پیوستن تغییراتی بسیار عمیق در ما می باشد . با کمک خدایی مهربان ما به سفر روحانی خود ادامه می دهیم . ما در برنامه قدمهای دوازده گانه هستیم نه در برنامه قدمهای سه گانه . ! تصمیمی که ما در قدم سوم گرفته ایم به احتمال زیاد سنگین ترین تصمیم ما در طول زندگیمان خواهد بود ، اما اگر با کارکردن مان روی بقیه قدمها به جلو حرکت نکیم ، به تدریح این قدم سوم معنای خود را برای ما از دست خواهد داد . هنوز کار زیادی برای انجام دادن در پیش داریم . ما این مسئله را به خوبی فهمیده ایم که در معتادان گمنام ، بهبودی فقط از طریق پیشروی در یک مسیر روحانی که توسط دوازده قدم برای ما مشخص گردیده ، میسر می باشد . ما تعهد خود را نسبت به بازیابی مان با ادامه برنامه و کارکردن روی قدم چهارم به انجام می رسانیم .

قدم چهارم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم "

ما با کارکردن روی سه قدم اول ، زیربنای محکمی برای بازیابی خود فراهم نموده ایم . اعتیاد فعالانه ما  اکنون متوقف شده است ، اما اگر بازیابی خود را براساس این زیربنا پیگیری نکنیم این توقف پایدار نخواهد ماند

برای اغلب ما ضمن کار کردن روی قدم سوم معمایی پیش آمده بود : از کجا بدانم که من واقعاً اراده و زندگی خود را به دست خدا سپرده ام ؟ جواب این سؤال خیلی ساده است : با کار کردن روی بقیه قدمها ، با شروع از قدم چهارم !

چرا روی قدم چهارم کار کنیم ؟مگر نه اینکه ما تا این زمان پاک مانده ایم ؟ بعضی از ما هنوز از وسوسه مصرف عذاب جدی می کشیم . برای بعضی دیگر ازما این ناراحتی آنقدر جدی نیست ، اما همیشه ته دلمان احساس می کنیم که اوضاع چندان رضایت بخش نیست یا آن که فاجعه ای در حال به وقوع پیوستن است و یا احساس ترس و عصبانیتی می کنیم که دلیل مشخصی هم برای آن نداریم . در بین ما هستند افرادی که فکر می کنند بدون نوشت قدم چهارم هم اوضاع خوب پیش می رود ، اما تجربه ما به عنوان یک انجمن نشان داده است که دیر یا زود اعضایی که این قدم بسیار مهم را کار نکنند دچار لغزش خواهند شد .

برای اغلب ما انگیزه کار کردن روی قدم چهارم خیلی ساده است . ما در یک برنامه سلامتی بازیابی هستیم و می خواهیم ادامه دهیم .

همانطور که بیماری ما فقط مصرف مواد نیست و جنبه های متعددی دارد ، بهبودی ما نیز چیزی بیش از یک پرهیز ساده از مواد مخدر می باشد ،  را حل مشکل ما یک تغییر اساسی در نوع تفکر و رفتارمان می باشد و به علاوه ، احتیاج داریم اصولاً برداشت خودمان را از دنیا و نقشی که در آن بازی می کنیم عوض کنیم . ما احتیاح داریم که نحوه برخوردمان را تغییر دهیم و تفاوتی نمی کند که انگیزه ما تنها تمایل به دورشدن از مصرف موادمخدر باشد و یا اینکه بخواهیم در جهت بازیابی خود حرکت کنیم .

قدم چهارم مرحله سرنوشت ساز حرکتی است که ما آن را به نام بازیابی می شناسیم . زمانی است برای ارزیابی و اندیشیدن به سردرگمی و نیز اغتشاشی که در درون ما وجود داشت و سالها با موادمخدر و خودفریبی ، سعی در پوشاندن آن می کردیم .

ما در درون خود به کاوش می پردازیم که هدف آن شناخت خودمان ، احساساتمان ، ترسهایمان و چگونگی رفتارمان می باشد . اینها و چند خصیصه دیگر ، زندگی ما را تشکیل می دهند .

ممکن است از این که خود را خیلی دقیق مورد بررسی قرار می دهیم بترسیم . ما خودمان را خیلی نمی شناسیم و شاید اصلاً نخواهیم که بشناسیم و از ناشناخته درونیمان وحشت داشته باشیم ، اما اگر ما ایمان و اعتقاد خود را برروی نیروی برترمان به خاطر بیاوریم براین ترس غلبه خواهیم کرد . ما باور داریم که قسمتی از اراده خداوند برایمان کارکردن روی قدمها می باشد . امااطمینان داریم که انجام قدم چهارم باعث خواهد شد روح ما شفا پیدا کند و به همین دلیل پیش می رویم . اصول بازیابی که تا این مرحله به کار گرفته ایم ، برای انجام رساندن قدم چهارم از واجبات هستند . پذیرا شدن که ما با خود از قدم اول به همراه آورده ایم ، به ما کمک خواهد کرد ، تا درباره بقیه جنبه های اعتیادمان نیز صداقت داشته باشیم . ما تا حدودی نسبت به نیرویی برتر از خود اعتماد و ایمان پیدا کرده ایم و روزنه امیدی برای خود یافته ایم که با هرروز پاک ماندن ، روشنایی بیشتری به زندگی ما می بخشد . ما با تمایل داشتن ، راه بازیابی راکه در پیش رویمان قرار دارد هموار نموده و با به کار گرفتن این اصول در زندگی خود شجاعتی را که برای انجام قدم چهارم لازم است ، پیدا کرده ایم .

صداقت ، لازمه ای برای انجام دادن این قدم است . سالها زندگی تمامی ما یک دروغ بزرگ بود که دیگر باید به آن پایان بدهیم . اگر ما مدتی آرام گرفته ، و درسکوت با خود خلوت کنیم متوجه خواهیم شد که تماس گرفتن با حقیقت برایمان آسانتر خواهد شد . اما آنچه را که این روزها برایمان حقیقت است بدون کم و کاست روی کاغذ می نویسیم ، راست گفتن شجاعت لازم دارد و لی ایمان و اعتماد به خداوندمان ، شجاعت بیشتری به ما عطا کرده که حتی قادریم بی باکانه و جستجوگرانه مطالبی را روی کاغذ بیاوریم که فکر نمی کردیم هیچگاه بتوانیم بازگو کنیم .

منظور از این ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجوگرانه چیست ؟

ما مثل حسابدار یک شرکت ، به دقت می نویسیم که موجودی مان چقدراست ، در انبار چقدر جنس داریم و بدهکاری هایمان چیست  و با چنین روشی سعی در مراجعه به عمق وجود خود می کنیم ، تا آن کسی که واقعاً هستیم بشناسیم و آن دروغهایی که در باره خودمان به خودمان گفته ایم فاش کنیم .

در طی سالیان دراز ما برای بقای اعتیادمان در هر جائی ، آن کسی می شدیم که لازم داشتیم و آنقد ردر دروغ زندگی کرده بودیم که ، کم کم آن دروغها باورمان شده بود . ما در انجام قدم اول به حقایق ارزشمندی پی برده ایم اما قدم چهارم باعث می شود ما بتوانیم به نوعی سازنده خیالبافی را از از واقعیت جدا سازیم . با این قدم ما می توانیم به شخصیتی که از خودمان اختراع کرده بودیم ایست بدهیم و آزادی را پیدا کنیم تا آن کسی که واقعاً هستیم بشویم .

اگر در نوشتن این ترازنامه لغت اخلاقی ما را ناراحت کند ، معمولاً صحبت با راهنمای مان راه حلی به ما ارائه خواهد کرد . هدف از نوشتن ترازنامه اخلاقی نه تنها محکوم کردن و گناهکار شمردن خودمان نیست ، بلکه در حقیقت طی این مراحل ، خدمتی ارزشمند و لطفی است که به خودمان می کنیم . ما به نوعی بی تکلف ، نگاهی به غریزه هایمان ، هوسها ، آرزوها ، انگیزه ها ، انعطاف ها و چگونگی رفتارهای افراطی اجباری که به صورت عادتی و روتین  ( ROUTINS ) سالها پیگیری می کردیم و ما را در چنگال اعتیاد محکم نگاه داشته بود ، می اندازیم .

تفاوتی ندارد که چند روز و یا چند سال پاک بوده ایم ، نقائص شخصیتی و اشتباهات در تمام انسانها وجود دارند ، اما نوشتن یک ترازنامه باعث خواهد شد تا شاید بتوانیم نگاهی واقع بینانه به عمق وجود خود بیاندازیم و طبیعت خود را همانگونه که هست ، کاوش کنیم . در این ترازنامه ، ما فقط نقاط ضعف خود را بررسی نمی کنیم بلکه امیدها ، آرزوها و نقشه های زندگی خود را نیز مورد توجه قرار داده و سعی می کنیم بفهمیم تحت چه شرایطی بود که بعضی از آنها نقش برآب شدند . قدم چهارم پیشرفت مهم دوران بازیابی ما می باشد .

بعضی از ترازنامه ی خود را در یک نشست می نویسند و بعضی دیگر از ما به تدریج و روزمره پیش روی می کنیم ، اما همه ی ما قبل از نوشتن ، از نیروی برتر مان در خواست می کنیم که به ما شجاعت و صداقت لازم را برای کامل نویسی عطا کند . در اکثر موارد پس از شروع قادر خواهیم شد آن چه را که در ذهن داریم به سهولت روی کاغذ بیاوریم . ما نباید نگران مطالبی که از قلم مان تراوش میکنند باشیم ، چون نیروی برترمان نخواهد گذاشت چیزی که یاد آوری اش بیشتر از قدرت تحمل مان باشد بر ما مکشوف گردد .

از آنجا که اغلب ما تجربه ای در این گونه تمرینات خود شناسی نداریم ، حتماً باید از تجربیات راهنمای خود و پشتیبانی او برای پیش روی آگاهانه استفاده کنیم . راهنما ممکن است به ما فرم یا روش از پیش تدوین شده ای که باعث تمرکز روی نکات خاصی می شود ارائه کند ، یا فقط توضیح شفاهی و کلی در مورد چگونگی نوشتن به ما دهد . او باعث تشویش ما خواهد شد ، به ما یاد آور می شود که قبل از نوشتن باید دعا کنیم وپشتیبان ما خواهد بود . استفاده از تجربیات راهنما در این مقطع از نوشتن ترازنامه ، معمولاً باعث تقویت چشم گیر رابطه ما بایکدیگر خواهد شد .

پشتکار در نوشتن قدم چهارم بسیار مهم است . وقتی ما شروع به نوشتن کردیم باید این ترازنامه را بدون تاخیر به پایان برسانیم . اگر از آن دسته افرادی هستیم که بطور عاداتی کارها را عقب می اندازیم ،اختصاص دادن وقت معینی در هر روز به این کا ر باعث خواهد شد که به آن اولویت بدهیم و خطر کنار گذاردن ترازنامه در ضمن کار ،آن است که احتمال دارد دیگر هرگز به سراغ آن نرویم .

ما در نوشتن ترازنامه از خودمان مایه می گذاریم و از جزئیات غافل نمی شویم . ما به گونه ای محاسبه شده تمام جنبه های زندگی خود را مورد بررسی قرار می دهیم ،چون باعث خواهد شد که حقیقت رادربارهی خودمان ،انگیزه هایمان ، رفتار روش هایمان ببینیم . در این تراز نامه وقتی به خودمان نگاه می کنیم باید دقت کنیم که این دیدگاه تنها د جهت به خصوص بهنوعی یک بعدی نباشد . چه انگیزه ای باعث شد که ما آن گونه رفتار کنیم ؟آن رفتار ما چه عواقبی در زندگی به بار آورد ؟ رفتار ما چه تاثیری روی اطرافیان گذاشت ؟ چگونه به بقیه آرزو رساندیم ؟ احساس ما راجع به رفتارمان وعکس العمل دیگران در مقابل آن چه بود ؟ با این که این ها تنها چند مورد از نکات تراز نامه ما می باشند ، فهمیده ایم که این گونه مسائل مشکلاتی هستند که در ترازنامه باید مورد بررسی قرار گیرند .

مسئله ی مهم دیگر در قدم چهارم آن است که ما باید نگاه موشکافانه ای به اثرات ترس در زندگی خود بیاندازیم . تجربه نشان داده که ترس خود محورانه ریشه واساس بیماری ماست . اغلب ما سعی می کردیم نترس به نظر بیائیم اما حقیقت آن بود که خیلی وحشت زده بودیم و به کرات ترس باعث شده بود برای حفظ خود از عکس العمل های لحظه ای و نسنجیده استفاده کنیم . بسیاری از اوقات ما از ترس کرخ می شدیم و از اقدام به عمل از ترس باز می ماندیم ، یا اینکه از وحشت آینده شروع به نقشه کشی و دست کاری زندگی اطرافیان مان می نمو دیم . اگر به نظرمان می رسید که در موردی بازنده خواهیم شد ،یا دردسری در انتظارمان است ، برای حفظ خودمان از هیچ افراطی ابائی نداشتیم و تا آخر خط پیش می رفتیم . با این وجود همیشه کم می آوردیم و محتاج بودیم .

در گذشته ما هیچ ایمانی به این که نبروی برتری از ما محافظت خواهد نمود نداشتیم و به همین دلیل دائماً سعی می کردیم زندگی مان و هر آن چه را که در اطراف مان می گذشت ، به گونه ای که به فکر مغشوش مان می رسید کنترل کنیم . ما مردم را مورد سوءاستفاده قرار می دادیم ، با زندگی شان بازی می کردیم ، دروغ می گفتیم ، دام گستری می کردیم ، بطور پی درپی برای زندگی خود ودیگران نقشه طرح می کردیم ، ما دزدی می کردیم ،کلاه مردم را برمی داشتیم وسپس مجبور می شدیم برای آنکه خراب کارهای مان آشکار نشود باز هم دروغ روی دروغ بگوئیم . زندگی ما مملو از حسادت ،غبطه خوردن و احساس عمیق عدم امنیت شده بود ما تنها بودیم .

ما افرادی که برای مان ارزش قائل بودند فراری دادیم و چون می فهمید یم که چه کرده ایم غصه می خوردیم و برای کرخ احساساتمان مقدار مصرف را بالامی بردیم . هر چه احساس تنهایی ما بیشتر می شد سعی مان برای کنترل همه چیز و بخصوص مردم بیشتر می شد . عطش ما برای احساس قدرت و کنترل کردن به قدری شدید بود که متوجه بیهوده بودن کوششمان برای دلخواه کردن مسائل نبودیم و به طور پی درپی دچار رنج و ناراحتی می شدیم .

در این زندگی جدید ، ما به خدای مهربانی ایمان داریم که انجام یافتن اراده است در زندگی ما از تمام دستکاریها و اعمال کنترلهایی که به  عقلمان برسد ، نیکوتر و زیباتر می باشد و به همین دلیل نباید نگران آینده باشیم .

یک از نکات اساس ترازنامه ما ، ارزیابی اثرات منفی اعتیاد در زندگی عاطفی مان است . بعضی از ما چنان مهارتی در خفه کردن احساساتمان با موادمخدر و سایر چیزهایی که باعث می شد ذهنمان از مسائل خودمان غافل شود پیدا کرده بودیم که وقتی برای بار اول پا به جلسه گذاشتیم اصلاً ارتباطمان با عواطفمان قطع شده بود . در طی بازیابی ، ما یاد می گیریم که احساساتمان را مشخص کنیم . بازگویی و نام گذاردن احساساتمان برای بهبودی ، بسیار اهمیت دارد چرا که هرچه ما آنها را بهتر بشناسیم کنار آمدن با آنها آسان تر می گردد .

بجای اینکه فشار احساسی ، حالمان را خراب کند ، ما یاد می گیریم که بتوانیم که به دقت بگوییم که چه احساسی داریم . توانایی ما بیش از آن خواهد شد که فقط قادر باشیم بگوئیم که احساسم خوب یا بد است و خواهیم توانست فاصله میان این احساسات را نیز با ظرافت بازگو کنیم .

رنجهای ما نقش بسیار عمده ای در ناراحتیهای دوران بازیابی دارند . به همین دلیل فهرستی از آنها تهیه می کنیم . از توان ما خارج است که اجازه دهیم نسبت به دیگران باعث اشتغال فکری مان بشود . ما همچنین نگاهی دقیق به مبادی و عرف های اجتماعی جامعه خود از قبیل : خانواده ، مدارس ، کارفرما ، مذهب ، قانون و زندانها می اندازیم و نام افراد ، مکانها ، ارزشهای جامعه ای ، مؤسسات و دیگر شرایط زندگی را که باعث شده اند هنوز ما نسبت به   آنها در خود احساس عصبانیت کنیم در لیست اسامی آنچه که باعث رنجش می شود می گنجانیم .  ما تنها به بررسی شرایطی که باعث این رنجش شده اکتفا نمی کنیم ، بلکه نقشی را که خودمان در بوجود آمدن این رنجش ها داشته ایم نیز در ترازنامه می نویسیم . چه چیزی در درون ما مورد تهدید قرار گرفته بود که باعث شد ما آنطور آشفته و منقلب بشویم ؟ معمولاً متوجه خواهیم شد که قسمتهای معینی از زندگی ما به طور پی در پی تحت تأثیر این مسائل قرار گرفته اند .

در این ترازنامه ما روابط خود را نیز به دقت مورد برررس قرار می دهیم به خصوص اینکه چگونه با خانواده خود ارتباط برقرار می کردیم ، اما هدف ما از این کار آن نیست که ناکامی و مسئولیت اعتیاد خود را به گردن خانواده مان بیاندازیم . باید به طور واضح این مسئله را بفهمیم که ما درحال نوشتن ترازنامه خودمان هستیم و نه ترازنامه دیگران . ما می خواهیم نکات مثبت و منفی خودمان را ارزیابی کنیم . ما خود راجع به اینکه چه احساسی در مورد خانواده مان داشتیم و اینکه بر مبنای این احساسات چگونه رفتار می کنیم به طور مکتوب مورد بررسی قرار می دهیم . در اغلب موارد متوجه می شویم آن الگوهای رفتاری که به دلایلی از دوران طفولیت پیدا کرده بودیم ، هنوز با ما هستند و با آنکه بعضی از آن الگوها به ضررمان تمام می شوند باز هم تکرارشان می کنیم . ما  در نوشتن این صفحات جستجوگرانه مشخص می کنیم که کدام الگوی رفتاری مفید است و از شر کدامشان باید خلاص شویم .

در ترازنامه ، روابطمان را مورد توج مجدد قرار می دهیم و بخصوص دوستی هایمان را در نظر می گیریم . اگر ما بیشتر به شرح روابط دوستانه و یا عشقهای افلاطونی خود بپردازیم و یا با تمرکز روی آنها از بررسی روابط عاشقانه غافل می شویم ، ترازنامه ما ناقص خواهد بود . بسیاری از ما به دلیل کشمکش هایی  که از درون خودمان سرچشمه می بافتند تا پیش از آمدن به جلسات معتادان گمنام هرگز طعم یک دوستی پایدار را نچشیده بودیم و اگر منصفانه بیاندیشیم ،  متوجه خواهیم شد که جدال درونی ما نه تنها عامل اصلی شروع جروبحث با رفقا بود ،  بلکه باعث می شد که بعداً نیز حاضر به کوتاه آمدن و حل مشکلی که بوجود آورده بودیم ، نباشیم . ذهنیت بسیاری از ما چنین بود که دوستی پابرجا و درازمدت باعث آزار و دردسرمان خواهد شد و با همین عقیده پیش از اینکه روابطمان با مردم ریشه پیدا کند ، خودمان ترتیبی می دادیم که به هم بخورند . ما از احساس نزدیک شدن به آدمهای دیگر آنقدر وحشت داشتیم که هرگز چیزی درباره خودمان به رفقا بروز نمی دادیم و برای اطمینان از وفاداری آنان نسبت به خود ، گاهی نقشه هایی می کشیدیم که در نهایت باعث ایجاد احساس گناه در آنان می شد . اگر در زندگی دوستان مان افراد نزدیک دیگری وجود داشتند ، گاهی از فرط حسادت سعی می کردیم دوستی آنان را با یکدیگر برهم بزنیم . بسیاری از ما دوست نمی گرفتیم ، بلکه اسیر می گرفتیم و تصور می کردیم دوستان مان در مقابل ما وظیفه دارند ! احتمالاً مواردی هم خواهیم یافت که آشنایی یا رفاقتی را قربانی تمایلات جنسی نموده و به کلی خراب کردیم . اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که نوع مخصوصی از درگیری وکشمکش باعث بروز اشکال در تمام روابط عاشقانه ما شده است ، مسائلی از قبیل عدم اعتماد ، درون خود را بروز ندادن و عدم تعهد . هرچه بیشتر می نویسیم بهتر متوجه می شویم که در روابط ، همیشه از صمیمیت و نزدیک شدن احتراز نموده ایم و گویا هرگز تفاوت میان دوست بودن با رابطه جنسی داشتن را نفهمیده ایم . ما یا به دلیل ترس و یا به دلیل این که هر بار در میانه راه دچار شکست شده بودیم از ایجاد رابطه نزدیک فرار می کردیم و یکی از هدفهای اصلی ترازنامه مان آن است که عوامل یا رفتارهایی را که باعث ناکامی روابطمان با دیگران شده شناسایی کنیم . احتمالاً عقاید و منش به خصوصی که در مورد مسائل جنسی از خود بروز داده ایم باعث به هم خوردن بسیاری از دوستی هایمان شده ، به خصوص که ما اغلب نیاز به محبت را با رابطه جنسی اشتباه گرفته ایم . گاهی از رابطه جنسی برای به دست آوردن چیزهایی که می خواستیم استفاده کردیم ، یا فکر می کردیم آگر به کسی از این طریق نزدیک شویم باعث تعهد او شده و او برایمان باقی خواهد ماند .

خیلی مهم است که ما از خود سؤال کنیم آیا رفتار جنسی ما برمبنای خودخواهی برنامه ریزی شده است با بر پایه عشق و محبت ؟ آیا ما از برقراری رابطه جنسی برای پرکردن خلاء روحانی درونمان استفاده می کردیم ؟ آیا عادتهای جنسی ، ما را در مقابل خودمان یا دیگران خجالت زده کرده است ؟

بیشتر رفتارهای جنسی ما معلول ترس یا باورهای نادرست و عقیده دیگران بود که به ما تحمیل شده بود و اکنون می خواهیم هویت جنسی مان را همانگونه که واقعاً هستیم ، بپذیریم . نوشتن این مسائل در ترازنامه برای اغلب ما خیلی ناراحت کننده است اما اگر ما طالب چیزی متفاوت با آنچه که داریم باشیم ، این نوشتن برای تغییر لازم است .

بعضی از ما مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته ایم یا حتی امکان دارد قربانی تجاوز آشنایان خود باشیم . ممکن است دوران طفولیت ما بسیار ناراحت کننده و مملو از غفلت و محرومیت بوده باشد و این تجربه های تلخ باعث شده باشد که ما نیز همین گونه صدمات را به دیگزان وارد کنیم . بعضی دیگر از ما ممکن است خودفروشی کرده و چون فکر می کنیم لیاقت بهتر زیستن را نداریم ، اجازه داده باشیم که مورد انواع دیگر تجاوز قرار گیریم . با اینکه گذشته دردناک است ، عوض کردنی نیست . با این همه ، باورهای نادرستی که ما از خودمان و دیگران پیدا کرده ایم باکمک نیروی برترمان قابل تغییر می باشند . با روی کاغذ آوردن این مسائل می توانی از اسارت دردناک ترین رازهای زندگیمان آزاد شویم و لازم نیست تا آخر عمر قربانی گذشته مان باشیم .

مسئله لازم برای آرامش پیدا کردن آن است که ما باید بعضی الگوهای رفتاری خود را که تکرارشان به نوعی پی درپی باعث شکست مان می شد ، عوض کنیم و قدم چهارم درشناسایی آنها به ما کمک می کند . شاید برای اولین بار دست کم روی کاغذ با چشم خودمان می بینیم که چگونه در طی زندگی به طور ناآگاهانه مانورهائی غیرمفید انتخاب می کرده ایم که اگر هم به بدبختی مان ختم نشده باشند ، حداقل زندگیمان را بهطور پی درپی آشفته کرده اند .

بسیاری از ما دائما ً دیگران رامسئول بهایی که برای اعتیادمان می پرداختیم ، می دانستیم ونمی خواستیم بپذیریم که اعتیاد ما نتایجی بسیار منفی به بار آورده بود که فقط خودمان مسئول آنها بودیم . بعضی دیگر از ما مرتکب جرم می شدیم و بعد از گرفتار شدن از عواقبی که به بار آورده بودیم ، شاکی می شدیم . اغلب ما در سرکارمان غیر مسئولانه حاضر می شدیم و بعد وقتی اخراجمان می کردند ،با سرو صدا اعتراض می کردیم و هر گاه می دیدیم دیگر اوضاع خیلی خراب شده و حریف نیستیم ،یک عقب نشینی کوتاه مدت می کردیم . ترازنامه به ما کمک میکند که مسئولیت خود را در اعمالی که از ما سر می زند ، تشخیص دهیم و بفهمیم معمولاً تحت چه شرایطی ما دیگران را مسئول ناکامی های خود قلمداد می کنیم . کتابچه ای که ما به کارکرد قدم چهارم در معتادان گمنام چاپ کرده ایم ، این قدم را به نوع گسترده تری مورد تفسیر قرار میدهد .

کیفیت زندگی ما وابستگی عمده ای به تصمیم های ما دارد . مثلاً وقتی ما ترازنامه ی خود را می نویسیم دقت می کنیم در چه زمان هایی تصمیمی گرفتیم که بعداً باعث ضررمان شد و همچنین چه زمان هایی تصمیمات دیگری گرفتیم که به صلاح ما انجامید . اگر زندگی مان به هر طریق پیش آید خوش آید و بی تصمیمی گذشته باشد آن را هم می نویسیم .

دفعاتی که آن قدر تاخیر کردیم تا فرصت از دست رفت ، دفعات دیگری که اصلاً از زیر بام تمام مسئولیت ها شانه خالی کردیم ، دفعاتی که کنار کشیدیم و از حاضر شدن در صحنه ی عادی زندگی امتناع ورزیدیم این ها تمام جزئیاتی از ترازنامه ی ما می باشند

اغلب ما امیدها و آرزوهایی برای زندگی مان داشتیم که به دنبال اعتیاد از جامعه عمل پو شاندن بدان ها صرف نظر کردیم . ما در تراز نامه کوشش می کنیم تا آرزوهای بر باد رفته خود را به یاد آورده و بررسی کنیم که کدام یک از تصمیم های ما باعث نقش بر آب شدن آرزو هایمان گردیه است . ما در نوشتن از خود می پرسیم : از چه زمانی اعتماد به نفس و خود باوری مان از بین رفت ودر چه مرحله ای اعتقاد به هر چیز خارج از محدوده ی ذهن تخدیر شده ی خود را از دست داده ایم ؟ اگر ما به این قسمت از ترازنامه توجه کافی معطوف کنیم ، احتمالاً آرزوهای از دست رفته در ما زنده خواهد شد .

ما به این مسئله توجهی عمیق معطوف می داریم که چگونه با ارزش های اخلاقی خودمان نیز به دفعات زیاد کشمکش پیدا کرده ایم . مثلاً باور می کردیم که دزدی عملی خطاست و سپس اجباراً هر چه را که در دسترس مان قرار می گرفت می دزدیدیم و چون یک ارزش اخلاقی خودمان را نادیده گرفته بودیم ، دچار عذاب درونی می شدیم . پرسش ترازنامه آن است چگونه و از چه راهی بعداً آتش این کشمکش درونی را مهار می کردیم ؟ مسلماً یکی از راه های مقابله ی ما آن بود که مواد بیشتر مصرف کنیم ، اما راه های دیگر ما چه بود ؟ بی اعتنایی نسبت به اصولی ترین ارزش های اخلاقی مان چه احساسی در ما به وجود می آورد ؟ با مورد بررسی قرار دادن این مطالب در ترازنامه بر روی گاغذ می بینیم که ارزشها یاخلاقی از دست رفته ما چه بوده و قادر به شروع بازیابی آنها خواهیم شد .

هدف ترازنامه  برسی جستجو گرانه شخصیت ما می باشد وبه همین دلیل نکات مثبت اخلاقی ورفتاری خود را نیز روی کاغذ می آوریم . ما معتادان صفات ستودنی شخصیت مان را غالباً نادیده می گیریم ، اما ما اگر با روشن بینی کمی فکر کنیم متوجه موقعیت هایی می شویم که با وجود آن که در شرایط سختی قرار داشتیم ،مقاومت کردیم ،به کمک هم نوعان پرداختیم یا حتی روح ما بر اعتیاد غلبه کرد . وقتی ما نکات شخصیت خود را به صورت نوشته در می آوریو ، موفق به باز یابی آن روحیه ی پرمحبت وخلوصی که در اعماق وجودمان نهفته است می شویم و شروع به تشخیص ارزش ها و معیار های اخلاقی خود می نمائیم .

ما در نوشتن این ترازنامه می آموزیم که قادر هستیم چه کارها و یا چیزهایی رابه انجام برسانیم و مهم تر آن که اگر بخواهیم یک زندگی سالم ، مفید و سالم داشته باشیم چه کارها و یا چیزهایی هستند که ما قادر به انجام آن ها نیستیم ؟ آن چه که در دوران اعتیاد فعال می کردیم در دوران بازیابی برای ما دیگر سازنده نمی باشد . قدم چهارم به ما این امکان را می دهد که برنامه ی جدیدی برای زندگی خود مطرح کنیم .

ما برای رشد به مقداری شناخت از خود احتیاج داریم که نوشتن این ترازنامه ، آن ها را در اختیار ما خواهد گذاشت . تفاوتی ندارد که این ترازنامه ی اول ما باشد یابیستم ، به هر حال سلسله مراحلی را شروع نموده ایم که باعث خواهد شد از اغتشاش دور شویم ودر جهت وضوح وثبات حرکت کنیم . سعی کنیم رنجش را از خود بزدائیم و بخشش راانتخاب کنیم . از قید رفتار و انتخاب باورهایی که روحانیت ما را محدود کرده رهایی پیدا کنیم و آزادی روحانی بیابیم . نوشتن این ترازنامه امری نیست که ما یک بار انجام دهیم و برای همیشه کنار بگذاریم ، بلکه طریقه ی مناسبی است که در مواجهه با اغتشاش فکری ف سردرگمی و مواقعی که مشکلی داریم و به نظر می رسد حل نشدنی نیست ، به ما نشان خواهد داد در چه مقطعی از مسیر بازیابی خود هستیم . پس از آن که چندین مرتبه قدم چهارم را نوشتیم متوجه می شویم که رفتار وعقایدمان تغییر یافته اند و کاربرد مجدد قدم چهارم باعث احیاء و شکوفایی این تغییرات خواهد شد . قدم ها به منزله ی ابراز و توشه ای در طی مراحل سلوک روحانی می باشند و هر چه بازیابی ما بیشتر شود به همان نسبت خداوند نیز قدرت فهم وبینش روحانی ما رااز برنامه و قدم ها افزایش خواهد داد . به تدریج ما موفق به حل بعضی از تضاد های بنیانی درون خود که باعث اعتیادمان می شود ،خواهیم گشت . هر چه درد زخمه ای قدیمی ما کمتر شود بیشتر در امروزمان زندگی خواهیم کرد .

انجام قدم چهارم ، ما را قادر می سازد با بررسی رفتار و عقایدمان به چگونگی دقیق خطاهای خود پی ببریم . ما تراز نامه ای از خود تهیه کرده ایم که به ما نشان داده است باکمک خداوند چه چیزهایی را می توانیم تغییر دهیم . با اقرارمان در قدم پنجم به سلوک خود ادامه میدهیم .

قدم پنجم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم "

اکنون که نوشتن ترازنامه ی خود راتمام کرده ایم ، در این میان گذاردن هر چه زودتر مطالب آن هم مهم می باشد و هر چه سریع تر قدم پنجم را انجام دهیم به همان نسبت بنیان بازیابی ما محکم تر خواهد شد

اساس بازیابی ما از چند اصل روحانی از قبیل : تسلیم ، صداقت ،اعتقاد شجاعت وایمان ،تمایل ، و بنیان گرفته و با هر قدم که به جلو برمی داریم این بنیان محکم تر می شود .

ما باکار کردن قدم پنجم میثاق خود را با بازیابی تجدید می کنیم .

با وجود این که ما به پیش روی خود در بازیابی علاقمند هستیم اما احتمالاً از این مرحله وحشت داریم و این ترس ما طبیعی است ، چون می خواهیم چگونگی دقیق خطاهای خودمان رابه خوداوند ،به خودمان و به یک انسان دیگر خیلی رک وپست کنده اقرار می کنیک . اگر ما اجازه بدهیم که احساس خجالت زدگی درونی ما ترس از تغییر کردن و پذیرفته نشدن مان از طرف دیگران ، پیشرفت این مرحله را متوقف کند ، مسائل و اشکالاتمان روی هم انباشته خواهند شد . اگر در بازیابی به جلو حرکت نکنیم و تمام سعی وکوشش ممکن را برای بازیابی به عمل نیاوریم در مقابل بیماری اعتیاد شکست خواهیم خورد .

اگر بخواهیم تغییر قابل ملاحظه ای در زندگی ما ایجاد شود باید بر ترس خود غلبه کنیم وقدم پنجم را به انجام برسانیم . صحبت کردن با راهنمای مان به ما این پشت گرمی را می دهد که در مواجه با احساسات مان تنها نیستیم و از ترسمان خواهد کاست .

کار کردن روی این قدم با حمایت خدای مهربان و راهنمای مان ، در حقیقت ، به اجرا گذاردن و عملی کردن تصمیمی است که در قدم سوم با سپردن خود به خداوند گرفته ایم . تصمیم قدم سوم همانند اغلب تصمیم های دیگر زندگی ، باید با عمل توام باشد .

پیگیری قدم سوم با انجام قدم های چهارم و پنجم به نزدیک تر شدن رابطه ی ما با نیروی برتر مان منتهی خواهد شد .

با کار کرد قدم پنجم ، درک و برداشت ما از اصول روحانی چهار قدم قبلی به مراتب گسترده تر خواهد شد . در این قدم مانند قدم اول با اقرار خود صداقت به خرج می دهیم ، با این تفاوت که صداقت لازم قدم پنجم به مراتب از صداقتی که در قدم اول بروز دادیم عمیقتر می باشد . در قدم پنجم بخصوص اقرار کردن به خودمان از اهمیت ویژه ای برخورد ار است ، چرا که اینجا ما این اقرار را از لبان خود می شنویم و بدین طریق آ ن الگوی رفتاری را که سراسر مشحون از انکار بود در هم می شکنیم . ما با اعتیادمان و نتایج آن به نوع جدی روبرو می شویم و حقیقت زندگی خود را می بینیم و به آستانه ای جدید از صداقت ، بخصوص صداقت با خود ارتقاء می یابیم .

شجاعتی که ما در این قدم از خود بروز می دهیم نه تنها اعتماد ما را به خدا بیشتر خواهد نمود ، بلکه ایمان وامیدی را که ما در قدم دوم تجر به نموده ایم صیقل خواهد داد . تمایلی که ما اکنون باید از خود نشان بدهیم ، از تمایلی که انجام قدم سوم داشتیم به مراتب گسترده تر است . قدم پنجم ما را متوجه می کند شجاعتی که از انجام قدم چهارم کسب کرده ایم خیلی بیشتر از آن است که هرگز به ذهن مان می رسید چون این شجاعت عادی و نتر سیدن نیست بلکه در اینجا ما دست به انجام کاری می زنیم که از آن می ترسیم . ما برای بازگو کردن ترازنامه ی خود قرار ملاقاتی می گذاریم ، سر وقت حاضر می شویم و به مشارکت در مورد ترازنامه می پردازیم .

اقرار کردن به خودمان در قدم پنجم احتیاج به شجاعت دارد و قسمتی است که ما باید به آن توجه مخصوص معطوف کنیم وگرنه اثرات مفید این قدم آن چنان که باید ، نخواهد بود . در کتاب معتادان گمنام می خوانیم ، منظور از قدم پنجم فقط خواندن قدم چهارم نیست . ما می خواهیم مطمئن شویم که چگونگی دقیق خطاهای خود را ، هم به خود ابراز می نمائیم و هم قبول می کنیم . اگر فکر می کنیم که اقرار کردن رسمی برای ما مناسبتر می باشد ، با صدای بلند و رسماً به خودمان اقرار می کنیم . بدین طریق این اقرار را از ذهنیت به مرحله ی عمل در می آوریم .

منفعت دیگری که از کار کرد این قدم عایدمان می شود درک و برداشت جدیدی است که ما از اصل روحانی تواضع پیدا می کنیم چون اغلب ما فکر می کردیم که یا از مردم دیگر برتریم یا بیشتر به چشم می آئیم . پس از قدم پنجم متوجه می شویم که واقعیت آن است که از تمام حرکات زندگی ما فقط چند تایی قابل توجه هستند و این باز نمودن درون باعث می شود احساس کنیم ما نیز مثل بقیه ی مردم عادی هستیم وشاید برای اولین بار در زندگی حس کنیم با انسان ها و انسانیت مرتبط شده ایم . احتمالاً در میان گذاردن این عمیق ترین احساسات خود با انسانی دیگر که سال های دراز نگاه می داشتیم ، باعث ناراحتی و بخصوص ایجاد دل شوره در ما خواهد گردید . اما اغلب ما وقتی به چشمان شنونده مان نگاه می کنیم ، متوجه می شویم که او با محبت غیر مشروط به ما می نگرد و احساس پذیرفته شدن و تعلقی به ما دست می دهد که باعث می شود خود را جزئی از این برنامه بدانیم .

اغلب ما از این که می دانیم باید با احساساتی که سالها در خود مخفی نگاه داشته بودیم روبرو شویم دچار اضطراب می گردیم ، ولی چون معمولاً راهنمای مان ما را تشویق کرده که به خدای مان اعتماد داشته باشیم به پیش می رویم . اولین چیزی که باید مد نظر داشته باشیم آن است که قدم پنجم یک مسکن فوری برای مسائل دردناک زندگی مان نیست و اگر این قدم را کار کنیم و توقع داشته باشیم که احساسات نا مطبوع را از ما دور کند ، در آن صورت انتظار داریم قدم ها هم مثل مصرف مواد ، ما را تخدیر کنند . قدم ها برای بیداری روح ما پیشنهاد شده اند ، نه برای خاموش کردن احساسات مان . ما برای مواجه شدن با احساسات مان به پشتیبانی احتیاج داریم و اگر شخصی را برای شنیدن اقرارمان انتخاب کنیم که قادر به درک این گونه مسائل ما باشد حمایت او برای مان کافی است .

با اینکه شنونده حتماً لازم نیست راهنمای مان باشد ، اما ما غالباً ترجیح می دهیم که شنونده راهنمایمان باشد ، چرا که در این صورت از تجربیات گوناگون یک معتاد بازیابی کرده بهره مند خواهیم شد . جان کلام آن است که چه کسی بیش از شخصی که خودش هم این کار را کرده صلاحیت دارد ؟ معتادانی که در بازیابی ، بیش از ما تجربه دارند قبلاً با مسائلی که ما تازه سعی می کنیم با آنها مواجه شویم روبرو شده اند . چنین افرادی قادرند تجربه ی خود و راه حلی را که این قدم پیش پایشان نهاده باما به مشارکت بگذارند وما در طی این تبادل متوجه می شویم نکات مشترک بسیاری با راهنمای مان داریم که ارتباط و احساس تعلق مان را به برنامه به مراتب تقویت خواهد نمود.

شخصی که به اقرار ما در قدم پنجم گوش فرا می دهد باید کسی باشد که سلسله مراحل بازیابی را که ما سعی در انجام آن داریم بفهمد و خواستار کمک به ما در این راه باشد . ما متوجه شده ایم که شنونده ی ایده آل در این قدم کسی است که با ما هم دل باشد و به احساس مان احترام بگذارد ، آ ن قدر با شخصیت باشد که بتوانیم آسان به او اعتماد کنیم و حداقل آن قدر درک و شناخت داشته باشد که بتواند به ما در شناختن چگونگی دقیق خطاهای مان کمک کند . او با اطلاع از این که ما باید ترازنامه ی خودمان را بنویسیم کمک می کند که وقت مان را بدون نتیجه صرف شکوه گری و مسئول دانستن دیگران نکنیم .

ما می دانیم که نتایج مؤثری از انجام این قدم به دست خواهیم آورد و به همین دلیل برای بهتر شروع کردن آن ، چند لحظه ای را صرف تجدید تسلیم وتائید تصمیم قدم سوم می نوائیم و از نیروی برتر خودمان در خواست می کنیم که به ما صداقت ، شجاعت و تمایلی را که برای انجام قدم پنجم لازم داریم عطا فرماید . برای دعوت از خداوند جهت همراهی کردن با ما در این مرحله ، دعایی می خوانیم که مضنون آن می تواند هر مطلبی که باز گو کننده ی تعهد ما نسبت به بازیابی مان است باشد . دعای مشترک با شخصی که قرار است شنونده ی ما در قدم پنجم باشد ، می تواند باعث تجربه ی یک صمیمیت استثنائی برای هر دو نفرمان بشود .

ما توجه داریم که در هنگام دعا ، در خواست ما از نیروی برترمان تنها آن است که به ما قدرت و شجاعت عطا کند . بلکه از او در می کنیم در زمان اقرار ، به مطالبی که بر زبان می آوریم گوش دهد . چرا این قدر مهم است که ما به مطالبی که بر زبان می آوریم گوش دهد . چرا این قدر مهم است که ما به خدا نیز اقرار کنیم ؟ خیلی ساده ، برای این که این بک برنامه روحانی است و تمام هدف ما آن است که بیماری روحانی پیدا کنیم . تمایل ما به این که گذشته ی خود را بدون هیچ پنهان کاری به خدا بگوئیم محور اساسی باز یابی مان می باشد و مسئله ی دیگری هم که در این زمینه از اهمیت استثنائی برخوردار می باشد آن است که ما بتوانیم بی پرده به او بگوییم امروز چه کسی هستیم . در گذشته بعضی از ما فکر می کردیم که لیاقت برقراری رابطه با خدا را نداریم واسراری که در درونمان نگاه داشته بودیم حجابی ایجاد کرده بودند که باعث می شد نتوانیم قبول کنیم خدا ما را دوست دارد .

هر زمان که ما مطلبی راجع به خودمان از خود بروز می دهیم به نیروی برترمان نزدیک تر شده و متوجه ی محبت بی قید وشرط او می شویم . همین احساس که خدا به آن گونه که ما او را می شناسیم بدون توجه به کارهایی که کرده ایم ما را می پذیرد و دوستمان دارد ، باعث می شود ما نیز خود را قبول کنیم و دوست بداریم . این رابطه ی مثبت که با خداوند ایجاد می کنیم به تدریج باعث خواهد شد رابطه مان با دیگران نیز مثبت شود و بهبود یابد .

احتمالاً ما از دوستی و صمیمیتی که با راهنمایمان در نتیجه ی مشارکت قدم پنجم پیدا کرده ایم متعجب خواهیم شد . برای بعضی از ما این اولین باری است که کسی با دقت به حرف های مان گوش می کند و به همین دلیل از این که گاهی راهنمایمان سئوالات دقیقی راجع به بعضی از قسمت های زندگی مان می کند یا نت برمی دارد متحیر می شویم وهم زمان از این که می بینیم آن چه را که می گوئیم ، این طور با دقت دیده می شود به خودمان اعتماد بیشتری پیدا می کنیم . ما در چشمان شنونده ی خود می بینیم که او درد ما را درک می کند و همین همدردی باعث می شود تا به حضور نیرویی برتر از خود در کنادمان ، اطمینان بیشتری حاصل کنیم .

حرف زدن راجع به چگونگی دقیق خطاهایمان به احتمال زیاد کار راحتی نیست . ما به گذشته ی خود نگاه کرده ایم و دیده ایم که چگونه تکرار چند الگوی رفتاری ، به طور پی درپی باعث شده ما در جای بخصوصی از زندگی گیر کنیم . این جا ما فقط رفتار خود را به طور سطحی مورد بررسی قرار نداده ایم بلکه دقیقاً نگاه کرده ایم که چه نواقص شخصیتی پشتوانه وباعث بروز این رفتارها بوده اند .

در این جاست که ما احتمالاً برای اولین بار می فهمیم اعمالی که از ما سر می زند با چگونگی دقیق و ریشه خطاهای ما تفاوت دارند ، مثالی می زنیم . ماموارد بی شماری را پیدا می کنیم که برای این که مردم از ما خوششان بیاید دروغ می گفتیم ، ولی این موارد و مثال ها خودشان ریشه ی خطاهای ما نیستند . نفس این خطاها عدم صداقت و زرنگی زیادی و درست کاری می باشند که هر بار دروغ می گوییم با دروغ گفتن ما ، خود را ظاهر می سازند و به احتمال زیاد متوجه می شویم علت دروغ گوئی مان آن بوده که می ترسیدیم اگر راست بگوییم هیچ کس دوستمان نداشته باشد .

در طی خواندن ترازنامه ، گاهی راهنمای مان نیز تجربیات مشابه خود را با ما به مشارکت خواهد گذارد و حتی ممکن است از شنیدن کشمکش های زندگی ما آنقدر متأثر بشود که با ما گریه کند و یا برعکس ، شرح صحنه های مضحک اعتیادی ما و دروغ هایی که به خودمان برای ادامه آن زندگی می گفتیم او را به خنده بیندازد . وقتی ببینیم که چقدر احساسات ما و راهنمای مان با هم مشابه هستند ، می فهمیم که مردم دیگری هم مثل ما وجود دارند وما انسان هستیم ، نه چیزی بیشتر ، نه چیزی کمتر . خود محوری و اشتغال افراطی فکری که ما درباره ی خود داشتیم ما چنان کور کرده بود که فکر می کردیم منحصر به فرد هستیم . اکنون به گونه ای ناگهانی متوجه می شویم که ، مردم دیگر هم مشکلات دردناک دارند و مشکلات ما منحصر به فرد نیستند . و وقتی جزیی از خود را در چشمان انسان دیگری می بینیم شفا می یابیم . در آن لحظه تواضع پیدا می کنیم و دلیلی می یابیم بر آن که امید ، آرامش و صلحی که به دنبالش می گشتیم بالاخره در دسترس مان قرار گرفته است .

  در نتیجه مرتبط شدن با یک انسان دیگر ، آن احساس انزوا و قریبگی ، محو می شود و ما اجازه می دهیم آن قسمت های زندگی مان که همیشه در بسته باقی مانده بودند به روی شخص دیگری باز شوند . احتمال دارد این اولین باری باشد که تا حدی به انسان دیگری اعتماد کرده ایم ، راجع به واقعیت خود با او حرف زده و اجازه می دهیم که ما را بشناسد . انجام قدم پنجم به نوع شگفت آوری ما را با راهنمایمان نزدیک خواهد کرد . این رابطه ما بر اساس برابری و بگیر وبستان منطقی و احترام متقا بل ریشه گرفته و از نوعی است که می تواند تا آخر عمر باقی بماند . احتمالاً بعد از کار کرد قدم پنجوو تا مدتی احساس کمی خستگی خواهیم کرد و یا از لحاظ عاطفی آسیب پذیر خواهیم بود . ما قدم مهمی در راه بهبودی و باز یابی خود برداشته ایم . از آن جا که در این مرحله زخم های قدیمی راشکافتیم ، این مرحله برای مان یک جراحی روح بوده که طی آن از دروغ های قدیمی خود که بسیار با مهارت ساخته شده بوده اند پرده برداشتیم و به خودمان نیز حقایق دردناکی ابراز داشتیم . در این مقطع ، ماسکهای خود را از چهره برداشتیم .

ممکن است در این مرحله احساس احتیاج خطرناکی بکنیم ، بدین صورت که از این خود آگاهی   جدید فرار کنیم و به بدبختی های قدیمی ولی آشنای خود برگردیم و یا وسوسه شویم از راهنمای مان فاصله بگیریم چرا که ، او دیگر همه چیز را درباره ما می داند . این برای ما یک مسئله حیاتی است و باید در مقابل افکار مقطعی مقاومت کنیم . یکی از بهترین راه ها آن است که با دیگر معتادان در حال باز یابی راجع به این احساسات و ترس هایمان سخن بگوییم و جویای تجربه آن ها در این مورد بشویم .

همین که ما از آن ها بشنویم ، آن چه در درون ما می گذرد منحصر به فرد نیست و آن ها نیز عیناً این کشمکش ها را پس از کار کردن روی قدم پنجم داشته اند ، باعث آسودگی ما خواهد شد .

آگاهی ما در رابطه با الگوهای رفتاری که از آن هن برای ارتباط با دیگران استفاده می کرده ایم .

همچنین این ریسک وجرأتی که ما از خود در آشکار کردن این الگوها نزد شخص دیگری بروز داده ایم به خودی خود باعث خواهد شد که تغییر بسیار مثبتی در روابط ما ایجاد گردد.

این جا مسئله ، تنها نزدیک تر شدن به راهنمای مان نیست بلکه این آمادگی اعتماد کردن به انسانی دیگر ، که ما اینجا تمرین کردیم ، کمک خواهد کرد تا بتوانیم با بقیه نیز رابطه ی نزدیک برقرار کنیم . ما این جا جرات کردیم که احساسات و خصوصیات پنهانی خود را به یک نفر دیگر بگوییم و او ما را طرد نکرده است ، این آغاز آزادی ما در اعتماد به افراد دیگر خواهد شد .

ما این جا متوجه می شویم که نه تنها می توان به بقیه اعتماد کرد و به آن ها فرصت داد تا دوست ما بشوند ، بلکه خود ما نیز قابل اعتماد هستیم و لیات آن را داریم که دوست دیگران بشویم . بعضی از ما قبلاً فکر می کردیم که قادر به دوست داشتن و یا این که دوستمان داشته باشند نیستیم و هرگز دوستی نخواهیم داشت ، وای در این قدم متوجه شده ایم که این باورهایمان اشتباه بوده و راهنمایمان نمونه ی خوبی از یک دوست واقعی برای مان می باشد.

پس از انجام این قدم روابط ما شروع به عوض شدن می کنند و از جمله آنها رابطه ای است که با خدامند خود داشته ایم . در طی مراحل قدم پنجم هر جا که احساس ترس می کردیم به او پناه بردیم و به ما شجاعت لازم برای اتمام این قدم عطا گردید . در نتیجه ، باور و ایمان ما قوی تر شد . به همین دلیل اکنون ما متمایل شده ایم که برای رابطه با خدا سعی بیشتری بکنیم . این رابطه مثل تمام روابط دیگر ، محتاج به آن است که بتوانیم درون خودمان را بروز دهیم و به طرفمان اعتماد کنیم . وقتی ما دیوارها رااز اطراف وجود خود برمی داریم و خصوصی ترین افکار واحساسات مان را با نیروی برترمان در میان می گذاریم و به او اقرار می کنیم که کامل نیستیم ، به او نزدیک تر شده رابطه مان با او صمیمی می شود . نتیجه تمام این کوشش آن است که به نوعی اطمینان پیدا می کنیم نیروی برترمان همیشه با ماست و از ما محافظت می کند .

مراحلی که تا به اینجا پیموده ایم ما را از چگونگی دقیق خطاهای مان آگاه می سازد . نواقص شخصیتی ما که در قدم بعدی از آن صحبت می کنیم از همین چگونگی دقیق خطا های ما ایجاد می شوند. اکنون می دانیم که الگوهای رفتاری که ما در زندگی مان مورد استفاده قرار می دادیم از عدم صداقت ، ترس خود خواهی و تعداد زیادی نقص های شخصیتی دیگر ریشه گرفته اند .

در نتیجه ی انجام قدم پنجم ، موفق به دیدن دامنه و طیف کامل نواقص شخصیتی خود گشته ایم و با این آمادگی که پیدا نموده ایم به انجام قدم ششم می پردازیم .

قدم ششم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما کاملاً آماده ایم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند "

بینشی که ما ، در نتیجه ی انجام قدم پنجم ، در ارتباط با چگونگی دقیق خطاهای خود بدست آوردیم ، با آن که بسیار ارزشمند است لیکن فقط شروع تغییرات عظیمی است که در زندگی ما با بکار گرفتن قدم ششم به وقوع خواهد پیوست ما می خواهیم نواقص شخصیتی مان بر طرف گردند و به همین دلیل اول لازم بود که اقرار کنیم اصولاً چگونگی دقیق خطاهایمان چه می باشند ؟ ما از سهمی که خودمان در گذشته مان داشته ایم تکان شدیدی خورده ایم و می توانیم انتظار داشته باشیم که رفتار و برداشت مان در زندگی ، پس از کار کردن قدم ششم دچار تحولی عمیق گردد .

گر چه بعضی از ما هنوز متوجه اهمیت خاص قدم های ششم وهفتم نشده ایم ، لیکن تجربه به ما نشان داده است که اگر طالب تغییر اساسی در زندگی مان باشیم ف انجام این دو قدم لازم می باشد ، در غیر این صورت تغییرات ایجاد شده دوام چندانی نخواهد داشت . این قدم ها آن گونه کار نمی کنند که ما ساده به خدا بگوئیم بله خدای من ، لطفاً نواقص مرا بر طرف کن و به دنبال قدم هشتم برویم . اگر ما از قدم های ششم وهفتم به گونه ای سرسری بگذریم و مستقیماًبه جبران خسارت در قدم نهم بپردازیم ، این مسئله باعث خواهد شد تا بیشتر از سابق به مردم مدیون شویم . اگر ما به دنبال ترمیم نواقص شخصیتی مان نباشیم ، مسلماًاشتباهاتمان باعث خسارات جدیدی خواهد شد .

انجام قدم ششم در طول عمرمان ادامه خواهد داشت ، چرا که سلسله مراحلی را شروع کرده ایم که در نتیحه ی آن کاملا ً آماده شدیم ، لیکن هدف ما آن است که همین آمادگی را بطور نسبی کامل است هر روز بیشتر کنیم . آن چه باید برای این قدم به انجام برسانیم ، ابتدا آماده شدن کامل و سپس باز گذاردن دریچه ی افکارو قلب مان بر روی تغییرات بسیار عمیقی است که تنها به دلیل حضور خداوند مهربان در زندگی مان صورت می پذیرند .

ما از قدم سوم برای آن چه که باید در قدم ششم انجام داد تجربه به همراه می آوریم . همان گونه که قبلاًاراده و زندگی خود را به دلیل آن که خودمان نمی توانستیم آ ن را اراده کنیم به نیرویی برتر از خودمان سپردیم ، اکنون نیز آماده می شویم تا نواقص شخصیتی خود را تسلیم خداوند مهربان کنیم ، زیرا تمام کوشش های پیشین ما برای تغییر دادن خواست و اراده ی ما به جایی نرسیده اند . سلسله مراحل این قدم ف مشکل ودردناک می باشد .

آگاهی بیشتری که ما از نواقص خود یافته ایم گاه وبیگاه باعث ناراحتی و رنج مان می شود . از قدیم گفته اند که نفهمی هم خودش برکتی است و اشکال ما آن است که دیگر در مورد نواقص خود نفهم نیستیم و خود این فهم جدید گاه گاه آزارمان می دهد . ما اکنون ناگهان متوجه صورت در هم و گرفته دوست مان می شویم که هدف یکی از آن صفات نه چندان جالب اخلاقی مان که هر چند یک بار ظهور می کنند قرار گرفته و آن گاه در می یابیم که کارمان اشتباه بوده و چون نمی دانیم چه کنیم ، اغلب گردن مان را کج کرده و چند کلام عذرخواهی زیر لبی می گوئیم و به احتمال زیاد شروع به تنبیه و سرزنش درونی خود می کنیم که ، چه شد باز هم این گونه بی توجه و خشن شدیم واز این که می فهمیم چگونه روی زندگی مردم اثر منفی می گذاریم از خود بیزار می شویم .

ما از این که چنین آدمی هستیم خسته شده ایم و همین احساس سرخوردگی است که به ما برای عوض شدن و رویش پیدا کردن فشار می آورد . ما می خواهیم با آنچه که در گذشته بوده ایم تفاوت داشته باشیم و خبر خوش آن است که این تغییرات درونی حتی اگر برای خود ما واضح نباشند ، مدتی شروع شده اند . همین که در حال حاضر این توانایی را یافته ایم تا به غیر از منافع خودمان به دیگران هم بیاندیشیم و احساسات آن ها را مورد توجه قرار دهیم ، دلیل تغییرات بسیار عمده ی درونی ما می باشد ، خصوصاً اگر خود مشغولی عجیب سابق خود را که اساس بیماری ماست به خاطر بیاوریم .

احتمالاً از این که متوجه می شویم نوقص مان سد راه باز یابی مان شده اند حالت شدید سر خوردگی پیدا می کنیم و معمو لاًاولین راه حلی که به نظرمان می رسد آن است که سعی کنیم با سر پوش گذاشتن ف آن ها را اول از خودمان و سپس از سایرین مخفی کنیم . طرز فکر ما این گونه خواهد بود که اگر مردم متوجه نشوند ، به تدریج آن نقطه ضعف های اصلی تر شخصیت ما از بین خواهند رفت ف اما کاری که برنامه در این مورد به ما پیشنهاد می کند آن است که در عوض آن که سعی کنیم بانیرو ی اراده وکنترل  کردن ، این نواقص را بر طرف کنیم ، خود را کنار بکشیم و اجازه دهیم خدای مهربان در زندگی مان عمل کند . یک قسمت اصلی این سلسله مراحل آن است که مسئولیت رفتار خود را به عهده بگیریم .

معمولاً خود ما نواقص شخصیتی خود می شویم یا شخص دیگری که مورد آزار قرار گرفته متوجه مان می کند که اقدام نادرستی کرده ایم ، به هر صورت یک تفاوت اصلی در این مرحله آن است که مسئولیت کامل اعمال خود را پذیرا می شویم . دیگر با گفتن جملاتی از قبیل خوب دیگر چکار کنم ، خدا هنوز این نقص را در من از بین نبرده و با من در مقابل نواقصم عاجزم و به نظرم تا آخر عمرم هم عاجز خواهم ماند از زیر بار مسئولیت مان فرار نخواهیم کرد . ما مسئول رفتار بد ، خوب یا بی اثر خود خواهیم بود و دیگر نادانی یا معتاد بودن مان را عذر موجهی برای رفتار غیر مسئولانه خود نخواهیم دانست .

هنگامی که با صداقت به خظاهای خود اقرار می نمائیم ، تواضع پیدا می کنیم . هر چه بیشتر متوجه ی انسان بودن و جایزالخطا بودن خود می شویم تواضعی که در قدم پنجم پیدا کردیم گسترده تر می شود . ما می دانیم مشکل داریم پس سعی می کنیم همین را که هستیم بیشتر بپذیریم . تسلیم می شویم و تمایل ما برای تغییر یافتن بی نهایت بیشتر می شود . تا همین جای برنامه هم متوجه شده ایم که به دلیل زندگی به روال اصول روحانی که بنیان قدم ها می باشد ، تغییرات قابل توجهی در عواطف و ساختار روحانی ما ایجاد شده است .

ما تجربه ای در امر روحانی نداریم ، لیکن باید درنظر بگیریم که در قدم های اول تا سوم میانی یا ابرازهائی روحانی بدست آورده ایم که به منزله ی توشه ای ما را در طی سلوکی که دراین برنامه بدان بازیابی می گوئیم همراهی خواهد کرد .

صداقت ماباعث تسلیم شد . ایمان وامید باعث یاور نیرویی برتر از خودمان گشت و سپس اعتماد و تمایل ، در ما در زمینه ی لازم را محول کردن اراده و زندگی مان به خداوند ایجاد نمود . اعتقاد برای به نیروی برتر ، در ما ایجاد تواضعی نمود که قبلاً در خود سراغ ن داشتیم .

ما با کوشش و تعهد پا برجا ، از صداقت ، تسلیم ، ایمان ، امید ، باور ، اعتقاد ، تمایل وتواضع به عنوان زمینی برای بتای باز یابی خود استفاده می کنیم . نواقص شخصیتی ما از هر طرف خود را در زندگی آشکار می کنند ، بنابراین باید برای بازیابی خود تمایل پیدا کنیم ، تا آنجا که متعهد شویم پس گرایی نکنیم . به عبارت دیگر ، حتی اگر به نظر می رسید که هیچ پیشرفتی نداریم و تغییری حاصل نشده ، باز هم باید تمایل به ادامه ی بازیابی خود داشته باشیم . اکثر ما قادر به احساس تغییرات درون مان نیستیم ، ولی می توانیم مطمئن باشیم آن چه در درون ما صورت می گیرد در ظاهر ما نیز تاثیر عمده می گذارد و دیگران به آسانی متوحه این تغییرات می شوند . حتی اگر گاهی احساس کنیم دیگر توان برداشتن یک قدم را نداریم ، باز هم چون برنامه از ما می خواهد که حرکت کنیم به زور هم شده انجام دادنی ها را به انجام می رسانیم . ما باید پیش برویم و اگر لازم شد از همان سماجت ویکدندگی که در دوران اعتیاد فعال مان ، برای مصرف مواد داشتیم استفاده می کنیم و دو دستی به اصول لازم برای بازیابی خود می چسبیم .

در نتیجه نوشتن ترازنامه و در میان گذاردن بی کم وکاست آن با خودمان ، خدای مان و یک انسان دیگر ، اکنون از نواقص شخصیتی خود آگاه شده ایم . با کمک راهنمای مان فهرستی از نواقص تهیه می کنیم و روی این نکته که چگونگی این نواقص یر زندگی ما اثر می گذارند تمرکز می کنیم . نواقص شخصیتی ما نکات ضعف مشترک بسیاری از انسان ها هستند که به دلیل خود محوری در زندگی ما معتادان به نسبت غیر عادی و اندازه ای بیش از حد طبیعی برگ شده اند و به نوعی پی در پی باعث رنج اطرافیان و خودمان می شوند .

ما یک نقص را بررسی می کنیم . مثلاً خود را از دیگران بهتر وصالح تر دانستن . در ابعاد مرسوم و طبیعی ، این صفتی است که باعث اطمینان به خود و احترا به ارزش ها می گردد ، افرادی که از شخصیت ثابت برخوردارند و برای خودشان احترام قائلند ،در زندگی از ارزش ها و اصول جا افتاده ای پیروی می کنند و این که ارزش های شان واقعی و صحیح هستند ، قویاً معتقدند . چنین افرادی با ارزشهای اعتقادی خود زندگی می کنند  و باور های خود را به نوعی که باعث طعنه و انتقام جویی نباشد با دیگران در میان می گذارند . اطمینان داشتن به باور ها ، خصیصه ای بنیانی است که افراد فاقد آن معمو لا ً متلون المزاج ، بی ثبات فاقد قاطعیت و به احتمال زیاد نسبت به صحت تصمیم گیری های خود مشکوک می باشند و رفتاری نا پخته از خود بروز می دهند . باید توجه داشت که اطمینان و پافشاری نسبت به باور های شخصی ، زمانی که باعث تحمیل ارزش هایمان به دیگران شود ، دیگر تبدیل به صفت زشت و آزردهنده ی کنترل و ستیزه جوئی گردیده است .

وقتی افراد سعی می کنند برای پذیرفته شدن عقایدشان از جانب دیگران زندگی آنها را دستکاری کنند و آنچه را که خودشان فکر می کنند صحیح است به خورد آنها بدهند ، مسئله چیزی فراتر از نقص شخصیتی است ود ر واقع تبدیل به پلیدی و زشتی شده است .

به عنوان مثال ترس را مورد برسی قرار می دهیم . فقدان ترس در مقابل حمله ، نترسیدن از یک بیماری مرگ آور و یا بی باکی در روبرو شدن با عاملی که می تواند باعث جراحت بدنی بشود ، به جای آنکه نشانه ی آرامش شخص باشد ، معرف کم عقلی اوست . همه ی ما ترس هایی داریم . ترس از تنهائی ، ترس از اینکه احتیاجات جسمانی مان برآورده نشود ، ترس از مردن و بسیاری چیز های دیگر لیکن وقتی ترس های ما به نوع افراطی خود نحورانه می شوند و تمام وقت ما صرف محافظت از خود در مقابل آن چه که احتنال دارد در آینده بیفتد می شود ، دیگر نمی توانیم به گونه ای مؤثر با زندگی اینجا و امروز روبرو بشویم .

د رکار قدم ششم ، تشخیص ارتباط و پلی که ما بین ترس و شجاعت وجود دارد ، محتاج به تمایل و اعتماد داشتن ماست .

ترس از این که بدون استفاده از رفتار مخرب قدیمی ، زندگی مان چگونه خواهد گذشت باید در ما از بین برود . باید برای برطرف شدن نواقص شخصیتی به نیروی برترمان اعتماد کنیم و تمایل پیدا کنیم که شانس خود را بیازمائیم ، با این باور که آن چه بعد از انجام قدم ششم در انتظارمان است ، از زراد خانه ای که تاکنون در درون خود ، ازانواع ترس ها ، رنجش ها و اضطراب های روحی گرد آورده ایم ، بهتر خواهد بود. هر زمان که درد تغییر نیافتن شدیدتر بشود ، مطمئناً دست از لجاجت بر خواهیم داشت .

ممکن است متحیر شویم اگر این نواقص شخصیتی که سالها برای ما به منزله ی سفینه ی نجات کار کرده اند از ما گرفته شوند و باعث ایجاد این فکر در ما نشوند که دیگر چه چیزی برای رودر رویی با زندگی برای مان باقی خواهند ماند ؟ حقیقت این است که زمانی که ما مواد مصرف می کردیم خود محوری برایمان به صورت عاملی حفاظتی در آمده بود که باعث می شد بدون توحه به مشکلاتی که برای دیگران ایجاد می کردیم و بدون احساس مسئولیت و گناه به اعیتاد مان ادامه دهیم . انکار سد محافظتی شده بود که تا وجود داشت ، ما خرابی هایی را که به وجود می آوردیم نمی دیدیم . خودخواهی به ما این امکان را می داد تا هر کاری لازم بود برای ادامه آن دیوانگی ها به انحام برسانیم . ما دیگر به آن مهارت های کاذب نیازی نداریم ،چرا که اکنون دیگر اصولی را فرا گرفته ایم که استفاده از آنها در نحوه ی جدید زندگی مان به مراتب سازنده تر می باشد . در نوشتن فهرستی از این نواقص شخصیتی ، متوجه می شویم که آن ها چطور به گونه ای بنیانی و عمیق ، ریشه اصلی مشکلات ما بوده اند و به همین دلیل باید با روشن بینی به این بیاندیشیم که زندگی ما از این پس ، بدون این نواقص چگونه خواهد گذشت . مثلاً اگر عدم صداقت ، یکی از نواقص شخصیتی ما است می توانیم فکر موقعیت هایی را در زندگی مان بکنیم که در مواجه با آنها متوسل به دروغگویی می شویم و این که اگر برای تغییر هم شده در چنان شرایطی حقیقت را بگوئیم ، چه حسی در ماایجاد خواهد شد . اگر قدری به خودمان زحمت بدهیم و این گونه تمرینات ذهنی را انجام دهیم ، به احتمال زیاد آرامش خواهیم یافت و متوجه خواهیم شد که در این نحوه ی جدید از زندگی ، وقتی مجبور نباشیم برای پوشاندن تقلب های کوچک ،از نقشه کشی و نیرنگ های بزرگ و دروغ پشت دروغ استفاده کنیم ، زندگی مان خیلی بی دردسرتر و ساده تر خواهد شد . اگر متوجه شویم که یکی از نواقص ما از تنبلی و عقب انداخبن هر کاری ریشه می گیرد ، در این تمرین صحنه هایی از آینده را مجسم می کنیم که این زندگی پارت تایم نیمه وقت را مبدل به گونه ای از زندگی کرده ایم که در آن آرزوهایمان عملی شده اند ، افق های جدیدی یافته و امکانات بسیاری برای پیشرفت در پیش رودایم .

علاوه بر امید ها و آرزوهایی که خودمان برای آینده داریم ، اگر قدری در حالات شخصیتی راهنما و یا چند تن دیگر از دوستان بازیابی کرده مان دقت کنیم ،به احتمال قوی متوجه خواهیم شد برخی از صفاتی که ما برای یافتن سان کوشش می کنیم دقیقاً در این افراد وجود دارد . اگر اعضایی را می شناسیم که دارای همان نکات مثبت روحانی مورد نظر ما هستند سعی می کنیم از رفتار این دوستان به عنوان نمو نه استفاده کنیم . آنچه ما طالب بدست آوردنش هسنیم به آسانی در دیگر معتادان باز یابی کرده که بر طبق اصول روحانی می کنند به چشم می خورد . راهنما و بقیه ی اعضا ء نکات مثبت رهایی از نواقص اخلاقی خود را با ما در میان می گذارند و ایمان داریم که آن چه آنان بد ست اورده اند ما نیز بدست خواهیم آورد .

با تمام راه های مثبتی که پیش پای ما هستند ، باز هم امکان دارد دچار یک دوره ی ماتم گیری به جهت از دست دادن سراب ها و دوز و کلک های آشنا و قدیمی مان بشویم و از دست دادن این ابزارهای نجات و بقاء ، احتمالاً در ما حالتی مثل عزا گرفتن در سوگ بهترین دوست مان ایجاد خواهد کرد و ما سایها با این نوافص زندگی کرده ایم و به آنها خو گرفته ایم . اما باید چشم بصیرت و فهم خود را تا حد اکثر امکان برای پیشرفت در بهبودی مان باز کنیم و دست آویزها، عذر و بهانه ها ، توجیه کردن ها و خود فریبی ها را به این برنامه تسلیم کنیم . باید با تمام وجود و به وضوح درک کنیم که در این برنامه پس زدن و عقب گرد امکان پذیر نیست ، چرا که هنوز نخواهیم توانست معجزه ای را در وجود و زندگی ما آغاز شده بود ، فراموش کنیم . روح مجروح و در هم شکسته ی ما در طی انجام قدم ها شروع به شفا یافتن کرده است .

لازمه ی سلسله مراحل آمادگی کامل پیدا کردن در این قدم آن است که شروع به کاربرد رفتارهای سازنده در زندگی خود بنمائیم . از آن جا  که اکنون به رفتار غیر سازنده و مخرب گذشته ی خود پی برده ایم ،  نتیجتاً تمایل برای تمرین و کاربرد رفتارهای سازنده به آسانی در ما ایجاد خواهد شد . برای مثال : اگر درون مان دردی وجود دارد ف لازم نیست که گوشه ی عزلت بگزینیم و تنها دراین فکر باشیم که در دنیا چقدر با ما بی رحمی کرده و یا به حال خود تاسف بخوریم . به چای این ها می توانیم حقیقت اوضاع را همان گونه که هست بپذیریم و در جهت یافتن راه حل دست به کار بشویم . هر چه بیشتر در این راستا حرکت کنیم ، تمرکز دادن افکار خوب وسازنده ، برای مان آسان تر خواهد شد و خیلی سریع متوجه خواهیم شد که در نتیجه تمرین ، اکنون به گونه ای واقع بینانه می توانیم راه حل های مختلف را سبک سنگین کنیم ، هدف پیدا کنیم و با وجود مشکلات ، در تحقق بخشیدن به این هدف پیش برویم . ما دیگر عادت غیر سازنده ی غصه خوردن به حال خود و دائماً غر زدن راجع به مسائلی که کنترل آنها کاملاً از قدرت مان خارج است رااز دست می دهیم و به جای آن که در مشکل غرق شویم ، در راستای حل آن تکان خواهیم خورد . تجدبه ی ما این است که به زودی به مرحله ای خواهیم رسید که خودمان هم تعجب می کنیم که چقدر مثبت و نسبت به زندگی خوش بین شده ایم و احتملاً گاه به گاه به خود مرحبا نیز خواهیم گفت ، به خصوص آن که می دانیم در سالیان اخیر چنین احساساتی چقدر برای ما غریبه بوده است .

احتمالاً جایی در طی مراحل این قدم ، صدای مان در خواهد آمد و شاکی خواهیم شد که این برنامه از ما انتظار زیادی دارد . بسیاری از ما با نگرانی می پرسند ، یعنی می خواهی بگویی راجع به این جریان بخصوص هم باید راست بگویم ؟ و یا آن که هنوز بتوانم دروغ بگویم ، کمی دزدی کنم ، گاهی هم کلاه برداری کنم چقدر به دست آوردن چیزهایی که می خواهم آسانتر خواهد شد . در واقع ما جایی میان زندگی بی ضابطه ی اعتیادی و زندگی بر طبق اصول شخصیت ساز برنامه بازیابی گیر کرده ایم .

با این که در مرحله ی اول ، دستکاری کردن یا از زیر عواقب کارها فرار کردن خیلی ساده تر به نظر می آید ، لیکن به تجربه می دانیم که قادر به پرداخت بهای نهایی این گونه رفتارها نیستیم . پرداخت تاوانی چون احساس شرم ، پشیمانی و از دست دادن احساس آرامش روحانی ، به نهایت برای ما از هر چه که درنتیجه ی عدم رعایت اصول روحانی و یا تقلب بدست بیاوریم ، سنگین تر تمام خواهد شد .

ما با رعایت اصول بازیابی ، نشان می دهیم که یک زندگی آرام و هماهنگ با محیط اطرافمان برای مان اهمیت دارد . همان انرژی را که پیش از این صرف تغذیه ی نواقص شخصیتی مان می کردیم ، امروز برای گسترش مقاصد روحانی مان به کار می بریم . هر چه توجه و تمرکز بیشتری به طبیعت روحانی خود معطوف کنیم به همان نسبت این روحانیت ، در زندگی ما خود را بیشتر جلوه گر خواهد ساخت .

اگر با نهایت کوشش اصول قدم ششم را در زندگی خود به کار گیریم ، هرگز نباید تصور کنیم از لحاظ روحانی کامل شده ایم ، چرا که در دراز مدت متوجه خواهیم شد همان نواقص شخصیتی که امروز سعی در مقابله با آنها داریم ،در مراحل مختلف ، در طی زندگی مان باز هم خود را بروز خواهند داد . حتی پس از سالیان دراز در بازیابی ،بعضاً می بینیم نقصی که ما فکر می کردیم بر آن غلبه کرده ایم باز ظاهر شده و زندگی مان را تحت تاثیر قرار داده ، احساس درماندگی خواهیم کرد . این درست است که درک نواقص باعث ایجاد فروتنی در زندگی افراد می شود ، اما باید دقت بسیار کرد که این تواضع تبدیل به توسری خور شدن که شیوه و منش زمان اعتیاد ما بوده ، نگردد. تواضع صفتی است که ما را از تخیلات پائین می کشد و باعث می شود بی سر و صدا به پیمودن مسیر روحانی خود ادامه داده و گاه به گاه از آن سرابی که سالها درباره ی کامل بودن خود داشتیم خنده مان بگیرد . ما در مسیر درستی قرار گرفته ایم ، به سوی هدف درستی می رویم و به همین دلیل هر قدمی که بر می داریم باعث خیر و پیشرفت مان می شود .

در طی انجام این قدم ، متوجه می شویم که قدرت تحمل و پذیرا شدن مان در بر خورد با نواقص دیگران افزایش پبدا کرده است . هرگاه می بینیم شخصی عملی را که از خود ما نیز در نتیجه یکی از همان نواقص شخصیتی سر می زند انجام می دهد ، به جای قضاوت در مورد او ، با وی احساس همدردی می کنیم . ما تجربه شخصی داریم و می دانیم که چنین رفتاری دقیقاً چه احساسات نا مطبوعی ایجاد می کند ، لذا به جای محکوم کردن رفتار دیگران ،نگاهی به خودمان می اندازیم . از آنجائی که در پذیرا شدن خودمان تجربه یافته ایم ، اکنون پذیرا شدن دیگران و دردی با مردم برای مان آسانتر شده است .

ما از خود مان می پرسیم ،آیا کاملاًآماده ایم تا خداوند تمام نواقص اخلاقی ما را بر طرف کند ؟ تک تک و همه ی آنها را اگر متوجه شویم که هنوز دست آویزی برای خود نگاه داشته ایم ، اگر احساس کنیم هنوز دلمان نمی خواهد از بعضی از نواقص مان دست برداریم ،برای تمایل یافتن دعا می کنیم . در مقابل قدرت شفا دهنده ای که در انجمن معتادان گمنام وجود دارد روح مان را باز می گذاریم تا این قدرت در آن نفوذ کند و بطور روزمره به بهترین نحوی که برای مان امکان دارد ، از ابزاری که این برنامه برای بازیابی در اختیار ما می گذارد ، استفاده می کنیم .

با آن که طی نمودن این مرحله ، یک عمر به طول خواهد انجامید ، بی حوصله نخواهیم شد ، چرا که ما فقط در همین امروز زندگی می کنیم . ما قدم بسیار بزرگی در طی سلوک بازیابی خود برداشته ایم ، اما اگر بخواهیم تاثیرش را حفظ کند ، باید قدم بعدی را برداریم . با آمادگی که امروز بدست آورده ایم ،قدم هفتم را آغاز می کنیم .

قدم هفت انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودها ی اخلاقی ما را برطرف کند "

در قدم چهارم ما نواقص شخصیتی اساسی خود را آشکار کردیم . در قدم پنجم ، به وجود آنها اقرار کردیم . در قدم ششم ، کاملاً آماده شدیم که آنها برطرف شوند تا بتوانیم به رویش روحانی و بازیابی خود به نوعی مستمر و پایدار ادامه دهیم . اکنون در قدم هفتم ، با فروتنی از نیروی برترمان درخواست می کنیم کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند و نیز از قید آن چه که بازیابی ما را محدود می کند آزادمان سازد ما کمک می کنیم ، زیرا این کار را نمی توانیم به تنهایی انجام دهیم .

در نتیجه ی انجام قدم های قبلی ، متوجه سدیم که اگر بخواهیم در مسیری روحانی پیش برویم و پاک بمانیم ، باید فروتنی و تواضع بیابیم . ما توجه دقیق داریم که فروتنی و شکسته نفسی ، با حقیر شمردن و ناچیز دانستن خود تفاوت بسیاری دارد . منظور از تواضع ، انکار نمودن صفات خوبمان نیست ، بلکه بر عکس ، شخص متواضع کسی است که تصویر واقع بینانه ای از خود دارد و از جایگاه خود در اجتماع به خوبی آگاه است .

در قدم هفتم معنی فروتنی آن است که ما نقش خود را در بازیابی مان درک می کنیم ، نکات مثبت و نیرومند خود را می شناسیم ، از محدودیت های خود آگاهیم و به نیرویی برتر از خودمان ایمان داریم.

برای انجام قدم هفتم ، باید خودمان را از سر راه کنار بکشیم تا خدا بتواند کار خودش را انجام دهد .

با فروتنی درخواست کردن برای برطرف کردن کمبودها ، یعنی آن که ما آگاهانه به آن نیروی با محبت برای عمل نمودن در زندگی مان اختیار کامل می دهیم و باور داریم که دانش خداوند به نهایت بیش از دانش ماست .

با آنکه تا حدودی تواضع یافته ایم ف لیکن بسیاری از ما در برداشت مان از لغت با فروتنی دچار مشکل می شویم . بعضی از ما احتمالاً این طور فکر می کردیم که خداوند به محض آنکه از او در خواست کنیم ، کمبود هایمان را برطرف خواهد نمود و زمانی که نیروی برتر مان بر طبق در خواست ما عمل ننمود ، تصور کردیم این جای برنامه کار نمی کند . از سوی دیگر بعضی از ما به درگاه خداوند خواهش و تضرع می کردیم که خدایا کمبودهایم را برطرف کن با تصور آنکه این اعمال نشان دهنده ی تواضع ماست .

کوشش بسیار ما ، در انجام این عمل دیگر تبدیل به دست وپا زدن و تقلا شده بود ، چرا که از دست کمبوهایمان خسته شده بودیم و در جهت کنترل آنها هم از ما کاری ساخته نبود ، می خواستیم راحت شویم و عجیب آنکه این دقیقاً همان طرز برخورد و روحیه ایست که ما امیدواریم در زمان انجام قدم هفتم از خود بروز دهیم یعنی با روحیه ی فروتنی ما اقرار به شکست می کنیم ، محدود بودن خودمان را حس می کنیم و از خداوند خودمان کمک می خواهیم .

در خواست از نیروی برتر مان برای برطرف کردن کمبودها ، محتاج به تسلیمی بی نهایت عمیق تر و بنیانی تر از تسلیم اولیه مان می باشد . تسلیم اولیه ما که زائیده بیچارگی مطلق و آشفتگی زندگی مان بود ، در قدم هفتم ابعاد کاملاً جدیدی می یابد . در این مرحله جدید از تسلیم ، نه تنها پذیرای اعتیادمان می شویم ، بلکه آن کمبود های اخلاقی رانیز که در رابطه با اعتیادمان می باشد ، پذیرا می گردیم . پذیراشدن اعتیادمان اولین قدمی بود که ما در پذیرفتن خودمان برداشتیم و اکنون در نتیجه کار کردن روی قبلی چیز هایی راجع به خودمان فرا گرفته ایم و سراب هایی که باعث شده بودند ، تصور کنیم منحصر به فرد هستیم در نتیجه ی سلوک تا حد زیادی محو شده اند. اکنون می دانیم که نه از دیگران مهمتر هستیم و نه کمتر . فهم این که ما منحصر به فرد نیستیم ، نشانه ایست قوی از آن که فروتنی یافته ایم .

صبور بودن یکی از مبانی اصلی کار کرد این قدم است و ما می دانیم اغلب ما با صبر مشکل داشتیم ، چرا که یکی از ارکان اعتیاد ما این بود که هرگاه اراده کردیم فوراً ارضاء بشویم . در حال حاضر مدتی است که به تمرین اصولی پرداخته ایم که صبور بودن را برای مان ممکن ساخته اند و در اینجا نیز تنها چیزی که لازم داریم این است که مفاهیم قدم سوم را که در واگذار نمودن اراده و زنذگی مان به خداوندی که می شناسیم گسترش دهیم . به عبارت دیگر ، اگر ما به آن نیرو ، تا حودی در قدم سوم اعتماد پیدا کرده ایم ، اکنون وقت آن رسیده که این اعتماد را بیشتر کنیم .

از آن جا که دیدگاه ما را در مورد امید هایی که داریم محدود می باشد ، بسیری از ما حتی تصور آنچه را که نیروی برترمان برای مان در نظر گرفته به ذهن مان خطور نمی دهیم . اگر جزو این گروه از افراد هستیم باید به ایمانمان تکیه کنیم و همچون قدم های پیشین خیلی ساده و سربسته باور کنیم که ارده ی خداوند برای ما نیکوست . ایمان ما به خودی خود دلیلی است کافی بر آن امیدوار باشیم بهترین در انتظارمان است .

در زمان انجام این قدم ، از این که مراحل بازیابی را با عقل و منطق مورد سنجش قرار دهیم دوری می گزینیم و توجه خود را به این مسئله تمرکز نمی دهیم که بفهمیم در چه زمان و چگونه کمبودهای اخلاقی مان برطرف خواهند شد ، چرا که تجزیه وتحلیل این قدم ، کار ما نیست . این قدم ، یک انتخاب روحانی است ، انتخابی به مراتب عمیق تر از یک عکس العمل عاطفی یا تصمیمی که در نتیجه ی اراده کردن و اگاهانه صورت پذیرد .تنها نتیجه ای که حاشیه ای گذشتن از این قدم و انجام ناقص آن عاید ما خواهد ساخت ، این است که ما را نسبت به کمبودهای اخلاقی مان بسیار خواهد کرد و هم زمان ، امیدمان برای خلاص شدن از دست این کمبودها قطع خواهد شد . احتمالاً درد حاصل ، غیر قابل تحمل خواهد شد .

ما نواقص شخصیتی خود ، باورهای ناهنجار خود و الگوهای ناسالم خود را دیده ایم . به وضوح دریافته ایم که باید تغییر کنیم ولی امکان دارد خودمان آگاه نباشیم که از زمانی که برای کمک گرفتن ، به معتادان گمنام آمدیم عوض شده ایم . ما با یک خلاء روحانی به اولین جلسه قدم گذاشتیم . چند نور اساسی در زندگی ما به خاموشی گرویده بود . استعدادابراز محبت ، خندیدن و احساس کردن خود را از دست داده بویم و مدتها بود که دیگر وقتی مردم به چشمان بی روح ما نگاه می کردند مشکل می توانستند انسانی که در پشت آن چشم ها قرار داشت ببینند .

از اولین جلسه جلسات معتادان گمنام  متوجه عشق و پذیراشدنی که بقیه به ما ابراز می کردند شدیم و شروع به بازگشت به زندگی کردیم . آنچه ما احساس می کنیم یک بیدار شدن روح است که این واژه غیر معمول می باشد ولی در واقع همان است که می شنویم . این بیداری مدتی است که برای اطرافیان ما مشهود شده ، ولی اکنون تغییرت آن قدر بارز شده اند که خودمان هم می توانیم آن ها را ببینیم . یکی از تغییراتی که ما در خود می بینیم ف آن است که رابطه مان با خداوند خودمان تفاوت یافته است . پیش از این ، شاید بعضی از ما حس می کردیم که خدا خیلی دور است و در سطح خصوصی ، چندان کاری با ما ندارند . ما برای درک این حقیقت اشکال داشتیم که هر یک از ما می توانست برای خودش خدایی داشته باشد که همیشه بتواند به او توسل جوید . مدتها دعا کردن ، به نظر ما کاری مصنوعی می آمد ، لیکن احتمالاً اکنون حس می کنیم که وقتی دعا می کنیم شنونده ای داریم که به ما عشق می ورزد .

ایجاد رابطه با خداوند خودمان ، باعث می گردد هنگامی که در خواست می کنیم تا کمبود های مان برطرف شود ، احساس راحتی کنیم و کاری که در طی قدم های قبلی کرده ایم . این رابطه را تقویت کرده است . ما از نیروی برترمان در خواست صداقت ، روشن بینی و تمایل نمودیم و به ما قدرت عطا شد تا دارای خصیصه هایی شویم که بی نهایت برای باز یابی مان مهم هستند .

هر بار که متوجه می شویم در یکی از صفاتی که به دنبال یافتنش هستیم کسر آ ورده ایم ویادر کار برد اصول روحانی با اشکال مواجه شده ایم برای کمک ، به خداوند خود روی می آوریم . در این قدم ما از خدائی مهربان درخواست کمک می کنیم که بی صبری ، عدم تحمل ، تعصب ، عدم صداقت و هر آن چه را که سد راه ما شده بر طرف سازد . ما در می یابیم که نیروی برترمان همیشه آن چیزهایی را که بدان ها احتیاج داریم برآورده می کند و به همین دلایل ایمان مان فزونی می یابد .

احتمالاً زمانی که از نیروی برترمان درخواست می کنیم کمبودهایمان رابرطرف کند ، می بینیم که تنها بخش های کوچکی از این کمبودها از میان رفته است و گاهی نیز یک نقص اساسی به سادگی از پیش پای مان کنار می رود تا بتوانیم در بازیابی خود پیشرفت کنیم . مواقع دیگری نیز هستند که ما از اسارت یک یا چند نقص ، کاملا، آزاد می شویم . نکته ی مهم آن است که باید به این باور برسیم که تنها خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم قدرت آن را دارد که کمبود های مارا برطرف سازد و اطمینان داشته باشیم که هر گاه او خود صلاح بداند این کار انجام خواهد یافت . یک چنین ایمانی مرحله ایست فراسوی درک و خواست شخصی مان در آنچه که احتیاج داریم و یا تصور می کنیم که لازم داریم .

بدون توجه به این که ما چقدر به استحکام رابطه مان باخداوند بدان گونه که او را درک کنیم اطمینان داشته باشیم ، برای انجام قدم هفتم به راهنمای مان احتیاج داریم . راهنما به ما کمک خواهد کرد تا درک کنبم که تواضع چیست و راه آسانی برای برقرارکردن رابطه با نیروی برترمان پیدا کنیم .

باید این را به خاطر بسپاریم که به درگاه نیرویی برتر از خودمان دعا می کنیم و با فروتنی درخواست می کنیم ، زیرا می دانیم که از خودمان کاری ساخته نیست . بعضی از ما دعای از پیش تدوین شده ای را که نشان دهنده ی فروتنی در هنگام درخواست مان می باشند می خوانند . برخی دیگرمان نوعی صمیمی تر ، دعا می خوانند که معرف همان فروتنی است ولی کلمات آن ساخته ی ذهن خودمان است . هر گونه برقراری ارتباط با نیروی برترمان ، دعا محسوب می شود . تفاوتی ندارد که ما چه روشی را برای برقراری ارتباط با نیروی برترمان انتخاب کنیم ، مهم است که در هنگام دعا ، آرامش خاصی ما را فرامی کیرد و احساس می کنیم که از ما مراقبت می شود .

علم به این موضوع ، آزادی به ارمغان می آورد . قدم هفتم به هیچ عنوان درمان و شفا نیست ، ولی انجام آن به ما آزادی انتخاب می دهد . ما می دانیم که اگر بر طبق اصول روحانی بازیابی زندگی کنیم . دیگر نیازی به این نداریم که خود را  برای ردیف کردن وقایع و چگونگی نتیجه ی آنها خسته کنیم . ما به خداوند خود برای زندگی مان اعتماد داریم . احتمالاً هنوز گاه گاه دچار ترس ها از روشهای مخرب استفاده کنیم و یا اینکه وقتی صلاح بدانیم دیگر به ستیز و مقابله نمی پردازیم . این که باور داریم از ما محافظت می شود ، نتیجه ی مستقیم ارتباطی است که با نیرویی برتر از خود یافته ایم . ما در حال طی مراحل برقرار نمودن رابطه ی آگاهانه با یک نیروی برتر هستیم . در طول زندگی ، کوشش خواهیم کرد تا این رابطه آگاهانه را بهتر کنیم . ما از وجود خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم آگاه هستیم و حضور آن نیرو را احساس می کنیم .

طی کردن مراحل قدم هفتم باعث ایحاد آرامش خاطری می شود که ما هرگز تصور امکان آن را نمی کردیم . متوجه می شویم آن چه در طول جستجوی مان یرای رشد روحانی در تمام مدت با ما همراه بوده ، قدرتی است که توسط آن ، ابراز عشق نیروی برترمان رانسبت به خود احساس می کنیم .

نگاهی اجمالی به رویای آزادی کامل از کمبود های اخلاقی مان می اندازیم و برای مان اهمیت ندارد اگر در طول حیات مان به مرحله ی فروتنی مطلق یا کمل نرسیم ، همین که شخصی بتواند این رویای بزرگ را در ذهن مجسم کند و آن را مد نظر داشته باشد ، هدیه ای بسیار نادر و پربهاست .

ما در حال تغییر یافتن هستیم . نه تنها راجع به معجزه ی بازیابی از دیگران شنیده ایم ، بلکه خودمان یک مثال زنده و مجسم از آنچه که قدرت برنامه معتادان گمنام می تواند به انجام برساند هستیم . دیگر زندگی روحانی تنها یک تئوری نیست که راجع به آن در جلسات بشنویم ، بلکه اکنون یک واقعیت قابل لمس است و تنها کافی است برای دیدن یک معجزه ، در آینه به خود بنگریم . خداوند ما را از بیهوشی روحانی و بیچارگی اعتیاد نجات داده و به افرادی با آگاهی روحانی ، بهبود یافته از اعتیاد و مشتاق به زندگی کردن تبدیل نموده است . گر چه ما به این مرحله رسیده ایم ، اما هنوز باید خساراتی را که کمبودهایمان به بار آورده اند نیز بررسی کنیم . از آن جا که خواستار بهبودی مداوم و آزادی خود هستیم ، قدم هشتم را شروع کرده و جبران خساراتی که وارد کرده ایم ، آغاز می کنیم .

قدم هشت انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما فهرستی از تمام کسانی که آزاده داده بودیم تهیه کردیم و خواستار شدیم که از تمام آنها جبران خسارت کنیم "

در نتیجه قدم های قبلی ، ما با نیروی برترمان و خودمان صلح کردیم . در قدم هشتم سلسله مراحلی راکه منجر به آرامش داشتن در کنار دیگران می شود ، شروع می نمائیم

از آن جا که نواقص شخصیتی عامل اساسی رفتار ما بود ، خساراتی به خود و اطرافیان مان وارد آورده ایم . در قدم هفتم از نیروی برترمان در خواست کردیم کمبودهای مان را برطرف کند ولی باید توجه داشته باشیم که اگر حقیقتاً طالب رهایی از دست نواقص مان هستیم ، ابتدا باید مسئولیت کارهایی را که در نتیجه ی وجود آن نواقص انجام داده ایم بپذیریم . باید هر چه را که از ما بر می اید ، برای جبران خساراتی که وارد کرده ایم به انجام برسانیم . در قدم هشتم شروع می کنیم به اصلاح اشتباهات مان . فهرستی از نام تمام کسانی که به آنها آزار رسانده ایم تهیه کرده ، خواستار جبران خسارات وارده به تمام آنها می شویم و به این طریق مسئولیت رفتار خود را به عهده می گیریم .

با این که کوشش ما برای جبران خسارت، ممکن است باعث ایجاد تغییر در زندگی کسانی که به آنها خسارت رسانده ایم بشود ،اما تاثیر اساسی انجام این قدم در زندگی خودمان خواهد بود . هدف ما در این قدم آن است که با زدودن آثار خسارتی که وارد کرده ایم راه رسیدن به بیداری روحانی را برای خودمان هموار نمائیم . هنگامی که این سلسله مراحل جبران خسارت را به انجام برسانیم .، خودمان نیز ازکیفیت آزادی که احساس می کنیم متعجب خواهیم شد .

اکنون ما خود را ملزم به انجام یک سری کارهایی نموده ایم که در نهایت باعث آزادی از گذشته مان خواهد شد . هنگامی که حس کنیم از قید گذشته رها شده ایم ، خواهیم توانست که در امروز زندگی کنیم.

بسیاری از ما هنوز اسیر خاطرات آزارهایی که به دیگران وارد کرده ایم هستیم و این خاطرات گاه و بی گاه بدون هیچ هشداری به ما حمله می کنند . شرم زدگی ، پشیمانی و احساس تاسف ما از اعمال گذشته مان آنقدر عمیق است که یادآوری آن ها می تواند ما را دچار احساس گناه جانکاهی بنماید . ما می خواهیم از این ناراحتی وجدان آزاد بشویم و به منظور عملی ساختن این آرزو ، ابتدا کار خود را با نوشتن یک فهرست از نام کسانی که آزارشان داده ایم آغاز نمائیم .

احتمالاًهمین فکر کردن راجع به فهرست ، باعث وحشتمان خواهد شد چرا که ممکن است آنقدر خسارت وارد کرده باشیم که دیگر قابل جبران نباشد و یا اصولاً از روبرو شدن با کسانی که آزارشان داده ایم بترسیم ، یا این که در فکر این خواهیم بود که چگونه ما را خواهند پذیرفت و با ما چه برخوردی خواهند داشت ؟

شاید بهترین صحنه ای که به فکرمان می رسد آن است که آزارهایی را که داده ایم نادیده بگیرند . بدترین صحنه ای که انتظار داریم پیش بیاید آن است که نه تنها جبران خسارت مان را نپذیرند بلکه در صد انتقام هم بر آیند . بسیاری از ما قدرت تصور و صحنه پردازی نسبتاً قوی داریم و باید توجه داشته باشیم که قدم هشتم جای بدی برای تمرین این گونه خلاقیت هاست . در اینجا مغز ما نباید از خودمان جلوتر بیفتد . ما نباید در ذهن مان هیچ سناریویی راجع به آنچه که پیش خواهد آمد ، تدوین کنیم .

مسئله ی بسیار مهمی که باید توجه داشته باشیم آن است که ما می خواهیم قدم هشتم را انجام بدهیم نه آن که قدم نهم را.

در مقطع تنها کاری که می خواهیم انجام دهیم آن است که فهرستی تهیه کنیم و قلباً تمایل پیداکنیم تا از افرادی که در لیست نوشته ایم جبران خسارت کنیم .

آن چه را که در قدمهای قبلی انجام دادیم این آمادگی را به ما داده است که قدم هشتم را شروع کنیم . ما با صداقت ، چگونگی دقیق خطاهای خود را بررسی کرده ایم و متوجه شده ایم که چگونه اعمال ما زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار داده است . اقرار کردن به خطاهای خودمان کار آسانی نبود .باید به نیرویی اعتقاد می آوردیم که ما را دوست داشته باشد و به ما شجاعت لازم را برای باز بینی اثراتی که اعتیادمان به بار آورده است ، عطا نماید .همان شجاعت و صداقتی که نوشتن تراز نامه و در میان گذاشتن آن لازم است ، اینچا نیز برای نوشتن فهرست اسامی کسانی که به آن ها آ زار داده ایم لازم می باشد . ما مدت هاست که این اصول را تمرین کرده و با آن ها آشنایی ِآفته ایم . خیلی ساده بگوییم ، قدم هشتم ادامه ی همان کوشش هایی است که با استفاده از اصول روحانی برای آزادی خود بکار برده ایم .

اگر بر رنجش های مان غلبه نکنیم ، تهیه ی فهرست قدم هشتم و تمایل یافتن برای جبران خسارت ، کار مشکلی خواهد شد . اغلب ما حداقل یک نفر را داریم که برای جبران خسارت به او مدیون هستیم ولی در ضمن همین شخص نیز ممکن است به ما آزارهایی رسانده باشد و به احتمال زیاد ما هنوز او را نبخشیده ایم و به همین دلیل گنجاندن نام او در این فهرست برای مان مشکل می کند ، با این همه ما باید این کار را بکنیم . ما مسئول اعمال خودمان هستیم و جبران خسارت می کنیم چون مدیون هستیم .

ما باید از رنجش های مان دست برداریم و توجه خود را به نقشی که خودمان در ایجاد برخوردهای زندگی مان داشته ایم معطوف داریم . اگر از خود محوری دست بر نداریم حالمان بهتر نخواهد شد و قادر نخواهیم بود به زندگی روحانی مورد نظرمان برسیم ما انتظارات مان را نادیده می گیریم و دیگر از این که نقیه را مسئول رفتارمان قلمداد کنیم دست بر می داریم ، این تصور نیز باید از ذهن مان محو شود که در زندگی همیشه قربانی یا فدای دیگران شده ایم . در قدم هشتم ، کاری به این نداریم که دیگران با ما چه کرده اند بلکه هدف ما تنها آن است که مسئولیت کارهایی را که با دیگران کرده ایم به عهده گیریم .

اگر هنوز هم نسبت به افرادی که در گذشته زندگی مان وجود داشته اند رنجش داریم ، باید به تمرین اصل روحانی بخشش بپردازیم . استعداد ما برای عفو دیگران ، ارتباط زیادی با توانایی مان در بخشین و دوست داشتن خودمان را دارد و اگر با این مسئله اشکال داریم ، از نیروی برترمان استدعای کمک می کنیم . ما از او در خواست می کنیم که آن صفاتی را که لازمه ی تمایل پیدا کردن و بخشش نشان دادن است به ما عطا نماید . ما پذیرا شدن خود را به همان گونه که هستیم ، آغاز کردهایم و اکنون شروع به پذیرفتن دیگران به همان گونه که هستند می کنیم .

برای تهیه فهرستی از نام اشخاص ، مکان ها و مؤسساتی که مدیون جران خسارت وارده به آنها می باشیم ، مطالعه دست نویس های قدم چهارم به ما کمک خواهد کرد . اگر یک بار دیگر قدم چهارم را نسبتاً کامل انجام داده باشیم ، مطالب آن به وضوح نشان خواهد دادکه نقش خود ما در مشکلات زندگی مان چه بوده و چطور با نواقص شخصیتی خود به بقیه آزار رسانده ایم . ما آدم هایی را پیدا می کنیم که در نتیجه عدم صداقت مان از ما زخم خورده اند ، افراد دیگری که از آن ها دزدی کرده ایم ، کلاه شان را برداشته ایم ومردم دیگری که زندگی شان تحت تاثیر خطاهای ما قرار گرفته است . همچنین دقت می کنیم که چگونه در کل به اجتماع خسارت وارد کرده ایم و آن را هم به فهرست مان اضافه می کنیم . احتمالاً از بودجه های اجتماعی به گونه ای سوء استفاده کرده ایم . در میان جمعی از خود رفتار زننده بروز داده ایم و یا مالیات به حقی را که بقیه برای خدمات دسته جمعی می پردازند به اصطلاح بالا کشیده ایم .

با این که میتوانیم با خواندن قدم چهارم اغلب نام هایی را که برای فهرست مان لازم داریم پیدا کنیم . با این همه باید توجه داشته باشیم که قدم هشتم تکرار مجدد تراز نامه ی ما نیست . در اینجا ما به دنبال اشخاص ، مکانها و موسساتی که بدان ها ضرر رسانیده ایم . می گردیم و نه فقط نوع ضرری که به آن ها وارد نموده ایم . مثلاً تنها به مسئله ی دروغگوئی مان نمی پردازیم ، بلکه به کام فرد دروغ گفته ایم . ما فقط دزدی نکرده ایم بلکه از افراد مختلفی دزدیده ایم .

دست نویس های قدم چهارم تنها منبع کمک به ما برای تهیه ی این لیست نمی باشد بلکه راهنمای مان نیز می تواند کمک موثری برای ما باشد وقتی ترازنامه خود را به مشارکت گذاشتیم راهنما به ما کمک کرد که توجه خود را روی چگونگی دقیق خطاهایمان متمرکز کنیم . نکته سنجی راهنمای مان به ما کمک کرد تا دریابیم چگونه با به بکار گرفتن نواقص شخصیتی مان مردم را جریحه دار کرده ایم . همان نکته سنجی راهنمای مان اکنون نیز به ما کمک خواهد کرد تا درک کنیم چه کسانی واقعاً باید جزو فهرست ما قرار گیرند .

بسیاری از ما با این مسئله که چگونه به خودمان مه ضرر داده ایم مشکل داشتیم و هنگامی که بقیه ی معتادان پیشنهاد کردند نام خودمان را هم به این فهرست اضافه کنیم متعجب شدیم . عده ای دیگر از ما ، در مورد قبول مسئولیت ، در رابطه با خودمان افراطی هستیم ، یعنی هر گونه مسئولیتی شده ایم و یا اینکه تمام اشکالاتی را که با بقیه داشتیم به گردن خود انداختیم . با صحبت هایی که با رامنمایان و سایر معتادان می کنیم ، آن برداشت غیر واقعی که از شخصیت خود داریم به تدریج درهم می ریزد و بینشی حقیقی از خود بدست می آوریم . با کمکی که از این دوستان می گیریم عقاید واقع بینانه ای راجع به این که حدود مسئولیت ما در هر مورد از کجا شروع و در کجا ختم شده پیدا می کنیم .

ما نیاز داریم که پیش از تهیه فهرست خود ، مفهوم کلمه آزار را بدان گونه که مورد نظر قدم هشتم می باشد درک کنیم . برداشت ذهنی اغلب ما از لغت آزار ، ایجاد درد جسمی می باشد . لیکن آزار رساندن انواع مختلفی دارد ، عذاب روانی ، صدمه رساندن به متعلقات کسی و باعث تلف شدن آنها ، ضربه عاطفی درازمدت زدن ، خیانت ، سوءاستفاده از اعتماد و غیره . با این که ممکن است بگوئیم اما قصد من هیچگاه این نبود که به کسی آزار برسانم ولی چندان مطرح نیست که نیت ما چه بوده و در هرحال ما مسئول آزارهائی که به دیگران رسانده ایم هستیم . هرگاه دیگران به نوعی تحت تآثیر عملی که از ما سرزده دچار ناراحتی شده باشند این یک مورد آزار است .

گاهی برای آنکه برداشت واضح تری از چگونگی آزادی که به دیگران رسانده ایم پیدا کنیم ، بی مناسبت نخواهد بود که خودمان را بجای آنان بگذاریم . اگر بتوانیم بفهمیم که زندگی در کنار شخص لاابالی و بی توجهی مثل ما ، چه بر سر دیگران آورده است ، در آن صورت جمع آوری اسامی در فهرستمان ، آسان خواهد بود .

برای انجام این قدم ، علاوه بر فهمیدن معنی آزار باید معنی جبران خسارت را هم درک کنیم . این قدم به ما نمی گوید که ما خواستار این شدیم که به مردم بگوئیم متأسفیم ولی البته این لغت می تواند جزئی از جبران خسارتمان باشد . به احتمال زیاد اغلب افرادی که ناراحتشان کرده ایم قبلاً از ما آن قدر کلمه متأسفم را نشنیده اند که تا ابد برایشان ساخته باشد برای جبران خسارتی که وارد آورده ایم انجام دهیم ، به خصوص با تغییر نوع رفتارمان . احتمال دارد مواردی از گذشته خود پیدا کنیم که ضربه وارد شده از جانب ما به قدری جدی بوده که گویا قابل جبران نیست . یکی ازن نمونه های اینگونه موارد ، روابطمان با کسانی است که برای مدتی نسبتاً طولانی در زندگیمان حضور داشتند . در طی سالیان ، ما افراد خانواده مان را ، همسرانمان را و آنهایی را که با ما دوستی طویل المدت داشتند با خود از یک وضعیت زجرآور به وضعیت ناراحت کننده دیگری کشانده ایم . با آن که دیگر گذشته را نمی توان تغییر داد ، لیکن نیاز بدان داریم که به آنچه انجام داده ایم بنگریم و حقیقت خساراتی را که به بار آورده ایم ابراز نمائیم . با توجه به اینکه تغییر دادن آنچه اتفاق افتاده غیرممکن می باشد ، حداقل می توانیم با تکرار نکردن چنان اشتباهاتی ، جبران خسارت خود را شروع کنیم .

پذیراشدن آزارهایی که به دیگران وارد نموده ایم ، تأیف خوردن از صمیم قلب و تمایل داشتن به این که هرچه را که لازم باشد برای تغییر یافتن به عمل درآوریم سلسه مراحل مشکل و دردناکی است . ما از این رنج و تعبی که می کشیم ترسی به خود راه نمی دهیم چرا که همین ابراز حقیقت هاست که به ما کمک می کند تا به بیداری روحانی خود ادامه بدهیم . بسیار ساده بگوئیم ، هنگامی که آزارهایی را به دیگران داده ایم قبول می کنیم ، همین امر باعث بیشتر شدن فروتنی ما می شود . زمانی که از اعماق قلب ابراز تأسف می کنیم ، این شاهدی بر آن است که خودمحوریمان کمتر شده است . وقتی که حاضریم برای تغییر ، هرکاری بکنیم ، این دلیل برآن است که روحیه جدیدی در ما ایجاد شده است .

نوشتن فهرستی برای جبران خسارت ، به خودی خود باعث خواهد شد که در ما تا حدودی ایجاد تمایل برای انجام این کار بشود و به هر صورت به ما موقعیتی ارائه می کند که طی آن  با آزارهایی که به دیگران وارد کرده ایم روبرو شویم . بعضی از ما بعد از این که اسم شخصی را که به او آزار داده ایم نوشتیم و در برابر آن نوشتیم که چگونه به آزار رسانده ایم ، مختصری نیز در مورد اینکه چگونه قصد داریم از وی جبران خسارت کنیم می نویسیم . نوشتن این چگونگی جبران معمولاً باعث بیشتر شدن تمایل ما می شود ، چرا که در طی آن می بینیم که در ما قابلیت هایی نیز برای جبران خسارت وجود دارد . ما می خواهیم برای جبران خسارت تمایل پیدا کنیم و هر آنچه را که می توانیم برای بدست آوردن این تمایل انجام می دهیم . اگر متوجع شویم که با خودمان درگیر توجیه و جروبحث شده ایم و یا در حال ارزیابی خود هستیم که دقیقاً چقدر تمایل برای فلان جبران باید از خودمان نشان بدهیم ، هرچه سریعتر این افکار غیرسازنده را با دعاکردن از ذهنمان خارج می کنیم . اگر هنوز مردد باشیم ، تا حدممکن کوشش می کنیم . در اینجا بازیابی ما مطرح است و اگر بخواهیم بازیابی مان ادامه پیدا کند ، باید به هر شکل ممکن جبرانها را به انجام برسانیم .

ما از خداوند درخواست می کنیم تا به ما کمک کند که برای جبران نمودن تمایل پیدا کنیم . هنگامی که برای بدست آوردن تمایل دعا می کنیم رابطه مان با خداوند بدانگونه که او درک می کنیم چند قدمی نزدیکتر می شود . در قدم هفتم رابطه با نیروی برترمان را با درخواستی که از او برای رهایی از کمبودهایمان کردیم استحکام بخشیدیم . در اینجا هم به همان نیرو اعتماد می کنیم و باور داریم که او هرچیز را که ما برای انجام رساندن این قدم لازم داریم برایمان مهیا خواهد کرد . تعهدی که نسبت به بازیابی خودمان داریم شامل این نیز می شود که ما باید تمام کارهایی را که برای بازیابی مان لازم هستند به انجام برسانیم .

یک نیروی برتر در زندگی ما مشغول فعالیت است و ما را برای آنکه قادر به خدمت به دیگران بشویم آماده می سازد . به تغییراتی که در نتیجه فعالیت این نیرو در زندگی ما ایجاد شده است به آسانی با توجه به تغییری که در اخلاق و کردار ما حاصل شده به چشم می خورند .

ما توان این را یافته ایم که به جای زندگی از طریق نواقص شخصیتی ، اصول روحانی را انتخاب کنیم و به جای اعتیاد ، بازیابی را برگزینیم . ما دیدگاه تازه ای از زندگی پیدا کرده ایم و می دانیم که مسئول اعمال خودمان هستیم . دیگر دائماً افسوس آزارهایی را که در گذشته به دیگران دادیم نمی خوریم همین که خیلی ساده بفهمیم چقدر جدی مردم را اذیت کرده ایم  ، از صمیم قلب برای ناراحتی که ایجاد کرده ایم متأسف باشیم و درصدد باشیم به آنها بفهمانیم که آرزو داریم بتوانیم بدی هایمان را جبران کنیم ، کلید رهایی ما از گذشته است . با اینکه هنوز کار زیادی برای ایجاد صلح با دیگران در پیش داریم اما حقیقت آن است که راه زیادی برای ایجاد آرامش در خودمان پیموده ایم . با این دیدگاه جدید ، اعتماد به خدای خودمان و تمایلمان ، به قدم نهم می رویم .

قدم نهم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از افرادی که به آنها آزار رسانده بودیم جبران خسارت نمودیم مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا به دیگران زیان وارد نماید "

اکنون که ما خواستار شده ایم تا از تمام کسانی که به آنها آزار رسانده ایم جبران خسارت کنیم تمایل خود را با انجام قدم نهم به عمل در می آوریم . اینک اقداماتی انجام می دهیم که ما را از مرحله ابتدایی آگاهی از خطاهایمان و مشکلاتی که ایجاد کرده ایم فراتر می برد و در نهایت باعث آزادی و ایجاد آرامش در زندگیمان خواهد شد . برای انجام این مراحل ، لازم بود زندگی خود را بررسی کنیم . نواقص شخصیتی خود را بشناسیم و به دقت دریابیم که چگونه با بکارگیری این نواقص ، به دیگران آزار رسانده ایم ، اکنون باید هرکاری از دستمان برمی آید برای جبران آزارهایی که به دیگران رسانده ایم انجام دهیم .

ما فهرست قدم هشتم را تهیه کرده ایم و از کاری که باید به انجام برسانیم آگاه هستیم ، با این حال بین دانستن و عمل کردن فاصله زیادی وجود دارد . امکان دارد برنامه ای برای یک جبران خسارت طرح کرده باشیم ولی وقتی زمان اجرای آن برسد یک باره ترس ما را فراگیرد و از انجام هر عملی عاجز شویم . چه بسا از فکر اینکه چگونه با ما برخورد خواهد شد و حشت داشته باشیم و تصور کنیم که ممکن است با یادآوری گذشته ها خودمان را دچار یک درگیری کنیم . از سوی دیگر احتمال دارد در اعماق دلمان امیدوار باشیم که در زمان جبران خسارت ، مورد عفو واقع شویم و افراد انتظار نداشته باشند ما مسئولیت هایی را که به عهده داشته ایم بجا آوریم . تمایل ما برای انجام این قدم نباید بر این مبنا شکل گرفته باشد که در عمل ، کسی از ما جبران خسارتی نخواهد خواست .

در راه جبران هر خسارتی می توان انتظار وقوع صحنه های مختلفی را داشت که دامنه اش از آنجا شروع می شود که افراد ، ما را مسئول قلمداد کنند و انتهای جریان به بخشیده شدن کامل ما ختم می گردد . ما باید تمایل داشته باشیم که برای انجام این قدم ، بدون توجه به آنچه که احتمالاً در حین جبران واقع خواهد شد پیش برویم ، یک بار دیگر به سادگی با یاری نیروی برترمان بر ترسهایمان غلبه می کنیم و برای بازیابی مان آنچه را که باید و شاید به انجام برسانیم.

ما باید در انجام این قدم شجاعت داشته باشیم و از روبرو شدن با کسانی که در صدد جبران خسارت از آنها هستیم وحشت نداشته باشیم ، پس از خدای خودمان درخواست نیرو می کنیم در هنگام جبران هریک از خسارات ، نیروی برترمان در کنار ما خواهد بود . ما به حضور نیروی برترمان اعتماد می کنیم و فرقی نمی کند تا چه اندازه از نزدیک شدن به افرادی که آزارشان داده ایم نگران باشیم .

احتمالاً ما دچار تردید خواهیم بود و تصور خواهیم کرد که سایر مردم اجتماع به اندازه اعضای جلسات معتادان گمنام پذیرای ما نخواهند بود . با این همه دریافته ایم که ابراز محبت و قدرت بخشش ، در انحصار معتادان بازیاب کرده نیست و مردم دیگر نیز قادرند ما را همان گونه که هستیم بپذیرند و مشکلاتمان را درک کنند ، اما مردم چه ما را قبول کنند و چه نکنند ما باید کار خود را به انجام رسانیم و سعی خود را در جبران خسارت از آنان بجا آوریم . این دردسر که ما به جان می پذیریم مطمئناً باعث گسترش آزادی شخصی مان خواهد گشت .

اصول روحانی صداقت و تواضع که در قدمهای قبلی فرا گرفته ایم نهایت کمک را برای انجام قدم نهم به ما خواهند کرد . اگر این اصول را قبلاً تمرین نکرده باشیم هرگز قادر نخواهیم شد با روحیه ای متواضع به افرادی که به آنها جبران خسارت مدیون هستیم نزدیک شویم . بررسی صادقانه ای که از خود در ترازنامه مان نوشتیم ، اقراری که در قدم پنجم نمودیم ، زیر پا گذاردن غرورمان در قدمهای ششم و هفتم و بالاخره نگاه واقع بینانه ای که اکنون به آزارهایی که رسانده ایم می اندازیم ، تماماً دست به دست یکدیگر داده و فروتنی ما را زیادتر نموده و در نتیجه برای ما انگیزه کافی ایجاد نموده اند تا قدم نهم را به انجام برسانیم . مسیری که ما طی کرده ایم باعث شده با فروتنی ، آن کسی را که بوده ایم پذیرا شویم ، آنچه را که امروز هستیم قبول کنیم و در نتیجه با صمیمیت خواستار جبران خسارت از تمام کسانی که آزارشان داده ایم بشویم .

این تمایل که برای جبران خسارت از دیگران در ما ایجاد شده ، در حقیقت انگیزه اصلی ما ، در انجام قدم نهم خواهد بود ، چرا که به دنبال دیگران رفتن و سعی در جبران خسارتی که بدانها وارد کرده ایم ، عملی نیست که آن را به صرف اینکه برنامه پیشنهاد نموده عملی کنیم . برای آنکه مطمئن شویم انگیزه ما از اصول روحانی منشاء گرفته ، بار دیگر تصمیم خود را برای سپردن اراده و زندگی خود به خداوند ، بدانگونه که او را درک کنیم ، پیش از اقدام به هر جبران خسارتی ، تکرار می نمائیم . یک نیروی برتر از ما ، راهنمایی لازم را برای انجام این امر در اختیارمان خواهد گذاشت .

ما نباید انتظار داشته باشیم که چون بر طبق اصول روحانی زندگی می کنیم مورد تشویق قرار بگیریم . افرادی که درصدد جبران خسارتشان هستیم عکس العمل های گوناگونی نشان خواهند داد . بعضی از ایشان نسبت به کاری که انجام می دهیم روی خوش نشان نخواهند داد . رابطه ما با ای افراد ممکن است بهتر شود و یا شاید هم تیره تر بشود . برخی از ایشان از ما تشکر خواهند کرد ، عده ای با ناراحتی خواهند گفت تا حالا کجا بودی که نیامدی معذرت بخواهی . ما باید از هر گونه انتظار و توقع راجع به نوعی که این جلسه جبران خسارت برگزار خواهد شد دوری کنیم و نتیجه را فقط به خداوند خود بسپاریم . البته مسئله مهم آن هست که باید بهترین کوشش خود را بجا آوریم و هنگامی که حداکثر سعی خود را کردیم ، آنگاه این مسئله را که نتیجه چه خواهد شد به خداوندمان محول کنیم . تکرار می کنیم : مهم آن است که ما صمیم قلب و به طور مطلق بیشترین سعی خود را به کار بسته باشیم و درست زمانی که به این نقطه می رسیم ، همان جا دیگر وظیفه ی ما به پایان رسیده است .

ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که فقط به صرف اینکه به گونه ای سعی در جبران نموده ایم بطور معجزه آسا احساسات دردناک کسی را که آزارش داده ایم محو شود . ممکن است با فروتنی از او در خواست بخشش کنیم ، اما اگر بخشیده نشویم از کش دادن این مورد استثنایی خود داری می کنیم . ما در اعماق قلب مان می دانیم که آنچه را می توانستیم ، انجام داده ایم . در طی مدتی که به دنبال جبران خسارت ها هستیم ، گاه به گاه از خود می پرسیم که آ یا ما این  سعی را می کنیم برای آنکه واقعاً متاسف هستیم و اشتیاق حقیقی داریم که کفاره ی اشتباهات و غرامت آزاری را که رسانده ایم به عهده بگیریم ؟ اگر جواب ما به این سئوال مثبت باشد می توانیم مطمئن باشیم حرکتی که برای جبران فلان خسارت کرده ایم از روحیه ی فروتنی و عشق سر چسمه گرفته است .

   برای این اینکه روحیه فروتنی مد نظرمان بماند از راهنمای مان درخواست می کنیم به ما کمک کند و اگر شرایط اجازه دهند ، همیشه پیش از آنکه اقدام به هر یک از جبران های مان بنماییم وضعیت را به راهنمای مان بگوئیم . ما او را در جریان می گذاریم که اصولاً به چه دلیل می خواهیم به دنبال این امور جبران برویم ، تصمیم داریم چه بگوئیم و در نظر داریم چه پیشنهادی یا پیش کشی برای رفع و رجوع ارائه بدهیم . به هر صورت آنچه که قصد داریم از خودمان مایه بگذایم باید متناسب با ضرر یا آزاری که رسانده ایم باشد . به عنوان مثال اگر پولی قرض کرده و پس نداده ایم فقط عذرخواهی نمی کنیم بلکه پول شخص مورد نظر را نیز پس می دهیم . ما مستقیماً با افرادی که آزارشان داده ایم حرف می زنیم و دقیقاًخطای خود را جبران می کنیم .

وقتی از کسانی که از آنها رنجش قدیم به دل داریم دل جویی می کنیم بطور مسلم باید با یک روحیه فروتنی با آن ها برخورد کنیم زیرا نمی خواهیم به قصد دل جویی شدوع کرده باشیم ولی بعداًخود را در موقعیتی قرار بدهیم که کا ربه جر وبحث بکشد که مثلاً کدام یک از ما مقصر اصلی بوده و جریان تو آن کار را کردی که باعث شد ما آن کار را انجام بکنم بشود . با این که در بین افرادی که مورد جبران خسارت قرار می گیرند مسلماً کسانی نیز هستند که خودشان هم،به ما آزار رسانده اند ، با این همه ما حتماً باید احساس مغبون شدن خودمان را نادیده بگیریم .وظیفه ی ما آن است که در صدد جبران اشتباهاتی که خودمان مرتکب شده ایم باشیم نه آن که دیگران را مجبور کنیم به زبان خودشان بگویند که در مورد ما اشتباه کرده اند .

بر طبق تجربه ی ما ، جبران آزار نمودن ، عملی دو مرحله ایست چرا که نه تنها از شخص خسارت دیده دل جویی می کنیم بلکه دنباله ی این دل جویی را با تغییر جدی رفتارمان پیگیری می کنیم . برای مثال : اگر د رحا ل عصبانیت به اتومبیل یا خانه ی کسی خسارت وارد کرده باشیم ،برای جبران نه تنها از اوعذ رخواهی می کنیم و قسمت صدمه خورده را تعمیر یا تعویض می کنیم ، بلکه این اقدامات را با تغییر دادن طرز برخورد و رفتارمان پی گیری می نمائیم . تغییر وجبران رفتارمان د راین مورد آن است که بر مبنای روزانه سعی کنیم از این پس عصبانیت خود را با ضرر زدن به اموال دیگران یا خودمان ظاهر نسازیم .

تغییر دادن روش زندگی مان امری است که یک عمر طول می کشد و مهم ترین جبران خسارت همین تغییراتی است که د ررفتار خود ایجاد می کنیم . بعضی از افرادی که مورد آزار ما قرار گرفته اند ،مثل افراد خانواده مان وچند نفر دیگر ، مدتهای مدید با ما رابطه ی نزدیک داشته اند و به همین دلیل رنجی طویل المدت کشیده اند . دل جویی های از این قبیل کاری نیست که حتی اگر از صمیم قلب انجام شود با یک عذر خواهی پنج دقیقه ای پایان گیرد . اگر چه اقرار به اشتباه و عذر خواهی ، خود یک نقطه صحیح برای شروع می باشد ولی ما باید آگاهانه بر مبنای روزانه سعی کنیم از این پس حداقل آن افراد نزدیک و عزیزی را که هنوز در زندگی ما باقی مانده اند ، دیگر آزار ندهیم . اگر از زندگی خانوادگی خود غافل بوده ایم ، اکنون سعی می کنیم زمان های معینی را فقط به خانواده ی خود اختصاص دهیم . اگر شخص بی فکری بوده ایم و روز تولد یا روزهای سالگرد را فراموش می کردیم ، از این پس دقت بیشتری صرف می کنیم و در تقویم سالروزها را یاداشت می کنیم .

همین مسایل به ظاهر بی اهمیت برای بعضی ها خیی مهم است .اگر نسبت به دیگران بی توجه بودیم و همیشه به دنبال چیزی که خودمان می خواستیم بوده ایم . انون دیگر باید شروع کنیم تا به احساسات و خواسته های دیگران اهمیت بدهیم .

البته ما متوجه هستیم که با بعضی از افرادی که در لیست جبران خسارت مان هستند مدت هاست رابطه مان قطع شده است . مثلاًاگر از همسری که از او صاحب فرزند هستیم جدا شده ایم ، احتمالاً خرج نگهداری فرزندمان را نداده ایم .حال وقتی بخواهیم به چنین مورد جبران خسارت بپردازیم باید در نظر بگیریم که ما هدف معینی داریم و دنبال ایجاد رابطه ی مجدد با همسر سابق مان نیستیم ، علاوه بر این تعهدات وجدانی ما خیلی پیش از آن است که تنها به پرداختن پول اکتفا کنیم . ما باید با موافقت همسر سابق مان ترتیبی بدهیم که طی آ سهمی از خدمات لازم را که فرزندمان بدان نیاز دارد به عهده بگیریم .

از آنجا که اعمالی که ما در این قدم به انجام می رسانیم ، مستقیماً تاثیراتی روی دیگران می گذارد ، باید به طور اگاهانه و سنجیده عمل کنیم و پس از مدت ها که ناپدید بوده ایم یک باره خود را وارد زندگی مردم نکنیم ، به همین دلیل مشورت با راهنما ضروریست . گاه بعضی از ما به گونه ای مقطعی و بدون مشورت تنها برای اینکه از فشار وجدان خود بکاهد برای جبران خسارت به به شخصی مراجعه کردند ولی غالباً اینگونه برخوردها باعث شده که بیش از آن که مثبت باشند باعث آزار شوند .

برای مثال ممکن است در قدم چهارم از افرادی ذکر به میان آورده باشیم که ته دلمان به طور مخفی برای سالیان دراز از آن ها رنجش داشتیم و بدون آن که بدانند آن ها را مسخره می کردیم ف د رمورد قضاوت قرار می دادیم ، اعمالشان را محکوم می کردیم و آبروی شان را پشت سرشان می بردیم و خلاصه تمامی این ترورهای شجصیتی را بدون اطلاع آن افراد در موردشان روا می داشتیم . حالرسش این است که آیا اکنون باید نزد این افراد رفته و خیلی سر راست به آنها اقرار کنیم که این بلاها را مدت ها به سرشان آورده ایم ؟ مسلماً خیر . هدف قدم نهم آن نیست که ما وجدان خود را به قیمت ناراحتی دیگران آرام سازیم . راهنما به ما کمک خواهد کرد تا راه صحیح جبران خسارت را بیابیم ، بدون آنکه خسات جدیدی وارد کنیم .

با این که برای ما واضح است که نباید درصددجبران خساراتی باشیم که باعث خسارات جدیدی می گردند ، اما هنوز برای مان پرسش هایی باقی مانده که پاسخ چندان مستقیمی ندارد ، برای مثال چگونه می توانیم از شخصی که فوت کرده یا قادر نیستیم او را پیدا کنیم و یا هزاران کیلومتر با ما فاصله دارد بطور مستقیم جبران خسارت کنیم ؟ راه های بسیاری برای جبران خسارت مستقیم و موثر وجود دارند که حتماً لازم نیست بطور شخصی صورت پذیرند . مثلاً اگر به کسی که مرحوم شده جبرانی مدیون هستیم می توانیم یک نامه به او بنویسیم و همان چیزهایی را که اگر زنده بود به او می گفتیم در آن نامه بنویسیم . تمایل شدید به جبران خسارت از کسی که هزاران کیلومتر دور از ما زندگی می کند خواسته ای شرافتمندانه است ف ولی اغلب ما امکانات سفرهای دور را فقط به منظور جبران خسارت ، نداریم . در چنین حالاتی تلقن کردن و یا نوشتن یک نامه معمولاً همان کار جبران خسارت مستقیم را انجام کی دهد . اما کسانی از فهرست مان را که نمی توانیم پیدایشان کنیم ، نامشان در همان فهرست باقی خواهد ماند و احتمال دارد بالاخره فرصت جبران مستقیم را از آن ها پیدا کنیم ، حتی اگر چند سالی بطول انجامد . ولی تا آن زمان بر طبق قدم هشتم باید همیشه متمایل و خواستار باقی بمانیم که به محض یافتن موقعیت مناسب ، در صدد جبران بر آییم . از سوی دیگر هرگز نباید یک جبران و دل جویی را به دلیل آنکه از روبرو شدن با شخص مورد نظر واهمه داریم به تعویق بیندازیم . ما تمام کوشش خود را برای یافتن افرادی که بدان ها جبران مدیون هستیم به کار می بندیم و هنگامی که آنان را یافتیم به شایسته ترین نحو ممکن از آنها دل جویی می کنیم .

انتخاب بهترین راه جبران خسارت مسئله ایاست که محتاج به فکر کردن و به استمداد از وجدان مان نیاز دارد . بعضی از ما باید برای مواردی جبران خسارت کنیم که اوضاع به وجود آمده توسط ما دیگر قابل جبران نیست . کارهایی که در گذشته کرده ایم احتمالاً در مورد ایجاد زخم عمیق روحی وجسمی نموده و یا حتی باعث مرگ کسی شده است . ما مجبوریم به شکلی بیاموزیم که با این خاطرات دردناک کنار آمده و زندگی کنیم . ما با درد شدید حاصل از پشیمانی خود زندگی می کنیم و متحیریم که اصولاً چنین مواردی را چگونه می توان جبران کرد و دقیقاً اینجاست که چاره ای نداریم مگر آن که به نیروی برترمان تکیه کنیم .

ما احتمالاًبرای بخشیدن خودمان اشکال داریم ، ولی باعث نخواهد شد که از خداوند مهربان مان در خواست نکنبم تا ما را ببخشد . ما می نشینیم و در حضور نیرویی برتر مان سکوت اختیار می کنیم و  از او استدعا میکنیم تا ما را راهنایی کند که اکنون بااین همه مشکلاتی که در گذشته به بار آورده ایم ،چه باید بکنیم ؟ بسیاری از ما به این درک می رسیم که پاسخ ،در وقف زندگی مان برای کمک ‘bبه معتادان و دیگر انسانهاست . برای مشکلات این چنین ،جواب های مقطعی و آسان وجود ندادرد ، بگذارید بسیار ساده بگوئیم : ما باید تحت شرایط موجود ، بهترین کوشش خود را به خاطر بیاوریم و به خداوند و راهنمای مان برای ردیف شدن امور زندگی مان اتکا ء کنیم .

 خرابی های باقی مانده از زندگی گذشته برای بعضی از ما چندان جدی نیستند و در سطح مشکلاتی از قبیل دستور جلب به دلیل نه پرداختن جرایم رانندگی ،بدهکاری های نسبتاًکوچک و این قبیل مشکلات قانونی است .اما بعضی دیگر از ما جرایمی جدی مرتکب شده ایم و مجازات بسیار سنگینی در انتظارمان می باشد . به دلیل مشکلاتی از این گونه ، گویا مدام بر سر یک دو راهی سرنوشت گیر کرده ایم که انتخاب هیچ یک از راه هایی که در پیش پایمان قرار دارند پی آمد جدی نخواهد بود . مثلاً اگر خودمان را به مقامات انتظامی معرفی کنیم به زندان خواهیم رقت ، اگر معرفی نکنیم زندگی مان در ترس ووحشت خواهد گذشت و در ضمن این امکان هم وجود دارد که مأمورین خودشان دستگیرمان کنند و بالاخره همه زندان بیفتیم . ما به کمک خدای مان و راهنمای مان آمادگی پیدا می کنیم تا در راه بازیابی مان هر چه را که باید وشاید تجربه کنیم . گاه در چنین مواردی لازم است از مشاوره قضایی برای تصمیم گیری نهایی استفاده کنیم . در این گونه موارد یکی دو جلسه مشاوره با یک وکیل دادگستری ممکن است خیلی پیش از آنچه تصور می کنیم به ما کمک کند .

اغلب خسارات مالی که به دیگران ورارد کرده ایم مربوط به چند سال پیش می باشند و معمولاً ما حساب و کتاب درستی از آن ها نزد خود نداریم . در این گونه موارد بهتر است از خدمات یک حسابدار استفاده کنیم . بعضی دیگر از بدهکاری های مان آنقدر سنگین شده اند که هر چه فکر می کنبم به هیچ عنوان تا سالها پرداخت آنها برایمان میسر نخواهد بود . امکان دارد آن قدر بدهکاری های پراکنده و صورت حساب های عقب افتاده داشته باشیم که اگر در آمد چند سال آینده مان را روی هم بگذاریم برای پرداخت آن ها کافی نباشد و اغلب ما به ندرت اجاره نامه ، هزینه آب وبرق و تلفن را می پرداختیم و تنها راهی که برای مان باقی می ماند آن بود که یک شب بی سر وصدا از خانه ای که درآن سکونت داشتیم اسباب کشی کنیم و به اصطلاح دیگر به نقطه دیگری از شهر کوچ کنیم .

درست مثل بقیه جبران خسارت های مان ،اولین کارمان آن خوامد بود که با راهنمای مان مشورتی صادقانه داشته باشیم . بسیاری از ما پس از آنکه بهبود می یابیم دوباه متکلف مخارج خانواده مان می شویم و آن ها برای غذا ومنزل شان چشم به دست ما دارند . در چنین اوضاعی متوجه می شویم که بودجه ما خیلی محدود است و اگر بخواهیم هم ، خرج منزل را بدهیم و هم مقداری از بدهکاری های مان را بپردازیم باید خیلی دقیق حساب دخل و خرج خود را نگاه داریم . امکان دارد برای رسیدن به نتیجه ای عملی ، مجبور باشیم با طلب کاران مان جلسه ای تشکیل دهیم ،اوضاع فعلی خود را برای آنها تشریح و برای همگی شان روشن کنیم که ما جداًتمایل داریم بدهکاری خود را به آن ها بپردازیم و بدین وسیله یک راه منطقی و عملی پیدا کنیم که حتی با قسط بندی های دراز مدت هم شده ، بدهکاری های خود را بپردازیم و البته به اقساطی که با آن ها موافقت کرده ایم متعهد باسیم . این خود مثالی زنده از آن است که زندگی در حال جبران خسارات ، دارای یک سلسله مراحل است و به صورت اتفاقی و یا مقطعی نیست که آن را یک بار انجام دهیم و کنار بگذاریم . بخوبی متوجه هستیم که قسط بندی نیاز به نظم و از خودگذشتگی و تعهدی دارد که با وجود مخارج بی شمار دیگر ، چون متعهد شده ایم باید هر سال بطور مرتب مبلغی را کنار بگذاریم تا بتوانیم یک به یک سفته ها یا اوراقی را که حاکی از بدهکاری های ماست پس بگیریم . اگر بدنبال یافتن احترام برای خود هستیم ، این تنها راه است .

اغلب ما متوجه شده ایم که جبران خسارت در مورد روابط خصوصی کاری طاقت فرسا است زمانی که در قدم چهارم ، ترازنامه ی خود را می نوشتیم متوجه شدیم که نه تنها بسیاری از شانس هایی را که برای برقراری رابطه عمیق عاطفی به ما روی آورده بودند را از دست داده ایم ، بلکه باعث شده ایم که به اطرافیان مان نیز در این مورد ضربه های عمیق احساسی وارد شود . ما از نزدیکی و برقراری روابطی عاطفی با دیگران و سپردن تعهد وحشت داشتیم و گاه همین مسئله باعث بازگشت ما به مصرف مجدد مواد مخدر گردید و یا با وجود این که کسی را دوست می داشتیم او را ترک می کردیم . اگر بخواهیم به طور کلی صحبت کنیم ، اصولاًما هیچ گاه در دسترس افرادی که به ما علاقه داشتند نبودیم .

ممکن است موقعیت هایی پیش آید که احساس کنیم برای نزذیک شدن به یکی از افرادی که سعی در جبران خسارت سان داریم زمان مناسبی می باشد ،اما زمان هایی نیز پیش می آید که باید این افراد را تنها بگذاریم و سر این زخم های قدیمی را باز نکنیم . این که تشخیص دهیم اکنون در کدام یک از این موقعیت ها قرار داریم اولاًبستگی خیلی زیادی به صداقت ما دارد و ثانیاًبه این که ما رابطه ای کاملاً منطقی و آزاد با راهنمای مان برقرار کرده باشیم . بدون توجه به تصمیمی که در مورد جبران خسارت گرفته ایم ، مسئله ای که باید مورد توجه خاص قرار گیرد آن است که از امروز نوع روابط عاطفی خود را در برخورد با مردم تغییر دهیم . اگر در گذشته از درگیری مای عاطفی فرار می کردیم ، اکنون باید آرام بنشینیم و با شخص مورد نظرمان صادقانه صحبت کنیم . ما باید احساسات دیگران را مورد توجه قرار دهیم ،برای نیاز های دیگران اهمیت قایل شویم و به این مسئله که آنان از رابطه ای که ما سعی می کنیم با ایشان برقرار کنیم چه انتظاری دارند ، توجه کافی معطوف کنیم .

گاهی از اوقات تنها جبران خسارتی که می توانیم بکنیم آن است که نوع زندگی کردن خودمان را تغییر دهیم . قبلاً در قدم هشتم ذکر کردیم که احتمال دارد محتاج به جبران خسارت از تمام جامعه خود باشیم . با توجه به این که جبران خسارت از تمامی جامعه تا حدودی غیر ممکن می باشد ،حداقل کاری که می توانیم انجام دهیم این است که از این پس با نهایت قاطعیت رفتار خود را تغییر دهیم .

اگر ما اهل شهرستان یا قصبه ی خود را به کرات آزار داده ایم اکنون شاید تنها کاری که از ما برای جبران خسارت از این جمعیت بزرگ بر می آید آن است که از این پس یکی از افراد ساده و سازنده ی شهر خود باشیم . ما از خودمان برای شخصیت مان مایه می گذاریم . چشم های مان را خوتب باز کنیم تا ببینیم در کجا خدمتی از ما ساخته است . ما دیگر تنها به فکر گرفتن نیستیم و به اصطلاح فقط دست بگیر نداریم .

بهبودی ما نیز به نوبه ی خود راهی است که ما را از خودمان جبران خسارت نموده و در سطح شخصی نیز قدم نهم را انجام دهیم . وقتی اعتیاد ما فعال بود ، جداً با وجود خودمان بد رفتاری های وحشتناکی می کردیم . هر بار که به انسان دیگری آسیب می رسانیم ، احساس گناه و شرم ، به گونه ای اساسی احترام به نفس را در ما تضعیف می کرد و اعتیاد به هزاران گونه شرمسارمان می نمود . اکنون در بازیابی فرا می گیریم که با خودمان به گونه ای رفتار کنیم که نشان دهد برای خودمان احترام قایل هستیم .

مهم ترین نتیجه ای که از انجام قدم نهم عایدمان میشود آن احساسی است که در درون خود پیدا می کنیم . این قدم نکات بسیاری راجع به فروتنی ، گذشت ، محبت و از خود گزشتگی به ما می آموزد . اکنون باید شروع به شقا یافتن از اعتیاد کنیم و دیگر با پشیمانیوافسوس های گذشته مان زندگی نکنیم . ما رشد روحانی می یابیم و متوجه می شویم که حقیقتاً در زندگی مان به مرزی جدید از آزادی دست یافته ام . اکنون گذشته برای ما فقط همان است:گذشته ،ما این گذشته را پشت سر گذاشته ایم و دیگر پیشاپیش افکارمان قرار ندارد که با کوچکترین تحریکی دوباره برای مان زنده شود و امروزمان را خراب کند .

یکی از بهترین هدایایی که انجام قدم نهم ارائه میکند درک این است که ما در حال رسیدن به مقام والاتری از انسانیت هستیم . همین که دیگر مرتکب آن گونه رفتارهای درد سر آفرین پیشین نمی شویم ،خود دلیلی بر آن است که تغییر عظیمی در ما صورت گرفته است . اغلب ما تا پیش از این روزها ، اصلاً متوجه نشده بودیم که چقدر تغییر کرده ایم . سلسله مراحلی که برای جبران ، مجبور به طی نمودن آن ها شدیم عمیقاً ما را متوجه می سازد که گویا اصولاً انسان دیگری شده ایم . کابوس زندگی ما در دوران اعتیاد که که به نظر می رسید تمام شدنی نخواهد بود سر انجام در سحرگاه بازیابی مان شروع به محو شدن نموده است .

هر چه در جبران خسارت ،با افرادی که به آنها آزار رسانده ایم بیشتر روبرو می شویم ، فروتنی نیز بیشتر شده و متواضع تر می شویم . هنگامی که در می یابیم اعمال مان چگونه عمیقاًروی دیگران اثر گذاشته تکان می خوریم و شوکی که بر ما وارد می شود از خود مشغولی بیرون مان می آورد . در این زمان متوجه می شویم که مردم دیگر نیز احساسات واقعی دارند و ما اگر بی دقتی کنیم باعث می شویم به آنها ضربه های شدیدی وارد شود . در طی انجام این قدم می آموزیم که نسبت به دیگران بی توجه نباشیم و آنچه را که یاد می گیریم در زندگی امروزمان به کار بندیم . اصل دیگر اینکه ، پیش از سخن گفتن یا عمل کردن باید فکر کرد ،که جزیی از طبیعت مان می گردد و این مسئله در ذهن ما جای می گیرد که آنچه می گو ئیم یا می کنیم ،روی دوستان مان ،خانواده مان و یاران جلسات معتادان گمنام  اثر می گذارد . از این پس نسبت به مردم با روحیه ی مهربانی و محبت بر خورد می کنیم و با تمام وجود برای احساسات آن ها احترام قایل می شویم . ار آن جا که فروتنی و از گذشتگی اجزای لازم هر جبران می باشند ، پس از چندی خود ما متعجب خواهیم شد که قدم نهم چقدر احترام به نفس را در ما افزایش داده است . یکی دیگر از پارادوکس های مسائل به ظاهر ضد و نقیض بازیابی آن است که هر چه از خود بزرگ بینی دور می شویم ،یاد می گیریم که خودمان را بیشتر دوست بداریم . ما انتظار نداشتیم که پیمودن این جاده ی روحانی باعث شود نسبت به خود محبت جدیدی پیدا کنیم و حتی گاهی به خودمان آفرین نیز بگوئیم ، ولی دقیقاً این چنین شده است . بخش عظیمی از این احساس رضایت از خود ناشی از آن است که در زمان محبت کردن به دیگران ، متوجه می شویم که ایثارمان ، نه تنها باعث بهتر شدن اوضاع در جلسات معتادان گمنام  بلکه در تمام محیط اطرافمان می گردد .

در نتیجه کاربرد قدم نهم ،می توانیم آزادی زیستن در امروز را بدست آوریم ، از لحظات زندگی خود لذت ببریم و به خاطر این هدیه ی گران قیمت یعنی بازیابی قدر شناس باشیم . دیگر خاطرات گذشته از پیشرفت ما نمی کاهد و امکانات نویتی در زندگی مان آشکار می شوند . ما آزادی می یابیم تا در جهانی فعالیت کنیم که پیش از این حتی به ذهنمان هم خطور نمی کرد . ما آزادی پیدا می کنیم که برای خود آرزوهایی داشته باشیم و در مسیر عملی کردن این آرزوها حرکت کنیم . اکنون دیدگاه و افق زندگی آینده مان نا محدود گشته است . ممکن است گاه به گاه به دلایلی از مسیر خود منحرف شویم ، اما قدم دهم به ما این فرصت را می دهد که دوباره خود را پابر جا کرده و قدم به پیش برداریم .

نیروی برترمان ما را به زندگی دعوت کرده است و ما این دعوت را در نهایت سپاسگزاری می پذیریم .

قدم دهم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه داده ایم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً بدان اقرار نمودیم  "

بهبودی در معتادان گمنام به معنای آن است که بیاموزیم چگونه زندگی کنیم ،به کار گرفتن اصول روحانی قدم های نه گانه پیشین فبرای ما نوعی زیستن را که در آن با خودمان و دیگران در صلح و هماهنگی زندگی می کنیم ، ممکن ساخته است . ارزیاب یخودمان ، مواجهه با نواقصی که در اخلاق خود یافته ایم و قبول مسئولیت خطاهای مان ، تماماًاجزای حساس زندگی به طریق روحانی می باشند . ما با انجام قدم دهم ، هر روز از عواطف و وضعیت روانی و روحانی خود آگاهی پیدا می کنیم . هر چه بیشتر در انجام ان قدم پیشرفت می کنیم در می یابیم که دیدگاه ما نسبت به مسائل ، نه تنها تغییر یافته ،بلکه به مراتب سنجیده تر و عمیق تر شده است .

برخی از ما قدم چهارم را به یاد می آوریم و از خود می پرسیم که پس از انجام دهیم ؟ احتمال دارد فکر کنیم تمام اشتباهات گذشته خود را طی انجام قدم های قبلی تصحیح کرده ایم و از آن جا که قصد نداریم آن اشتباهات را بار دیگر تکرار کنیم ،پس جه لزومی دارد که این چنین با جدیت خودمان را مورد سنجش قرار دهیم ؟ قدم دهم به نظر اغلب ما وظیفه ی خسته کننده و تمرین مشقت باری است که می توان به طور کلی آن را نادیده گرفت ، لیکن ما باید به رشد خود ادامه دهیم و کار قدم دهم دقیقاًکمک به ما برای تداوم همین امر می باشد . ما با آن طور پی در پی به قدم های قبلی باز خواهیم گشت ولی قدم دهم به نوع متفاوتی به روحانیت ما کمک خواهد کرد : از طریق ایجاد آگاهی از این که در زندگی امروز ماچه می گذرد .

تاکید می کنیم : برای ما بسیار  اهمیت دارد که با افکار،روحیه ،احساسات و رفتار خود به طور آگاهانه در تماس باشیم . هر روز در زندگی ما صحنه های جدیدی به وجود می آیند که بازیابی ما مستقیماًوابسته به تمایل ما در رویارویی با این صحنه ها و مسائل می باشند . تجربه به ما نشان داده است که بعضی ا زاعضا ء حتی پس از مدت های طویل پاکی ،دوباره ری لپس می کنند و دلیل این گونه عودها معمولاًآن است که این افراد در باز یابی خود مسامحه گر و تنبل می شوند ف اجازه می دهند رنجش های شان بیشتر و انباشته تر گردد و در ضمن از زیر بار اقرار به خطاهای خودشان شانه خالی می کنند . به تدریج آن رنجش های کوجک ، دروغ گوئی های کوجک و کینه هایی که به حق بوده اند مبدل به نارضایتی های عمیق ، خود فریبی های جدی و رنجش های بسیار جدی تر می گردند . ما توانایی ـن را نداریم که اجازه دهیم این گونه تهدیدات سد راه باز یابی مان شوند ، پس می بایست با این گونه موقعیت ها به محض آن که پیش آمدند روبرو بشویم . در قدم دهم تمام اصول و اعمالی را که در قدم های قبلی فراگرفته ایم بطور کامل و مداوم به کار می گیریم . روز خود را با تجدید تصمیم خود ، در مورد زندگی بنا به اراده و مشیت نیروی برترمان شروع می کنیم و این تکرار میثاق باعث خواهد شد که در طی روز ، مسائل روحانی در صدر افکارمان جای داشته باشند . همه ما مرتکب اشتباهاتی خواهیم شد که دیگر برای مان کاملاً شناخته شده هستند . اکنون دیگر قادریم تقریباً هر خطایی را که از ما سر می زند از طریق نواقص شخصیتی قدم ششم شناسایی کنیم سپس با فروتنی ،از خداوند به گونه ای که او را درک می کنیم استدعا می کنیم که نواقص اخلاقی ما را برطرف کند . این درخواست ما امروز همان اهمیتی رادارد که در قدم هفتم داشت !

 

در قدم دهم این گونه اقدامات را به شکل مرتب انجام می دهیم ،هر روز از خوذ ترازنامه تهیه می کنیم به این که در چه موقعیتهای از استاندارد روحانی که مورد نظرمان می باشد خارج شده وعدول کرده ایم و برای زندگی که محور روحانی دارد تجدید قوا می نماییم ، مثلاً : اگر متوجه شویم که گرایش یافته ایم تا بطور افراطی ، اجباری و بدون عاقبت بینی رفتار کنیم ، وقت آن است که روی اصول روحانی تمرکز کنیم و بر طبق این موازین سریعاً اقدام نموده ، و در بازیابی خود پیش برویم .

با این که عادات دادن خود به انجام مرتب این قدم در ابتدا احتمالاً مشکل خواهد بود ، ولی باید پشتکار داشته باشیم . در شروع کار می توان در طی روز ، زمان معینی را برای تمرکز روی خود و بررسی خویش انتخاب نموده ، ولی هدف نهایی ما آن خواهد بود که به تدریج به مرحله ای برسیم که بتوانیم در طول روز خودمان را زیر ذره بین بگذاریم . ما باید برای انجام این قدم در خود ایجاد انضباط کنیم و اگر این انضباط لازم را مدتی رعایت کنیم ، قدم دهم همچون نفس کشیدن جزیی از طبیعت مان خواهد شد .

منظور آن نیست که باید به خودمان سخت بگیریم و با سماجت در پی یافتن انگیزه ها و مشکلاتی باشیم که در واقع شاید وجود خارجی هم نداشته باشند ، بلکه فقط لازم است به ندای وجدان خود گوش فرا دهیم و متوجه باشیم که او به ما چه می گوید . زمانی که احساس می کنیم کسی از درون به ما غر می زند و انگار گوشه ای از کار اشکال دارد ، باید بدان توجه کنیم . اگر می بینیم احساس کناه و عصبانیت مدتی است کهما را در گیر کرده ، می توانیم با آ ن مقابله کنیم . از این پس وقتی مسئله ای آزارمان می دهد آن را درک کنیم و اگر هم فوراًمتوحه نشویم ؛ معمولاًچندان طول نخواهد کشید . به محض آنکه درک می کنیم ناراحت شده ایم پیگیری و دقت می کنیم تا عامل این ناراحتی را پیدا کنیم و هر چه سریع تر در مورد آن کاری انجام دهیم .

ما بااینکه سعی می کنیم این حالت آگاهی درونی رادر طول روز حفظ کنیم ولی حالت دیگری که به ما کمک میکند آن است که در انتها ی هر روز بنشینیم و خیلی آرام به این بیندیشیم که در طی آن روز چه اتفاقاتی پیش آمد و ما چه عکس العمل هایی در مقابل آن ها نشان داده ایم .

گاهی راهنمایمان پیشنهاد خواهد کرد که قدم دهم خود را بنویسم . ما می توانیم از اطلاعاتی که در یکی از بروشورهای جلسات معتادان گمنام  بنام زندگی بر طبق برنامه به ما داده شده استفاده کنیم .

در این قدم ما از خودمان همان گونه پرسش هایی را می کنیم که در قدم چهارم کردیم : تنها تفاوت آن است که در اینجا تأکید ما بر روی امروز می باشد . ما به رفتار کنونی خود می پرسیم که

       یا برابر با ارزش های مان زندگی می کنیم؟

آیا من امروز صداقت دارم ، آیا من احترام و عزت نفس خود را در روابطم با دیگران مورد ملاحظه قرار داده ام ؟آیا من در حال رشد کردن هستم یا در حال پس گرایی به الگوهای رفتاری سابق خود هستم ؟ تمرکز ما روی تصویر کلی و غیر منطقی آن روز بخصوص است .

برای ارزیابی یک روز زندگی خود و یا حتی تمام رئزهای زندگی مان لازم است از فروتنی که در فدم های سابق یافته ایم مدد بجوئیم . ما مسائل بسیاری را جع به خودمان فراگرفته ایم : در گذشته چگونه با زندگی روبرو می شدیم ؟ اکنون چگونه می خواهیم با زندگی روبرو شویم ؟ واقعیت آن است که اقرار فروتنانه ی و بررسی منصفانه ی نقشی که در زندگی خودمان ایفا ء کرده ایم ، محتاج به بهره گیری از بینشی والا و خود آگاهی پیش رفته است .

احتمالاً برای درک مطلب که کجا در اشتباه بوده ایم اشکال پیدا می کنیم ، چرا که اغلب عادت کرده ایم حق را با خودمان بدانیم .مثلاًدر مقطعی از بازیابی مان به جلسه ی اداری گروه خود می رویم و قویاً اعتقاد داریم که می دانیم گروه چکار باید بکند ، تمام جوانب امر را سنجیده ایم و با تأکید بسیار ، عقاید خود را در جلسه ابراز می داریم . ما آنقدر از صحت عقاید خود مطمئن می شویم که دیگر خودپسندی و غرور را در خود نمی بینیم . چنان کور می شمیم که نمی بینیم چگونه با احترام نگذاشتن به عقاید دیگران به اندازه خودمان به ان ها آزار می رسانیم .

اغلب اوقات رفتار ما به گونه ای است که با ارزش های مان در تضاد است . با این همه انتظار داریم که بقیه بر طبق استاندارد ما زندگی کنند ، مثلاً اگر بشنویم که بقیه در حال غیبت کردن از شخصی هستند دلخور می شویم و خود را کنار می کشیم . بعد از این جریان بزای مدتی نوعی احساس صالح تر ومنزه تر بودن از دیگران به ما دست می دهد تا آن که چندی بعد متوجه می شویم خودمان هم دقیقاً مشغول همان نوع غیبت کردن شده ایم . موقعیت های دیگری پیش می آید که احتمال دارد طی آنها به شدت از دیگران انبقاد کنیم ، مثلاًاز مردم انتظارات زیادی داشته باشیم ف اما وقتی مسئله به خودمان می رسد انواع عذر و بهانه ها را برای توجیه این مسئله که چرا آن استانداردها در مورد خودمان لازم نیست می آوریم . اگر احساس کنیم که در جریان این قبیل دوگانگی ها و تردیدهای اخلاقی قرار گرفته ایم ، می توانیم از اصول قدم دهم که باعث ایجاد وضوح در زندگی مان می شود استفاده کنیم .

مواقعی در زندگی ما پیش خواهد آمد که متوجه می شویم در موقعیتی قرار گرفته ایم که ظاهراً با ارزش ها و باورهای شخصی ما مغایرت دارند . به عنوان مثال ، اگر اخیراًدر شرکتی استخدام شده ایم ، ناگهان متوجه می شویم که کارفرمای مان انتظار دارد در ارتباط با کسب او فعالیت هایی کنیم که به نظر ما مبهم و سئوال برانگیز می رسند . البته در چنین موقعیت هایی منطقی است که ما احساس سر درگمی کنیم . تصمیم گیری در این گونه شرایط برای اغلب ما مشکل خواهد بود . در ابتدا طبیعی است که وسوسه تصمیمی ضربتی اتخاذ کنیم ، یا اینکه انتظار داشته باشیم راهنمای مان یک راه حل آسان برای مان حاضر داشته باشد ،لیکن ما دریافته ایم که هیچ کس نمی تواند مسئله ی ما را برای مان حل کند . این درست است که راهنمای مان می تواند ما را تحلیل کلی اوضاع راهنمایی کند ولی در نهایت این خود ما هستیم که باید با بکار گرفتن اصول برنامه ، تصمیم خودمان را بگیریم ، وباز خود ما هستیم که باید با وجدان مان زندگی کنیم . اگر بخواهیم وجدانی آسوده داشته باشیم باید در این مورد که از لحاظ اخلاقی چه چیزهایی برای ما قابل قبول هستند وچه چیزهایی قابل قبول نیستند تصمیم خود را بگیریم . تشخیص این که ما چه زمان در اشتباه هستیم ، کار آسانی نیست ، علی الخصوص در مواقعی که خودمان هم در وسط یک درگیری قرار گرفته ایم . معمولاً به اعصاب خودمان هم فشار زیادی وارد شده و احساسات مان اوج گرفته ، قادر نخواهیم بود نگاه صادقانه ای به خودمان بیاندازیم . در چنین شرایطی ما فقط خواسته ها و احتیاجات مقطعی و فوری خود را می بینیم . راهنمای مان احتمالاً به ما پیشنهاد خواهد کرد که یک ترازنامه ی شخصی از آن قسمت بخصوص زندگی مان تهیه کنیم تا در نتیجه ی آن بتوانیم نقشی را که خودمان در آن قسمت داشتیم پیدا کنیم . اگر دوستان انجمن نتوجه شوند که ما بر مبنای یک نقص شخصیتی رفتار می کنیم ف احتمالاً ان ها هم پیشنهاد خواهند کرد با راهنمای مان صحبت کنیم .

روشن بینی در مورد آن چه که راهنما و دوستان  جلسات معتادان گمنام  به ما پیشنهاد می کنند ، گوش دادن به آن چه که وجدان مان به میگوید و صرف مدتی وقت با خداوند خودمان در آرامش همه و همه باعث خواهد شد که دیدگاه و برداشت ما روشن تر وگسترده تر شود .

هر زمان که آگاه شدیم در اشتباه بوده ایم تفاوتی نمی کند پنج دقیقه ف پنج ساعت یا پنج روز بعد از ماجرا ، باید به محض این که ممکن شد به خطای خودمان اقرار کنیم و هر زیانی را که زده ایم ، تصحیح جبران کنیم . در این جا دقیقاً مانند قدم نهم متوجه می شویم که سلسله مراحل اقرار به خطاها و عوض کردن نوع رفتارمان ، آزادی عجیبی برای ما به ارمغان خواهد آورد .

ما باید به همن اندازه که در زمان جبران خسارت در قدم نهم محتاط بودیم ، در این جا نیز وقتی به جبران مسائل جاری خود می پردازیم ، احتیاط کنیم . برای مثال اگر متوجه شویم که در یکی از جلسات انجمن با سکوت کردن و قضاوت ذهنی در مورد مشارکت یک عضو دیگر ف مرتکب عمل اشتباهی شده ایم ، مسلماً لازم نیست به آن شخص رجوع کنیم و به او بگوئیم که درباره اش چه فکری می کردیم . در عوض می توانیم سعی کنیم که از این پس بیشتر ، پذیرا و متحمل دیگران شویم .

باید بخاطر بسپاریم که قدم دهم ، جد و جهدی یک طرفه و تمرینی برای اعلام این که ما خطا کردهایم نیست . ما باید در مقابل هر گونه تمایل در مورد انجام افراطی این قدم مقاومت کنیم و دایماً در پی یافتن نواقص در شخصیت خودمان نباشیم هدف از انجام قدم دهم آن است که تمایل داشته باشیم به افکار و رفتار و معیارهای خودمان توجه کنیم . ما باید درک کنیم که در اغلب اوقات انگیزه های ما خوب هستند و کارهای درستی می کنیم . نواقص شخصیتی بدان گونه نیستند که یکی از آن ها دیگری را حذف کند و مسلماًما هر روز ف هم نکات مثبت و هم نکات منفی شخصیتی از خود بروز داده ایم .

مادر کارکرد روی این قدم هدف هایی می یابیم که اغلب شان در راستای بازیابی هستند . هنگامی که می بینیم در یک قسمت بخصوص از زندگی مان از پیش روی هراس بخود راه داده ایم ، می توانیم تصمیم بگیریم که در عوض ف چند جهش کرده و حتی اگر لازم باشد برای این کار دل به دریا بزنیم  . ما از نیروی برترمان جرأت می گیریم . وقتی می بینیم که خود خواه بوده ایم ، در عوض سعی می کنیم در آینده از خود سخاوت بیشتری نشان دهیم . زمانی که متوجه می شویم امروز در موردی کوتاهی کرده یا ازمعیار خودمان عقب افتاه ایم ف دیگر لازم نیست از خوف عدم موفقیت و بیم از آینده اعصاب مان در هم می ریزد ، در عوض می توانیم از این که خودشناسی پیدا کرده ایم شکرگزار باشیم و احساس امید کنیم .

ما می دانیم که به کار گرفتن برنامه ی بازیابی در رابطه با کوتاهی ها و نواقصمان عوض خواهیم شد و رشد خواهیم کرد.

در نتیجه کارکرد روی قدم دهم موفق خواهیم شد خود را به طور واقع بینانه تری ببینیم . بسیاری از ما ، برای دیگران ، از آزادی و رهایی خود از قید انتظارات غیر واقعی ، که در نتیجه ی اقرار به خطاهایشان بدست آورده اند سخن می گویند . سابقاً احساسات ما همچون پاندول ساعت دائماً از یک نهایت به نهایت دیگر تغییر پیدا می کرد . یا حال مان از همه بهتر بود یا احساس بی ارزش می کردیم . اما اکنون تعادلی پیدا کرده ایم که باعث می شود برای خود ارزش بیشتری قایل شویم . ما مدتهاست نکات مثبت خود را نادیده گرفته ایم ، اما انجام قدم دهم ما را دوباره متوجه ی ارزشمندی خودمان می کند و امیدواری مان نسبت به زتدگی امروز و آینده مان به نهایت افزایش می یابد . اکنون ما خود را همان گونه که واقعاً هستیم می بینیم . صفات خوب خود را همراه با نواقصی که دارا هستیم پذیرا می شویم و می دانیم که با کمک یک نیروی برتر ، تغییر یافتن برای ما امکان پذیر است . ما در حال تبدیل شدن به انسانی که می بایست باشیم : انسانی با مشخصات کامل یک انسان .

تمام ما به محبت و ابراز توجه ی دیگران احتیاج داریم ، ولی این بدان معنی نیست که برای آنجه که تنها در درون خودمان خواهد یافت خواهد شد به دیگران وابسته شویم . ما میتوانیم به انتظارات غیر منطقی که از دیگران داریم خاتمه دهیم و در عوض شروع کنیم به آن که در روابط مان بیشتر از خودمان مایه بگذاریم . روابط خصوصی ما ، دوستی های مان و برخوردهای مان با اعضای خانواده ، همکاران و حتی آشنایان مان دست خوش تغییراتی عمیق شده اند . اکنون ما آزادی پیدا کرده ایم که از هم نشینی با دیگران لذت ببریم ، چرا که دیگر دائماً فکرمان فقط به خودمان مشغول نیست . بالاخره درمی یابیم که تمام ترفندهایی که برای دور نگاه داشتن مردم از خودمان اختراع کرده ایم غیر ضروری هستند و نه تنها لازم نبوده اند بلکه خود آن ها اغلب زیر بنای اصلی درد و رنجی هستند که در روابط مان متحمل می شویم .

سالم تر شدن روابط ما خود دلیلی دیگر بر آن است که کیفیت ژندگی ما به نوع قابل توجهی بهتر شده است . این گونه تغییرات با این که ظاهراً به چشم نمی آیند و نا محسوس هستند ، ولی معرف تغییرات عمیقی هستند که در درون ما به وقوع پیوسته است . دیدگاه ما نسبت به زندگی کاملاً تغییر یافته است . در مقایسه با ارزشهای روحانی که امروز برای ما عزیز هستند دیگر مسائلی مثل شیک به نظر آمدن یا سرمایه اندوزی کم اهمیت شده اند . با تن در دادن به آن ارزیابی شخصی که قدم دهم از ما می طلبد ، دریافته ایم آن ارزشی که برای بازیابی و رابطه مان با خداوند خودمان قائل هستیم برای ما از هر چیز دیگر فراتر است .

هر چه اغتشاش درونی مان ، که روش زندگیمان بود کاهش می یابد ، دوران آرامش حقیقی که پیدا کرده ایم طویل تر می شود . در چنین زمانهایی ما تجربه ای بسیار قوی از حضور خداوند در زندگیمان پیدا می کنیم . ما به گونه ای ملموس از وجود او در کنارمان آگاه می شویم و آمادگی پیدا می کنیم تا راههایی بجوئیم که از آن طریق بتوانیم تماس خود را با خداوند بیشتر و به نوعی عمیقتر کنیم . از آنجا که خواستار راهنمایی خداوند هستیم و جویای معنی برای زندگی خودمان می باشیم به قدم یازدهم می رویم .

قدم یازدهم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما از راه دعا و مراقبه جویای بهترنمودن رابطه آگاهانه خود با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم شدیم و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از اراده او برای خودمان و قدرتی که آن را به انجام رسانیم "


در طی دوران بازیابی ، مهمترین چیزی که ما در نتیجه کارکردن روی قدمها به دست می آوریم آن است که موفق می شویم با خداوند خودمان ایجاد رابطه کنیم . نتیجه کوششهای اولیه ما تصمیمی بود که در قدم سوم موفق به گرفتن آن شدیم و پس از آن به انجام بقیه قدمهایی پرداختیم که هدف از طرح هر کدام آنها از میان برداشتن موانعی است که بین ما و خداوند مان بوجود آمده اند . در نتیجه ، اکنون قادر شده ایم به طور مستقیم از محبت و راهنمائی نیروی برترمان در زندگی برخوردار گردیم .

در مورد اغلب ما چگونگی و کاراکتر مخصوص بیماری مان و کارهایی که در طی دوران اعتیاد فعالمان انجام داده ایم به گونه ای بوده که ما را از نیروی برترمان جدا کرده است . به دلیل خود مشغولی افراطی ، برای بیشتر ما حتی باور این که چیزی یا نیروی برتر از خودمان ممکن است وجود داشته باشد مشکل بود چه رسد به اینکه با چنین نیرویی یک رابطه آگاهانه برقرار کنیم . وقتی به زندگی خود نگاه می کردیم د ر آن هدفی نمی دیدیم و بودنمان برای بی معنی شده بود . هیچ نیز نمی توانست شروع به پر کردن خلائی که احساس می کردیم بکند و به نظر می رسید که ما اصلاً هیچ وجه وجه مشترکی با دیگران نداشتیم . ما احساس می کردیم که در جهان تنها هستیم و باورمان می شد که به غیر از آنچه به دید محدودمان می رسید چیزی وجود نداشت .

با این همه وقتی شروع به بازیابی می کنیم متوجه می شویم که اشتغال فکری ما نسبت به خودمان کاهش یافته و آگاهی مان از حضور یک نیروی برتر گسترش می یابد . ما شروع به درک این مسئله کرده ایم که تنها نیستیم و هرگز هم نبوده ایم . با کارکردن روی قدمهای قبلی ، تا همین مقطعی که رسیده ایم موفق شده ایم رابطه ای ناآگاهانه با خداوند خودمان پیدا کنیم و بدینوسیله جدایی و انزوای مان پایان یافته است . در قدم یازدهم ، اکنون به دنبال آن هستیم که رابطه آگاهانه خود را خداوند خودمان از طریق دعا و مراقبه بهتر نمائیم .

اغلب ما با درک مفهوم دعا کردن برای قدرت در قدم یازدهم اشکال داشتیم چرا که در یک نگاه سطحی به نظر می رسد این مسأله با اساسی ترین مفهوم برنامه ی ما ، یعنی اقرار به عاجز بودن مغایر می باشد ، اما اگر نگاه دیگری به قدم اول بیندازیم و دقیق شویم خواهیم دید که میگوید ما در مقابل اعتیاد مان عاجز بودیم نه آن که به ما قدرت داده نخواهد شد تا اراده ی خداوند خودمان را به اجرا در آوریم . در قدم اول در یک وضعیت عجز شروع کردیم ، ما در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم و در نتیجه قادر نبودیم هیچ اراده ای مگر اراده ای خودمان را به اجرا در آوریم . این بدان معنی نیست که ما در قدم یازدهم در مقابل اعتیادمان قدرت پیدا خواهیم کرد ، بلکه در قدم یازدهم برای نوع مخصوصی از قدرت دعا می کنیم : قدرت به انجام رساندن اراده ی خداوند .

ما دیگر از رشد روحانی خود غافل نمی شویم چرا که متوجه شده ایم پیمودن این مسیر برای استقرار آرامشی که پیدا کرده ایم ضروریست . احتمالاً در ابتدای بازیابی خود این قدم را به آن دلیل انجام دادیم که رنج می کشیدیم و می ترسیدیم اگر به آن توجه نکنیم دوباره ری لپس ( مصرف مجدد ) کنیم ، اما این روز ها دیگر انگیزه ی درد و ترس چندان در ما قوی نیست ، بلکه محرک اصلی ما ، آن علاقه ای است که نسبت به بازیابی خود پیدا کرده ایم .

همین تمایلی که نسبت به بازیابی پیدا کرده ایم نشان می دهد که تسلیم ما کامل تر شده است و به مرحله ای رسیده ایم که بطور جدی باور می کنیم اراده و مشیت یک نیروی برتر از خودمان برای ما از آن چه خودمان در باره چگونگی زندگی مان اراده می کنیم بهتر است .

اکنون این مسئله بصورت طبیعت ثانوی ما در آمده که بجای دست کاری اوضاع و سعی در حل مسایل به شکل دلخواه خودمان ، از خود بپرسیم که اراده نیروی برترمان در آن مورد خاص برای ما چه می باشد . ما دیگر به مشیت خداوند به شکل چیزی که باید زیر بار آن طاقت بیاوریم نگاه نمی کنیم . برعکس ، بطور آگاهانه کوشش می کنیم تا اراده خودمان را با اراده نیروی برترمان منطبق کنیم و باورمان می شود که با یکی کردن اراده خودمان و او ، خوشحالی و آرامش بیشتری خواهیم داشت . معنای تسلیم این می باشد : از اعماق باور داشتن آن که به عنوان یک انسان ما جایزالخطا هستیم و همچنین از ته قلب ، مصمم بودن به این که به نیروی برتر از خودمان اتکاء کنیم .

با این همه ما می دانیم که تنها با تسلیم شدن بهبودی پیدا نمی کنیم بلکه با اقداماتی که به انجام می رسانیم بنای بازیابی خود را روی زمینه تسلیم پایه گذاری می کنیم ،عیناً کاری که در قدم های قبلی هم انجام داده ایم ، در قدم دهم ما شروع به تمرین انضباطی که لازمه ی زندگی روزمره به نحوه روحانی است ، کردیم . در قدم یازدهم به کاربرد این اصل از طریق اعمال سماجت و پشتکار داشتن در کوشش های روزمره مان ، ادامه می دهیم و تصمیم می گیریم که دعا و مراقبه مثل ، خوردن و خوابیدن ، جزیی لاینفک از زندگیمان بگردند . بعد از این تصمیم گیری ما نظمی را که لازمه ی انجام موفقیت آمیز این تصمیم می باشد از خود نشان میدهیم .

ما برای انجام این قدم باید شجاعتی را که در قدم های قبلی کسب کرده ایم زیادتر کنیم . با این که جرأتی که در تهیه ی ترازنامه و ارزیابی شخصی از خودشان دادیم ، فراسوی تمام تجربیات قبلی مان بود ف اما اکنون احتیاج به شجاعتی از نوع کاملاً متفاوت.  ما جسارتی لازم داریم که ما را قادر سازد تا حتی وقتی که از نتایج آن وحشت داریم باز هم به زندگی خود به روال اصول روحانی ادامه بدهیم . بدون توجه به ترسی که داریم آن چه را که لازم است به انجام می رسانیم و از منبع لایزال شجاعتی که نزدیکی با نیروی برترمان در ما ایجاد نموده ، مدد می گیریم .

بااین همه ذکر و بحثی که در مورد خداوند می کنیم احتمال دارد بعضی از ما دچار احساس ناخوشایندی بشوند و با خود بگویند : این برنامه که قرار بود راجع به بهبودی از اعتیاد باشد در این مرحله دارد واقعیت مذهبی بودن خودش را که ما از اول حدس زده بودیم به طور جدی نشان می دهد . شاید اینجا بعضی از ما حتی فکر کنند که این به بعد راهنمای مان به ما خواهد گفت باید به نوع خصوصی دعا ومراقبه نمائیم .

 قبل از این که در این افکار زیاده روی کنیم به یادآوری یک مسأله  اساسی در رابطه با اصول بهبودی در معتادان گمنام ضروری می باشد : آزادی مطلق و غیر مشروط در باور و انتخاب هر نیروی برتری و البته مجاز بودن به بر قراری تماس با نیروی برتر مان به هر نوعی که با عقاید شخصی مان مطابق باشد . با این که ما اغیب ما از یک مذهب سنتی پیروی می کنیم ، اما به ندرت در جلسات مان از عقاید مخصوص مذهبی ذکری به میان آورده می شود . اعضاء ما حق دارند درک شان را از مسایل روحانی ، خودشان کسب نمایند و ما برای حق انتخاب این افراد احترام قایل می شویم .

در جلسات ما باید از هر مطلب و بحثی که احتمال دارد پیام روحانی ما را درباره ی از بیماری اعتیاد تضعیف نماید دوری کنیم .

در جو آرامش و تشویق آمیز جلسات ، اغلب ما متوجه می شویم که کنار گذاردن عقاید از پیش شکل گرفته مان راجع به اینکه نوع درست دعا کردن یا مراقبه چه می باشد ، کار آسانی است . البته اینکه راه خودمان را پیدا کنیم هم مسأله دیگری است . امکان دارد یک اطلاعات ابتدایی راجع به آن که دعا و مراقبه تفکر ، چه می باشند داشته باشیم و بدانیم که دعا به زمانی می گوئیم که با یک نیروی برتر صحبت می کنیم و مراقبه زمانی است که باید به پاسخ یک نیروی برتر گوش فرا دهیم . اما اغلب ما احتمالاً از طرق مختلفی که برای این منظور وجود دارند آگاهی نداریم . دنبال این راههای مختلف رفتن و بعد هم آزمایش آنها دردسر دارد و مستلزم وقت زیادی می باشد .

راه صحیح برای هر یک از ما تنها از طریق روشن بینی و اقدام به عمل نمودن ، مشخص خواهد شد . بعضی از ما قبل از اینکه به انتخاب مورد نظر خود برسند از انواع تمرینات مراقبه استفاده نمودند تا بالاخره یکی را که بیشتر با طبیعت شان سازگاری داشت انتخاب نمودند . اگر ما راههای مختلف دعا ومراقبه را امتحان کردیم و همه ی آنها به نظرمان عجیب آمد یکی از آنها را انتخاب می کنیم و به طور مرتب ادامه می دهیم تا اینکه بالاخره برایمان عادت شده و حالت غیر طبیعی خود را از دست دهد . بسیاری از ما دست چینی از روش های موجود را برمی گزینند ، از انواع منابع استفاده می کنند و آنهایی را که بیشترین آرامش ، ارتباط و تنویر را برایشان ایجاد می کند مورد استفاده قرار می دهند .

ما در مسیر روحانی قرار گرفته ایم که منتهی به درک و شناخت بهتر نیروی برترمان خواهد شد . از زبان بسیاری از دوستان مان راجع به شعف عظیمی که در طی این راه داشته اند مطالب زیادی شنیده ایم . مطمئناً ما می توانیم کمک بیشتری از اعضاء انجمن یا حتی افرادی خارج از جلسات که به این گونه مسایل پرداخته اند دریافت کنیم . دنبال این گونه افراد رفتن و از آنان راهنمایی خواستن به ما کمک خواهد کرد تا جواب های خودمان را پیدا کنیم ، اما توجه و گوش دادن به تجربیات دیگران در اینگونه موارد ما را از این که دنبال تجربه شخصی خودمان باشیم معاف نخواهد نمود . امکان دارد دیگران فقط بتوانند به ما نشان دهند که از کدام راه رفته اند و راجع به شعف و تغییرات عظیمی که باعث گسترش دیدگاه شان شده با ما صحبت کنند ، با این همه اغلب ما متوجه می شویم که مسیر روحانی ما جاده ای است کاملاً خصوصی با پیچ و خم های مخصوص به خودش و به همین دلیل باید چگونگی سفر ( سلوک ) خود را با راهی که مخصوص خودمان است مطابقت دهیم . تمام این تجربیات را که روی هم می گذاریم ، می بینیم حقیقت روحانی برای ما در لحظاتی که با نیروی برتر مان مرتبط بوده ایم میسر گشته است . تجربه ای که دیگران داشته و برای ما بازگو می کنند ، فقط تجربه می باشد و جواب نهایی اسرار زندگی نیست .

برداشت ما از نیروی برتر ، با دعا و مراقبه ای که به انجام می رسانیم تغییر می یابد . ما متوجه می شویم که اگر بخواهیم از نیروی برتر مان درک و برداشت ثابتی داشته باشیم در واقع مثل آن است که او را در قالب سنگی و جامد در ذهن خودمان قرار داده باشیم . به عنوان شاهدی بر این ادعا : اگر به خاطر بیاوریم بارها در زندگی ما اتفاق افتاده که انسانهای دیگری را در زندگی مان بدون تعمق به مقام و رتبه بالایی ارتقا دادیم و چهار چوب ذهنی بسیار والایی از آنان برای خودمان درست کردیم و بعد دیگر جرأت نکردیم که به آنها نزدیک شویم و آنان را برای همیشه همان بالاها گذاشتیم . با این عمل ما دیگر موقعیت این را که بتوانیم به آنها نزدیک شویم و رابطه ای بی تکلف و صمیمی با ایشان برقرار کنیم از دست دادیم . به همین دلایل اگر در ذهن مان از نیروی برترمان تصویر ثابتی بسازیم و او را در این قالب فکری خود محدود کنیم ، فرصت های بی شماری رااز دست خواهیم داد . به محض آن که تعریف مطلق و از پیش مطرح شده ای برای نیروی برترمان پیداکنیم ،تمامی رشد روحانی ما متوقف خواهد شد . روشن بینی عاملی بسیار ضروری برای انجام قدم یازدهم می باشد ولی در نهایت عامل حیاتی این قدم آن است که بطور فعالانه خواستار درک اراده ی خداوند برای خودمان و قدرت به انجام رساندن اراده ی او بشویم . وقتی به دعا روی می آوریم مسأله اصلی مورد نظرمان آن است که بفهمیم اراده ی خداوند برای زندگی مان چیست . حال تفاوتی نمی کند که دعای ما از فرط استیصال با اشک وناله همراه باشد یا اینکه خیلی آرام از خداوند استدعا کنیم راهنمایی مان کند . ما اطمینان پیدا کرده ایم که اگر به طور مرتب از خداوند استدعا کنیم تا آشکار نماید که اراده اش در مورد ما به چه تعلق گرفته به ما پاداش داده خواهدشد .

باید به یاد بیاوریم که قدم یازدهم از ما می خواهد دعا کنیم ؛ فقط برای آگاهی از اراده ی خداوند و نیز این که به ما قدرت عطا شود تا بتوانیم اراده او را به انجام برسانیم . همان گونه که ذهن مان را باز کردیم و از محدود کردن برداشت مان از نیروی برترمان احتزاز جسته ایم ، به همان صورت باید از این که در ذهن مان حد ومرزی برای آن چه فکر می کنیم اراده ی خداوند برای ما خواهد بود قایل شویم نیز احتراز جوئیم . با این که در بسیاری از موارد وسوسه می شویم که در دعای مان از خدا بخواهیم نتیجه بخصوصی به درخواست مان بدهد ولی اگر طالب تجربه کردن پاداش های قدم یازدهم هستیم باید از دیکته کردن نتایج مورد نظرمان به خداوند خودداری کنیم . دعا نمودن برای اینکه خداوند برای مشکل بخصوصی مقرر نماید ، دعا نیست . برای مثال در مقطع بخصوصی از زندگی مان ممکن ایت احساس کنیم خوشحال نیستیم و هر چه بیندیشیم به فکرمان نرسد که دلیل این گرفتگی چه می باشد . بعد از گذراندن چند دقیقه ای در دعا ، ناگهان به فکرمان می رسد که تمام مشکلاتمان از یکنواختی شغلمان و زیاده طلبی رئیس مان ناشی گردیده است . امکان زیاد دارد که حتی برای خودمان خیلی دلیل و منطق هم پیدا کنیم که آنچه به ذهن مان رسیده از بالا و الهام بوده است . ما افراد معتاد ، وقتی این گونه مسایل به ذهن مان می رسد دو دستی به آنها می چسبیم ، افراطی می شویم و قبل از اینکه فکر کنیم . مثالی که زدیم شاید افراطی به نظر برسد ولی از آن منظوری است : وقتی که ما دعا کنیم فقط برای اطلاع از اراده خدا برای خودمان و قدرت اینکه اراده او را به انجام برسانی قادر خواهیم شد در رویارویی با تمایلات و ضعفی که قبلاً در مقابل هوس های زود گذر و یا افکار خرافاتی که داشتیم مقاومت نماییم و در نتیجه زندگی مان دائما ًصرف درگیری با نتایج منفی این گونه افکار نخواهد گشت . معمولاً اراده نیروی برترمان به نحوی ناگهانی و همراه با نور خیره کننده یا رعد وبرق به اطلاع ما نمی رسد بلکه به تدریج از بیداری که در نتیجه ی دعا ومراقبه مداوم بدست می آوریم حاصل خواهد شد .

انجام قدم یازدهم مستلزم داشتن انظباط روزانه برای دعا ومراقبه می باشد . این انضباط به گونه ی هم زمان ، باعث می گردد نسبت به ادامه ی زندگی خود به این روال جدید ، تقویت رابطه ی خود با نیروی برتر و بطور کلی بازیابی متعهد شویم . از طریق تمرین و پیگیری روزانه به تدریج موفق می شویم نگاهی اجمالی به آزادی نامحدودی که در نتیجه ی محبت خداوند شامل ما خواهد گردید بیندازیم . تجربه به ما نشان داده که پشتکار و انضباط در دعا و مراقبه همچنین باعث خواهد گردید که قویا ًمعتقد بشویم برخوردای از خوشحالی و آرامش روحی حق ماست .

ما می بینیم بدون توجه به موفقیت یا عدم موفقیت مادی ، قادریم راضی باشیم . ما می توانیم پولدار یا بی پول ، با همسر یا بی همسر ، مردم ما را قبول داشته باشند یا نداشته باشند ، احساس خوشحالی و پر باری بنماییم . ما شروع به دیدن این مسئله کرده ایم که اراده خداوند برای ما آن است که قادر بشویم با شرافت و در احترام زندگی کنیم ، خودمان و بقیه را دوست داشته باشیم ، بخندیم و بتوانیم از محیط مان لذت برده ، زیبایی و خوبی های آن را ببینیم . بالاترین آرزوهای ما رویاهای مان بوقوع می پیوندد و دیگر هدایای پر بهای زندگی نه تنها از دسترس ما خارج نیست بلکه در واقع چکیده و واقعیت ملموس اراده خداوند برای ما می باشند . با روحیه ای که قدر شناسی و سپاس در ما ایجاد کرده حتی از مرز فقط دریافت قدرت برای انجام مشیت خداوند فراتر می رویم و شروع می کنیم تا راه هایی برای خدمت کردن پیدا کنیم ، خدماتی که انجام دادن ان ها باعث خواهد شد زندگی یک معتاد دیگر عوض شود ،  که پیام بهبودی را برسانیم . بیداری روحانی ما باعث شده تا در درون مان آرامش روحانی پیدا کنیم ، بلاعوض محبت کنیم و آزادی شخصی پیدا کنیم . از آنجا که به خوبی می دانیم که فقط با مشارکت گذاردن این هدیه ی پر ارزش با دیگران ، قادر خواهیم بود که آن را حفظ کنیم ، به قدم دوازدهم می رویم .

قدم دوازدهم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما با یک بیداری روحانی که در نتیجه ی این قدم ها یافتیم ، سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا درآوریم"

در حقیقت قدم دوازدهم شامل تمامی قدم ها می باشد . ما باید از آن چه که در یازده قدم قبلی آموخته ایم برای رساندن این پیام و نیز کاربرد اصول بازیببی در تمام امورمان ، استفاده کنیم . قدم ها هم به گونه منفرد و همبطور دسته جمعی باعث شده اند که این تغییر خااق العاده که ما آن را بنام بیداری روحانی می شناسیم در ما ایجاد گردد.

بسیاری از ما متحیر شده ایم که این بیداری روحانی چگونه به وقوع می پیوندد ؟ آیا یکباره و ناگهانی است و یا به تدریج در طی مدت طویلی صورت می گیرد ؟ با این که دوستان ما تجربیات کاملاًمتفاوتی در مورد چگونگی به وقوع پیوستن این بیداری روح داشته اند ولی همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که این بیداری از کار کردن روی قدم ها حاصل شده است .

بیداری ما پیش رونده بوده و از یک جرقه ی آگاهی در قدم اول شروع گشته است . پیش از آن که ما حقیقت را در مورد اعتیادمان اقرار کنیم ، تاریکی انکار تنها چیزی بود که می شناختیم ، اما وقتی تسلیم شدیم و اقرار کردیم که ما به تنهائی ، قادر نبودیم اعتیادمان را متوقف کنیم یا امیدی برای آینده ی بهتر داشته باشیم ، کور سویی آن تاریکی را شکافت و بیداری روحانی ما از همان جا آغاز گشت .

با آن که تجربه ی بیداری روحانی ، برای هر یک از اعضاء ما متفاوت می باشد ، ولی بعضی از تجربیات آن قدر بین همه ی ما به گونه ای یکسان پیش می آید که فراسوی ملیت و مرز بوده و فراگیر است . فروتن شدن یکی از آن صفاتی است که تقریباً تمام کسانی که بیداری روحانی یافته اند ، تجربه نموده اند . اولین بار وقتی که ما ذهن مان را نسبت به احتمال وجود نیرویی برتر از خودمان باز نمودیم در ما چیزی اتفاق افتار تواضع پیداکردیم برای بعضی از ما این تجربه آنقدر شگفت انگیز بود که وقتی فهمیدیم در تلاش مان برای بهبودی تنها نبودیم حالتی مثل برق گرفتگی برای مان پیش آمد . قدم دوم برای ما به عنوان نخستین روزنه ای بود که از آن شروع به تابش کرد . پیدا شدن آن امید اثری قوی و فوری در روح ناامید ما ایجاد نمود و باعث شد برای ادامه ، دلیلی پیدا کنیم .

اشتیاق ما برای یک زندگی متفاوت ، مشوق ما در این امر شد که موفق به تسلیمی عمیق تر در قدم سوم شویم . ما نه تنها اقرار نمودیم که نمی توانستیم اعتیادمان را کنترل کنیم بلکه یک مرحله جلوتر رفتیم و به این درک رسیدیم که بهتر است اراده و زندگی خود را به نیروی برترمان بسپاریم و باز هم یکی از آن پارادوکس های روحانی به وقوع پیوست . در نتیجه ی این اقرار بالاترین آرامش را یافتیم . در طی انجام قدم سوم شروع به درک این مسئله نمودیم که به منبع فیض نامحدودی به نام نیروی برتر دست یافته ایم که می تواند تمامی آنچه را که برای شفای مان لازم داریم در اختیار ما بگذارد .

از جمله این هدیه ها شجاعتی است که برای انجام قدم چهارم لازم داشتیم . اغلب ما از سلسله مراحل خود شناسی که لازمه ی انجام این قدم است وحشت داشتیم و با اینکه بقیه ی اعضای جلسات معتادان گمنام  با محبت به ما اطمینان می دادند که نوشتن تراز نامه باعث پاداش روحانی خواهد شد ولی ما مدت ها این کار را عقب انداختیم . بالاخره با این که هنوز می ترسیدیم ، اما تجربه ی بقیه ی معتادان در حال بازیابی را باور کردیم و به انجام قدم چهارم پرداختیم . بعد از آن که ترازنامه را تمام کردیم ، رشد روحانی را برای خودمان تجربه نمودیم . روحیه ما به دلیل احترام به نفسی که در وجودمان ایجاد گردیده بود روز به روز قوی تر میشد . ایجاد ارزش های جدید که در قالب دادن به شخصیت جدید ما اثری بسیار مثبت داشتند ، تنها یکی از فوایدی بود که از انجام قدم چهارم عایدمان گردید .

اقرار ما در قدم اول به دلیل درماندگی و استیصال صورت گرفت اما اقراری که در قدم پنجم نمودیم داوطلبانه انجام پذیرفت .

این باز نمودن خصوصی ترین مسائل وجودمان که بدون هیچ کم وکاستی در حضور شخصی دیگر بیان می شدند باعث شد تا ما قدرت این را پیدا کنم که خودمان را باور نموده و به دیگران اعتماد کنیم . محبت بی قید وشرط خداوند و پذیراشدنی که راهنمای مان نسبت به ما از خود نشان داد، ما را قادر نمود که از آن پس آن قدر در مورد خود سخت قضاوت نکنیم . آگاهی که ما در مورد چگونگی دقیق خطاهای مان یافتیم باعث شد تواضع مان قدری بیشتر شود . ما شروع به درک این مسئله نمودیم که فروتنی با دوست داشتن خود تفاوت بسیاری دارد و این احساساتی متفاوت با یکدیگر هستند که نمی توانند بطور هم زمان در ما بروز کنند .

با آگاهی از چگونگی دقیق خطاهای مان ، نواقص شخصیتی مان و فروتنی که این آگاهی در ما ایجاد نموده اشتیاق مان در طی انجام قدم ششم برای عوض شدن بی نهایت زیادتر شده است . با اینکه بعضی از ما هنوز در مورد تسلیم و واگذاری نواقص شخصیتی مان مردد بودیم اما بالاخره با ایمان به خداوند مهربان پیدا نموده بودیم و بر ترس خود در این مورد غلبه کردیم . اعتماد وایمان ، دو عامل مهم بیداری روحانی ، برای ما حاصل نمی شدند مگر زمانی که کاملاًآمادگی پیدا کنیم و اجازه دهیم نیرویی برتر از خودمان در زندگی ما شروع به کار کند .

درخواست آگاهانه ای که ما از خداوند مان برای کمک در انجام قدم هفتم نمودیم مرحله مهمی از ایجاد بیداری در روحمان بود . این در خواست شاهدی بارز بر آن بود که ما چقدر از لحاظ روحانی تغییر کرده ایم . این جا نقطه ی عطفی بود که طی ان اغلب ما شروع به درک این مسئله نمودیم که نیروی برتر واقعاً می تواند تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد کند . از آنجا که ، ما در خواست نموده بودیم که از اقدان به انجام کارهایی که از نواقص شخصیتی مان سر چشمه می گرفتند ، رهایی پیدا کنیم و تا حدودی نیز این رهایی به ما عطا گشت ، بالاخره شروع به درک این مسئله نمودیم که معجزه ی باز یابی چه هدایایی را ارائه می کند .

از آنجا که به ما قول داده شده بود که آزادی ما در زندگی مان ادامه خواهد داشت ، به قدم هشتم وارد شدیم تا با انجام آن ، بفهمیم که در مدت فعال بودن اعتیادمان چه برسر دیگران آورده ایم . در این جا هم باز متوجه شدیم که چگونه آمادگی روحانی که قدم های قبلی در ما ایجاد نموده بود ، به ما امکان داد تا در مواجهه با درد وپشیمانی نوشتن اسامی کسانی که آزار داده بودیم تاب مقاومت داشته باشیم . تمایل ما برای جبران نمودن خسارت از تمام آنان باعث شد که هر چه بیشتر از چنگال خود مشغولی آزاد بشویم . برای ما دیگر بازیابی در آنچه که فقط به خودمان کمک می کرد ، خلاصه نمی شد . افق دید ما از مرز مسائل زندگی شخصی مان فراتر رفته و کوشش های ما در بازیا بی به گونه ای سخاوتمندانه و ایثارگرانه شده است . در وجد ما استعدادی پرورش پیدا کرد که باعث گردید با دیگران همدرد شویم .

زمانی که درقدم نهم به طی مراحل خسارت پرداختیم به خوبی متوجه شدیم که این فعالیت چگونه باعث رشد بیشتر روحانی ما می گردید . اکنون فروتنی ما در نتیجه ی فهم جدید ی که از احساسات دیگران پیدا کرده بودیم عمیق تر شده بود . در نتیجه لیاقت بیشتری که ما برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا کرده بودیم به احترام و ارزشی که برای خودمان قایل بودیم ، افزوده گردید . ما قادر شدیم از خودمان گرفته به دیگران بدهیم . از همه مهمتر ، ما آزادی پیدا کردیم ، آزادی اینکه در امروز زندگی کنیم و احساس کنیم که در این دنیا مکانی داریم .

انضباطی که ما از انجام قدم دهم پیدا کردیم ادامه ی دمیدن نفس جدید حیات را به روح در حال بیداری ما تضمین کرد . با جدیت و بطور مداوم معیارها و ارزش ها ی نو یافته را در زندگی خود بکار گرفتیم وهر چه بیشتر به تمرین آنها پرداختیم ، اهمیت آنها در زندگی مان آشکارتر شد . ما در یافتیم که اگر گسترش رشد روحانی را در نقطه ی کانونی زندگی خود قرار دهیم تمام مسائل و موارد دیگر زندگی ما به طور طبیعی و آنگونه که باید پیش خواهند رفت .

دقتی که ما معطوف رشد روحانی خود نمودیم بالاخره ما را به قدم یازدهم رسانید . تا همین جای برنامه ما قویاً متوجه ی یک نیروی پرتوان که زندگی مان را می چرخانید شده بودیم : نیرویی که می توانست سلامت عقل را به ما باز گرداند و نواقص اخلاقی مان را برطرف کند . وقتی متوجه شدیم که با این کمک ها چه عشق عمیقی به ما ابراز می گردد شروع به درک هر چه عمیق تر طبیعت عاشقانه ی نیروی برتر خود نمودیم . آن خلاء روحانی که در ابتدای بازیابی در دون ما وجود داشت اکنون با سپاس گزاری ، عشق بی چون و چرا و اشتیاق خدمت به خداوند و مخلوقات او پرگردیده است . به گونه ای غیر قابل انکار یک بیداری روحانی را تجربه کرده ایم .

ما متوجه شده ایم که مسائل اساسی و لازم برای پر ثمر نمودن گسترش این بیداری روحانی ، یکی نشان دادن عملی قدر شناسی مان و دیگری به اجرا در آوردن اصول بازیابی در تمام مراحل زندگی مان می باشند . لیکن این ها کارهایی نیستند که ما فقط برای تضمین ادامه ی بهبودی و بازیابی خودمان انجام می دهیم ، معتادان گمنام یک برنامه ی خودخواهانه نیست . در حقیقت روح قدم دوازدهم از اصل ایثار و از خودگذشتگی در خدمت بنیان گرفته است . توجه به اصل از خودگذشتگی در کوشش هایی که برای رساندن پیام می کنیم چه برای وضعیت روحانی خودمان و چه برای آن هایی که سعی می کنیم پیام را دریافت کنند حائز حداکثر اهمیت ممکن می باشد .

قدم دوازدهم از یک جنبه ی پارادوکس روحانی برخوردار می باشد . هر چه ما بیشتر به دیگران کمک کنیم ، بیشتر به خودمان کمک می کنیم . برای مثال : اگر ما متوجه شویم که دچار اشکال شده ایم و ایمان مان دچار تزلزل شده است ، کمتر اقدامی به اندازه کمک به یک تازه وارد سریعاً در روحیه ی ما ایجاد تأثیر مثبت خواهد نمود. در این برنامه یک اقدام سخاوتمندانه باعث وقوع معجزات می گردد ، ما را از درون لاک خودمان بیرون میکشد و باعث می شود که از آنچه قبلاً به نظر می رسید مشکل لاینحل باشد ، دیدگاهی بسیار واضح تر پیدا نمائیم . هر بار ما به شخص دیگری می گوییم که برنامه معتادان گمنام کار می کند باور خودمان نسبت به برنامه تقویت می شود .

بسیاری از ما وقتی به خدمت در معتادان گمنام کمر می بندند دلشان می خواهد همان گونه خدماتی را ارائه دهند که در بدو ورود خودشان دریافت می کردند . مثلاً بعضی از ما که اولین تماس شان با برنامه از طریق خدمات تلفنی میسر شد ، بعد ها خوششان می آید که خدمت پاسخ گویی تلفن برنامه ی شهرشان را به عهده بگیرند . بعضی دیگرمان علاقه دارند که در بیمارستانها ، مراکز بازپروی یا زندان ها خدمت کنند ، چون در اینگونه مکان ها بود که برای اولین بار پیام جلسات معتادان گمنام  را شنیدند . بدون توجه به نوع خدمتی که انتخاب کرده ایم باید بخاطر داشته باشیم که دلیل خدمت نمودن ما ، انجام هدف اصلی یعنی رساندن پیام می باشد .

اکنون باید از خود بپرسیم که اصولاً این پیام که ما سعی در رساندن آن کنیم چیست؟ آیا این است که ما دیگر هرگز مجبور به مصرف مواد مخدر نخواهیم بود؟ آیا پیام این است که به دلیل بازیابی ، دیگر ما کاندیدای منتخب زندان ها ، تیمارستان ها و مرگ زودرس نخواهیم بود؟ آیا پیام ابراز امید و باورداشتن آن است که یک معتاد هر معتادی می تواند از بیماری اعتیاد بهبودی حاصل کند؟ بسیار خوب ، پیام ما همه ی این ها و نیز بیش از این ها است.

پیامی که ما می رسانیم آن است که بکار گرفتن اصولی که قدم های دوازده گانه نهفته است ، ما یک بیداری روحانی پیدا نموده ایم. اکنون در این مقطع این بیداری روحانی به هر معنی یا گونه ای که برای هر یک از ما تجلی نموده و باور داریم در واقع خود پیامی است که ما به اشخاص طالب بهبودی می رسانیم.

در برنامه ما رساندن پیام راه های متفاوتی دارد که مانند خود اعضای مان گوناگون می باشد ، با این همه یک تعداد اصول برای راهنمایی ما به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به ما نقش عمده ای دارند. اول و مهم تر از همه آن که ، ما تجربه ی توانایی و امیدهای خود را با بقیه اعضا در میان مشارکت می گذاریم. این بدان معنی است که ما از تجربه شخص خودمان سخن می گوییم نه از تئوری هایی که از منابع دیگر شنیده ایم. این خود باز بدان معنا است که ما تجربه خودمان را به مشارکت می گذاریم ، نه آن که تجربیات شخص دیگری را. کار ما این نیست که به شخصی که طالب بهبودی است بگوییم کجا کار کند ، با چه کسی کار کند ، چگونه فرزندانش را بزرگ کند ، یا از هر مسئله ی دیگری که خارج ا ززمینه ی تجربه شخصی ما در بازیابی است سخن برانیم . ممکن است ، شخصی که می خواهیم به او کمک کنیم جدا ًدر همان گونه مسائل نیز مشکل داشته باشد ولی بهترین کمکی که از ما ساخته است به عهده گرفتن مدیریت زندگی او نیست بلکه ، در میان گذاردن تجربیات شخصی مان در همان موارد خاص می باشد .

لازمه ی دست یابی به یک روش شخصی برای رساندن پیام ، تنها یک چیز است : فقط آنکه هستیم باشیم . هر یک از ما یک شخصیت منحصر به فرد  داریم که قطعاً برای بسیاری جالب است . بعضی از ما شوخ طبعی بخصوصی دارند که ممکن است همین باعث رسوخ شان در شخصی شود که احساس بیچارگی می کند . بعضی دیگر از ما به طور خاصی خونگرم ودلسوز هستند و با احساس همدردی شان قادرند به داد معتادی که به ندرت به او محبت شده برسند . بعضی دیگر از ما قدرتی عجیب در گفتن حقیقت قاطع و عریان به معتادانی دارند که سالها برای این که کسی این طور آن ها را با واقعیت مواجهه کند می مردند . بعضی دیگر از ما استعدادی دارند که وقتی عضو یک کمیته می شوند باعث خدماتی خیلی ارزشمندی می گردند . اما اعضای دیگری هم داریم که قدرت شان در کار کردن با یک معتاد در حال رنج می باشد . ساختار شخصیتی ما هر چه باشد فرقی نمی کند ، ما می توانیم مطمئن باشیم که وقتی از ته دل سعی می کنیم پیام را برسانیم ، خواهیم توانست به داد معتادی که به دنبال بهبودی است برسیم .

ما متوجه شده ایم که درکمک به یک معتاد دیگر، محدودیت هایی داریم ، ما نمی توانیم کسی را مجبور کنیم که مصرف مواد مخدر را قطع کند ، نمی توانیم نتیجه کار کردن قدم ها را به دیگری بدهیم ، نمی توانیم به جای آنان رشد کنیم یا به گونه ای سحرآمیز معتاد دیگری را از تنهایی یا درد کشیدن معاف کنیم . ما نه تنها در مقابل اعتیادمان عاجزیم بلکه در مقابل اعتیاد اشخاص دیگر هم عاجز هستیم . ما فقط می توانیم سعی کنیم پیام را برسانیم ، ولی قادر نیستیم معین کنیم چه کسی آن را دریافت خواهد نمود ! جواب اینکه چه کسی آمادگی شنیدن پیام بهبودی را دارد و چه کسی آمادگی ندارد مطلقاً به ما مربوط نیست . بسیاری از ما به این گونه پیش داوری ها راجع به اشتیاق یک معتاد برای بهبودی دست زدیم و بعد از مدتی روشن شد که کاملاً در اشتباه بوده ایم . ری لپس متعدد ، الزاماً معرف عدم علاقه ی یک معتاد به بهبودش نمی باشد ، همان گونه که نمی توان راجع به یک تازه وارد که به نظر نمونه می آید با اطمینان نظر داد که پاک باقی خواهد ماند . هدف ما باید آن باشد که پیام بهبودی را بدون قید و شرطی به هر کسی که نسبت به آن ابراز علاقه می کند برسانیم .

این که آیا ما به خصیصه ی محبت غیر مشروط دست یافته ایم یا نه ، از رفتاری که از خود بروز می دهیم مشخص خواهد شد . هر شخصی که دست خود را برای دریافت کمک دراز می کند  مستحق ترحم ، توجه و پذیرفته شدن می باشد و نباید شروطی برای محبت خود قایل شویم . هر معتادی بدون توجه به مدت پاکی اش باید ادر باشد درد دل خود را در محیطی عاری از هر گونه قضاوت ، ابراز کند . اغلب ما متوجه شده ایم که قادریم حداکثر همدردی رااز خود نسبت به معتادانی که از بیماری خود در رنج هستند نشان دهیم چون خودمان نیز به همان بیماری مبتلا هستیم . همدردی ، دلسوزی و درک ما از یک معتاد ، سطحی و زبانی نیست بلکه زاییده ی رنجی است که هر دو نفر ما شخصاً تجربه کرده ایم . وقتی ما به یکدیگر می رسیم درست مثل دو نفر که مدتی قبل ، از یک فاجعه جان سالم بدر برده اند دیگری را در آغوش می گیریم . این تجربه ی مشترک که ما داشتیم بیش ازهر چیز دیگر باعث ایجاد محیط گرم و محبت غیر مشروط ، در جلسات شده است . کمک به دیگران احتمالاً بالاترین آرمانی است که در قلب انسان نهفته شده و ارزش والایی است که وقتی نیروی برتر وارد زندگی مان شد ، در ما به ودیعه می گذارد . چه زیباست از خداوندمان استدعا کنیم ما را وسیله ای قرار دهد برای انجام اراده ی خودش و رساندن پیام به یک معتاد دیگر ، وقتی با جدیت اصول بازیابی را به کار بندیم ، می توانیم از ادامه ی برقراری رابطه ی خود با نیروی برترمان مطمئن شده و آگاه باشیم که خدماتی که ما به دیگران می کنیم از روحانیت ریشه گرفته اند .

        

وقتی اصول برنامه را در زندگی خود رعایت کنیم ، روحانیت راه زندگی ما خواهد شد و ما شاهدی زنده و ثمره ای از زندگی به روال این اصول خواهیم گشت که به نوبهی خود بهترین پبام برای معتاد دیگر می باشد . لازم نیست برای روشن بین شدن صبر کنیم تا به قدم دوم برسیم . برای داشتن شجاعت و صداقت ، حتماً لازم نیست ترازنامه بنویسیم . فروتنی همیشه صفتی پسندیده است ، چه آن زمان که از خداوندمان درخواست بر طرف کردن کمبودهای اخلاقی مان را می کنیم ، چه آن زمان که در محیط کار با همکاران مان هستیم و یا با یک دوست به صحبت مشغولیم .

سعی ما بر آن است که اصول بازیابی رادر تمام امور خود ، هم در داخل و همدر خارج از جلسات به اجرا در آوریم . برای ما نباید تفاوت داشته باشد که با چه شخصی طرف هستیم ، یا این کار چهقر مشکل است . ما رعایت اصول بازیابی را نقطه مرکزی زندگی خود قرار می دهیم . تنها امید ما برای رهایی از بیماری اعتیاد آن می باشد که به رعایت این اصول در زندگی روزانه ای خود بپردازیم . بااینکه هدف ما به نظر دور می رسد ، اما متوجه شده ایم که قابل حصول است . قدرشناسی ای که ما از هدیه ی بهبودی پیدا می کنیم نیروی زیربنای تمام فعالیت های مان و تار وپود انگیزه تأثیر ما در زندگی خودمان و اطرافیان مان می باشد ، حتی وقتی ساکت هستیم صدای سپاسگزاری ما ناشنیده نمی ماند . این صدای آرام وقتی ما در مسیر بازیابی وجود خود ، به بقیه ی انسان ها صحبت می کنیم به حداکثر وضوح می رسد . وقتی ما خود را در این سفر روحانی بخاطر کمک به دیگری به مخاطره می اندازیم ، سرفراز گردیده ، روحمان بیدار می شود و افقی که در برابرمان قرار دارد به نهایت گسترده تر می گردد . روح خدایی که در درون هر یک از ما نهفته است . جرقه ی حیاتی که در وجود ما به دلیل بیماری مان تقریباً خاموش شده بود ، بار دیگر با بکار بردن قدم های دوازده گانه معتادان گمنام شعله ور گردیده است . سلوک ما در مسیری که با این قدم ها همواره گردیده است ، آغاز می گردد .

سنت اول چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد "

معتادان گمنام انجمنی است به مراتب فرا تر از آن جلساتی که ما فقط در محله یا منطقه خود به آن ها رفته ایم . ما جزیی از کلی به مراتب عظیم تر هستیم . در شهر ما و در اطراف جهان ، معتادان بسیاری اصول جلسات معتادان گمنام را برای بهبودی شخصی خود مورد استفاده قرار می دهند . همان طور که از ابتدای بازیابی مان متوجه شدیم که برای پاک ماندن به یکدیگر احتیاج داریم ، به این باور نیز می رسیم که همگی ما ، تمام جلسات و گروه های معتادین گمنام ، مانند حلقه های زنجیری به یکدیگر وابسته اند. تمامی ما از امتیازات مساوی در عضویت جلسات معتادان گمنام برخوردار هستیم و منافع مشترک تمام ما ایجاب می کند که اتحاد ، هر چه بیشتر این انجمن حفظ گردد  . اتحاد روحیه ای است که هزاران عضو را در سراسر دنیا در این انجمن روحانی که قادر به تغییر دادن زندگی انسان ها می باشد به یکدیگر پیوند داده است .

یکی از راه های در رأس قرار دادن منافع مشترک آن است که بگوئیم هر یک از ما در مراقبت از آن چه که به صلاح معتادان گمنام می باشد از مسئولیتی برابر با دیگر اعضاء برخوردار است . ما در دوران بازیابی متوجه شده ایم که پاک ماندن بدون پشتیبانی اعضای دیگر ، کاری بسیار مشکل است . یهبودی هر یک از ما به برگزاری مرتب جلسات ، حضور معتادان دیگر در حال بازیابی و راهنمایی که در پاک ماندن به ما کمک میکند ، وابسته است . حتی اعضایی که به دلایلی نمی توانند به جلسات بروند به بقیه معتادان ، تلفن های آنان و کمک برای ادامه برنامه ی معتاد منزوی جلسات معتادان گمنام  نیازدارند . همان طور که هر یک از اعضاء برای بقای خود محتاج به انجمن می باشند ، انجمن نیز برای بقای خود محتاج به اعضایش می باشد .

سنت اول تنها اعضا را به حفظ منافع مشترک تشویق نمی کند ، بلکه از گروه ها نیز می خواهد که این خبر همگانی را در رأس مسائل ، مورد توجه قرار دهند . اغلب گروه های ما مسائل مربوط را در داخل خود گروه حل وفصل می نمایند . بعضی از گروه ها در برخورد با ریزه کاریهای برگزاری جلسات و آمد ورفت هفتگی ، ماهیت کلی و جامع معتادان گمنام را فراموش می کنند . در ساختار کلی انجمن معتادان گمنام ، هر گروه عیناً مثل تار وپودی است که نجات بخش جلسات معتادان گمنام  از آنها بافته شده  و باعث استحکام آن می شود . بدون این ریسمان ، معتادان گمنامی باقی نخواهد ماند . اتحاد ما برای انجمن مان آن قدر ارزشمند است که ما به گروه های مان توصیه می کنیم دید خود را از دنبای کوچک شان وسیع تر کنند و به احتیاجات مشترگ معتادان گمنام در سطح جهانی توجه کنند و منافع جامع کل انجمن را به منافع خودشان ترجیح دهند .

رابطه ای که در سنت اول از آن صحبت می شود دوجانبه است همکاری وتعاون گروه ها بایکدیگر باعث تضمین بقای معتادان گمنام می شود و در عوض ، این گروه ها از تمامی گروه های دیگر نیرو ، پشتیبانی و انواع خدمات دریافت می کنند . قدرتی که در نتیجه تعهد دسته جمعی ما نسبت به انجمن معتادان گمنام حاصل می گردد عامل ایجاد اتحادی می شئد که با وجود میل زیادی که می توانند باعث تفرقه بشوند ، باز هم ما را به یکدیگر پیوند می دهد . منافع مشترک معتادان گمنام وابستگی مستقیم به ادامه ی رشد و رعایت مصالح تک تک گروه های انجمن در چهار گوشه ی جهان دارد . علاقه ی مشترکی که ما به عنوان عضو جلسات به بهبودی و منافع مشترک خود داریم باعث می شود ، هر یک از ما به این دانش برسیم که ،ادامه ی جلسات معتادان گمنام  به نفع شخص خودمان است . این جلسات باعث شده ما به جای جدیدی که به آن تعلق داریم ، دوستان جدید و امیدی برای زندگی بهتر پیدا کنیم . ما این جا یاد می گیریم که به دیگران محبت کنیم ، برای آنها احترام قایل شویم و آن چه را از دست مان بر می آید برای پشتیبانی از یکدیگر و گروه مان ، انجام بدهیم و به نوع عجیبی دل مان می خواهد از یکدیگر و جلسه مان مراقبت کنیم .

بعضی از اوقات ما فقط با حضور خود باعث ایجاد آرامش و راحت در دیگران می شویم ؛ گاهی نیز فقط یک تلفن با یک برنامه ساده ی احوالپرسی از جانب ما ، باعث ایجاد بزرگترین تغییرات در زندگی معتاد دیگری می شود . روابطی که ما باسایر معتادان پیدا می کنیم ، منبع قدرتی است که به ما برای بهبودی شخصی مان نیرو می دهد و یاد می گیریم که برای پشتیبانی از باز یابی مان به جلسات و به یکدیگر متکی باشیم . این یگانگی که در جلسات خود می بینم ، تنها بیان کننده ی اتکای ما به یکدیگر نمی باشد ، بلکه نشان دهنده ی اتکایی است که ما بطور دسته جمعی نسبت به اصول روحانی ویک نیروی برتر پیدا کرده ایم .

اتحاد معتادان گمنام ، از وقتی آغاز می شود که ما متوجه ی ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر می شویم . هر یک از ما از راه های مختلفی باعث کمک به دیگری می شود .

گاهی اوقات بطور انفرادی به پشتیبانی از یکدیگر می پردازیم ، مانند زمانی که راهنمایی معتادی را به عهده می گیریم ، یا ممکن است با شرکت در فعالیت هایی که باعث تشکیل جلسات جدید می شود دسترسی به فعالیت هایی که باعث تشکیل جلسات جدید می شود دسترسی به جلسات معتادان گمنام   را برای عده بیشتری از معتادان میسر سازیم . بسیاری از گروه های ما زمانی ایجاد گشتند که اعضای یک گروه جا افتاده تر و قدیمی تصمیم گرفتند یک جلسه  جدید راه بیندازند . این تشریک مساعی در قبول مسئولیت ، باعث ارتقای منافع مشترک ما و ایجاد اتحاد هرچه بیشتر بین اعضایی که این گونه فعالیت ها را به عهده می گیرند می شود . عامل شکوفایی و گسترش گروهها ، پشتیبانی محبت آمیزی است که یک معتاد از خود در کمک به معتاد دیگر نشان می دهد . ما با سهیم شدن در بازیابی یکدیگر باعث تقویت هر چه بیشتر اتحادمان می شویم .   

اتحادی که ما در قدم اول از آن سخن می گوییم با شبیه شدن به یکدیگر و همانند شدن تفاوت دارد . اعضای معتادان گمنام با یکدیگر 

تفاوت های گوناگون و عمده ای داشته ، از اشخاص مختلف ، با سوابق خانوادگی و فرهنگی مختلف ترکیب یاقته اند و طبیعی است که هر کدام با خود انواع مختلفی از تصورات ، افکار و استعدادها را به جلسات می آورند . همان گوناگونی باعث غنی شدن انجمن ما می گردد و کمک می کند تا راههای جدید و خلاقی برای دست یابی به معتادی که محتاج کمک مان است پیدا کنیم . هدف ما که رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است برای خدمت کردن همگی ما جای کافی باقی گذارده است . هر زمان که برای پشتیبانی از این هدف با یکدیگر متحد می شویم دیگر تفاوت هایی که میانمان وجود دارد باعث نادیده گرفتن منافع مشترک مان نخواهد شد . کار کردن با یکدیگر نه تنها باعث کمک دو جانبه می شود بلکه عامل یگانگی در معتادان گمنام می باشد .

با این که تصویر ذهنی اغلب ما از اتحاد داشتن ، نوع مخصوصی از احساس یا وضعیت می باشد ، اما باید توجه داشته باشیم که اتحاد اتفاق نمی افتد . اتحادی که زیر بنای رعایت منافع مشترک ما می باشد تنها در نتیجه  قبول تعهد و انجام خدمات به گونه ی مسئولانه و منظم ایجاد می شود . مثال : وقتی برای پشتیبانی از گروه خانگی خود مسئولیت شخصی می پذیریم ، باعث تقویت اتحاد معتادان گمنام و رسیدگی بیشتر به منافع مشترک انجمن در کل می شویم . تعهدپذیری یکایک ما برای اتحاد ، عامل تقویت جلساتمان می شود که به نوبه خود باعث خواهد شد بتوانیم پیام امید را به نوع مؤثرتری برسانیم . جلسات ما در جو و محیطی که امید در آن موجود است شکوفایی و گسترش بخصوصی پیدا می کنند . انجمن ما در نتیجه اقداماتی که با هماهنگی و یگانگی انجام می شود رشد می کند و منافع مشترکمان هر چه بیشتر توسعه می یابند .

حفاظت و گسترش منافع مشترک ما ، تا حدود زیادی بستگی به کیفیت و چگونگی ارتباطی دارد که با اعضای دیگر معتادان گمنام ایجاد می کنیم . ما کوشش می کنیم با روحیه روشن بینی ، به عقاید دیگران توجه کنیم . بعضی اوقات گزارشهایی از اتفاقاتی که در دیگر گروههای منطقه رخ می دهند دریافت می کنیم ، ولی اگر منافع مشترک ما برایمان مهم باشد نباید فقط به اطلاعات دست دوم اکتفا کنیم . برقراری ارتباط به معنای واقعی ، چیزی بیش از گزارش خوانی است . ما باید به حرفهای بقیه گوش دهیم و با صمیمیت سعی در بهتر فهمیدن مسائل و مشکلات جلسه خودمان و گروههای دیگر بنمائیم . وقتی به نوعی عضو دیگری را تشویق می کنیم که از اعماق دلش حرفهایش را به ما بزند ، این باعث خواهد شد برای کارکردن با یکدیگر بیشتر مستعد شویم . گزارش منظم ، بحث کافی درباره یک موضوع و به طور آگاهانه گوش دادن باعث خواهد شد از مسائل جاری درک صحیحی پیدا کنیم و قادر به یافتن راههای هوشمندانه برای حل آنها شویم .

تصمیماتی که ما امروز می گیریم ، روی اعضای فردای معتادان گمنام اثر خواهد گذاشت . وقتی در فکر یافتن راه حلی برای مشکلات جاری خود هستیم معمولاً در نظرگرفتن احتیاجات گروهمان ، منطقه مان ، یا حتی کل انجمن جهانی معتادان گمنام ، کار مشکلی نیست ، اما مسئله مهم آن است که باید مصلحت عضو ناشناخته را نیز که درآینده به ما خواهد پیوست در نظر بگیریم . وقتی دست به فعالیتهایی می زنیم که بقای جلسات معتادان گمنام را تضمین می کند تنها برای خودمان کار نمی کنیم بلکه خدمتمان شامل حال آنان که در آینده به ما خواهند پیوست نیز می شود .

اتحادی که باعث محافظت از منافع مشترک ما می شود ، تنها در نتیجه کار و کوشش سخت ، حاصل نخواهد شد بلکه زنگ تفریح و بازی نیز سهم عمده ای در ایجاد آن دارد . دوستی و معاشرتی که ما در خارج از جلسات معتادان گمنام با یکدیگر داریم یگانگی انجمن ما را تقویت می کند . فعالیتهای جنبی انجمن به ما فرصت می دهد تا با یکدیگر معاشرت کرده ، تفریح کنیم و چند ساعتی را به خوشی بگذرانیم . شرکت در گروهها ، با یکدیگر بر سر یک سفره نشستن و با هم در بعضی از مراسم عمومی و اعیاد حضور یافتن ، در واقع فرصتی است که طی آن نه تنها بازیابی خود را جشن می گیریم بلکه در اجتماع بودن را تمرین می کنیم . گاهی از اوقات این پیک نیک رفتن با رفقا باعث می شود خانواده های مان نیز با ما بیایند و به این ترتیب احساس اینکه ما نیز جزئی از جامعه مان هستیم در ما تقویت می گردد . هر چه بیشتر وارد زندگی یکدیگر می شویم ، روابطمان قویتر می شود . آشنائی ، تعلق خاطر و شناخت نزدیکی که در نتیجه اینگونه معاشرت های خارج از جلسات نسبت به یکدیگر پیدا می کنیم باعث استحکام هر چه بیشتر اتحاد جلسات معتادان گمنام  می گردد .

 

کاربرد اصول روحانی

 

در دوازده قدم معتادان گمنام ، ما می آموزیم که چگونه اصول را برای بهتر کردن زندگیمان به کار بگیریم . معجزه بهبودی باعث تشویق ما می شود تا به دیگران کمک کنیم تا شاید همین معجزه در زندگی آنها نیز به وقوع پیوندد و همین علاقه به شریک کردن دیگران ، عصاره و جان خدمات در معتادان گمنام است . اولین عملی که ما برای تقویت اتحاد معتادان گمنام به انجام می رسانیم ، آن است که با بکارگرفتن اصول ، رفتار شخصی خود را بهتر می نمائیم و به همین منوال گروهها و جلسات نیز از همین اصول برای راهنمائی خود استفاده می کند . این اصول نوعی احساس یگانگی در ما ایجاد می کنند که به نوبه خود باعث رشد استعداد ما در کمک به دیگران و در نتیجه شکوفاتر شدن منافع مشترکمان می شود . به نظر می رسد تعدادی از اصول اهمیت بخصوصی در اتحاد معتادان گمنام داشته باشند که عبارتند از : تسلیم ، پذیرا شدن ، قبول تعهد ، ازخودگذشتگی ، محبت و گمنامی . وقتی ما خودمان این اصول را بکار می گیریم ، همزمان افراد دیگری را پیدا می کنیم که آنها نیز در راستای تقویت معتادان گمنام فعالیت می کنند . تسلیم و پذیرا شدن ، لازمه اتحاد در معتادان گمنام می باشد . هر چه اعتماد ما به یک نیروی برتر بیشتر می شود ، گذشتن از آرمانهای شخصی و نجنگیدن برای آنچه که خودمان می خواهیم آسانتر می شود . وقتی ما از یک روحیه تسلیم برخوردار باشیم کارکردنمان به عنوان عضو یک گروه ، بسیار آسانتر می شود . سنت اول به ما دورنمایی از معتادانی که در سراسر جهان به منظور پشتیبانی از بهبودی یکدیگر در حال فعالیت هستند نشان می دهد و ما باید سعی کنیم این هدف را در تمام فعالیتهای انفرادی گروهی خود قویاً رعایت کنیم .

اگر دریابیم که تمایلات شخصی یا هدفهای گروهمان با دورنمای کلی جلسات معتادان گمنام در تضاد است ، باید به خاطر بیاوریم که سنت اتحاد از ما درخواست می کند ، از منافع شخصی خود گذشت کنیم و هرگونه عقیده ای را که فکر می کنیم باعث پیشرفت انجمن معتادان گمنام خواهد شد بپذیریم . اتحاد انجمن نقشی بسیار اساسی در زنده ماندن یکایک ما دارد و تنها راهی که می توانیم این اتحاد را حفظ کنیم آن است که تصمیم بگیریم جزئی از این کل بزرگ بشویم .

قبول تعهد نیز سهم بسیار مهمی در حفظ اتحاد معتادان گمنام دارد . تعهدی که هر یک از ما به سهم خود در انجام اهداف کلی مان به عهده می گیرد ، خود یکی از عواملی است که ما را به یکدیگر نزدیک می کند . وقتی می دانیم که در جلسات معتادان گمنام  جائی داریم و نسبت به حضور در آنجا تعهدپذیر می شویم ، در آن زمان جزئی از یک کل بزرگتر می شویم . این احساس تعلق ما به طور مستقیم وابسته به آن است که تا چه حد نسبت به بازیابی در معتادان گمنام متعهد باشیم و در سطح گروهی نیز وقتی چند گروه پذیرای چنین تعهدی می گردند ، قدرتی ایجاد می شود که به نوبه خود یکی از مؤثرترین عوامل خدماتی درمعتادان می باشد . این قدرت ناشی از تعهد پذیری گروهها ، ما را قادر به رساندن پیام امیدی که حامل بهبودی همه ماست می سازد .

تعهد ، تصمیمی است که ما در نتیجه علاقه به ادامه زندگی به روال جلسات معتادان گمنام اتخاذ می کنیم و شرکت مرتب در جلسات یکی از راههایی است که توسط آن این تصمیم خود را به عمل می گذاریم . خوش آمد گویی به تازه وارد و یا دادن شماره تلفن مان به شخصی که به کمک می باشد نیز بیان کننده این تصمیم شدن ، صحبت در جلسات و چیدن صندلی ها تماماً معرف تعهد ما می باشند . معمولاً هر یک از اعضای ما برای خود بخشی از خدمات را که به راحتی با یک برنامه بازیابی متعادل جور در می آید انتخاب می کند . از خودگذشتگی عامل دیگری است که نقش بسیار اساسی در اتحاد جلسات معتادان گمنام دارد . اصولی که در قدم ها یاد می گیریم به ما کمک می کنند تا خود پرستی را پایمال کرده ، در عوض با محبت ، به برآوردن احتیاجات دیگران بپردازیم . اگر بخواهیم گروه مان سالم بافی بماند باید احتیاجات گروه را به خواسته های شخصی خودمان ترجیح دهیم و گروه ها نیز از رعایت این اصل مستثنی نیستند . در سطح گروهی نیز باید احتیاجات انجمن را به خواسته های گروه مان ترجیح دهیم و توجه خود را به آن مسائلی معطوف کنیم که در رابطه با تعالی مشترک انجمن می باشند . به عنوان یک انجمن ، توانایی ما برای بقاء و کمک به دیگران مسقیماًبه اتحادمان بستگی دارد . محبت ، اصلی است که با خوش نیتی و خیر خواهی نسبت به دیگران متجلی می شود . ما در جلسات مان با محبت و علاقه ای که در موقع صحبت کردن با رفتارمان با دیگران از خود بروز می دهیم سهم خود را در اتحادمان بر عهده می گیریم . ما سعی می کنیم تا به گونه ای ، توانایی و امیدهای خود را با دیگران به مشارکت بگذاریم که آن ها بفهمند در معتادان گمنام بهبودی برای هر کس میسر است . ایجاد یک محیط محبت آمیز و روحیه ی مراقبت از یکدیگر ، باعث می شود که اعضاء احساس راحتی و امنیت کنند . محبتی که ما از خود ابراز می کنیم باعث جلب شخص تازه وارد می شود و مثل یک سوخت باعث کسب نیرو ، اتحاد و گام برادری در جهت منافع مشترک مان می شود . اتحاد جلسات معتادان گمنام  از اهمیت حیاتی برخوردار است . حتی اصل گمنامی که اساس سنت های ماست نیز در این مورد خاص تأکید بسیار نموده است . وقتی ما گمنامی را در کاربرد سنت اول رعایت می کنیم ، تفاوت هایی را که باعث تفرقه می شدند قابل چشم پوشی می گردند . وقتی به اتحاد خود از دیدگاه گمنامی نگاه می کنیم ، معنی اتحاد آن است که در معتادان گمنام بهبودی بدون توجه به هویت در دسترس می باشد . ما همین طرز فکر بود که ما یاد گرفتیم پیش داوری ها را کنار گذاشته و توجه اصلی خود را روی هویت مشترکی که همگی به عنوان معتاد داریم ، متمرکز کنیم . هر یک از ما از حقی مساوی با دیگران در بهبود و گسترش انجمن برخوردار است ولی باید توجه داشته باشیم که مسئولیت ما نیز مشترک و مساوی می باشد . همان گونه که گمنامی اساس روحانی سنت های ما می باشد ، اتحادی که در سنت اول از آن مایه میگیرد . تمام سنت های بعدی روی ستون اتحاد ما به عنوان یک انجمن بنا گردیده است که هم زمان اهمیت حیاتی منافع مشترک را به یکایک اعضاء و گره ها خاطر نشان می سازد . وقتی بفهمیم که اتحاد تنها ستون بقای انجمن ماست ، آن گاه به این درک خواهیم رسید که حفظ روابط خوب ما با یکدیگر از تمام مسائلی که احتمالاً می توانند باعث دوری ما از یکدیگر بشوند مهمتر است . ما باید درک کنیم که هیچ مشکل ، جر وبحث یا عدم توافقی به اندازه ی احتیاجی که ما به پشتیبانی یکدیگر داریم ، اهمیت ندارد . رعایت منافع مشترک در انجمن ما آن قدر اساسی است که هر چه بیشتر در حفظ آن می کوشیم متوجه می شویم که درک ما از یازده سنت دیگر قوی تر می شود . برای مثال : گاهی از اوقات سئوالاتی پیش می اید که بهترین پاسخ برای شان از راه توجه به سنت اول وبررسی این که اثر هر تصمیم گیری بر روی اتحاد انجمن چه خواهد بود معین خواهد شد . آیا حرف هایی که می زنیم و یا اقداماتی که انجام می دهیم ، باعث دور شدن ما از یکدیگر خواهد شد یا ما را به هم نزدیک تر خواهد نمود ؟
اتحاد روحیه ایست که اعضای این انجمن روحانی را که قادر است زندگی افراد را عوض کند ، در سراسر جهان به یکدیگر پیوند داده است . اگر بکوشیم دیدگاه خود را از دامنه ی عقاید شخصی و خواست های گروه مان وسیع تر کنیم به زودی به فهم و درک این مسئله نایل خواهیم شد که منافع مشترک تمامی را که قادر است زندگی افراد را عوض کند ، در سراسر جهان به یکدیگر پیوند داده است . اگر بکوشیم دیدگاه خود را از دامنه ی عقاید شخصی و خواست های گروه مان وسیع تر کنیم به زودی به فهم و درک این مسئله نایل خواهیم شد که منافع مشترک تمامی جلسات معتادان گمنام  باید در رررأس قرار داده می شود . اطمینانی که ما به یک نیروی برتر مهربان پیدا کرده ایم باعث می شود قدرت لازم را برای همکاری با یکدیگر در مسیر هدف مشترک بهبودی از اعتیاد ، پیدا کنیم . با اتحادی که از اطمینان نیرو می یابد ، در کنار یکدیگر برای تحقق منافــــع مشترک مان فعــالیت می کنیم

 

سنت دوم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" در رابطه با گروه ما ، فقط یک مرجع نهایی وجوددارد ،خداوندی مهربان ،که به گونه ی ممکن ، خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما خدمت گزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند "

سنت دوم بر اساس کاربرد و قابلیت اجرای سنت اول بنیان گرفته است . ما از اتحادی که بر مبنای تعهدمان نسبت به بازیابی ، در معتادان گمنام سرچشمه می گیرد اقدامات مان را شروع می کنیم . درجه ی تعهد ما از ، انجام خدماتی که باعث توسعه ی منافع مشترک مان می شوند آشکار می گردد . خدماتی از قبیل پشتیبانی از یک جلسه  مشارکت و همدمی با اعضای دیگر راهنما شدن و خیلی راه های دیگر ،که از طریق آنها قادر خواهیم بود یرای کمک فبه معتادان دیگر نزدیک شویم . به عنوان گروه نیز هدف ما خدمت کردن و ارائه ی چیام است و هر کاری که در ارتباط با خدمت در جلسات معتادان گمنام  می کنیم برای به انجام رساندن این هدف می باشد . بدون داشتن یک هدف معین ،خدماتی که ما انجام می دهیم مؤثر و با ثبات نخواهند بود . به منظور دریافت راهنمایی به یک نحو مناسب در خدمت به دیگران ما از یک نیروی برتر استعانت می جوییم .

خدمت شخصی در نتیجه ی کاربرد اصول میسر می گردد . نحوه ی مطلوب انجام خدمات ، در نتیجه ی رابطه ی ما با همان نیروی برتر ی که مارا در بهبودی شخصی مان راهنمایی می کند میسر می گرد د . همین نیروی برتر در ضمن قسنت های مختلف انجمن ما را نیز هدایت می کند . راهنمای ما در انجام خدمات ، خداوند خودمان می باشد و تفاوتی نمی کند که ما در سطح شخصی یا گروهی و یا به عنوان هیئت خدماتی و یا یک کمیته ، مشغول انجام خدمت باشیم . هر بار که برای انجام خدمات ، دور هم جمع میشویم و در دعا از این نیروی برتر مهربان در خواست می کنیم که در بین ما حضور یابد و ما را راهنمایی کند . راهنمایی او باعث خواهد شد که ما ر تمام اعمالمان جهت صحیح را انتخاب کنیم .

ها یک از ما درباره ی این که چگونه می توان خومات مؤثرتری ارائه دادعقیده ای دارد . حال وقتی هر کدام از ما یک نقشه ی بخصوص برای اقدامات ارائه می کند ، چگونه باید تصمیم گرفت که کدام صحیح تر می باشد ؟  حرف آخر در مباحث ما کیست ؟ پاسخ ما آن است که حرف آخر با یک خداوند مهربن است که منبع اتحاد ماست همان نیروی برتری که ما را در ارزیابی شخصی هدایت می کند . اگر به دنبال آن هستیم که از یک مرجع نهایی راهنمایی دریافت کنیم ، باید راه هایی را پیدا کنیم ، که توسط آن ها بتوانیم بطور دسته جمعی آن را بشنویم . سلسله مراحل و مکانیسمی که ما را برای رسیدن به این منظور مورد استفاده قرار می دهیم ، وجدان گروهی است . انجام موفق مکانیسم وجدان گروهی وابسته به آن است که ما اعضاء در سطح شخصی اصولاً تمیل داشته باشیم که برای آن مسئله از یک نیروی برتر راهنمایی دریافت کنیم . ما همین تمایل را به داخل گروه می آوریم . وقتی روی قدم ها کار می کنیم و یاد می گیریم اصول نهفته در آن ها را در زندگی مان بکار گیریم جریاناتی اتفاق می افتد که ما نسبت به رفتار خودمان و اثراتی که این رفتار روی خودمان می گذارد ، بینش و آگاهی می یابیم . به زبانی دیگر ما وجدان پیدا می کنیم . این وجدان انعکاسی است از رابطه ی ما با یک نیروی برتر ، این وجدان منعکس کننده ی راهنمایی است که ما از خدای خودمان دریافت می کنیم و هم چنین تعهد در به انجام رساندن ان راهنمایی .

وقتی که در گروه های خود گرد یکدیگر هستیم نیز احتمال دارد سلسله مراحل مشابهی اتفاق افتد . یک وجدان دسته جمعی ( گروهی ) بوجود بیاید . ان وجدان ، منعکس کننده ی رابطه ی اعضای ما با یک نیروی برتر مهربان است . وقتی ما به طور مرتب با آن نیرو مشورت کنیم آن وجدان ذسته جمعی ما را در انجام هدف اصلی راهنمایی خواهد کرد و هم زمان ، باعث حفظ اتحاد و منافع مشترکمان نیز خواهد گردید .

ما می توانیم برای درک بهتر حجدان گروهی ، همان تصوری را که از وجدان فردی در ذهن مان داریم بکار ببریم . وجدان گروهی مظهر آگاهی ، برداشت و تسلیم دسبه جمعی ، در رابطه با اصول روحانی می باشد .

وجدان یک گوه وقتی شکل می گیرد و خود را ظاهر می سازد که اعضای آن گروه وقت کافی بای صحبت با یکدیگر در مورد احتیاجات شخصی خود، احتیاجات و احتیاجات تمامی جلسات معتادان گمنام  در کل صرف بنمایند . هر عضو در هنگام صحبت و مشارکت با گروه ، از رابطه ی شخص خودش با یک نیروی برتر مدد میگیرد .

هم زمان با آن که اعضاء به دقت به حرف های یکدیگر گوش فرا می دهند و حرف های شنیده شده را بر مبنای درک خود از یک خداوند مهربان سبک سنگین می کنند ، یک حالت بخصوص اتفاق می افتد . راه حل های مشکلات پیدا می شوند . راه حل هایی که وقتی ارائه می شئند احتیاجات همه آن هایی را که در آن رابطه هستند در نظر گرفته و منظور داشته است.

یکی از مظاهر شکل یافتن وجدان گروهی آن است که بین افراد یک فهم و برداشت که بطور واضح مورد توافق همگی است ایجاد می گردد . سپس بر موازین فهم و برداشتی که در نتیجه ی اشتراک در این وجدان گروهی ایجاد شده ، گروه می تواند پیشنهاد کند که برای تصمیم نهایی رای گیری انجام شود . اما تحت شرایط خوب معمولاً گروه به صحبت درباره  موضوع ادامه می دهد تا این که تمام اعضاء با یکدیگر هم نظر و متفق العقیده بشوند . راه حلی که بالاخره پیدا می شود احتمالاً آن قدر واضح است که دیگر رای گیری لازم نیست .

وجدان گروهی چیی ثانت و تغییر ناپذیری نیست. ما می دانیم که وجدان شخصی در طی زمان تغییراتی پیدا می کند و هر چه که رابطه ی شخص با یک نیروی برتر قوی تر می شود ، وجدان او نیز آگاه تر می شود . به همین گونه وقتی اعضاء یک گروه در بازیابی بلوغ پیدا می کنند ، اعضائ جدید می آیند و اوضاع گروه تغییر پیدا می کند و وجدان گروهی نیز در مسیر تکامل دچار تغییر می گردد .

وجدان گروهی شکل یافتن سلسله مراحلیاست که امکان دارد به انواع مختلف انجامیابد . این غیر منطقی است که ما انتظار داشته باشیم راه حل امروز یک گروه برای ک مشکل ، همیشه جواب مشکلات مشابه گروه های دیگر نیز باشد . در واقع ف امکان دارد آن راه حل در زمان دیگری به درد خود آن گروه نیز نخورد .

اصولی که برای رسیدن به وجدان گروهی مورد استفاده قرار می گیرند همیشه ثابت می باشند ، اما زمان و شرایطی که وجدان مان بر طبق آن ما را هدایت می کند ، دائما در حال تغییر هستند و در نتیجه لازم می آید که وجدان مان به ما چیز های مختلفی در شرایط مختلف بگوید . این مسئله حائز اهمیت است که ما در رشد دادن و آگاه نمودن وجدان گروهی خود تداوم داشته باسیم و هر گاه مسئله ای پیش آمد از یک نیروی برتر مهربان در خواست راهنمایی کنیم .

تسلیم شدن در مقابل وجدان گروهی ، بدان معنی است که ما اجازه دهیم انجمن مان توسط یک نیرئی برتر مهربان شکل پیدا کند . گاهی اوقات وسوسهمی شویم که کنترل جریانات روزمره  گروه خود ، هیئت خدماتی و یا کمیته مان را بدست بگیریم و باورمان می شود که علاقه زیادی که ما به نفع گروه خود داریم هرگز ما را به بیراهه نخواهد کشاند . با این همه هر چه اعتمادمان بیشتر می شود ، بیشتر متوجه می شویم که گروه توسط یک نیروی برترمهربان هدایت می گردد . اتکائ و توکل ما به آن نیروی برتر ، تمایلی که ما نسبت به اجرای خط مسی ای که از طریق وجدان گروهی ابراز گردیده و باور اینکه همه چیز به خیر خواهد انجامید نشان داده می شود .

هر گروه هیئت یا کمیته ای می تواند به دلیل جر و بحث و عدم توافق اعضاء یا مشکلاتی که ظاهراً غیر قابل حل به نظر می رسند دچار دردسر جدی بشود . در چنین مواردی مسئله ی مهم آن است که ما تمرکز خود را روی اصول این برنامه و راه حلی که این اصول ارائه می کنند معطوف کنیم نه بر روی مشکلاتمان توافق زمانی حاصل می شود که ما خودمان را از سر راه کنار بکشیم و اجازه بدهیم که یک نیروی برتر مهربان ما را هدایت کند .

فقط وقتی که ما گوش فرا دهیم قاذر خواهیم شد که راهنمایی نیروی برتر را بشنویم . وجدان یک گروه وقتی به حداکثر وضوح بیان خواهد شد که تمام هعضای آن گروه با یکدیگر مساوی تشخیص داده بشوند نیروی برتر از طریق همه ی ما کار میکند ، بدون توجه به تجابه یا مدت پاکی وجدان گروهی همیشه وجود دارد ،اما همه ی اوقات ، ما قادر به شنیدن صدای آن نیستیم . یا دل مان نمی خواهد آن را بشنویم و یا اینکه اصلاً نمی خواهیم اجازه دهیم که ظاهر بشود .

شنیدن ندای وجدان گروهی معمولاض مستلزم صبور بودن و صرف وقت لازم می باشد . برخورداری از روحیه ی انعطاف باعث آن می شود که ما نیروی برتر و مهربان را دعوت کنیم تا در طی مراحل ایجاد وجدان گروه شرکت جوید .

در طی دوران بازیابی شخصی ، وقتی ما پاک می مانیم و رشد روحانی پیدا می کنیم ، افکار و رفتارما  ن نیز دچار تغییر می شوند . ما نه تنها یک شبه حال مان بهتر نمی شود بلکه کاهی اوقات رشدمان در هم بر هم و بدون تعادل یا حساب بخصوصی صورت می گیرد . عیناًهمین الگوها در مورد رشد گروه ها نیز صادق هستند .

هم زمان با رشد وتکامل گروه های مان ، منابع ما و احتیاجات ما ن نیز دچار تغییر می گردند . گروه ها بسته به نیازشان ، خدمت گزاران مورد اعتمادشان را عوض می کنند ، نحوه ی برگزای جلسه ، محل شان ، و اگر لارم دیدند کمیته ها انشعاب پیدا می کنند ، منطقه خود را انتقال می دهند و یا کوشش خود را با کمیته های دیگر هماهنگ کرده و به آنها ملحق می شوند . این گونه تغییرات در ظاهر پیشرفت نمی باشند ، اما همان طور که بهبودی شخصی ما همیشه به گونه منظم و حساب شده پیش نمی باشند ف انجمن ما نیز همیشه آن طور که انتظار داریم تکامل پیدا نمی کند . هم زمان با آنکه گروه ها و کمیته ها درگیر این مراحل رشد می شوند، اغلب وجدان دسته جمعی آنها نیز تکامل پیدا می کند . تغییرات حاصل از وجدان گروه نباید مایه ی نگرانی خاطر شوند . آن ها فقط قسمتی از سلسله مراحل رشد

می باشند .

وقتی یک گروه یا کمیته از نیری برتر مهربان ، درخواست راهنمایی نمود ، آن گروه می تواند از بعضی از اعضای خود بخواهد که مضمون آن راهنمایی را به اجرا بگذارند . وقتی ما از اعضای مان می خواهیم خدمت کنند ف منظور آن نیست که آن ها را بهتر از دیگران می دانیم و یا مکان

مجزایی نسبت به بقیه ی اعضاء دارند . رهبری در جلسات معتادان گمنام یک خدمت است .

نه یک طبقه والاتر عضویت . به همین دلیل ما به رهبران خود نام خدمت گزاران مورد اعتماد داده ایم .

زمانی که یک غضو را برای انجام خدمتی انتخاب می کنیم و در واقع اعتماد به یکدیگر ابراز کرده ایم . در اینجا ما به وجدانی که باعث این انتخاب شده اطمینان می کنیم ،چرا که وجدان معرف رابطه ای است که ما بطور دسته جمعی با یک نیروی برتر مهربان پیدا نموده ایم . ما همان اطمینان را به اعضایی که برای خدمت انتخاب کرده ایم منتقل و ابراز میکنیم . ما ایمان داریم که افراد انتخاب شده ،اصول روحانی رادر اقدامات خود مورد توجه قرار داده ،خواستار جامع ترین اطلاعات در مورد مسایل پیشنهادی خواهند بود و این اطلاعات را با د  یگران نیز در میان خواهند گذاشت . ما ایمان داریم که افراد منتخب سعی کافی جهت حفظ مصالح و منافع مشترک انجمن مان ابراز خواهند داشت .

راتطه خدمت گزاران مورد اعتماد و اعضای گروه مسئله ای دو طرفه می باشد یعنی از آنهایی که انتخاب شده اند خواسته می شود که با جدیت و امانت مسئولیت خود را انجام دهند و گروهی که این افراد را انتخاب کرده اند نیز هم زمان مسئولیت دارند که از این خدمت گزارن خود پشتبانی کنند .

وقتی از ما خواسته می شود که خدمت کنیم ، در می یابیم که در مقابل یک نیروی برتر مهربان که خود را وجدن گروخ ساخته است مسئول هستیم . ما از طریق خدمتی که در انجام آن از هوای نفس چشم پوشیده و عاشقانه صورت می دهیم ، اعلام بول مسئولیت می کنیم . رعایت اصولی که در سنت ها نهفته می باشند در تمام اقدامات ما مصداق دارد . ما می توانیم برای  انجام مسئولیت های مان به وجدان شخصی خود یا وجدان دسته جمعی برای راهنمایی گرفتن رجوع کنیم به عنوان خدمت گزاران مورد اعتماد ،رابطه ی ما با وجدان گروهی زمانی تقویت می شود که بطور غیر منطقی ،اطلاعاتی را که صادقانه و با می باشند با خود حمل کرده و دنبل خدمت کردن باشبم نه حکومت . ما در یک گروه و یا یک کمیته ، توسط راهنمایی که از یک نیروی برتر دریافت می کنیم و به وسیله ی ارائه ی اطلاعات بی غرضانه و کامل به ایجاد وجدان گروهی کمک می کنیم ،سچس از طریق ارائه برداشتی را که از این وجدان پیدا کرده ایم ، مسیر و آرمان هایی را که در رابطه با گروه می باشند ، به دیگران نیز انتقال می دهیم . بهترین نوع رهبری وقتی است که خدمت گزاران مورد اعتماد ما با ارائه ی نمونه شخصی ( خوب ) ما را هدایت می کنند . در شرایط مطلوب ، ما آنها را به دلیل وجود آن اصول بازیابی که می بینیم در زندگی شان کار برد دارد انتخاب می کنیم . ما خدمت گزاران مورد اعتمادمان را تشویق می کنیم که قاب شان را برای قبول عقاید جدید باز گذارده ، دانش خود را در تمام سطوح خئماتی افزایش داده و باریابی خود را پی گیری می کنند . تمام این صفات بر قدرت آنان برای انجام خدمات تأثیر اساسی دارند .

کاربرد اصول روحانی

ما قبلاًدر این فصل متوجه شدیم که خدمت در سطح شخصی ، در نتیجه ی کار برد اصول میسر می گردد . با استفاده از این اصول ، ما می آموزیم که جویای راهنما و مشورت بشویم . ما با راهنمای خود صحبت می کنیم ،مسائل مان را با دوستان جلسات معتادان گمنام  در میان گذارده و به راهنمایی یک نیروی برتر گوش فرا می دهیم . بعضی از اصولی که به نظر می رسند در رابطه با سنت دوم از اهمیت برخوردار باشند عبارتند از : تسلیم ، ایمان ، تواضع روشن بینی و گمنامی .

ما از تسلیم به مرجع نهایی مان ،خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم ،خدایی که با او رابطه ی خصوصی پیدا کرده ایم ، کارمان را شروع می کنیم . در رابطه با این سنت ،ما خود را به رهنمود های آن نبروی برتر که بصورت وجدان گروهی متجلی شده است تسلیم می کنیم . ما تعهد خود را نسبت به حفظ منافع مشترک جلسات معتادان گمنام   با مهمتر شمردن احتیاجات انجمن از خواسته های خودمان دوباره احیا می کنیم .

ایمان عبارت است از اتکای به یک نیروی برتر که به مرحله ی عمل در آمده است . بکار گرفتن این اصول روحانی به ما اجازه می دهد به وجدان گروه ،بجای ترس با امیدواری تسلیم بشویم . ایمان دائماًبه ما یاد آور می شود که هدایت ما نه توسط خودمان ،بلکه توسط نیروی برتر از نیروی خودمان صورت می گیرد . ایمان داشتن شجاعت می خواهد . مگر نه آن که ما اغلب حتی در عمق نگرانی های مان نیز فعالانه از خود ایمان نشان می دهیم . هر چه ما آثار عملکرد یک نیروی برتر مهربان را در بین اعضای انجمن مان بیشتر ببینیم ایمان مان هم به همان نسبت فزونی پیدا می کند .تواضع ،در عمل به معنای ان است که ما توانایی ها و نقاط ضعف خود را بطور صادقانه ارزیابی برای ایجاد تمایل در ما به جهت تسلیم ، لازم می باشد . تواضع به ما این آمادگی را می دهد که خواسته های شخصی را کنار بگذاریم تا بتوانیم به گونه مؤثر به انجمن خود خدمت کنیم . ابتدا نگاهی به اصل تواصع می اندازیم ،تا بخاطرمان بیاورد که ما به تنهایی قادر به جهت دادن و هدایت امور معتادان گمنام نیستیم . بخاطر می آوریم که منبع نیروی مان کیست ،یک نیروی برتر مهربان . ما با بکارگرفتی تواضع در کوشش های مان جهت خدمت برای ایجاد روشن بینی فضا ایجاد می کنیم .بیاد می آوریم همان گونه که ما به تجربه ی بقیه معتادان برای ارزیابی خود نیاز داریم برای خدمت کردن نیز محتاج به راهنمایی و عقاید آنان هستیم . ما یاد می گیریم که بطور فعالانه به مهارت خود برای گوش دادن بیفزاییم و در صحبت ها از گوش خود بیش از دهان مان استفاده کنیم . وقتی که روشن بینی پیدا می کتیم ف راه حل هایی را که در ضمن مراحل ایجاد وجدان گروهی ، توسط دیگران ابراز شده هم می شنویم و هم پذیرا می شویم . استفاده از اصول روشن بینی به ما می آموزد که پیش داوری های شخصی خود را بری آن که بتوانیم با دیگران کار کنیم ، کنار بگذاریم .

وقتی روشن بینی بکار می بریم ، یک روحیه ی خوش بینی نسبت به دیگران را در خود پرورش داده و در نتیجه تمایل پیدا می کنیم که در خدمات خود منافع مشترک مان را بخاطر داشته باشیم . ما تنها با یک مغز باز موفق خواهیم شد را هنمایی    مای یک نیروی برتر را تشخیص

بدهیم . درستی به معنای آن است که بدون توجه به شرایط موجود ، در کاربرد اصول روحانی از خود پایداری نشان دهیم . رهبرانی که این صفت را در کردار خود نشان می دهند ف باعث برانگیخته شدن اعتماد ما می شوند .

بهترین نحوه خدمت ما رمانی است که نسبت به اعتمادی که دیگران به ما ابراز کرده اند ، از خود احترام نشان می دهیم . وفاداری و تعهد نسبت به آن اعتماد ، نشان گر واضح شخصیت و درستی خدمت گزاران مان می باشد . وقتی که به انتخاب اعضاء برای خدمت کردن می پردازبم معمولاًروی درستی آن ها به عنوان اشانه ای برآن که قابل اعتماد هستند حساب می کنیم .

اصول روحانی گمنامی ما یادآور ما می گردد که در معتادان گمنام همگی برابر هستیم . هیچ شخص با گروهی در فهمیدن اراده ی یک نیروی برتر ف انحصار ندارد . ما در انجام عملی گمنامی ، بدون توجه به احساسات شخصی خودمان راجع به یک نفر ، نسبت به همه محبت ، توجه و احترام نشان می دهیم . هر عضوی در مراحل ایجاد وجدان گروه ، برای خود جایی دارد . تمام ما در منصه ظهور رسیدن یک رابطه ی آگاهانه با نیروی برتری که مطابق با درک خودمان می باشد با دیگران برابریم .

سنت دوم رامنمایی های لارم برای رابطه با دیگران را به ما ارائه می دهد . یک نیروی برتر ، سر چشمه و اساس اصولی است که ما در ضمن خدمت بکار می بندیم . ما می توانیم هر زمان که احتیاج به راهنمایی داریم از این اصول در سطح شخصی ، گروهی ، هیئت خدمات یا کمیته های مان استفاده کنیم .

خدمت برای آنهایی که به ایشان خدمت می کنیم بالاترین نیرو و استعداد ما اعضای جلسات معتادان گمنام  در ان است که میتوانیم به معتادی دیگر نزدیک شویم . به او بفهمانیم که ما هم مثل او هستیم و ورودش به انجمن را خوش آمد بگوییم ، با معتادی که برای بار اول وارد می شود خوش و بش کنیم و کمک کنیم تا تضمین بشود که تازه واردها هر بار پس از بار دیگر باز هم باز خواهند گشت . با راهنمایی که یک نیروی برتر مهربان به ما کمک می کند ، در کمک به دیگران پربارتر می شویم .

خدمت به انجمن معتادان گمنام پاداش های مخصوص به خود را دارد .

وقتی که ما اصول روحانی را در زندگی روزمره ی خود بکار می گیریم نتیجتاًرابطه ی ما با نیروی برترمان قوی تر می شود . روابط ما با گروه خودمان و انجمن نیز تقویت می گردد . خدمت در جلسات معتادان گمنام  یک تجربه و یادگیری است که به رشد شخصی ماکمک می کند . در نتیجه خومت ، شروع به یافتن دیدخاهی می کنیم که گسترده تر از فقط منافع خودمان است و نقطه نظرهای خود محورانه ی خویش را به منظور خدمت بهتر به جمع ، کنار می گذاریم . ما در عوض خدمت ایثار گرانه خود ، سود روحانی می بریم .

سنت سوم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" تنها لازمه ی عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد  "

معتادان گمنام انجمنی است که بهبودی از اعتیاد را به معتادان سراسر جهان ارائه میدهد . توجه اصلی ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است و نه به ماده ی خاص مصرفی . پیاممان گسترده و بزرگ است که هر کس از هر طبقه ، جامعه و هر ملیتی را جلب می کند . زمانی که تازه واردی یه جلسات ما می آید ،تنها مسئله ی مورد توجه ما تمایل او به آزادی از اعتیاد فعال و نیز آن که ما چگونه می توانیم به او کمک کنیم ، می باشد .

سنت سوم ، از طریق آزاد نمودن ما از اسارت قضاوت این که چه کسی عضو ما می باشد . جلسات معتادان گمنام  را یاری میدهد که بتواند بهبودی را در اختیار معتادان بسیاری بگذارد . سنت سوم برای عضویت در  جلسات معتادان گمنام  هیچ قید و شرطی قائل نیست و هر گونه تقاضانامه یا کمیته ی تصویب عضویت را حذف می کند . این سنت از ما می خواهد که در مورد صلاحیت یا عدم صلاحیت یک نفر برای بهبودی تصمیم نگیریم . از آنجا که تنها لازمهی عضویت ف تمایل به قطع مصرف می باشد ، ما به عنوان یک عضو ، حق هیچ گونه قضاوتی در مورد دیگران را نداریم .

تمایل به قطع مصرف چیزی نیست که بتوان معیاری برای سنجش آن بکار برد . این تمیل فقط در اعماق قلب هر عضو می باشد . درهای جلسات ما بر روی هر معتادی که مایل به پیوستن به ماست باز است ،چرا که ما هیچ قید و شرطی برای عضویت قلئل نیستیم . ما باید همان گونه مرافبت و توجهی را که باعث علاقه ی ما به جلسات و احساس تعلق به آن گردیده نسبت به دیگران ابراز نماییم . سنت سوم مشوق ما در خوش آمد گویی به معتادان است و این خود سبب رشد . گسترش  جلسات معتادان گمنام  می گردد . عضویت در جلسات معتادان گمنام  یک تصمیم شخصی است و ما کارهای خیلی زیادی می توانیم بکنیم که به انجام رساندن آنها باعث می گردد تا تصمیم و تعهد یک معتاد نسبت به بهبودی دائماً تقویت بشود . خوش آمد گویی به تازه واردان ، سبب می شود که آنها از همان ابتدای ورود به جلسه احساس راحتی کنند . همین طور صحبت کردن با معتادان دیگر چه قبل و چه بعد از جلسه و رد و بدل شماره تلفن ف باعث احساس تعلق خاطر می گردد . سعی ما بر این است که بهترین کوشش خود را به کار گیریم تا اطمینان حاصل کنیم هر معتادی که به جلسه می اید دوباره بر خواهد گشت و به بازیابی در جلسات معتادان گمنام  پشت نخواهد کرد . این مسئله برای ما تا حدی مورد توجه و علاقه است که گاهی برای اینکه محل جلسات مان ف سهل الوصول برای دیگران گردد ، مکان آنها را تغییر می دهیم . همه ما هر معتادی را تشویق می کنیم که باز هم برگردد .

درجه ی تمایل هر غضو بح قطع مصرف ، به اوضاع و احوال خارجی ارتباطی ندارد . چه چیز سبب می گردد که یک عضو پاک باقی بماند و عضو دیگری به مصرف مجدد روی آورد ؟ هیچ یک از ما نمی توانیم قضاوت کنیم که کدام عضو بهبودی خواهد یافت و کدام عضو دیگر به اعتیاد خود باز خواهد گشت .

هیچ گونه ضمانتی بر اساس تاریخچه ی مصرف فرد و یا نوع ماده ی مصرفی بیمار وجود ندارد . هرگز نمی توان قضاوت کرد که کدام گروه سنی پیشرفت بهتری خواهد داشت ، زنان بهتر معالجه می شوند و یا مردان ، آن فردی که مدت کوتاهی مصرف کرده یا دیگری که سابقه ی اعتیادش خیلی طویل است . نمی توان گفت چه عوامل خارجی در این امر مؤثر می باشند ، چرا که ما نه میانیم که تمایل به پاک ماندن در یک فرد تا چه اندازه است و نه آن که مجاز هستیم تصمیم بگیریم چه کسانی به ما بپیوندند . ما فقط حق اریم بجای قضاوت به همه بگوئیم خوش آمدید . ما به دنبال راهی برای کمک به یک معتاد هستیم . کار ما آن است که مثل بادبرن آتش اشتیاق و تمایل به قطع مصرف مواد را در معتادان ، هر چه بیشتر شعله ور کنیم و نه خاموش .

هر معتادی که به انجمن قدم می گذارد حتی یک معتاد در حال مصرف با همین آمدنش ، تا حدودی تمایل خود را نشان می دهد که نمی توان آن را نادیده یا کم اهمیت شمرد .

با انکه ما تأکید خود را بر اهمیت پرهیز کامل حفظ می کنیم ، لیکن اگر معتادانی هم زمان با مصرفشان به جلسه بیایند ، به آنان خوش آمد می گوییم و مخصوصاًآنان را تشویق می کنیم که باز م برگردند . بسیاری از معتادان بهبود یافته به سبب گرفتاری ، ناتوانی جسمی ، موقعیت جغرافیایی محل زندگی و یا نوع شغل شان ، آمدن مرتب به جلسات بر ایشان مقدور نیست .

این گروه از معتاان تا زمانی که تمایل به قطع مصرف دارند از تمام جهات عضو انجمن محسوب می شوند و مانند اعضای دیگر ، مورد توجه وحمایت

کامل انجن هستند . حضور یک معتاد در جلسات برای اولین بار به دلایل مختلف انجام می گیرد . این به هیچ وجه مهم نیست که ما به چه دلیل به جلسات معتادان گمنام  آمدیم . ممکن است دلیل آمدن بطور مشخص قطع مصرف نباشد و فقط اشتیاق برای تسکین درون ما ن باشد ، ولی همین اشتیاق ممکن است مه ما را در جهت یافتن راهی هدایت کند که در غیر این صورت هرگز به نظرمان نمی رسید . اغلب با شنیدن حرف های معتادانی که راجع به بهبودی صحبت می کنند آتش تمایل به قطع مواد در ما شعله ور می گردد . البته افرادی نیز هستند که یک بار به جلسه می آیند ، پیام را می شنوند ، و مجدداًبه اعتیاد فعال رو می آورند . ان گروه که پس از ری لپس ( مصرف مجدد ) دوباره به جلسات روی می آورند . اغلب دلیل بازگشت شان به جلسات را درد و ناراحتی حاصل از ری لپس می دانند . ما به دلایل مختلفی به جلسات معتادان گمنام  می آییم اما زمانی که اشتیاق به قطع مصرف پیدا کنیم و این اشتیاق را در خود حفظ کنیم دیگر برای بازیابی باقی می مانیم .

" گروه حق قضاوت در مورد اشتیاق و تمایل کسی ندارد . "

ما هیئت منصفه نیستیم . آمدن یک معتاد به جلسه ، خود به قدر کافی نشانگر اشتیاق او به قطع مصرف می باشد . ممکن است مدت زمانی بطول انجامد  تا در یک معتاد اشتیاقی ایجاد شود تا او را به جلسات پای بند کند . ما باید به هر معتادی این فرصت را بدهیم تا مدتی که برای او کافی است به جلسات بیاید و این تمایل در او ایجاد گردد . با محبت و پذیرش از جانب ما ،این اشتیاق پرورش می یابد .

عبارات و جمله بندی سنت سوم انعکاسی گسترده از نقطه نظرهای قدم اول است . این سنت آن قدر ساده نوشته شده که قادر است معتادان تمام ممالک و فرهنگ های جهان را در بر گیرد و این مسئله که یک معتاد در فلان گوشه ی جهان چه ماده ای مصرف می کند مطرح نیست . بسیاری از معتادان پیش از بازیابی تصور می کنند که مصرف الکل مشکل آفرین نیست ! گروهی نیز خیال می کنند موادی که با نسخه می توان آن ها را تهیه کرد قانونی بوده و مصرف آن ها قابل قبول است . به دلیل نوع جمله بندی این سنت ، ما قادر هستیم حتی معتادانی را که مواد غیر رایج یا به   خصوصی

را استفاده می کنند جذب کنیم وگرنه بعضی فکر می کردند بدلیل مواد نایابی که مصرف می کنند برای عضویت در جلسات معتادان گمنام   صلاحیت ندارند ! لیکن عبارت ساده یسنت سوم ما را قادر به جلب هر نوع معتادی و خوش برخوردی با آنها می کند . ما باید به هر معتادی این امکان را بدهیم که برای خودش تصمیم بگیرد که آیا جلسات معتادان گمنام  برای مورد او پاسخ هست یا خیر . ما نمی توانیم بجای ان ها تصمیم بگیریم . با وجود آنکه سنت سوم بسیار ساده نوشته شده ، باز هم ذکر این مسئله لازم است که وقتی سنت سوم راجع به اشتیاق به قطع مصرف صحبت می کند ف منظور قظع مصرف مواد مخدر می باشد . ما متوجه هستیم که جلسات معتادان گمنام برنامه ای حهت بهبود معتادان است . گر چه معتاد برای بسیاری از ما که در مسیر باز یابی هستیم بعد از مدتی مفهوم وسیع تری می یابد ، لیکن حائز اهمیت بسیار است که یه یاد داشته باشیم که اولین بار به سبب مشکل مان با مواد مخدر به انجمن معتادان گمنام آمدیم . اعضای جدید برای آن که احساس کنند به جلسات معتادان گمنام تعلق دارند نیاز به شنیدن حرف هایی دارند که در نتیجه آن ها بتوانند وجه مشترک خود را با گوینده بفهمند. آنان این هویت مشترک خود را در معتادان گمنام با بقیه ی معتادان به آسانی تشخیص می دهند .

بسیاری از ما وقتی برای اولین بار قدم به جلسات می گذاریم می دانیم که معتاد هستیم ، این چیزی نیست کهمجبور به تصمیم گرفتن در مورد آن باشیم بلکه حقیقت زندگی ماست . عضویت در جلسات معتادان گمنام   مفهومی بس فراتر از آن دارد که فقط بدانیم یک معتاد هستیم . عضویت در جلسات معتادان گمنام  به معنای تصمیم گیری است . اگر آنچه که در جلسات معتادان گمنام  می شنویم به گوش مان آشنا بیاید و بتئانیم با آنهایی که می بینیم ارتباط برقرار کنیم ، ما نیز خواهان آنچه جلسات معتادان گمنام  ارائه می کند ، خواهیم شد . مادامی که تمایل به قطع مود مخدر را داریم ، در تصمیم گیری برای ملحق شدن به انجمن معتادان گمنام آزاد هستیم . زمانی که این تصمیم را گرفتیم ، باید آن را همراه با تعهد نسبت به اصول جلسات معتادان گمنام  دنبال کنیم . با قبول این تعهد ما بطو جدی در مسیر بازیابی قرر گرفته ایم .

" کاربرد اصول روحانی "

سنت سوم ما راز قضاوت آزاد می سازد و به سوی خدمت مفید هدایت میکند . رعایت این سنت باعث می شود که ما در کمک به دیگرانن ، پذیرا شدن یکدیگر و ابراز محبت غیرمشروط از سخاوت بیشتری نشان دهیم .

همان طور که در سنت های قبلی متوجه شدیم مسیر کلی خدمات در جلسات معتادان گمنام  از طریق استفاده از اصول روحانی معین می گردد . چند اصل مهم تر در این رابطه عبارتند از تحمل یکدیگر ، هم دردی گمنامی و تواضع .

اصل تحمل به ما یادآوری می کند که نباید راجع به یکدیگر قضاوت کنیم . بیماری اعتیاد هیچ کس را مستثنی نمی کند . همچنین جلسات معتادان گمنام  هرگز کسی را که علافه به قطع مصرف داشته باشد از خود نمی راند . ما می آموزیم معتادانی را که سوابق اعتیادی یا زندگی شان با ما تفاوت دارد متحمل و پذیرا شویم . هرگز از یاد نبریم که ما نقاط ضعف داریم و از هیچ یک از افراد جلسه بهتر نیستیم .

اعتیاد یک بیماری مرگ آور است . ما می دانیم معتادانی که بهبودی را پیدا نمی کنند چیزی به غیر از زندان ، تیمارستان و نهایتاًمرگ در انتظارشان نیست . عدم پذیرش یک معتاد ،سحتی معتادی که فقط به دلیل کنجکاوی به این جا آمده احتمالاً صدور حکم مرگ اوست . ما یاد می گیریم نسبت به معتادانی که با ما تفاوت دارند ، مانند ما فکر نمی کنند و یا در جلسه به طریق ما به مشارکت نمی پردازند ، ابراز تحمل کنیم . به عنوان مثال اگر معتادی را که مانند ما حرف نمی زند یا رفتار نمی کند ، تحت فشار قرار دهیم ، نتیجتاً او را به خیابان ها برگردانده ایم و حق او را در مورد آن که به طریق خودش یادگیری کند و بطریق خودش بهبودی حاصل کند از او سلب کرده ایم .

همدردی سبب می شود که تمام کوشش ها ی ما برای خدمت به دیگران ،با ترحم و شفقت همراه باشد . زمانی که رحم و عطوفت ، پایه ی تمام خدمات ما باشد ،آن گاه هر عضوی را با تمام اشکالاتی که دارد متحمل و پذیرا می شویم . خیلی از اوقات ما راجع به تمایل دیگران به بازیابی ،قضاوت عجولانه می کنیم . سنت سوم از ما می خواهد که نیکوکاری و ترحم خود را ادامه دهیم زیرا چیزی که برای عضویت لازم است آن قابلیت و تمایلی است که ما هرگز نمی توانیم اندازه گیری کنیم . در واقع حق قضاوت راجع به دیگران بر ما حرام شده است .

بر خورد ما با تمام معتادان باید محبت آمیز و بدون توجه به هرگونه اشکالی که دارند ، باشد . دلسوری سخاوتمندانه نسبت به معتادی که در حال رنج است بسیار شفا بخش تر از بکار بردن قضاوت مجانی در مورد اوست .

اصل تواضع به ما یاد آور می گردد که ما خدا نیستیم و نمی توانیم پیش بینی کنیم که یک معتاد تا چه اندازه برای شنیدن پیام آمادگی دارد . ما باید ترس و گیجی خودمان را در اولین مرتبه ی حضور در جلسات به خاطر بیاوریم . ما نیاز به کمک و تشمیق یکدیگر هستیم ،نه انتقاد و طرد .

سآگاهی از نواقص شخصیتی خود وقتی با تواضع همراه باشد ،به ما کمک می کند که روزهای اول مان را بیاد بیاوریم . پذیرا شدن خود که اغلب با فروتنی همراه است ما را از این که درباره ی دیگران با سخت گیری قضاوت کنیم دور نگاه می دارد .

گمنامی اصلی است که به باز بودن جلسات به روی همه و خوش آمد گویی یکسان به تمام شرکت کنندگان کمک می کند . جلسات معتادان گمنام  هیچ طبقه بندی برای عضویت قائل نیست و به هیچ وجه عضو درجه دو ،در جلسات معتادان گمنام و وجود ندارد . وجه مشترک در جلسات معتادان گمنام  بیماری اعتیاد است و همگی ما اعضای جلسات معتادان گمنام  بطور مساوی در تیرس و خطر هستیم . سهم همگی ما در استفاده از حق بهبودی مساوی است .

رعایت اصل گمنامی باعث تضمین آن می شود که سنت سوم محترم شمرده شود . رعایت اصل گمنامی ،به ما یادآوری میکند که اهمیت هیچ عضو یا گروهی به اندازه پیامی که ما حامل آن حستیم ، نمی باشد . این که ما برای عضویت فقط یک شرط قائل شده ایم ،تضمین می کند که هیچ معتادی نباید بمیرد بدون آن که به او شانس برای بهبودی داده شده باشد . ما سپاس کزاری خود را از مساوات و آزادی که در دوران بازیابی به ما ارائه شد از طریق خوش برخوردی با هر معتادی که اشتیاق به قطع مصرف دارد ابراز می کنیم .

سنت سوم تضمین کننده ی آزادی اعضاء جلسات معتادان گمنام  می باشد . این سنت تنها لازمه عضویت را در قلب یکایک اعضاء یعنی جایی که هیچ فرد دیگری از آن خبر ندارد مخفی کرده است ما لازم نداریم که بجای دیگری تصمیم بگیریم . ما وقت و انژری مان را صرف این نمی کنیم که چه کسی باید برود و یا چه کسی مستحق کمک است . بجای همه این ها ، عاشقانه و با تمام وجود ،هر کمکی از ما برمی آید در اختیار معتادانی که به قصد یافتن از این بیمای به انجمن معتادانی گمنام قدم می نهند ، می گذاریم

سنت چهارم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" هر گروه باید مستقل باشد ، به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر و ما معتادان گمنام در کل اثر بگذارد"

گروه های معتادان گمنام از آزادی زیادی برخوردار هستند . در سنت سوم در یافته ایم که این گروه ها برای انتخاب اعضای خود احتیاج به هیچ شرایط و ضوابطی ندارند و از هر نوع قید و شرطی برای گزینش اعضاء و مسئله عضویت آزاد هستند و برای ارائه بازیابی یه هر معتادی نیز آزاد هستند . سنت جهارم این آزادی را افزایش می دهد تنوع و گوناگونی تجارب اعضاء در انجام خدمت ، ما را یاری دهند . آزادی می تواند فرح بخش و نشاط آور باشد . خیلی از ما تجربه ی کمی از آزادی داریم و زندگی مان در زمان اعنیاد بیشتر شبیه بردگی بود . وقتی که برای اولین بار آزادی حاصل از بازیابی و بهبودی را احساس می کنیماین تجربه گاهی بیش از قدرت تحمل و جنبه ی ما می باشد ، از طریق کاربرد قدم ها می آموزیم که آزادی با مسئولیت همراه می باشد . در بازیابی ،ما مسئول خودمان می شویم . پس از پذیرفتن مسئولیت شخصی و رشد ،وقتی که به مرحله آمادگی درک سنت ها رسیدیم ، آن جا نیز متوجه می شویم که سنت چهام گروه ها و انجمن را تشویق می کند که به گونه ی مسئولانه کار کنند .

گروه های معتادان گمنام وسیله ای برای رساندن پیام بهبودی می باشند . در قبال تعهد محکمی که افراد گروه نسبت بهم پذیرفته اند شخصیت گروه شکل می گیرد . به تدریج که رفتار گروهی رشد می کند و تکمیل می شود بعضی گروه ها روش هایی را پیدا می کنند که با آن روش ها کاری را می توانند انجام دهند که گروه دیگری در شهر ممکن است انجام ندهد . اعضای هر گروه یک طرح کلی برای جاسات تعیین می کنند که در دراز مدت منعکس کننده ی شخصیت آن گروه می شود .

استقلال گروهی به گروها ، آزادی خلافیت می دهد تا روش های ویژه ای برای رساندن پیام پیدا کنند . جلسات معتادان گمنام  از معتادانی با سوابق و شخصیت های مختلف که قدرت تسلیم و تعهد مشترک برای بازیابی آن هارا به یکدیگر پیوسته ، تشکیل شده است . ما به زنان های مختلف صحبت می کنیم و با فرهنگ های متفاوتی رندگی می کنیم . یک نوع جلسه توجه هر معتادی را که به جلسات معتادان گمنام  می آید جلب نمی کند . برای اینکه بتوانیم به هر معتادی که به حمایت ما برای ارزیابی احتیاج دارد کمک کنیم گروه ها این آزادی را دارند که فرم و بقیه ی مشخصات جلسه خود را تغییر دهند . هر گروه آزادی این را دارد که اگر احساس کند به گونه ی مخصوصی قادر است هدف اصلی را مؤثرتر انجام دهد ، آن را دنبال کند .

هر گروه برای خودش در جلسات معتادان گمنام  مکان بخصوصی دارد که باید آگاهانه آن را پر کند . بعنوان یک انجمن ، توانایی ما برای دست یابی به معتادانی که هنوز مصرف می کنند بستگی به تمایل اعضای مان در راه انداختن جلساتی که برای چنین معتادانی هم جالب و هم به ایشان نزدیک باشد ، دارد . با آزادی خلاقیتی که استقلال گروهی به ما عطا کرده است ما تشویق می شویم تا در جستجوی نقش بخصوصی باشیم ،که هم احتیاجات جلسات معتادان گمنام  و هم گروه خودمان را بر طرف کند . ما آزادیم . هر گروه برای خود در کل معتادان گمنام از جایگاه بخصوصی برخوردار است و سرزنده ماندن جلسات هر منطقه بستگی به این دارد که گروه ها آن جایگاه صحیح خود را در تشکیلات خدماتی پیدا کنند .

آزادی خلاقیت ،گروه ها را قوی تر و مسئولیت پذیر می کند . اعضاء ممکن است با حضور خود ،جلسات مختلفی را یاری دهند ولی عضو فقط برای حمایت از یک گروه تعهد می پذیرد . اعضاء فقط وقتی در بازیابی پیشرفت حاصل می کنند که مسئولیت های زندگی خود را به عهده بگیرند ،به همین نحو گروه ها وقتی قوی تر و شکوفاتر می شوند که اعضاء مسئولیت دسته جمعی برای نگاهداری جلسات را به عهده بگیرند . مسئولیت و تعهدی که اعضاء بعهده می گیرند مستقیماً در کیفیت هر گروه منعکس می شود .

یکی از معمولی تر ین روشها که از استقلال گروهی نتیجه می شود ف آرادی در چگونگی برگزاری و فرم جلسه است . بیشتر گروه های محلی جلسات متنوعی را اراوه می دهند . سخنرانی ، مطالعه قدم ها یا بحث و گفتگو راجع به چگونگی جلسه ای که بتواند رفع احتیاجات محلی را بنماید . یعضی از جلسات به روی عموم باز است . در حالی که جلسات دیگری فقط برای معتادان است . جلسات بزرگ تر هر شب از هفته ،ممکن است انواع مختلفی از جلسات را ارائه دهند . بعضی از معتادان در یک نوع جلسه ی خاص ممکن است پیام بازیابی را بهتر درک کنند ، در حالی که معتاد دیگری نوعی دیگر از جلسه را ترجیح می دهد .

منطقهای که در آن جلسات معتادان گمنام  انواع مختلف جلسه را ارائه می دهد به احتمال زیاد باعث جلب معتادانی با روحیه و سوابق اعتیادی مختلف خواهد شد . ببا برخورداری از یک روحیه همکاری ، ما استقلال گروه های دیگر را محترم شمردن و آن ها را آزاد می گذاریم تا پیام بهبودی را به هر نحوی که برای شان مناسب تر است ، برسانند .

به سبب روح استقلال گروهی ،خیلی گروه ها جلسات را طوری ترتیب می دهند که مطابق نیاز اعضاء آن باشد . عدم قضاوت درباره ی دیگران که در سنت سوم از آن ذکر شد باعث می گرد د که ما قادر شویم به یک معتاد در هر شرایطی که باشد ودر هر جا کمک کنیم . این مهم نیست که یک گروه جلسه خود را به چه شکل برگزار می کند فقط ما بر این اصل تأکید میکنیم که هدف و نقطه ی توجه تمام گروه های معتادان گمنام بر این باشد که چطور از مرض اعتیاد نجات پیدا کنند .

به صرف اینکه یک گرئه دوازده سنت را بجا آورد و قدمهای دوازده گانه جلسات معتادان گمنام  در جلسات پشتیبانی و استفاده کند ، می توان آن گروه را معتادان گمنام نامید .

گاهی اوقات درک اینکه چه مسائل یا اعمالی در مجموع بر جلسات معتادان گمنام  تأثیر می گذارد کار مشکلی است . سنت چهارم راهی را پیش پای ما می گذارد که بتوانیم میان استقلال گروهی و مسئولیت حفظ همیشگی و اتحاد در جلسات معتادان گمنام  تعادل برقرار کنیم . سنت چهارم ما را تشویق می کند که استقلال گروهی را به گونه ای بکار بریم که باعث رشد و سرزندگی جلسات معتادان گمنام  بشود . اصل استقلال ،گروه ها را تشویق می کند که نیرومند و فعال باشند . ولی در ضمن متوجه شان می کند که آنها جزئی از یک کل به نام معتادان گمنام هستند . در گرفتن هر تصمیم باید منافع مشترک مان را در نظر بگیریم. چون اغلب گروه ها با یکدیگر ارتباط مستقیم ندارند . ممکن است تصور کنیم که آنچه در جلسات ما اتفاق می افتد ،اثری بر روی گروه های دیگر ندارد . اگر بخواهیم بدانیم که تصمیمات ما چه کسانی را تحت تأثیر قرار می دهد ، باید به گروه های دیگر فکر کنیم ،به معتادی بیندیشیم که به تازگی به جلسات معتادان گمنام  آمده و یا در آینده خواهد آمد ، همین طور به محله ای که در آنجا جلسات مان رابرگزار می کنیم ، بیندیشیم . اگر جلسه ما با آن چه که طی  سالیان در جلسات معتادان گمنام  جا افتاده تشابهی نداشته باشد ، مسلماً ما بر روی گروه های دیگر و در کل بر جلسات معتادان گمنام تأثیر منفی خواهیم گذارد .

ما باید بخاطر بیاوریم زمانی که تازه وارد انجمن شده بودیم احتیاج به شنیدن چه سخنانی از زبان یک معتاد دیگر داشتیم . این که بگوید برای نجات از اعتیاد امید وجود دارد و این امید به ما کمک بسیاری کرد .

اغلب معتادان تازه وارد ،بیشتر توجه خود را معطوف به تفاوت های خودشان با دیگران می نمایند و امیدوارند ،تفاوت هایی که بین خودشان و دیگران پیدا کرده اند به قدر کافی باشد تا آن تفاوت ها را عذر و بهانه و دستاویز قرار داده و دیگر به جلسات نیایند . ول کردن و راندن یک معتاد از جلسات جلسات معتادان گمنام  کار مشکلی نیست .مهم آن است که به پیامی که یک تازه وارد در جلسه از ما دریافت می کند توجه نمائیم . در نظر گرفتن دقیق هدف اصلی باعث تضمین این خواهد شد که در آینده و برای معتادانی که هنوز به ما نپیوسته اند ، جلساتی وجود خواهد داشت .

مسئله دیگری که اهمیت زیادی دارد ، آن است که توجه داشته باشیم جامعه به چه چشمی به ما نگاه می کند و چه برخوردی با ما دارد .

در ابتدا،وقتی که انجمن معتادان گمنام در مکان های ریادی شروع یکار کرد برای معتادان ،تحت هر شرایطی غیر قانونی بود که در جلسات شرکت کنند و حتی در جاهایی که جلسات قانونی بود ،مردم با وحشت و نگرانی به تجمع ما نگاه میکردند تا اینکه جلسات معتادان گمنام شهرت خوبی پیدا کرد و نگرانی مردم را برطرف شد . ممکن است برای معتادان مشکل باشد که مکان جلسات را پیدا کنند . اگر رفتار ما بعنوان یک عضو جلسات معتادان گمنام  خوخواهانه و مخرب باشد برای جلسات ایجاد مشکل خواهیم کرد .

وقتی ما ابزار و اثاث جلسه را با دقت بکار برده و آنها را تمیز و سالم نگه داریم با این کار به حفظ شهرت انجمن کمک کرده ایم . ما باید سعی کنیم رفتادمان نمودار آن باشد که برای اهل محل هم محله ای خوب هستیم و رفتاری محترمانه داشته باشیم . حتی چیزی خیلی ساده ، مثلاً نامی که یک گروه برای خود انتخاب می کند ،می تواند روی جلسات معتادان گمنام  انعکاس خوب یا بد داشته باشد . اگر در جامعه به شهرت معتادان گمنام لطمه بخورد ، معتادان خواهند مرد .

استقلالی که برنامه ی ما به گروه ها تفویض کرده نباید گروه را از توجه و بکار گرفتن اصول روحانی که بنیاد سنت ها می باشد غافل نماید . توجه کامل به رعایت گروه نسبت به سنت چهارم ،اغلب از طریق گرفتن یک ترازنامه ی گروهی میسر می شود و به اعضاء کمک می نماید تا برآوردی از پیشرفت خود در فرستادن پیام و دسترسی پیدا کردن معتادان محنه شان بتمایند . از همین طریق گروه می تواند به بررسی سهمی که خودش در همبستگی و اتحاد جلسات معتادان گمنام دارد ، بپردازد . سنت چهارم با آزادی که برای فعالیت مسئولانه به عنوان گروه به ما میدهد ما را از اعمال خود محوری دور نگاه می دارد .

 

" کار برد اصول روحانی "

سنت چهارم به گروه ها کمک می کند تا بین استقلال و مسئولیت تعادل برقرار کنند . این به نوبه ی خود تصویر و نشانه ی باز یافتن آزادی را بوجود می آورد . روشن بینی ، اتحاد و گمنامی اصولی هستند که وقتی با یکدیگر در انجام امور گروه بکار برده شوند باعث حفاظت و ادامه ثمره به بار آوردن جلسات معتادان گمنام  می گردند .

به عنوان گروه ،ما وقتی به تعهد خود در مقابل انجمن مسئولانه عمل کرده ایم که گاه تراز نامه ای از رفتارمان و این که چگونه جلسه برگزار می کنیم ،تهیه بکنیم . گروه ما موقعی به گونه مسئولانه از استقلالش استفاده می کند که منافع مشترک انجمن را قبل از اقدام به هر عملی در نظر بگیرد .

اگر ما بخواهیم از استقلال گروه ها به نوع خیرخواهانه استفاده نمود و باعث پیشرفت جلسات معتادان گمنام بشویم حتماً باید اصل روشن بینی را راهبرد قرار دهیم . ما پذیرای روش های نو برای دسترسی به معتادان و پر کردن مکان های ویژه خدماتی در جامعه معتادان گمنام می باشیم . هر عضوی را تشویق می کنیم که در گفتگوها شرکت کند و اگر عقیده ای دارد ، ابراز کند . روشن بینی به ما کمک می کند تا همیشه در نظر داشته باشیم که هر گروه یک جزء از کل جلسات معتادان گمنام است و به درک قلبی این مسئله برسیم که ما جزئی از چیز بزرگتر از خودمان هستیم و به همین دلیل باید به عقاید جدید توجه داشته باشیم . متفاوت بودن خصوصیات هر یک از ما باعث تنوع و بوجود آمدن گل چینی می شود که تنها با احترام به عقاید دیگران زیبایی خود را نشان می دهد .

با به خاطر سپردن این که ما جزیی از کل هستیم ، اتحاد همیشگی خود را را بکار بردن سنت چهارم در رأس مکنونا ت خود و مورد نظر قرار دهیم.

زیر بنای هر تصمیمی که ما به عنوان یک گروه مستقل می گیریم ، باید بیش از هر چیز بر مبنای رعایت منافع مشترک مان اتنخاب شده باشد . با این که مستقل هستیم ولی در جلسات دیگر ، کمک و حمایت آنها پشتیبانی خود را از انجمنمان ابراز می کنیم . جلسات جلسات معتادان گمنام تنها وقتی پیشرفت و رشد می نماید که گروه ها فراسوی احتیاجات اولیه و فوری خود به همدیگر کمک نمایند . علاقه و مبحث باعث می شود که جلسات معتادان گمنام را مجموعه ای بزرگتر از آنچه به چشم می آید ببینیم وبه محض آن کهچنین دیدگاهی پیدا کنیم برداشت ما از گروه مستقل ومسئولیت مان به مراتب گسترده تر و عوض خواهد شد.

تصمیمات گروه ما که بر مبنای عشق و عاقلانه پایه گذاری شده به ما قدرت می دهد تا با کوشش ، خود را برای کمک و خدمت به دیگران آماده کنیم . عشق و علاقه ، مشوق ما است که با اعضا و گروه های دیگر هم یاری کنیم

و روش هایی را که برای فرستادن پیام بازیابی پیشنهاد می کنند با روشن بینی بررسی وجهت به انجام رساندنشان به آنها کمک کنیم .

گمنامی بدان کونه گه در ارتباط با سنت چهارم میباشد به ما یادآوری می کند که در معتادان گمنام هر گروه از موقعیت و اهمیت مساوی با دیگر گروه ها برخوردار می باشد .

گروه های بزرگتر و قدیمی تر به هیچ وجه به گروه های کوچک تر یا جدید تر بر تری ندارند . به هرحال هر گروهی آزاد است که اصول برنامه را به گونه ای به کار ببرد که به نظرش قویتر و بهتر است . همین اصول هستند که تمام گروه هارا تبدیل به شرکای مساوی در مسیر بازیابی نموده اند . تمامی گروه ها در حفظ حیثیت ، خوش نامی و انجام امور مربوط به جلسات معتادان گمنام مسئولیتی برابر دارند .

استقلال به گروه ها این این آزادی را می دهد که توسط خودشان به منظور ایجاد جو مناسب برای باز یابی اقدام کنند ، به اعضای خود خدمت کنند و هدف اصلی ما را به انجام برسانند .

مسئولیتی که باعث درک صحیح ما از بکارگیری متعادل مفهوم استقلال گروه می گردد ، در واقع از اصولی که در سه سنت اول بیان شدند الهام می گیرد . اولین اصل حیاتی برای جلسات معتادان گمنام حفظ اتحاد انجمن می باشد .

دوم آنکه ما برای راهنمایی و هدایت ، از نیروی برتر و مهربان مان کمک می جوییم و دیگر آنکه درب جلسات را برای تازه واردی که خواهان قطع مواد مخدر باشد باز گذارده و به او خوش آمد می گوییم .

داشتن گروه های فعال وسالم برای رشد و پیشرفت انجمن معتادان گمنام حیاتی می باشد . گروه ها مکانی را که ما بتوانیم ابتدایی ترین خدمت خود را ارائه دهیم در دسترس می گذارند . بدون داشتن گروه های مستقل ، ما از انجام هدف اصلی خود عاجز خواهیم بود .

سنت پنجم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

"هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد ، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است"

انجام هدف اصلی ما به منزله ی قلب خدمت مان می باشد . با هدایت یافتن از یک نیروی برتر مهربان و تمرکز بر روی هدف اصلی مان ،گروه های معتادان گمنام وسیله ای برای انتشار قدرت شفا بخش بازیاب یمی شوند . انجمن معتادان گمنام به منظور نجات معتادان از اعتیاد بنیان گرفته است . اگر ما عقاید یا اهداف دیگری را دنبال می کردیم ،از تمرکز مان روی هدف اصلی کاسته می شد و فعالیت مان رو به زوال می رفت  . سنت پنجم از ما می خواهد که باقرار دادن هدف اصلی مان در رأس بقیه میا ئل ،به تمرین اصلی درستی بپردازیم .

سنت پنجم به گروه ها کمک میکند تا دلیل اصلی موجودیت شان را که رساندن پیام به معتاد در حال رنج است ابراز نمایند . ما در سنت چهارم پی بردیم که گروه های جلسات معتادان گمنام  آزاد هستند تا روش های جدید و مختلفی برای ارائه ی جلسات شان پیدا کنند . این آزادی بسیار قابل اهمیت بوده ،مشوق ما در ایجادتنوع و ابداع می باشد و به ما اجازه می دهد تا به هر وسیله ممکن به معتادان دیگر دسترسی پیدا کنیم .

به سبب این استقلال ، هر گروه شخصیت خود را توسعه می دهد . ولی باید بوضوح متوجه باشیم که شخصیت یک گروه یا هدف اصلی آن گروه تفاوت دارد . در هر حال پیامی که ما می فرستیم شخصیت یک گروه نمی باشد ،بلکه پیام انجمن معتادان گمنام یعنی ، اصول یازیابی می باشد . پیامی که انجمن از ما می خواهد تا انتقال بدهیم چیست ؟ پیامی که گروه های جلسات معتادان گمنام  حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است . این پیام ممکن است به طرق مختلف فرستاده شود . بعضی اوقات مابه سادگی این حقیقت را با یکدیگر در میان می گذاریم که اگر پس از مدتی پرهیز ، همان بار اول از مصرف خودداری کنیم ،مجدداً این ظور حالمان خراب نخواهد شد . اعضای بهبود یافته جلسات معتادان گمنام  از زندگی پر ثمر خود که پس از بازیابی بدست آورده اند با دیگران سخن وی گویند . آن ها بعضی اوقات می گویند اگر چه گاهی زندگی دردناک است ولی به هر حال می توان پاک باقی ماند . بیداری روحانی که در نتیجه کاربرد قدم ها بدست آورده ایم نیز خودش پیام ما می باشد . وقتی معتادان ،بازیابی را تجربه می کنند ،ما از رنج هایی که کسیده ایم شفا پیدا می کنیم و مهم نیست که عامل بوجودآورنده ی آن رنجها چه بوده است . ما قادر هستیم بدون مصرف مواد مخدر زندگی کنیم و برای خودمان یک زندگی جدید درست کنیم . پیام ما این است که :

یک معتاد ،هر معتادی می تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند ، اشتیاق خود را نسبت به مصرف مواد از دست بدهد و راهی جدید برای زندگی پیدا کند .

تمرکز گروه بر روی انتقال پیام ، برای بقای جلسات معتادان گمنام  آن چنان مهم است که مآنرا هدف اصلی خود محسوب می کنیم . به عبارت دیگر این مهم ترین کاری است که ما انجام می دهیم . هیچ چیز نباید از این مهمتر شمرده شود . این مهمترین مبنای سنجش در جلسات معتادان گمنام  می باشد که با سبک و سنگین کردن آن ،هر گروه می تواند انگیزه ها و اعمال خود را مورد آزمایش قرار دهد .

راه های بیشماری بری پیشبرد این هدف اصلی موجود است . به طور کلی اعضای گروه جو بازیابی را در جلسات شان ایجاد می نمایند . این جو شامل خوش آمد گویی و خوش برخوردی با هر معتادی است که در جلسات شرکت می کند . جلساتی که سر وقت معینی شروع می شوند ، بازگو کننه ل پیام بهبودی می باشند . جلسه ای که هدف اصلی رل مدنظر قرار دادجلسه مثمر و مفید جلسات معتادان گمنام می باشد چنین جلسه ای اعضا را تشویق می کند که در آن به گونه ای مشارگت کنند که نشانگر بازیابی باشد . ما به جای نصیحت کردن ، تجربیات خود را با یکدیگر در میان می گذاریم . اعضای هر گروه وقتی که مسئولیت شخصی به عهده بگیرند تا جلسه در جهت بازیابی جلو برود ،کمک زیادی به پیش برد هدف اصلی می نمایند . هر کاری که ما می کنیم ، باعث می شود که حتی ناخواسته پیامی را منتقل کرده باشیم . سنت پنجم به ما یاد آور می شود که توجه کنیم این پیام ، پیام بازیابی باشد .

عوامل بسیاری می می توانند حواس ما را به خود مشغول کرده و از هدف اصلی مان منحرف سازند. مثلاضاعضای گروه ممکن است علاقه داشته باشند وقت جلسه را با بحث و گفتگو در اطراف کا و وضع مالی خود یا جر و بحث مای دیگری پر کنند . به عنوان یک عضو ، ممکن است ما چنان سرگرم بحث و گفتگو با دوستان مان بشویم که بطور کلی از وضعیت معتادی که در حال رنج کشیدن است و محتاج به تشویق ما است ،غافل بشویم . هر کاه تمرکز خود را در جلسه از بازیابی منحرف کنیم ،معتادی که بدنبال بهبودی خود به انجمن ما آمده احساس سردرگمی و درماندگی می کند .

البته مسائل دیگری هم هستند که می توانند توجه ی گروه ما را از هدف اصلی شان منحرف سازند . با پولی که اعضای ما د ر سبد می اندازند ، اجاره محل و هزینه نشریات را می پردازند و از خدمات جلسات معتادان گمنام  حمایت می کنند . تمام فعالیت ها می تواند یا کمکی به پیشبرد هدف اصلی مان منحرف نماید . بعضی از گروه ها در پی این هستند که با داشتن محل مجلل و تنقلات پر خرج و ارائه ی نشریات بسیار و فعالیت های مخصوص و دقیق ا زگروه های دیگر پیشی بگیرند . وقتی گروهی چنین خط مشی ای داشبه باشد ،تمرکزش از هدف اصلی منحرف شده و بسوی مادیات ،مالکیت و شهرت گرایش می یابد . سعی ما بر این باید باشد که در انتقال پیام شهرت پیدا کنیم ، ه بشتر و نه کمتر . پول ، نشریات ،محل جلسه ،همه و همه ابزار یاست که به ما در رساندن پیام مان کمک میکند . این ابزار در خدمت ما باشند ،نه آن که بر ما حکومت کنند .

گروه ها می توانند در راستای انتقال پیام خدمات بسیاری ارائه دهند . اولین قدم ،تشکیل جلسات و مکانی برای جلسات معتادان گمنام  است ، که معتادان بهبودی خود را با دیگران در میان بگذارند . خدمات دیگری از قبیل خطوط تلفنی ، اطلاعات رسانی به جامعه و پیام رسانی به بیمارستانها و زندانها کمک بسیار مؤثری است . در شهرستانها ی کوچک یا حوزه های جدیدتر ،گروه ها معمولاًتنها منبع خدمات جلسات معتادان گمنام  می باشند . با این همه اغلب گروه ها متوجه شده اند که نمی تواند تمرکز خود را روی بازیابی حفظ کنند و هم زمان خدمات دیگر ارائه دهند . بدین جهت گروه های بزرگتر اغلب مسئولیت چنین خدماتی را به عهده ی کمیته های منطقه ای می گذارند و به این نحو گروه ها وقت و انرژی خود را اختصاص به رساندن مستقیم پیام به معتادی که هنوز در رنج است می دهند .

از آن جا که رساندن پیام تا این حد مهم می باشد ، بسیاری از گروه ها گه وبی گاه از فعالیت شان ترازنامه تهیه می کنند تا مطمئن شوند که رساندن پیام هنوز محور اصلی می باشد . از دوازده سنت می توان بعنوان یک طرح کلی برای ترازنامه ی گروهی نیز استفاده کرد .بعضی از گروه ها از یک تعدا د سئوال های مخصوص و ترازنامه ی تدوین یافته استفاده می کنند . مثلاً: ما تا چه اندازه ، در رساندن پیام موفق شده ایم ؟ آیا معتادانی هستند که گروه ما به آنان دسترسی پیدا نکرده ؟ چگونه می توانیم برای معتادان ، دسترسی به جلساتمان را آسانتر کنیم ؟ ما چه باید کنیم تا اعضای جدید احساس کنند در خانه خودشان هستند ؟ آیا جو بازیابی در جلسات مان تضعیف شده است ؟ آیا ایجاد تغییرات در نحوه ی برگزاری جلسات باعث قوی تر شدن جو بازیابی خواهد شد ؟ توجه به احتیاجات جلسات معتادان گمنام  در سطح منطقه ای احتمالاً باعث خواهد شد که ما متوجه لزوم تغییراتی بشویم . مثلاًاگر در شهرستانی جلسه ی مطالعه ی قدمها وجود نداشته باشد ،گروه ما احتمالاًبرگزاری چتین جلسه ای را در برنامه خود قرار خواهد داد . در هر حال راه های مختلف و بسیاری برای رساندن پیام و تأمین احتیاجات جلسات معتادان گمنام در سطح گروه یا منطقه وجود دارد .

نیروی وجود دارد که در طی انجام این برنامه کار برد خود را ظاهر می سازد . ما در سطح شخصی با به انجام رساندن قدم دوازدهم ، یعنی وقتی که پیام می رسانیم ، به این نیرو دسترسی پیدا می کنیم ، اما هنگامی که گروه ها پیام را منتقل می کنند ، اثر دوازدهمین قدم به نوع بسیار چشمگیر تقویت می شود . مسئله ای که دارای اهمیتی بیش از کثرت معتادان بهبود یافته می شود . جو بازیابی در جلسات است که با یگانگی هدف و درک حضور یک روحانی احساس می شود . شواهد وجود آن نبروی روحانی در گروه ، مسئله ایست که انکار آن مشکل می باشد این همان نیرویی است که در فاصله ی بین جاسات ف می توانیم از او برای پاک ماندن ،   قدرت کسب کنیم .

سنت پنجم گروه را تشویق می کند که انتقال پیام را نکته ی اصلی قرار داده و برای آن اولویت قائل شود . اعضاء برای پیشبرد هدف می توانند کارهای زیادی انجام دهند . مثلاًما علاقه و تمایل خود را به کمک کردن ،از طریق سهیم شدن در وظیفه خوش آمد گویی ،ارائه لیست تلفن تماس و دادن تعدادی از نشریات مان ،به تازه وارد نشان می دهیم . وقتی اعضاء دست بع دست یکدیگر داده و عهده دار انتقال پیام می شوند ،تصدیر جالبی از بازیابی ارائه می شود .

بسیاری از جلسات ما بدان گونه ترتیب یافته که بیشر توجه ، به رساندن پیام به تازه وارد معطوف می شود . این اعضاء جدبد برای اینکه در انجمن باقی بمانند احتیاج بیشتری به دریافت تشویق ، توجه و محبت از جانب ما دارند و پرسش های زیادی دارند که باید به آنها جواب داده شود ، ولی باید متوجه باشیم که فقط معتادان تازه وارد نیستند که احتیاج به پیام بازیابی دارند . هر یک از ما می تواند بدون توجه به مدت پاکی ، همان معتادی باشد که هنوز از اعتیاد در رنج است . سنت پنجم فقط محدود به تازه واردان نیست ، بلکه پیام بازیابی برای همه ماست .

" کار برد اصول روحانی "

سنت پنجم تکمیل کننده ی قدم دواروهم می باشد واز گروه ها می خواهد که پیام را به معتادان برسانند . در سطح فردی ، در قدم ها از ما خواسته می شود که اصول را در تمام امورمان بکار گیریم ؛ رعایت همین اصول در انجام فعالیت های که در سطح گروهی انجام می گیرند نیز مهم می باشد .

برخی از اصولی که برای رعایت سنت پنجم اهمیت بخصوص دارند عبارتند از : درستی ، مسئولیت ، اتحاد و گمنمی . درستی یا به عبارت دیگر وفاداری به اصولی که در دوارده سنت نهفته هستند ، زمانی تجلی می کند که گروه ها پیام بازیابی جلسات معتادان گمنام  را به دیگران منتقل می کنند . بسیاری از اعضای ما در مورد مسائل مختلف خیلی حرفها یا مسائل برای مطرح کردن دارند فولی انجمن ما یک پیام مخصوص به خودش را دارد که عبارت است از : آزادی از اعتیاد فعال از طریق انجام قدم های دوازده گانه معتادان گمنام و دریافت حمایت از جانب دیگر معتادان در حال بهبودی . این حمایت وقتی جلوه گر وی شود که گروه ها قویاً و آگاهانه از معتادانی که به دنبال استفاده از برنامه جلسات معتادان گمنام  هستند پشتبانی نمایند . دقتی گروه ها اگاهانه چنین شخصیت و درستی از خود نشان می دهند ، جلسات شان باعث تقویت انجام هدف اصلی ما می گردد.

سنت پنجم در حفظ و حراست هدف اصلی انجمن ، مسئولیت سنگینی به عهده گروه ها می گذارند . هر گروه مسئول است تا سر حد امکانش وسیله ی نقلیه مؤثری برای انتقال پیام جلسات معتادان گمنام  گردد اگر به گروه ها اجازه دهیم که هدف اصلی را فراموش کنند ،این مسئله سبب می شود یک معتادرا از شنیدن پیام امید محروم کنیم . هر عضوی مسئول است به گروه کمک کند تا هدف اصلی ما را محور توجه خود قرار دهد . اتحاد یکی از بزرگترین نیرو ها برای انتقال پیام است . یگانگی در هدف باعث می شود که انتقال پیام ، نقطه ی اصلی توجه ما قرار گیرد . ما با یکدیگر همکاری و فعالیت می کنیم فنه تنها برای بهبودی خودمان ، بلکه برای بهبودی تمام اعضا جلسات معتادان گمنام  ما که دنبال بهبودی هستیم با دیدن معتادان بسیار یکه عضو انجمن هستند و مدت درازی پاک مانده اند ،تشویق می شویم و متوجه می گردیم که خودمان به تنهایی نمی توانیم بهبودی حاصل کنیم .

هنگامی که به اصل روحانی احترام بگذاریم ، تفاوت های ظاهری که بین ما وجود دازد ، در مقایل اهمیت هدف اصلی مان ناچیز خواهد شد . وظیفه اصلی ما رساندن پیام است و باید مسائل دیگر را کنار گذاشت . همه گروه ها می توانند سنت پنجم را اجرا کنند و هم زمان به اعضا یاد آوری کنند که در معتادان گمنام هدف اصلی پیام بهبودی است ،نه شخصیت فردی اعضا ء .

انجمن معتادان گمنام جلسات بسیاری در سراسر جهان برگزار می کند . رشته ای که همه ی ما را به یکدیگر متصل می کند هدف اصلی ماست . سنت پنجم نقطه نظر اصلی انجمن معتادان گمنام را برای ما معین می کند و این نقطه نظر اصلی است که موجودیت ما را به عنوان یک انجمن حفظ می نماید . پنجمین سنت از ما می خواهد که به معتادان خدمت نموده و این پیام را به همه ی آنها برسانیم که : در انجمن معتادان گمنام ، بهبودی میسر می شود . تمرکز عمیقی که به این نقطه نظر اصلی معطوف می داریم ، باعث حفظ احترام و درستی عمل انجمن ما می شود .

سنت ششم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤ سسه ی مرتبط یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تأیید قرار بدهد ، در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان را بدان ها به رعایت بدهد زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد . "

با وجود آنکه تمام گروه های معتادان گمنام فقط یک هدف اصلی دارند اما راه های مختلفی برای به ثمر رساندن همین هدف واحد وجود دارد . گروه های ما معمولاًمتحمل زحمات زیادی برای رساندن پیام می شوند . ما هدف اصلی خود را در سطوح مجتلفی از جمله توسط اعضاء ، گروه ها یا هیئت های خدماتی مان دنبال می کنیم . بسیاری از اوقات در طی راه پیام رسانی ،گروه های ما با سازمانهای دیگر در منطقه ی خودشان تماس پیدا می کنند . برقراری یک رابطه عمومی خوب با دیگران می تواند باعث کمک به گروه های ما در انجام هدف اصلی شان بشود فولی باید توجه داشت که امکان دارد همکاری با سازمان های دیگر باعث نوعی درد سر شود و گروه های ما را از رساندن پیام منحرف نماید . سنت ششم اشتیاق ما را برای پیام رسانی تعدیل نمود و برای روابطی که ما در منطقه ی خودمان با دیگران برقرار می کنیم حد و مرزی قائل می شود . هدف اصلی ما هویت مان را به عنوان یک انجمن دقیقاًمشخص می نماید . ما تجمعی از معتادان گمنام را با یکدیگر در میان می گذاریم . هر گاه هویت جلسات معتادان گمنام  به نوع خیلی نزدیک ،به هویت سازمان دیگر گره زده ( نزدیک ) بشود هدف اصلی مان صراحت خود را از دست داده و غیر کشخص خواهد شد و در نتیجه از قدرتش کاسته خواهد شد .

سنت ششم در مورد سه چیز که امکان دارد عدم رعایت آنها باعث شود تا نتوان معتادان گمنام را بوضوح از سازمانها ی دیگر تشخیص داد ، به ما هشدار می دهد : تأیید ، سرمایه گذاری و به عتارت دادن نام مان . تأیید یعنی اطلاعیهی عمومی به منظور پشتیبانی از سازمان دیگر ف متعهد مخارج سارمان دیگری شدن به نوعی تأیید اهداف آن سازمان می باشد . دادن اجازه ی استفاده از ناممان تشکیلات مربوط دیگر یا سازمانهای غیر مربوط مثلاًاین که اجاره دهیم یک مرکز درمان معتادان خودش را مرکز درمانی گمنام بخواند یعنی دیگر حداکثر تأیید ممکن ف چرا که اجازه داده ایم به گونهی همیشگی هدف نهایی ما و آنها از نظر مردم یکی بشود .

با ایجاد این حد ومرز ، سنت ششم به گروه های ما کمک می کند که از اشکالاتی که معمولاً ما بین سازمانها بوجود می آید ، احتزاز کنیم . اگر ما سازمانی را تأیید کنیم و بعداًآن سازمان با اشکال مواجهه گردد ، شهرت و نام ما نیز هم زمان با آنها لکه دار خواهد شد . اگر ما برای یک سارمان غیر خودی تبلیغ کنیم که بعضی ها از آن بدشان بیاید ، امکان دارد باعث شود تا معتادانی که خواستار بهبودی هستند از آمدن به جلسات ما دلسرد شوند . اگر ما صدای مان را در پشتبانی از سارمان دیگری بلند کنیم ، افراد جامعه یا معتادی که هنوز در عذاب است و حتی افراد جلسات خودمان هم امکان دارد هدف آن سازمان را با هدف ما قاطی کنند . اگر به تأمین بودجه تشکیلات مرتبط یا سازمانهای خارجی بپردازیم پولی را که می توانست صرف انجام هدف اصلی خودمان بشود ، منحرف کرده ایم و اگر بعداًبه دلیلی این تأمین مالی را متوقف کنیم ،دردسرهای دیگری ایجاد خواهد شد . اگر به یک سازمان کمک مالی بکنیم یا اجازه بدهیم از اسم مان استفاده کند ،احتمال دارد سازمان مشابه دیگری دلخور شود و ما داخل یک درگیری بین آنها بشویم . سنت ششم به گروه های ما کمک می کند که با اجتناب از چنین مشکلاتی تمام انرژی خود را صرف رساندن یک پیام واضح جلسات معتادان گمنام  به معتادان طالب بهبودی بنمائیم .

ما باید در این دنیا زیست کنیم . این غیر ممکن است که بتوانیم خودمان را کاملاًکنر بکشیم و از هر تماسی با دستگاه های خارجی خود داری کنیم . این غیر ممکن است ،ولی حتی اگر هم ممکن بود باز فکر اشتباهی اود . همکاری و تعاون با دیگران برای معتادان گمنام باعث سلامتی است . تماس بین گروه های ما و جامعه باعث کمک به درک بهتر دیگران از جلسات معتادان گمنام می شود و باعث افزایش خوش بینی مردم نسبت به جلسات معتادان گمنام  خواهد شد . این امر باعث خواهد شد که پزشکان ، معامان ، پلیس ، دوستان و افراد خانواده ، به معتادانی که طالب بهبودی هستند جلسات معتادان گمنام  را توصیه کنند . این افراد به ما کمک خواهد کرد که پیام خود را به معتادانی که نمی توانند به جلسات عادی بیایند ف برسانیم . با اجازه داد به بقیه ،تا بدانند ما ، کی هستیم و چه چیزی را ارائه می کنیم ،احتمال اینکه معتادان طالب بهبودی ، پیام ما را بشنوند بیشتر می شود .

گروه های جلسات معتادان گمنام  معملاًروابط حسنه ای با مراکز درمانی اطراف خود دارند . این گروه ها به این تشگیلات درمانی اطلاع می دهند که درهای جلسات  جلسات معتادان گمنام  به روی معتادان انها باز است و هر وقت این معتادان به جلسات معتادان گمنام  بیایند ، به انها خوش آمد گفته می شود . با این حال همکاری با تأیید تفاوت دارد . وقتی که هدف اصلی یک گروه در نتیجه ی رابطه اش بایک مؤسسه درمانی یا سازمان دیگر صراحت خود را از دست بدهد ، این جا دیگر دقت آن است که گروه کنار بکشد و رابطه ی خود را تحت بررسی قرار بدهد ،برای مثال ،وقتی یک جلسه یا یک منطقه برنامه رقص و موسیقی برگزار می کند ،آیا باید بابت بلیط ورودی تخفیفی به بیماران این مؤسسات بدهد ؟ چرا نباید چنین تخفیفی را برای تمام تازه واردان قائل شد ؟ هر زمان که رابطه ی گروه های ما با سازمانهای مرتبط آنقدر نزدیک بشود که به نظر برسد ما با آن سازمانها مرتبط هستیم ،ما باید با طرح چنین سئوالات باعث تضمین آن خواهد شد که هم کاری ما با آژانس های خارجی به نوعی به تأیید جلسات معتادان گمنام  از آن مؤسسات تعبیر نشود .

هدف بسیاری از تشکیلات مرتبط و سارمانهای خارجی ،درک اعتیاد و کمک به درمان معتادان می باشد . هر کام از آنها نیز مثل جلسات معتادان گمنام یک هدف اصلی از پیش تدوین شده دارند که با خواندن نشریات و توجه به پیام شان می توان آن را مشخص نمود . با اینکه امکان دارد هدف آنها نیز شبیه هدف ما باشد ولی با هدف ما یکی نیست چون آن تشکیلات از ما جداست . ما از نشریات و سخن گویان  جلسات معتادان گمنام  در جلسات مان استفاده می کنیم چون در انجام هدف اصلی جلسات معتادان گمنام  به ما کمک می کنند . یک گروه جلسات معتادان گمنام  که از نشریات یا شخن گویان سارمان دیگری استفاده می کند ، در واقع هدف اصلی آنها را تأیید می کند ، نه هدف اصلی ما را.

با اینکه چند تایی از گروه های جلسات معتادان گمنام  جلسات شان را در ساختمان خودشان برگزار می کنند ولی می دانیم که اغلب جلسات چنین امکاناتی را ندارند . گروه هایی که محل جلسه شان را از سازمان دیگری اجاره می کنند باید توجه مخصوص داشته باشند که هرگز آن تشکیلاتی راکه از آنها سالن اجاره کردند تأیید نکرده ، در آنها سرمایه گذاری پولی ننمایتد و یا خو را به انها به عایت ندهند . برای مثال ، آیا گروه برای اینکه در این محل بخصوص جلسه برگزار کند پول بیشتری از محل های دیگر می پردازند ؟ آیا به این دلیل امکان دارد به نظر برسد که گروه ، مؤسسه ای را که در آن جلسه برگزار کرده ، تأیید می نماید ؟ آیا با برگزارکردن جلسه ی خود در این مکان ف آن گروه بهتر قادر است پیام جلسات معتادان گمنام  را برساند یا اینکه گروه با اجاره ای که می پردازد به نوعی در آن مؤسسه ی خارجی سرمایه گذاری کرده است ؟ وقتی ما انرژی و پول خود را به بردن پیام  جلسات معتادان گمنام  تخصیص می دهیم سعی می کنیم خود را از قید مسائلی که هدف اصلی سازمان دیگری را با هدف جلسات معتادان گمنام  مخلوط نموده و یا احتمالاًباعث مخلوط شدن خواهد شد دور نگاه داریم .

مسئله مهمی که باید بفهمیم آن است که به عنوان اعضاء گروه های جلسات معتادان گمنام  ، این ماهستیم که باید دوازده سنت مان را رعایت کنیم ، مؤسسه ای که ما در آنجا جلسه برگزار می کنیم چنین مسئولیتی ندارد . سازمانهای دیگر هم مسئول ( رعایت سنتهای ما ) نمی باشند . اگر چنین به نظر برسد که یک مؤسسه یا سازمان خارجی سنتهای ما را زیر پا گذارده ، ما مسئولیت داریم در مورد عمل آنها با ایشان صحبت کنیم . با اینکه نمی توانیم آنها را مجبور کنیم رفتارشان را عوض کنند ولی معمولاًیک برخورد منطقی و یک جلسه صحبت کلی که طی آن به حرفهای یکدیگر گوش کنیم . ما را به راه حلی مورد توافق خواهد رساند .

جلسه ی یک گروه باعث ایجاد محیطی می شود که در آن هر عضو می توتند بازیابی خود را با دیگری به مشارکت بگذارد . پیلمی که ما در جلسات خود می رسانیم یا به بهتر کردن کوشش های ما در انجام هدف اصلی کمک می کند و یا ما را از آن منحرف می سارد . هر یک از ما اگر این سئوال را از خود بکنیم نقش خود را رعایت قدم ششم بعهده گرفته ایم : برای آنکه حدود روابط جلسات معتادان گمنام  با سازمانهای دیگر مشخص و واضح بشود من چه کار می کنم ؟ بسیاری از ما به منظور بازیابی و رشد روحانی خود از منابع مختلفی استفاده می کنیم و تمام آنها مستقیماًبا آن هدف اصلی جلسات معتادان گمنام  رابطه ندارند . آیا وقتی در یک جلسه جلسات معتادان گمنام  از کمک ها ومنافعی که از یک مؤسسه مربوط ( در رابطه با درمان اعتیاد ) رسیده است نام می بریم ، آن مؤسسه را تأیید می کنیم ؟ آیا با این کار باعث می شویم که توجه ی اعضای دیگر جلسه ، از پیام بهبودی  جلسات معتادان گمنام  منحرف شود و به شخص تازه وارد تصویر اشتباهی از برنامه معتادان گمنام ارائه می دهیم ؟ هیچ کس نمی تواند این سئوالات را برای ما پاسخ دهد ، اما با پاسخ دادن خودمان به چنین سئوالاتی ف هر یک از ما می تواند به آزاد شدن گروه مان از مشکلاتی که قادرند ما را از هدف اصلی مان منحرف سارند کمک کند .

" کار برد اصول روحانی "

بنیان آزادی ما از بکار گرفتن اصول نتیجه می شود . وقتی ما اصول باز یابی را رعایت می کنیم ، در رابطه با دیگران و رساندن پیام ، آزادی را پیدا کرده و می دانیم که هدف خود را به مصالحه نگذارده ایم .

بعضی از اصولی که در رعایت سنت ششمبه ما کمک خواهند کرد عبارت است از : تواضع ، درستی ، ایمان ، هماهنگی و گمنامی . تواضع باعث می شود که نقش معتادان گمنام را در جامعه به یاد بیاوریم . ما برنامه ای داریم که به معتادان زیادی که طالب بهبودی بوده اند کمک کرده است . با این همه ، ما به عنوان اعضا هدف دیگری غیر از رساندن پیام جلسات معتادان گمنام نداریم و نمی خواهیم این طور هم وانمود کنیم که معتادان گمنام چیزی غیر از رهایی از اعتیاد فعال ارائه می دهد . گاهی از اوقات وسوسه می شویم و اسین فکر به ذهنمان می رسد که : اگر دیدگاه جلسات معتادان گمنام را گترش بدهیم یا خودمان را با دیگر موسسات مرتبط یا غیر خودی هماهنگ کنیم ، در این دنیا می توانیم کار ها و خدمات مفید دیگری نیز برای یکدیگر انجام دهیم ، این رویاهای بزرگ بینانه فقط باعث آن خواهد شد که ما از هدف اصل مان دور شویم . همان پیام به مهعتادی که هنوز در عذاب است ، برای ما کافی می باشد

حمل یک پیام در حال باز یابی در جلسات معتادان گمنام نشانه درستی وشخصیت می باشد . پیام ما در دوازده قدم ودوازده سنت خلاصه گویی شده وبه طور مشروح و گسترده تر در نشریاتمان ذکر گردیده است .

از آنجا که این پیام در ضمن هویت ما می باشد ما مراقبیم که با عقاید یا نشریات سازمان های دیگز اشتباه نشود . وقتی که ما تأیید خود را ، یا اسم خود را د عوض همکاری که دیگران با ما می کنند با ایشان تاخت نمی زنیم این خود نمودار ایمانمان می باشد . درست است که دوستان ما در جامعه می توانند بهما در رساندن پیام مان به معتادی که به ما نیاز دارد کمک کنند ، اما ایمان ما، در موثر بودن پیام مان و قدرت نیروی برتری است که ما را در بازیابی مان هدایت می کنند و به موسسات وابسته یا سازمان های انتفاعی غیر خودی که با ما در تماس نیست . اگر رابطه ی ما با یکسازمان دیگر به نحوی در سر راه ما و پیام بازیابی قرار گرفته و یا آن را به مخاطره می اندازد ، ما از چشم پوشی از آن رابطه باک داشته باشیم . توان ما از نیروی معتادان گمنام ناشی می شود زیرا این برنامه کار می کند .

سنت ششم اصل روحانی هماهنگی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کند . گروه های ما هر جا که امکانش پیدا شود با بقیه ی جامعه همکاری کرده و در این همکاری تا حد توان خود دریغ نمی ورزند .

تماسهای ما با دیگران خیلی بی رو در بایستی انجام می گیرد و ما از اول می گذاریم که آنها متوجه شوند که تا کجا برای همکاری با آنها می توانیم پیش برویم . احترام گذاردن به حدودی که سنت ششم برای روابط گروه مان با سازمانهای دیگر معین نموده ، باعث می شود که در   آن روابط هماهنگی بوجود بیایند . بعنوان یک انجمن ، هویت ما بر اساس گمنامی ،خدمت فارغ از خود و رساندن پیام توسط یک معتاد به معتاد دیگر می باشد . منظور از روابطی که ما با سازمانهای غیر خودی برقرار می کنیم بیشتر آن است که به نوعی انجام هدف اصلی مان کمک بشود . نه آنکه فقط ما را مشهور کند یا به احترام مان در جامعه افزوده شود . هر زمان که روحیه ی گمنامی را رعایت می کنیم متوجه می شویم که تمام کوشش های مان فقط روی رساندن پیام بهبو.دی به معتادی که هنوز رنج می برد ، متمرکز می گردد .

حد و مرزی که سنت ششم برای ما معین کرده ان قدر وسیع است که حتی با رعایت آن هنوز یرای رساندن پیام و کمک به دیگر معتادان از ازادی بسیار گسترده ای برخوردار می باشیم . هم زمان باید متوجه باشیم که به عنوان معتادان گمنام برای حد و مرزی بسیار واضحی تعیین شده است . وقتی که ما این حد و مرز خود را رعایت می کنیم ، روابط مان با مؤسسات خارجی بگونه ای انجام پذیر می شود که نه تنها باعث کمک به ما در رساندن پیام می گردند بلکه ما را از هدف اصلی مان منحرف نخواهد کرد .

سنت هفتم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" هر گروه معتادان گمنام باید کاملاً متکی به خود باشد و کمک های مالی از خارج دریافت نکند "

سنت هفتم باعث وضوح بیشتر روابط عمومی گروه ها می گردد . قبلا سنت ششم د مورد سرمایه گذاری در موسسات خارجی این هشدار را داده بود ، چون ممکن است اشکالاتتی مادی ، ملکی و یا شهرتی ، ما را از هدف اصلی خود دور سازد . سنت هفتم ما را تشویق می کند که از دریافت پول و سرما یه از سایر نهادها خود داری کنیم تا تمرکز گروه ها از هدف اصلی شان منحرف نگردد .

ما با پرداخت مخارج خودمان ، آزادی پیدا می کنیم ،که پیام خود را به دیگران برسانیم . ما در رساندن پیام خودبه دیگران ازاد خواهیم بود . ما تمام گروه های معتادان را تشویق می کنیم که کاملاً متکی به خود بشوند . از سوی دیگر می دانیم که بسیاری از جلسات ، در ابتدای تشکیل خودکفا نمی باشند . بعضی از جلسات توسط یک یا دو نفر عضو معتادان گمنام شروع می شود که هدف شان رساندن پیام به دیگر معتادان است . در اغلب موارد این گونه افراد هزینه ی نشریات و اجاره را برای چنین جلساتی از جیب خود می پردازند . در برخی موارد انها توسط گروه ها بزرگتر جلسات معتادان گمنام  یا نزدیکترین کمیته ی محلی معتادان گمنام کمک می گردند . به هر صورت برای اینکه یک جلسه ی جدید بتواند روی پای خود بایستند وقت لازم است بعضی دیگر از جلسات مثلاًدر بسیاری از مؤسسات بازپروری یا بیمارستانها توسط افراد حرفه ای متخصص که عضو ما نیستند وای به نوعی با متادان گمنام آشنای پیدا کرده اند ، آغاز می شود . از آنجا که این افراد متخصص می خواهند مشتریان شان از مزایای معتادان گمنام بهره مند شوند ، ساعت و زمانی را انتخاب می کند ، نشریات ما را می خرند و یک جزوه ی چگونگی برگزاری جلسات را به معتادان حاضر در جلسه می دهند  بدینگونه به آنها در برگزاری یک جلسه ی جدبد کمک می کنند . پس از چند جلسه اشنایی با اصول زیر بنای برنامه جلسات معتادان گمنام ، این معتادان در حال بهبودی خودشان شروع به قبول مسئولیت برای برگزاری جلسات شان می نمایند .

اینکه یک جلسه چگونه آغاز شده ،به اندازه ی آنکه چگونه رویش خواهد نمود مهم نیست . تجربه ما این است که وقتی یک جلسه برگزار می شود ، خود به خود جا خواهد افتاد . یک جلسه شروع به جذب گروهی معتاد خواهد نمود که بنوعی منظم در آن شرکت خواهند کرد . این معتادانتجربیات خود را با یکدیگر در میان گذارده و به هم کمک می نمایند تا هر چه زودتر اصول بازیابی  جلسات معتادان گمنام را فرا گیرند . چنین جلسه ای چیزی بیش از یک گردهمآیی چند نفره می باشد و تولد یک عضو جدید برای انجام هدف اصلی است .

با تکامل یک گروه معتادان گمنام که اعضایش از یکدیگر پشتبانی می کنند آن گروه به عنوان یک وجود ،آمادگی کامل پیدا می کند تا به رسالت خود عمل نماید . بسیاری از ما سنت هفتم را سنت پولی می دانیم . با اینکه ما این سنت خودکفایی را با پولی که می پردازیم مترادف می دانیم ،اما جنبه روحانی سنت هفتم مسئله ای عمیق تر می باشد . آن چه که یک گروه برای بجا آوردن هدف اصلی خود لازم دارد می باید توسط همان گروه مهیا شود .

حال مسئله ی بعدی آن است که اصولاً احتیاجات یک گروه چه می باشند ؟ اولین و مهم ترین آنها این است که یک گروه ، محتاج به پیامی است که ان پیام را به دیگران برساند و این کار را با تشکیل دادن گروه انجام داده است . در طی دوران تکامل یک گروه ،تعدادی از افراد جمع شده اند که به یکدیگر ثابت نموده اند یک معتاد هر که می خواهد باشد ، قادر است مصرف مواد مخدر را قطع نماید و اشتیاق خود را به استفاده از مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند . بدون این پیام ، یک گروه هیچ دلیلی ارای باقی ماندن ندارد . با داشتن پیام ،اغلب نیازهای یک گروه جلسات معتادان گمنام  براورده شده است .

بقیه ی احتیاجات یک گروه ساده هستند . بعنوان مثال ، یک گروه احتیاج به اجاره محلی برای تجمع اعضاء و مکانی برای مراجعه ی تازه واردین دارد . اغلب گروه ها لازم می دانند که نشریات جلسات معتادان گمنام  را خریده و در دسترس شرکت کنندگان بگذارند . مخارج این چیزها احتمالاًزیاد خواهد بود . با این همه اغلب گروه ها قادر به پرداخت این مخارج از طریق گرداندن سبد می باشند .

پس از پرداخت مخارج اولیه ف اغلب گروه ها مبلغی برای کمک به هیئت ها و کمیته هایی که به انها خدمات ارائه می کنند می پردازند . تلفن ، لیست جلسات ، انتشارات و مخارج رساندن اطلاعات به زندان ها و بیمارستان ها ، تماماً مخارجی است که در انتها به انسجام گروه کمک می کند ، به همین دلیل مخارج خدمات کمکی ، به همان اندازه در خود کفایی گروه مهم است که پرداخت اجاره اتاق ، هیئت ها و کمیته های جلسات معتادان گمنام  نیز مانند گروه از دریافت کمک های خارجی امتناع می ورزند ، اما متوجه هستیم که کمیته های ما مثل گروه ها ، از اعضای شان کمک مالی مالی جمع نمی نماید . کمیته ها به منظور کمک به به انجام موثر هدف نهایی تشکیل شده اند و به کمک مالی گروه ها بای انجام وظایفشان نیازمند هستند .

برایبه انجام رساندن هدف ، گروه ها همچنین به چیزهای دیگری احتیاج دارند که مخارجی ندارند مثلاً کسی که جلسه را باز کند ، صندلی ها را بچیند و نشریات را روی میز  بگذارد . در بعضی  از گروه ها شخصی داوطلب تهیه ی شیرینی و کمک به ایجاد محیط خوشایندی برای تازه وارد می گردد .و از همه مهم تر ، هر گروه نیاز به متعهد بودن افرادش برای حضور مرتب در جلسات وشارکت دارد که بنیان اصلی بقای گروه وابسته به این امر می باشد و بدون آن هیچ گروهی مدتزیادی باقی نخواهد ماند در نتیجه ی متعهد بودن اعضا قدرت رساندن آن پیام برای آن گروه ایجاد می گردد ، خدمات گروهی ونیز فعال بودن اعضا دوعامل اصلی خود کفایی می باشند که باعث هزینه نیز نمی شود .

به دلیل ساده بودن احتیاجات هر گروهی ، تصمیم به خود کفایی ، معمولاً تعهد سنگین مالی و یا اختصاص وقت زیاد را به دنبال ندارد . اگر یک گروه برای بقای خود با اشکال مواجه شده باشد ، بهتر است که ترازنامه تهیه کند و از خود سوالاتی بنماید ، مثلاً اینکه ه دف اصلی ما چیست و چگونه آن رابه انجام می رسانیم؟یا اینکه گروه ما به چه چیزی برای بجا آوردن هدف اصلی خود احتیاج دارد؟ سوال : آیا ما خواسته هایمان را با نیاز هایمان اشتباه نگرفته ایم ؟ وقتی که فهرست احتیاجات یک گروه غیر منطقی شد معمولاً  راهنمایی ساده سنت پنجم می تواند احتیاجات ما را در حد آنچه که واقعاً به آن محتاج هستیم نگاه دارد .

اکنکون این سوال مطرح می شود که اگر همه مسائل را رعایت کنیم و با آن که سنت پنجم را هم مورد توجه قرار داده ایم نتوانستیم مخارجمان را تهیه کنیم چه باید کرد ؟سنت هفتم به ما می گوید که گروه های ما نباید از خارج کمک پولی دریافت کنند . با هم بررسی کنیم که در واقع توجه به چه مسائلی ما را از دریافت پول از خارج منع می نماید : اولاً، گروه می باید به هویت خود به عنوان جزیی از انجمن معتادان گمنام توجه داشته باشد . دوران بازیاب ی در جلسات معتادان گمنام به دلایل بسیاری ،با زمان مصرف مان تفاوت اساسی دارد . وقتی ما مصرف می کردیم ،اغلب مان برای ارضاء خود هر چه را که ممکن بود از مردم می گرفتیم ،تصمیم گروه مبنی بر خودکفایی و امتناع از کمکهای خارجی نشان دهنده ی نوعی زندگی جدید در زمان بهبودی می باشد . این بار برای اینکه احتیاجات مان را از طریق دیگران برآورده نکنیم ، خودمان دست به جیب می بریم .

ثانیاًگروه باید به هویت خود به عنوان یک گروه توجه نماید . وقتی که ما مصرف می کردیم اغلب مان تنها به فکر خودمان بودیم و اصلاضتوجهی به منافع دیگران نداشتیم . از سوی دیگر یک جلسه ی بازیابی معتادان گمنام ،بر اساس حمایت و تعهد اعضاء نسبت به یکدیگر بنیان گذاری شده است . اغلب ما همیشه بدون موفقیت سعی کرده ایم که در انزوا راه خود را ادامه دهیم ،اما پس از گرویدن به جلسات معتادان گمنام  متوجه شده ایم که ما برای زنده ماندن و رویش به یکدیگر محتاج هستیم .

گروه جلسات معتادان گمنام  به عبارتی محل تجلی احتیاج اعضایش به بقاء و رویش می باشد . با امتناع از دریافت کمک خارجی ، یک گروه جلسات معتادان گمنام اتحاد اعضایش را تقویت و تأئید می نماید . خوب اکنون ممکن است بگوییم که گروه ما تمام سعی خود را در خودکفایی به کار برده اما پولی که از گردش سبد جمع شده هنوز برای پرداخت احتیاحات ما کافی نمی باشد . چه اشکالی دارد که ما مثلاًما تعدادی تی شرت با علامت جلسات معتادان گمنام  چاپ کنیم ، یا اگر در بین ما هنرمندانی در صنایع دستی باشند ، چیزهایی درست کنند و ما آنها را در بازار مکاره بفروشیم و یا رفقا را برای یک مجلس شام دعوت کنیم و پس از معرفی جلسات معتادان گمنام از آنها در خواست کنیم که به این هدف خیر کمک کنند . در ظاهر این نوع فعالیتها برای پول جمع کردن با سنت هفتم مغایرت ندارد . اما قبل از دست زدن به چنین فعالیتهایی ، بهتر است هر گروه از خودش سئوالاتی بکند و نگاهی واقع بینانه به احتیاجات خود بیاندازد . مثلاً یک گروه با پول حاصله از این فعالیتها می خواهد چکار بکند ؟ همچنین باید توجه داشته باشیم چنین کوشش هایی که با نیت رساندن پیام انجام می گیرند مبادا ما را منحرف سازند . اینگونه فعالیتها معمولاًاحتیاج به صرف وقت زیادی دارد که شاید بتوان همان وقت را بنوعی مؤثرتر و مستقیم تر برای انجام هدف اصلی مورد استفاده قرار داد . اگر فعالیتهای جمع کردن پول مؤثر واقع شوند و بیش از آنچه که مورد نیاز باشد پول جمع شود و بعداً اختلاف عقیده راجع به چگونگی مصرف آن پول بین اعضاءبوجود آید ،گروه را از هدف اصلی خود منحرف خواهد ساخت . گروه باید توجه داشته باشد که ایجاد محیط خرید و فروش در جلسات ممکن است توجه شرکت کنندگان را از اصل مسئله فیعنی بازیابی منحرف نماید .

اطور کلی باید گفت که تجربه ی گروه ها این است که اصولی ترین راه برای خودکفایی ، کمک داوطلبانه افراد عضو جلسه می باشد ، به همین دلیل ما به اعضای خود توصیه می کنیم که از فعالیتهای جنبی برای جمع آوری پول خودداری کنند . اگر یک گروه قادر به برآوردن احتیاجات از طریق کمک اعضای نباشد ، شایسته است که اعضائ در کمکهای مالی سخاوت بیشتری از خود نشان دهند . هم زمان که ما این حرفها را می زنیم ،باید سنت سوم را هم بخاطر بیاوریم که می گوید تنها لازمه عضویت ،تمایل به قطع مصرف می باشد . این سنت می گوید عضویت در جلسات معتادان گمنام ارتباطی به پول ندارد و در واقع در معتادان گمنام ،دادن یا ندادن پول ملاک عضویت نیست . اگر یک گروه احتیاجات خود را بطور دقیق ارزیابی کند و آنها را به حداقل آنچه که برای رساندن پیام نهایی لازم است تقلیل داده باشد و هنوز هم بودجه اش کافی نباشد ، در اینصورت اعضای گروه با تعدادی پاسش مواجه می شوند که تنها خودشان می توانند پاسخ گوی آنها باشند ، مثلاًاین گروه برای من چه کاری می کند ؟ ایا بازپروری شخص من به بقای این گروه بستگی دارد ؟ آیا می توانم بیش از این در سبد پول بریزم و هنوز به تعهدهای دیگر مالی خود بطور مسئولانه عمل کنم ؟

هم زمان با بررسی کمکهای شخصی خود به گروه ،باید به خاطر داشته باشیم که سنت هفتم از خودکفایی گروه سخن می گوید و نه از خودکفایی یک یا دو تن از اعضای گروه که احتمالاًقادر هستند تمام مخارج گروه را پرداخته و یا تمام خدمات را بعهده بگیرند . از این پس در مبحث سنت های نهم و دوازدهم خواهیم دید که بر زدن اعضاء برای خدمات و کمیته ها کاری لازم می باشد ،چرا که اگر خدمتگزاران تعویض نشوند فنتیجه ی کار گروه به شخصیت یک یا دو نفر از اعضایش وابستگی خواهد یافت ( اصول ، نه شخصیت ها ) . در همین زمینه سنت هفتم فاعضاء یک گروه را به طریق دسته جمعی و گروهی تشویق می کند که خودکفا بشوند و از تکیه کردن و وابستگی مالی به یک یادو نفر از اعضاء خود اجتناب ورزند . کافی است که هر کدام از ما بدون آنکه گروه را وابسته به کمک های مان بنماییم سهم خود را در خودکفایی گروه بپردازیم .

در نهایت باید بگوییم که تصمیمات شخصی ما و تعهدات گروه کاملاًمربوط به خودمان است ،چون این ما هستیم که باید نتایج این تصمیمات زندگی کنیم . با اینهمه ،بنظر می رسد چند خطی که در کتابچه ی سفید ما در ارتباط با دوازده قدم نوشته شده به سنت هفتم و در واقع به تمامی سنتها مربو.ط باشد . اگر شما طالب آنچه که ما داریم هستید و حاضرید برای بدست آوردنش کوشش نمائید اینها اصولی هستند که بازیابی ما را ممکن ساخته اند . اگر یکایک اعضاء بطور انفرادی ، و گروه بطور دسته جمعی علاقمند یه بهره گیری از نکات مثبتی که در اثر تکیه به خود حاصل می شود ف باشند در نتیجه ما اصولی را که باعث ایجاد این شرایط می شوند بکار خواهیم برد .

" کاربرد اصول روحانی "

سنت های وازده کانه مسلئل خاصی را که باعث کمک به تقویت ، سرزندگی و آزاد بودن گروه ما می شوند مورد ملاحظه قرار می دهند ،اما اگر عمیقتر به این سنت ها بیندیشیم متوجه خواهیم شد که انها از مجموعه ای از اصول روحانی منشأ گرفته اند که نه تنها بطور جمعی ، بلکه بطور انفرادی نیز می توانند برای کاربرد هر سنت مورد استفاده قرار گیرند . این مبنای همانند زمینی است که سنت ها در آن کاشته شده اند . هر چه ما بیشتر به این عرصه ی روحانی توجه معطوف کنیم درک و فهم ما از این اصول بیشتر شده و در نتیجه به نوع مؤثرتر قادر به کاربردن سنت ها در امور گروه ها خواهیم شد . بعضی از اصول روحانی که باعث فهم بهتر ما از سنت هفتم می شوند عبارتند از : قدرشناسی ،احساس مسئولیت ، ایمان ، احترام ، گمنامی و آزادی .

قدر شناسی بنوعی که در سنت هفتم از آن یاد می کنیم چیزی مثل همان احساس هدف پیدا کردن گروه در سنت دوم می باشد . به عبارتی دیگر ، این قدر شناسی افراد معتادان گمنام ف در سطح گروه می باشد زیرا وقتی افراد جلسات معتادان گمنام  در جلسه به منظور بازیابی خود صحبت و مشارکت می کنند ، همین گوش فرا دادن به یکدیگر در بین انان ایجاد حس قدرشناسی می کند و شکر گزار می شوند که نه تنها برای خودشان گروهی دارند بلکه چنین جلسه ای برای آیندگان پا برجاست .

متعهد بودن نسبت به پشتبانی از گروه ، معرف این حس قدرشناسی است . این تصمیم گروه برای خودکفایی و نپذیرفتن پول از غیر خودی نشان دهنده ی مسئولیت پذیری اعضاء می باشد . یکی از صفات بازیابی آن است که ما از این انتظار واهی ، که مردم مسئول فراهم کردن احتیاجات ما هستند بیرون می آییم و در عوض از اینکه از جیب خود می خوریم به خود می بالیم . خودکفایی در سطح گروه نیز باعث ایجاد غرور موجه و سازنده در اعضای ان می گردد . ما به دنبال اعانه جمع کردن نمی رویم و اگر از خارج پولی دادند ، قبول نمی کنیم .

از آنجا که احتیاجات یک گروه بسیار ساده واساسی هستند . اتکاء به خود ، تحمیلی آن چنانی به افرادمان نمی کند . ما انجام پروژه های بزرگ و کارهای پر زرق وبرق نیستیم بلکه فقط به امکانات و ازاری مختصر احتیاج داریم که ما را در انجام هدف اصلی مان یعنی رساندن پیام به معتادی که هنوزدر عذاب است یاری کند . وقتی ما از حد و مرز سنت هفتم یعنی ساده بودن ه دف اصلی مان خادج نشویم . به ندرت در مورد چگونگی خرج پول خزانه دپار جر و بحث خواهیم شد چون اگر ما سادگی رسالت خود را دستکاری نکنیم مسائل مالی ، مالکیت و شهرت ما رااز هدف اصلی مان دور نخواهد نمود .

اصول روحانی ، مبانی سنت های ما می باشد . در سنت هفتم ساده برگذار کردن ، مترادف با ایمان و نیروی برتر است و تا زمانی که از نیروی برتر خط بگیریم تمام احتیاجات ما برآورده خواهد شد . در حقیقت همین تصمیم به قبول نکرن کمک از خارج برای احتیاجات مان ، بیان گر اطمینان ما به نیروی برترمان می باشد و تا موقعی که ، گروه ما نسبت به انجم هدف اصلی خود متهد بماند احتیاجات آن براورده خواهد شد .

ما به عنوان اعضای یک گروه معتادان گمنام تعهد کرده ایم که یکدیگر را در باز یابی مان کمک کنیم و این خودکفایی کامل ، معروف احترام یک گروه به خود و قایل شدن هویت مستقل برای خود باشد . ما به طور انفرادی از بهبودی یکدیگر پشتیبانی دست جمعی ما از طریق قبول مسئولیت مشترک برای خود کفایی گروه انجام می پذیرد .

گمنام ماندن در انجام مسئولیت ها ی گروه نشانه وقار ، شخصیت و احترام می باشد . معنای گمنامی سنت هفتم به مراتب فراگیر تر از کمک بی سر وصدا و ناشناس ماندن می باشد . مفهوم دیگری از گمنامی سنت هفتم آن است که خدمات و ایثار افراد گروه از قبیل پول انداختن در سبد ، صندلی چیدن ،صرف انرژی برای برخورد مناسب با تازه وارد ،همه اینها جزیی از مسئولیت های گروه می باشند و تمام این نوع خدمات که بنوعی معتادان گمنام را خودکفا میکند از اهمیت مساوی برخوردار می باشند .

گمنامی ما ادب و احترام ما ایمان ما ،ساده برگزار کردن ما ، مسئولیت پذیری ما ، قدر شناسی ما ، تمام اینها باعث آزادی می شوند .سنت هفتم با گروه ما به پرداخت مخارج خود ، گروه را آزاد می گذارد که بازیابی خود را بنوعی که صلاح خودش می داند با بقیه به مشارکت بگذارد نه بنوعی که مطابق میل منابع مالی خارج از گروه باشد . این سنت به گروه ما آزادی می دهد که از توانایی و قدرتی که از داخل خود گرئه و در نتیجه کاربرد اصول روحانی سرچشمه گرفته بهره مند شود .

در نتیجه ی این تصمیم به خودکفایی ،تأمین آتیه مالی و بقاء گروه ما برای به انجام رسانیدن هدف اصلی تضمین خواهد شد .

سنت هشتم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام باید برای همیشه غیرحرفه ای باقی بماند اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوص استخدام کنند "

معتادان گمنام بگونه ای کاملاً واضح غیر حرفه ای با بیمای اعتیاد برخورد می کنند . ما بیمارستان ، مراکز درمانی ،کلینیک سرپایی بیماران و یا هیچ تسهیلاتی که مربوط به مؤسسات درمانی باشند ، نداریم . ما به تشخیص حال کسی نمی پردازیم و بهبودی یا چگونگی پیشرفت بیماران مان را پیگیری نمی کنیم در حقیقت ، ما مریض نداریم ، ما فقط عضو داریم . گروه های ما درمان های حرفه ای ، طبی قانونی ، یا خدمات روان درمانی یا روحی ارائه نمی دهند . ما صرفاًانجمنی هستیم که از معتادان در حال بازیابی تشکیل یافته و بطور منظم گردهم جمع می شویم تا به یکدیگر کمک کنیم که پاک بمانیم .

در بحث راجع یه سنت ششم ، ما بخوبی متوجه ی کافی بودن پیام خود شدیم . گروه های معتادان گمنام برای ارائه ی بهبودی از اعتیاد ،هیچ احتیاج و اتکایی به مؤسسات خارج از انجمن ندارد . به همین نحو ، سنت هشتم به ما یادآوری می کند که اعضای انجمن ،احتیاج به مدرک تحصیلی یا حرفه ای برای رساندن پیام جلسات معتادان گمنام  ندادند . جان کلام آن است که روش جلسات معتادان گمنام برای بهبودی از اعتیاد فقط از طریق کمک یک معتاد به معتاد دیگر است . ما مشاوران تحصیل کرده و مدرک دار نداریم ؛ تجربه های گوناگون ما برای بازیابی و بهبودی از اعتیاد ، تنها چیزهایی هستند که لازم داریم . تجربه ی دست اول و شخصی که هر یک از ما در نتیجه ی بهبودی از اعتیاد کسب کرده ایم ، ما برای رساندن پیام به معتاد دیگر ، کاملاً واجد صلاحیت نموده است . ما هیچ دستمزدی برای انجام قدم دوازدهم به اعضای مان نمی پردازیم ، گروه های ما هیچ حق الزحمه ای برای رساندن پیام جلسات معتادان گمنام  دریافت نمی کنند . به همین دلیل است که می گوییم معتادان گمنام باید برای همیشه غیرحرفه ای باقی بماند .

ما نمی گوییم که یک عضو جلسات معتادان گمنام هرگز نباید شغلی مربوط به حرفه ی درمانی یا مشاغلی از این قبیل را نپذیرد . بلکه می گوییم حرفه و تخصص یک عضو مسئله ای است که اصلاًارتباطی به جلسات ندارد. ارزش درمانی پیامی که ما با یکدیگر در میان می گذاریم ، ناشی از تجربه ی شخصی ما در بازیابی می باشد و به هیچ وجه ارتباطی به مدرک یا تعلیمات یا موقعیت حرفه ای ما ندارد .

ما بهبودی را نمی فروشیم ، بلکه آنرا به رایگان و همراه باعشق و سپاسگزاری با یکدیگر به مشارکت می گذاریم . بعضی اوقات گروه های جلسات معتادان گمنام  و هیئت های خدماتی یا کمیته ها ، بزای انجام مسئولیتی که بعهده دارند ممکن است نیاز به کمک اشخاص حرفه ای داشته باشند . سنت هشتم تفاوت میان فروختن بهبودی و پول دادن به اشخاص حرفه ای را که جهت انجام خدمت مان به ما کمک می کنند مشخص می نماید . اگر یکی از کمیته ها احتیاج به کمک یک شخص حرفه ای از قبیل وکیل یا حسابدار داشته باشد ، می تواند با آنان قرار داد تنظیم کند . اکر ما احتیاج به شخصی داشته باشیم که برای معین به ما کمک کند ، این کارمند مخصوص را استخدام می نماییم و در ازای خدمتش به او حقوق پرداخت می کنیم ،کارمندان مخصوص که در عین حال عضو جلسات معتادان گمنام  هم هستند بهبودی خود را به ما نمی فروشند بلکه خیلی ساده ،خدماتی را که ما مجبوریم برای انجام آنها شخص غیر معتاد را استخدام کنیم به ما ارائه می دهند .

کاربرد اصول روحانی

سنت هشتم یکی از ساده ترین و سرراست ترین سنت های دوازوه گانه است . به همین منوال اصولی هم که در این سنت نهفته اند ، بی نهایت عملی می باشند . انها عبارتند از : تواضع ، دوراندیشی ، گمنامی و درستی .

یک گروه جلسات معتادان گمنام وقتی اصل تواضع را بکار می برد که تظاهر به چیزی بیشتر یا کمتر از آنجه که هست نکند . ما ادعا نمی کنیم که در هیچ چیزی متخصص و حرفه ای هستیم . ما پزشک ، روان پزشک یا درمان گر نیستیم ؛ ما معتادانی هستیم که در حال بازیابی می باشیم . انچه که ارائه می دهیم ، تجربه ی دسته جمعی و عملی مان برای پاک ماندن و پاک زندگی کردن است . ارزش برنامه ی ما از هویت مشترکمان به عنوان معتاد و اعتمادی که بین دو نفر معتاد وجود دارد بنیان می گیرد .

وقتی ما بعنوان گروه ، تواضع از خود نشان می دهیم که درک کنیم برای انجام بعضی از کارهای مان احتیاج به شخص حرفه ای داریم و خودمان نمی توانیم آن کارها را انجام دهیم . ما تأکید بسیار زیادی درباره ی ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر می نماییم . گاهی احساس می کنیم که از بکار گرفتن یک شخص حرفه ای ناراضی هستیم ولی گاهی اوقات برای اعضای داوطلب جلسات معتادان گمنام  انجام بعضی از کارها که احتیاج به تخصص دارد مقدور نیست و یا صرف وقت زیادی می خواهد که برای شان ممکن نیست . در چنین مواقعی غرور ما نباید مانع از استخدام شخص لازم برای انجام آن خدمت گردد .

از طرف دیگر ما نباید کاری را که خود اعضاء می توانند انجام دهند به کارمندان مخصوص غیر معتاد واگذار کنیم . ما برای استخدام اشخاص حرفه ای در جهت انجام خدماتی که اعضای جلسات معتادان گمنام نمی توانند انجام دهند بایستی احتیاط لازم را بنمایم . بیشتر خدمات جلسات معتادان گمنام احتیاج به تخصص ندارد . اعضای خودمان لیاقت آن را دارند که به عنوان داوطلب ، چنین خدماتی را بعهده گیرند . با بکار بردن احتیاط و دور اندیشی ،متوجه ی تفاوت بین کارهایی که خود اعضاء می توانند انجام دهند و کارهای دیگری که متخصص لازم دارند ، می شویم . سنت هشتم ، اهمیت گمنامی را به گروه های ما یاد آوری میکند . حرفه ای ها اشخاصی هستند که مهارت تخصصی دارند و معمولاً مدارک شان توسط هیئتی به آنها داده شده است . گروه جلسات معتادان گمنام چنین متخصصین بازیابی خودشان هستند و کاملاً صلاحیت دارند که بهبودی خود را با دیگران به مشارکت بگذارند .

در انتها باید گفت ،سنت هشتم با رعایت مهم ترین عامل هویت یک گروه ، باعث حفظ احترام و شخصیت جلسات معتادان گمنام می گردد . واقعاً معتادان گمنام چیست ؟ مگر غیر از بک انجمن مرکب از معتادانی است که بطور رایگان و به سادگی پیام تجربه ی خود را با یکدیگر در میان می گذارند ؟ سنت هشتم تعهد قوی و همیشگی هر گروه جلسات معتادان گمنام  نسبت به حفظ کیفیت و چگونگی برنامه است که در واقع ، مهم ترین و باارزش ترین مسئله ی انجمن ماست . با قبول این مسئله که معتادان گمنام همیشه باید غیر حرفه ای باقی بماند ، به طور قطع تصدیق کرده ایم که ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر استثنایی و منحصر می باشد . این مطلب نقطه ی اصلی و قلب برنامه ماست . تا زمانی که این قلب ، تپش قوی داشته باشد ، انجمن ما و باز یابی مان سر زنده باقی خواهد ماند .

سنت نهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام تحت این نام هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئت های خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماً در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند . "

در کتابچه سفیدمان می خوانیم که : معتادان گمنام یک انجمن غیرانتفاعی مرکب از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی می باشیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک یکدیگر پاکی خود را حفظ کنیم . این جلسات معتادان گمنام می باشد انجمنی ساده که از روش غیرحرفه ای کمک معتاد به معتاد استفاده می نماید .

ما یک انجمن غیرحرفه ای هستیم . خدمات درمانی با تحصیلات درمانی زنجیره ای نداریم و به دستگاه های دولتی برای به انجام رساندن هدفمان تحمیلی وارد نمی کنیم و درخواستی نیز از آنها نداریم . ما نه قانونی داریم و نه هیئت حاکمه ای . حق ورودیه از کسی دریافت نمی کنیم و تنها یک شرط عضویت داریم ؛ تمایل ( اشتیاق ) به قطع مصرف . هدف اصلی ما نیز خیلی ساده است رساندن پیام بهبودی اینها برخی از معیارهای سنتی ماست که با استفاده از آن ، گروهها خودشان را هدایت می کنند .

مرجع نهایی هدایت در انجمن ما ، یک نیروی برتر است که در وجدان اعضای ما تجلی می یابد. چنین است برداشت مان از جلسات معتادان گمنام بگونه ای که ما آن را می شناسیم . دلیل آنکه گروههای ما با این خوبی کار می کنند آن است که سادگی عمل را رعایت می کنند تا مبادا برای رساندن پیام ساده و مستقیم از معتادی به معتاد دیگر ، چیزی مانع راه آنها شود .

با تمام تأکیدی که سنت نهم برای ساده برگزار نمودن کارها را دارد ، باید توجه داشت این سادگی بهانه ای برای نامرتب بودن و عدم انضباط در کارهای خدماتی مان به ما نمی دهد . سنت نهم توجه کافی معطوف داشته که انجمن ما به منظور اجرای هدف اصلی خود ، به هر صورت یک حداقل تشکیلات را لازم دارد .

بجای آنکه پیشنهاد کنیم که گروههای جلسات معتادان گمنام خودشان ایجاد تشکیلات بدهند ، سنت نهم پیشنهاد می کند که گروهها ، هیئت ها و کمیته های مجزا تشکلیل بدهند تا آن هیئت ها احتیاجات گروه را برآورده کنند . اگرچه ما حرفه ای نیستیم ، ولی می توانیم اشخاص حرفه ای را برای کمک به خودمان استخدام کنیم . با استفاده از این روش در حقیقت ما خودمان سازمان یافته نشده ایم بلکه می توانیم هیئت ها یا کمیته هایی را سازمان بدهیم تا به ما خدمت کنند . این ترتیب باعث آن می شود که جلسات معتادان گمنام تحت این نام تماس مستقیم خود را با بهبودی حفظ کرده و در ضمن توانایی انجام خدماتی را که تا حدی محتاج به برنامه ریزی و تشکیلات هستند را نیز داشته باشد .

ما خیلی خوب متوجع شدیم که می توانیم هیئت ها و کمیته هایی ایجاد کنیم . حال از خودمان می پرسیم که اصولاً چه لزومی دارد چنین تشکیلاتی داشته باشیم ؟ برای پاسخ به این سؤال بیایید نگاهی به چگونگی تکامل یک گروه جلسات معتادان گمنام در یک منطقه فقط به این احتیاج دارد که اعضایش را دور هم جمع کند تا آنان بتوانند به یکدیگر برای پاک بودن کمک نموده و پیام خود را به معتادان دیگر منتقل نمایند . پس از مدتی که گروه رشد پیدا کرد ، متوجه می شود که باید به یک تعداد فعالیتها که دررابطه با اداره جلسات می باشند رسیدگی نمود و تضمینی پیدا کرد پیام به مؤثرترین نحوه به دیگران منتقل شود . برای اینکه بازیابی تنها هویت جلسات باشد و مسائل جانبی باعث اختلال ذهن شرکت کنندگان نشود ، گروه به کارهای جلسه اداری جداگانه رسیدگی می کند و جلسه جلسات معتادان گمنام را هر چقدر ممکن باشد ساده تر نگه می دارد .

وقتی یک گروه بزرگ می شود ، شعبه های جدیدی از آن ایجاد می گردد . درآن گروه نخستین ، دوستی و صمیمیت زیادی بین اعضاء ایجاد شده بود . به منظور باقی ماندن این رفاقت واتحاد بین گروهی ، هر گروه نماینده ای از طرف خود انتخاب می کند که این نمایندگان در مواقع معینی با یکدیگر جلسه برگزار می کنند . این نمایندگان برای کمک به یکدیگر اطلاعاتی راجع به طرز کار و فعالیتشان با نمایندگان گروههای دیگر در میان می گذارند و به یکدیگر کمک می کنند تا اشکالاتی را که گروه خودشان یا گروه دیگری دارد حل می نمایند . گاه و بیگاه این نمایندگان ممکن است از تمام هیئتهای جلسات معتادان گمنام دعوت کنند تا برای یک جلسه گردهمایی مشترک دور هم جمع شوند و همه از معتادان گمنام منطقه با یکدیگر چند ساعتی ، یا روزی را بگذرانند .

دیر یا زود گروهها متوجه می شوند که چه امکاناتی از طریق این کمیته نمایندگان گروهی در دسترس شان قرار دارد . از طریق کمیته ف هیئت ها می توانند توانایی خود را به یکدیگر ملحق نموده و رابطه ای ایجاد کنند که در نتیجه ، هر یک از آنها بتوانند کار خود را مؤثرتر انجام داده و در سطح دسته جمعی هم قابلیتی پیدا شود که پیام به مناطقی دورتر ار آنچه قبلاً می رسید ارسال شود . گروهها ممکن است از هیئت هایشان بخواهند که نشریات را به صورت زیاد ( کلی ) بخرند تا افراد گروه آسانتر بتوانند کتابها و بروشورها را به خواستاران آنها ارائه کنند . همچنین گروهها می توانند از کمیته هایشان درخواست کنند تا فهرستی از جلسات منطقه تهیه نموده و در هرجا که جلسه برگزار می شود پخش کنند ، که این خود باعث خواهد شد معتادان آسانتر جلسه موردنظر خود را پیدا کنند .

گروهها می توانند از طریق نمایندگان درخواست کنند که جلسه اطلاع رسانی در زندانها ، بیمارستانها و سایر مؤسسات درمانی و خدمات تلفنی برای معتادان مهیا گردد تا از این طریق مستقیم و شفاهاً به معتادی که هنوز رنج می کشد و هرگز راجع به جلسات معتادان گمنام چیزی نشنیده دسترسی پیدا کنیم و آگاهی عمومی را راجع به جلسات معتادان گمنام چیزی نشنیده دسترسی پیدا کنیم و آگاهی عمومی را راجع به انجمن معتادان گمنام افزایش دهیم . نکته ای که باید بدان توجه داشت آن است که ، ایجاد چنین خدماتی ، مستقیماً به احتیاجات گروه بستگی دارد . چنین هیئت ها و کمیته هایی تنها پس از آنکه وجودشان لازم تشخیص داده شود ایجاد می گردند .

ابتدا گروهها احتیاجات خود را معین می کند ، سپس هیئت ها کمیته های لازم را برای کمک رسانی به گروه ایجاد می نمایند . حال باید بدانیم که پس از آنکه این هیئت ها و کمیته ها تشکیل شدند ، ما چگونه می توانیم اطمینان پیدا کنیم که آنها در مقابل کسانی که برای خدمت به آنان انتخاب شده اند مستقیماً مسئول باقی خواهند ماند؟ ما این اطمینان را از طریق برقراری تماس دائمی با آنان پیدا می کنیم . گروه توسط نمایندگانشان با هیئت و کمیته هایی که مسئول خدمت به آنها هستند ارتباط برقرار نموده و گروهها مرتباً از وضع و فعالیت هیئت ها و کمیته ها گزارش تهیه می کنند . آنها درباره مشکلاتشان ، احتیاجات عقاید و افکار و طرحهایشان با یکدیگر مشورت کرده و از مسائل موجود خبر دارند . این اطلاعات به هیئت ها و کمیته ها کمک می کنند تا آنها بهتر احتیاجات گروه را بفهمند و درصدد رفع آنها برآیند .

ارتباط ،خیابانی است دوطرفه و گروهها اطلاعات و راهنمایی های خود را با هیئت و کمیته هایی که به آنها خدمت می کنند در میان می گذارند ، سپس این هیئت ها وکمیته ها به گروههایی که در مقابل نها جوابگو هستند نتیجه عملکرد ، گزارش اقدامات و نقشه های خود را ارائه می کنند . هئیت خدماتی مسئول و کمیته ها ، مستقیماً درباره مطالبی که برروی گروهها اثر می گذارد با آنها مشورت کرده و از گروه در ضمن برای بعضی از مطالب که تا آن روز جزو دستور جلسه و برنامه نبوده راهنمائی می طلبند . ارتباط دوطرفه مرتب میان گروههای جلسات معتادان گمنام  و هیئت ها و کمیته های خدماتی ایجاد جوی از مسئولیت می نماید .

 

 

کاربرد اصول روحانی

به دلیل آن است که سنت نهم به گروه های اجازه می دهد تا یک ساختار خدماتی ایجاد کنند ، و نه فقط یک روش مستقیم انجام کار ، بسیاری از ما فکر می کنیم که سنت نهم پیچیده و نا مفهوم است . در حقیقت اصول روحانی نهفته بسیار ساده می باشند .

توجه ی اصلی سنت به خود جلسات معتادان گمنام  می باشد ، نه به ارتباط بین گروه ها و هیئت های خدماتی . باید توجه داشت که در وهله ی اول ما انجمن مرکب از معتادان در حال بازیابی هستیم که برای پاک ماندن به یکدیگر کمک می کنیم و ما چیزی بیش از این نیستیم .

در معتادان گمنام خدمات تشکیل یافته باید تا سر حد امکان از کار گروه ها متمایز باشد و از جلسات فاصله بگیرد تا انها بتوانند به سادگی و آزادانه هدف اصلی ما را که کمک معتاد به معتاد است مستقیماً اجرا نمایند . هیئت ها و کمیته ها در جلسات معتادان گمنام  تنها پس از آنکه وجودشان لازم تشخیص داده شد ، تشکیل می یابند و از ساده ترین دستودالعمل های تشکیلاتی پیروی می کنند . ما آن کمیته هارا صرفاً برای خدمت به خودمان تشکیل می دهیم و به هیچ عنوان در نظر نداریم که تشکیلات و مدیریت غیر ضروری ایجاد کنیم .

سنت نهم از پیچیدگی و دشواری بدور است : در حقیقت بطور پیوسته از سادگی سخن می گوید . به همین منوال ساده سنت نهم از اصل گمنامی ذکر بعمل می اورد . سنت نهم جلسات معتادان گمنام  را تشویق می کند که صاحب تشکیلات (متشکل ) نگردد و به ما متذکر می گردد که ما نباید سلسله مراتب حکمروایی داشته باشیم ، یعنی یک نوع دیوان سالاری از بالا به پائین که نظرات خود را به ما دیکته بکنند . همانطور که قبلاً در سنت نهم خواندیم ف رهبران ما حکمران نیستند بلکه خدمت گزارانی می باشند که خط مشی خود را از وجدان دسته جمعی کسانی   که به آنها خدمت می کنند دریافت می نمایند . هدف اولیه ی ما نه شخصیت خدمت گزاران مورد اعتمادمان جلسات معتادان گمنام  را به گونه ای که می شناسیم تعریف می کند . برای تأکید بر اصل گمنامی در سنت نهم ، گروه های هیئت های خدماتی و کمیته های ما از روش های مختلفی برای جابجا کردن رهبران ما استفاده می کنند تا این که شخصیت یک فرد برساختار جلسات معتادان گمنام غالب نگردد .

اصل دیگری که در سنت نهم کاربرد دارد ، تواضع می باشد . به تنهایی یک گروه برای انجام هدف اصلی خ.د با محدودیت هایی روبرو می شود . تعداداعضایش محدود هستند . وقتش محدود و سرمایه اش نیز برای انتشار پیام یا استفاده از منابع محدود می باشد ولی وقتی چند گروه تدابیر . کاردانی خودشان را با هم برای تشکیل یک هیئت یا کمیته خدماتی بکار می برند ، توانایی شان را برای انجام هدف اولیه به مراتب قوی تر می نمایند . آنچه را که یک گروه به تنهایی نمی تواند به انجام برساند ، چند گروه قادر به انجامش خواهند شد .

اصل تواضع ، شامل حال هیئت و کمیته هایی که از آن در سنت نهم یاد شد نیز می گردد . این هیئت ها و کمیته ها برای خدمت کردن به گروه ها ایجاد گردیده اند ، نه برای حکومت کردن به آنها ، این هیئت ها نسبت به گروه ها ، مسئولیت مستقیم دارند و تابع راهنمای و دستور گروه ها هستند . اگر چه هیئت ها و کمیته ها ممکن است کمک زیادی به گروه ها برای اجرای هدف اصلی بنمایند ولی جلسات معتادان گمنام  در گروه ها تجلی پیدا می کند و نه در کمیته هایی که به گروه ها خدمت می کنند .

 در سنت نهم ، احتیاط یکی از اصول هدایت کنند ه روابط ما بین گروه ها ، هیئت ها و کمیته های خدماتی است . گروه ها مسئولیت دارند تا به احتیاجات دقیق نگاه کنند و قبل از آن که هیئت یا کمیته ایجاد کنند با در نظر گرفتن جنته ی احتیاط از لازم بودن چنین تشکیلاتی اطمینان حاصل کنند . هیچ چیز به اندازه ی چند کمیته یا هیئت فرعی که واقعاً نیازی به تشکیل آنها نبوده ، سادگی جلسات معتادان گمنام را در هم نمی ریزد و اوضاع را بغرنج نمی نماید .

ایجاد یک هیئت یا کمیته برای رفع احتیاج گروهها نباید سبب رفع مسئولیت از گروهها بشود با ایجاد این هیئت ها مسئولیت گروهها به پایان نمی رسو . در حقیقت این تازه آغاز کار است .تا موقعی که یک کمیته فعال است ، گروهها با کارهای کمیته اشنایی نزدیک برقرار کنند و راهنمایی   خود را ادامه دهند . هیئت ها و کمیته ها پاسخگو و مسئول گروههای که برای انها خدمت می کند نیستند ، مگر اینکه گروهها مسئولانه با خدمات آنها در ارتباط باشند .

بالاخره سنت نهم صحبت از وفاداری می کند . گروههای معتادان گمنام برای ایجاد هیئت ها و کمیته ها یی که بتوانند به گروهها برای بهتر انجام دادن هدف اولیه شان کمک کنند ، بهم می پیوندند و نظزیات و تدابیر خود را با هم در میان گذاشته و با هم مشورت می کنند . این هیئت ها در کمیته ها برای حکومت بر انجمن معتادان گمنام ایجاد نشده اند . بلکه آنها برای اجرای صمیمانه مسئو لیتی که بعهده آنها از طرف گروه واگذار می شود بوجود آمده اند . با کمترین تشکیلات هیئت های خدماتی و کمیته ها ، کادها را از طرف گروهها انجام می دهند و گروهها را آزاد می گذارند تا آنچه را بهتر از همه می توانند انجام دهند ، ساده و مستقیم بانجام برسانند .

سنت دهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارند بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود "

معتادان گمنام انجمنی است مرکب از معتادانی که در حال بازیابی می باشند و برای پاک ماندن با استفاده از بعضی اصول روحانی به یکدیگر کمک می کنند . هدف اصلی ما به عنوان یک انجمن ان است که همین کمک را به هر معتادی که در پی بهبودی خود می باشد ارائه کنیم . به غیر از این ، معتادان گمنام هیچ عقیده ای ندارد . هم زمان باامتناع از جهت گیری در مسائل دیگر ، جلسات معتادان گمنام  از درگیر شدن با موضوعاتی که می توانند باعث دور شدن ما از هدف اصلی مان بشوند اجتناب می ورزد . این منظور پیام سنت دهم می باشد .

برای اغلب ما این موضوع که معتادان گمنام به عنوان یک انجمن هیچ عقیده ای دربارهی مشکلات روزانهی دنیا ندارد ، خیلی جاافتاده و عادی بنظر می آید ، چرا که اصولاً اغلب ان مسائل ارتباطی به اعتیاد یا بهبودی ندارند . اما مسئله آن است که تعدادزیادی موضوعات دیگر هم وجود دارند که در رابطه بااعتیاد می باشند و احتمال دارد دیگران از این انجمن جهانی انتظار داشته باشند که عقیده ی خود را راجع به آن مسائل ابراز کند .

به دفعات اتفاق می افتد که از ما بپرسند عقیده ی جلسات معتادان گمنام   درباره ی این موضوع چیست ؟ مثلاً درباره ی سیاست کلی درمانی و مؤسسات بازپروری ، درباره ی انجمن های دیگر که از دوازده قدم استفاده می کنند ، درباره ی روند قانون مواد مخدر ، بیماری های دیگری که در رابطه با اعتیاد هستند و خیلی حرفهای دیگر در این زمینه وجود دارد . جواب ما بر طبق سنت دهم ان است که گروهها و با انجمن های ما درباره ی هیچ موضوعی به غیر از خود برنامه جلسات معتادان گمنام  هیچ عقیده ای ، چه مثبت چه منفی ندارد . ما خنثی بودن کامل خود را به این دلیل حفظ می کنیم که تمرکزمان را روی آنچه که خیلی خوب انجام می دهیم حفظ کنیم یعنی : سهیم شدن در بهبودی با یک معتاد دیگر .

با این همه گاهی پیش می آید که حتی وقتی فقط به توضیح برنامه خودمان در یک جلسه عمومی می پردازیم ناگهان متوجه می شویم که نزدیک است وارد یک زمینه جر و بحث برانگیز بشویم . مثلاً نظر جلسات معتادان گمنام   در مورد پاکی کامل یا این که آیا افراد می توانند بدون این که مدت طویلی به مرکز بازپروری بیمارستان بروند ، در بیرون و منزل خودشان بهبودی حاصل کنند یا آنکه آیا اعتیاد یک بیماری است ؟ حتی عقاید باز و گستردة ما راجع به مسائل روحانی در همه جا مقبول واقع نمی شود . احتمال دارد بقیه افرادی که در کار اعتیاد و بهبودی هستند در این موارد نظریاتی داشته باشند که با عقاید ما خیلی تفاوت داشته باشد .

ما نمی توانیم منکر وجود آن قسمتهای برنامه که دیگران با آن موافق نیستند بشویم ، اما حداقل می توانیم وقتی در بارة مفاهیم مخصوص برنامه مان توضیح می دهیم طوری مسائل را مطرح کنیم که عامداً باعث جر و بحث نشود ، مثلاً ذکر کنیم : ما پیشنهاد نمی کنیم که بقیه هم باید با ما در این مورد هم عقیده بشوند یا این که ما با کسانی که عقیدة دیگری دارند مخالفت نمی کنیم یا ما فقط خیلی ساده می خواهیم اطلاعاتی در مورد این که برنامة معتادان گمنام چگونه است در اختیار بگذاریم . تا زمانی که ما به عنوان یک گروه یا انجمن تمرکز خود را روی تجربه مان در بهبودی حفظ کنیم و به جای آن به ابراز عقیده در مورد این که چرا و چگوته جای آن به ابراز عقیده در مورد این که چرا و چگونه جلسات معتادان گمنام   کار می کند نپردازیم ، از درگیر شدن با جروبحثهای احتماعی در امان خواهیم بود .

سنت دهم معتادان گمنام را به عنوان یک انجمن ، از ابراز عقیده در مورد مسائل خارجی منع دارد اما خواستار چنین ممنوعیتی در مورد اعضاء نمی باشد . در معتادان گمنام ما قویاً به آزادی شخصی اعضایمان احترام بسیاری می گذاریم . معتادانی که علاقه دارند مصرف مواد مخدر را قطع کنند فقط به صرف این که بگویند ‌‍، عضو جلسات معتادان گمنام  می شوند ، جزو اعضا محسوب می گردند . ما هیچ شهریه یا حق عضویتی نداریم و مرام نامه امضاء نمی کنیم و هرگز به کسی تعهدی نمی دهیم . با این که برنامة ما روحانی است ، اعضایمان را تشویق می کنیم که درکشان را از یک نیروی برتر خودشان پیدا کرده و توسعه بدهند . حتی رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتمادی هستند که قدرتی ندارند تا به عضوی بگویند چکار بکند ، چه فکر کند یا چه بگوید .

اعضای جلسات معتادان گمنام  تشویق می شوند که برای خودشان فکر بکنند عقاید شخصی خود را توسعه بدهند و آن عقاید را به هر گونه که صلاح می دانند ابراز کنند .

تنها هشداری که سنت دهم به یک عضو جلسات معتادان گمنام می دهد آن است که وقتی ما در مجامع عمومی صحبت می کنیم قبل از اینکه حرفی از دهن مان خارج می شود آن را سنجیده و درباره اش فکر می کنیم . ما باید توجه کنیم در بعضی موارد مردم فکر می کنند که هرچه یک عضو جلسات معتادان گمنام می گوید عقیده رسمی جلسات معتادان گمنام است . گاهی از اوقات حتی وقتی جلسه مزبور اصلاً در رابطه با جلسات معتادان گمنام نیست و یا عضوی که صحبت می کند صریحاً ابراز داشته که عقایدش شخصی بوده و مربوط به جلسات معتادان گمنام  نیست ، باز هم مردم حرفهای او را عقیده جلسات معتادان گمنام تلقی می کنند .

این صحیح است که اگر مردم حرفهای ما را سوء تعبیر کنند ، ما به عنوان یک شخص مقصر نیستیم ، ولی اینکه ما مقصر نیسیتیم نتایج احتمالی وخیم سوء تعبیر حرف ما را برای جلسات معتادان گمنام ، سبکتر نمی کند . ما می توانیم از این دردسرها ، به سادگی ، قبل از ایجاد شدنشان جلوگیری کنیم آن هم فقط با چند لحظه با دقت فکر کردن ، قبل از اینکه جلوی جمع حرفی بزنیم .

اما راجع به حرف زدن جلوی یک گروه بازیابی ، سنت دهم ، چه عقیده ای دارد ؟ آیا به ما می گوید که به عنوان یک عضو در حال بهبودی در جلسات جلسات معتادان گمنام  نباید راجع به مسائلی که در زندگی با آنها روبرو شده ایم صحبت کنیم ؟ پاسخ منفی است . با این که احتمالاً فلان موضوع مسئله ای خارج از جلسات معتادان گمنام  است ؛ اما اثرش خارج از حیطه بهبودی ما نیست . هر چیزی که زندگی یک معتاد در حال بهبودی را تحت تأثیر قرار بدهد موضوعی است که می توان در جلسه آن را با دیگران به مشارکت گذارد .

اگر مشکلی که ما با آن مواجه شده ایم روی قدرت ما برای پاک ماندن و رشد روحانی اثر می گذارد ، این مشکل دیگر یک مسئله خارجی محسوب نمی شود .

مسائل زیادی در زندگی قادر هستند روی ما اثر بگذارند ، توازن و تعادلمان را به هم بریزند و روی بازیابی مان نتیجه منفی بگذارند . بسیاری از اوقات ما چنین مسائلی را در جلساتمان با دیگران در میان می گذاریم و به این طریق سعی می کنیم که بار خود را با سهیم نمودن بقیه اعضای جلسات معتادان گمنام   سبک کنیم . ما از دیگران درخواست می کنیم با ما در میان بگذارند که چگونه از اصل برنامه برای حل مشکلاتی که مشابه با ناراحتی امروز ما بوده استفاده کرده و نیرو و تعادل روانی خود را حفظ نمودند . برای اینکه ما اینگونه حرفها را در جلسه خودمان بزنیم احتیاج به کسب اجازه از هیچ کس نداریم . اما همه ما می دانیم ابراز عقاید شخصی بحث برانگیز ، به سادگی می تواند جلسات ما را از هدف اصلی خود منحرف بکند . هر چند مسائلی که در ذهنمان هستند در رابطه با بازیابی می باشند ، ولی ما می خواهیم دقت به کار ببریم که با سخنی که می گوئیم تمزکز جلسه از بازیابی منحرف نشود ، در این صورت چطور تصمیم بگیریم که چه مطلبی را برای مشارکت انتخاب کنیم ؟ ما می توانیم از خودمان چند سؤال بکنیم : آیا در این جلسه من تجربه خود را به مشارکت می گذارم یا به توضیح و تفسیر یک عقیده پرداخته ام ؟ به عنوان یک فرد آیا من هنوز در مشکل زندگی می کنم یا دنبال راه حل هستم ؟ آیا حرفهایی که من می زنم باعث خواهد شد گروه متحدتر شود یا هر کدامشان را به طرفی خواهد کشاند ؟ آیا من برای همه این موضوع را روشن کرده ام که هر چه می گویم برای خودم می گویم نه به عنوان گوینده معتادان گمنام ؟ تا زمانی که منافع مشترک و هدف اصلی خود را رعایت کنیم ، از آن گونه مسائل که باعث اغتشاش و انحراف از بازیابی می شود د ر امان خواهیم بود .

 

کاربرد اصول روحانی

 

اولین اصلی که گروهها و انجمنها و در رعایت سنت دهم به کار می گیرد اصل اتحاد می باشد . با تمام گوناگونی عقاید که در بین اعضایمان وجود دارد ، به عنوان یک انجمن معتادان گمنام همیشه به دلیل عدم ابراز هر گونه عقیده ای به غیر از برنامه خود اتحادش را حفظ نموده است .

به عنوان یک انجمن ما به توافق رسیده ایم که فقط در رابطه با آن مفاهیمی که ما را دور یکدیگر جمع کرده است یعنی اصول بازیابی مان ابرازنظر کنیم و از مسائلی که ما را از یکدیگر دور می کنند بگذریم .

سنت دهم در حقیقت تمرینی است برای پذیرش مسئولیت به عنوان یک گروه و به عنوان یک انجمن . ما مسئول رساندن پیاممان به معتادانی که هنوز در عذابند می باشیم . ما مسئول ایجاد محیط و جوی هستیم که در آن معتادان بتوانند به آزادی با یکدیگر به مشارکت بپردازند و اگر بخواهیم درانجام این وظیفه موفق باشیم باید تا سرحد امکان از آن مسائل عمومی که باعث انحراف خاطرمان می شود دوری بگزینیم . البته امکان دارد نتوانیم به طور کامل خود را از تمام مسائل بحث برانگیز عمومی کنار بکشیم ، چرا که بعضی از مفاهیم مورد استفاده برنامه معتادان گمنام به خودی خود بحث برانگیز هستند ، مثلاً عقاید ما در مورد اجتناب کامل امکان دارد در بعضی محافل عمومی ایجاد تنش بنماید .

با این همه ما می توانیم مطلقاً از تمام جروبحث هایی که در نتیجه جبهه گیری گروهها یا انجمن در رابطه با مسائلی که به طور کلی خارج از افق برنامه ما می باشند پرهیز کنیم .

یکایک اعضاء به گونه ای آگاهانه از طریق درنظر داشتن بی نظری جلسات معتادان گمنام  در حضور جمع سنت دهم را رعایت کرده و مسئولیت خود را در سطح فردی بجا می آورند . در سطح عمومی ما کاملاً بین عقاید شخصی خودمان و عقاید انجمن معتادان گمنام تفاوت قائل می شویم و به خصوص دقت می کنیم که در آنجاهایی که به دلایلی مردم نمی توانند بین حرف ما و حرف برنامه تفاوت قائل شوند ، اصلاً عقیده ای ابراز نکنیم . در جلسات جلسات معتادان گمنام ما سعی می کنیم که به وضوح شنوندگان بدانند آنچه را که ابراز می کنیم فقط تجربه خودمان است و موضوع جلسات معتادان گمنام  نمی باشد و بدین نحو احتمال این که کسی از حرفهایمان برداشت اشتباهی بنماید را تقلیل می دهیم . نوع سخن گفتن ما در مورد جلسات معتادان گمنام  معمولاً روی عقایدی که دیگران از انجمن ما پیدا می کنند تأثیر می گذارد . به همین دلیل به عنوان اعضاء ، که مسئولیت پذیر هستند مراقب حرف زدنمان می باشیم و سعی می کنیم بی طرفی و بی نظری خود را که برای ما اهمیت دارد حفظ کنیم . به منظور رعایت سنت دهم ، گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته ها باید در ملاقات های عمومی خود جنبه احتیاط و دوراندیشی را از نظر دور نداشته باشد . بخشهای از انجمن ما دائماً با جامعه در تماس هستند . گروهها با افراد دیگر در مکان برگزاری جلسه شان و اهل محله آشنا می شوند . در بیمارستان و زندان با مدیران این مراکز ، کمیته اطلاعات عمومی با مسئولین بهداشتی ، سازمانهای خیریه ، ادارات دولتی و بخصوص با رسانه های عمومی آشنا می شوند . در تمام برخوردهایمان با جامعه ما باید مواظب باشیم که هیچ عقیده ای در مورد مسائلی که خارج از برنامه مان هستند ابراز نکنیم . این احتیاط باعث اعتبار آنچه که برای ما اهمیت دارد خواهد شد ، چرا که مردم متوجه می شوند که آنچه واقعاً موردنظر انجمن معتادان گمنام است ، برنامه بهبودی از اعتیاد می باشد و نه چیزهای دیگر .

سنت دهم بسیار عملی است . تنها موضوعی که انجمن ما حاضر است به خاطر آن شهرت خود را به خاطر بیندازد خود برنامه جلسات معتادان گمنام می باشد . البته اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که اصل روحانی تواضع زیربنای سنت دهم می باشد . معتادان گمنام ادعا نمی کنند که جواب تمام اشکالات دنیا را پیدا کرده ، ما حتی این ادعا را هم نمی کنیم که لزوماً تنها جواب اعتیاد را داریم . وقتی ما در جامعه چه به عنوان گروه و چه به عنوان انجمن سخن می گوئیم فقط پیاممان را در میان می گذاریم . فقط می گوئیم که چکار کنیم ، نه کارهای دیگران را تأیید می کنیم ، نه از آنها عیبجوئی می نمائیم . ما همین هستیم که هستیم و تنها چیزی که هستیم عبارت است از یک انجمن و محل گردهمائی معتادان در حال بازیابی که بازیابی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند و دقیقاً همین خدمت را به معتادی که هنوز رنج می کشد نیز ارائه می دهیم .

ما راجع به برنامه مان به سادگی صحبت می کنیم و می دانیم که مؤثر واقع شدن ما برایمان بیشتر از هر تبلیغاتی افراد خیرخواه و آشنا پیدا خواهد کرد . برنامه ما برای ما کارگر بوده و درهایش بر روی کسان دیگری نیز که طالب بهبودی شان هستند باز می باشد . اگر فکر می کنید خدمتی از ما ساخته است ، برای کمک آماده ایم .

سنت یازدهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" خط مشی روابط عمومی ما براصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو و فیلم را حفظ کنیم "

 

با اینکه سنت یازدهم سنگ زاویه خط مشی جلسات معتادان گمنام  در روابطش با جامعه می باشد ، اما درحقیقت سنت یازدهم فقط یکی از شش سنتی است که جنبه های مختلف روابط عمومی ما را مورد بررسی قرار می دهد . برای مثال : سنتهای سوم و پنجم از هدف اصلی که منظور نهائی تمام روابط عمومی ما می باشد سخن می گویند . سنتهای ششم و هفتم چگونگی و ماهیت روابط ما را با سازمانهای دیگر بیان کرده و سنت دهم ریزه کاری هایی را که در ابراز عقیده راجع به مسائل خارجی رعایت می کنیم مورد توجه قرار می دهد . به وضوح می توان دید که سنتهای ما به همان اندازه که روابط داخلی و خودی ما را مورد توجه قرار می دهند . به روابط خارج از خودمان با سایر افراد جامعه نیز اهمیت قائلند .

اغلب گروههای جلسات معتادان گمنام  در طی انجام امور روزمره خود به نوعی با مردم جامعه در تماس می باشند ، اما روابط عمومی که در سنت یازدهم از آن سخن می گوئیم ، آنگونه تماسهایی هستند که معمولاً عامداً و با آگاهی قبلی ایجاد گردیده اند و چیزی گسترده تر از یک محاوره معمولی با افراد بیرون از جلسات هستند . همین که ما ذکر می کنیم خط مشی روابط عمومی ، خودش معرف اهمیت داشتن برنامه برای اجرای هدف اصلی انجمن می باشد . اطلاعات دادن به مردم اگر صحیح انجام شود ، تبلیغات نیست بلکه ، کوششی است در جهت جالب کردن جلسات معتادان گمنام  برای آن کسانی که احتمال دارد به این انجمن احتیاج داشته باشند . ما به عنوان گروهها ، هیئت های خدماتی و کمیته های جلسات معتادان گمنام ، آگاهانه و با صرف انرژی ، سعی در ایجاد یک روابط عمومی خوب داریم  . رابطه خوب ما با جامعه ، خود مسئله ای نیست که اتفاقی پیش آمده باشد بلکه پلی است که در نتیجه پیمودن آن ، پیام رسانی ما به معتادان بهتر می شود .

معتادان گمنام یک انجمن سری نیست : سنت یازدهم راجع به گمنامی در سطح فرد صحبت می کند نه راجع به گمنامی انجمن . هرچه مردم ما را بیشتر بشناسند ، احتمال اینکه معتادی که دنبال بهبودی می گردد یا دوستانش ، خانواده اش و یا همکارانش به فکر ما به فکر انجمن ما بیفتند و ما را پیدا کنند بیشتر می شود . یکی از راههایی که اعضاء می توانند با طی آن در برنامه های روابط عمومی سهیم شوند ، فعالیت در کمیته های محلی اطلاعات عمومی است .

سنت یازدهم به ما می گوید وقتی به فعالیتهایی که به منظور ایجاد رابطه با مردم است می پردازیم ، باید به گونه ساده و مستقیم بگوئیم که معتادان گمنام چیست و ما چکار می کنیم . ما نباید راجع به جلسات معتادان گمنام  در ادعاهایمان غلو بکنیم . کوشش ما در ایجادروابط با جامعه باید مثل خود برنامه مان باعث جلب افراد ، ولی در ضمن غیرتبلیغاتی باشد و به معتادان و جامعه بگوید اگر شما طالب آن چیزی که ما داریم می باشید این آن چیزی است که ما هستیم و اینطور کار می کند ، اگر خدمتی از ما ساخته است ، لطفاً به ما اطلاع دهید .

بعضی از سازمانها از افراد مشهور به عنوان سخنگو استفاده می کنند و امید دارند که به اعتیادشان در نتیجه همبستگی با موقعیت آ ن شخص معروف افزوده شود . اما سنت یازدهم با کلمات واضح به ما می گوید که در فعالیتهای روابط عمومی جلسات معتادان گمنام  ، ما هرگز نباید این کار را بکنیم نه با اعضای مشهورمان و نه با هیچ عضو دیگری . اگر انجمن ما از یک شخص مشهور مثلاً برای یک اطلاعیه عمومی راجع به جلسات معتادان گمنام  استفاده کند و مدتی بعد آن شخص مشهور دچار مصرف مجدد ( ری لپس ) بشود و یا به دلایلی برایش یک بی آبرویی پیش بیاید ، این چه نتیجه مثبتی برای انجمن ما خواهد داشت ؟ همین اوضاع درباره عضو دیگری که برای انجام کاری در زمینه روابط عمومی برگزیده شده و نظرها متوجه او شده مصداق دارد . اعتبار پیام جلسات معتادان گمنام می تواند تا حدود بسیار زیادی تحت تأثیر وضعیت آتی شخص پیام آور قرار گیرد . وقتی ما در معرض دید عموم که شامل مطبوعات ، رادیو ، فیلم و کلاً تمام رسانه های عمومی می باشد هستیم ، باید همیشه گمنامی شخصی خود را حفظ کنیم .

همین مسئله در مورد انواع دیگر کارهایی که به نوعی روابط عمومی هستند نیز صدق می کند . گمنام ماندن در بین مردم باعث می شود که تمرکز فعالیتهای ما در جامعه روی پیام باشد ، نه روی آن افرادی که اطلاعات عمومی می دهند . ما هرگز کار اطلاع رسانی به عموم را تنها انجام نمی دهیم چرا که یک تیم حتی دو نفر خیلی بهتر ماهیت جلسات معتادان گمنام  را به عنوان یک انجمن ، به مردم نشان می دهد و همزمان به این دلیل که وقتی افراد به تنهایی این کارها را انجام می دهند معمولاً شخصیت اعضایش را تا حدودی مهار می کند که این خودش تضمینی بر آن است که آنچه که به مردم ارائه شود جلسات معتادان گمنام است ، نه آن معتاد ارائه کننده . این واقعیتی است که یک معتاد وقتی تنها باشد ، برای خودش بد همنشینی است و اینجا نیز در انجام روابط عمومی مثل بازیابی شخصیتمان مصداق دارد . با این همه در اغلب موارد حفظ کردن یا نکردن شخصی مسئله ای است که صرفاً به تصمیم خود شخص بستگی دارد . با تمام سعی و کوششی که ما در مخفی نگهداشتن اعتیاد خود کرده ایم باز هم به احتمال زیاد اطرافیان نزدیک ما می دانستند ، آن زمانها که مصرف می کردیم ، دچار اشکالی بودیم . شاید این باعث کمک باشد که این روزها به آنان بگوئیم که بهبودی پیدا کرده ایم و عضو معتادان گمنام هستیم .

گاهی موقعیت های دیگری هم پیش می آیند که ما را مجاب می کنند تا راجع به عضویت خود در جلسات معتادان گمنام  با بقیه حرف بزنیم . وقتی یک دوستمان درگیری شخص دیگری را با اعتیاد برای ما تعریف می کند شاید دلمان بخواهد به آن دوست چیزهایی را که راجع به معتادان گمنام می دانیم و اینکه برای ما چه کرده است بگوئیم . وقتی یک همکارمان با موادمخدر درگیر شده شاید صلاح بدانیم که تجربه خود را با او درمیان بگذاریم . هیچیک از ما دلش نمی خواهد با بوق و کرنا و بدون دلیل موجه ریزه کاریهای تأسف انگیز اعتیادش را به همه شهر بگوید و به همین منوال ما با هر کس که بر می خوریم راجع به عضویتمان در جلسات معتادان گمنام  چیزی ابراز نمی کنیم . وقتی اینطور به نظرمان می رسد که می توانیم باعث کمک به شخص دیگری بشویم مسئله فرق می کند و شاید صحیح باشد که مختصری راجع به داستان خود و بهبودی که در معتادان گمنام بدست آوریم برای او تعریف کنیم .

تمام اعضای ما چه در کار اطلاعات عمومی باشند چه نباشند ، در روابط ما با عموم نقش دارند . وقتی فرد فرد معتادان ، آثار بازیابی را در زندگی خود به دیگران نشان می دهند بهترین معرف و عامل جاذبه انجمن ما می شوند و تبدیل به شاهدی زنده برای مؤثر بودن جلسات معتادان گمنام  می گردند . وقتی مردم امروز ما را می بینند ، آن گروهی که می دانند ما در گذشته چگونه بودیم ، خبر را به دیگران می رسانند که معتادان گمنام کار می کند . هر چه بیشتر این پیام پخش بشود احتمال این که معتادانی که دنبال بهبودی هستند به محیط گرم و پشتبان و دوستانه انجمن ما جلب بشوند بیشتر خواهد شد .

به همین دلایل ما باید متوجه باشیم که به هر مکانی که وارد می شویم ناخودآگاه همیشه تا حدودی معرف جلسات معتادان گمنام  هستیم . اگر مردم ما را می بینند که تی شرت مارک دار جلسات معتادان گمنام  را پوشیده ایم ولی رفتار نامناسبی می کنیم ، دقیقاً پیام و خاطره زشتی از انجمنمان در ذهن آنها باقی گذارده ایم . آنچه که ما می گوئیم و آنچه که می کنیم روی بازیابی ما در جلسات معتادان گمنام  و انجمن معتادان گمنام تأثیر می گذارد . به عنوان یک عضو متعهد و علاقمند به انجمن ، ما دلمان می خواهد تصویر جالبی از جلسات معتادان گمنام  به مردم ارائه کنیم ، نه اینکه باعث سرافکندگی بشویم .

کاربرد اصول روحانی

سنت یازدهم جلوه گر و معرف ایمان ما به کارآیی برنامه ما ن می باشد ، به عنوان یک انجمن ، هدف اصلی ما رساندن پیام به معتادی که هنوز رنج می کشد است . برای به انجام رساندن این هدف اصلی ، ما احتیاجی به طرح برنامه های تبلیغاتی در جامعه نداریم . برای اینکه نظر خوب جامعه را جلب کنیم و معتادان را نیز به جلسات جذب کنیم ، تمام چیزهایی که لازم داریم به سادگی و با وضوح کافی در برنامه معتادان گمنام ذکر شده است . ما نه فانفار لازم داریم نه ادعای غلو آمیز و نه هنرپیشه ها و دیگر افراد مشهوری که بیایند چیزهای خوب راجع به برنامه ما بگویند که روابط عمومی خوب پیدا کنیم . ما ایمان داریم که اگر مردم از مؤثر بودن انجمن ما اطلاع پیدا کنند ، گفتنی های لازم گفته شده است .

اصل خدمت ، که لازمه کاربرد سنت یازدهم ما می باشد ، یک اصل ساکن نیست . برای اینکه بتوانیم حداکثر خدمت را به معتادی که هنوز در رنج است ارائه بکنیم به طور فعالانه دنبال این باشیم که پیاممان را به شهرهایمان ، قلعه ها و دهات برسانیم . خط مشی روابط ما با جامعه براساس جاذبه است تا تبلیغ . اما به منظور جلب معتادی که هنوز در عذاب است به برنامه مان ، باید اقدامات خیلی فعالانه ای بکنیم که برنامه مان در سطح گسترده ای شناخته بشود . هر چه روابط عمومی ما بهتر و گسترده تر بشود ، توانایی ما برای خدمت بهتر، افزایش خواهد یافت .

قبلاً در همین فصل از جنبه های بیشتر عملی گمنامی در سطح جامعه سخن گفتیم اما همانطور که در فصل بعدی خواهیم دید ، گمنامی چیزی به مراتب فراتر از آن است که فقط وقتی برنامه های روابط عمومی اجرا می کنیم به آن توجه داشته باشیم . هرکدام از ما زندگی خودمان را داریم . کلمات مخصوص به خود را داریم و داستان خصوصی خودمان را داریم که تمام اینها باعث می شود رنگ و ابعاد بخصوصی به پیام انجمن ما داده شود ، اما باید متوجه باشیم پیامی که به افراد جامعه می رسانیم آن نیست که ما چقدر افراد خوبی هستیم . هدف اصلی کوششهای ما برای روابط عمومی آن است که داستان معتادان گمنام را بگوئیم و این که برنامه چه کاری می تواندبرای معتادی که هنوز رنج می کشد بکند . عادت ما به رعایت گمنامی در سطح جامعه ، براساس روحانی تمام سنتهای ما بنیان گرفته است و همیشه یادآور آن است که اصول را بر شخصیتها ترجیح دهیم .

سنت دوازدهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یادآور ماست که اصول را شخصیتها ترجیح دهیم . "

در بازیابی ، ما به دنبال آن هستیم که بجای اراده خود از راهنمایی یک نیروی برتر در امور زندگی شخصی مان استفاده کنیم . به همین طریق سنتها نیز درباره انجمن بحث می کنند که راهنمایی و موضوع کلی خود را بجای شخصیت افراد ، از طریق اصول روحانی اتخاذ می نماید . این عدم وجود خود و فقدان شخصیت محوری همان چیزی است که منظور سنت دوازدهم از کلمه گمنامی می باشد . گمنامی به منزله یک ستون روحانی است که تمامی انجمن معتادان گمنام بر روی آن اساس ساخته شده است . سنت دوازدهم در واقع مجموعه ای از تمام سنتهاست که به صورت واحدی بیان شده و پیام یازده سنت قبلی را به صورتی خلاصه و با تأکید مجدد بازگو می کند .

گمنامی اصلی لزومی است که باعث بقای ثباتی که در انجمن ما لازمه بهبودی شخصی است می گردد . بازیابی چیز ظریفی است که برای رشد احتیاج به ثبات محیط و تعادل و تشویق دارد . هریک از ما و هریک از گروههای مان نقش به خصوصی در تداوم این ثبات به عهده دارد . اتحاد ما آنقدر گرانبهاست که اگر بخواهیم ازبین آرزوهای شخصی خود و حفظ منافع خود و حفظ منافع مشترک انجمن ، یکی را انتخاب کنیم ، منافع جلسات معتادان گمنام را ترجیح می دهیم . ما تنها به دلیل برداشت آگاهانه که از منافع شخصی خود پیدا کرده ایم چنین انتخابی نمی کنیم بلکه چون نسبت به منافع اعضاء معتاد دیگر هم احساس مسئولیت پیدا کرده ایم . اتحاد معتادان گمنام اصلی است که مهمتر از جامعه عمل پوشاندن به خواستهای شخصی مان می باشد .

گمنامی اصل بنیانی سنت عضویت در انجمن ما می باشد . با وجود اینکه تمامی ما از لحاظ خصوصی تفاوتهایی داریم ولی تنها لازمه عضویت جلسات معتادان گمنام دقیقاً همان چیزی است که بین همه ما مشترکاً وجود دارد ، یعنی : دلمان بخواهد که مصرف را قطع کنیم . این اصل ساده ، شخصیت گوناگون افرادی را که از بیماری ما رنج می برند به خود جلب نموده و آنان را زیر چتر مشترک یک انجمن بهبودی جمع می نماید .

اصل گمنامی  فی الواقع جان کلام برداشت انجمن ما از وجدان گروهی می باشد . عقاید هر یک از اعضاء از اهمیت خود برخوردارند ولیکن گروه ، راهنمایی خو را از وجدان دسته جمعی تمام اعضایش بدست می آورد . قبل از آنکه گروه تصمیمی بگیرد ، اعضایش با نیروی برتر خود مشاوره می کنند و از او بابت آن مورد بخصوص درخواست راهنمائی  می کنند . صدای هر یک از افراد گروه به گونه ای متواضعانه به صدای نفر دیگر ملحق شده ، ایجاد یک احساس و برداشت دسته جمعی از اراده خداوند برای گروه و در نتیجه بوجود آمدن یک صدای قوی مشترک از مجموع تمام آن صداها می شود که تماممان را راهنمایی می کند . ما نام این صدا را وجدان گروه می گذاریم . همین اصل برای مسئولیت رهبری نیز در جلسات معتادان گمنام بکار می رود . اگرچه افراد عضو به عنوان رهبر جلسات معتادان گمنام خدمت می کنند ، این رهبران فقط خدمتگزاران ما هستند که وظائف خود را برطبق وجدان گروه به انجام می رسانند . اصل نفی نفس در خدمت و راهنمایی دسته جمعی از شخصیتهای فردی خدمتگزاران مورد اعتماد ما پیشی می گیرد .

اصل گمنامی فقط راهنمای تکامل وجدان دسته جمعی گروه نمی باشد ، بلکه در مورد استقلال گروه نیز عملکرد دارد . هر گروه جلسات معتادان گمنام البته بطور کامل استقلال دارد که به هر گونه صلاح می داند هدف اصلی را به انجام برساند و به توسعه راه مورد نظر خودش برای عملی کردن آرمانها و ایجاد هویت خود بپردازد . انجمن ما فقط یک محدودیت برای این آزادی تقریباً کامل قائل می شود . گروه حق ندارد به گونه ای ابراز وجود و شخصیت بکند که برای بقیه گروههای محله و یا جلسات معتادان گمنام در کل گران تمام بشود . مصلحت و پیشرفت هر گروه جلسات معتادان گمنام تا حدودی به مصالح تمام گروههای جلسات معتادان گمنام بستگی دارد . گروههای ما دنبال اینکه کاری کنند تا از گروه دیگر بالاتر شمرده شوند نمی باشند بلکه : در همکاری برای مسائل مهمتر کل انجمن به همدیگر کمک می کنند. اصل گمنامی باعث الحاق گروههای خود مختار ما به یکدیگر به منظور جامه عمل پوشاندن به هدف مشترکی که به تمام آنها مربوط می شود می گردد .

اصل گمنامی باعث شکل پیدا کردن هدف اصلی ما می شود . اگرچه آرزوهای شخصی هریک از ما باعث ایجاد انگیزه رشدمان به عنوان یک انسان می شوند ، اما انجمن ما از طریق یک هدف دسته جمعی راه خودش را می یابد : رساندن پیام ما به معتادی که هنوز در رنج است . وقتی که ما وارد معتادان گمنام می شویم نقشه های شخصی مان را پشت در می گذاریم . بجای آنکه فقط به فکر خودمان باشیم ، دنبال کمک به دیگران هستیم . این اصل بیخودی نه آنکه خودجوئی عاملی است که هدف اصلی گروههای ما را مشخص می کند .

گمنامی ، راهنمای همزیستی انجمن ما با جامعه می باشد . مایک انجمن مخفی نیستیم و از اینکه می بیینیم ناممان هر سال در جهان شناخته تر می شود خوشحال هستیم . با این همه ما این نام را برای تأیید و صحه گذاری بر سازمانهایی که امکاناًً به ما در پیشبرد اهداف اصلی مان کمک می کنند بکار می بریم . ماسعی نمی کنیم با استفاده از حیثیتی که نام معتادان گمنام کسب کرده روی مسائل جامعه خود تأثیر بگذاریم . اگر ما هدف اصلی خود را به انجام برسانیم جامعه خودبخود متوجه مفید بودن ما خواهدشد و هیچ احتیاجی نخواهیم داشت پشتیبانی که دیگران ازما می کنند با تأییدی که ما از آنها می کنیم تاخت بزنیم . حرفهای خوبی که دوستان انجمن ما در مورد ما می زنند برای توصیه ما به دیگران کافی است .

گمنامی یکی از اصول بسیار مهمی است که انجمن ما در رابطه با سنت هفتم مورد توجه قرار می دهد . ما معتقدیم که سخاوت در صورتی که نفس در آن دخیل نباشد به خودی خود صفت باارزشی است و به همین دلیل است که ما با حفظ گمنامی از اعضای خودمان کمک دریافت می کنیم .

هم چنین ما بطور کلی تمام گروههای مان را تشویق می کنیم که کاملاًً متکی به خود بشوند و تنها متکی به یکی دو نفر از اعضایشان هم نباشند . بذل و بخشش بدون تکیه بر نفس و چشم داشت به این که کسی متوجه بشود ، یا از ما تقدیر کنند ،اصلی است روحانی که با اصل مسئولیت جمعی شانه به شانه پیش می رود . وقتی این دو اصل رعایت شوند همبستگی روحانی و ثبات مالی گروه های ما تضمین می گردد .

همین اصل فراغت از خود و گمنام بودن اساس روحانی سنت هشتم ما نیز می باشد . در معتادان گمنام ، ما شخصی را که بطور حرفه ای قدم دوازدهم را انجام دهد نداریم ، در عوض بطور رایگان از یک زبان ساده و قابل فهم همگان ، برای بازگو کردن تجربه ی شخصی خود از تجربه ی روحانی که ما انرا بازیابی می نمایم استفاده می کنیم . یک تجربه ی روحانی را نه می توان خرید و نه می شود فروخت فقط می توان به رایگان آنرا با دیگران در میان گذاشت . هر چه بیشتر بلاعوض به مشارکت این تجربه می پردازیم ان حس همدردی که ما را با یکدیگر جوش داده تقویت می شود . این سنت به ما یادآور می شود که اصل گمنامی و بذل و بخش در بی نام و نشانی را به تمام تمایلاتی که به کسب نام یا تشویق داریم ترجیح دهیم . در معتادان گمنام ما از اصل گمنامی در تشکیلات خدماتی خود مدد می گیریم . انجمن ما سلسله مراتب سازمانی ندارد . ما هیئت ها و کمیته هایی داریم که فقط برای خدمت تشکیل شده و حکمرانی نمی کنند . اجزای مختلف ساختار خدماتی ما تنها با د نظر گرفتن هدف اصلی و وجدان دسته جمعی انجمن خط مشی خود را انتخاب کرده و بطور مستقیم برای خدماتی که از سوی ما به انجام می رسانند مسئول می باشند . ما از آنانی که در کمیته ها و هیئت ها مسئولیت پذیرفته اند انتظار داریم که دنبال قدرت ، مالکیت یا شهرت خودشان نباشند بلکه با گذشت از نفس خود به انجمنی که بهبودی شان را ممکن ساخته است خدمت کنند . تقریباً تمام گروه ها ، هیئت های خدماتی و کمیته های معتادان گمنام اعضای خود را در رابطه با موقعیت خدماتی آنان جابجا کرده بر می زنند و بسیار بندرت اتفاق می افتد که از یک عضو درخواست کنیم بیش از یک یا حداکثر دوبار دوره پشت سر هم در یک موقعیت خدماتی باقی بماند .

این تأکید به چرخش اعضاء در واقع از همان اهمیتی که انجمن ما برای گمنامی در خدمات قابل است سرچشمه می گیرد . ما باید توجه داشته باشیم که غالباً خدمات در جلسات معتادان گمنام  یک جریان خصوصی نیست بلکه ؛ مسئولیت دسته جمعی انجمن در کل می باشد . البته این سخن بدان معنی نیست که نسبت به توجه ، یا بصیرتی که بعضی از اعضاء در انجام مسئولیت های خدماتی از خود نشان می دهند قدرشناس نباشیم . در جلسات معتادان گمنام  ما اصل گمنامی در خدمات را پیشاپیش شخصیت خدمت گزاران مورد اعتمادمان قرار می دهیم . مسئولیت دسته جمعی نه آن که قدرت شخصی نیرویی است که خدمات را در معتادان گمنام هدایت می کند .

رعایت اصل گمنامی همچنین باعث خواهد شد که صدای انجمن ما در جامعه شکل پیدا کند . هر یک از اعضای بیشمار ما درباره ی مسائل مختلف عقیده ای مخصوص به خودش را دارد . ولی از طرف دیگر پیامی که انجمن ما برای جامعه دارد پیام دسته جمعی ما درباره ی تجربه مان در بهبودی از اعتیاد می باشد . ما بعنوان گروه و به عنوان یک انجمن هیچ عقیده ای در مورد هیچ چیز نداریم مگر راجع به خود برنامه  جلسات معتادان گمنام  در تبادلاتی که با جامعه داریم فقط اصول برنامه مان را ارائه می دهیم ، نه عقاید شخصی اعضای مان را راجع به مسائل دیگر .

گمنامی نه تنها در رابطه با ابراز عقایدمان در سطح جامعه باید مورد توجه قرار گیرد بلکه به خودی خود تمامی و کلیت سیاست و خط مشی روابط عمومی انجمن ما می باشد . در تماس های مان با جامعه ما اعتبار برنامه ی خود را روی مؤثر بودن و کاربرد داشتن  جلسات معتادان گمنام  بنیان می گذاریم ، نه برروی شهرت و شخصیت یک یا چند عضو . ما بدنبال آن هستیم که معتادان را جذب کنیم و در ضمن جامعه هم نظر خوبی راجع به ما پیدا کند و این کار را فقط توسط ان چه که برای ارائه داریم انجام می دهیم نه توسط تبلیغات و حرفهای بزرگ زدن . مطرح نمودن ادعاهای غلوآمیز جای پیام ساده و ثابت شده ی جلسات معتادان گمنام  را بعنوان خط مشی روابط عمومی نخواهد گرفت .

گمنامی سنت دوازدهم یا بی نام و نشانی در انجمن ما ، عملاً باعث انجام پذیر شدن اهداف مختلفی که هر یک از عواقب وسیع روحانی برخوردارند می گردد . با یاداور شدن اینکه آنچه که در جلسه گفته شد در همین جلسه می ماند کمک بسیار اساسی به ادامه جلسات به گونه ای که اعضاء نترسند . حرفهایشان در بیرون نقل قول شود می کنیم . همچنین یادآور شدن اینکه پیام مهم است نه پیام آور متوجه مهمترین اصل در رابطه با مشارکتی که درجلسات انجام می گیرد می شویم .

گمنامی در سنت دوازدهم همچنین بدان معنی است که اگر تجزیه و تحلیل کنیم در نهایت متوجه خواهیم شد که تفاوتهای شخص ما عامل ایجاد هیچ تفاوتی نمی باشند . در جلسات معتادان گمنام در بهبودی و در بازیابی  همه ما برابر هستیم . این درست است که همه ما با تاریخچه های شخصی متفاوت ، عادتهای مصرفی متفاوت ، تحصیلات و تخصصهای اجتماعی متفاوت ، استعداد و نواقص اخلاقی متفاوت وارد جلسات معتادان گمنام می شویم . اما در رابطه با هدف بهبودی شخصی مان ، اینکه حرفه ما چیست ، هیچ ارتباطی به استعداد ما برای کمک به یکدیگر ندارد . تحصیلات دانشگاهی ، بیسوادی ، پولداری ، فقر اینگونه مسائل که به نهایت روی زمینه های دیگر زندگی مان در بیرون اثر می گذارند ، نه به ما کمکی خواهد کرد و نه شانس ما را در بازیابی کمتر خواهد نمود . به همین منوال این عوامل نه باعث مؤثرتر شدن و نه باعث اختلال در مساعی ما برای پیام رسانی خواهند شد .

ما در عضویت جلسات معتادان گمنام برابر هستیم . تمام ما در نهایت اعضاء این انجمن بوده و تجزیه کننده آن نمی باشیم . گمنامی به گونه ای که از آن در سنت دوازدهم صحبت می شود به معنی آن است که بالاخره ما آنقدر از بیماری منزوی کننده اعتیاد بدبختی به سرمان آمده ، به جایی تعلق پیدا کرده ایم .

این یک حقیقت است . گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ماست . بدون این گمنامی اتحادی که ادامه بهبودی ما به آن بستگی دارد در نتیجه جنجال و اغتشاشاتی که از برخورد شخصیتهای متضاد بوجود می آید ، از بین خواهد رفت . با رعایت این گمنامی به گروههای ما تعدادی اصول داده می شود که باعث راهنمائی شان است ، همان دوازده سنت که به آنها کمک می کند تا نیروی یکایک اعضایشان را در قالب انجمنی که باعث شکوفایی ، تشویق و حمایت از بهبودی همه ما می شود به یکدیگر ملحق کنند . ما دعا کنیم که معتادان گمنام هرگز به کلکسیونی خاکستری رنگ از معتادان بی صورت و بدون خصوصیات فردی تبدیل نگردد . ما از رنگ همدردی ، قدرت ابداع ، شیطنت ها ، سر زندگی و متنوع بودن شخصیت اعضایمان لذت می بریم . در واقع همین تنوع و گوناگونی قدرت ماست .

ما متوجه می شویم که هر چه اعضای ما قویتر باشد به هما ن نسبت اتحاد انجمن ما قویتر می شود . این یک پارادوکس بزرگ بازیابی در جلسات معتادان گمنام می باشد : وقتی ما به یکدیگر ملحق می گردیم و نسبت به آنچه خیر و صلاح انجمن می باشد متعهد می شویم منفعتی که در جهت خیر و صلاح خود ما نصیبمان می شود نیز ، بسیار فزونی پیدا می کند . وقتی اراده شخصی مان را تسلیم می کنیم با فروتنی تمام ، قدرتی را که داریم در خدمت کل می گذاریم ناگهان قدرت عجیبی پیدا می کنیم که نه تنها از قدرت خودمان برتر است بلکه از قدرت مجموع اجزاء تشکیل دهنده اش نیز برتر است .

وقتی که ما فارغ از خود با رعایت گمنامی به خدمت در برآوردن احتیاجات دیگران می پردازیم متوجه می شویم که احتیاجات خودمان نیز در عوض برآورده می شوند ، خیلی بهتر از آنچه که تصورش را می کردیم . وقتی ما در گمنامی به انجمنی با دیگر معتادان در حال بهبودی ملحق می شویم و منافع گروه را به منافع خودمان ترجیح می دهیم رشد روحانی خودمان نیز به مراتب بیشتر می شود و به هیچوجه کمتر نمی شود .

این دقیقاً همان چیزی است که منظور سنت دوازدهم می باشد ، وقتی می گوید که : گمنامی اصل روحانی تمام سنتهای ما می باشد . تا زمانی که ما به اصول روحانی اولویت دهیم شخصیت انفرادی ما می تواند رشد کند و از هر زمانی در زندگیمان شکوفاتر بشود و باعث تضمین این بگردد که انجمنمان به شکوفایی خود ادامه بدهد ، قوی و آزاد .

رعایت منافع مشترکمان وابسته به اتحادمان می باشد . تنها امید ما برای حفظ این اتحاد ، با وجود این گوناگونی عظیمی که در معتادان گمنام یاقت می شود ، بکار گرفتن اصول معین مشترکی می باشد : همان اصول سنتهای دوازده گانه .

تا زمانی که ما رعایت این اصول مشترک را به اعمال شخصیت انفرادیمان ترجیح دهیم ، همه چیز درست پیش خواهد رفت .

کتابچه سفید#

دعای آرامش خداوندا ، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم ،شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم . آمین

معتاد کیست ؟

اکثر ما برای جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب می دانیم ! زمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخدّر خلاصه شده بود . ما همیشه یا مشغول گرفتن یا مصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم . ما زندگی      می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم . خیلی ساده ، معتاد ، زن یا مردی است که زندگیش را مواد مخدّر کنترل  کند، ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان،  تیمارستان و مرگ در انتظارمان است .

 

 

 

برنامه معتادان گمنام چیست ؟

معتادان گمنام،  یک انجمن غیر انتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی هستیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک هم پاکی خود را حفظ کنیم . این برنامه،  یک برنامه پرهیز کامل از هر گونه ماده مخدر است تنها لازمة عضویت در این انجمن « تمایل » به قطع مصرف مواد مخدّر است . پیشنهاد می کنیم که در این مورد روشن بین باشید و این فرصت را از دست ندهید . برنامه ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده اند و ما    می توانیم آنها را در زندگی روزمرّه خود به کار بندیم . نکته بسیار مهم این برنامه عملی بودن آن است .

در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد . ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم . حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی نداریم و هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم . هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد و جنسیت می تواند به ما بپیوندد . برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده اید . کارهائی که در گذشته کرده ای و یا دارائی و نداری شما برای ما بی تفاوت است . تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد ، اینست که شما می خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم . در اینجا تازه واردان از همه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم ، می توانیم آن را حفظ کنیم . تجربة گروهی ما نشان می دهد کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت    می کنند پاک می مانند .

 

 

 

چرا اینجا هستیم ؟

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام ، ما اختیار زندگی خود را کاملاّ از دست داده بودیم و دیگر نمی توانستیم مانند دیگران زندگی کنیم و از آن لذت ببریم . برای زندگی به چیزی متفاوت نیاز داشتیم و تصور می کردیم که آنرا در مواد مخدّر پیدا کرده ایم . برای ما مواد مخدّر مهم تر از خانواده ، همسر و فرزندانمان شده بود و می بایستی آن را به هر قیمتی بدست می آوردیم . در این راه به بسیاری از مردم لطمه های شدید زده ایم . اما بیش از همه خود را آزار داده ایم . ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیت های فردی ، در واقع خودمان برای خودمان گرفتاری درست می کردیم و این طور به نظر می رسید که نمی توانیم زندگی را آنطور که هست قبول کنیم . اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خود کشی تدریجی است اما اعتیاد ، این دشمن زیرک زندگی ، قدرت انجام هر گونه اقدامی را از ما سلب کرده بود . در نهایت بسیاری از ما کارمان به زندانها کشیده شد . بسیاری دست بدامن پزشکان ، روان پزشکان و ... شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود . بیماری ما همیشه یا دوباره عود می کرد و یا بدتر می شد تا عاقبت از روی ناچاری در معتادان گمنام به یکدیگر پناه آوردیم . پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادی بیمار هستیم و از نا خوشی رنج  برده ایم که درمان شناخته شده ای ندارد . اما به هر حال می توان آن را در نقطه ای از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودی هم وجود دارد .

 

 

چگونگی عملکرد

اگر می خواهید آنچه را ما داریم به دست آورید و برای به دست آوردنش تمایل به کوشش دارید ، در نتیجه شما حاضرید قدمهای معینی را بردارید ، این قدمها ، اصولی هستند که بهبودی ما را ممکن ساختند .

1.ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم ، که زندگیمان آشفته گردیده بود .

2.ما به این باور رسیدیم که  نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند .

3.ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم .

4.ما یک ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم .

5.ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم .

6.ما کاملاّ آماده شدیم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند .

7.ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

8.ما فهرستی از تمام کسانی که آزار داده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنان شدیم .

9.ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران زیان وارد نماید .

10.ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاّ بدان اقرار نمودیم .

11.ما از راه دعا و تفکر جویای بهتر نمودن رابطة آگاهانه با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از ارادة او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم .

12. با یک بیداری روحانی که در نتیجه این قدم ها پیدا کردیم ما سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم .

 

در آغاز گام نهادن در این راه دشوار به نظر می رسد ، اما باید به خاطر داشته باشیم که ما یکروزه معتاد نشدیم ، بنابراین شتاب و      بی حوصلگی به ما کمکی نمی کند و هر کاری را با ملایمت امکان پذیر است . باید توجه داشته باشید که بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به اصول روحانی مهمترین عامل ناکامی ما در راه باز پروری است . سه اصل مهم روحانی عبارتند از : صداقت ، روشن بینی و تمایل .

ما به اعتیاد با دید واقع بینانه می نگریم و ارزش درمانی کمک یک معتاد را به یک معتاد دیگر ، به خوبی دریافته ایم ، چون می دانیم که یک معتاد بهتر از هر کس می تواند یک معتاد دیگر را درک و کمک کند و ما نیز ایمان آوردیم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزانة خود روبرو شویم به همان نسبت سریعتر می توانیم عضو قبول شده ، مسئول و سازندة اجتماع خود باشیم .

پشت کردن به اولین مورد مصرف مواد مخدر یگانه راه جلوگیری از بازگشت به دامان اعتیاد است ، اگر شما هم مثل ما هستید  می دانید که مصرف یکبار زیاد ، و هزار بار کافی نیست . ما برروی این نکته اصرار می ورزیم که حتی اگر نوع مواد مخدر مصرفی خود را تغییر دهیم باز هم با اولین بار مصرف ، به عمق اعتیاد سرنگون می شویم . بسیاری از معتادان عقیده دارند که الکل ماده مخدر نیست و مصرف آن باعث بازگشت به اعتیاد نمی شود . ما پذیرفته ایم که الکل نیز یک ماده مخدر است و ما کسانی هستیم که به بیماری اعتیاد مبتلا هستیم و باید از هر نوع مواد مخدر دوری کنیم تا بهبود یابیم .

چه باید کرد ؟

برنامه خود را با انجام قدم اول از « چگونگی عملکرد » شروع کنید . وقتی ما قلباّ و از ته دل بپذیریم که در مقابل اعتیادمان عاجزیم و اختیاری از خود نداریم قدم بسیار بزرگی را در راه بهبودی خود برداشته ایم . بسیاری از ما در این مرحله شک و تردیدهایی داشتیم ، یا حقیقت امر را کتمان می کردیم ، بنابراین این فرصت را غنیمت بشمارید و از همین ابتدا نسبت به حقیقت امر دقیق و رک و راست باشیم . سپس قدم دوم و قدم های بعدی را بردارید و آنگاه به مرور خود منظور اصلی این برنامه را درک خواهید کرد . چنانچه شما در یک مرکز درمانی ، از هر نوع که باشد ، به سر می برید و در حال حاضر مصرف مواد مخدر را قطع کرده اید ،  با خیالی راحت می توانید این روش زندگی را امتحان کنید .

پس از مرخص شدن ، برنامه روزانه تان را ادامه دهید و از طریق نامه ، تلفن و یا شخصاّ با یکی از اعضای معتادان گمنام تماس بگیرید . و از آن بهتر اینکه به جلسه های ما بیایید . در اینجا جواب بعضی مسائلی را که آزارتان می دهد خواهید یافت .

اگر هم در هیچ مرکز درمانی نیستید باز هم می توانید همین کار را انجام دهید . امروز مواد مخدر مصرف نکنید. اکثر ما میتوانیم برای 8 تا 12 ساعت مواد مخدر مصرف نکنیم ، در حالیکه تحمل زمان طولانی تر ظاهراّ غیر ممکن به نظر می رسد .

اگر وسوسه شدید یا اجبار شما را دم به دم به سمت مواد مخدر می کشد می توانید بر اساس یک برنامه مشخص پنج دقیقه به پنج دقیقه مصرف خود را به تعویق اندازید . به این ترتیب دقایق به ساعات و ساعات به روزها تبدیل خواهد شد و به تدریج عادتتان از بین خواهد رفت و تا حدی آرامش پیدا می کنید . وقتی متوجه شدید نیازتان به مواد مخدر تا حدی از بین رفته است معجزه واقعی اتفاق افتاده و دوران استفاده از

مواد مخدر به پایان رسیده و زندگیتان آغاز شده است.

سنتهای دوازده گانه معتادان گمنام

ما آنچه را که داریم فقط با مراقبت کامل می توانیم حفظ کنیم و همانطور که آزادی فردی ما از دوازده قدم سر چشمه می گیرید به همان صورت آزادی گروه نیز به سنتهای ما بستگی دارد .

تا زمانی که پیوندهایی که ما را به هم متصل می کند از آنچه که ما را از یکدیگر جدا می کند محکمتر باشد همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت .

 

1.منافع مشترک ما باید در رآس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد .

2.در رابطه با هدف گروه ما فقط ، یک مرجع نهایی وجود دارد – خداوندی مهربان که بگونه ممکن خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند .

3.تنها لازمه عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد .

4.هر گروه باید مستقل باشد به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر یا معتادان گمنام در کل اثر بگذارد .

5.هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد – رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است .

6.یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط ، یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تآیید قرار بدهد یا در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان گمنام را بدانها به عاریت بدهد ، زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، مارا از هدف اصلی خود منحرف سازد .

7.هر گروه معتادان گمنام باید کاملاّ خودکفا باشد و کمکهای مالی از خارج دریافت نکند .

8.معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند ، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند .

9.معتادان گمنام ، تحت این نام ، هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئتهای خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماّ در برابر کسانی که بدانها خدمت می کنند مسئول باشند .

10.معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارد ، بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود .

11.خط مشی روابط عمومی ما بر اصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو ، و فیلم حفظ کنیم .

12.گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد ، همیشه یادآور ماست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم .

 

 


 

بهبودی و لغزش ( عود بیماری )

بسیاری از مردم تصور می کنند مفهوم بهبودی فقط مصرف نکردن مواد مخدر است . آنها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز از مواد مخدر به مدت طولانی را ، علامت موفقیت کامل می دانند . اما تجربه ما که برنامه بهبودی معتادان گمنام را دنبال می کنیم ، نشان داده است که مطلب به این سادگی نیست . بنابه تجربه ما ، گاه لغزش برای عضوی که قدری با انجمن ما مربوط شده است چنانچه تجربه تکان دهنده ای می تواند باشد که او را وادار به دنبال کردن جدی تر این برنامه کند . در حالی که عده ای از اعضای دیگر ، با وجود پرهیز دراز مدت هنوز هم در اثر عدم صداقت و خود فریبی ، قادر نیستند از لذت بهبودی کامل و پذیرش اجتماعی بهره مند شوند اما در مجموع پرهیز کامل و مداوم از موادمخدر و تماس نزدیک و مشارکت با اعضاء گروههای معتادان گمنام ، بهترین راهی است که زمینه رشد را برای یک معتاد فراهم می کند .

با آنکه معتادان همگی مانند یکدیگرند اما شدت بیماری و سرعت بهبودی فردی آنها با هم تفاوت دارد . در بعضی از موارد لغزش ممکن است زمینه ای فراهم کند که نهایتاّ به آزادی کامل فرد منتهی شود اما در مورد فرد دیگر آزادی او به آن بستگی داشته باشد که با سماجت و عزم راسخ ، هر چه پیش آید ، دو دستی به پاکی خود بچسبد تا از مرحله بحرانی بگذرد . معتادی که بتواند به هر طریق نیاز و هوس مصرف را حتی برای یک مدت کوتاه ندیده بگیرد و اختیارا فکار غیر ارادی و رفتار اجباری خود را داشته باشد ، به نقطه عطفی رسیده است که می تواند در بهبودیش سرنوشت ساز باشد . گاه موازنه احساس آزادی و استقلال حقیقی ما به هم می خورد و با آنکه ظاهراّ می دانیم هر چه داریم در اثر اتکاء به یک نیروی برتر از خودمان و با کمک کردن و کمک گرفتن از دیگران و همدلی بدست آمده است اما به میل به تک روی و در دست گرفتن دوباره اختیار زندگی ، ما را به طرف خود می کشد . در طول دوران بهبودی ، هیولاهای زندگی گذشته ،‌به دفعات به سراغمان خواهند آمد . ممکن است احساس کنیم که زندگی دوباره بی معنا ، یکنواخت و کسل کننده شده است . ممکن است تکرار ایده های جدید ، مغزمان را خسته کند و از لحاظ جسمی هم به خاطر انجام مکرر اقدامات و فعالیتهای تازه مان احساس کوفتگی کنیم اما احساس هر چه که باشد فرقی نمی کند . ما می دانیم که اگر این کارها را تکرار نکنیم ، مطمئناّ رفتار قدیم خود را از سر می گیریم و اگر چیزی که داریم استفاده نکنیم آنرا از دست می دهیم . این دوره ها معمولاّ بهترین دورانی هستند که ما در آن رشد و پیشرفت می کنیم . با آنکه شاید ظاهراّ جسم و فکر ما از تمام این چیزها خسته شده باشند اما باید بردبار باشیم زیرا ممکن است قوه محرکه تغییر و رستاخیز حقیقی ، در عمق وجودمان در صدد پیدا کردن راهی باشد که بتواند انگیزه های درونی ما را دچار تحول کند و زندگیمان را تغییر دهد .

بهبودی از طریق تجربه و بکارگیری قدمهای دوازده گانه ،هدف ماست ، نه فقط پرهیز جسمی از مواد مخدر ، پیشرفت ما نیاز به سعی و کوشش دارد . از آنجا که یک فکر بسته ، به هیچ وجه ظرفیت پذیرش افکار نو را ندارد . بنابراین باید به طریقی روزنه ای برای نفوذ در آن پیدا کرد و چون فقط خودمان می توانیم ، این کار را برای خود انجام دهیم از این رو لازم است مواظب دو دشمن درونی خود که بی تفاوتی و تنبلی هستند باشید . اینطور به نظر می رسد که مقاومت در برابر تغییر ، در خون ماست و فقط چیزی مانند یک انفجار اتمی می تواند زمینه های لازم برای تغییر مسیر در ما بوجود آورد . یک لغزش ( البته اگر بتوانیم جان سالم به در ببریم ) می تواند چاشنی این انفجار را فراهم کند . گاه لغزش نزدیکان و یا مرگ آنها ممکن است ما را به خود بیاورد و چشم ما را در مورد لزوم یک عکس العمل شدید باز کند .

 

 

 

فقط برای امروز

به خودت بگو : فقط برای امروز ، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ، زندگی می کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .

فقط برای امروز ، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور می کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

فقط برای امروز ، برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آنرا دنبال خواهم کرد .

فقط برای امروز ، سعی خواهم کرد که به کمک انجمن ، از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم .

فقط برای امروز ، ترسی نخواهم داشت .

فقط برای امروز ، به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نمی کنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد .

تا مادامی که این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

 

 

 

داستانهای افراد

معتادان گمنام از سال 1953 تا کنون رشد بسیار زیادی کرده است . بنیانگذاران این انجمن که همیشه در قلب ما جا دارند ، در طول این دوران مطالب با ارزش فراوانی در مورد اعتیاد و بهبودی به ما آموخته اند .

داستانی را که یکی از اعضای اولیه انجمن ما در سال 1965 به رشته تحریر در آورده است در قسمت بعد برایتان بازگو می کنیم . داستان بهبودی اعضائی که بعداّ به انجمن ما پیوسته اند در کتاب اصلی ما معتادان گمنام آورده شده است .

 

 

 

ما بهبود پیدا می کنیم

ضرب المثلی است که می کوید : سیاست غریبه ها را باهم آشنا می کند و بر طبق ضرب المثل در جمع ما اعتیاد غریبه ها را آشنا می کند با آنکه ممکن است جزئیات داستان هریک از ما با دیگری تفاوت داشته باشد اما در مجموع همگی ما یک وجه مشترک داریم . وجه مشترک ما بیماری یا اختلالی است به نام اعتیاد . ما از دو چیز که در ساختمان اعتیاد واقعی به کار رفته است به خوبی مطلعیم ، یکی از آنها وسوسه و دیگر اجبار است . وسوسه همان فکر ثابت و سمجی است که دوباره و دوباره مارا به طرف مواد مخدر مورد علاقه مان ویا مشابه آن می کشاند تا بلکه همان حالت خوش خوبی را که زمانی تجربه کرده ایم دوباره بدست آوریم .

اجبار: وقتی ما این جریان را به یک ’پک ، یک دود ، یک قرص ویا یک مشروب به حرکت می اندازیم ، دیگر نمی توانیم با اراده خودمان جلوی آن را بگیریم ما به خاطر حساسیت جسمیمان به مواد مخدر کاملاً در چنگال یک نیروی نابود کننده قوی تر از خود گرفتاریم .

وقتی ما به آخر خط می رسیم و می بینیم که دیگر چه با موادمخدر و چه بدون آن ؟ نمی توانیم مانند انسان زندگی کنیم ، همگان با یک سئوال مشترک مواجه می شویم ، آیا کاردیگری مانده است که انجام نداده باشیم ؟‌اینطور به نظر می رسد که دوراه بیشتر نباشد ، ما یا می توانیم به بهترین نحو ممکن عاقبت تلخ خود – زندان ،‌تیمارستان یا مرگ شویم – یا راه تازه ای برای زندگی پیدا کنیم . در گذشته تعداد بسیار کمی از معتادان شانس پیداکردن راه دوم را داشته اند ، اما معتادان امروز خوشبخت ترند .برای اولین بار در تاریخ بشر راه ساده ای برای معتادان پیدا شده است که تأثیر آن در زندگی بسیاری از آنان به ثبوت رسیده است . درهای این برنامه برروی همگان باز است این برنامه روحانی ساده و غیرمذهبی ، به نام معتادان گمنام است .

در حدود پانزده سال پیش وقتی که اعتیاد مرا به نقطة عجز ،‌بیهودگی و تسلیم کامل رسانده بود با انجمن الکلیهای گمنام آشنا شدم . در آن دوران انجمن معتادان گمنام هنوز تشکیل نشده بود در آنجا با معتادان دیگری آشنا شدم که آنها هم راه حل مشکل خود را در آن برنامه پیدا کرده بودند اما من و دوستانم می دانستیم که هنوز عدة‌زیادی از همنوعان معتاد ما در سراشیب سرخوردگی ،‌سر افکندگی نبستی تلف می شوند و نمی توانند متوجه نکات مشترک خود و الکلی ها ، در الکلی های گمنام شوند . وجه مشترک آنها در حد علائم ظاهری خلاصه می شد و به حدود عمیق تر احساسات و عواطف که در آن همدلی تبدیل به مرهمی درمانی برای تمام معتادان می شود نمی رسید . در ماه جولای سال 1953 به کمک چند نفر از معتادان وعده ای از اعضای الکلی های گمنام که به ما وبرنامه اعتقاد زیادی داشتند ،‌انجمنی را که اکنون به نام معتادان گمنام می شناسیم ، شروع کردیم ،‌ما احساس می کردیم که پس از آن ، تازه واردان می توانند از معتادانی که بهبودی های دراز مدت دارند به عنوان نمونه استفاده کنند نکات مشترکی را که برای متقاعد کردن خود لازم دارند در آنها ببینند و به خود بقبولانند که آنها هم می توانند پاک بمانند . این درست همان چیزی است که ما به طور اصولی بدان احتیاج داشتیم ودر طی سالهای گذشته صحت آن برایمان کاملاً روشن شده است . ایمان و اعتقاد به یکدیگر احترام ودرک بی چون و چرا که آن را هم دردی می نامیم ، باعث آفرینش فضایی شده است که ما می توانیم در آن ، زمان و دنیای واقعی را احساس و لمس کنیم و با ارزش های روحانی که بسیار یازما مدتها پیش آنرا گم کرده بودیم دوباره از نو آشنا شویم . ما در این انجمن هم از لحاظ تعداد و هم ازلحاظ نیرو درحال رشدیم. تا بحال هرگز دیده نشده است که این همه معتاد با انتخاب خود ودر یک اجتماع آزاد بتوانند هرجا که می خواهند دور هم جمع شوند وبا آزادی کامل و سازنده به بهبودی خود ادامه دهند .

حتی خود معتادان هم می گفتند این کار بصورتی که ما در نظر داریم عملی نخواهد بود . ما به جلسات علنی اعتقاد داشتیم و مانند گروههای دیگر سعی نکردیم جلسات خود را مخفیانه برگزار کنیم . ما اعتقاد داشتیم این روش با تمام روشهای دیگری که دوری دراز مدت از اجتماع را برای معتادان توصیه و دنبال کرده اند تفاوت دارد و احساس می کردیم که معتاد هرچه زودتر با مسائل روزمره خود روبرو شود بهمان نسبت سریع تر می تواند به یک عضو فعال وواقعی اجتماع تبدیل شود . ما بالاخره برروی پای خود بایستیم و با زندگی آنگونه که هست روبرو شویم بنا بر این چرا از اول آنرا شروع نکنیم .

البته به خاطر همین چیزها  بسیاری از افراد لغزش کردند و بسیاری هم به کلی مفقود   شد ند . اما در هر صورت تعداد زیادی ماندند و تعدادی هم پس از قدری عقب نشینی بمرور دوباره به طرف ما برگشتند . نکته درخشان تر ، این واقعیت است که تعدادی از اعضای کنونی ما مدتهای درازی است که از مواد مخدر به طور کامل پرهیز کرده اند و حال بهتر می توانند به تازه واردان کمک کنند . دیدگاه و طرز تلقی این اعضاء که بر اساس مفاهیم روحانی قدمهاو سنتهای مااستوار شده است ، قوة محرکه رشد ووحدت برنامه ماست . ما اکنون می دانیم که زمان مناسب فرا رسیده است . دیگر آن دروغ کهنه و قدیمی که می گوید وقتی معتاد شدی برای همیشه معتاد خواهی ماند از طرف جامعه یا خود معتاد تحمل نخواهد گردید . حقیقت آن است که ما بهبود پیدا می کنیم .

 

 

 

یک سوم زندگی من

امروز روز کسالت آوری بود مثل عصر، جمعه . تمایل شدیدی برای مواد احساس می کردم و اگر می خواستم چیزی گیر بیاورم باید سعی می کردم که ساقی ها را پیدا کنم تمام روز دلهره داشتم اما وقتی به خانه رسیدم و یک ساعتی دراز کشیدم احساس آرامش کردم . من می توانم این وضع طبیعی را ادامه دهم چون اکنون چیزی برایم باقی نمانده است جز یک وجدان بیدار . تمام دلهره های گذشته از بین رفته است اکنون می توانم دراز بکشم ، از این بابت دغدغه ای نداشته باشم و آرام وراحت باشم . هر چه بیشتر پاک بمانم بهتر با این وضع خومی گیرم . تا وقتی که پاک هستم وضع واقعی من این است که وقتی صبح از خواب برمی خیزم دیگر به این فکر نمی افتم که آیا هوا مه آلود است یا آفتابی . حالا دیگر نه از آن کش و قوس ها خبری است نه از آن عرق ریختن ها . اوقاتی را به یاد می آورم که نمی توانستم با خیال راحت بخوابم چونکه مقداری ماده مخدر در کمدم داشتم ، اما اگر خواستم آنرا مصرف کنم صبح که از خواب بلند می شدم دیگر چیزی نداشتم و آن وقت دوباره حالم خراب می شد .

هرگز فکر نمی کردم که در اینجا بتوانم با غریبه ها قاطی شوم اما اکنون فکر می کنم که گاهگاه من هم درست همان احساسات آنهارا دارم .حالا دیگر اجازه نمی دادم که همه چیز های کوچک و تنگ نظرانه ذهنم را اشغال کند و مثل آن وقتها بی مبالات و نیرنگ باز نبودم . تنها کسی نسبت به او بی مبالات و نیرنگ باز بودم خودم بودم . هر کسی می توانست درون مرا ببیند . من دیگر دنبال مواد مخدر نمی دوم و تمایل شدیدی هم به آن ندارم مگر اینکه دچار حساسیت شوم یا مسئله ای پیش آید . اکنون می توانم شب به خانه بروم ، شمد هاو پتوهارا تمیز و مرتب کنم ، دعای کوچکم را بخوانم و بخوابم . این وضع واقعاً به خیر و صلاح من است .

دیروز روز پرداخت حقوق بود . رفتم بیرون و برای خودم جند تا هدیه خریدم نه اینکه مثل ایام کریسمس چیزی بلند کنم . حالا می توانم به همه این فروشگاهها سر بزنم بی آنکه حتی وسوسه دزدی یابلند کردن اجناس به سرم بزند این سومین کریسمسی است که با آدمهای خوب می گذرانم و از وقتی که آن دارو دسته های فاسد بریده ام حتی نمی توانم فکرش را بکنم که دزدی هم می کرده ام . من احساس می کنم که اززمان کودکی ذاتاً آدم شرافتمندی بوده ام ، اما دزدی می کردم که به درد اعتیادم برسم ، که آن ماده لعنتی را به دست آورم ، که خودم را سر پا نگه دارم ، که جلوبیرون روی شکمم را بگیرم ،‌که از سرازی شدن آب دماغم جلوگیری کنم . چه دماغی ! چه مریض بودم چه نبودم همیشه آب دماغم سرازیر بود .

قصة من شبیه ثصة خیلی های دیگر است . سیزده ساله بودم که کارم به یک بیمارستان روانی کشید . راستش چیز زیادی ازآن قضیه به یادم نمانده است ، اما دلیلش مصرف قرص آمفتامین بود . آنها خیال می کردند که من به یک افسردگی جنون آسا مبتلا هستم ، به سختی از شر آن قرصها خلاص شدم و بعد قکر کردند که من یک آدم عصبی هستم .

با این حال قضیه ادامه یافت . دوباره با قاچاقچی ها ارتباط برقرار کردم . من اکنون سی سال دارم ودوازده سال و نیم از زندگی ام این طور گذشت ، اما مطمئن باشید که دیگر آن طور زندگی کردن را دوست ندارم . از سه سال پیش که دور مواد مخدر را خط کشیدهام ،‌نمی توانم بگویم که وسوسه نشده ام ، نمی توانم بگویم که فکر گذرای مصرف کردن به سم نیفتاده است ، گاهگاه این حالتها را داشته ام . اما حالا این جور افکار مثل این فکر گذرا است که : « در آنجا یک اتومبیل خوشگل وجوددارد و دلم می خواهد من هم یکی مثل آن را داشته باشم » و بعد این فکر زود از بین می رود . به نظر من زمانها ودوره های بیماریپس از آنکه انفاق افتادند از آدم دور می شوند .

اکنون مدت دوسال است که وسوسه شدیدی برای مصرف مواد ندارم . اکنون سعی می کنم که اراده و زندگی ام را به خداوند ،‌بدانگونه که اورا درک میکنم بسپارم . بعضی اوقات سعی می کنم که نقش خداوند را بازی کنم و همه کارها را خود به تنهایی اداره کنم اما این روش مؤثر نمی افتد . هرچه که بیشتر با گروه باشم وپاک بمانم زندگی لذت بخش تر می شود . آخرین دفعه ای که ار گروه کنار کشیدم تبدیل به یک آدم هراسان ،‌فین فینو ، دوبرابر افسرده ، دوبرابر نیرنگ باز شدم و باز همان راه گذشته را پیمودم و همان حرفهای گذشته را تکرار کردم . اکنون هر هفته که بتوانم در جلسات انجمن شرکت می کنم . مدتی قبل نزد گروه خودمان برگشتم و آنروز مهمتار از تولدم بود . برو بچه ها مرا با روی باز پذیرفتند و از دیدنم خوشحال شدند . من با حالاتی که معمولاً داشتم برای بسیاری از آنها دردسر زیادی به وجود آوردم . در آن زمان هیچ چیزی به دردم نمی خورد و همه چیز در نظرم نامطلوب بود ، جز موادمخدر . با آنکه اشتیاق شدیدی به مواد مخدر داشتم اما در آن زمان برای به دست آوردن هر چیز دیگری هم که بتواند پاهایم را از زمین بکند آمادگی داشتم . اما حالا‌می دانم که هر چیز ی که بتواند پاهایم را از زمین بکند  ( که البته هواپیما نیست ) مرا واقعاً دچار مشکل می کند . من صادقانه به این موضوع اعتقاد دارم . اکنون نمی دانم که آیا با تمام توانم به قدمهای دوازدهگانه عمل خواهم کردیانه ، اما می دانم که با اجرای آنها با تمام وجودم توانستم که حدود سه سال پاک بمانم .

اکنون وقتی دوباره دچار مشکل می شوم می فهمم که بیشتر این مشکلات از کجا ناشی می شود از خود من . حالا می فهمم که خیلی بیشتر مردم را تحمل می کنم و نسبت به اطراقیانم شکیبایی بیشتری دارم و این یک تغییر بزرگ در من است . عمل کردن به اصول این برنامه به آن صورتی که من آنها را می فهمم ، پاک ماندن حتی برای یک روز ، و تقسیم کردن تجربه ها با دیگر معتادانی که تازه به جمع ما پیوستند کلاً اعمالی هستند که نگاه کلی مرا نسبت به زندگی تغییر داده اند . این راه خوبی برای زندگی است .

 

 

 

بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست

من از یک مرکز درمانی ویژه بانوان به انجمن معتادان گمنام پیوستم . همان شب اولی که از مرکز درمانی مرخص شدم به انجمن آمدم و در اینجا بود که راه و رسم زندگی کردن را آموختم ، به طوری کهدیگر مجبور نبودم در زندگی روزمره ام هیچ نوع مواد مخدری مصرف کنم . دراینجا بود که چیزهای زیادی درباره خودم آموختم ، زیرا ما معتادان شباهت خیلی زیادی به یکدیگر داریم . در جلسات ما هر وقت که مشکلات و راه حل های پیشنهادی مورد بحث قرار می گیرد من آن سوی دیگر خود را می بینم . من از آنهایی که برنامه بهبودی را باتمام توان خود دنبال می کنند آموختم که چطور من هم اگر بخواهم و کوشش کنم می توانم همین راه را دنبال کنم .

همچنین از آنهایی که اشتباه کرده اند آموخته ام که چگونه اشتباه نکنم . وقتی می بینم که بعضی ها این انجمن را ترک می کنند تا دوباره همان راه گذشته را آزمایش کنند احساس بدی پیدا می کنم ، اما می دانم که اگر نخواهم به آن راه بیفتم بایستس که انجمن را ترک نکنم . دیگر اینکه مجبور نیستم که دزدی کنم یا چک های بی پشتوانه و تقلبی بکشم .

اعتیاد من به گذشته دور بر می گردد . وقتی شانزده ساله بودم شروع کردم به مشروبخواری و بعد به شکل بدی آن را ادامه دادم و اکنون می فهمم که دلیل آن این بود که من در اصل مریض بودم . من در واقع یک جور بیماری عاطفی داشتم که خیلی هم شدید بود . اگر از نظر عاطفی مریض نبودم فکر نمی کنم که به آن صورت گرفتار شرابخواری می شدم . وقتی که روشن شد که مصرف الکل من همواره بالاتر می رود ، از آنجا که حرفه ام پرستاری بود سعی کردم که داروهای مخدر دیگری را تجربه کنم . مصرف این داروها بیشتر و بیشتر شد و به صورت مشکل وحشتناکی درآم .

اگر چه به یقین این یک راه خود کشی بود ، اما من موقعی آگاه شدم و به خود آمدم که فهمیدم معتاد شده ام و کاری هم از دستم ساخته نیست . نمی دانستم آیا راه حلی وجود دارد یا نه . در آن زمان واقعاّ راه حلی وجود نداشت . من در سانفرانسیسکو بودم و راهی برای تغییر وضعم نمی شناختم و بنابراین دست به خودکشی زدم و موفق نشدم . در آن زمان بیست و شش سال داشتم . اکنون فکر می کنم که برایم امکان داشت من هم در آن زمان مثل بسیاری از کسانی که امروزه در اینجا هستند به این انجمن می پیوستم .

زندگی من به هر حال به این صورت ادامه یافت . من نه تنها اعتماد به نفسم را از دست داده بودم ، بلکه احترام و عشق خانواده ام ، فرزندانم ، و شوهرم را نیز از دست داده بودم . همچنین خانه و شغلم را هم از دست دادم . به هر ترتیب به نقطه ای نرسیده بودم که بتوانم یا بخواهم این راه یا راه دیگری را برای زندگی آزمایش کنم . من فقط مجبور بودم که ادامه بدهم و راه خودم را آزمایش کنم . من همچنان داروهای مخدر مصرف می کردم و سر انجام سه بار سر و کارم به یک مرکز درمانی افتاد .

آخرین بار که به آنجا رفتم حس کردم که بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست . من این احساس را فوراّ به اعتیادم ربط ندادم . به راستی بار دیگر کاری از دستم ساخته نبود مسئله این نبود که دیگر نمی توانم مواد مخدر مصرف کنم « بلکه این بود که » بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست « کاملاّ احساس نومیدی و درماندگی می کردم و هیچ چاره ای نداشتم . تمام غرور روحی و عاطفی ام از بین رفته بود .

مطمئنم که وقتی در مرکز درمانی بودم آنها در صداقت من و در اینکه اصلاّ بخواهم در مورد مشکلم کاری انجام دهم شک داشتند ، اما من به راستی می خواستم که در این مورد کاری انجام دهم ، و این را می دانم که برنامه ترک اعتیاد هیچ تاثیری نخواهد داشت مگر اینکه خود آن را بخواهیم . این برنامه برای افرادی نیست که به آن نیاز دارند بلکه برای افرادی است که آن را می خواهند . من سرانجام به قدری به آن تنایل پیدا کردم که به روانکاوها ، روانپزشکان ، کشیشان ، و به هر جای دیگری که می توانستم مراجعه کردمن.

فکر می کنم یکی از بچه های انجمن ، به من جرات و شهامت زیادی داد ، چون توانستم به طور کامل سه گام اول را بردارم . من پذیرفتم که به خاطر اعتیادم عاجزم و اختیار زندگی ام از دستم خارج است . من راههای زیادی را آزموده بودم و بنابراین به این نتیجه رسیدم که فقط قدرتی برتر از قدرت خودم می تواند سلامت عقل را به منباز گرداند تا آنجا که در توانم بود اراده و زندگی خود را در اختیار خداوندی که خود می شناسم قرار دادم و کوشش کردم که در زندگی روزمره ام هرگز خداوند را از یاد نبرم .

من انواع کتابهای مربوط به ماوراءالطبیعه را خوانده بودم .آن کتابها را تایید می کردم . در زندگی روزمره ام و فکر میکردم که آثار مهمی هستند ، با این حال اصلاّ به آنها عمل نمی کردم . در زندگی روزمره ام هرگز پایبند به هیچ ایمانی نبودم . این شگفتی آور است که چطور پس از آنکه آنهمه از حوزه ایمان به دور افتاده بودم شرافت و صداقت اندکی به دست آوردم و توانستم به خودم آن طور که واقعاّبودم نگاه کنم . من شک داشتم که بتوانم آدم شریف و درستکاری شوم ، اما با نگاه کردن به آن سوی خود و به معتادانی که در اطرافم بودند ، با شناختن آنها و درک آنها ، و با دوست شدن با آنها توانستم خود را بشناسم .

من دوست دارم اعتبار چیزهایی را که شایسته اعتمادند باور کنم ، و اکنون باور دارم که شرکت هر روزه ام در گروههای روان درمانی ، که دارای روانکاوان فهمیده ای هستند ، به من کمک کرد که خودم آگاهی و شناخت پیدا کنم و بتوانم در مورد مشکل خودم کاری انجام دهم ، اما وقتی این گروهها را ترک می کردم می اندیشیدم « آه ، آیا می توانم این مشکل را خودم دور کنم ؟ » مراکز درمانی بسیاری از سالهای زندگانی ام را گرفته بود و شگفت زده بودم که آیا بالاخره می توانم پاک بمانم و کارهای معمولی و عادی انجام دهم .

شک داشتم که بتوانم یک زندگی عادی را ادامه دهم ، اما رای خداوند بر این قرار گرفت که من در این یک سال و نیم اخیر برای یک زندگی معمولی آمادگی پیدا کنم . من توانایی این را پیداکردم که بطور منظم کار کنم . ابتدا شغلهای ثابتی نداشتم اما بین شغلهای مختلف هیچوقت فاصله زیادی نمی افتاد .

اگر چه مدتی فکر بازگشت به حرفه ام یعنی پرستاری را به کنار گذاشتم ، اما دوباره به این فکر افتادم و اکنون تقریباّ در جریان بازگشت به پرستاری به طور تمام وقت هستم . اکنون به کمک بعضی افراد فهمیده و صمیمی گروه با آینده ای که بسیار روشن به نظر می رسد رو به رو هستم . در این روزها با تمام وجودم کوشیده ام که خود را وقف شغلم کنم و در این کار کاملاّ موفق بوده ام ، در صورتی که وقتی برای آخرین بار مرکز درمانی را ترک می کردم همه فکر می کردند که من به درد کار و استخدام نمی خورم .

برای من این یک برنامه روحانی ، و مایه تقویت و رشد یک تجربه معنوی است . این را می دانم که بدون امداد ونیروی شفابخش معتادان دیگر که معمولاّ از طریق گفتگو و درد دل و کمک دادن به یکدیگر صورت می گیرد رهایی من امکان پذیر نبود.دراین مدت وسوسه استفاده از مواد مخدر به کلی از من دور شده و می دانم که این امر فقط به خاطر لطف پروردگار است . اکنون تمام توجهم به مسائل روزانه ام دوخته شده است .  شگفتی آور است که آن نمونه ها ومواردترس ، دلهره ، بیزاری وسوختگی که آن همه در من شدید بود اکنون از بین رفته است دیگر این چیزها حاکم بر زندگی من نیست . من هرصبح تقاضای کمک میکنم و هر شب کارهای نیکم را می شمارم . من براستی شکر گزارم که دیگر مجبور نیستم با آن بیماری که همراهم هست با مصرف انواع مواد مخدر زنگیم را سپری می کنم . فکر می کنم که یکی از بزرگترین عواملی که در اینجا به من کمک کرد این بود که برنامة این انجمن یک برنامة پرهیز و پاکی کامل است .

من به این نتیجه رسیدم که یک ” مشکل دوگانه “  دارم . مشکل من این یا آن مادة مخدر نیست ، بلکه مشکل زندگی کردن است و این مهمترین چیزی است که امروزه بایستی در باره اش فکر کنم . موقعیکه به نظر می رسید همه ، چه خانواده ام و چه دوستانم ، مرا در بختیم تنها گذاشته اند کمک زیادی از راهنایم در یافت کردم . نمی دانم اگر به خاط آن در هایی که او در نامه هایش برویم گشود نبود آیا می توانستم به این موفقیت ها دست یابم و اومرا در تجربه اش ، توانش و امیدش سهیم کرد و این امر بسیار سودمند افتاد . او همچنان به عنوان یک دوست خوب باقی مانده است . در اینجا ، در انجمن معتادان گمنام ، دوستانی ، خانواده ای و راهی برای زندگی یافته ام . خانواده ام نیز بخاطر برداشتن این گامها ، نه به خاطر این که مستقیماً بر این مشکل من تأثیر بگذارند ، دوباره بسوی من با زگشتند . چیز های عالی و شگفت انگیز بسیاری برایم اتفاق افتاده است نمی توانم فکرش را بکنم چیزی اتفاق بیفتد که مرا وادار کند این طریقه زندگی را رها کنم .

 

 

 

سیکل معیوب

اسمم ژان است و معتاد هستم . با نوشتن سرگذشت خودم امید وارم بتوانم به دیگر معتادان مانند خودم که سعی می کنند با جانشین کردن یک چیز به جای چیز دیگر بر اعتیادشان غلبه کنند کمک کنم . حکایت من هم این طور بود ، من در سن 14 سالگی هر وقت که دستم می رید مشروب می خوردم . بعد علف را هم به آن اضافه کردم به طوریکه می توانستم در فعالیتهای اجتماعی دبیرستان در کنار اطرافیانم  احساس آرامش کنم .

در 17 سالگی شروع به مصرف هروئین کردم و بزودی تبدیل به یک معتاد شدم . پس از یک سال و نیم مصرف هروئین تصمیم گرفتم که به بستری شدن در یک مرکز در مانی تن در دهم . وقتی آنها در خواست مرا پذیرفتند هول ورم داشت و بعد از این که از خانه بیرونم انداختند وارد ارتش شدم . فکر می کردم که با دور شدن از محیطم می توانم مشکلم را حل کنم .

حتی در ارتش هم اغلب به بهانه هایی غیبت می کردم تا بتوانم هروئین گیر بیاورم . بعد که به اروپا فرستاده شدم فکر می کردم که اگر فقط مشروب بخورم می توانم مشکلم را حل کنم . اما در واقع مسکلی بر مشکلاتم افزودم . وقتی از ارتش مرخص شدم به وطن وبه همان محیط باز گشتم و دوباره به هروئین و انواع مواد مخدر دیگر روی آوردم . این وضع دو سال طول کشید .

وقتی کوشش کردم که با شربت سرفه ، قرص های مسکن ، و داروهای مخدر دیگر خودم را از شر هروئین خلاص کنم در واقع رقیبانی را برگزیده بودم که بسیار فرساینده و خطر ناک بودند . تا این موقع نمی دانستم که چگونه یک اعتیاد قطع می شود و اعتیاد دیگر شروع می شود . یک سال قبل از اینکه در انجمن معتادان گمنام شرکت کنم با در ماندگی در یافتم که به شربت سینه معتاد شده ام . روزی پنج یا شش شیشه 150 گرمی شربت می خوردم . به کمک نیاز داشتم و از این رو به پزشک مراجعه کردم . دکسدرین ( یک جور داروی محرک سیستم عصبی ) برایم تجویز کرد و سوزنی به من زد که باعث شد احساس راحتی و سرخوشی کنم . پس از آن هر روز به سراغش میرفتم .

این وضع حدود 8 ماه ادامه یافت و من از بابت اعتیاد جدید قاتونیم بسیار خوشحال وراضی بودم . من از یک پزشک دیگر هم کدئین می گرفتم . آن وقت دچار هراس دیوانه واری شدم و دوباره مشروب خواری را هم شروع کردم . این وضع هرشب وروز به مدت یک ماه ادامه داشت و سر انجام کارم به یک بیمارستان روانی کشید .

پس از مرخص شدن از بیمارستان فکر کردم که از شر مواد مخدر خلاص شده ام و حالا می توانم به طور تفریحی مشروب بخورم . خیلی زود فهمیدم که نمی توانم . در آن زمان بود که در جستجوی کمک گرفتن از معتادان گمنام بر آمدم .

در اینجا متوجه شدم که مشکل واقعی من در مواد مخدری نبود که مصرف می کردم بلکه در شخصیت دگرگون شده ای بودم که طی سالهای اعتیاد من یا حتی قبل از آن شکل گرفته بود . در انجمن معتادان گمنام توانستم به کمک دیگر افراد همانند خودم به خودم کمک کنم . حس می کنم که در مقابله با واقعیت در حال پیشرفتم وروز بروز دارم رشد می کنم . من هم اکنون تعلقات تازه ای پیدا کرده ام که خود من در مواد مخدر بدنبالش می گشتم .

هنوز در بعضی مواقع برایم مشکل است که با واقعیت ها روبرو شوم ، اما من دیگر تنها نیستم و همیشه می توانم کسی را پیداکنتم که در نقاط پیچاپیچ و صعب العبور به کمکم بشتابد . سر انجام افرادی مانند خود را یافته ام که می فهمند من چگونه احساس می کنم . اکنون می توانم به دیگران کمک کنم تا آنچه را که من دارم آنها هم پیداگنند ، در صورتیکه واقعاً آنرا بخواهند . من خداوند را ، خداوندی که خود می شناسم را به خاطر این روش جدید زندگی شکر می گویم.

 

 

 

چیزی باارزش

حالا می فهمم که من آن رهبر یا فیلسوف بزرگی نیستم که سعی می کردم مردم باور کنند که هستم . پس از آنکه پانزده سال کوشش کردم تا با این بیهوده و ظاهر فریبنده زندگی کنم اکنون می فهمم که فقط به آن صورت که واقعاً هستم پذیرفته می شوم . در تمتم زندگی گذشته ام من قثط به روش خودم عمل می کردم . اگر کس دیگری توصیه یا پیشنهادهایی ارائه می داد با چشم بسته آنهارا رد می کردم ، بی آنکه اصلاً کوشش کنم ببینم آچه که آنها ارائه می کنند موفقیت یا شکست در پی دارد . به نظر می رسد که اگر چه روش من همیشه به شکست می انجامید ولی دوباره مجبور بودم آن را به کار ببندم ، تا اینکه به زندان افتادنهای مکرر مرا قانع کرد که یک جای کار غلط است .

من به نقطه ای رسیدم که نومیدانه می خواستم کاری با زندگی ام بکنم که ارزشمند و پر معنا باشد . لازم بود راه دیگری را آزمایش کتم که مفید باشد . سالها پیش از این تصمیم ، معتادان گمنام را پیدا کرده بودم ، اما در آن موقع آمادگی تغییر یافتن را نداشتم ، و اگر چه بارها در این انجمن را پشت سربستم ، اما همیشه بازگشت دوباره من با خوشامدگویی مواجه شد .

از آنجا که تمایل پیدا کرده ام که به وسیله برنامه معتادان گمنام کاری در مورد زندگی ام انجام دهم زندگی ام کاملتر و پر معنی تر شده است . پیش از این نمی توانستیم زندگی روزنره ام را بدون مخواد بگذارانم . به این مواد نیاز داشتم تا بتوانم با زندگی روزانه مواجه شوم . اکنون می دانم که اگر قرار باشد کاملاً پاک بمانم بایستی که این طرز قکرو زندگی را تغییر دهم . من اکنون دارم با اجرای اصول برنامه مان این کاررا انجام می دهم .

اگرچه اکنون به مواد مخدر نه اشتیاق و نه نیاز دارم اما بایستی خلئی را که باقی مانده باچیز با ارزشی پرکنم . من این چیز را در انجمن معتادان گمنام پیدا کرده ام . بایستی در کنار برندگان بمانم و از همان مسیری بروم که آنها رفتند . این را می دانم که تا وقتی که قدمهای این برنامه را دنبال می کنم می توانم این مسیر راطی کنم . اگر چه این برنامه را آسان نمی یابیم اما برای آدم سردر گمی مانند من آن اندازة آسان هست که.بتوانم آن را دنبال کرد.

 

 

 

من جور دیگری بودم

داستان من ممکن است با داستانهایی که از دیگران شنیده اید فرق داشته باشد چونکه من هرگز نه بازداشت شده ام و نه در بیمارستان بستری بوده ام . اما سرانجام به نقطه درماندگی و عجزی رسیدم که بسیاری از ما آن را تجربه کرده اند . این گزارشی نیست که خط سیر اعتیادمرا نشان بدهد بلکه بیشتر گزارشی است از احساسات و زندگی من . اعتیاد رسم وراه زندگی من بود ، تنها رسم وراهی که طی سالها می شناختم

اگر بخواهم به گذشته فکر کنم بایستی نگاهی به زندگی ام بیندازم و قاطعانه بگویم که هیچ قسمتی از آن را دوست نداشته ام .من متعلق به یک خانوادة سنتی خوب بودم که جزء طبقه متوسط بالا بود ولی دچار تنگدستی و بدبیاری شده بود . نمی توانم هیچ زمانی را به یاد بیاورم که جور دیگر ی نبوده باشم و ارخط خارج نیفتاده باشم . وقتی بچه کوچکی بودم فهمیدم که می توانم دردم را باغذا تسکین دهم واز همین جا اعتیاد من به دارو شروع شد .

جنون قرص خواری دهه 1950 مراهم در بر گرفت . حتی در آن زمان هم برایم مشکل بود که برای مداوا طبق تجویز پزشک عمل کنم . خیال می کردم که دو قرص دوبرابر یک قرص در بهبودی ام تأثیر خواهد داشت . یادم می آید که قرصهارا از کنجینه داروهای مادرم کش می رفتم چون اوطاقت نمی آورد که بگذارد قرصهایش تمام شود و بعد جای آنها را پر کند .

در تمام ایام جوانی به این طریق به مصرف دارو ادامه دادم . وقتی کهبه دبیرستان رفتم و جنون دارو خواری غوغا می کرد تهیه داروهای مخدر از داروخانه ها یا از خیابان امری طبیعی بود . ده سالی بود که هرروز داروهای مخدر مصرف می کردم . این دارو ها طبعاً مرا از کار و جنبش انداخت . در عین جوانی احساس بی لیاقتی و خقارت می کردم و از وضع خود مبه ستوه آمده بودم . تنها جوابی که برای این وضع داشتم این بود که اگر چیزی مصرف کنم وضع بهتر می شود و بهتر می توانم کار کنم.

داستان من در مورد تهیه مواد مخدر از خیابان چیزی عادی است . من هر چیزی و هر نوعی را که هرروز دردسترس بود مصرف می کردم . برایم مهم نبود که چه چیز مصرف کنم ، قثط این برایم مهم بود که نشئه شوم . در آن سالها به نظر می رسید که مواد مخدر برایم مفید است . من مانند یک سرباز دست از جان شسته بودم ، من یک نظاره گر بودم ، هراسان بودم ، و تنها بودم . بعضی اوقات احساس می کردم که از هرجهت نیرومندم و بعضی اوقات دعا می کردم که بی فکری و سبک مغزی تسکینم دهد و حتی مجبور نباشم که فکر کنم . یادم مب اید که احساس می کردم جور دیگری هستم ، نه کاملاً یک انسان ، و نمی توانستم این احساس را تحمل کنم . من در وضع طبیعی خود باقی ماندم : گرانبار و زیر فشار روحی شدید .

فکر می کنم در سال 1960 بود که به هروئین تمایل پیداکردم . پس از آن برای من ، مانند بسیاری دیگر از ما ، هیچ چیزی مثل هروئین جذبه و تأثیر نداشت . ابتدا گاه به گاه و عشقی می کشیدم و بعد فقط در تعطیلات آخر هفته ، اما یک سال بعد اعتیاد پیداکردم و دو سال بعد از کالج بیرونم کردند و ناچار در جایی که ساقیم کار می کرد شروع به کار کردم . من هم مصرف می کردم و هم توزیع می کردم و یک سال و نیم دیگر را این طوری گذراندم تا اینکه مریض شدم و از وضع بیمار گونه و کسالت آور خود خسته شدم .

نا گهان خود را دیدم که از خط آدمها خارج شده ام و دیگر قادر نیستم که مثل یک تنسان عمل کنم . طی آخرین سال اعتیادم به دنبال کمک می گشتم . هیچ کاری مؤثر نبود! هیچ چیزی کمک نمی کرد !

همچنانکه برروی این خط پیش می رفتم شماره تلفن مردی از انجمن معتادان گمنام به دستم افتاد . باسبک سنگین کردن قضیه ،‌و بدون امید ، تلفنی کردم که شاید بتوان گفت مهمترین تلفن زندگی ام بود .

کسی به نجاتم نیامد ، من فوراً شفا نیافتم . آن مرد به سادگی گفت که اگر مشکل اعتیاد دارم ممکن است که از جلسات انجمن بهره بگیرم ، و نشانی جلیه ای را که همان شب برگزار می شد به من داد . محل جلسه دیگری را همداد که قرار بود دوروز بعد برگزار شود و محلش هم به خانة من نزدیکتر بود . به او قول دادم که در جلسه شرکت کنم و نگاهی به آن بیندازم . وقتی آن شب رسیدم سخت ترس برم داشته بود که نکند در آنجا بازداشت شوم یا با نعتادان شریر و شیطان صفتی روبهرو شوم. این را می دانم که من از آن جور معتادانی نبودم که شما در کتابها یا روزنامه ها خوانده اید . با وجود این همه ترس و دلهره در آن جلسه شرکت کردم . لباس مشکی پوشیده و کراوات مشکی زده بودم ، و پس از یک سال و نیم گرفتاری 84 ساعت می شد که خودم را از جریان کنار کشیده بودم . دلم نمی خواست کسی به فهمد کی هستم و چه کاره ام . خیال نمی کنم قصد قریب کسی را داشتم . من برای کمک فریاد می کشیدم و همه این را فهمیدند . براستی چیز زیادی از آن اولین جلسه بخاطرم نمانده است ، اما بایستی چیز هایی شنیده باشم که مرا به گذشته ام باز گرداند . اولین احساسی که در مورد این برنامه به خاطرم مانده این ترس آزار دهنده بود که چون به دلیل مواد مخدر هرگز زندانی یا در بیمارستان بستری نشده بودم ممکن است واجد شرایط تشخیص داده نشوم و پذیرفته نگردم دو هفته اولی که دو رو بر این برنامه بودم فقط دوبار از مواد مخدر استفاده کردم و بعد بکلی ترکش کردم .

دیگر اهمیت نمی دادم که آیا واجد شرایط تشخیص داده می شوم یا نه . دیگر اهمیت نمی دادم که آیا پذیرفته می شوم یا نه . حتی اهمیت نمی دادم که مردم در باره ام چه فکری می کنند . خسته تر از آن بودم که بع این چیز ها اهمیت بدهم .

یادم نمی آید کع دقیقاً کی بود ، اما اندکی بعد ار ترک بود که کم کم امیدوار شدم که ممکن است این برنامه برایم مفید وکارساز باشد . شروع کردم به تقلید از بعضی چیز هایی که پیروزمندان یا بهبود یافتگان انجام می دادند . من در انجمن معتادان گمنام پذیرفته شدم . احساس خوبی داشتم . این خیلی مهم بود که پس از سالها برای نخستین بار کاملاً پاک بودم .

پس از شش ماه که در این وضع و حال بودم تازگی پاک بودنم کهنه شد و من از آن ابر سرخی که سوارش بودم قرو افتادم . وضع دشواری پیش آمده بود . بهر ترتیب از آن واقعیت تلخ سالم جستم . فکر می کنم تنها چیزی که در ا“ زمان رهایم نمی کرد این اشتیاق بود که بهر ترتیب پاک بمانم ، و این باور که تا وقتی مواد مصرف نکنم همهچیز روبراه خواهد بود احساس می کردم مردمی وجود دارند که وقتی از آنها دخواست کمک کنم با کمال تیل کمک خواهند کرد. از آن به بعد تلاش و تقلای دشواری شروع شد . من بایستی کار می کردم تا بتوانم پاک بمانم . لازم می دیدم که در بسیاری از جلسات حضور یابم ، با تازه واردان کار کنم ، در جلسات معتادان گمنام شرکت کنم ، و خودم را مشغول و در گیر کنم . بایستی به بهترین شکلی که می توانستم قدمهارا اجرا می کردم ، و بایستی یاد می گرفتم که زندگی بکنم .

امروز زنگی من خیلی ساده تر است . شغلی دارم که مورد علاقه ام  است ، در زندگی زناشوئیم راحت هستم ، دوستانی واقعی دارم ، و در انجمن معتادان گمنام فعال هستم . بخ نظر می رسد که این نوع زندگی کاملاً مناسب حال من است . من معمولاً وقتم را در پی یافتن چیز های جادویی صرف میکردم – آن افراد ، محلها ، و چیز هایی که زندگیم را به شکل دلپسند و دلخواه  در می آورد. اکنون دیگر وقتی برای آن چیزهای جادویی ندارم. تمام وقتم صرف این می شود که یادم بگیرم که چگونه باید زندگی کرد. این یک روند آهسته و طولانی است. بعضی اوقات فکر می کنم که دارم دیوانه می شوم. بعضی اوقات فکر می کنم که فایده اش چیست؟ بعضی اوقات به شدت دچار وسوسه می شوم و فکر می کنم که راه گریزی نیست و بعضی اوقات فکر می کنم که دیگر نمی توانم مشکلات زندگی را تحمل کنم، اما بعد این برنامه راه حل مشکلات را به دست می دهد و این اوقات بد سپری می شود.

بیشتر وقتها زندگی برایم خوب و عالی است. و بعضی وقتها زندگی برایم مهم است، مهمتر از آنکه اصلاً بتوانم به خاطر بیاورم. من آموخته ام که خودم را دوست بدارم و دوستان خوبی پیدا کنم. من اینجا رسیده ام که خود را کمی بشناسم و با خودم به تفاهم برسم من اندکی ایمان پیدا کردم و در نتیجه آن به آزادی دست یافتم. من مفهوم خدمت را درک کردم و فهمیدم که خدمت کردن رضایت خاطری را که لازمه شادی است فراهم می آورد.

 

 

 

مادر هراسان

من خیال می کردم معتاد کسی است که مواد مخدر قوی مصرف می کند، یا کسی است که زندگی اش در خیابانها یا در زندانها می گذرد. اما وضع من با معتادهای دیگر فرق داشت ، چون داروهای مخدرم را از پزشک یا از دوستان می گرفتم. می دانستم که راه خطا می روم، با این حال سعی می کردم که درستکار باشم – در کارم، در ازدواجم ، و در تربیت فرزندانم. واقعاً کوشش می کردم که کارهایم را به خوبی انجام دهم و با این حال همیشه با ناکامی مواجه می شدم. زندگی من به این صورت ادامه یابد.

به نظر می رسید که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد . دلم می خواست مادر خوبی باشم، همسر خوبی باشم ، و عضو جامعه ای باشم که هرگز حس نمی کردم عضوی از آن هستم.

سالهای سال به فرزندانم می گفتم: متأسفم، اما این دفعه وضعم عوض خواهد شد. از مطب این پزشک به مطب پزشک دیگر می رفتم و تقاضای کمک می کردم. برای مشورت می رفتم و حس می کردم که دیگر همه چیز روبه رو است. اما هنوز درونم می گفت که یک جای کار می لنگد. شغلهایم را عوض می کردم، کتابهای جور واجور، مذاهب مختلف ، و رنگ موهای گوناگون را آزمایش می کردم ، و اسباب و اثاثیه منزل را تغییر دادم. در ایام مرخصی به سفر می رفتم و باز در کنج خانه می ماندم. طی سالها از این جور کارها بسیار کردم و بااین حال دائماً حس کردم که در اشتباه هستم، که با دیگران فرق دارم، و آدم درمانده و ناموفقی هستم.

من هنوز سعی می کردم اما خیلی کم. کارم را رها کرده بودم و تلاش می کردم که دوباره سر کار برگردم، اما نمی تونستم. دائم روی تخت افتاده بودم و از هر چیزی واهمه داشتم وزنم به چهل و دو کیلو افت کرده بود و لبها و بینی ام زخم شده بود. مرض قند داشتم و طوری می لرزیدم که به زحمت می توانستم قاشق را به دهن ببرم.

وقتی برنامه معتادان کمنام را شروع کردم افراد بسیاری بودند که برای گذران زندگی روزمره توصیه هایی به من می کردند، مثل خوب غذا خوردن ، حمام کردن، درست لباس پوشیدن ، پیاده روی کردن، و در جلسات انجمن شرکت شرکت جستن. آنها به من گفتند: نگران نباش، همه ما این راه را طی کردیم . من طی این سالها در جلسات بسیاری شرکت کرده ام. یک چیز از من جدایی ناپذیر شده است ، چیز ی که از همان اول به من یادآوری می کرند : بتی ، تو می توانی از ادامه این راه دست برداری و این قدر به این در و آن در نزنی، تو می توانی همان چیز ی شوی که می خواهی و همان کارهایی را انجام دهی که می پسندی.

من همچنین به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم با مردم رابطه درست و شایسته ای برقرار کنم لازمه اش این است که خودم را بهتر بشناسم. من دارم یاد می گیرم که چگونه با دخترهایم رابطه برقرار کنم. من اکنون دارم سعی می کنم که خیلی از کارهایی را که از سالها دلم م یخواست انجام دهم. حالا دیگر می توانم خیلی از چیزهایی را که از ذهنم بیرون رانده بودم دوباره به یاد می آورم. من به این درک و دریافت رسیده ام که بتی دیگر آن موجودی پوچ درون تهی نیست بلکه کسی است یا موجودیتی است که قبلاً هرگز به صرافت نیافته بودم که درست بشناسمش یا به حرفهایش گوش کنم. در آوریل آینده پنجمین سالگرد تولد دوباره ام در انجمن معتادان کمنام را جشن خواهم گرفت و این برای اول آوریل شوخی جذابی است.

 

 

 

معتاد چاق

من معتادم، طی یک دوره هیجده ساله، دست کم از پنجاه نوع ماده مخدر گوناگون استفاده کرده ام. وقتی شروع بع استعمال مواد مخدر کردم شناختی از آن نداشتم، اما تنها به یک دلیل به مواد مخدر روی آوردم و آن این بود که نسبت به زندگیم احساس ناخوشایندی داشتم و دلم می خواست که احساس بهتری پیدا کنم. هیجده سال از زندگی ام را صرف این کردم که بتوانم احساس دیگری پیدا کنم. من قادر نبودم که واقعیات زندگی روزمره رو به رو شوم . از کودکی چاق بودم و در سراسر زندگی چاق باقی ماندم و همواره احساس درماندگی و طرد شدگی می کردم.

زندگی خانوادگی من آشفته و دردناک بود، اما در جریان رشد و پرورشم ارزشهای اخلاقی بسیاری به من منتقل شد. همیشه سعی می کردم که بیکار نمانم . واقعیت این است که در بیشتر مواقع می توانستم که برای خود شغلی دست و پا کنم ،‌حتی می توانستم با عضویت در بعضی سازمانهای تعاونی و خیریه موقعیت اجتماعی به دست آورم.

من که سرگردان بودم و جایی برای رفتن نداشتم قدم به این انجمن گذاشتم . از لحاظ اخلاقی کلاً و کاملاً دچار انحطاط شده بودم. درباره ارزشهای مهنوی هیچ چیز نمی دانستم. درباره زندگی نیز چیزی نمی دانستم. زندگی نهایتاً چیزی جز درد و رنج روزمره نبود . تنها چیزی که می دانستم این بود که شکمم را از غذا یا مواد مخدر خالی نگذارم ، یا برای خوش بودن از سکس بهره بگیرم. که در این مورد دیگر چندان کاری از دستم بر نمی آمد. من دیگر نمی توانستم از هیچ چیز به اندازه کافی بهره ببرم.

وقتی به این برنامه روی آوردم چیزی را دریافتم که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودم – پذیرش کامل کسی یا چیزی که من بودم – از من دعوت شد که عضویت در انجمن را بپذیرم و به من گفته شد که در آنجا از کسی ورودیه یا حق عضویت دریافت نخواهد شد، و اگر همچنان به حضور خود در جلسات انجمن ادامه دهم به آزادی کامل و روش تازه ای برای زندگی دست خواهم یافت. امروز، پس از سالها، می فهمم که از اعتیاد و پر خوری ناگزیر، رهایی یافته ام و در جامعه شأن و منزلتی دارم. من اکنون دارای خانه و خانواده خوبی هستم و از موقعیت اداری برجسته ای برخوردارم و از همه اینها مهمتر یک رابطه شخصی با خدا برقرار کرده ام که همین امر موجب این موفقیتها بوده است. اکنون احساس خوبی دارم ، می توانم سعادت و شادی را احساس کنم، می توانمن آرامش و بی دغدغه بودن را احساس کنم، حتی زمانی که اوضاع چنانکه باید و شاید بر وفق مراد نیست باز هم این احساسات بر جای خود هستند.

هیچ بحثی در این نیست که من زندگی خود را مدیون انجمن معتادان گمنام و خداوند خود هستم. من اکنون می توانم امیدم را تعمیم دهم و قاطعانه بگویم که اگر شما نیز همان رنجی را تحمل می کنید که من زمانی تحمل می کردم پس قطعاً به اصول برنامه معتادان گمنام عمل کنید مطمئن باشید از رنج رهایی خواهید یافت و به زندگی مرفه و با معنایی دست خواهید یافت.

 

 

ماهیت گمنامی

گمنامی را می توان در اسم انجمنمان دید : انجمن معتادان گمنام.
لغت نامه می گوید گمنامی می تواند سه مفهوم داشته باشد: »اینکه چیزی نویسنده و یا مبدأ ناشناخته ای داشته باشد، بی نام باشد و یا چیزی که مشخصات فردی و وجه تمایز نداشته باشد«. در برنامه ما تعریف اول کاربرد چندانی ندارد؛ اما تعاریف دوم و سوم را

می توان در جلساتمان، درخدمت و چگونگی برخوردمان با جامعه، به کار برد.

ما همه از مبدأ برنامه مان آگاه بوده و میدانیم که کلیه نشریاتمان توسط معتادان درحال بهبودی نوشته شده اند. هرچند  که ما نام اعضایی را که واژه های مکتوب در نشریات تأیید شده را که با دست خودشان  نوشته اند بازگو نمیکنیم، اما کاملا آگاهیم
که ایشان، معتادانی مانند خودمان بودند که درحال بهبودی بوده و به همان گروهها و کمیته های خدماتی که ما بدانها

تعلق داریم، تعلق داشته اند. کلیه نشریاتمان توسط انجمن درکل، بررسی گشته و مورد تأیید قرار گرفته اند.

به همین دلیل ما میتوانیم به کتاب فقط برای امروز نگاه کرده و بگوییم: عجب! آنچه که برای امروز نوشته شده، کاملا به شرایط کنونی من مربوط میشود.
ما میتوانیم به کتابچه راهنمای کارکرد قدمها رجوع نموده و متوجه شویم علت اینکه چنین مطالبی در کارکردن قدمها برایمان
کاربرد دارند، این است که آنها توسط معتادان درحال بهبودی، مانند خودمان نوشته شده و توسعه یافته اند.
در دومین تعریف، گمنامی به چیزی گفته می شود که نام نداشته باشد. به نظر می آید این تعریف زمانی که ما درجلسات مشارکت میکنیم، کاربرد داشته باشد. وقتی درجلسات به مشارکت دیگران گوش فرا میدهیم، به ما یاد میدهند به پیام گوش دهیم و نه به پیام دهنده. اگر از گوش دادن به مشارکت کسی به خاطر اینکه ما از شخصیت او خوشمان نمیآید خودداری کنیم، ممکن است چیزی را که به ما کمک میکند پاک بمانیم، نشنویم. زمانی که ما جزئیات مشارکتی را که دریک جلسه شنیده ایم با یک دوست یا راهنمایمان درمیان گذاشته، اما نام مشارکت کننده را قید نمی ِ کنیم، این تعریف گمنامی را تمرین نموده ایم. برای اینکه از امنیتمان مراقبت کرده باشیم، ما نام کسانی را که درجلسات دیده ایم فاش نمیکنیم. مسئله مهم این است که یک معتاد بتواند شادی ها، دردها، مشکالت، راه حل ها، تجربه، نیرو و امید خود را بدون ترس از اینکه گمنامی او شکسته شود، مشارکت کند.
تعریف فوق در رابطه با تعامل مان با دنیای بیرون از انجمن نیز صدق میکند. ما اسم کامل خود را فاش نمیکنیم و یا از سخنران های مشهور برای شرکت در پانلهای اطلاع رسانی استفاده نمیکنیم. اگر این کار را انجام دهیم، تمرکز از روی پیاممان برداشته شده و بر روی شخصی که حامل پیام است معطوف خواهد شد. اگر شخص مورد نظر لغزش کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اعضای جامعه فکر خواهند کرد که برنامه مان کار نمیکند. اگر چنین شخصی لغزش کند ما میدانیم چه اتفاقی افتاده است-یک عضو در برنامه ی خود دستاویزی داشته و تصمیم گرفته مصرف کند– اما اعضای جامعه نه از این مسئله آگاهند و نه آن را درک میکنند. وقتی که پیاممان را با اعضای جامعه مشارکت میکنیم، مهم نیست که چه کسی پیام NA را به مشارکت می ِ گذارد، مسئله مهم خود پیام است. آنچه که اهمیت دارد این است که برنامه ما تنها برای افراد محدود و به خصوصی کارنکرده، بلکه برای هر معتادی که میخواهد پاک زندگی کند کاربرد دارد.
به همین دلیل است که ما در فعالیتهای روابط عمومی مان گمنام باقی میمانیم.
ِتعریف آخر گمنامی، یعنی »چیزی به مشخصات فردی و وجه تمایز نداشته باشد« در رابطه با تلاشهای روابط عمومی و خدماتیمان کاربرد دارد. ما میکوشیم هرگز کارهای روابط عمومی را به تنهایی انجام ندهیم. اگر علیرغم تلاش هایمان مجبور شویم این کار را به تنهایی انجام دهیم، توجه دیگران را برروی خودمان منعطف میکنیم! زمانی که در نمایشگاههای سالمتی یا بهزیستی شرکت میکنیم و یا خود را به یک مرکز درمانی یا زندان معرفی نموده و یا حرفه ای های درگیر با ترک اعتیاد را ملاقات میکنیم،

تمرکز ما باید برروی NAباشد و نه بر روی معرف های انجمن. با بیرون نگاه داشتن داستانهای شخصی از معارفه هایمان و انجام ندادن روابط عمومی به تنهایی، فرصتهای کمتری را برای دیده شدن به عنوان یک شخص فراهم مینماییم. ما درخدمت، خود را بدون هیچ گونه چشمداشتی دراختیار دیگران قرار میدهیم. وقتی طی خدمت کردن به دنبال تأیید، تمجید و تحسین نباشیم، گمنامی را رعایت کرده ایم. وقتی عضوی خدمت خود را به خوبی انجام می دهد،

ما متوجه آن میشویم. درعین حال، مورد توجه دیگران قرارگرفتن، حس خوبی درما ایجاد میکند. اما اگر خدمتی را به خاطر جلب توجه دیگران بگیریم، شاید الزم باشد دلیل اصلی گرفتن این خدمت را مورد بررسی قراردهیم. گمنامی، در انجمن معتادان گمنام حائز اهمیت بوده و شالوده کلیه سنت های مان میباشد. همان سنت هایی که ما را در برخوردهایمان با یکدیگر و اعضای جامعه بیرون از انجمن، راهنمایی می کنند. تمرین گمنامی به ما یادآوری میکند بر روی دیگر اعضا تمرکز نکرده و درعوض تمرکز خود را بر روی برنامه روحانی مان معطوف نماییم. مهم آن است که پیاممان رسانده شود و اینکه چه کسی پیام را می رساند اهمیت ندارد. گمنامی به همه ی ما کمک میکند برروی آنچه که واقعااهمیت دارد متمرکز شویم.

وقتی طی خدمت کردن به دنبال تأیید، تمجید و تحسین نباشیم، گمنامی را رعایت کرده ایم. وقتی عضوی خدمت خود را به خوبی انجام میدهد، ما متوجه آن میشویم. درعین حال، مورد توجه دیگران قرارگرفتن، حس خوبی درما ایجاد میکند. اما اگر خدمتی را به خاطر جلب توجه دیگران بگیریم، شاید الزم باشد دلیل اصلی گرفتن این خدمت را مورد بررسی قراردهیم.

معتاد چاق

من معتادم، طی یک دوره هیجده ساله، دست کم از پنجاه نوع ماده مخدر گوناگون استفاده کرده ام. وقتی شروع بع استعمال مواد مخدر کردم شناختی از آن نداشتم، اما تنها به یک دلیل به مواد مخدر روی آوردم و آن این بود که نسبت به زندگیم احساس ناخوشایندی داشتم و دلم می خواست که احساس بهتری پیدا کنم. هیجده سال از زندگی ام را صرف این کردم که بتوانم احساس دیگری پیدا کنم. من قادر نبودم که واقعیات زندگی روزمره رو به رو شوم . از کودکی چاق بودم و در سراسر زندگی چاق باقی ماندم و همواره احساس درماندگی و طرد شدگی می کردم.

زندگی خانوادگی من آشفته و دردناک بود، اما در جریان رشد و پرورشم ارزشهای اخلاقی بسیاری به من منتقل شد. همیشه سعی می کردم که بیکار نمانم . واقعیت این است که در بیشتر مواقع می توانستم که برای خود شغلی دست و پا کنم ،‌حتی می توانستم با عضویت در بعضی سازمانهای تعاونی و خیریه موقعیت اجتماعی به دست آورم.

من که سرگردان بودم و جایی برای رفتن نداشتم قدم به این انجمن گذاشتم . از لحاظ اخلاقی کلاً و کاملاً دچار انحطاط شده بودم. درباره ارزشهای مهنوی هیچ چیز نمی دانستم. درباره زندگی نیز چیزی نمی دانستم. زندگی نهایتاً چیزی جز درد و رنج روزمره نبود . تنها چیزی که می دانستم این بود که شکمم را از غذا یا مواد مخدر خالی نگذارم ، یا برای خوش بودن از سکس بهره بگیرم. که در این مورد دیگر چندان کاری از دستم بر نمی آمد. من دیگر نمی توانستم از هیچ چیز به اندازه کافی بهره ببرم.

وقتی به این برنامه روی آوردم چیزی را دریافتم که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودم – پذیرش کامل کسی یا چیزی که من بودم – از من دعوت شد که عضویت در انجمن را بپذیرم و به من گفته شد که در آنجا از کسی ورودیه یا حق عضویت دریافت نخواهد شد، و اگر همچنان به حضور خود در جلسات انجمن ادامه دهم به آزادی کامل و روش تازه ای برای زندگی دست خواهم یافت. امروز، پس از سالها، می فهمم که از اعتیاد و پر خوری ناگزیر، رهایی یافته ام و در جامعه شأن و منزلتی دارم. من اکنون دارای خانه و خانواده خوبی هستم و از موقعیت اداری برجسته ای برخوردارم و از همه اینها مهمتر یک رابطه شخصی با خدا برقرار کرده ام که همین امر موجب این موفقیتها بوده است. اکنون احساس خوبی دارم ، می توانم سعادت و شادی را احساس کنم، می توانمن آرامش و بی دغدغه بودن را احساس کنم، حتی زمانی که اوضاع چنانکه باید و شاید بر وفق مراد نیست باز هم این احساسات بر جای خود هستند.

هیچ بحثی در این نیست که من زندگی خود را مدیون انجمن معتادان گمنام و خداوند خود هستم. من اکنون می توانم امیدم را تعمیم دهم و قاطعانه بگویم که اگر شما نیز همان رنجی را تحمل می کنید که من زمانی تحمل می کردم پس قطعاً به اصول برنامه معتادان گمنام عمل کنید مطمئن باشید از رنج رهایی خواهید یافت و به زندگی مرفه و با معنایی دست خواهید یافت.

پیام کلی کیست – چیست چگونه ...

کمیته زندانها و بیمارستان ها
هدف رساندن پیام بهبودی انجمن معتادان گمنام به کسانی که نمی توانند به جلسات NA بروند مانند زندانی ها و کسانی که در بیمارستان ها و بازپروری ها هستند .
پیام کلی کیست – چیست چگونه ...
چگونگی راه اندازی کمیته H.&.I
از طریق ناحیه و منطقه
یک نفر مسئول از طریق نماینده ها و علی البدل کمیته زندانها و بیمارستانها را انتخاب می کنند .
گرداننده منشی و مسئول نشریات
چه کسانی برای رساندن پیام NA بهترین انتخاب هستند .
تجربه نشان میدهد حداقل یک سال پاکی برای شرکت
حداقل 18 ماه پاکی برای صحبت
و هرکسی که پیام واضح و محکم  معتادان گمنام را داشته باشد
همکاری کمیته H.&.I  باکمیته اطلاع رسانی  دیگر کمیته ها
چگونگی هماهنگی H.&.I و اطلاع رسانی (P.I)
نحوه تامین مالی و خدمتی
کمیته فرعی H.&.i منطقه ای
کمیته H.&.I ناحیه ای
یادتان باشد چرا آنجا هستید .
زیاد در مورد مواد صحبت نمی کنیم
راجع به مسئول زندان بحث و صحبت نمی کنیم .
پول زیاد نمی بریم و طلا آویزان نمیکنیم
اهمیت زیاد دادن به اشخاص خاص
به کسی شماره تلفن نمی دهیم
سیگار وچاقو و تلفن همراه ندهید
کارهائی که باید انجام دهید
1- شرکت کنندگان راهنمای جلسات خارج از زندان را فراهم کنید وببرید .
2- قوانین رابرای هرکس که با خود می برید روشن کنید
3- جلسات را در راس ساعت مشخص شروع و در زمان تعیین شده به اتمام برسانید .
4- تاکید نمائید که جلسات NA بدون در نظر گرفتن نوع مواد مصرفی برای همه قابل استفاده میباشد.
5- مشخص نمایید که جلسات NA با سازمان مربوطه که درآن حضور دارید و همین طور انجمن های دیگر هیچ وابستگی ندارد .
6- شرکت کنندگان  را در امور مختلف مثل خواندن نشریات و غیره شرکت دهید به خصوص زندانهای طولانی مدت را
7- استانداردهای مربوطه در لباس پوشیدن را حفظ کنید و درهمه حال رفتار معقولی داشته باشید .
8- رهبر – سخنران و اعضا شرکت کننده در دید باشند.
9- تلاش کنید که کلیه توافقات مکتوب باشد
10- درتمام مواقع امور امنیتی را رعایت نمایید.
11- اطمینان حاصل نمائید که کلیه اعضا پانل پیام بهبودی NA را بطور شفاف و واضح بیان کنند (برسانند )
اطلاعیه کمیته زندانها و بیمارستانها
کارهایی که نباید انجام داد . Don’t's
1- هرگز به تنهائی در جلسات H&I شرکت نمایید .
2- در زمان پیام رسانی تاکید بر مدت زمان مصرف خود نداشته باشیم .
3- آدرس و تلفن و مشخصات شخصی خود را به اعضا شرکت  کننده ندهید (وسیله هم ندهید )
4- با احساسات مذهبی شخص برخورد نشود .
5- گمنامی دیگران را نشکنید .
6- مجادله و بحث در مورد قوانین – مقررات – برنامه های سایر انجمن های مرتبط نداشته باشید.
7- در مورد مسائل خارجی بحث نکنید و همیشه به خاطر داشته باشید که چرا آنجا هستید .
8- در مورد شرایط داخلی زندان یا بیمارستان بحث نکنید .
9- در مورد مسئولین و خدمت گزاران بیمارستانها و زندانها بحث نشود .
10- اشیا با ارزش و پول زیاد همراه نداشته باشید .
11- ابزار علاقه به فرد خاصی داخل زندان و بیمارستان نشان ندهید .
12- هیچگونه پیام یا نامه از خارج بیمارستان نرسد
13- از همراه بردن اعضائی که اقوام یا دوستانی در زندان یا بیمارستانها دارند خودداری نمائید
14- در مورد جرم افراد و مقصر یا بی گناه بودن آنها سوال ننمائید
15- پول یا هدیه به آنها نه بدهید و نه ازانها قبول کنید .
پیشنهاد های موضوع
انکار
قدم 1-2-3
داستان زندگی
موضوع های اساسی کتاب
صداقت – روشن بینی – تمایل
تسلیم
پذیرش
 اصول اولیه تازه واردین
تنهایی – خستگی – عصبانیت – گرسنگی
مسئولیت بهبودی (من مسئول بهبودی هستم )
آزادی از اعتیاد فعال
نقاط مشترک بجای تفاوتها
برنامه روحانی نه مذهبی
در هر صورت جلسه برویم
رها کردن
پیشنهادهای NA
راهنما بگیر
جلسه برو
احساسات
یادگیری اعتماد
عوض کردن
زمین بازی
یار بازی
وسائل بازی
زندگی به روش فقط برای امروز
توجیه
راهنما
یاددتان باشید در تمام مدت شما نسبت به NA و جایی که رفتید مسئول هستید و اگر طبق 12 سنت رفتار کنید تمام اینها را رعایت کرده اید .
کارهای که می کنیم
توجیه افرادی که می بریم
رعایت قوانین زندانها
زودتر از قرار برویم و سر ساعت شروع و سرساعت تمام کنیم
لباس مرتب و رفتار معقولان داشته باشسیم
شرکت با حداقل اعضا
آدرس جلسات
نشریات مخصوص H&I را ببرید
توضیح مختصر کمیته زندان ها
توضیح تفاوت NA با زندان  (استقلال NA)
توضیح بدهید که تمرکز معتادان گمنام روی بیماری اعتیاد است نه ماده خاص
استفاده از زبان NA
نیازهای اولیه برای برگزاری جلسه
اطلاع رسانی به مسئولین مراکز از طریق PI , H&I
نشریات
نوار تائید شده (که هنوز نداریم )
مجله ها
برگزاری مرتب جلسات اداری دورن کمیته ای
کارهائی که نمی کنیم
تلفن و نامه نمی دهیم
سیگار نمی دهیم
بسته و پیغام نمی دهیم و نمی گیریم
ما درمورد پاک ماندن دیگران هیچ تضمینی نمی دهیم
کارهایی که می کنیم
رعایت قوانین زندان
رعایت سنتهای دوازده گانه
استفاده از افراد با تجربه
رعایت ادب در رفتار و گفتار

 

 

قرارداد ودیعه

 

قرارداد ودیعه

»    اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی

خدمات جهانی آن دسته از خدماتی است که با مسائل، مشکلات و نیازهای انجمن در کل سروکار دارد و به اعضاء، گروهها و جامعه در کل ارائه می‌گردد. اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی عبارتند از: کنفرانس خدمات جهانی، هیئت امناء و دفتر خدمات جهانی

 

»  کنفرانس خدمات جهانی

 قسمت یا جزء آخر از ساختار خدماتی در انجمن معتادان گمنام است. و در واقع کنفرانس خدمات جهانی به نوعی ...مرکز سلسله اعصاب انجمن است. زیرا مکانی است که در آن هر دو سال یک‌بار نمایندگان (وکلای) مناطق، کلیه اعضاء هیئت امناء و مدیر دفتر خدمات جهانی گرد هم می‌آیند تا درباره مسائل کلی انجمن در سطح جهان تبادل نظر کرده و تصمیم‌گیری نمایند. هدف کنفرانس خدمات جهانی حمایت از انجمن در کل و اقدام و عمل بر اساس وجدان گروهی انجمن معتادان گمنام است.
کلیه اجزاء خدمات جهانی برای پیش‌برد منافع مشترک NA  در کنفرانس خدمات جهانی گرد هم می‌آیند. ماموریت کنفرانس خدمات جهانی این است که اتحاد انجمن در سطح جهان را توسط اقدامات زیر حفظ نماید:
•         نمایندگان (وکلای) مناطق به پشتوانه وجدان گروهی کل انجمن، راهکارهای لازم را برای پیش‌برد اعلامیه اهداف خدمات جهانی ارائه می‌کنند.
•         از طریق کنفرانس خدمات جهانی، انجمن در سراسر دنیا قادر به تبادل تجربه، نیرو و امید است و نظر جامع خود را در رابطه با مسائلی که بر انجمن معتادان گمنام تاثیر می‌گذارد، بیان می‌کند.
•         کنفرانس خدمات جهانی، مکانیسم یا راهکاری است تا از آن طریق گروههای NA بر خدمات جهانی نظارت داشته و آن را راهنمائی کنند.
•         شرکت کنندگان در کنفرانس از این طریق اطمینان حاصل می‌کنند که کلیه اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی در برابر گروهها پاسخگو و مسئول باشند.
•         شرکت کنندگان از نشاط خدمت همراه با از خودگذشتگی روحیه گرفته و ثابت می‌کنند که تلاش و کوشش تک‌تک اعضاء تاثیر گذار است.

 

» هیئت امناء

 هدف هیئت امناء انجمن معتادان گمنام، کمک به رشد و استمرار انجمن در سطح جهان است. هیئت امناء از منابع اصلی و اولیه انجمن در راستای حمایت از پیام‌رسانی است و همیشه سعی دارد تا خدمات در انجمن با بهترین کیفیت ممکن ارائه گردد. هیئت امناء ناظر بر فعالیت‌های مرکز اصلی خدمات‌رسانی انجمن یعنی همان دفتر خدمات جهانی است.
هیئت امناء بازوی خدماتی کنفرانس خدمات جهانی است و در برابر کنفرانس و نهایتاٌ طبق مفهوم دوم در برابر گروهها که دارای اختیار و مسئولیت نهایی خدمات در NA هستند، پاسخگو است. بر طبق اصل تفویض اختیار که در مفهوم سوم درباره آن صحبت شده، کنفرانس خدمات جهانی از طرف گروهها اختیار و مسئولیت ارائه خدمات موثر را به هیئت امناء تفویض کرده است.

 

» هداف و شرح وظایف هیئت امناء

•         رساندن پیام بهبودی به معتادانی که هنوز در عذاب هستند.
•         حمایت از انجمن معتادان گمنام در راستای بوجود آوردن فرصت و شانس بهبودی از اعتیاد برای همه.
•         نظارت بر کلیه فعالیت‌های دفتر خدمات جهانی به عنوان مرکز اصلی ارائه خدمات در انجمن.
•         ارائه خدمات به اعضاء، گروهها و اشخاص معتادی که خواستار بهبودی از اعتیاد هستند و کمک به جامعه جهت درک بهتر از بیماری اعتیاد و برنامه بهبودی معتادان گمنام. این کمک شامل ایجاد ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با معتادان، سازمان‌ها، نهادها، دولت‌ها و جامعه می‌شود.
•         حصول اطمینان از اینکه درآمد کسب شده از مایملک معنوی و نشریات هیچ‌گاه در مسیری به غیر از پیش‌برد هدف اصلی معتادان گمنام که همان رساندن پیام بهبودی به معتادان در حال عذاب است، خرج نشود.
•         نگهداری و مدیریت درآمدی که توسط فعالیت‌های خدمات جهانی کسب می‌شود در عین رعایت 12 قدم، 12 سنت و 12 مفهوم معتادان گمنام.
•         حفظ و نگهداری از حقوق قانونی انجمن و کنترل انحصاری: استفاده، چاپ، تکثیر و فروش نشریات و همین‌طور حفظ و نگهداری از مایملک معنوی، آرم و نشان انجمن و حق چاپ قانونی از طرف کل انجمن و طبق خواست و وجدان گروه کنفرانس خدمات جهانی.
•         کنترل و مدیریت تولید، چاپ، بازتولید و چاپ مجدد نشریات و محصولات متعلق به انجمن معتادان گمنام و ارائه آنها برای فروش به انجمن در سطح جهان و جامعه در کل با تفویض اختیار به دفتر خدمات جهانی.

 

»  دفتر خدمات جهانی

 هدف دفتر خدمات جهانی که مرکز اصلی خدمات در انجمن است در اصل اجرای راهکارهای است که در رابطه با ایجاد ارتباطات و ارائه اطلاعات به اعضاء، گروهها، کمیته‌های خدماتی و انجمن در کل توسط کنفرانس خدمات جهانی ارائه می‌گردد.  دفتر خدمات جهانی به این مهم از طریق مکاتبه و تماس با گروهها و کمیته‌های خدماتی، چاپ و توزیع نشریات و حفظ و مراقبت از آرشیو و مایملک معنوی NA دست می‌یابد. در ضمن گزارش خلاصه فعالیت‌های مالی خدمات جهانی پس از اتمام سال مالی و حسابرسی توسط یک شرکت حرفه‌ای از طریق سایت خدمات جهانی و کنفرانس خدمات جهانی در دسترس انجمن قرار می‌گیرد.

 

»  تاریخچه کنفرانس و دفترخدمات جهانی

«منافع مشترک ما در راس قرار دارد. بهبودی شخصی ما به اتحاد NA بستگی دارد» در هیچ کجا از ساختار خدماتی ما این سنت به اندازه جلسات کنفرانس خدمات جهانی واضح و مشهود نیست. با استفاده از 12 سنت و 12 مفهوم، کنفرانس مکانی در ساختار است که صدای کل NA در رابطه با مسائل انجمن در سطح جهان شنیده می‌شود. کنفرانس خدمات جهانی فقط مجموعه‌ای از منطقه‌های مختلف دنیا نیست بلکه خیلی فراتر از آن است و به مسائلی بیش از نیازهای اجزاء تشکیل دهنده خود می‌پردازد.  کنفرانس وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتحاد در سطح انجمن جهانی است. جلسه‌ای است که دستور آن در اصل  «منافع مشترک انجمن» در سطح جهان است.
اقدامات کنفرانس پاسخگوی نیازهای انجمن ما با تنوع زیاد در اعضائی که از فرهنگ‌های متفاوتی می‌آیند و به زبان‌های مختلفی مکالمه می‌کنند، است و به چالش‌های مربوط به خدمات‌رسانی به گروههای NA در سراسر جهان می‌پردازد. کنفرانس در راستای منافع NA قدم بر می‌دارد و نیازهای حال و آینده انجمن را در نظر می‌گیرد.
معتادان گمنام یک برنامه جهت نجات جان معتادان است. اعضاء اولیه یا همان بنیان‌گذاران انجمن زمانی که فقط یک جلسه و یک گروه در دنیا وجود داشت، رویای تشکیل یک انجمن جهانی را در سر داشتند. این اعضاء اولیه یا بنیان‌گذاران از همان ابتدا و در زمانی که معتادان گمنام فقط در یک کشور وجود داشت و فقط به یک فرهنگ و زبان خاص تعلق داشت، ساختار خدمات جهانی را شکل دادند تا از این طریق بتوانند پیام بهبودی را به معتادان در سراسر جهان برسانند. با ایمان و اعتقاد راسخی که به واسطه تجربه شخصی‌شان از بهبودی بود، آنها در سال 1976 میلادی (مصادف با 1355 شمسی) کنفرانس خدمات جهانی را به شکل امروزی تشکیل دادند.
اما دفتر خدمات جهانی از همان ابتدای شکل گرفتن انجمن، آغاز به کار کرد. از همان ابتدا جیمی- کی که از اعضاء اصلی تشکیل انجمن و در اصل بنیان‌گذار NA بود، به عنوان مدیر خدمات جهانی شروع به فعالیت کرد. او از سال 1953 تا 1982میلادی ( 1332 تا 1361 شمسی)  به مدت 29 سال مدیر دفتر خدمات جهانی بود و در سال آخر به دلیل بیماری و کهولت سن مجبور به کناره‌گیری شد. البته قسمت اعظمی از این سال‌ها یکی دیگر از اعضاء به نام باب – ب که هنوز در قید حیات است و حدود نیم قرن پاکی دارد به عنوان معاون جیمی – کی به او کمک می‌کرد. در ضمن اینکه در این سال‌ها دفتر خدمات جهانی چند کارمند و چند خدمت‌گزار مورد اعتماد نیز داشت.
در سال 1982 میلادی ( 1361 شمسی ) شخصی به نام باب – استون که عضو انجمن نبود ولی تجربه بسیار خوب و زیادی در مدیریت داشت به عنوان مدیر خدمات جهانی استخدام شد که باعث تحول بسیار مثبتی در دفتر خدمات جهانی و انجمن NA گردید. او به مدت 9 سال مدیر دفتر خدمات جهانی بود و پس از کناره‌گیری کتابی در 540 صفحه به نام «سال‌های من با معتادان گمنام» به رشته تحریر درآورد. باب – استون در سال 1996 میلادی (1375 شمسی) چشم از جهان فروبست. لازم به ذکر است که آنتونی – ا مدیر فعلی دفتر خدمات جهانی از همان سال‌ها به عنوان معاون باب – استون شروع به کار در دفتر خدمات جهانی کرد.
پس از کناره‌گیری باب – استون دفتر خدمات جهانی برای چند سالی دست‌خوش تغییرات مداوم شد. از جمله اینکه برای حدود 3 یا 4 سال  استو – ت که گرداننده هیئت امناء وقت بود به عنوان داوطلب مدیریت خدمات جهانی را به دست گرفت. پس از آن چند نفری برای این پست استخدام شدند که نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و خیلی زود مجبور به ترک دفتر شدند. در نهایت شخصی که عضو انجمن هم نبود به نام لو – گاسپ برای چند سالی مدیر دفتر خدمات جهانی شد که البته بیشتر از حدود 4 یا 5 سال دوام نیاورد و در نهایت اخراج گردید.
در سال 2001 میلادی ( 1380 شمسی) مدیریت دفتر خدمات جهانی به طور مشترک به آنتونی – ا و جورج – ه که هر دو از حدود بیش از 15 سال پیش به عنوان معاونین باب – استون در دفتر خدمات جهانی مشغول به فعالیت بودند سپرده شد. و خانم بکی – م که سالیان دراز عضو کنفرانس خدمات جهانی و هیئت امناء بود نیز به عنوان معاون اجرایی دفتر از همان سال آغاز به کار کرد. البته در همان سال اول جورج – ه دچار سکته شدیدی شد و دیگر قادر به ادامه کار نبود. لذا از همان سال اول تا امروز آنتونی – ا و بکی – م به عنوان مدیر و معاون اجرایی دفتر مشغول به فعالیت هستند.
در طی این سالها تعداد زیادی از اعضاء با رویای روزهای بهتر برای معتادان جهان سعی در گردهم آوردن اعضاء و گروههای NA از سراسر جهان کردند تا انجمنی جهانی و متحد را تشکیل دهند. آنها از طریق تجربه شخصی آموخته بودند که آن دروغ قدیمی که میگوید « وقتی معتاد شدید تا ابد آلوده میمانید» مرده است و ما بهبود پیدا میکنیم.اعضاء اولیه و قدیمی زحمات زیادی کشیدهاند تا رشد و استمرار NA را در سراسر جهان تضمین کنند. این چشمانداز و رویا ادامه دارد و هنوز تمامی اجزاء خدمات جهانی شامل کنفرانس، هیئت امناء و دفتر خدمات جهانی به گرد هم میآیند تا با در میان گذاشتن نیرو، تجربه و امید خود به رشد انجمن کمک کنند. و در عین حال سعی کنند تا مسائل و مشکلات اعضاء و گروههای را که آن قدر خوش شانس بودهاند تا راه تازهای برای زندگی پیدا کنند را حل نمایند و مهمتر از آن سعی و کوشش را در راستای رساندن پیام به معتادان در حال عذاب افزایش دهند.

 

» مایملک معنوی و قرارداد ودیعه چیست؟

 نشریات، چیپ، سکه، محصولات و آرم و نام NA متعلق به کیست؟ چه کسی اجازه چاپ و توزیع نشریات   NA را دارد؟ پولی که برای خرید نشریات و دیگر اقلام پرداخت می‌شود، چگونه هزینه می‌گردد؟ حساب و کتاب آن چگونه است؟ اگر این پول مسئولانه هزینه نشد، ما به عنوان عضو چه مسئولیتی داریم و چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ جواب این سئوالات در متن « ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن» یا همان “ Fellowship Intellectual Property Trust” یافت می‌شود.      
ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن حاصل خرد جمعی و وجدان گروهی انجمن معتادان گمنام در طی سالیان طولانی در رابطه با حفظ و نگهداری نشریات، آرم و غیره..... است. هرکس که سئوالی در مورد چگونگی به وجود آمدن نشریات و تائید آن؟ مالکیت نشریات؟ چگونگی تغییر و تحول در نشریات؟ چه کسی حق چاپ آن را دارد؟ و یا با پول حاصل از فروش نشریات چه کارهای باید انجام شود؟ دارد، می‌تواند به این متن مراجعه کند. متن «ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن» مدرکی جامع و فراگیر است که در آن خط مشی کل انجمن در رابطه با حفظ امانت‌داری و درست‌کاری در چاپ و انتشار پیام ما و پاسخ‌گویی بدنه خدماتی مسئول چاپ و انتشار ذکر گردیده.
مفاد متن «قرارداد ویعه» در رابطه با مایملک معنوی، حق چاپ محفوظ، آرم و نام NA براساس قوانین بین‌المللی و با در نظر گرفتن اصول روحانی تهیه گردیده. و به خوبی روابط بین بدنه های خدماتی و انجمن را در جای که نشریات و آرم NA مد نظر است، پوشش می‌دهد.
انگیزه به وجود آوردن «قرارداد ودیعه» این است که اعضای فعلی و آیندگان NA از این موضوع اطمینان داشته باشند که هیچ‌کس حتی خدمات جهانی قادر به سواستفاده از مایملک معنوی NA نیست. این قرارداد بخوبی حدود اختیارات خدمات جهانی را در رابطه با نشریات و آرم NA مشخص می‌کند. نشریات، آرم و نام NA متعلق به هیچ شخص خاص، کمیته و یا هیئت خاصی نیست و برطبق «قرارداد ودیعه» از طرف کل انجمن به خدمات جهانی سپرده شده تا از آن محافظت نماید.

 

 »  تاریخچه و اهداف قرارداد ودیعه

 پایه و اساس «قرارداد ودیعه‌گذاری مایملک معنوی» در اولین همایش جهانی معتادان گمنام در سال 1971 میلادی (1349 شمسی) گذاشته شد. در آن همایش کلیه اعضاء انجمن معتادان گمنام، اعضاء هیئت امناء را مکلف به ایجاد دفتر خدمات جهانی با تعریف امروزی نمود تا این دفتر به عنوان نقطه تماس مرکزی انجمن، آرشیو نگهداری اطلاعات و ناشر نشریات انجمن در سراسر دنیا عمل کند. از آن زمان تا کنون دفتر خدمات جهانی به عنوان تنها ناشر مجاز نشریات، تولید کننده محصولات و حافظ مایملک معنوی NA از طرف انجمن در کل و به عنوان بازوی اجرایی هیئت امناءعمل کرده است.
در کلیه راهنما‌های خدماتی که اولین آن به نام « درخت NA » در سال 1975 میلادی (1353 شمسی) و آخرین آن به نام « راهنمای خدمات جهانی» که اخیرا چاپ شده است، نقش دفتر خدمات جهانی از قرار زیر تعریف گردیده:
« وظیفه اصلی دفتر خدمات جهانی نشر و توزیع نشریات NA است که شامل چاپ، نگهداری و توزیع کلیه نشریات موجود می‌گردد» 
در سال 1982 میلادی(1360 شمسی) و همین‌طور سال 1988 میلادی(1366 شمسی) و سه سال بعد در سال 1991 میلادی ( 1369 شمسی) این تصمیم در رابطه با دفتر خدمات جهانی و شرح وظایف آن مورد تائید وجدان گروه کنفرانس خدمات جهانی و نمایندگان (وکلای) مناطق مختلف از سراسر جهان قرار گرفت.
بیانیه زیر از طرف کنفرانس خدمات جهانی و وکلای مناطق مختلف در رابطه با دفتر خدمات جهانی و وظایف آن صادر گردیده است:
•         بدین وسیله تائید و تصویب می‌گردد که مالکیت کلیه مایملک معنوی و نشریات انجمن NA که تا کنون تولید و چاپ گردیده و یا در آینده تولید و چاپ خواهد شد در اختیار دفتر خدمات جهانی قرار می‌گیرد تا از طرف کل انجمن معتادان گمنام، آنها را نزد خود به امانت نگهداری کند.
•         تائید و تصویب می‌گردد تنها ناشر، تولیدکننده و توزیع کننده نشریات NA از قبیل کتاب، پمفلت، کتابچه، چیپ، سکه و هر نوع محصولی با آرم یا نام NA دفتر خدمات جهانی است.
•         دفتر خدمات جهانی و هیئت امناء وظیفه محافظت از کلیه مایملک معنوی NA را به عهده دارند و موظف هستند در صورت لزوم از طریق قانون بر علیه هرنوع سواستفاده از مایملک معنوی اقدام نمایند.
تبصره 1: شکل و فرم محصولات و نشریات که شامل ظاهر، طراحی، حروف‌چینی، کیفیت کاغذ، صحافی و جلدسازی، و غیره ..... می‌شود بر طبق صلاح‌دید دفتر خدمات جهانی تعیین می‌گردد.
تبصره 2: هر نوع قرارداد اجاره، اخذ مجوز، جزئیات تولید، کمیت تولید و موجودی انبار، طرف معامله و قرارداد، نحوه توزیع و فروش، قیمت‌گذاری نشریات و محصولات و غیره به عهده دفتر خدمات جهانی گذاشته می‌شود تا بر طبق صلاح‌دید خود عمل کند.

 

»مستندات «قرارداد ودیعه»

  این سند روابط بین انجمن NA، نمایندگان (وکلای) مناطق که در کنفرانس خدمات جهانی گرد هم می‌آیند و دفتر خدمات جهانی را بر اساس اصول انجمن و قوانین بین‌المللی موجود تنظیم و تعریف می‌کند.
•         از طریق نمایندگان (وکلای) مناطق، گروههای NA تصمیمات لازم را در کنفرانس خدمات جهانی در رابطه با تهیه، تائید و انتشار نشریات از طرف کل انجمن می‌گیرند. پس از آن نشریه تائید شده به ودیعه در اختیار دفتر خدمات جهانی گذاشته می‌شود تا آن را طبق اختیاراتی که به او محول گردیده چاپ و توزیع کند. چاپ و توزیع این نشریه در راستای منافع انجمن معتادان گمنام در کل است و به انجمن در پیش برد هدف اصلی و رساندن پیام به معتادانی که هنوز در عذابند کمک می‌کند. لذا در این قرارداد از نظر قانونی نمایندگان (وکلا) از طرف گروهها « ودیعه گزار » ، دفتر خدمات جهانی « ودیعه پذیر » و انجمن در کل « ذینفع » به حساب می‌آیند.
•         محصولات دیگر از قبیل چیپ، سکه، مجله، لیوان، تی‌شرت و غیره...... همگی مایملک خدمات جهانی است که حک آرم NA بر روی آنها طبق «قرارداد ودیعه» امکان پذیر است.
•         طبق این قرارداد مسئولیت ثبت، نگهداری و محافظت از آرم انجمن و نشریات آن به عهده خدمات جهانی است و این اختیار را به خدمات جهانی می‌دهد تا درآمد حاصل از فروش نشریات و دیگر اقلام را برای آموزش و دست‌یابی به اهدافی که در «بیانیه اهداف» انجمن ذکر گردیده، مصرف کند و در ضمن هزینه‌های خود و هزینه تولید را از این طریق پرداخت نماید.
•         طبق این قرارداد خدمات جهانی مجاز است به گروههای تازه تاسیس یا اجزائی از ساختار که توانائی مالی ندارند، نشریات رایگان یا با تخفیف ارائه کند.
•         تعیین نرخ فروش به عهده خدمات جهانی سپرده شده است.

 

»  بهره برداری از در آمد

 از درآمد حاصله، دفتر خدمات جهانی موظف است که خدمات زیر را به کل انجمن ارائه کند:
1.      دفتر خدمات جهانی باید هزینه‌های سازمان‌دهی، اداری و حمل ونقل و اسکان کنفرانس خدمات جهانی معتادان گمنام را پرداخت کند.
2.      دفتر خدمات جهانی باید به معتادان خواهان بهبودی و گروههای آنها در راستای بهبودی از بیماری اعتیاد خدمات رسانی کند. و همین‌طور کمک کند تا جامعه در کل، درک بهتری از اعتیاد و برنامه معتادان گمنام داشته باشد. این کمک‌ها می‌تواند شامل ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با معتادان، سازمان‌ها، نهادها، دولت‌ها و جامعه در کل باشد.
3.      چاپ و نشر و توزیع مجلات و خبرنامه‌های دوره‌ای که توسط کنفرانس خدمات جهانی تهیه می‌گردد.
4.      دفتر خدمات جهانی مجاز نیست که از درآمد حاصله یا از قدرت ودیعه گذاشته شده نزد خود در راستای کاری به غیر از پیش‌برد هدف اصلی انجمن که همان رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است، استفاده کند. 
تبصره 1: دفتر خدمات جهانی باید سالی یک بار گزارش مالی خود و شعبات خود را در اختیار کنفرانس خدمات جهانی قرار دهد.
تبصره 2: اعضاء و گروهها می‌توانند از طریق وکلای منطقه همان‌گونه که در کتاب راهنمای خدمات محلی شرح داده شده است بر تصمیمات کنفرانس و دفتر خدمات جهانی تاثیر گذارند.

 

»نام و آرم رسمی انجمن

   چهار علامت زیر علائم ثبت شده و قانونی انجمن هستند.

 

 

» سئوالات متداول در انجمن در مورد مایملک معنوی

   1-      مایملک معنوی انجمن چیست؟
سندی قانونی است که رابطه بین خدمات جهانی معتادان گمنام و کل انجمن را بیان می‌کند. و در کل بیان گر آن است                           که حق چاپ و امتیاز نشریات، چیپ، سکه، محصولات و در کل هر چیز که آرم NA دارد، و همین‌طور خود آرم و نام NA به دفتر خدمات جهانی واگذار گردیده است. دفتر خدمات جهانی از طریق کنفرانس خدمات جهانی و وکلای منطقه در برابر کل انجمن پاسخگو است.
 
2-      چرا آرم و نام NA باید از طریق خدمات جهانی محافظت گردد؟
به این دلیل که آرم و نام انجمن همیشه در مالکیت انجمن باقی بماند. یکی از وظایفی که از طریق کنفرانس خدمات جهانی و وکلای مناطق به عهده خدمات جهانی سپرده شده است حمایت از مایملک انجمن از طرف کل NA است.
 
3-      چه کسانی مجاز به استفاده از آرم و نام NA هستند؟
تنها گروهها، کمیته‌های خدماتی و در کل ساختار خدماتی و دفتر خدمات جهانی اجازه استفاده از آرم و نام NA را دارند. زیرا فقط آنها هستند که به مالک آرم و نام NA یعنی انجمن در کل پاسخگو هستند. این مسئله در مورد استفاده از آرم یا نام NA در اینترنت، اطلاعیه، محصولات، بنر و غیره نیز صدق می‌کند.
 
4-      آیا اعضاء، گروهها، نواحی یا مناطق می‌توانند نشریات NA را در سایت اینترنتی بگذارند یا آن را از طریق پست الکترونیک برای افراد زیادی ارسال نمایند؟
دفتر خدمات جهانی تنها ناشر منحصر به فرد نشریات NA است و به همین دلیل هیچ شخص یا گروهی اجازه چاپ یا قرار دادن نشریات را در سایت‌های اینترنتی ندارد زیرا این مسئله باعث زیر پا گذاشتن قانون « حق چاپ محفوظ » می‌گردد و می‌تواند منافع انجمن در کل را به خطر بیاندازد. دفتر خدمات جهانی در حال حاضر توسط قرار دادن پمفلت‌ها در سایت رسمی خود www.na.org و لینک دادن آن به سایت‌های مناطق مختلف مشغول بررسی این موضوع است. تا به فواید یا مضرات آن بیشتر پی ببرد.
 
5-      من یک عضو انجمن هستم، آیا آرم انجمن متعلق به من نیست؟ آیا می‌توانم از این آرم هر جا که دلم خواست، مثلا در سایت شخصی‌ام استفاده کنم؟
خیر. این که شما عضو انجمن هستید به این معنی نیست که مالک آرم یا نشریات NA هستید. انجمن معتادان گمنام مالک آرم و نشریات NA است و شما فقط یک نفر از کل اعضاء موجود هستید. در عمل و به عنوان مثال یک سهم از سهام انجمن متعلق به شما است و نه کل NA . این یک سهم به شما اجازه و توانائی می‌دهد تا به همراه دیگر اعضاء در فرآیند تصمیم‌گیری در مورد نحوه استفاده از مایملک انجمن شرکت کنید. عضو در برابر کل انجمن پاسخگو نیست. البته یک عضو اجازه دارد از آرم انجمن در حد یک یا دو عدد بر روی جنسی برای مصرف شخصی خود استفاده کند. مثلا می‌تواند یک عدد انگشتر یا گردن‌بند یا هر چیز دیگر برای مصرف شخصی خود با آرم انجمن درست کند.
 
6-      آیا می‌توانیم از آرم NA در کنار آرم سازمان‌های دیگر استفاده کنیم؟
خیر. استفاده به این طریق هم خلاف اصول است و هم خلاف قوانین ثبت آرم.

 

سنت های انجمن معتادان گمنام

تجربهء ما در معتادان گمنام نشان داده است .
1 - هر یک از اعضای معتادان گمنام فقط جزء کوچکی از کلّ است . نتیجتاً معتادان گمنام باید به حیّات خود ادامه دهد . والا اکثر ما یقیناً خواهیم مرد . بنابر این منافع مشترک ما در رأس قرار دارد و.

رفاه فردی بلافاصله بدنبال آن قرار می گیرد .

2 - در ارتباط گروهیء ما فقط یک مرجع نهائی وجود دارد و آن خداوند مهربانی است که خود را دروجدان گروه بیان کند ، پیشوایان ما خدمتگزاران صادقند و حکومت نمی کنند .

3 - عضویّت ما باید تمام افرادی را که مبتلا به اعتیاد هستند در بر گیرد ، بنابراین  به هیچ یک از کسانی که تمائل به بهبودی دارند جواب رد داده نخواهد شد و هرگز عضویّت ما به پول یا تمکّن بستگی نخواهد داشت . وقتی دو یا سه معتاد بمنظور هشیاری دور هم جمع شوند ، میتوانند خود را یک گروه معتادان گمنام بنامند ، مشروط بر آن که بعنوان گروه به هیچ جا بستگی نداشته باشند .

4 - هر گروه در مورد مسائل مربوط بخود فقط باید به وجدان گروه مراجعه کند و به هیچ مرجع دیگری جوابگو نباشد ، امّا در صورتیکه این مسائل بر گروه های دیگر نیز تأثیر بگذارد ، مشورت با آنها لازم است . هیچ کس یا گروه یا کمیته ایالتی هرگز نباید بدون مشورت با هیأت امنای کمیته خدمات عمومی ، به اقدامی دست بزند که این اقدام تأثیر مهمّی در سرنوشت معتادان گمنام داشته باشد . در مورد این گونه مطالب منافع مشترک ما اولویت دارد .

5 - هر گروه معتادان گمنام باید موجودیّت روحانی داشته باشد و تنها هدفش رساندن پیام خود به معتادان دردمند باشد .

6 - مسائل مالی ، ملکی و مرجعیّت بآسانی ممکن است ما را از هدف روحانی و اصلیء خود منحرف کند ، بنابراین بنظرما هر ملک قابل ملاحظه ای که واقعاً مورد نیاز باشد ، باید بطور مجزّا بثبت برسد و اداره شود ، تا بدین ترتیب مسائل مالی از روحانی جدا باشد. گروه های معتادان گمنام هرگز نباید وارد هیچ کار تجارتی شوند و اماکن مورد استفاده معتادان گمنام ،مانند کلوپها و بیمارستانهائیکه نیاز به محلّ و مدیریّت دارند ، باید جداگانه اداره شوند تا گروه بتواند آزادانه و بدون تعهد در صورت لزوم با آنها قطع رابطه کند . این گونه مؤسسات نباید از نام معتادان گمنام استفاده کنند و ادارهء آنها باید فقط در مسئولیّت کسانی باشد که از نظر مالی مؤسسات مذکور را تأمین میکنند . برای کلوپها معمولاً مدیرانیکه عضو معتادین گمنام هستند ترجیح داده می شوند ، امّا بیمارستانها و مکانهای بازسازی باید کاملاً از معتادان گمنام مجزا باشند و تحت نظر پزشکی اداره شوند . با آنکه گروههای معتادان گمنام میتوانند با هرکس همکاری کنند ، امّا این همکاری هرگز نباید بطور مستقیم به حدّ بستگی و یا تأئید برسد . گروه های معتادان گمنام هرگز نباید خود را به هیچ چیز وابسته کنند .

7 - گروه های معتادان گمنام باید کاملاً خود کفا باشند و فقط از طریق کمک داوطلبانه اعضای خود تأمین شوند . بنظر ما همه گروهها ، باید هر چه زودتر خود را باین هدف برسانند . جمع آوری هرگونه اعانات خارجی چه از طریق گروه ها ، کلوپها ، بیمارستانها و یا مؤسسات دیگر با استفاده از نام معتادان گمنام بسیار خطرناک است . قبول کردن پیشکش های بزرگ و هرگونه اعانه ای که نوعی تعهد بدنبال داشته باشد عاقلانه نیست . اگر موجودیهای مالی معتادان گمنام ، بدون هدف مشخصی رویهم انباشته شود و مقدار آن از ذخیره معیّنی بالاتر رود باعث نگرانی ما میشود . تجربه بارها به ما نشان داده است که هیچ چیز باندازهء کشمکش های مالی و مرجعیّت نمیتواند میراث روحانی ما را به خطر اندازد .

8 - معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بمانند . مفهوم حرفه ای از نظر ما مددکاری یا مشاوره با معتادین در مقابل پول و یا بعنوان شغل است . امّا ما میتوانیم معتادین را استخدام کنیم تا همان خدماتی را انجام دهند که در صورت نبودن آنها به غیر معتادین واگذار میشود . برای این گونه خدمات مخصوص میتوان حقوق مناسب پرداخت کرد ، امّا برای کار دوازدهم قدم معمولی ، هرگز نمیتوان مزدی پرداخت .

9 - هر گروه معتادان گمنام به حداقل تشکیلات و سازمان نیاز دارد و بهتر است رهبریء گروه بین اعضإ در گردش باشد . گروههای بزرگ میتوانند منشی انتخاب کنند . گروههای بزرگتری هم که در مناطق پر جمعیّت هستند میتوانند دفتر مرکزی یا دفتر ارتباطات تشکیل دهند . برای این گونه دفاتر معمولاً یک منشی تمام وقت استخدام میکنند . هئیت امنای مرکز خدمات عمومی ما در واقع کمیته خدمات عمومی   معتادان گمنام هستند . آنها نگهبانان سنّّت های معتادان گمنام و دریافت کنندگان اعانات داوطلبانهء ما  میباشند ،از طریق این اعانات مخارج دفتر خدمات عمومیء معتادان گمنام تأمین میشود . کمیته هئات امنااز طرف گروهها اجازه دارد روابط عمومیء ما را در مجموع اداره کند و تمامیّت و کمال مجلّه اصلیء جمعیّت ما را تضمین نماید . آرمان تمامیء این نمایندگی ها خدمت است و خدمتگزاران مورد اعتماد و با تجربهء ما در واقع پیشوایان حقیقیء ما هستند . آنها از سمت های خود بعنوان پایگاه مرجعیّت استفاده نمیکنند آنها حکومت نمی کنند و کلید ثمر بخشیء آن احترام به هستی است .

10 - گروهها و یا اعضای آنها بطریقی که جمعیّت معتادان گمنام درگیر شود هرگز نباید هیچ عقیده ای در مورد مسائل بحث انگیز خارجی ابراز کنند . بخصوص در مسائل سیاسی، مسائل مربوط به موّاد (  تخدیری ، سکر آور ، روان گردان ) و فرقه های مذهبی ، گروههای معتادان گمنام با هیچکس هیچگونه مخالفتی ندارند و در مورد این گونه مسائل نمیتوانند هیچگونه عقیده ای ابراز کنند .

11 - برخورد اجتماعیء ما در سطح عمومی باید با رعایت گمنامیء شخصی همراه باشد . بنظر ما اعضای معتادان گمنام باید از تبلیغات پر سروصدا پرهیز کنند . اسامی و تصاویر ما بعنوان اعضإ معتادان گمنام نباید از رادیو یا فیلم پخش شود . و یا در روزنامه و امثال آن به چاپ برسد . روابط عمومیء ما باید بنا بر اصل جاذبه باشد نه تبلیغ . ما هرگز نیاز به تعریف از خود نداریم و بهتر است بگذاریم دوستانمان ما را توصیه کنند .

12 - ما اعضای معتادان گمنام اعتقاد داریم اصل گمنامی از لحاظ روحانی اهمیّت فراوانی دارد و یاد آور آن است که اصول اخلاقی را به غرائض شخصی ترجیح  دهیم . فروتنیء واقعی را در زندگیء خود حقیقتاً رعایت کنیم و همیشه مراقب باشیم که محبّت های بزرگی که شامل حالمان شده است باعث ضایع شدنمان نشود و تا ابد در حالت شکر گذاری از آفریدگار خود باقی بمانیم .

تعهد به زبان عملکرد

ایمان به برنامه NA راه رهایی هر معتادی از بیماری اعتیاد میباشد. این تجربه شخصی من است و کاملا به آن معتقد هستم. با نگاهی گذرا به زندگی گذشته ً ام کاملا به این مطلب پی میبرم که تنها راه حل زندگی آشفته ی من، زندگی به روال برنامه است. قبل از آمدن بهNA کارهای زیادی انجام داده بودم که در همه ی آنها به نوعی با شکست روبه رو شدم و همیشه با خودم فکر میکردم،
چگونه است که همیشه چیزی به خطا میرود؟ با این اندیشه که از عهده هرکاری برمیآیم، بارها و بارها کارهایی را شروع کردم که در نهایت همه ی آنها با شکست روبه رو شدند و برایم بسیار عجیب بود که نمیتوانستم کاری را به سرانجام رسانده و در تمامی کارها نیمه تمام بودم. این قصه ی همیشگی زندگی گذشته من بود. وقتی در انجمن حضور یافتم، با اصولی بسیار ساده روبه رو شدم که در عین سادگی، کارآمد بودند؛ یکی از اصول گرفتن راهنما بود. حضور در جلسات NA آن طرز تفکر قدیمی و. خودخواهانه که »من عقل کل هستم« را از من گرفت و من را با این حقیقت مهم روبه رو ساخت که من احتیاج به راهنما دارم. من باید راهنما بگیرم و این یک اصل مهم بهبودی است. گرفتن راهنما نقش بسیار مهمی در بهبودی من داشته و هرچه در برنامه به پیش میروم، بیشتر به این نکته پی می برم که امروز هم دقیقا ِ مثل روزهای اول ورودم در انجمن، به راهنما احتیاج دارم. این یک نیاز روزانه است که گذشت زمان تأثیری در آن ندارد. امروز من دیگر مجبور نیستم به تنهایی با مشکالتم روبهرو شوم. من دیگر تنها نیستم و این موهبتی بزرگ است. راهنمایم بهتر از هر فرد ِ دیگری آماده کمک به من است. پیشنهادات او روشنی بخش راه پرفراز و نشیب زندگی ام میباشد. او به خوبی مسئولیت دشوار وفق دادن من با دنیای بیرون را میداند. او میتواند مرزهای انزوا و تنهایی من را بشکند و من را با دنیای بیرون آشتی دهد. او پیشنهاداتی برای اصالح ویرانی های گذشته در اختیار من قرار میدهد و به من میآموزد که چگونه با چالش های امروز کنار بیایم. رابطه ی راهنما و رهجو در عین سادگی، پایبند اصولی نیز هست که اعتماد کامل به راهنما یکی از مهمترین اصول این رابطه است. پس از اعتماد به راهنمایم بود که اولین رابطه ی معنوی من با یک انسان دیگر شکل گرفت. قبل از آن هرگز نتوانسته بودم هیچ رابطه ی معنوی را با فرد دیگری تجربه کنم.اصل بعدی در رابطه ی راهنما ً و رهجو مسئله صداقت است. راهنما دقیقا مثل یک آینه عمل میکند. من نمیتوانم با صورتی سیاه در جلوی آینه بایستم و انتظار داشته باشم که آینه، صورت من را سفید و تمیز نشان بدهد. آینه در هر حال، وظیفه ی خود را انجام میدهد و بازتاب سیاهی های صورت من را مشخص میسازد. راهنما عملکردی شبیه آینه دارد.

زمانی که من با راهنمایم هستم، افکار ذهنی من به طور کامل در راهنمایم بازتاب مینماید. او آینه ی تمام نمای ِ افکار من است و به طور مشخص، خود واقعی من را هویدا میسازد. پس چه دلیلی وجود دارد که من سعی در پنهان کردن خودم داشته باشم؟ در نهایت چیزی پنهان نمی ماند و تمام سعی و کوشش من برای پنهان کردن حقایق زندگیام، نتیجه ای نخواهد داد. بنابراین بهتر است رابطه ی من با راهنمایم بر پایه ی صداقت کامل پی ریزی شود. در رابطه ی راهنما و رهجو، ایجاد یک رابطه ی دو طرفه و درک متقابل از یکدیگر بسیار ضروری است. در این رابطه محدوده ی خواسته های هردونفر باید ً کامال مشخص و در چهارچوب های تعیین شدهی برنامه باشد. به نظر من، ما نباید اجازه بدهیم مسایل مالی، احساسی و عاطفی رابطه ی ما را خدشه دار کند. در رابطه راهنما و رهجو احترام دوجانبه باید وجود داشته باشد. ما نباید اجازه بدهیم حرمت شخصی ما شکسته شود و در عین حال حریم خصوصی طرف مقابل را نیز باید حفظ کنیم. به طور کلی رابطه ی راهنما و رهجو باید برپایه ی اصل مهم بهبودی یعنی کمک یک معتاد به معتاد دیگر شکل بگیرد و فقط در آنصورت است که این رابطه، ماهیتی معنوی و روحانی پیدا میکند. در پایان صحبت هایم از راهنمایم به خاطر تمامی زحماتی که در طی چند سال گذشته برای من کشیده است، سپاسگزاری میکنم. آنچه در مورد او میتوانم بگویم عملکرد اوست. عملکرد او در انتقال بسیاری از مفاهیم و تجربه های شخصی اش، بدون بیان آنها، همیشه برای من قابل تحسین بوده است. او بسیاری از اصول برنامهی NA را بدون بیان آنها توسط کلمات و فقط با عملکرد خود به من آموخت و این یکی از خصوصیات مهم اوست که تأثیر مستقیمی در روند بهبودی من داشته است. نکته ی دیگری که میخواهم بگویم این است که در روزهای اولیه ورودم به انجمن، احتیاج به ِ کسی داشتم که به زبان دل من سخن بگوید. او این توانایی را داشت که در ایجاد رابطه با من فراتر از یک مکالمه معمولی و عادی سخن بگوید. او مرزهای یک مکالمه ی معمولی را می شکست و به زبان دل، با من سخن میگفت. راهنمای من از عهده ی این مهم برآمد. او هنوز هم در ارتباط با من مثل گذشته عمل میکند. او به زبان دل من سخن میگوید و به زبان دل میشنود.

من به عنوان یک عضو H&I

من به عنوان یک عضو H&I چگونه می توانم در پیشبرد و هدف کمیته موثر باشم ؟
1 – خدمت کردن با عشق و مسئولیت پذیری . ( مفهوم چهارم )
2 – مشارکت مسئولانه در مباحثات جلسه درون کمیته ای . ( مفهوم هفتم )
3 – پوشش مناسب و ظاهری آراسته و رفتاری معقول .
4 – رعایت باید ها و نباید ها .
5 – وقت شناسی ( مفهوم چهارم )
6 – شرکت منظم در جلسات توجیهی و کارگاه های آموزشی و خدماتی . ( مفهوم هشتم )
7 – دادن فرصت خدمت به اعضای دیگر . ( سنت نهم و مفهوم چهارم )
8 – کار کردن روی قدم ها و سنت ها .
9 – خدمت بدون زیر بنا و تائید طلبی . ( سنت دوازده )
10 – هماهنگ بودن با سرگروه ها و اعضای دیگر و ارائه گزارش شفاف .
11 – عضو سازگار بودن .
12 – شرکت منظم در جلسات درون کمیته ای .
13 – برخوردار بودن از روابط عمومی مناسب .
14 – انعطاف پذیری ( پذیرش ) و فروتنی .
15 – اجتناب از شخصیت شدن در زندانها و مراکز درمانی .
16 – عدم استفاده از غرایض شخصی .
17 – رعایت احترام متقابل .
مراحل پیام رسانی
الف : قبل از پیام رسانی                          ب : هنگام پیام رسانی                                      پ : بعد از پیام رسانی
قبل از پیام رسانی :
1 – دعا کردن
2 – توجیه و آموزش خدمتگزاران .
3 – توجه به باید ها و نباید ها .
4 – تقسیم کار و هماهنگی لازمه .
5 – اطمینان از اطلاع رسانی .
6 – تهیه نشریات لازم .
7 – گرفتن ترازنامه شخصی .
8 – هماهنگی با مسئول مرکز توسط مسئول کمیته .
هنگام پیام رسانی :
1 – باید ها بطور دقیق انجام شود .
2 – نباید ها بطور دقیق رعایت شود .
بعد از پیام رسانی :
1 – تهیه ترازنامه از پیام رسانی .
2 – تهیه گزارش شفاف و مکتوب از جلسه پیام رسانی .
3 – درج خلاف سنتها .
4 – شرکت در جلسه توجیهی کمیته .
5 – بررسی مشکلات جلسات پیام رسانی در جلسه درون کمیته ای .
6 – اعلام نشریات مورد نیاز زندانیان .
7 – بررسی درخواست مسئولان مراکز یا زندانها و یا زندانیان .
8 – رعایت مقررات زندان هنگام خروج .
1- چه ویژگی های شخصی کمک می کند تا بعنوان یک عضو H&I بتوانم کار گروهی و تیمی انجام دهم ؟

 ترازنامه خدمتی
 احترام به تقسیم کار، هماهنگی با اعضاء
 داشتن دانش روز NA
 آگاهی کافی از 12 قدم و سنت و عملکرد نسبت آنها
 ارتباط و گرفتن تجربه از اعضای با تجربه این کمیته
 نظم و انضباط
 داشتن روحیه همدلی و همدردی
 روابط عمومی قوی ، فن بیان خوب
 داشتن پوشش و ظاهری مناسب
 خلاقیت و یادگیری کار گروهی
 احساسی عمل نکردن
 داشتن حس ایثار و از خودگذشتگی
 اصول را به شخصیت ها ترجیح دادن
 آشنایی و رعایت باید ها و نبایدها
 داشتن تمایل ، وقت ، انرژی و توانایی خدمت
 داشتن شهامت در پذیرش اشتباه
 شناخت کافی از خود و بیماری
 توان تصمیم گیری
 آموزش پذیر بودن اعضاء
 حفظ گمنامی ، قضاوت نکردن
 خوش قولی
 جلوگیری از پر حرفی
 حرفه ای عمل نکردن
 شرکت در کارگاه های آموزشی
 عدم احساس تفاوت با اعضای مراکز ( بیماران ) و پذیرش آنها بعنوان بیمار
 عدم دخالت در فعالیت های مراکز درمانی

2- چه ویژگی های بازدارنده و منفی بصورت شخصی مانع کار تیمی می گردد ؟

 خودمحوری و تکروی
 ظاهر نامناسب
 عدم تعهد
 عدم آگاهی از دانش روز NA
 عدم توجه به اصول NA
 عدم هماهنگی بین اعضای گروه
 عدم مشورت ( نداشتن فروتنی )
 ناآگاهی از شرح وظایف و بی تجربگی
 نداشتن ترازنامه و بهبودی شخصی
 در نظر گرفتن منافع شخصی
 ترجیح دادن شخصیت ها به اصول
 عدم رعایت اساسنامه داخلی
 احساس برتری و حکومتی خدمت کردن
 نداشتن انضباط شخصی
 عدم رعایت بایدها و نبایدها
 پافشاری بر روی عقاید شخصی
 دخالت در امور پزشکی و مسائل حرفه ای
 عدم پاسخگویی ، تعهد و مسئولیت
 عدم داشتن روحیه تعامل با مراکز و با اعضای پیام رسان
 استفاده از غرایض و نواقص شخصیتی
 غلو کردن در مورد NA
 نداشتن شهامت اقرار
 بی اهمیتی نسبت به تجارب و نظرات دیگران
 پی گیر نبودن در مسائل کمیته H&I
 عدم رعایت گمنامی
 عدم پاسخگویی نداشتن انگیزه هدف و تمایل

 

 

ویژگی ها یک تیم پیام رسان

یک تیم پیام رسان در مراکز درمانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد
  تقسیم کاروجلوگیری از تداخل
  انتخاب مطالب و شخص گوینده هر مطلب
  شناخت مخاطب و نحوه پیام رسانی متناسب با خصوصیات مخاطبین
  فن بیان
  انتخاب اعضاء تیم و رعایت تنوع و متناسب با مخاطب
  ارتباط غیر کلامی ( لبخند ، نوع لباس، چهره متناسب و ...)
  مرور بایدها و نبایدها قبل از ورود به مرکز
  آشنائی با قوانین مرکز
  ساده و کوتاه صحبت کردن
  تمرکز بر شباهتها
  وقت شناسی
  اشاره به هدف ما از حضور در آنجا و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر
  اشاره به تجربه اولیه و آگاهی در مورد مضر بودن تنهایی ، گرسنگی ، عصبانیت و خستگی وتوپ بازی و یار بازی و ...
  اشاره به تنها لازمه عضویت یعنی تمایل و عدم دخالت در مسائل درمانی و سم زدای و خودکفایی و عدم وجود شهریه
نکاتی که اعضای پیام رسان کمیته H&I می‎بایست رعایت کنند

* سنت سوم
هیچ کس در این مقام نیست که قضاوت کند که چه کسی تمایل دارد یا ندارد. زیرا ما هیچ نوع ابزار و معیاری برای سنجش تمایل نداریم و هرکسی که با هر نوع ماده مخدری مشکل داشته باشد می‎تواند به ما بپیوندد و فراموش نکنیم که بیمارانی که در کلینیک بستری هستند بیمار و تحت درمانند و اعمال و رفتار و صحبت‎های آنان در کنترل خودشان نیست. تمرکز ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است نه به یک ماده مصرفی خاص.

 

* سنت پنجم
پیامی که اعضای H&I حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است. پیام ما این است که یک معتاد (هر معتادی) می‎تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند، اشتیاق خود را نسبت به مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند. هنگام رساندن پیام خود را به جای معتادان می‎گذاریم و باید ببینیم که اگر جای آنها بودیم انتظار داشتیم با ما چگونه برخورد کنند مراقب باشیم که هیچ گاه خود را به معتادان تحمیل نکنیم. باید مراقب باشیم که هرگز از کسی انتقاد نکنیم و فقط همکاری کنیم. زیرا تنها هدف همه ما در کمیته H&I کمک به دیگری است. همه با هم همگام می‎شویم تا قدرت موثری را که از اتحاد اعضای کمیته H&I به دست می‎آید در راستای پیام به همدردانمان به کار گیریم.

 

 


* سنت ششم
بیمارستان‎ها، مراکز درمانی معتادان و زندان‎ها، بعضی از موسساتی هستند که ما به خاطر رسانیدن پیام NA مرتباً با آنها سر و کار داریم. با آن که این موسسات خلوص نیت دارند و ما جلسات NA را در محل آن‎ها برگزار می‎کنیم لیکن نمی‎توانیم آن‎ها را تایید یا کمک مالی کنیم و یا اجازه دهیم که از نام NA جهت پیشرفت کار خود استفاده کنند.


* سنت هشتم
منظور از به کار گرفتن کلمه ”حرفه‎ای“ در این سنت این است که ما نمی‎توانیم امر پیام‎رسانی را به عنوان شغل، حرفه و تخصص خود محسوب کنیم و این کار را برای کسب درآمد انجام دهیم. اگر پیام رسانی حرفه ما شود دیگر پیام ما زیربنای روحانی ندارد و برابری ما از بین می‎رود. نحوه پیام رسانی می‎بایست برگرفته از اصول روحانی نهفته در قدم‎ها و سنت‎ها باشد و ما با استفاده از تجربه‎مان در بهبودی به همدردانمان می‎گوییم که چگونه می‎توانیم در حالت ترک باقی بمانیم. گرفتن هر چیزی به ازای پیام رسانی از دیگران ماهیت روحانی انجمن ما را خدشه‎دار می‎کند و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را از بین می‎برد به همین دلیل ما از دریافت پول، هدیه، پاداش، انعام، کادو، یادگاری، جایزه و... از معتادان، مسئولین و مدیران مراکز درمانی خودداری می‎کنیم.

 

 


* سنت دهم
ما یاد می‎گیریم تا وقتی که در مورد مسائل خارجی اظهارنظر نکنیم کسی هم از خارج انجمن در مورد نحوه عملکرد ما اظهار نظر نمی‎کند. انجمن معتادان گمنام ابداً نمی‎تواند نقل مباحث خارجی باشد و درگیر کش و قوس‎ها و اختلافات اجتماعی دیگر شود زیرا این مسائل از تمرکز ما بر هدف اصلی می‎کاهد. اعضای این کمیته به هیچ عنوان نمی‎توانند در مورد جو جامعه، سیاست‎های مقابله با مواد مخدر، نحوه پیشگیری، نوع و نحوه سم‎زدایی، انواع قرص‎‏ها و داروهای ترک اعتیاد صحبت کنند یعنی ما حرفه‎ای نیستیم و اظهار عقیده در مورد هیچ موضوعی نمی‎کنیم و فقط سنت پنج خود را دنبال می‎کنیم.

 

* سنت یازدهم
بازتاب عمومی ما از آن چه باید ارائه دهیم عبارت است از روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر و ما اعضای جدید را جذب می‎کنیم و معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا می‎کنند. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا درمی‎آوریم همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شده‎ایم اعضای جدیدتری را به راه NA جذب می‎کنیم.

به عنوان یک عضو H&I

من به عنوان یک عضو H&I چگونه می توانم در پیشبرد و هدف کمیته موثر باشم ؟
1 – خدمت کردن با عشق و مسئولیت پذیری . ( مفهوم چهارم )
2 – مشارکت مسئولانه در مباحثات جلسه درون کمیته ای . ( مفهوم هفتم )
3 – پوشش مناسب و ظاهری آراسته و رفتاری معقول .
4 – رعایت باید ها و نباید ها .
5 – وقت شناسی ( مفهوم چهارم )
6 – شرکت منظم در جلسات توجیهی و کارگاه های آموزشی و خدماتی . ( مفهوم هشتم )
7 – دادن فرصت خدمت به اعضای دیگر . ( سنت نهم و مفهوم چهارم )
8 – کار کردن روی قدم ها و سنت ها .
9 – خدمت بدون زیر بنا و تائید طلبی . ( سنت دوازده )
10 – هماهنگ بودن با سرگروه ها و اعضای دیگر و ارائه گزارش شفاف .
11 – عضو سازگار بودن .
12 – شرکت منظم در جلسات درون کمیته ای .
13 – برخوردار بودن از روابط عمومی مناسب .
14 – انعطاف پذیری ( پذیرش ) و فروتنی .
15 – اجتناب از شخصیت شدن در زندانها و مراکز درمانی .
16 – عدم استفاده از غرایض شخصی .
17 – رعایت احترام متقابل .
مراحل پیام رسانی
الف : قبل از پیام رسانی                          ب : هنگام پیام رسانی                                      پ : بعد از پیام رسانی
قبل از پیام رسانی :
1 – دعا کردن
2 – توجیه و آموزش خدمتگزاران .
3 – توجه به باید ها و نباید ها .
4 – تقسیم کار و هماهنگی لازمه .
5 – اطمینان از اطلاع رسانی .
6 – تهیه نشریات لازم .
7 – گرفتن ترازنامه شخصی .
8 – هماهنگی با مسئول مرکز توسط مسئول کمیته .
هنگام پیام رسانی :
1 – باید ها بطور دقیق انجام شود .
2 – نباید ها بطور دقیق رعایت شود .
بعد از پیام رسانی :
1 – تهیه ترازنامه از پیام رسانی .
2 – تهیه گزارش شفاف و مکتوب از جلسه پیام رسانی .
3 – درج خلاف سنتها .
4 – شرکت در جلسه توجیهی کمیته .
5 – بررسی مشکلات جلسات پیام رسانی در جلسه درون کمیته ای .
6 – اعلام نشریات مورد نیاز زندانیان .
7 – بررسی درخواست مسئولان مراکز یا زندانها و یا زندانیان .
8 – رعایت مقررات زندان هنگام خروج .
1- چه ویژگی های شخصی کمک می کند تا بعنوان یک عضو H&I بتوانم کار گروهی و تیمی انجام دهم ؟

 ترازنامه خدمتی
 احترام به تقسیم کار، هماهنگی با اعضاء
 داشتن دانش روز NA
 آگاهی کافی از 12 قدم و سنت و عملکرد نسبت آنها
 ارتباط و گرفتن تجربه از اعضای با تجربه این کمیته
 نظم و انضباط
 داشتن روحیه همدلی و همدردی
 روابط عمومی قوی ، فن بیان خوب
 داشتن پوشش و ظاهری مناسب
 خلاقیت و یادگیری کار گروهی
 احساسی عمل نکردن
 داشتن حس ایثار و از خودگذشتگی
 اصول را به شخصیت ها ترجیح دادن
 آشنایی و رعایت باید ها و نبایدها
 داشتن تمایل ، وقت ، انرژی و توانایی خدمت
 داشتن شهامت در پذیرش اشتباه
 شناخت کافی از خود و بیماری
 توان تصمیم گیری
 آموزش پذیر بودن اعضاء
 حفظ گمنامی ، قضاوت نکردن
 خوش قولی
 جلوگیری از پر حرفی
 حرفه ای عمل نکردن
 شرکت در کارگاه های آموزشی
 عدم احساس تفاوت با اعضای مراکز ( بیماران ) و پذیرش آنها بعنوان بیمار
 عدم دخالت در فعالیت های مراکز درمانی

2- چه ویژگی های بازدارنده و منفی بصورت شخصی مانع کار تیمی می گردد ؟

 خودمحوری و تکروی
 ظاهر نامناسب
 عدم تعهد
 عدم آگاهی از دانش روز NA
 عدم توجه به اصول NA
 عدم هماهنگی بین اعضای گروه
 عدم مشورت ( نداشتن فروتنی )
 ناآگاهی از شرح وظایف و بی تجربگی
 نداشتن ترازنامه و بهبودی شخصی
 در نظر گرفتن منافع شخصی
 ترجیح دادن شخصیت ها به اصول
 عدم رعایت اساسنامه داخلی
 احساس برتری و حکومتی خدمت کردن
 نداشتن انضباط شخصی
 عدم رعایت بایدها و نبایدها
 پافشاری بر روی عقاید شخصی
 دخالت در امور پزشکی و مسائل حرفه ای
 عدم پاسخگویی ، تعهد و مسئولیت
 عدم داشتن روحیه تعامل با مراکز و با اعضای پیام رسان
 استفاده از غرایض و نواقص شخصیتی
 غلو کردن در مورد NA
 نداشتن شهامت اقرار
 بی اهمیتی نسبت به تجارب و نظرات دیگران
 پی گیر نبودن در مسائل کمیته H&I
 عدم رعایت گمنامی
 عدم پاسخگویی نداشتن انگیزه هدف و تمایل

 

جمع آوری نتایج کارگاهها انجمن معتادان گمنام

جمع آوری نتایج کارگاهها جهت پروژه نگارش کتاب سنت ها پروژه نگارش کتاب سنت ها در کنفرانس خدمات جهانی سال 2012 به تصویب رسید تا بین سالهای 2012 الی 2016 انجام شود. طبق پروژه مصوبه قرار شد بین سالهای 2012 الی 2014 بر جمع آوری مطالب و داده های خام و جمع آوری ایده ها و نظرات انجمن در رابطه با اینکه چه مطالبی جهت درج در این کتاب مفید است، تمرکز شود و بین سالهای
2014الی 2016 بر روی تهیه پیشنویس، ارائه آن به انجمن جهت بررسی و اظهار نظر و سپس تهیه پیشنویس نهایی و ارائه آن به کنفرانس خدمات جهانی سال 2016 جهت تائید، تمرکز شود.

ما از اینکه تا کنون مطالب زیادی از کارگاههای برگزار شده در سطح نواحی و مناطق مختلف دریافت کرده ایم، بسیار هیجان زده هستیم. برای اینکه بتوانیم اعضاء بیشتری را ترغیب به شرکت و ارائه ایده هایشان کنیم، نوآوری جدیدی در برگزاری کارگاهها کرده ایم تا گروهها

بتوانند قبل از شروع جلسه، بعد از جلسه یا در حین برگزاری جلسه اداری این نوع کارگاه را برگزار کنند. که ماحصل آن در این کتابچه آمده است.

مواردی جهت شروع بحث و گفتگو در گروهها ارائه گردیده که می تواند باعث بحث های جالبی شود و به اعضاء گروه شما فرصت شرکت در این فرآیند را بدهد تا تجربه، نیرو و امید خود را به مشارکت گذارند. این سئوالها و موارد فقط جهت شروع بحث است و اگر گروه شما نظر و ایده ای فراتر از این موارد دارد، ما خوشحال می شویم تا آنها را برای ما بفرستید. در واقع ما شما را به انجام این کار تشویق می کنیم. خوب همه چیز عالیست! حال از کجا شروع کنیم؟

یک یا دو خدمتگزار مورد اعتماد را انتخاب کنید تا جلسه بحث را گردانندگی کنند. کمک بزرگی خواهد بود اگر این کتابچه را اول در جلسه بخوانید و برای برگزاری این مینی –کارگاه به دقت برنامه ریزی کنید تا همه چیز در حد امکان به خوبی پیش رود. ما در اینجا21 دقیقه زمان برای بحث و گفتگو در نظر گرفته ایم، اما از شما درخواست می کنیم تا نسبت به شرایط گروه خود این زمان را تنظیم کنید. هر تعداد کارگاهی که می خواهید برگزار کنید. این کارگاهها را قبل یا بعد از جلسه، با رهجوهای خود، قبل یا بعد از جلسه ناحیه یا منطقه برگزار کنید.

هر کارگاه باید فقط در مورد یک سنت برگزار شود. گروه تصمیم می گیرد که در مورد کدام سنت گفتگو کند، یا می تواند از گرداننده درخواست کند تا یک سنت را انتخاب کند. مواردی که جهت برگزاری کارگاه الزم دارید، از قرار زیر است: خواندن سنت مربوطه، خواندن شرح مختصر در مورد سنت مربوطه که در این متن آمده و سئواالتی که برای بحث در این کتابچه مطرح گردیده است. اگر سئوال یا ایده جدیدی به فکر شما رسید حتماً از آن استفاده کنید.

پس از اینکه سنت و شرح مختصر را با صدای بلند خواندید، یکی از سئوالهای مطرح شده را بخوانید و درباره آن گفتگو کنید. می توانید یکی از اعضاء را به عنوان کاتب انتخاب کنید تا همه گفتگوها را یادداشت کند تا بتوانید از تمام وقت اختصاص داده شده به کارگاه استفاده کنید، یا اینکه بخشی از وقت را به گفتگو اختصاص دهید و در آخر کارگاه چند دقیقه وقت اختصاص دهید که هر عضو نظر و برداشت خود را کتبی بنویسد و به گرداننده تحویل دهد. بسیار مفید است، اگر چند نسخه از کتاب پایه و کتاب چگونگی عملکرد نیز در دسترس شرکت کنند گان قرار دهید تا در صورت نیاز به آن رجوع کنند.

می توانید نظرات جمع شده را به صورت کلی و گروهی و یا به صورت فردی ارسال نمائید. اگر بخواهید کارتان آسان تر شود می توانید از دست نوشته ها عکس بگیرید)البته، لطفا ً به طوری که خوانا باشد و برای ما به آدرس
wso.iran@yahoo.com.my  ای-میل فرمایید. با تشکر از شرکت شما در این فرآیند.

بحث و گفتگو

این نوع کارگاه برای این طراحی شده است تا گروهها بتوانند گفتگویی 21 دقیقه ای داشته باشند، ا ّما همانگونه که گفته شد اگر گروه بخواهد می تواند این زمان را کمتر یا بیشتر کند. سئواالتی که در این متن درج شده است، فقط یک نقطه شروع هستند. ما امیدواریم که بحث و گفتگوی شما پرانرژی و الهام بخش باشد و در بحث ها یکدیگر را به چالش بکشید تا بتوانید به سنت ها با دیدی تازه و به گونه ای که هرگز فکرش را هم نمی کردید، نگاه کنید.
1. انتخاب کنید که در مورد کدام سنت می خواهید گفتگو کنید.


2. با چند لحظه سکوت و دعای آرامش آغاز کنید.


3. عضوی را به عنوان کاتب انتخاب کنید و از او بخواهید تا تجارب و ایده های منحصر به فرد اعضاء را یادداشت کند و نه فقط فهرستی از اصول روحانی یا نقل قول های که از کتاب می شود.


4. از یکی از اعضاء بخواهید تا سنت مربوطه و همین طور گزیده آن سنت که در این متن درج گردیده را با صدای بلند بخواند.


5. از یک عضو دیگر بخواهید تا یکی از سئواالت مربوط به آن سنت را از این کتابچه انتخاب کند و گفتگو در مورد آن را آغاز کنید.


6. سعی کنید در حد امکان اعضاء بیشتری تجربه و ایده خود را در مورد سئوال مربوطه به مشارکت گذارند. گرداننده می تواند از هر عضوی که صالح دید بخواهد تا ایده یا تجربه خود را بهتر و شفاف تر توضیح دهد. ا ّما سعی کنید به قبل از اینکه نتیجه کارگاه را تفسیر کنید، به همه وقت مشارکت داده باشید.


7. سعی کنید کارگاه را در زمان تعیین شده خاتمه دهید. اگر اعضاء انرژی گفتگوی بیشتر را دارند، آزاد هستید تا سئوال بعدی را مطرح کنید. یا در "جلسه چند نفره بعد از جلسه" که اصوالً همیشه برگزار می شود به بحث خود ادامه دهید.


8. از نتایج کارگاه عکس بگیرید و آن را به ای میل نمایید ارسالwso.iran@yahoo.com.my

 

سنت یک

یکی از راههای قرار دادن منافع مشترک در رأس این است که هر یک از ما خود را به طور مساوی مسئول بهروزی و موفقیت NA بدانیم........ " همان گونه که هر عضو برای بقاء و ماندگاری خود به حمایت انجمن تکیه می کند، بقاء و ماندگاری NA هم به

اعضاء آن بستگی دارد.

سئوال جهت گفتگو


 بهبودی شخصی من چگونه به اتحاد NA بستگی دارد؟


 ما زمانی که بر سر مسئله مهمی توافق نداریم، چگونه اتحاد را حفظ و تمرین می کنیم؟


 به عنوان یک عضو، مسئولیت های من در برابر NA چیست؟ مسئولیت های یک گروه و یک بدنه خدماتی در برابر NA کدام است؟

 

 

سنت دو

اگر قرار است ما از طرف یک صاحب اختیار نهایی )نیروی برتر( راهنمایی شویم، الزم است به روشی دست یابیم که بتوانیم همگی با هم آن راهنمایی را دریافت کنیم. مکانیسم یا سازوکاری که از آن استفاده می کنیم همان وجدان گروه است. وجدان گروه مشابه وجدان شخصی است. اما وجدان گروه انعکاس کنندۀ آگاهی و درک جمعی و همین طور تسلیم گروهی در برابر اصول روحانی است.

سئوال جهت گفتگو


 وجدان گروه چیست؟


 تفاوت بین رهبری و حکومت کردن چیست؟


 ما چگونه از صاحب اختیار نهایی دعوت می کنیم تا در فرآیند شکل گیری وجدان گروه حضور داشته باشد؟ و چگونه تشخیص می دهیم که او در جمع ما حاضر است؟

 

سنت سه

سنت سوم از طریق تشویق ما به پذیرش دیگران، به ما کمک می کند تا رشد کنیم. عضویت یک تصمیم شخصی است که توسط هر فرد گرفته می شود. وظیفه ما این است که آتش تمایل را شعله ور کنیم نه اینکه آن را از بین ببریم. سنت سوم منعکس کننده و فراگیر بودن قدم یک است.

سئوال جهت گفتگو


 گروه من چگونه به اعضاء خوش آمد می گوید و کمک می کند تا ایشان احساس پذیرفته شدن نمایند؟ یا چگونه باعث سرخوردگی و عدم پذیرش ایشان می شود؟ این سئواالت در مورد شخص من چگونه صدق می کند؟


 آیا یک گروه می تواند در مورد عضویت کسی تصمیم بگیرد؟


 چگونه این سنت از منافع مشترک ما حمایت می کند؟

سنت چهار

 

خود اتکایی به گروهها آزادی و خالقیت الزم را می دهد تا راههای منحصر به فردی جهت رساندن پیام بیابند و نیز گروهها از این طریق جایگاه مناسب خود را در کل NA و همین طور در انجمن محلی خود پیدا کنند. اما استقالل به این معنی نیست که گروهها نسبت به

رعایت اصول روحانی نهفته در سنت ها الزامی ندارند.

 

 سئوال جهت گفتگو


 چگونه می فهمیم که چه چیزی بر NA در کل تاثیر می گذارد؟


 چگونه بین استقالل و مسئولیت پذیری تعادل برقرار می کنیم؟


 چرا استقالل، آزادی و خالفیت در NA تا این حد مهم هستند؟

سنت پنج

 

سنت پنجم از ما می خواهد تا با در راس قرار دادن هدف اصلی مان، امانت داری را تمرین کنیم. که در نهایت فقط رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است و این تنها چیزی است که ما برای بخشش داریم.

 

سئوال جهت گفتگو


 به عنوان فرد، گروه و بدنه های خدماتی چگونه می توانیم به پیشبرد هدف اصلی مان کمک کنیم؟


 فضای بهبودی چیست و ما چگونه می توانیم آن را پرورش دهیم؟


 چه چیز ما را از هدف اصلی مان منحرف می سازد؟ چگونه تشخیص می دهیم که از هدف اصلی منحرف شده ایم؟

سنت شش

 

با مشخص کردن مرز و حد و حدودمان، سنت شش کمک می کند تا گروههایمان از مشکالت متداولی که برای سازمان های دیگر پیش می آید، اجتناب کنند. توسط کمک به گروهها جهت اجتناب از مشکالت، سنت ششم به ما اجازه می دهد تا تمام انرژی خود را برای رساندن پیام NA به معتادانی که خواهان بهبودی هستند، وقف نمائیم.

 

سئوال جهت گفتگو


 فرق بین همکاری با تائید یا وابستگی چیست؟


 در چه نقطه ای ممکن است یک رابطۀ همکاری محو و تبدیل به وابستگی یا تائید گردد؟


 ما ممکن است چه تضادهای با سازمان های خارجی پیدا کنیم، و چگونه باید با این تضادها روبرو شد؟

 

سنت هفت

 

اصل روحانی خود-اتکایی شامل مسائل مالی نیز می شود اما خیلی فراتر از پولی است که ما اعانه می کنیم. گروه هر چیزیی جهت پیش برد هدف اصلیش نیاز داشته باشد، باید خود تهیه نماید.

خدمت در گروه و عضویت فعال در گروه، دو کمک حیاتی به خود-اتکایی گروه هستند که هیچ هزینه و بار مالی ندارند.

 

سئوال جهت گفتگو


 چرا تعهد نسبت به خود-اتکایی مهم است؟


 چگونه سعی ما در خود-اتکایی به اتحاد انجمن کمک می کند؟


 زمانی که تشخیص بین خود-اتکایی و دریافت کمک از خارج سخت است، چگونه می توان مشکل را حل کرد؟

سنت هشت

 

سنت هشت یادآور این است که اعضاء ما نیازی به حرفه ای بودن ندارند تا بتوانند پیام بهبودی NA را برسانند. قلب و هسته اصلی روش NA برای بهبودی، کمک یک معتاد به معتاد دیگر است. ما بهبودی را نمی فروشیم، بلکه آن را به رایگان و با روحیه ای مملو از عشق و سپاسگزاری به مشارکت می گذاریم. اگرچه گروهها، هیئت های خدماتی، و کمیته ها در معتادان گمنام می توانند برای انجام وظایف محوله خواهان کمک های حرفه ای شوند.

 


سئوال جهت گفتگو


 تفاوت بین برخورد حرفه ای و غیر حرفه ای در درمان اعتیاد چیست؟


 اگر شغل ما به گونه ای است که به عنوان یک حرفه ای با معتادان سروکار داریم، چگونه می توانیم وقتی این معتادان را در جلسه می بینیم با ایشان مثل یک عضو رفتار کنیم و نه مثل یک مشتری؟


 رابطۀ بین این سنت و گمنامی چیست؟

سنت نه

 

این سنت دربارۀ ساده کردن مسائل است و به این معنی است که ما نامنظم و بدون ساختار نیستیم. بلکه هیئت های خدماتی و کمیته های تشکیل می دهیم تا به گروهها خدمت کنند و بنابراین " NA تحت این عنوان، بتواند توجه خود را بدون خلل و مستقیم به رساندن

پیام معطوف کند." کلید انجام این کار ارتباطات و حس مشترک تعهد نسبت به هدف اصلی است.

 

سئوال جهت گفتگو


 چرا به هیئت های خدماتی و کمیته ها نیاز داریم؟


 چگونه ارتباط موثر را بین گروهها با هیئت های خدماتی و کمیته ها حفظ می کنیم؟


 نظرتان در مورد رابطه این سنت با هدف اصلی مان چیست؟

 

سنت ده

 

اعضاء NA تشویق می شوند تا مستقل فکر کنند، عقاید خود را داشته باشند و آن را هر گونه که صالح می دانند بیان کنند. اما در عین حال ما همگی بخوبی می دانیم که عقاید شخصی و بحث برانگیز ما می تواند گروه را از هدف اصلیش منحرف سازد. تا جای که بر روی تعالی و رشد انجمن و همین طور هدف اصلی متمرکز باشیم از طرح مسائل بحث برانگیز که می تواند ما را از بهبودی دور سازد، اجتناب می کنیم.

 

سئوال جهت گفتگو


 زمانی که در جلسه مشغول مشارکت هستیم، چگونه می توانیم در مورد مسائل خارج از NA که بر روی بهبودی ما تاثیر می گذارند صحبت کنیم بدون اینکه جلسه را از هدف اصلی NA دور سازیم؟


 نظرات NA در مورد پاک شدن چیست؟


 زمانی که در اجتماع صحبت می کنیم، چگونه می توانیم NA را توصیف و معرفی کنیم بدون اینکه درگیر بحث شویم؟

سنت یازده

 

سنت یازده سنگ زیربنای خط مشی روابط عمومی NA است. انجام درست اطالع رسانی به معنی تبلیغ نیست، بلکه باعث ایجاد جاذبه برای کسانی می شود که نیاز به کمک ما دارند. حرف ها و اعمال ما نشان دهنده بهبودی مان در NA و انعکاس گر انجمن NA است. به عنوان اعضاء مسئول NA ما می خواهیم این انعکاس منبع جاذبه باشد و نه منبعی برای خجالت و شرم زدگی.

 

سئوال جهت گفتگو


 در انجام فعالیت های روابط عمومی، چگونه از آبرو و اعتبار NA حمایت می کنیم؟ یا هنگامی که در یک رسانه عمومی حضور پیدا می کنیم؟ آن زمانی که با به تن داشتن تی شرت NA به رستوران و کافی شاپ می رویم، چطور؟


 چگونه گمنامی شخصی خود را وقتی که در یک رسانه عمومی هستم، حفظ می کنم؟


 چرا گمنامی شخصی من در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم برای NA در کل اهمیت دارد؟

سنت دوازده

 

سنت های دوازدهگانه، انجمنی را توصیف می کند که رهنمود و خرد جمعی خود را از طریق پیروی از اصول روحانی دریافت می کند و نه از شخصیت ها و افراد. این گونه از خود گذشتگی منظور سنت دوازده از کلمه گمنامی است و اصلی روحانی است که معتادان گمنام بر اساس آن تشکیل شده است.

 

سئوال جهت گفتگو


 اگر "اصول را به شخصیت ها ترجیح دهیم" شخصیت های انجمن چگونه می توانند بر نقش ما به عنوان اعضاء NA تاثیر مثبت بگذارند؟


 "اساس روحانی" به چه معنی است و ما چگونه بر پایه آن انجمن را تشکیل داده ایم؟


 رابطۀ بین گمنامی و "منافع مشترک ما" چیست؟


 

اصول کار مشارکتی در امر پیام رسانی

 اصول کار مشارکتی در امر پیام رسانی                            

1. اعتماد متقابل و همدلی

2. پوشش اشتباهات یکدیگر

3. گفتگو قبل از پیام رسانی

4. استفاده از... تجربه های پیام رسانی قبل و تجربه های دیگران

5. مثبت ااندیش باشیم

6. از هم یاد بگیریم

7. عقاید خود را تحمیل نکنیم

8. مجری تصمیمات کمیته باشیم

9. فروتنی داشته انتقاد پذیر باشیم

10.  خلاقیت و سرعت انتقال داشته باشیم

11.  از گفتن کلمه متاسفم هیچ تجربه ای در این مورد ندارم نهراسیم

12.  سنت دوازدهم را رعایت کنیم و اصول را به .......... ترجیح دهیم 

اطلاع زسانی عمومی

انجمن معتادان گمنام چیست ؟ 
معتادان گمنام، انجمنی غیرانتفاعی، بین المللی و برخاسته از بطن اجتماع می¬باشد که با هدف بهبودی معتادان، در 131 کشور فعال است. اعضای انجمن معتادان گمنام (NA) چگونگی زندگی بدون مصرف مواد مخدر را... از یکدیگر یاد گرفته و عوارض و
نابسامانی¬هایی که در اثر اعتیاد در زندگیشان بوجود آمده را بهبود می-بخشند.
  تاریخچه انجمن معتادان گمنام در ایران :
انجمن معتادان گمنام ایران از سال 1369 فعالیت خود را  در مرکز بازپروری قرچک آغاز نمود و از سال 1373 با همکاری مسئولین وقت جلسات بصورت مرتب برگزار گردید.
اعضای در حال بهبودی انجمن معتادان گمنام در مرداد ماه سال 1373 محلی مستقل در تهران برای برگزاری جلسات خود اجاره نمودند و هم اکنون بعد از گذشت سالها همه روزه در تهران و سایر شهرها بیش از 17000 جلسه در هفته  برگزار می¬گردد.
  اعضای انجمن معتادان گمنام چه کسانی هستند ؟
هر فردی که مایل باشد مصرف مواد مخدر را قطع کند، می¬تواند عضوی از انجمن معتادان گمنام باشد. عضویت، محدود به مصرف ماده مخدر خاصی نمی¬باشد. کسانی که احساس می¬کنند با مواد مخدر (از نظر ما الکل هم نوعی ماده مخدر است) چه انواع قانونی آن و چه غیر قانونی مشکل  دارند، می¬توانند به جمع ما بپیوندند. تمرکز بهبودی در NA بر روی بیماری اعتیاد است نه یک ماده خاص.
  گمنامی در NAچیست ؟
گمنامی یکی از عوامل اصلی و اولیه بهبودی اعضای انجمن معتادان گمنام می¬باشد. اصل اساسی گمنامی، باعث می¬شود تا معتادان بدون ترس از ممانعت¬های اجتماعی و قانونی، در جلسات شرکت کنند. این برای معتادی که قصد دارد برای اولین بار در جلسات شرکت کند، مسئله مهمی است. همچنین، گمنامی، فضای یکسانی را در جلسات به وجود می¬آورد. گمنامی باعث می¬شود افراد هیچگونه تمایزی از نظر تحصیلات، دارایی و شرایط اجتماعی نسبت به سایر اعضاء  نداشته باشند و هیچ عضوی در هر شرایطی بیشتر یا کمتر از عضو دیگر نیست.
  جلسات معتادان گمنام چیست ؟
روش اصلی بهبودی در NA، باور این برنامه و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر است. اعضاء با صحبت کردن درباره تجربیات و بهبودیشان از مصرف مواد مخدر، در جلسات مشارکت می¬کنند. جلسات NA در مکانی که توسط گروه اجاره می¬شود، برگزار می¬گردد و توسط اعضاء انجمن اداره می گردد. هزینه برگزاری جلسات NA و سایر خدمات، به طور کامل از محل کمک¬های داوطلبانه اعضای در حال بهبودی و فروش نشریات تأمین می¬گردد و انجمن هیچگونه کمک مالی خارج از انجمن نمی¬پذیرد. اکثر جلسات NA، به صورت مرتب و هفتگی، در زمان و مکان معینی (معمولاً در اماکن عمومی) برگزار می¬شوند. اساساً دو نوع جلسه بهبودی وجود دارد:
1. جلسات باز؛ که شرکت عموم در آن آزاد است.  2. جلسات بسته؛ که مختص معتادان است.
مباحث جلسات شامل: مشارکت، سؤال و جواب، عناوین موضوعی و در  بعضی از جلسات نیز ترکیبی از این موارد می¬باشند. هدف همه جلسات فراهم کردن محیطی امن و مناسب برای بهبودی از اعتیاد و رساندن پیام بهبودی از اعتیاد است.
NA   چگونه کار می کند ؟
کمک معتادان به یکدیگر، پایه و اساس NA است. اعضاء به طور مرتب، گرد هم جمع می¬شوند تا درباره تجربیاتشان در بهبودی صحبت کنند. اعضای با تجربه بیشتر، راهنمای افراد تازه¬وارد می¬شوند. مبنای اصلی بهبودی NA، بر اساس اصول دوازده قدم است. این قدم¬ها
مجموعه¬ای از رهنمون¬ها برای دست¬یابی عملی به بهبودی است. با دنبال کردن این رهنمون¬ها و کارکرد صمیمانه با سایر اعضاء، معتادان یاد
می¬گیرند که مصرف مواد مخدر را قطع کرده و با مسائل روزانه زندگی روبرو شوند. انجمن معتادان گمنام، نماینده مکتب اعتقادی خاصی
نمی¬باشد. این انجمن، اصول روحانی مانند: ایمان، صداقت، روشن¬بینی، فروتنی و تمایل را به معتادان می¬آموزد تا در زندگی روزانه مورد استفاده قرار دهند. نحوه استفاده عملی از اصول روحانی، خاص هر فرد است و توسط وی تعیین می¬گردد.
بهبودی در NA ، یک درمان معجزه آسا نیست که در یک مقطع زمانی خاص صورت بگیرد، بلکه فرآیندی است مداوم و مشخص. در پیوستن افراد به NA اجباری در کار نیست و پیمودن مراحل بهبودی و کارکرد 12 قدم در زمان دلخواه اعضاء می¬باشد.
  بر آورد اعضای انجمن معتادان گمنام ایران :
از آنجاییکه بر مبنای اصول NA و اصل گمنامی، هیچ سابقه¬ای  از حضور و شرکت اعضاء در انجمن ثبت و نگهداری نمی¬شود، برآورد کسانی که به انجمن معتادان گمنام آمده و نهایتاً، پاکی¬های طولانی مدتی را بدست آورده¬اند، مشکل است. تنها شاخص موفقیت ما رشد سریع تعداد گروه¬های انجمن در طول چند سال أخیر و گسترش معتادان گمنام در نقاط مختلف کشور است.
براساس تازه¬ترین برآوردها، NA ایران در حال حاضر، بیش از 17000 جلسه در هفته، برگزار می¬نماید و بیش از 350 هزار نفر عضو در حال بهبودی دارد.       
دراستان گلستان بیش از 229 جلسه در قالب 56 گروه وبیش از3000 نفرعضودرحال بهبودی دارد
 

 

اطلاعیه
در سراسر دنیا انجمن¬های خیریه و مراکز باز پروری معتادانی وجود دارد که توسط اعضاء انجمن معتادان گمنام تأسیس و راه اندازی شده¬اند و بعضی از اعضای این انجمن در آن مراکز به عنوان کارمند، مشاور و کارشناس مشغول به کار می¬باشند. اما صرف حضور اعضای این انجمن در اینگونه  مراکز یا جمعیت¬ها لزوماً به این معنی نمی¬باشد که آن مراکز  به انجمن معتادان گمنام وابسته می¬باشند و  یا انجمن ما آنها را تأیید می¬کند. البته در عین حال مــا  در قالب یک انجمن، نظری در مورد این مراکز و جمعیتها نداریم و آنها را نیز رد نمی¬کنیم.
در مجموع این انجمن هیچ کمک مالی خارج از  انجمن نمی¬پذیرد و هیچ نظر یا فعالیتی در رابطه با ترک فیزیکی و سم زدایی ندارد.
معتادان گمنام به گونه¬ای کاملاً واضح و غیرحرفه¬ای با بیماری اعتیاد برخورد می¬کند. ما بیمارستان، مراکز درمانی، کلینیک سرپایی بیماران و یا هیچ تسهیلاتی که مربوط به مؤسسات درمانی باشند نداریم. ما به تشخیص حال کسی نمی¬پردازیم و بهبودی یا چگونگی پیشرفت بیمارانمان را پیگیری نمی¬کنیم در حقیقت ما مریض نداریم، ما فقط عضو داریم گروههای ما درمان¬های حرفه¬ای، طبی، قانونی یا خدمات روان درمانی یا روحی ارائه نمی¬دهند. ما صرفاً انجمنی هستیم که از معتادان در حال بهبودی تشکیل یافته و بطور مرتب گردهم می-آییم تا به کمک یکدیگر پاک بمانیم.                                            

  چگونه با انجمن معتادان گمنام تماس بگیریم :
شماره تلفن¬ها و آدرس جلسات بسیاری در سایت رسمی انجمن www.nairan.org درج شده است. خطوط تلفن گویا؛ دفتر مرکزی به شماره 88140012  به منظور کمک به معتادان در پیدا کردن نزدیک¬ترین جلسات طراحی شده است.

 

پاره ای از اختیارات گردانندگی

• یک طرح پیشنهادی چه زمانی می تواند از طرف گرداننده خارج از موضوع جلسه اعلام گردد
1. طرح یا پیشنهاد بر خلاف خط مشی جاری شورا و کمیته فرعی باشد
2. آشکارا بر خلاف یکی از سنتها یا... مفاهیم دوازده گانه باشد
3. زمان مطرح نمودنش در آن جلسه نامناسب باشد
4. بدگوئی در مورد خدمتگزاری که در شورای ناحیه حاضر نباشد یا بصورت توهین و اهانت به عناصر ساختار خدماتی باشد
• گرداننده ( می تواند/ نمیتواند ) جهت راهنمائی و کسب تجربه در موضوعی خاص از اعضائی که تجربه کافی در آن زمینه را دارند برای شکل گیری وجدان گروهی آگاه به اعضاء خارج از شورا وقت مشارکت بدهد
• اگر در حین بحث و تبادل نظر ، عضوی درخواست پایان بحث و رأی گیری فوری را بنماید . پس از تأئید دوسوم آراء بحث باید سریعاً پایان یابد و رأی گیری در مورد بحث انجام شود .
• پیشنهاد به تعویق افتادن یک موضوع باید به تأئید نفر دوم برسد و سپس با رأی نصف بعلاوه یک موضوع به جلسه بعد یا تاریخ مشخصی موکول می شود ( و در آن تاریخ دوباره به دستور کار وارد می شود )
• درصورت نبودن اطلاعات کافی جهت تصمیم گیری در مورد طرحی با درخواست یک عضو بعنوان درخواست ارجاع این طرح به کمیته مربوطه یا جلسه هماهنگی شورا و تأئید نفر دوم با رأی نصف بعلاوه یک این طرح به کمیته مربوطه با هماهنگی ارجاع و در جلسه بعدی ناحیه پس از اعلام گزارش کمیته به آن پرداخته می شود
• شرایط درخواست رأی تجدید نظر یا بازبینی پیشنهادات رأی گیری شده در شورای ناحیه
1. طرح می باید در همان جلسه و یا حداکثر جلسه قبلی شورا به تصویب رسیده باشد
2. عضوی که پیشنهاد بازبینی یا لغو را میدهد باید در مورد مسئله اطلاعاتی داشته باشد که در هنگام بحث و گفتگو جهت تصمیم گیری در مورد طرح اصلی ، این اطلاعات موجود نبوده و در دسترس نباشد
3. عضوی که پیشنهاد میدهد باید جزء کسانی باشد که هنگام رأی گیری اولیه جزء طرفداران طرح و موافقین رأی گیری بودند .
4. پیشنهاد تجدید نظر یا (لغو) با تائید یک نفر دیگر و رأی (نصف بعلاوه یک یا دوسوم ) قابل اجرا می باشد که در این صورت طرح موقتاً متوقف و طرح قبلی مجدداً مورد بررسی قرارد میگیرد .


• برای صرف نظر از یک موضوع از طرف خود ارائه کننده پیشنهاد ، اگر هیچ عضو دیگری اعتراضی نداشت گرداننده موضوع را از دستور کا خارج میکند . اما در صورت وجود حتی یک معترض بحث به قوت خود باقی می ماند
• تمامی تصمیمات گرداننده در این شورا قابل استیناف و تجدید نظر می باشد
چگونگی استیناف تصمیمات گرداننده : ( 1- درخواست یک عضو رأی دهنده 2- تأئید نفر دوم 3- دلایل عضو درخواست کننده مطرح می شود 4- گرداننده دلایل تصمیم خود را اعلام می کند 5- دیگر اعضای کمیته در مورد این موضوع صحبت میکنند 6- رأی گیری با نصف بعلاوه یک تصمیم گرداننده را لغو میکند
• گرداننده اختیار دارد تمامی پیشنهادات جدید را در صورت تأیید ، معوق و در دستور کار ماه بعد قرار دهد
• تعیین اولویت در مطرح کردن مسائل و بررسی یک موضوع بصورت فوریت جزء اختیارات گرداننده می باشد
• گرداننده در زمان گزارش کمیته ها از رابطین درخواست می نماید که سئوالات خود را از کمیته های مربوطه مطرح کرده و مسئول کمیته ها آنها را ثبت کرده در زمان پاسخگوئی پاسخ دهد
• در زمان ارائه پیشنهاد اصلی توسط اعضاء اگر تبصره اصلاح و ارائه پیشنهاد جدید مطرح شود باید مورد تایید نفر دوم واقع شود و نصف بعلاوه یک رأی آورد و بعد ( بهتشخیص گرداننده در همان جلسه و یا جلسه بعد ) مورد بررسی قرار میگیرد . (اگر شخصی که پیشنهاد اصلی را داده موافق با اصلاح یا تبصره باشد – طرح تبصره نیاز به تائید نفر دوم ندارد )

کمیته زندانها و بیمارستانهای انجمن معتادان گمنام


NA فقط یک قول می‎دهد و آن رهایی از اعتیاد فعال است. امروز یک برنامه روحانی بهبودی برای همه معتادان قابل دسترس است و دیگر لازم نیست که ما ناامیدانه رنج بکشیم و بمیریم.روش‎های زیادی برای خدمت کردن در انجمن معتادان گمنام وجود دارد. ما متوجه شدیم که خدمت در H&I رضایت‎بخش‎ترین بُعد بهبودی است.
 
اعلامیه اهداف و رویای خدمات جهانی NA
هدف اصلی گروه‎هایی که به آن‎ها خدمت می‎کنیم، الهام‎بخش تمام تلاش‎های خدمات جهانی معتادان گمنام است. ما به این وجه مشترک متعهد هستیم.
رویای ما این است که روزی:
• هر معتادی در دنیا فرصت تجربه نمودن پیام ما را به زبان و فرهنگ خاص خود داشته باشد و شانسی برای پیدا نمودن راه تازه‎ای برای زندگی بیابد.
• گروه‏های NA در سراسر جهان و خدمات جهانی NA به کمک یکدیگر با حفظ روح اتحاد و همکاری سعی در رسانیدن پیام بهبودی دارند.
• معتادان گمنام در جهان به رسمیت شناخته شده است و برنامه بهبودی قابل دوام آن مورد احترام و ستایش قرار گرفته است.
آروزی بزرگ، متعالی و مشترک ما راه‎مان را مشخص می‎کند و رویای ما مرجع و معیارمان می‎باشد که الهام بخش کلیه اقدامات ما است. صداقت، ایمان و نیت خیر اساس و پایه این ایده‎آل‎ها می‎باشند. در کلیه تلاش‎های خدماتی خود، ما به راهنمایی نیروی برتر و مهربان خود اتکا می‎کنیم.

«شرکت فعال در خدمت، حسی ارزشمند بودن را در من ایجاد می‎کند»

فقط با دادن آن چیزی که داریم، می‎توانیم آن را برای خود نگه داریم. شاید محکم‎ترین دلیل برای رساندن پیام باشد. وقتی که ما پیام بهبودی را با کسی به مشارکت می‎گذاریم در اصل بهبودی خود را تمدید و تقویت می‎کنیم. بعضی اوقات رساندن پیام کاری شاق می‎باشد. ممکن است فردی که می‎خواهیم به او پیام برسانیم قادر به درک و فهم پیام ما نباشد که این مسئله می‎تواند شامل موارد زیادی باشد، از افرادی که واقعاً لغزش می‎کنند، گرفته تا افرادی که مرتباً انتخاب می‎کنند که رفتارهای مخرب داشته باشند،اصولاً در این گونه شرایط این فکر به ما دست می‎دهد که وقت و انرژی‎مان به هدر می‎رود و باید آن شخص را به حال خود رها کنیم اما قبل از این که تصمیم بگیریم، باید درباره موارد تسکین دهنده که وجود دارند فکر کنیم. در ضمن باید به یاد داشته باشیم که امکان ندارد تا ما بتوانیم از افکار یا ضمیر دیگران آگاه باشیم. ممکن است گاهی به نظر رسد که پیام تاثیر چندانی ندارد. اما شاید دلیل آن باشد که طرف مقابل آمادگی لازم را ندارد. اما امکان این نیز هست که پیام ما در عمق ضمیر او باقی بماند و پس از مدتی طولانی و درست سر موقع و هنگام نیاز به یادش آید. اگر درست فکر کنیم به خاطر خواهیم آورد که ما هم اوایلی که تازه وارد بودیم حرف‎هایی از دهان اعضای دیگر یا سخنرانان NA شنیده بودیم که در آن موقع آن را درک نمی‎کردیم اما مدت‎ها بعد برای ما دلیلی جهت امیدواری یا باعث مایه مشکلات‎مان شدند. ما پیام را می‎رسانیم و آن را آزادانه و بدون به مشارکت می‎گذاریم اما هیچ وقت نمی‎توانیم آن را به زور به کسی بقبولانیم. اصلی که در مورد روابط عمومی انجمنی ما به کار گرفته شده است یعنی – جاذبه نه تبلیغ – به خوبی در مورد سعی شخصی ما در رساندن پیام کاربرد دارد. «هر چیزی که در حین خدمت NA اتفاق می‎افتد، باید از تمایل به رساندن موفقیت آمیزتر پیام بهبودی به معتادی که هنوز در عذاب است، سرچشمه گیرد.»

معرفی کمیته زندان‎ها و بیمارستان‎ها
کمیته فرعی زندان‎ها و بیمارستان‎ها (H&I) در جهت پیام رسانی به معتادانی که دسترسی کامل به جلسات NA را ندارند تشکیل شده است. این کمیته کار خود را به چند صورت در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی و مراکزی که معتادان در آن حضور داشته باشند انجام می‎دهند؛ این کمیته کار خود را به دو صورت انجام می‎دهد.
1- با در اختیار گذاشتن نشریات تایید شده دفتر خدمات جهانی انجمن معتادان گمنام برای معتادانی که دسترسی به جلسات NA را ندارند.
2- با برگزار کردن پنل‎های پیام رسانی توسط اعضای با تجربه و کار آزموده در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی.

وظیفه ما اطمینان از این که معتادان در بیمارستان‎ها و زندان‎ها و مراکز بازیابی که در جستجوی بهبودی‎اند هرگز لازم نیست بمیرند بدون آن که فرصت پیدا کردن راه بهتری برای زندگی به آنها داده شود. کلیه فعالیت‎های این کمیته لازم است به صورت گروهی انجام شود. هیچ عضوی از H&I در امور مراکز، دادگاه‎ها، بیمارستان‎ها، قضات و پزشکان دخالت نمی‎کند.همچنین خدمتگزاری در این کمیته مستلزم طی کردن دوره‎های آموزشی لازم با طرح و برنامه قبلی می‎باشد.

تاریخچه H&I درNA ایران

*شروع تاریخچه NAایران  با کمیته H&I بوده است. و جالب اینکه درهر دو دوره ای که شروع ، متوقف، و دوباره شروع شد هر دو با کمیته H&I ادامه فعالیت داده است .
*شورای منطقه ای ایران در سال 1380 بنا بر نیاز توسعه پیام NA و تصمیم نمایندگان نواحی اقدام به راه اندازی این کمیته نمود. و این کمیته طی دو مرحله مراجعه همراه با اطلاع رسان در زندان قرچک  به دلیل عدم آگاهی مسئولین بازپروری قرچک از انجمن معتادان گمنام و نوع فعالیت H&I ، از ادامه فعالیت باز ماند و این روند تا سال 1382 ادامه داشت.
*در سال 82 بار دیگر نمایندگان نواحی تصمیم به ادامه فعالیت این کمیته با انتخاب یک مسئول جدید در شورای منطقه گرفتند.
*بار دیگر نقطه شروع بازپروری قرچک بود و این بارموفقیتی حاصل شد که آغازی بود برای رسیدن پیام نجات وامید به کسانی که شاید انتظارش را نداشتند.
*اولین موفقیت ، برگزاری هفته ای 2 جلسه در این بازپروری بود که بعد از گذشت 2 ماه به 3 جلسه در هفته رسید.
*امروز در بهمن ماه 1388 تمامی نواحی NA ایران از داشتن کمیته H&I بهره مندند و با جذب خدمتگزاران عاشق ، علاوه بر زندانها ، اقدام به برگزاری پانل پیام رسانی درمراکز درمانی که معتادان اغلب امکان دسترسی به پیام NA  ر ا ندارند ، می نمایند.آرزوی ما این است که که با تلاش و فعالیت خدمتگزاران این کمیته، به تمامی معتادانی که از شنیدن پیام NA بهر دلیلی محرومند دسترسی پیدا کنیم

هدف :توسعه پیام NA  و انجام سنت پنجم هدف راه اندازی این کمیته میباشد .اصل روحانی گمنامی در سنتها به ما یادآوری می کند که سعی کنیم هیچ معتادی از شنیدن پیام انجمن معتادان گمنام محروم نماند.

چگونه انجام می‎شود؟
1- از طریق تشکیل یک کمیته
2- بر طبق اصول و اساسنامه کمیته H&I
3- با رعایت قوانین و مقررات مراکز
4- با طرح و برنامه و هماهنگی و آموزش
5- همکاری با کمیته اطلاع رسانی
6- به صورت گروهی عمل کردن
7- رعایت حدود اختیارات و مرزبندی مشخص
8- استفاده از تجربیات اعضای قدیمی
چه کسی انجام می‎دهد؟
1- معتادان در حال بهبودی که نسبت به این خدمت عشق داشته باشند.
2- جهت خدمت در این کمیته آموزش لازم را دیده باشند.
3- داشتن توانایی در میان گذاشتن تجربه و مشارکت عشق، نیرو و امید
4- داشتن وضعیت ظاهری مناسب و برخورد مناسب با مسئولین
5- داشتن دانش‎ برنامه (12 قدم 12 سنت)
6- کسانی که تمایل و انگیزه این خدمت را داشته باشند.
7- کسانی که عضویت در کمیته H&I را داشته باشند.
8- داشتن سن پاکی معقول

مراکزی که در آنها پیام رسانی صورت می‎گیرد
1- مراکز سرپایی MMT و BMT (متادون و دارو درمانی)معتادانی که به این مراکز مراجعه می‎نمایند به صورت کوتاه مدت و بلندمدت به صورت سرپایی دارو دریافت می‎کنند. این مراکز معمولاً هفته‎ای یک یا دو بار جلسه گروه درمانی دارند و به همراه روانشناس یا بدون آن این جلسه برگزار می‎شود و تیم پیام رسان ما می‎توانند در این جلسه گروه درمانی شرکت کرده و پیام NA را برساند.

2-مراکز DICهدف از ایجاد این مراکز کاهش آسیب‎های اجتماعی حاصل از مواد مخدر می‎باشد. در این مراکز برای بیماران وسایل مصرف و امکانات مصرف تهیه می‎شود. تفاوت این مراکز با مراکز دیگر این است که بیماران جهت قطع مصرف مراجعه نمی‎کنند و برای مصرف بهینه به این گونه مراکز مراجعه می‎کنند.


3- مراکز مشاوره‎ی رفتاری کسانی که به این مراکز مراجعه می‎کنند دارای بیماری‎های خاصی مانند ایدز، هپاتیت یا بیماری‎های عفونی هستند و این مراکز تسهیلات درمانی در اختیار آنها قرار می‎دهد. معمولاً مراجعین به این مراکز معتادانی هستند که در اثر مصرف مواد مخدر دچار بیماری شده‎اند.


4- مراکز اعصاب و روان و تیمارستان‎ها این گونه مراکز مراجعینی دارند که معمولاً معتادین به مواد مخدر اکثراً آنها را تشکیل می‎دهند. غالباً بخش‎هایی برای بستری بیماران دارند و ما به طور مرتب می‎توانیم در این مراکز پیام رسانی داشته باشیم.

تیم پیام رسان تشکیل شده است از 2 تا 3 نفر و حداکثر 4 نفر از اعضای پیام رسان که به نسبت جا و مکان و تعداد مراجعین تعیین می‎شود.

سر گروه تیم: عضوی است آگاه و باید تجربه‎اش در مورد قدم‎ها سنت‎های انجمن NA بیشتر باشد و در کمیته H&I خدمت کرده باشد. سرگروه مسئول هماهنگی تیم پیام رسان و هماهنگی با مسئول کمیته می‎باشد. هماهنگی ساعات مراجعه تیم و تعیین موضوعات مورد بحث در جلسات پیام‎رسانی با وی می‎باشد. در کل مسئولیت یک تیم پیام رسانی با سرگروه آن تیم است.

همراهان و اعضای پیام رسان:معمولاً پاکی و تجربه‎شان کمتر از سرگروه است و پس از شرکت در جلسات توجیهی و آموزشی کمیته H&I تحت نظر سه گروه در یک تیم پیام رسانی مشغول خدمت می‎شود و به صورت گروهی پیام رسانی خواهند داشت.

انواع جلسات پیام رسانی
نسبت به این که اعضای ما گرداننده جلسات پیام‎رسانی باشند یا روانشناس و مسئول مرکز گرداننده‎ی جلسات باشد، نوع جلسات با یکدیگر فرق می‎کند. در مرکزی که خود اعضای NA گرداننده هستند، مثل مرکز DIC و مراکز اعصاب و روان، نوع پیام‎رسانی می‎تواند به صورت موضوع‎دار یا پرسش و پاسخ باشد. در این جلسات سرگروهی مشخص می‎کند که هر کدام از پیام‎رسان‎ها درباره چه موضوعی بحث کنند و معمولاً یک نفر از اعضا به صورت خلاصه داستان زندگی‎اش و نحوه دریافت پیام انجمن و... را مشارکت می‎کند. یک یا دو نفر در مورد یک موضوع مشخص از کتاب صحبت می‎کنند و در پایان نیز سرگروه یا پیام‎رسان با تجربه دیگری در عرض چند دقیقه به طور کلی NA را معرفی می‎کند. نوع موضوعات که برای این جلسات مشخص می‎شود باید با توجه به مشکلات و مسائل بیماران همان مرکز باشد. در ضمن به سرگروه‎ها پیشنهاد می‎شود که به بیماران نیز رخصت مشارکت بدهند زیرا در این صورت آنها با ما احساس همدلی کرده و از طرف دیگر از مشکلات و موانع آنها برای پیوستن به جسات آگاه می‎شویم. در جلساتی که گردانندگی جلسه با روان‎شناس بخش است، معمولاً از بیماران می‎خواهد که از احساساتش بگویند و همچنین یک موضوعی را در مورد بیماری اعتیاد به بحث می‎گذارند. پیام‎رسان‎ها در این جلسات که به صورت مشارکتی است باید در خلال مطرح شده پیام انجمن معتادان گمنام را برسانند. معمولاً پیشنهاد می‎شود که سر گروه‎ها به عنوان پیشنهاد به روانشناس مرکز لیستی از سوالات و موضوعات قدم‎های یک و دو و سه معتادان گمنام را به او بدهند. و در آخر جلسات نیز نشریات و آدرس جلسات در اختیار بیمارستان قرار می‎گیرد.
 

اصول روحانی:اصول روحانی که در این کمیته حتماً می‎بایست رعایت شود تا این کمیته قادر به فعالیت باشد:
 
اتحاد
1- هماهنگی
2- ایثار
3- ایمان و تعهد به NA
4- صراحت و جسارت
5- مشورت و همفکری
6- وقت شناسی
7- دور اندیشی
8- گمنامی
9- صبر
10- پذیرش
11- مسئولیت‎پذیری
 

NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد یا شاید هم نظر داریم؟ کارشناسان بهداشت و درمان اغلب می‎گویند انجمن معتادان گمنام از معتادانی که به عنوان بخشی از روند درمانی‎شان، از داروهای مجاز روانی یا داروهای جایگزین مخدر استفاده می‎کنند، استقبال نمی‎کند. در جواب، خدمات جهانی NA معمولاً به سنت‎های ما استناد می‎کند، جملاتی مثل «NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد. ما هیچ چیزی را رد یا تایید نمی‎کنیم. در این موارد هیچ توصیه‎ای نداریم.» با این همه، کارشناسان همچنان شاکی هستند: «ولی اعضای NA به بیماران ما چیز دیگری می‎گویند.» ابراز نظر شخصی یک عضو منفرد، ممکن است خوش‏نامی NA را به مخاطره بیندازد.

دارو درمانی
NA چه طور می‎تواند برنامه بهبودی ماندگار و معتبری باشد وقتی اعضا، نظرهای شخصی‎شان را طوری ابراز می‎کنند که انگار نظر NA است؟ معتادانی به جلسات ما می‎آیند که به تجویز روان‎پزشک یا به دلیل عارضه‎ای جسمی، مثلاً سرطان، دارو درمانی می‎کنند، و همه ما شنیده‎ایم که بعضی اعضای NA نظرهای شخصی‎شان را جلوی آن‎ها گفته‎اند – راستش، شاید آن عضو صاحب‎نظر خود ما باشیم! ولی باید در نظر داشته باشیم هر نظر شخصی‎ای که ابراز می‎کنیم ممکن است نظر NA تلقی شود. بدیهی است که هیچ کدام از ما قصد لطمه زدن به انجمن را نداریم، اما لازم است متوجه باشیم که این شکل ابراز عقیده ممکن است به کل NA آسیب برساند. ممکن است به اعتبار NA خدشه وارد کنیم و در نتیجه بعید نیست متخصصان ترجیح بدهند معتادان را به NA نفرستند. در کتابچه راهنمای روابط عمومی، به وضوح بیان شده است که «خدمت‎گزاران معتمد می‎توانند به اعضای NA بیاموزند که دخالت در درمانِ داروییِ تجویز شده توسط متخصصان بهداشتی برای اعضا، بی‎مورد است.» علاوه بر این، در کتاب پایه ما آمده است که در NA «کادر روان‎پزشکی، پزشکی، حقوقی، یا مشاوره در کار نیست. برنامه ما با کمک یک معتاد به معتاد دیگر پیش می‎رود. با استخدام کارشناس در گروه‎های NA، وحدت ما ممکن است از بین برود.» خدمات جهانی NA مدام چنین حرف‎هایی را از کارشناسان می‎شنود، و بسیاری از ما در شگفتیم که چه بلایی بر سر سنت دهم ما آمده است: «انجمن معتادان گمنام در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد؛ بنابراین نام NA هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.»

داروهای جایگزین
سنت سوم ما می‎گوید: «تنها شرط عضویت تمایل به قطع مصرف است.» مگر ما کی هستیم که در باب چگونگی یا واقعی بودن تمایل یک عضو دیگر حکم صادر کنیم؟ معتادی که طبق برنامه درمانی‎اش از داروهای جایگزین استفاده می‎کند، با شرکت در جلسات NA تمایلش را به قطع مصرف نشان می‎دهد. در مطلب مربوط به سنت سوم در کتاب پایه چنین آمده است: «در به روی همه معتادان گشوده است و تمام آنان در کار دست‎یابی به مطلوب‎شان که رهایی از اعتیاد است برابرند.» ما اعضای NA چه طور از چنین معتادانی استقبال می‎کنیم؟ چگونه نشان می‎دهیم که معتادان همه با هم برابرند؟ علاوه بر این‎ها، در کتابچه راهنمای روابط عمومی تصریح شده است که «تعیین میزان تمایل دیگران به پاکی از عهده ما خارج است و... NA در مورد درمان با داروی جایگزین هیچ نظری ندارد.» تک تک اعضا می‎توانند در مورد بهبودی و آزادی‎شان به شکلی جذاب مشارکت کنند. به گوش معتادی که در حال درمان با داروی جایگزین است، چنین صحبتی خوش‎تر خواهد نشست تا قضاوت و محکوم کردن. مگر نه این که تمام این کارها برای رساندن پیام بهبودی است؟ نکته دیگری که به همان اندازه اهمیت دارد این است که این گونه مشارکت، بیش‎تر امکان دارد باعث شود متخصصانی که معتادان را برای دریافت کمک معرفی می‎کنند، NA را به چشم برنامه منتخب برای بیماران‎شان ببیند. چه طور می‎توان در درک سنت دهم به اعضا کمک کرد؟ چه طور می‎توانیم از معتادانی که دارو مصرف می‎کنند به گرمی استقبال کنیم؟ برای کمک به اعضا در این زمینه، جزوه‎ای داریم با نام ”در مواقع بیماری“ و در کار خدماتی هم سنت‎های ما راهنمای ماست. ما چه طور می‎توانیم برنامه بهبودی خودمان را به شکلی یک دست و موجه به کارشناسان معرفی کنیم؟ حسن نیت NA در برخورد با کارشناسان، گاهی بر اثر کارهای یک نفر از اعضای NA که نظر شخصی‎اش را به صورت نظر انجمن ابراز می‎کند به خطر می‎افتد. ما می‎توانیم با همکاری با یکدیگر – پیروی از سنت‎هایمان خواندن نشریات بهبودی، ترتیب دادن دوره‎های آموزشی – به فهم بیش‎تر سنت دهم کمک کنیم، سنتی که می‎گوید: « NAدر مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد.»

یک تیم پیام رسان در مراکز درمانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد
تقسیم کاروجلوگیری از تداخل
انتخاب مطالب و شخص گوینده هر مطلب
شناخت مخاطب و نحوه پیام رسانی متناسب با خصوصیات مخاطبین
فن بیان
انتخاب اعضاء تیم و رعایت تنوع و متناسب با مخاطب
ارتباط غیر کلامی ( لبخند ، نوع لباس، چهره متناسب و ...)
مرور بایدها و نبایدها قبل از ورود به مرکز
آشنائی با قوانین مرکز
ساده و کوتاه صحبت کردن
تمرکز بر شباهتها
وقت شناسی
اشاره به هدف ما از حضور در آنجا و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر
اشاره به تجربه اولیه و آگاهی در مورد مضر بودن تنهایی ، گرسنگی ، عصبانیت و خستگی وتوپ بازی و یار بازی و ...
اشاره به تنها لازمه عضویت یعنی تمایل و عدم دخالت در مسائل درمانی و سم زدای و خودکفایی و عدم وجود شهریه 

نکاتی که اعضای پیام رسان کمیته H&I می‎بایست رعایت کنند

* سنت سوم هیچ کس در این مقام نیست که قضاوت کند که چه کسی تمایل دارد یا ندارد. زیرا ما هیچ نوع ابزار و معیاری برای سنجش تمایل نداریم و هرکسی که با هر نوع ماده مخدری مشکل داشته باشد می‎تواند به ما بپیوندد و فراموش نکنیم که بیمارانی که در کلینیک بستری هستند بیمار و تحت درمانند و اعمال و رفتار و صحبت‎های آنان در کنترل خودشان نیست. تمرکز ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است نه به یک ماده مصرفی خاص.

* سنت پنجم پیامی که اعضای H&I حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است. پیام ما این است که یک معتاد (هر معتادی) می‎تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند، اشتیاق خود را نسبت به مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند. هنگام رساندن پیام خود را به جای معتادان می‎گذاریم و باید ببینیم که اگر جای آنها بودیم انتظار داشتیم با ما چگونه برخورد کنند مراقب باشیم که هیچ گاه خود را به معتادان تحمیل نکنیم. باید مراقب باشیم که هرگز از کسی انتقاد نکنیم و فقط همکاری کنیم. زیرا تنها هدف همه ما در کمیته H&I کمک به دیگری است. همه با هم همگام می‎شویم تا قدرت موثری را که از اتحاد اعضای کمیته H&I به دست می‎آید در راستای پیام به همدردانمان به کار گیریم.


* سنت ششم بیمارستان‎ها، مراکز درمانی معتادان و زندان‎ها، بعضی از موسساتی هستند که ما به خاطر رسانیدن پیام NA مرتباً با آنها سر و کار داریم. با آن که این موسسات خلوص نیت دارند و ما جلسات NA را در محل آن‎ها برگزار می‎کنیم لیکن نمی‎توانیم آن‎ها را تایید یا کمک مالی کنیم و یا اجازه دهیم که از نام NA جهت پیشرفت کار خود استفاده کنند.


* سنت هشتم منظور از به کار گرفتن کلمه ”حرفه‎ای“ در این سنت این است که ما نمی‎توانیم امر پیام‎رسانی را به عنوان شغل، حرفه و تخصص خود محسوب کنیم و این کار را برای کسب درآمد انجام دهیم. اگر پیام رسانی حرفه ما شود دیگر پیام ما زیربنای روحانی ندارد و برابری ما از بین می‎رود. نحوه پیام رسانی می‎بایست برگرفته از اصول روحانی نهفته در قدم‎ها و سنت‎ها باشد و ما با استفاده از تجربه‎مان در بهبودی به همدردانمان می‎گوییم که چگونه می‎توانیم در حالت ترک باقی بمانیم. گرفتن هر چیزی به ازای پیام رسانی از دیگران ماهیت روحانی انجمن ما را خدشه‎دار می‎کند و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را از بین می‎برد به همین دلیل ما از دریافت پول، هدیه، پاداش، انعام، کادو، یادگاری، جایزه و... از معتادان، مسئولین و مدیران مراکز درمانی خودداری می‎کنیم.


* سنت دهم ما یاد می‎گیریم تا وقتی که در مورد مسائل خارجی اظهارنظر نکنیم کسی هم از خارج انجمن در مورد نحوه عملکرد ما اظهار نظر نمی‎کند. انجمن معتادان گمنام ابداً نمی‎تواند نقل مباحث خارجی باشد و درگیر کش و قوس‎ها و اختلافات اجتماعی دیگر شود زیرا این مسائل از تمرکز ما بر هدف اصلی می‎کاهد. اعضای این کمیته به هیچ عنوان نمی‎توانند در مورد جو جامعه، سیاست‎های مقابله با مواد مخدر، نحوه پیشگیری، نوع و نحوه سم‎زدایی، انواع قرص‎‏ها و داروهای ترک اعتیاد صحبت کنند یعنی ما حرفه‎ای نیستیم و اظهار عقیده در مورد هیچ موضوعی نمی‎کنیم و فقط سنت پنج خود را دنبال می‎کنیم.

 

* سنت یازدهم بازتاب عمومی ما از آن چه باید ارائه دهیم عبارت است از روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر و ما اعضای جدید را جذب می‎کنیم و معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا می‎کنند. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا درمی‎آوریم همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شده‎ایم اعضای جدیدتری را به راه NA جذب می‎کنیم.


بایدها :
- بخاطر داشته باشیم که این برنامه، یک برنامه جمعی است و هیچ معتادی نباید احساس کند که دارد نصیحت می شود.
- بخاطر داشته باشید که یک معتاد، معتاد است صرفنظر از سن.
- به آنها بگویید که در رهایی لذت وجود دارد یعنی در همکاری و فعالیت های اجتماعی لذتی نهفته است.
- به احساسات و عواطف آنها ارج گذاشته و آنها را تشویق کنید.
- به زمان پاک شدن آنها ارج گذاشته و آنها را تشویق کنید.
نبایدها :
- از غلو در مورد گذشته خویش پرهیز کنید.
- نگویید من شما را مثل بچه های خودم دوست دارم.
- درون خود را با آنها مقایسه نکنید.
- با آنها رئیس وار رفتار نکنید.
- بی حرمتی نکنید.

مواردی که در زندانهاومراکز درمانی کار می کند
1. حفظ گمنامی
2. ساده و روان صحبت کردن
3. دیدنآموزشهای لازم
4. صادقانه صحبت کردن
5. بهنمایشگذاشتن تغییرات
6. بردن آدرس جلسات
7. خارج نشدن از فضای قدم یک
8. وقت شناسی
9. خوداری از استفادهنکردن عقاید شخصی
10. ارتباط غیر کلامی ( دید یکسان )
11. گوش کردن به حرف دیگران
12. مسولیت پذیری       13  حفظ آرامش ( داشتن پذیرش )     14    داشتن ظاهری مناسب        15 درمیان گذاشتن پیام عشق وامید
مواردی که در زندانهاومراکز درمانی کار نمی کند
1. زیاد صحبت کردن
2. پیام رسانی بهصورت انفرادی
3. نصیحت وارشاد
4. بزرگنمایی و غلوکردن
5. دادن شماره تلفن شخصی
6. تعصب در مورد انجمنپ
7. صحبت در مورد مسائل خارجی
8. هدیه دادن یا هدیه گرفتن
9. ماندن در محیط مرکز بعد از اتمام جلسه
10. دخالت در امور سم زدایی
11. تایید انجمن به عنوان تنها راه حل
12. احساسی برخورد کردن


• خدماتی که ما ارائه می دهیم
نشریات : وقتی مرکز درمانی قادر به تهیۀ نشریات مربوطه برای معتادان خود نباشد کمیتۀ فرعی این کار را انجام می دهد. در مراکز درمانی که جلسات پیام رسانی H&I تشکیل نمی شود این مسئله خیلی مهم است. اگر درخواستی برای نشریات معتادان گمنام شود این درخواست را  با کمیتۀ درمیان می گزاریم تا بدان پاسخ داده شود.


CD صوتی:  فقط CD مورد تائید دفتر خدمات جهانی  در جلسات H&I استفاده می شوند.


سرگروه ها: سرگروه های تیم های پیام رسانی می بایست با کمیتۀ H&I در ارتباط باشد موقعی که سیستم پانل وجود ندارد. هیچ فردی از اعضای انجمن معتادان گمنام نباید جلسۀ H&I را حمایت مالی کند. وقتی در مرکزی که هیچ ارتباطی با کمیته H&I ندارد جلسه ای برگزار می شود آن جلسه، جزء جلسات پیام رسانی H&I نیست.

• خدماتی که ما ارائه نمی دهیم :
نقل و انتقال : کمیتۀ فرعی H&I هیچ گونه خدمات نقل و انتقال معتادان به جلسات خارج از مرکز NA ارائه نمی دهد. ارائه خدمات ایاب و ذهاب می تواند مسئولیتی برای کمیته بوجود آورد و مسائلی از قبیل تصادف، فرار و اتهامات نادرست دیگری به همراه داشته باشد.

تذکرات عمومی در تشکیل جلسه H&I
صرف نظر از فرمت جلسه، بهتر است بخشی را برای  پرسش و پاسخ در پایان جلسه اختصاص دهیم هنگام پاسخ دادن به سؤالات مهم است که به خاطر داشته باشید که NA هیچ عقیده ای در مورد مسایل خارجی ندارد. مکرراً معتادان مسایلی را از ما می پرسند که ربطی به معتادان گمنام ندارد بعضی از این پرسشها عبارتند از : آیا لازم است که دارو ها را ادامه دهیم ؟ در مورد انجمن ها و NGO های دیگر؟ آیا بایستی درمان دکتر را ادامه دهم ؟ و بسیاری دیگر. به این بحث ها کشیده نشوید. در گفتن اینکه متأسفم هیچ تجربه ای که بتوانم در این زمینه در اختیار شما قرار دهم ندارم، تردید نکنید. حتی هنگامی که شما تجربه شخصی در چنین موضوعاتی خارجی داشته باشید رعایت سنت ها، بسیار مهم است. در چنین شرایطی در مورد آنها صحبت نکنید. همیشه به خاطر داشته باشید که تجربیات، نیرو و امید خود را در مورد رهایی از اعتیاد در NA مطرح کنید.  ممکن است که پاسخ تمام سؤالات آنها را نداشته باشیم ولی می توانیم همیشه نشان دهیم که به فرد پرسشگر علاقه داشته و او را پذیرفته ایم این مسئله از اطلاعاتی که در پاسخ ما وجود دارند، مهم تر است. هنگام انتخاب شکل جلسه، مدت اقامت معتادان در آن مرکز بایستی در نظر گرفته شود. شما می توانید هر هفته از ماه فرمت متفاوتی بکار بگیرید. این کار در مراکز درمانی طولانی مدت می تواند بسیار مفید باشد. عامل دیگری که بایستی در نظر گرفته شود این است که معتادان آیا درمان دارویی می شوند یا خیر. تجربه نشان می دهد که معتادان تحت درمان دارویی نمی توانند به طور موثر در جلسات شرکت کنند بنابراین در مراکزی که معتادان آنها تحت درمان دارویی هستند بهتر است که از فرمت های پانل سخنرانی استفاده شود. اگر نمی توانید هفته ای یک بار جلسه دایر کنید ماهی یک بار را در برنامۀ خود بگنجانید نشریه و آدرس جلسه را تهیه کنید و مرکز را تشویق کنید نشریات معتادان گمنام را برای اعضای خود تهیه کنید.
اطمینان یابید که مرکز از وجود مجلات NA و نوارهای فروشی مورد تائید دفتر خدمات جهانی مطلع است. سعی کنید هنگامی که وارد مرکز می شوید روش های قدیم را کنار بگذارید لازم به ذکر است که برنامۀ ما برنامه ای برای جذب کردن و قدرت جذب ما در خلاقیت ماست.

 

قوانین مراکز درمانی :
سعی کنید موافقت کتبی مرکز درمانی را بگیرید.
هر کسی را که با خود به مرکز درمانی می برید به روشنی توجیه کنید.
همیشه به قوانین امنیتی پابند باشید.
برای تشکیل جلسه در آنجا زود حاضر شوید.
پرسنل مرکز را از مکان خود مطلع سازید.
قوانین پوشش را رعایت کنید و از عقل سلیم سود جویید.


• همکاری بین PI و H&I قواعد عملی برای همکاری بین H&I  و PI
1- به خاطر داشته باشید که همه ما خدمتگزاریم و هدف اصلی ما یکی است صرفنظر از این که به کدام کمیته تعلق داریم.


2- هماهنگی از پیش بین دو کمیته می تواند از بروز مشکلات جلوگیری کرده و انسجام را بهبود بخشد - یعنی دو کمیته برای چگونگی شروع کار برنامه ریزی کنند.


3- « من نمی توانم ولی ما می توانیم » هم در مورد اعضای کمیته و هم در مورد کمیته ها صدق می کند.


4- با هم کار می کنیم، وقتی با هم کار نمی کنیم از هدف اصلی خود دور گشته ایم.


همیشه بهترین و موثرترین جلسات با تلاش مشترک رابطینH&I   و PI تشکیل شده است. البته این کاربرد درست قدم ها و سنت های دوازده گانه است که به اتفاق پیام رهایی از اعتیاد را به معتادانی که هنوز درعذابند می رساند.
مثال
- مرکز درمانی خواستار جلسه معارفه برای پزشکان و پرستاران می شود. نمونه ای از شرح وظایف PI

- مرکز درمانی خواستار تشکیل جلسه معارفه برای بیمارانی می شوند نمونه ای از شرح وظایف H&I   

- مرکزی با تماس تلفنی خواستار کسب اطلاعات یا تشکیل جلسه شده و از H&I و PI اطلاعاتی ندارد. نمونه ای از شرح وظایف مشترک PI و H&I

اگر کمیتۀ فرعی PI در منطقه یا ناحیه ای وجود نداشته باشد ،کمیته فرعی H&I می تواند بسیاری از مسئولیت هایی را که بطور معمول توسط این کمیته انجام می شود را به عهده بگیرد. مشروط به اینکه با شورای منطقه ایی یا ناحیه ای خود هماهنگی نمایند. 

بطور کلی فعالیت PI متوجه افراد غیر معتاد است و شامل کسانی می شود که با معتادان در ارتباط هستند و می توانند به معتادان در یافتن انجمن  NAکمک کنند. صحبت هایی که در ارتباط با افراد غیر معتاد به کار می رود با مشارکت هایی که بیشتر جنبه شخصی داشته و مناسب ارتباط با معتادان است کاملاً فرق دارد. در سطوح جهانی، منطقه و ناحیه ایی کمیته های فرعی  PI وH&I  با هم در جهت ارتقاء روابط با کسانی که بطور حرفه ای به معتادان کمک می کنند، همکاری می نمایند.

همکاری و انعطاف بین کمیته های فرعی  PI وH&I   دو راه حل ممکن برای انجام بهتر کارها و هماهنگی با سایر کمیته ها در ناحیه و منطقه است. اگر ما با هم کار کنیم می توانیم هر کاری انجام دهیم. یگانگی هدف در فعالیت های ما بسیار حیاتی است.

وقتی اعضای محلی انجمن، نیاز به تشکیل جلسه H&I را در یک مرکز درمانی ببینند ، با کمیتۀ فرعی تماس می گیرند. اعضای تیم پیام رسانی تابع کمیته فرعی H&I هستند. اعضا نباید خود بدون هماهنگی با  این کمیته  اقدام به تشکیل جلسه کنند. اعضا فقط جایی می توانند خود به این امر مبادرت ورزند که کمیتۀ فرعی H&I تشکیل نشده باشد و با هماهنگی با شورای ناحیه و یا منطقه. در چنین جلساتی حضور اعضا محدود به افراد تیم پیام رسانی است که از قبل دعوت شده باشند.

اگر کمیته فرعی تصمیم دارد که به مراکز درمانی نامه بفرستد و NA را به آنها معرفی کند و پیشنهاد تشکیل جلسات پیام رسانی را در مراکزشان بدهد، بهتر است که در برگه هایی با سر برگ اداری نوشته شوند. رونوشتی از تمام نامه های  ارسالی بایگانی می شود.

اگر مرکز درمانی به تشکیل جلسه علاقمند بود، می بایست نشستی ترتیب دهیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم. قبل از نخستین جلسه H&I در مرکز بایستی تمام مسائل بین مسئولین مرکز و خدمتگزاران NA مطرح شوند، توافق نامه  نهایی درباره روند مناسب کار و انتظارات طرفین نوشته شود.

بخاطر داشته باشید که از نظر آنها شما نمایندۀ NA محسوب می شوید. با رفتار شما کل انجمن مورد قضاوت قرار می گیرد، بنابراین رعایت اصول  لازم است. مثلاً به موقع سر قرارحاضر شوید. در ظاهر و رفتارتان منظم باشید، خود را آمادۀ معارفه کنید. نشریات NA را با خود همراه داشته باشید. کاملاً از قبل برنامه ریزی کنید که چه نکاتی باید مطرح شود. فهرستی ازمواردی که باید مطرح شود تهیه کنید. وقتی که مطالب تان گفته شد و فرد خواست که مصاحبه را پایان دهد خیلی سریع و مودبانه این کار را انجام دهید.

استفاده از نشریات مورد تأیید خدمات جهانی بخش مهمی از رساندن پیام رهایی است. در نشست ها شرایط خوبی برای تعیین روش مناسب جهت ارائه نشریات در مرکز فراهم می شود. بسیاری از مراکز با خرید نشریه معتادان گمنام از طرف مرکز موافقت می کنند، ما چنین عملی را تشویق می کنیم. اگر مرکز در انجام این کار ناتوان باشد، بنابراین کمیته فرعی کمک می کند.

وقتی که این اقدامات صورت گرفت و جلسات پیام رسانی H&I بطور مرتب در مرکز برگزار شد حفظ کانال ارتباطی مهم است. پیام رسانان  بایستی با قوانین مرکز که با ما ارتباط دارد آشنا باشد و به آنها احترام بگذارند. همچنین ما بایستی با خط مشی های خود که در کمیته H&I به صورت مداوم اشاره می شوند آشنا بوده و به آنها احترام بگذاریم.

برای بسیاری از معتادان، جلسه H&I اولین تجربه آشنایی با  انجمن معتادان گمنام  است، بنابراین اینکه ما پیامی واضح و شفاف از بهبودی در NA ارائه دهیم و تصویری مثبت از فعالیت خود ترسیم کنیم، بسیار تأثیر گذار است. برای به حداقل رساندن مسائل و مشکلات تماس دائم خود را با مسئولین مرکز درمانی حفظ می کنیم.

 

ترازنامه شیوه رفتاری

قبل از اینکه من بتوانم بعنوان عضو نقشی در گروه ایفا کنم بهتر است از خودم یک ترازنامه شیوه رفتاری بگیرم.
ترازنامه شیوه رفتاری...

الف:
به مسائل جزئی و سازماندهی NA اهمیت می دهم .
برای انجام هر کار شرح وظایف دقیق تدوین می کنم .
با وظایفم و دوستان بطور یکنواخت برخورد می کنم.
از تحقیق و تجزیه و تحلیل خوشم می آید.
ترجیح می دهم در چارچوب اصول NA کارکنم.
هر کاری را بصورت کامل انجام می دهم.
بر روی وظایف فوری تمرکز می کنم.
تصمیم سازی و تصمیم گیری را بسیار با دقت انجام می دهم و از تصمیم گیری آنی اجتناب می کنم.
به دقت کردن و درست انجام دادن کار علاقه مندم .
به تنظیم و اجرای امور بر مبنای 12 قدم و 12 سنت و دستور کار دقیق ارزش می دهم.
نگرش و برخورد نظام مندی نسبت به کار کردن دارم.
بعد از انجام هر خدمت تراز خدماتی خود را می گیرم. ج:
علاقه مند به دستیابی به نتایج هستم.
به دنبال چالش می گردم.
با وظایفم و دوستانم بر مبنای اهداف از قبل تعیین شده برخورد می کنم.
به رویارویی با مسائل علاقه مندم.
به راحتی تصمیم می گیرم.
به پیشرفت علاقه مندم.
با شرایط اضطراری کنار می آیم.
خود را صاحبنظر دانسته و بر این مبنا عمل می کنم.
علاقه مند به رهبری هستم.
از حل مشکلات لذت می برم.
رفتارهای کلیشه ای و قالبی را زیر سوال می برم.
از تغییر لذت می برم و برای ایجاد تغییر اقدام می کنم.

ب:
به برنامه ریزی در ایجاد تغییر اهمیت می دهم.
حمایت از دیگران جزو اولویتهای من است.
با وظایفم و دوستانم با آرامش و احتیاط برخورد می کنم.
گفتن نه برایم سخت است.
دوست دارم به دیگران کمک کنم.
همکاری را به رقابت ترجیح می دهم.
به مدارا کردن با دیگران علاقه مندم.
آمادگی دارم که در رابطه با دیگران ابراز وفاداری کنم.
افراد هیجانی را آرام می کنم.
شنونده خوبی هستم.
سعی می کنم در حفظ ارتباط با دیگران اطمینان حاصل کرده و در این زمینه نقش هماهنگ کننده داشته باشم.
ترجیح می دهم تغییر به آرامی و نه به صورت ناگهانی انجام شود. د:
سعی در ایجاد محیطی دوستانه دارم.
شیوه غیر رسمی و خودمانی را می پسندم.
برای وظایفم و دوستان انرژی مصرف می کنم.
تاکید بر لذت بردن فردی دارم.
به خلاقیت اهمیت زیادی می دهم.
به کلیات بیشتر از جزئیات اهمیت می دهم.
به مشارکت در گروه علاقه مندم.
در محیط پیرامون خود ایجاد انگیزه می کنم.
به سرعت و آنی تصمیم می گیرم.
آمادگی دارم حس خود را بیان کنم.
از بحث پیرامون پیدا کردن راهکارهای مختلف لذت می برم.
ترویج به تغییر مورد علاقه من است.

 

توسعه پیام

توسعه پیام NA  و انجام سنت پنجم هدف راه اندازی این کمیته میباشد .اصل روحانی گمنامی در سنتها به ما یادآوری می کند که سعی کنیم هیچ معتادی از شنیدن پیام انجمن معتادان گمنام محروم نماند.

چگونه انجام می‎شود؟
1- از طریق تشکیل یک کمیته
2- بر طبق اصول و اساسنامه کمیته H&I
3- با رعایت قوانین و مقررات مراکز
4- با طرح و برنامه و هماهنگی و آموزش
5- همکاری با کمیته اطلاع رسانی
6- به صورت گروهی عمل کردن
7- رعایت حدود اختیارات و مرزبندی مشخص
8- استفاده از تجربیات اعضای قدیمی
چه کسی انجام می‎دهد؟
1- معتادان در حال بهبودی که نسبت به این خدمت عشق داشته باشند.
2- جهت خدمت در این کمیته آموزش لازم را دیده باشند.
3- داشتن توانایی در میان گذاشتن تجربه و مشارکت عشق، نیرو و امید
4- داشتن وضعیت ظاهری مناسب و برخورد مناسب با مسئولین
5- داشتن دانش‎ برنامه (12 قدم 12 سنت)
6- کسانی که تمایل و انگیزه این خدمت را داشته باشند.
7- کسانی که عضویت در کمیته H&I را داشته باشند.
8- داشتن سن پاکی معقول
مراکزی که در آنها پیام رسانی صورت می‎گیرد
1- مراکز سرپایی MMT و BMT (متادون و دارو درمانی)
معتادانی که به این مراکز مراجعه می‎نمایند به صورت کوتاه مدت و بلندمدت به صورت سرپایی دارو دریافت می‎کنند. این مراکز معمولاً هفته‎ای یک یا دو بار جلسه گروه درمانی دارند و به همراه روانشناس یا بدون آن این جلسه برگزار می‎شود و تیم پیام رسان ما می‎توانند در این جلسه گروه درمانی شرکت کرده و پیام NA را برساند.
2- مراکز DIC
هدف از ایجاد این مراکز کاهش آسیب‎های اجتماعی حاصل از مواد مخدر می‎باشد. در این مراکز برای بیماران وسایل مصرف و امکانات مصرف تهیه می‎شود. تفاوت این مراکز با مراکز دیگر این است که بیماران جهت قطع مصرف مراجعه نمی‎کنند و برای مصرف بهینه به این گونه مراکز مراجعه می‎کنند.
3- مراکز مشاوره‎ی رفتاری
کسانی که به این مراکز مراجعه می‎کنند دارای بیماری‎های خاصی مانند ایدز، هپاتیت یا بیماری‎های عفونی هستند و این مراکز تسهیلات درمانی در اختیار آنها قرار می‎دهد. معمولاً مراجعین به این مراکز معتادانی هستند که در اثر مصرف مواد مخدر دچار بیماری شده‎اند.
4- مراکز اعصاب و روان و تیمارستان‎ها
این گونه مراکز مراجعینی دارند که معمولاً معتادین به مواد مخدر اکثراً آنها را تشکیل می‎دهند. غالباً بخش‎هایی برای بستری بیماران دارند و ما به طور مرتب می‎توانیم در این مراکز پیام رسانی داشته باشیم.
تیم پیام رسان تشکیل شده است از 2 تا 3 نفر و حداکثر 4 نفر از اعضای پیام رسان که به نسبت جا و مکان و تعداد مراجعین تعیین می‎شود.
سر گروه تیم: عضوی است آگاه و باید تجربه‎اش در مورد قدم‎ها سنت‎های انجمن NA بیشتر باشد و در کمیته H&I خدمت کرده باشد. سرگروه مسئول هماهنگی تیم پیام رسان و هماهنگی با مسئول کمیته می‎باشد. هماهنگی ساعات مراجعه تیم و تعیین موضوعات مورد بحث در جلسات پیام‎رسانی با وی می‎باشد. در کل مسئولیت یک تیم پیام رسانی با سرگروه آن تیم است.
همراهان و اعضای پیام رسان:
معمولاً پاکی و تجربه‎شان کمتر از سرگروه است و پس از شرکت در جلسات توجیهی و آموزشی کمیته H&I تحت نظر سه گروه در یک تیم پیام رسانی مشغول خدمت می‎شود و به صورت گروهی پیام رسانی خواهند داشت.

ما آزا دیم تا آن طور که ا نتخاب می کنیم، زندگی کنیم

ممکن است ما خودمان هم از اینکه نواقصمان برطرف شده اند آگاه نباشیم. حتی ممکن است متوجه این تغییر نیز درخودمان نگردیم و فقط زمانی به آن پی ببریم که الگوهای رفتاری قدیم را به اجرا درآورده و متوجه میشویم که آنها دیگر برایمان کاربرد نداشته و منجر به بد شدن حالمان میگردند. با نگرانی به راهنمای خود زنگ زده و به او میگوییم »دوباره فلان کار را انجام دادم« یا اینکه »فلان نقص من فعال شده و در فکر تکرار فلان کار هستم«. سپس متوجه میشویم مدت زیادی است، چنین افکار و یا اعمالی از ما سرنزده است. یاد میگیریم نسبت به رفتارهای آنی که به واسطه فعال شدن نقائصمان به وجود میآیند، مقاومت کرده و یک آزادی جدید را تجربه کنیم. با مرور زمان تمایلمان برای به نمایش گذاشتن رفتارهایی که با ارزشهایمان تناقض دارند،کاهش مییابد. زندانهای خودساخته مان دیگر برایمان کار نمیکنند.
ما آزادیم تا برای جستجو و کشف قابلیتهای خود قدم برداریم. آزادیم درمسائل شرکت داشته باشیم، ابتکار به خرج دهیم، مراقبت و مشارکت کنیم، باعث تعجب خودمان شویم، ریسک کنیم، آسیب پذیر باشیم و روی دوپای خود بایستیم. نسبت به باورهایمان آگاهی پیدا کرده و یاد میگیریم برطبق آن باورها عملکرد داشته و براساس ارزشهایمان تصمیم گیری کنیم. از ترسهایمان عبور کرده و متوجه معجزاتی که ما را احاطه کرده اند میگردیم. ما آزادیم تا هرآنچه که هستیم باشیم و آنطور که انتخاب میکنیم زندگی کنیم.
گزیدهای از کتاب پاک زیستن، سفر ادامه دارد

پمفلت معتاد کیست؟

 معتاد کیست ؟

اکثر ما برای جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب می دانیم ! زمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخدّر خلاصه شده بود . ما همیشه یا مشغول گرفتن یا مصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم . ما زندگی      می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم . خیلی ساده ، معتاد ، زن یا مردی است که زندگیش را مواد مخدّر کنترل  کند، ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان،  تیمارستان و مرگ در انتظارمان است .

پمفلت برنامه معتادان گمنام چیست؟

برنامه معتادان گمنام چیست ؟

معتادان گمنام،  یک انجمن غیر انتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی هستیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک هم پاکی خود را حفظ کنیم . این برنامه،  یک برنامه پرهیز کامل از هر گونه ماده مخدر است تنها لازمة عضویت در این انجمن « تمایل » به قطع مصرف مواد مخدّر است . پیشنهاد می کنیم که در این مورد روشن بین باشید و این فرصت را از دست ندهید . برنامه ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده اند و ما    می توانیم آنها را در زندگی روزمرّه خود به کار بندیم . نکته بسیار مهم این برنامه عملی بودن آن است .

در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد . ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم . حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی نداریم و هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم . هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد و جنسیت می تواند به ما بپیوندد . برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده اید . کارهائی که در گذشته کرده ای و یا دارائی و نداری شما برای ما بی تفاوت است . تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد ، اینست که شما می خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم . در اینجا تازه واردان از همه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم ، می توانیم آن را حفظ کنیم . تجربة گروهی ما نشان می دهد کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت    می کنند پاک می مانند .

پمفلت چرا اینجا هستیم؟

چرا اینجا هستیم ؟

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام ، ما اختیار زندگی خود را کاملاّ از دست داده بودیم و دیگر نمی توانستیم مانند دیگران زندگی کنیم و از آن لذت ببریم . برای زندگی به چیزی متفاوت نیاز داشتیم و تصور می کردیم که آنرا در مواد مخدّر پیدا کرده ایم . برای ما مواد مخدّر مهم تر از خانواده ، همسر و فرزندانمان شده بود و می بایستی آن را به هر قیمتی بدست می آوردیم . در این راه به بسیاری از مردم لطمه های شدید زده ایم . اما بیش از همه خود را آزار داده ایم . ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیت های فردی ، در واقع خودمان برای خودمان گرفتاری درست می کردیم و این طور به نظر می رسید که نمی توانیم زندگی را آنطور که هست قبول کنیم . اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خود کشی تدریجی است اما اعتیاد ، این دشمن زیرک زندگی ، قدرت انجام هر گونه اقدامی را از ما سلب کرده بود . در نهایت بسیاری از ما کارمان به زندانها کشیده شد . بسیاری دست بدامن پزشکان ، روان پزشکان و ... شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود . بیماری ما همیشه یا دوباره عود می کرد و یا بدتر می شد تا عاقبت از روی ناچاری در معتادان گمنام به یکدیگر پناه آوردیم . پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادی بیمار هستیم و از نا خوشی رنج  برده ایم که درمان شناخته شده ای ندارد . اما به هر حال می توان آن را در نقطه ای از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودی هم وجود دارد .

پمفلت چگونگی عملکرد

اگر می خواهید آنچه را ما داریم به دست آورید و برای به دست آوردنش تمایل به کوشش دارید ، در نتیجه شما حاضرید قدمهای معینی را بردارید ، این قدمها ، اصولی هستند که بهبودی ما را ممکن ساختند .

1.ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم ، که زندگیمان آشفته گردیده بود .

2.ما به این باور رسیدیم که  نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند .

3.ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم .

4.ما یک ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم .

5.ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم .

6.ما کاملاّ آماده شدیم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند .

7.ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

8.ما فهرستی از تمام کسانی که آزار داده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنان شدیم .

9.ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران زیان وارد نماید .

10.ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاّ بدان اقرار نمودیم .

11.ما از راه دعا و تفکر جویای بهتر نمودن رابطة آگاهانه با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از ارادة او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم .

12. با یک بیداری روحانی که در نتیجه این قدم ها پیدا کردیم ما سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم .

 

در آغاز گام نهادن در این راه دشوار به نظر می رسد ، اما باید به خاطر داشته باشیم که ما یکروزه معتاد نشدیم ، بنابراین شتاب و      بی حوصلگی به ما کمکی نمی کند و هر کاری را با ملایمت امکان پذیر است . باید توجه داشته باشید که بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به اصول روحانی مهمترین عامل ناکامی ما در راه باز پروری است . سه اصل مهم روحانی عبارتند از : صداقت ، روشن بینی و تمایل .

ما به اعتیاد با دید واقع بینانه می نگریم و ارزش درمانی کمک یک معتاد را به یک معتاد دیگر ، به خوبی دریافته ایم ، چون می دانیم که یک معتاد بهتر از هر کس می تواند یک معتاد دیگر را درک و کمک کند و ما نیز ایمان آوردیم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزانة خود روبرو شویم به همان نسبت سریعتر می توانیم عضو قبول شده ، مسئول و سازندة اجتماع خود باشیم .

پشت کردن به اولین مورد مصرف مواد مخدر یگانه راه جلوگیری از بازگشت به دامان اعتیاد است ، اگر شما هم مثل ما هستید  می دانید که مصرف یکبار زیاد ، و هزار بار کافی نیست . ما برروی این نکته اصرار می ورزیم که حتی اگر نوع مواد مخدر مصرفی خود را تغییر دهیم باز هم با اولین بار مصرف ، به عمق اعتیاد سرنگون می شویم . بسیاری از معتادان عقیده دارند که الکل ماده مخدر نیست و مصرف آن باعث بازگشت به اعتیاد نمی شود . ما پذیرفته ایم که الکل نیز یک ماده مخدر است و ما کسانی هستیم که به بیماری اعتیاد مبتلا هستیم و باید از هر نوع مواد مخدر دوری کنیم تا بهبود یابیم .

پمفلت سنتهای دوازده گانه معتادان گمنام

ما آنچه را که داریم فقط با مراقبت کامل می توانیم حفظ کنیم و همانطور که آزادی فردی ما از دوازده قدم سر چشمه می گیرید به همان صورت آزادی گروه نیز به سنتهای ما بستگی دارد .

تا زمانی که پیوندهایی که ما را به هم متصل می کند از آنچه که ما را از یکدیگر جدا می کند محکمتر باشد همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت .

 

1.منافع مشترک ما باید در رآس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد .

2.در رابطه با هدف گروه ما فقط ، یک مرجع نهایی وجود دارد – خداوندی مهربان که بگونه ممکن خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند .

3.تنها لازمه عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد .

4.هر گروه باید مستقل باشد به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر یا معتادان گمنام در کل اثر بگذارد .

5.هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد – رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است .

6.یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط ، یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تآیید قرار بدهد یا در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان گمنام را بدانها به عاریت بدهد ، زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، مارا از هدف اصلی خود منحرف سازد .

7.هر گروه معتادان گمنام باید کاملاّ خودکفا باشد و کمکهای مالی از خارج دریافت نکند .

8.معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند ، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند .

9.معتادان گمنام ، تحت این نام ، هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئتهای خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماّ در برابر کسانی که بدانها خدمت می کنند مسئول باشند .

10.معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارد ، بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود .

11.خط مشی روابط عمومی ما بر اصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو ، و فیلم حفظ کنیم .

12.گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد ، همیشه یادآور ماست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم .

پمفلت ما بهبود پیدا می کنیم

وقتی ما به آخر خط می رسیم و می بینیم که دیگر چه با موادمخدر و چه بدون آن ؟ نمی توانیم مانند انسان زندگی کنیم ، همگان با یک سئوال مشترک مواجه می شویم ، آیا کاردیگری مانده است که انجام نداده باشیم ؟‌اینطور به نظر می رسد که دوراه بیشتر نباشد ، ما یا می توانیم به بهترین نحو ممکن عاقبت تلخ خود – زندان ،‌تیمارستان یا مرگ شویم – یا راه تازه ای برای زندگی پیدا کنیم . در گذشته تعداد بسیار کمی از معتادان شانس پیداکردن راه دوم را داشته اند ، اما معتادان امروز خوشبخت ترند .برای اولین بار در تاریخ بشر راه ساده ای برای معتادان پیدا شده است که تأثیر آن در زندگی بسیاری از آنان به ثبوت رسیده است . درهای این برنامه برروی همگان باز است این برنامه روحانی ساده و غیرمذهبی ، به نام معتادان گمنام است .

پمفلت فقط برای امروز

به خودت بگو : فقط برای امروز ، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ، زندگی می کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .

فقط برای امروز ، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور می کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

فقط برای امروز ، برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آنرا دنبال خواهم کرد .

فقط برای امروز ، سعی خواهم کرد که به کمک انجمن ، از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم .

فقط برای امروز ، ترسی نخواهم داشت .

فقط برای امروز ، به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نمی کنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد .

تا مادامی که این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan